سایر خبرها
روایت بهرام عظیمی از سفر اربعین/ این هنرمند را در سفر کربلا شگفت زده شد
گروه فرهنگ تیتریک ، بهرام عظیمی انیمیشن ساز و کاریکاتوریست، گفت: حدودا بیست روز قبل از اینکه به این سفر مشرف شوم با خانواده نشسته بودیم و برای رفتن به سفر کربلا برنامه ریزی می کردیم تا اینکه فردای آن روز از طرف دبیر جشنواره چهل چراغ به من پیغام دادند که شما دعوت شدید که به سفر کربلا بروید. وی افزود: من در این جشنواره که با موضوعیت امام حسین (ع) برگزار شد، به عنوان داور حضور داشتم و در ...
لک : رنگ دستشکم رابایدبااستقلالی ها هماهنگ کنم؟
بد ، کار بد است و نباید آن را توجیه کرد چه از من سر بزند چه از تماشاگر و چه از یک پیشکسوت. * یکی از همبازی هایت عنوان کرده به خاطر علاقه ات به علی کریمی باعث شده که فحش بخوری. واقعا این دلیل قانع کننده ای برای این همه شعار و فحاشی بود که من در روز جمعه با آن روبه رو شدم؟ من خانواده ندارم و فکر می کنید از این حرف ها ناراحت نمی شوم؟ قطعا ناراحت می شوم اما باز هم نسبت به این ...
مصاحبه با نوحه خوان جوان کنگانی، مجید قائم پناه
به گزارش کوگانا مجید قائم پناه یکی از مداحان جوان و خوش صدای شهرستان کنگان می باشد گفتگو با مجید قائم پناه را در زیر می خوانید: برای آشنایی بیشتر خوانندگان لطفا خودتان رامعرفی بفرمایید؟ مجید قائم پناه هستم 26سال سن دارم دانشجوی رشته ی حقوق در مقطع کارشناسی از استان بوشهرشهرستان کنگان آقای قائم پناه شما به عنوان یک مداح محبوب شهرستان مختصر ومفید درباره مداحی توضیح ...
نگاهی به تعزیه از دید عباس کیارستمی
نخستین و آخرین پلان فیلم داشتن یا نداشتن را خودش فیلم برداری کرد. جدی! چرا؟ (می خندد) شاید حضور یک زنِ تنها در ماشین برایش جالب بود! باز هم جالب است بدانید همین ایده زنی در پشت رُل ماشین، باعث شد فیلم ده را بسازد! وقتی خبر فوت ایشان را شنیدید، چه واکنشی نشان دادید؟ زمان فوت ایشان در ایران نبودم و برای شرکت در مراسم، روز قبل به تهران رسیدم، شوکه شدم و ...
چله دعای عهد؛ گره گشای شهید نجفی/ امضاء مجوز شهادت، با پیاده روی اربعین
، اظهار کرد: به خودم گفتم، من یک عزیز در راه خدا دادم، اما دل ها بسوزد برای حضرت زینب(س) که در یک نصفه روز نزدیک 18تن از محارم خودش را تقدیم خدا کرد. وی، ضمن بیان اینکه هر وقت دلم برای شهید تنگ می شود، مصائب اهل بیت(ع) را برای خودم یادآوری می کنم، اظهار کرد: به خودم می گویم اگر عزیزان ما برای دفاع از حرم نروند، آن روز خیمه ها را آتش زدند، امروز به حرم اهل بیت(ع) جسارت می کنند، پس ما چه فرقی ...
جیم جارموش: برای جهان بیانیه صادر نمی کنم
دهه 1920 کار می کرد. کارتر گیتار می زند و همین طور یک دستگاه سینتی سایزر دارد؛ من هم گیتار و سینتی سایزر دارم و با هم کار می کنیم. یک روز آلفونسو گونالز، تدوینگرمان، به من گفت: جیم موسیقی خوبی شده ولی چرا تو و کارتر کاملش نمی کنید؟ خُب من آن موقع چون خیلی درگیر بودم، گفتم: در اوقات بی کاری مان؟ و او جواب داد: آره یک آخر هفته را به این کار اختصاص دهید. فقط شروع کنید و ببینید می توانید آن را ...
