سایر منابع:
سایر خبرها
خواهر طاهره، بانویی که چریک شد
شدم که هنوز انقلاب ما به ثبات نرسیده بود . همان زمان آقایان حاضر در همدان کسانی بودند که دوره نظامی را طی نکرده بودند در حالی که من در سوریه و لبنان دوره های نظامی و جنگ چریکی و تن به تن را طی کرده بودم. به همین دلیل شهید مدنی رضوان الله حکم من را مستقیم برای فرماندهی سپاه امضا کردند. "(4) آن مرحومه علاوه بر آن در دانشگاه علم و صنعت ایران و مدرسه عالی شهید مطهری به تدریس پرداخت و قائم ...
سردار نقدی: به مهاجرانی سیلی نزدم/ ارتباط صمیمانه ای با میردامادی داشتیم
باید مسئولیت اطلاعات سپاه را بگیری. حالا من اصلاً نمی دانستم اطلاعات چی هست! گیلان هم شرایط حساسی داشت که اگر به آن توجه نمی شد، می توانست مشکلات جدی به وجود بیاید. بعد از آن رئیس ستاد سپاه شدم و بعدش بنا به تکلیف و این حرف ها در منطقه سه که گیلان و مازندران بود، جانشین اطلاعات سپاه آن منطقه شدم. شهید طهرانی مقدم آنجا مسئول بود. * بچه ها با وجود اینکه سن وسالشان کم بود، کارهایشان معجزه ...
رضوی: مجبورم نکنند فیلم روحوضی نمی سازم/نامه های تندم را نگه داشته ام/ احمدیان: جزو آنهایی هستیم که خسر ...
.... رضوی: آن نامه که تند نبود حالا نامه های تندم را نگه داشته ام. امروز هم به یک عزیزی گفتم. خیلی چیز ها را نگه داشته ایم برای روز جزاء. خدمت خیلی از دوستان در آن روز هستیم. شخصاً اهل تندروی نیستم. سعی می کنم خیلی چیزها را نگه دارم حس ام این است که همه ما اهالی یک خانه هستیم و هرچیزی که هست باید در همین خانه حل کرد و نباید به کوچه رفت و داد و بیداد کرد و به پدرمان بگوییم ببین چه کردی ...
چوب حراج به اعضای بدن
سرهم خبرهای بد می شنیدم. درس و دانشگاه و کار زندگی ام تعطیل شده بود. یک پایم اتاق دیالیز بود یک پایم خانه. روحیه ام را از دست داده بودم. پزشک معالجم پیشنهاد پیوند را داد و بعد از موافقت ما، خودش مقدمات همه چیز را آماده کرد. مریم، فروشنده کلیه را برای اولین بار در مطب شخصی پزشک معالجش ملاقات کرد؛ زنی پنج سال جوان تر از خودش. زن، اما فارسی را خوب بلد نبوده، با زبان محلی خودش با همسرش صحبت ...
سردار نقدی: روزنامه شرق برای کلینتون بیشتر از روحانی تبلیغات کرد
منتقد بودم و می گفتم چرا فلان واردات انجام شد و چرا قاچاق کالا انجام می شود. برخورد قاطعی هم کردم. خفت همه را گرفتم. بابت همان برخوردها شما را برداشتند؟ بالاخره حالا این جوری گفته نشد من بتوانم رسما این را بگویم. ولی عملا کنار گذاشته شدم. ما یقه متخلف را گرفتیم و کاری نداشتیم کدام جناح است. الان هم به همین ترتیب است و به دولت قبل هم انتقادات شدیدی علیه واردات و توجه نکردن به ...
تاجری که تحت تأثیر یک دزد چینی دست به سرقتی عجیب زد!
ایزدموسی گفت: آن شب درحال رفتن به خانه بودم که گذرم به خیابان جمهوری افتاد. نمی دانم چه شد که یاد حرف های آن دزد چینی افتادم. خیلی وسوسه شدم تا من هم این هیجان را تجربه کنم. تصمیمم را گرفتم، انگار همه چیز یک دفعه جور شد. یک نفر را دیدم که دو گوشی تلفن همراه خریده و دم پاساژ علاءالدین منتظر خودرو است. پیش خودم فکر کردم این آدم برای خرید به این جا آمده و باید پول زیادی هم همراهش باشد. همه چیز آماده بود تا ...
