سایر منابع:
سایر خبرها
اتفاق عجیبی که دختر 25 ساله رقم زد
.... زمانی که به هوش آمدم متوجه شدم از شقایق و کیوان خبری نیست و با التماس از مرد جوان غریبه خواستم آزادم کند؛ اما افسوس که التماس هایم کارساز نبود تا اینکه به او وعده پولی چند برابر پولی که قرار بود بگیرد، دادم. همان موقع او که با شنیدن این پیشنهاد وسوسه شده بود دست و پایم را باز کرد و من هم شبانه ازآنجا بیرون دویدم و خودم را به تهران رساندم. فردای همان روز بود که سهراب خود را به ...
سرمربی تیم ملی والیبال بانوان پرسپولیسی است
...، روی آن تمرکز کردم و حالا این تفاوتها به من کم می کند. شما همراه با تیم ایران در مسابقات جام باشگاه های آسیا و AVC CUP داشتید نظرتان چیست؟ بسیار خوب بود و من فهمیدم می توانیم کم کم پیشرفت کنیم. اعتقاد دارم تیم من بهتر از نتیجه ای بود که کسب شد. آنها سعی می کردند هرچه را که می گویم انجام دهند. از آنها تشکر می کنم چرا که ارتباط و همکاری خوب بین مربی و بازیکن مهم است. چون ...
اقدام زشت مرد کثیف که به دختر نوجوان رحم نکرد/عکس
...> بله، به نظر من این اتهام دامی برای اخاذی بوده است. همسر شما آن شب خانه بود؟ خیر چرا ساناز ساعت 2 نصفه شب به شما زنگ زده است؟ زنگ زد و گفت: من با خانواده ام درگیر شده ام و از خانه فرار کردم، به اصرار از من خواست دنبال شان بروم. من هم با تاکسی دنبال شان رفتم و از او خواستم به خانه برود که قبول نکرد و از من خواست او را در میدان 26 پیاده کنم کم که برود خانه ...
مهسا را دوست داشتم ولی از ارتباط کثیف با مادرش خسته شده بودم / مرجان دخترش را بیرون فرستاد و + عکس
خودرن مشروب مادرش از مهسا خواست تا برای خرید به بیرون برود. وقتی من و مرجان در خانه تنها شدیم او حرف های نامربوطی زد و از من خواست تا با او ارتباط داشته باشم. به همین خاطر عصبانی شدم و با هم درگیر شدیم. من او را هل دادم که به سمت من حمله کرد و من با کرواتم او را خفه کردم . وی در پاسخ به سوال قاضی دادگاه درباره اینکه آیا می دانستی مجازات قصاص، اعدام است پاسخ داد؟ نه. من در آن زمان بچه بودم ...
عمل غیر انسانی پسر جوان با دوست خواهرش / من از روی دیوار داخل خانه پریدم
وحید به دست پسرم بی خبر بودم، اما بعد از دستگیری به دروغ گفتم در قتل دست داشته ام. من حتی نمی دانستم پسرم جنازه وحید را آتش زده است. به دنبال اظهارات این زن، هیات قضایی وارد شور شد و سعید را به قصاص محکوم کرد. پدرش نیز به 15 سال زندان محکوم شد. با اعتراض متهمان به حکم مجازات، پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد. قضات دیوان عالی کشور پس از بررسی پرونده حکم دادگاه را با توجه به ارتکاب قتل با ادعای مهدورالدمی و اکراه ناهید به این ارتباط نقض و پرونده را برای رسیدگی دوباره به شعبه ای دیگر ارسال کردند. ...
راز قتل پدر و دختر خردسالش در هاله ای از ابهام
همیشه همراهش بود. دقایقی قبل زنگ آیفون خانه به صدا در آمد و همسرم به در حیاط رفت، اما من متوجه کسی نشدم تا اینکه فهمیدم او همراه دختر هشت ساله ام به طبقه اول خانه مان که مخصوص پذیرایی از مهمان ها است، رفته اند. در آشپزخانه مشغول آشپزی بودم که صدایی از طبقه اول به گوشم رسید. نگران شدم و دلم شور زد به همین دلیل به طبقه اول رفتم، اما هر چقدر شوهر و دخترم را صدا زدم، جوابی نشنیدم. در زدم، اما کسی در را ...