زندگینامه و مبارزات انقلابی حجت الاسلام عباس پورمحمدی
و قم برای وعظ و تبلیغ به رفسنجان دعوت می شدند. چنین اقداماتی در بالابردن آگاهی های دینی و سیاسی مردم شهر و روستا بسیار موثر بود. حجت الاسلام پورمحمدی در این زمینه می گوید: برای تبلیغ بدون اغراق صدی نود و پنج (95 درصد) مبارزان را بارها به رفسنجان برای تبلیغ دعوت کردم؛ از این جهت رفسنجان در مملکت ممتاز بود... ؛ نوشتن این مطلب زیبا نیست که راجع به خودم بگویم. ساواک کرمان در همین رابطه شیخ ...
تسبیح گرانبها
اش را تعریف کند. وزیر گفت: بیست سال پیش زمستانی سرد و خشک بود و باران و برف خیلی کمی بارید. خوب تو کشور قحطی شد. خانواده ی من فقیر بود. من با پدر و مادرم خداحافظی کردم و راه افتادم تا لقمه نانی پیدا کنم. از این شهر به آن شهر می رفتم. مدت ها این طرف و آن طرف سرگردان بودم و شب ها گرسنه خوابیدم تا آخر سر خبردار شدم که تو فلان شهر حاجی آقا زندگی می کند که حاضر است برای یک روز کار، چهل روز غذا و جای ...
من، رضا یک پایان نامه فروشم!
های پذیرفته شده به مدرسه های خاصی فرستاده می شوند که در آنجا هم فقط باید ریاضی بخوانند. ولی من هیچ وقت از ریاضی خوشم نمی آمد حتی توی بچگی هم وقتی به معلم شدن فکر می کردم هیچ وقت دوست نداشتم یک معلم ریاضی را تصور کنم. برای همین هم گفتم به این مدرسه نمی روم تا اینکه از ما آزمون دوم را گرفتند و من دومی را هم قبول شدم، این بار دیگر اصلا خوشحال نشدم و حتی پشیمان بودم چون کار به جایی رسیده بود که ...
والی: به خاطر پنالتی خیلی سختی کشیدم
خوزستان اسپورت- کاپیتان تیم فوتبال فولاد خوزستان می گوید خودم را مقصر حذف تیم می دانم. از اینکه نتوانستم هواداران را خوشحال کنم و جواب اعتماد کادر فنی را بدهم، ناراحت هستم. به گزارش خوزستان اسپورت و به نقل از ایران ورزشی، ایوب والی کاپیتان فولاد خوزستان اگرچه در بازی مقابل نفت و گاز گچساران خیلی خوب کار کرد اما او در زدن نخستین پنالتی تیمش ناموفق بود تا تیم به شوک برود و نتواند در ...
طعم اشرافیت زیر زبان همه مسئولان/ مسئولان بیجا می کنند که از انتقادات مردم گلایه کنند
؟ محجوب: معمولاً عدد می دادند. چون عدد ندادند عدد رسمی ندارم، اعداد غیررسمی ما قابل استناد نیست. س: همین غیررسمی ها حدوداً چه میزان است؟ محجوب: وقتی عدد رسمی را گرفتم اعلام خواهم کرد. 4 سال قبل من یه عددی را گفتم، دفتر رهبری نامه نوشتند که این عدد مستند است، من هم گفتم بله مستندات من مستندات دولتی است. گزارش فقط برای من ارسال شده بود، عین آن را کپی کردم و فرستادم و ...