زمزمه بازگشت پژمان منتظری به استقلال
روز نو : پژمان منتظری مهمان حضوری برنامه این هفته 90 بود که در ابتدای گفتگوی خود پیرامون بازی با مالزی اظهار داشت: همه دیدند چه اتفاقی افتاد. یکی از بدترین اردوهایی بود که رفته بودم. همیشه اردوی بد داشتیم اما این بار هیچ چیزی سر جایش نبود. همه چیز بد بود و واقعا شرایط بدی وجود داشت. متاسفانه ایران ضرر بزرگی کرد و ما دو امتیاز را از دست دادیم. او این را گفت و ادامه داد: نمی شود ...
درآمد شگفت انگیز گدایی در مشهد!
برخی از مردم تحت تاثیر شایعه پراکنی روزنامه ها و مجلات قرار می گیرند به طوری که تصور می کنند ما درآمد میلیاردی داریم به همین خاطر هم دست رد به سینه ما می زنند و چنان نگاه می کنند که انگار قرار است همه ملک و املاک خودشان را به نام ما سند بزنند ولی حقیقت آن است که ما درآمد آن چنانی نداریم امشب هم به طور اتفاقی 750 هزار تومان کاسب شدم وگرنه... به گزارش نخست نیوز و به نقل از شهرآراآنلاین ...
تمجید رهبر انقلاب ازخصلت صرفه جویی مردم اصفهان و گشاده دستی آنها درانفاق در راه خدا
اینها را ما میگفتیم؛ بعد دیدید که در این انتخابات، برجسته ترین شخصیّت های سیاسی همان کشور آمدند همان چیزهایی را که ما میگفتیم، بیشتر یا دو برابر و یا چند برابرش را گفتند. این رئیس جمهوری که در آمریکا انتخاب شده است،(2) میگوید اگر آن پولی که در این چند سال ما آمریکایی ها خرجِ جنگ کردیم، میخواستیم در داخل آمریکا مصرف کنیم، دو بار میتوانستیم آمریکا را بسازیم و این همه جادّه ی خراب، این همه پل خراب، این ...
تاجر کفش خاطره دزد چینی را زنده کرد
کیفم بیرون آوردم و به او نشان دادم. به راننده گفتم که وضع مالی خوبی دارم. وی ادامه داد: وقتی به مقصد رسیدم راننده خودرواش را کنار خیابان نگه داشت و من پس از باز کردن در هنوز به صورت کامل از خودرو پیاده نشده بودم که راننده کیف دستی ام را قاپید و حرکت کرد. من از در خودرو آویزان شدم تا مانع فرار او شوم و با داد و فریاد از رهگذران درخواست کمک کردم که راننده بر سرعت خود افزود و در نهایت مجبور شدم در را ...
گفتگو با قاتلی که برای سرقت خودرو آدم کشته بود
تصویرمان متوجه شدند ما همان قاتلان فراری هستیم و به دام افتادیم. سابقه داری؟ بله، سابقه سرقت دارم. اعتیاد داری؟ برای همین اعتیاد بود که سارق و از کار بیکار شدم. بعد از آن هم خانواده ام طردم کردند. البته به آنها حق می دهم؛ هم آبرویشان را برده بودم و هم این که مدام به سراغشان می آمدم تا پول مواد به من بدهند. از کاری که کرده ای پشیمانی؟ ...
انتشار متن کامل نشست خبری روز جاری وزیر کشور/ فضای سیاسی ما باید فضای منطقی، معقول و توام با آرامش و ...
فروشنده زیاده خریدار کمه مردم ضرر میکنند. ما الان باید اول مسئله اش را حل کنیم و بعد به صدا و سیما بگوییم حالا قانونی اجازه داری تبلیغات کنی. بقیه دستگاهها همه تبلیغات کنند یقین بدانید که سهامی که دست مردم است چندین برابر خواهد شد بدلیل اینکه این پروژه پروژه اقتصادی و سود آوره مشکل قانونی آن باید حل شود. و وزیر کشور در این مسئله در هیچ کجای موضوع نبوده و نیست اما به بلخ گنه کرد آهنگری به ...