قاتل: فکر می کردم مقتول مهدورالدم است
دختربچه هفت ساله ام به من خبر داد که بهزاد او را اذیت کرده است به خاطر همین تصمیم به انتقام گرفتم. روز حادثه از برادرم ایرج خواستم به بهانه جشن تولد، بهزاد را به خانه دعوت کند. وقتی بهزاد به مغازه من آمد تا به خانه برویم، او را به زیرزمین بردم و به قتل رساندم. بعد جسدش را با خودروی خودش به بیابان های شهر منتقل کردم و آتش زدم. بعد از آن بود که ایرج هم به اتهام همکاری با برادرش بازداشت شد. با کامل شدن ...
مادر دوست دخترم مرا به خانه دعوت کرد / او که به شدت مست بود به من پیشنهاد بی شرمانه ای کرد
خواست با این مرد زندگی کند و...به این ترتیب ارتباط عاطفی ما ادامه داشت تا اینکه روز حادثه به من تلفن زد و خواست به خانه اش بروم. آن روز من و مرجان با هم ناهار و مشروب خوردیم و بعد از آن او به من پیشنهاد رابطه داد اما قبول نکردم که بر سر همین مسأله با او درگیر شدم. او کراوات مرا باز کرد و من که بشدت عصبی شده بودم همان کراوات را دور گردنش حلقه زده و او را خفه کردم و بعد هم بسرعت فرار کردم ...
یک سال خودم را در اختیار امیر گذاشتم / او به خانه ام آمد و حرفی به من زد که دنیا روی سرم خراب شد
همیشه در رویاهای خودم به دنبال شاهزاده ای بودم که با اسب سفید به خواستگاریم می آید تا اینکه با مهرداد آشنا شدم و او به من پیشنهاد ازدواج داد. شیرین با حالت نگران و پریشان وارد اتاق مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان اصفهان شد و در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت: من درخانواده ای به دنیا آمدم که از نظر مالی درسطح بالایی نبودیم اما خانواده سعی می کردند از لحاظ روحی و مالی به ...
مرسده، بیمار حیوان آزار دستگیر شد
شهر شد. زن جوانی که حیوانش را برای نگهداری به خانوم م سپرده است در مورد علت سپردن حیوانش به این فرد گفت: در نوروز قصد رفتن به مسافرت خارج از کشور را داشتم و نمی توانستم حیوانم را با خودم ببرم. در اینترنت با تبلغ مرکز نگهداری و تربیت حیوانات روبرو شدم و پس از تماس با شماره مورد نظر این خانم خود را حامی حیوانات معرفی کرد. زن میانسال اضافه کرد: بعد از اینکه با هم قرار گذاشتیم ...
شهیدی که هنگام شهادت دو بار شهادتین خواند
باز به سوریه برود. اسم آن بنده خدا هم حاج مجید است. حاج مجید می گفت: شب شهادت پسرتان کنارش بودم و به او گفتم همه برگشته اند تو هم منطقه را ترک کن. اما شهید ایستادگی کرد و در همین هنگام یک گلوله از پشت به او اصابت کرد و از سینه اش خارج شد. به زمین که افتاد، من خودم او را برگرداندم و دیدم که هنوز زنده است. به من گفت رهایم کن و برگرد. بعد اشهدش را گفت و چشم هایش را بست. تکانش دادم و دوباره چشمش را ...
منصوریان گفت نابودت می کنم!/با اولین پول قراردادم برای پدرم وانت خریدم/منتظرم سومین فرزندم متولد شود تا ...
مصاحبه کرد و گفت به کادر فنی من پیام داده است. تمام آن اس ام اسی که در برنامه 90 نشان داده شد کاملا ساختگی بود. البته باید ببینیم چه کسی چنین پیامی را ساخته و در اختیار رسانه ها قرار داده است. درست است که دو ماه بازی نکردم ولی به تیم ملی دعوت شدم زیرا در تیم ملی کار خودم را انجام داده بودم و کاری که کادر فنی تیم ملی از من خواسته بود را انجام دادم. منصوریان به دنبال این بود که بگوید من ...