سخت کار کردم تا زندگی ام را بسازم
مهسا ملک مرزبان اجرای برنامه هایی مانند هنرنامه و کتاب نامه را نیز به عهده داشته است. سردبیری و اجرای بخشی از برنامه چشم شب روشن که از شبکه چهار پخش می شود، از جدیدترین فعالیت های اوست. با ملک مرزبان درباره زندگی اش هم صحبت شدم و او صادقانه به سوالاتم پاسخ داد. از پدر و مادرتان برایمان بگویید و این که چه تاثیری در انتخاب های زندگی شما داشتند؟ والدینم آدم های فرهنگی ای هستند نه این که نویسنده یا فیلمساز حرفه ای باشند اما هر دو اهل کتاب و مطالعه اند. من در خانواده ای رشد کردم که پدرم عکاسی می کرد و فیلم مستند می ساخت و مادرم تحصیلکرده و به فلسفه و ادبیات بسیار علاقه مند بود. از طریق والدینم با دنیای سینما و ادبیات آشنا شدم و به طور جدی هر دو حوزه را پیگیری کردم و از دوران نوجوانی علاقه مند شدم در این دو زمینه کار کنم. بچه های امروز اما زیاد تمایلی ندارند علاقه مندی ها یا حتی شغل پدر و مادرشان را ادامه دهند، به نظرتان چرا بین نسل گذشته و نسل امروز چنین تفاوت هایی به وجود آمده است؟ دقیقا همین طور شده! پسرم علی که13 ساله است، علاقه چندانی به فضاهای فرهنگی و هنری ندارد و نمی خواهد در این حوزه ها فعالیت کند. نقطه اشتراکی که توانسته ام با او ایجاد کنم، تماشای فیلم است هم در خانه و هم در سینما. به نظرم ما به عنوان والد گاهی نتوانسته ایم علاقه مندی هایمان را بدرستی به فرزندانمان منتقل کنیم. پدر و مادرم با عشق این کار را انجام می دادند، اما برای من اینها تبدیل به شغل شد و آنقدر مشغله هایم در این زمینه زیاد است که پسرم را از فرهنگ و هنر دلزده کرد. وآنها چون تنها مانده اند، از کار ما دلزده و حتی بیزار شده اند؟ شاید! تنها ماندنشان باعث شده به این فکر کنند که اولویت ما نیستند. مثلا خودم بعضی اوقات به جای این که برای پسرم کتاب بخوانم، می گفتم بشین خودت کتاب بخوان! شاید این گونه رفتارها باعث شده بچه هایی مثل علی از کتاب و مطالعه فراری شوند. او حتی دوست ندارد کتاب برایش خریده شود یا کتابی را ورق بزند. البته این نکته را هم نمی توان نادیده گرفت که بچه های امروزی وسایل دیگری برای دستیابی به اطلاعات دارند و سرگرمی هایشان کاملا با نسل ما فرق دارد. بهترین راه نزدیک شدن به بچه های امروز و ارتباط برقرار کردن با آنها، این است که با آنها همراه شویم. مثلا من وقتی او مشغول بازی کامپیوتری است، او را همراهی می کنم یا درباره فوتبال که یکی از علایق جدی اش است، صحبت می کنم. در کارهایی که دوست دارد، کنارش هستم. امتیازاتی به او بدهم تا پسرم نیز چند تا از پیشنهاد های مرا قبول کند. معتقدم باید به همزبانی و همراهی برسیم تا بتوانیم با هم تعامل کنیم و ارتباط قوی تری داشته باشیم. آیا این اتفاق را می توانیم شکاف نسل هایی بدانیم که در جامعه ما دارد تبدیل به بحران می شود؟ سرعت شکاف نسل ها خیلی زیاد شده است. اگر قبلا شکاف نسلی بین والدین و فرزندان مثلا 30سال بود، الان به پنج سال رسیده و حتی خواهر و برادر ها نیز با هم اختلاف نگرش و دیدگاه دارند و این هشدار جدی به پدر و مادرهاست که خیلی زود باید خودمان را به فرزندانمان برسانیم و از آ نها عقب نمانیم. ما که اهل مطالعه و رسانه بوده و فعالیت های اجتماعی گسترده ای داریم، نباید از بچه هایمان عقب بمانیم. در برخی خانواده ها که پدر و مادر از دنیای فناوری امروزی سردرنمی آورند، بچه ها هیچ احترامی برای حرف والدین قائل نیستند و کار خودشان را انجام می دهند. به نظرم الان دوره ای است که ما باید به دنیای بچه ها نزدیک شویم و نباید توقع داشته باشیم آنها دنیای ما را بپذیرند؛ چون دنیای جدید مال آنهاست. با این همه مشغله که دارید؛ نویسندگی، ترجمه، برنامه سازی و اجرای تلویزیونی،فرصت کافی برای رسیدگی به خانواده و فرزندتان دارید؟ ده سال قبل از همسرم جدا شدم و پسرم دو روز در هفته پیش من می آید، اما تلاش می کنم در همان دو روز بیشتر وقتم را در اختیارش بگذارم تا زمانی که از من جدا می شود، حال خوبی داشته باشد. روزهای شنبه که به مدرسه می رسانمش، خوشحال است و این، بار عذاب وجدانی که پنج روز هفته را پیش او نیستم، کمتر می کند. در همان دو روزی که با هم هستیم تلاش می کنم چیزهایی که در زمینه فرهنگ، هنر، آداب زندگی خوب و... را لازم دارد عملا به او نشان دهم تا زاویه دیدش به زندگی گسترده تر شود و زمانی که تجربه هایش را کنار هم می گذارد، انتخاب های درست تری در زندگی اش داشته باشد. من نمی خواهم او را مجبور کنم راهی را که من دوست دارم، انتخاب کند. اما می توانم ابزاری در اختیار او بگذارم که در راهی که بر می گزیند، موفق تر عمل کند. بعد از متارکه چگونه توانمند شدید تا بتوانید روی پای خودتان بایستید و فعالیت هایتان را ادامه دهید؟ مجبور شدم خودم را قوی کنم! هیچ پس اندازی نداشتم و با دست خالی زندگی جدیدم را شروع کردم. آن زمان مشاور فرهنگی فرهنگستان بانو بودم و حقوق ثابت دریافت می کردم و اجرای چند برنامه تلویزیونی را هم به عهده داشتم که دریافت هایم از آنها ثابت نبود. برای همین مجبور بودم ...
سیمرغ زرین مدیر شایسته سال کشور در دستان بانوی جهرمی
...، چگونه بود؟ دوران طفولیت را در انگلیس ساکن بودم و در 21 سالگی به تنهایی تصمیم به اقامت در ایران گرفتم. تشکیل خانواده دادم و به عنوان مربی و مسئول حرفه آموزی در سازمان بهزیستی کشور مشغول به کار شدم. یک روز عادی برای شما چگونه سپری می شود؟ صبح زود ساعت 5 بیدار شده و پس از آماده کردن همزمان صبحانه و نهار و انجام کارهای منزل، ساعت 9 تا 12 به آموزشگاه می روم و دوباره ...
بازیگر ایرانی از شرایط بازیگری و میزان دستمزدش میگوید
به گزارش ایران خبر ، بعضی معتقدند برای موفقیت در عرصه بازیگری باید خوشگل یا خوش تیپ باشید یا پارتی داشته باشید اما به نظر من هیچ کدام از این ها موجب پیشرفت در این عرصه نمی شود. هانیه توسلی با حضور در یک برنامه از دستمزد خود، پیشنهاداتش برای علاقه مندان به حضور در عرصه بازیگری، علاقه مند شدنش به سینما با هامون ، قبول نداشتن بازی خود، علاقه اش به سوسن تسلیمی، لیلا حاتمی و ترانه علیدوستی ...
من منجی نیستم!
هنری هم بخرند.درست روز قبل از حراج در سالن برگزاری مشغول قدم زدن بودم که آقای کیارستمی آمد، تا من را دید گفت که از چشم هایت معلوم است خیلی استرس داری .گفتم :آره خیلی.کیارستمی به من گفت که قبل از خواب یک بار حراج را برای خودت برگزار کن.من فردا قبل از حراج که می خواستم کمی چرت بزنم و استراحت کنم همین کار را انجام دادم و آن روز حراج را به خیر و خوشی برگزار کردم. سال بعد تعداد آثار بیش تر شده بود و ...