هیچ شرکت سانتریفیوژسازی را تعطیل نکرده ایم/ حقیقت ماجرای اخراج دانشمندان هسته ای! چه بود؟
به گزارش سراج24 ،بهروز کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی و معاونت امور بین الملل و روابط راهبردی این سازمان گفت و گوی مشروحی را پیرامون شرایط این سازمان، همه محدودیت ها و پیشرفت های هسته ای ایران پس از برجام انجام داد. آنچه در ادامه می خوانید، مشروح گفت و گوی کمالوندی با خبرنگار ماست: با توجه به ارائه گزارش اخیر مجلس درباره برجام، می خواستم جنابعالی آخرین دستاوردهای فنی برجام و خسارت هایی که هرچند به صورت موقتی برای ما ایجاد کرده است را تشریح بفرما ...
روایت های واقعی از طلاق های ایرانی
می خواست همه جا بنشیند و بگوید زنش از یک خانواده اصیل است. همین شد که آمد سراغ ما. آن اول ها همه چیز خوب جلوه می کرد؛ از ماشینِ تویوتایش گرفته تا رفتارهای مردانه اش. خیلی نگذشت؛ فقط دوماه عقد بودیم که فهمیدم عجله کرده ام. دوست داشتنی هم در کار نبود؛ من از فشارِ حرف فامیل به او "بله" گفته بودم و او هم برای منافع اجتماعی. به گزارش فرارو، 12 مرداد سازمان ثبت احوال اعلام کرد دیگر آمار طلاق ...
بازیگری که آشپزماهری است
؟ گفتم ممکن است وقت کم هم بیاید. وقتی خودم سر فیلمبرداری حاضر می شوم و می بینم که یک پلان چند بار تکرار می شود، جابجایی دوربین ها، آماده سازی صحنه خیلی زمان بر است یا اینکه گریم ها خیلی طولانی می شود. من خیلی این چیزها را ندیده بودم ولی وقتی از نزدیک رفتم دیدم و با سختی کار آشنا شدم، بهتر با این موضوع کنار آمدم. بهارمست در پاسخ به این پرسش که تا به حال به آقای مدرس گفتید که دیگر نمی خواهید ...
پشت پرده دیدار استقلال با صبا از زبان مرفاوی
ای از حرف های مرفاوی را می خوانید. هدفمند می خواستند ما را وارد جنجال کنند جنجال؟! ما که جنجالی نداشتیم. 120 دقیقه بازی کردیم بعد در پنالتی ها باختیم و در پایان هم وقتی می خواستیم به رختکن برویم به همه خسته نباشید گفتیم و به تیم حریف تبریک اما گویی برخی ها دوست نداشتند بازی با آرامش به پایان برسد و هر کاری لازم بود انجام دادند تا به هدف شان برسند. قصه این فیلم این چیزی نیست که ...
بازیگر کمدی: عاشق آشپزی هستم
متولد شهر رشت هستم. پدرم کلاه فروش بود و مادرم خانه دار. 20 فروردین 1334 متولد شدم. بچه سوم خانواده بودم، یک پسر و یک دختر قبل از من بودند و یک پسر بعد از من به دنیا آمد. تا هفت سالگی در رشت زندگی می کردیم، بعد پدرم شغل شرکتی گرفت و ما به تهران آمدیم و از کلاس دوم دبستان در این شهر بودم تا الان. اما اصالتم را حفظ کرده ام و وقتی به رشت می روم، گیلکی صحبت می کنم. (می خندد) رشت یکی از شهرهای ...
چطور با کودک نوپا حرف بزنیم؟
کودک تان را عوض می کنید، او دیگر این انتظار را دارد که زمان بیرون رفتن از خانه رسیده است. وقتی که در آن فروشگاه شلوغ محکم دست مرا گرفته بودی، خیلی خوشحال شدم وقتی که کودک تان یک کار درست انجام می دهد، با جملات مثبت او را تشویق کنید. به این ترتیب انگیزه های او قوی تر می شوند. حتی اگر کودک شما آنقدر کوچک باشد که معنای حرف های شما را نفهمد از لحن صدای شما متوجه منظور شما می شود ...