فرزند شهید مدافع حرم: آن دنیا پارتی داریم +عکس
گفتم شاید آخرین بار باشد. به پدرم گفتم: یک بار دیگر هم ببوسم؟ گفت: باشد وقتی دوباره او را بوسیدم انگار احساسی به من می گفت که این آخرین بار است و دیگر مطمئن شدم که آخرین مرتبه است. دفعه های قبل که می رفتند این حس را نداشتم، آن حسی که آدم مطمئن باشد خیلی فرق دارد. شب روضه حضرت عباس(ع) و امام حسین(ع) یاد پدر و عمویم بودم * پدر حرف یا نصیحت خاصی داشت؟ الان که آن لحظه ها ...
امام خمینی (ره) چگونه از تسخیر سفارت مطلع شدند؟
پاسبخش ها می آمدند یک سری می زدند و خدا قوتی می گفتند و می رفتند. در حال خودم بودم که متوجه شدم فردی در تاریکی به طرف من می آید. در مرحله اول فکر کردم که یکی از این برادر ها پاسش تمام شده و دارد گذری رد می شود. او از آن عقب آمد، محوطه که روشن بود تمام شد و به من که رسید نور کمتر بود. من ایست دادم؛ رسم بر این بود که اسم شب 3 تکه ای می گفتیم. وی یک چیزی گفت؛ من مجدداً از او خواستم اسم شب را تکرار کند ...
شرکت هرمی کیونت در دام پلیس
قربانی در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان گفت: چندین بار می خواستم که از کار کنار کشیده و به شهر خودم برگردم اما هر بار مرا راضی به ادامه کار می کردند و می گفتند ما همگی یک تیم هستیم. یکی دیگر از اعضای شرکت نیز در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: من قبلاً در یک دفتر کاریابی ثبت نام کرده بودم و شماره تماس و ایمیلم را در اختیار این دفتر قرار داده بودم. بعد از مدتی با من تماس گرفتند و اعلام کردند که یک ...
هنوز هم عده ی فرمایشات امام را تحریف می کنند و می گویند رای مردم تزیینی است
عناوین مقدس بالا بیایند از این نظرات امام خوششان نمی آمد. اینها بعد از رحلت امام تازه صدایشان در آمد. اینها کسانی بودند که رای مردم را زینتی می دانستند. موسوی تبریزی در رابطه با نقش زنان در انقلاب اسلامی و آرای امام نیز گفت : امروز هم برخی معتقدند زن در خانه بماند نه دانشگاه برود و نه در جامعه باشد . برخی هم برای خوشایند این افراد هم این مسائل را تکرار میکنند. او به بخشی از ...
پای حرف های تکان دهنده درباره تعرض به کودکان کارتن خواب
همشهریان تهرانی شناخته شده است. جلوی در بودم که رسید. کیسه های برنج، پشت ماشینش را پر کرده بود. از او می پرسم با پول خودتان برای موسسه خرید می کنید؟ می گوید: پول خودم که چه بگویم. همه زندگی من در اینجا می گذرد. این پول ها همه از طریق مردمان خیر به موسسه می رسد. حیدری در پاسخ به اینکه از کجا و چطور این کار را شروع کرده است ابتدا می گوید: یادم نمی آید دقیقا چه شد الان اینجا هستم. اما تخت گاز به روبه ...
با مهربانی های زن بیوه پا در خانه اش گذاشتم / رعنا زن هوسرانی بود و من همیشه در اختیارش بودم
در اختیار داشته باشد معتادم کرد و بعد خواست به او در خرید و فروش مواد کمک کنم. من هم چون سرپناهی جز خانه زن 43 ساله نداشتم پذیرفتم و یک توزیع کننده مواد شدم. من همیشه در اختیارش بودم. به گزارش پلیس تهران این جوان روانه زندان شد و زن بیوه هم به زندان زنان تحویل داده شد. ایران 110 این اخبار را از دست ندهید: همسرم همیشه زمان بازگشت مرا به خانه می پرسید / یک ...