هیچ کس حق توهین ندارد
از هنرمندان فعال در اینستاگرام هستید. چه چیز شما را برای حضور در این فضا ترغیب می کند؟ دنیای امروز، دنیای ارتباطات است و در این عصر نمی توانی دور از این تکنولوژی ها زندگی کنی. مهم ترین هدف من به عنوان بازیگر، احساس نزدیکی با مردم و اطلاع رسانی درباره فعالیت حرفه ای ام است. برایم جالب است که نظرات مردم درباره کارهایی که در حیطه بازیگری انجام می دهم و همچنین نگرش آنها به شخصیتم را بدانم. همین که با دنیا و طرفدارانت در ارتباط هستی، این فضا را شیرین و دوست داشتنی می کند. در کنار این جذابیت ها گاه به خاطر برخی رفتارهای توهین آمیز متاسف می شوم و چندبار خواسته ام که از این فضا خارج شوم. متاسفانه از این ابزارهای جدید درست استفاده نمی کنیم. ای کاش وقتی می خواهیم مطلبی را در صفحه شخصی مان پست کنیم، کمی درباره آن تامل کنیم. انتقادتان بیشتر متوجه کسانی است که نظرات توهین آمیز می دهند یا کاربرانی که پست های نامناسب می گذارند؟ روی سخن من بیشتر با کامنت های توهین آمیز و بی احترامی هاست. چون صفحه هر کس باب سلیقه اوست و قابل احترام است؛ من اگر از حضور در صفحه اش اذیت می شوم می توانم او را دنبال نکنم. تا به حال شده، خود را به جای کسانی بگذارید که نظرات تند می نویسند و برای خشم آنها نسبت به آدم های مشهور دلیل پیدا کنید؟ اصلا، چون با افکار آنها زندگی نکرده ام. من هرگز نمی توانم خودم را در شرایط این دسته از افراد بگذارم و با کفش های آنها راه بروم. به فرض محال اگر بتوانم نوع نگاهشان را درک کنم، باز هم معتقدم هیچ کس حق توهین کردن ندارد. چه کسی به ما اجازه داده است به همدیگر بی احترامی کنیم؟ می دانم که دید منفی به دستمزد بازیگران وجود دارد، اما باید بدانند هنرمندانی که به این جایگاه رسیده اند، مشقات زیادی را تحمل کرده اند. پست های همکارانم اغلب به منظور اطلاع رسانی کارهایشان، دعوت به کار خیر یا برای مثال پیشنهاد یک تئاتر و فیلم خوب است. چرا بعضی زیر چنین پست هایی کلمات زشت می نویسند و توهین می کنند!؟ اشکال ما این است که بدون آگاهی آدم ها را زود قضاوت می کنیم. برخی افراد به هر بهانه در صفحات داخلی و خارجی فحاشی می کنند. این اتفاق ناپسند محدود به هنرمندان نیست. موضوع ناخوشایند دیگری که دراین فضا شاهد هستم، این است که برخی ما را به چشم عابربانک نگاه می کنند و درخواست کمک مالی دارند. با این افراد چگونه برخورد می کنید؟ متاسفم که نمی توانم از نظر مالی پاسخگوی این اشخاص باشم. ای کاش بدانند که ما هم در شرایط سخت زندگی کرده ایم. در بخش نظرات هم با کسی بحث نمی کنم. فقط اگر توهین شده باشد پاک یا بلاک می کنم. پس از فضای حاکم بر شبکه های اجتماعی و صفحه اینستاگرام تان راضی نیستید؟ نه، این گونه نیست. درصد زیادی از مردم محبت دارند؛ قدرشناسند و تشویق می کنند. خدا شاهد است که گاهی با خواندن پیام های پرمهرشان، اشک در چشمانم جمع می شود. می توانم بگویم، یکی از بهترین صفحات و بهترین طرفداران را دارم. برخی معتقدند، تشویق و تخریب در فضای مجازی همچون نام آن واقعی نیست و گاه برای ابراز وجود بیان می شود. شما هم این گونه فکر می کنید؟ کاربران در فضای مجازی همدیگر را نمی شناسند. پس نمی توان گفت قصدشان از نظر دادن ابراز وجود است. وقتی به من محبت می کنند، قلبی است چون مرا از نزدیک نمی شناسند که بخواهند در ازای آن چیزی طلب کنند. من نفعی برای دنبال کنندگانم ندارم. در عالم واقع و در خیابان هم که با مردم برخورد می کنم، غیر از محبت چیزی نمی بینم. شاهدش این است که در اولین جشنواره چهل چراغ با رای مردم برگزیده شدم. در میان انتقادات نظری بوده که تا به حال نشنیده باشید و فکر شما را به خود مشغول کند؟ ذهنم را چندان درگیر حرف هایی که زده می شود، نمی کنم چون نظرات سلیقه ای است. برخی چون از شخصیت یک آدم خوششان نمی آید، آن را با کارش یکی می کنند و به همین دلیل، احساس می کنم پشت بعضی نظرات غرض وجود دارد. اگر انتقاد سازنده و بی غرض باشد، حتما می پذیرم. شناخت انتقادات حرفه ای و درست، مقوله ای پیچیده و تشخیص آن سخت است. به عنوان یک کاربر، چه فعالیت هایی در اینستاگرام دارید و چه صفحاتی را دنبال می کنید؟ به صفحات دوستانم سر می زنم. تا جایی که بتوانم به صفحات طرفدارانم هم می روم و برای تشکر عکس هایشان را لایک می کنم. به فضای مجازی وابسته اید یا می توانید زمان حضورتان در آن را کنترل کنید؟ دنیا با شتاب پیش می رود. قبل از این هر صد سال یکبار ممکن بود پیشرفتی حاصل شود، اما در عصر حاضر هر روز اتفاق تازه ای می افتد؛ پس کنترل این شتاب و دوری و گریز از پیشرفت های آن نظیر فضای مجازی کار ساده ای نیست. نسل ما با جوانان امروز فرق زیادی دارد. ما راحت تر می توانیم وابستگی خود به این فضا را کنترل کنیم. حضور در فضای مجازی، ویژگی های مثبت و منفی دارد. آشنایی با افراد جدید، حسن این فضا و دوری از خانواده و اطرافیان از معایب آن است. وقتی در یک جمع، اغلب افراد در دنیای تلفن همراه خود غرق هستند ناخودآگاه از نزدیکان خود دور می شوند. البته استفاده افراطی و وابستگی زیاد تا یک جایی جذاب است و بعد از آن آدم را خسته می کند. بخشی از زمانی که کسی مانند من در این فضا صرف می کند، به دلایل حرفه ای است. به عنوان بازیگر مجبورم برای مناسبت های مختلف پست بگذارم و اگر پست هم نگذارم، به فضای اینستاگرام و تلگرام می آیم و اخبار را رصد می کنم. همین به دفعات پست گذاشتن باعث می شود، اتفاقات زندگی شخصی ات را با تعداد زیادی به اشتراک ...
باران کوثری: از مادرم یاد گرفتم درجا نزنم
...، علی سرابی، احمد ساعتچیان و پانته آ پناهی ها را دارد. قرار نیست به دلیل حضور سینمایی این هنرمندان شاهد فروش بیشتر تئاترهای شان باشیم. آیا وقتی محمد یعقوبی یا امیررضا کوهستانی از چهره های سینمایی استفاده نمی کنند با سالن خالی مواجه هستند؟ از طرفی این هنرمندان اصلا چنین دغدغه هایی ندارند، چون در متن ها و اجراها تجربه هایی جریان دارد که اگر سالن پر تماشاگر نباشد هم چندان برای شان مهم ...
روزگار مرضیه؛ زنی که چریک شد
بوده است. دوستان گفتند که چرا شما حساس هستید؟ من گفتم این حساسیت نیست. چرا شما هر کار مهمی که زنان انجام می دهند را می خواهید به نام مردان تمام کنید؟ در جای دیگری وقتی از وی پرسیده می شود مگر نوامیس پیامبر در جنگ ها با او بودند پاسخ می دهد: حضرت محمد(ص) امکان نداشت که در جنگی شرکت کنند و در آن جنگ یکی از همسران آن حضرت حضور نداشته باشند. این مسئله را فراموش نکنید زنی که در کنار حضرت رسول ...
روایت عاشقانه ای از عملیات کربلای1
. هرگاه جویای احوالش می شدم با تبسم در چند کلمه مختصر و کوتاه پاسخ می داد. اهل روستای قاری محله شهرستان آمل بود. دوست داشتم پیمان رفاقت و دوستی با او ناگسستنی باشد. مجذوب ادب، اخلاق، فهم و رفتار عرفانی اش شدم.بنظر می رسید با خدا خلوتی دارد. سخت مشتاق بودم اوقات بیشتری را با او سپری کنم اما فرصت آن را نداشتم. بخود گفتم حسین هم شهید گردان ماست. روحیات عجیبی داشت. به او گفتم: بنظرم فردا تو آسمانی ...