از امام حسین(ع) یک شلوار آبی خواستم!
در خانه تکرار می کند و برای پدر و مادرش می خواند تا اینکه یک روز اتفاقی میکروفون در دست می گیرد. آقای ولی اللهی می گوید: سال گذشته برای اولین بار به هیئت آقای هلالی رفتیم. بچه های هیئت وقتی علی اکبر را با من دیدند استقبال گرمی کردند و ما را جلو بردند. بعد هم یک حلقه سینه زنی درست کردند که علی اکبر در مرکز آن قرار گرفت. هیئت که تمام شد به علی اکبر گفتم می خواهی بروی پیش عمو بخوانی؟ گفت: آره من گفتم ...
مگر هدیه تهرانی هم حمام میرود ؟!
این فیلم پروانه ساخت ندارد و به مرحله تولید نمی رسد و حتی یکی از دوستان نزدیکم از آقای عیاری شنیده بود که ساخت این فیلم منتفی شده . در حالی که همه اینها شایعه بود و من هم ازاین ماجراها دلخور بودم که چرا آقای عیاری مرا درجریان نگذاشته اند. سلطان کیمیایی وعلاقه مندی به چیزهای قدیمی بعد قرار می شود که در فیلمی از مسعود کیمیایی با فیلمنامه ای با عنوان سیب سرخ هوا بازی کند که ساخت ...
از اولین کسانی بودم که در کاظمین خود را به امام رساندم
قرار بود؟ ساواک که در تمام این مدت در پی ام بود، مرا دستگیر کرد و به تهران برد و در خانه ای در خیابان شریعتی در اتاقی زندانی کرد. چهار ساعتی در آنجا بودم که تیمسار مقدم، رئیس ساواک مرا خواست و پرسید: چرا به عراق رفته بودی؟ جواب دادم: برای دیدار با آیت الله خمینی. علت رفتنم را پرسید که گفتم پدر فرمودند و اطاعت از امر پدر برایم واجب است. پرسید: چیزی هم بردی و آوردی؟ جواب دادم: بله. از پدر ...
داستان یک عشق در جنگ جهانی دوم+تصاویر
...." از ازدواج می ترسیدم چون والدینم از هم جداشده بودند و ریک این موضوع را می دانست. هیچ وقت فکر نمی کردم بخواهم ازدواج کنم و بچه دار شوم. حتی نمی توانستم تصورش را کنم. اما زمانی که با ریک آشنا شدم، همه چیز به آرامی تغییر کرد. آدمِ جدیدی شدم. 25 نوامبر 1941 چقدر خاطرات در مقایسه با واقعیت ناچیز و حقیر است.... ریک پی نوشت: گفته بودم دوستت دارم؟ ...
دیدار با شهید منتظر قائم، فرمانده سپاه یزد
صورت موج روی همدیگر می افتادند. با بچه های کمیته صحبت کردم و گفتم: این خانم هایی که تشریف آوردند با بچه هایی که بغل دارند ممکن است به خاطر ازدحام جمعیت آسیب ببینند، باید برای آنان کاری کرد. به همین جهت تصمیم گرفته شد در صورت تمایلشان بچه های آنها را در کلانتری نگه داریم. بعد از آن تعدادی از بچه ها را از والدین گرفتیم و در خوابگاه های کلانتری خواباندیم. پس از آن بچه ها را تحویل پدر و مادرشان دادیم ...
سیاه دره روستایی که دیده نمی شود
طویله بسته اند. قمر نمی تواند اجاره 20 هزار تومانی خانه اش را پرداخت کند. شهین شب ها از ترس مارهایی که در سقف خانه اش لانه کرده اند بیدار است. علی اصغر در یکی از رستوران های تهران کار پیدا کرده و برای مادرش جواهر پول می فرستد و ... . قمر خانم نمی داند چند ساله است. 10 بچه دارد؛ 5 تا دختر و 5 تا پسر که از روستا کوچ کرده اند: بچه هایش هیچ سراغی از او نمی گیرند. یکی از پسرهایش همین خانه ای که در ...