محاکمه دوباره پس از قتل در نوجوانی
به گزارش دولت بهار به نقل از جوان، هفتم اسفندماه 86 مردی مأموران پلیس تهران را از قتل همسرش با خبر کرد. بررسی های پلیس بعد از حضور در محل نشان داد که جسد متعلق به زن 35 ساله ای به نام گیتی است که بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن کشته شده است. شوهر وی در شرح ماجرا گفت: وقتی از سر کار به خانه آمدم با جسد همسرم در اتاق مواجه شدم و به پلیس خبر دادم. یکی از همسایه ها در جریان تحقیقات میدانی ...
روایتی تلخ از زندگی زنی که قربانی اسید پاشی شد
مجبورم که به عقد برادرشوهر بزرگ متأهل درآیم. برادر شوهر بزرگم مدام به ما سر می زد و از من خواستگاری می کرد و من هر بار به او جواب منفی می دادم تا این که یک شب با صدای جیغ دخترم از خواب بیدار شدم و سوزش شدیدی را احساس کردم و فهمیدم چه بلایی سرمان آمده است و آنها با اسید، انتقام جواب منفی خواستگاری را از ما گرفته اند. بعد از این اتفاق تلخ، چطور با خاطره آن کنار می آیید؟ به خوبی ...
حافظ ناظری: ناگفته موسیقی عبادت است
پرتاب کنند و خیلی ها خوششان نیاید! مخصوصا که 99 درصد از جمعیت برای شنیدن آثار استاد آمده بودند. پس نمی فهمیدم چرا کاملا برعکس شده بود. پیش خودم گفتم که حتما یک جای کار اشتباه کرده ام. بعدها متوجه شدم این طور که من فکر می کردم نبود. انگار در تمام کارهای تازه و مدرنی که من انجام دادم، یک جنبه انسانی هم وجود دارد که آدم ها با آن ارتباط برقرار می کنند. انگار مخاطب می آید و چیزهای متفاوت می ...
زنده باد تئاتر داستان گو
کارگردانی از جغرافیایی دیگر. این نمایش نامه مفاهیمی جهانی را مطرح می کند. علت اینکه من در 45سالگی خواستم دوباره این نمایش را اجرا کنم این بود که احساس کردم نه فقط جامعه خودم، که جامعه جهانی هم نیاز به بازتعریف مفهوم عشق دارد. درگیری من امروز با مفهوم عشق به مراتب بیش از گذشته است. وقتی سنم بالاتر رفت و احساس کردم به خط پایان نزدیک می شوم و دیدم من هم دارم مسیری را طی می کنم که استادانم طی کردند و در پی ...
فقط40 روز فرصت برای رهایی از اعدام
، با پذیرش قتل، ارتباط نامشروع و شرب خمر گفت: مقتوله با پسرخاله من هم ارتباط نامشروع داشت. آن روز کراوات را دور گردنش پیچیدم اما نمی خواستم او را بکشم. فقط می خواستم خودم را از دستش خلاص کنم. آن موقع 30 کیلو بیشتر نداشتم و او 35 سالش بود. هرچه هلش می دادم مگر کنار می رفت؟ مجبور شدم کراواتم را از روی زمین بردارم و آن را دور گردنش بپیچم. او در واقع داشت با رفتارهایش از من باج عاطفی می گرفت. من مشروب ...
ازدواج نکردن بازیگران از نظر خانم بازیگر روشنک عجمیان
من الگوهای مناسبی در زندگی داشته باشم. چند مرتبه شما را در خارج از لوکیشن در مکان های مختلف مثل فرودگاه دیده ام، آرام هستید و بی حاشیه. این ویژگی ها احتمالا به خانواده آرامی که در آن بزرگ شده اید، ربط دارد؟ بله! محیط آرام و سالم خانه پدری باعث شد تا در آرامش بزرگ شوم و همین آرامش را زمانی که ازدواج کردم به خانه خودم هم آوردم و همه تلاشم را می کنم تا زندگی آرام و سالمی داشته ...