مسئولان آلوده به اشرافیت شده اند
...: س: از اوضاع و احوال کارگرها چه خبر؟ در جایی گفته بودید 90 درصد جامعه کارگری زیر خط فقر هستند، این آمار درست است؟ اصلاً خط فقر ما مشخص است چه میزان است؟ محجوب: در مورد خط فقر تعریف متفاوت است. گاهی خط گرسنگی را خط فقر تعریف می کنند. سازمان بین المللی کار خط گرسنگی را این گونه تعریف کرده است که به هر نفر حداقل 2 دلار در روز پیش بینی شود. این خط گرسنگی است. س ...
کامبیز درم بخش: حرف هایم را با تصویر می گویم
؟ آیا نمایشگاه گذاشتن به همین راحتی است؟ اینکه زیاد نمایشگاه می گذارم به خاطر این است که خیلی پرکار هستم و هر روز کار می کنم. معتقدم کسی که بین کارش فاصله بیندازد یا فعالیتش را متوقف کند رو به عقب می رود. این موضوع یکی از دلایل موفقیتم هم هست. این باعث می شود در کارم استمرار داشته باشم. شاید بخشی از آن هم به دلیل عشق و علاقه ای باشد که به کارم دارم. درست که کار اصلی من همین است اما این ...
مرگ تدریجی دانشگاه
رشته مدیریت! صحبت می کرد، اندکی دست نگه داشت تا ستایش های اغراق آمیز مرا بشنود. من در عوض، اظهار کردم گویی هیچ گونه مطالعات انتقادی از هیچ نوعی در دانشگاه او وجود ندارد. وی طوری هاج وواج به من نگاه کرد که انگار از او پرسیده بودم سالانه به چند نفر در رشته رقص دکترا می دهند. با حالتی تقریبا خشک پاسخ داد: نظر شما مورد توجه قرار خواهد گرفت. وی سپس یک تکه کوچک از تکنولوژی باب روز را از جیبش ...
ناگفته های امیر حسین مدرس از زندگی شخصی با همسر دومش
گفتیم 12 ساعت، می گفتند مگر می شود؟ گفتم ممکن است وقت کم هم بیاید. وقتی خودم سر فیلمبرداری حاضر می شوم و می بینم که یک پلان چند بار تکرار می شود، جابجایی دوربین ها، آماده سازی صحنه خیلی زمان بر است یا اینکه گریم ها خیلی طولانی می شود. من خیلی این چیزها را ندیده بودم ولی وقتی از نزدیک رفتم دیدم و با سختی کار آشنا شدم، بهتر با این موضوع کنار آمدم. الان دوست دارید کافی شاپ با هم بروید؟ ...
مدتها بود به همسرم مشکوک شده بودم / متوجه سر و صدایی از پشت بام شدم و به آنجا رفتم
که ناگهان متوجه صدای مهیبی شدم. خودم را باعجله به بالکن رساندم که با پیکرخونین مرد جوان روبه رو شدم. البته اورا چندین باردر ساختمان دیده بودم وفکرمی کردم برادر خانم همسایه طبقه سوم است. برای همین با دیدن او بلافاصله خودم را به طبقه بالا رساندم و به بهرام- همسایه طبقه سوم- گفتم که برادرهمسرش داخل بالکن ما افتاده است. به دنبال این اظهارات، تحقیقات از بهرام و همسرش آغازشد اما کارآگاهان دریافتند که رضا ...
مردم روی ما آب جوش می ریزند
به گزارش بی باک نیوز، مجسمه های زنده با صورت های خاکستری که انگار حمام رنگ گرفته اند. این اولین تصویری است که از سیلورمن ها یا مردهای نقره ای به ذهن ما خطور می کند. آدم هایی که احتمالاً آن ها را در حاشیه نمایشگاه ها و جشنواره ها زیاد دیده ایم و زیاد آن ها را با مجسمه اشتباه و شاید یکی دو باری هم با آن ها عکس گرفته باشیم. هنری که نه سالی است وارد ایران شده و حالا حسابی شناخته شده است. اما داستان ...