رژیم پهلوی با شاعری که علیه اختناق شعری سروده بود چه کرد؟
گروه چند نفری که مسلح توی کوچه ها و خیابان ها می گشتند، برد. اول احتیاط کردند که نکند مسموم باشد. نخوردند اما بعدها که به پدرم اطمینان کردند و فهمیدند که اهل این حرف ها نیست، می خوردند و ترجیح می دادند که در خانه ما میوه، آجیل یا خوردنی دیگر بخورند. گاهی هم خودشان درخواست می کردند. گاهی اوقات کنار رودخانه می رفتیم و روس ها را که در آنجا با نارنجک یا تیر ماهی می گرفتند، می دیدیم. ماهی ها به ...
تاثیر اولین مواجهه با مرگ بر کودکی که آیت الله شد
پدرم عرض کردم: پدرجان! چرا این را زیر خاکش کردند؟ فرمودند: مرد و خاکش کردند . گفتم: دیگر نمی آید به خانه اش؟ فرمودند: نه . گفتم: ما هم همین طور می شویم؟ فرمودند: بله . از آن شب که سن من چندان مقتضی نبود، در این دنیا راحت و آسایش من کم شد. هر وقت به این فکر می افتادم عنقریب مرا می برند و می اندازند در گودال و خاک رویم می ریزند، خیلی ناراحت می شدم. به همین جهت از پدرم و مادرم سئوال کردم: من چه بکنم که ...
شوهرعمه ام اصرار کرد که شب را آنجا بمانیم / نیمه های شب بود که به سراغم آمد
ماندند و شب همه خوابیدیم. نیمه های شب بود که شوهرعمه ام بالای سرم آمد و مرا صدا زد. وقتی بیدار شدم او به بهانه رفتن به دستشویی مرا با خود به زیرزمین طبقه پایین خانه اش برد. درآنجا مرا روی زمین خواباند و دستانم را گرفت و با پاهایش، پاهایم را نگه داشت. به شدت وحشت کرده بودم و او آهک را در چشمانم ریخت و پس از آن همه وجودم می سوخت. حتی به زور از من خواست تا آب آهک بخورم که تمام بدنم سوخت و پس ...
قدم های آسمانی چوپان زائر تا امام مهربانی
.... در همان یک سالگی فلج شد. امیدمان از همه جا بریده بود. تا سه سالگی کلی خرج دوا و دکتر کردم؛ اما جواب نگرفتم و دکترها دخترم رو جواب کردند و گفتند دخترت به سن تکلیف که برسد تا همان سن 8 تا 9 سالگی بیشتر زنده نیست. این را هم بگویم که دخترم تاسوعا عاشورا به دنیا آمده و اسمش را زینب گذاشتم. وقتی دکترها دخترم را جواب کردند؛ او را نذر آقا امام رضا (ع) کردم. گفتم آقا تو که ضامن همه می شوی ...
ازدواج های مجازی با سقف کاغذی
همه روزهای گذشته که به او اعتماد کرده بودم ،حاضر به این ملاقات شدم ، دیداری که به دور از اطلاع خانواده ام شکل گرفت و تقدیری بد را برایم رقم زد. در یکی از شهرهای خراسان رضوی قرار ملاقات گذاشت، آن روز به هر بهانه ای بود خودم را به قرار ملاقات رساندم. او مثل همان پست های واتس آپی که برایم می فرستاد جذاب به نظر می رسید و حرفهایش بیشتر مجذوبم می کرد. او مرا به شهری که بعدا فهمیدم زابل است ...
مردان نابارور و واکنش هایی که به پذیرش و درمان خود دارند
به درمان خود می گوید: همسرم وقتی فکر می کرد مشکل از ناحیه من است، خیلی راضی به درمان نبود و می گفت خودت را اذیت نکن، ما بچه نمی خواهیم اما مورد ما استثنا بود و وقتی فهمید خودش در این مشکل دخیل است، بلافاصله شروع به درمان کرد اما معمولاً رفتار مردان به این شکل نیست. من خانمی را می شناسم که همسر او حاضر نبود آزمایش بدهد و خانم با تصور این که مشکل از خود اوست، دو سال نزد پزشک می رفت و دارو مصرف می ...