شب های بهشت زهرا ؛از دزدی گل تا خاک کردن جادو جنبل
قبر است؟ اما انگار هیچ کس نمی داند روح کدام قبر اینقدر سرکش است که با فریادش شروع شب را خبر می دهد. می پرسم پس از کجا می دانند صدای فریاد پیرزنی است که هوا را پر می کند و او می گوید: قدیمی ها اینطوری گفتند ما هم می گوییم. احمدرضا روح سرگردان زنی در قطعه 5 را تکذیب می کند و می گوید: یک شب ماشینمان خراب شد و مجبور شدم از در اصلی تا آن طرف بهشت زهرا (س) پیاده بروم. گفتم صدای جیغ که من را نمی کشد ...
سیره ی ارتباطی امام رضا (ع) از مدینه تا مرو
دانش در مدل برلو، سطح دانش به میزان آگاهی و اطلاعات ارتباط برمی گردد. امام رضا (علیه السلام) با داشتن این ویژگی باعث جذب قلوب مؤمنان می شدند. در ادامه دو مورد بیان می شود. اطلاع قبلی از مخاطب در مسند الامام الرضا (علیه السلام) آمده است: امام (علیه السلام) از قادسیه بیرون شدند، از طریق بادیه به طرف بصره حرکت کردند و پس از چندی به ناحیه ی نباج رسیدند. شیخ صدوق در ...
گروهک تروریستی فرقان و سال تلخی که برای انقلاب اسلامی رقم زد
استاد مطهری از خانه دکتر سحابی در یکی از کوچه های خیابان فخرآباد، خارج می شد، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به بیمارستان منتقل شد. همزمان با انتقال ایشان به بیمارستان، گروهی از وزرای دولت موقت خود را به بیمارستان رساندند که به دلیل شهادت استاد مطهری موفق به عیادت ایشان نشدند. یک ساعت بعد از نیمه شب فرد ناشناسی به روزنامه اطلاعات زنگ زد و گفت گروه فرقان مسئولیت ترور مطهری را می پذیرد ...
همسرم همیشه زمان بازگشت مرا به خانه می پرسید - یک روز سر زده به خانه ام رفتم
ارتباط پنهانی دارد و این مرد او را معتاد کرده است. عصر روز حادثه دخترم را از مدرسه به خانه خواهرم بردم. شب هنگام به خانه ام رفتم. وقتی همسرم در را بازکرد، با دیدن من وحشت کرده بود . وی افزود: پس از ورود به خانه سر و صداهایی شنیدم. اتاق ها را گشتم تا این که متوجه شدم سر و صدا از داخل کمد است. در آن را که باز کردم، در کمال تعجب با مرد معتادی روبه رو شدم. او را می شناختم، دوست یکی از ...
مادر زنم در خانه تنها بود / زمانی که به خانه اش رفتم از دیدن وضعیتش شوکه شدم
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، تحقیق در این پرونده از صبح شنبه 24 مهر امسال، همزمان با کشف جسد زن 82 ساله در خانه اش در محله میثاق، واقع درخیابان شریعتی آغاز شد.داماد این زن به پلیس گفت: من و همسرم در طبقه بالای خانه مادرزنم، زندگی می کنیم. ضمن اینکه مراقبت از او را نیز برعهده داشتیم. اما امروزصبح که برای دیدن مادرزنم رفتم از دیدن جسد او شوکه شدم . پس از تحقیقات مقدماتی و با دستور ...
مردها قربانیان تازه خشونت های خانوادگی
کلانتری چی بگم. بگم زنم من را می زند. کم توی خانه و در و همسایه مسخره شدم، حالا برم خودم را سوژه خنده ماموران پلیس کنم. اصلا کسی باور نمی کند که مرد از زنش کتک بخورد. مامور کلانتری از من نمی پرسد تو با 100کیلو وزن چطور از یک زن 60کیلویی کتک خوردی؟ روزگار عجیب و غریبی است. صحبت های مجید بیشتر به فیلم های کمدی شبیه است، اما داستان مجید و زنش واقعیت دارد. واقعیت تلخی که نشان می دهد در جامعه ایرانی خشونت ...