سایر منابع:
سایر خبرها
زن 29 ساله بدون اطلاع شوهرش از ارتباط پنهانی اش با اسکندر می گوید
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، زن 29 ساله در حالی که عنوان می کرد تنها یک لبخند بی معنی روزگارم را به جایی کشاند که همه چیزم را از دست دادم، به کارشناس اجتماعی کلانتری جهاد مشهد گفت: در یک خانواده پرجمعیت رشد کردم و پدرم با کارگری تنها می توانست شکم ما را سیر کند به همین خاطر هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند دیپلم بگیرند و هر کدام از آن ها در مقطعی ترک تحصیل می کردند. من هم تا کلاس ...
من با یک لحاف و تخت خواب تنها ماندم - مزاحمت های خواهر زنم پایان نداشت
... دوست دخترم به خانه مان آمد / در اتاق خواب موضوعی را با او مطرح کردم که او به شدت عصبانی شد عمل بسیار زننده و زشت زن جوان با برادر زاده اش / من در آن زمان به شدت مست بودم +عکس پدری که به خاطر بالش اضافه مدعی آزار و اذیت به دخترش بود +عکس زمانی که سوار موتور دوست پسرم بودم پدرم ما را دید و .. زن مطلقه را به عقد موقتم در آوردم / روزی او ادعایی کرد ...
جدیدی: یک روز تشویقم کردند، یک روز خندیدند، این به آن دَر!
مجری برنامه کشیده است، بعد از مشورت با دوستان به این نتیجه رسیدیم فعلاً صلاح نیست در آن برنامه شرکت کنم چون هنوز آن اتفاق تازه بود و اکثر هموطنان بدون اطلاع از واقعیت ماجرا، رفتارهایی احساسی داشتند و اگر هرچه بیشتر توضیح می دادم، مردم بیشتر ناراحت می شدند. به خاطر احترام به مردم و افکار عمومی به آن برنامه نرفتم و به صورت تلفنی هم زنگ زدم و از مردم عذرخواهی کردم و توضیح دادم. باید ابتدا ...
عنصر محبت در فرهنگ رضوی
.... این 200 دینار را بگیر و برای رفع احتیاج خود صرف کن و آن را از طرف من، به عنوان صدقه، به فقیر مده. بعد از رفتن آن مرد، سلیمان جعفری رو به امام (علیه السلام) کرد و پرسید: شما مقدار زیادی پول به آن مرد بخشیدید در حالی که صورتتان را پوشاندید؟ امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به او فرمودند: این کار را از آن جهت انجام دادم که مبادا آثار حقارت و شرمندگی را به خاطر برآورده شدن حاجتش، در صورتش ببینم ...
ادعای جدید در پرونده قتل در اتاق خواب برج A3 / اجیر شده ام تا اعتراف کنم + عکس های بازسازی صحنه
تومان پول و اجاره کردن یک خانه برای پسرم قتل را به گردن بگیرم و من وقتی دیدم جایی برای زندگی ندارم و هیچ انگیزه ای نیست پذیرفتم خودم را به عنوان قاتل معرفی کنم. وی افزود: با گذشت 6 ماه از این ماجرا به خاطر عذاب وجدان و اینکه دیدم هیچ یک از وعده وعیدها به اجرا نرسیده تصمیم به افشاگری گرفتم. بنا به این گزارش، بازپرس محسن مدیر روستا در این مرحله دستور داد تا متهم از زندان به اداره 10 پلیس آگاهی تهران منتقل شود تا با تحقیقات ویژه راز این جنایت معمایی فاش شود. اخبار زیر را از دست ندهید: ...
علیرضا حیدری: آدم سیاست نیستم
بازی کنی، مردم متوجه می شوند و دلخور. آنها بد تنبیه می کنند. وقتی کار مجری گری می کردید، نظر مردم چه بود؟ - یکسری ها دوست نداشتند. البته هدف من بیشتر کارشناسی بود که خیلی هم محقق نشد و به خاطر فضای المپیکی دست مان در صبا حتی که دنبال می کردیم خیلی باز نبود. به ما می گفتند نباید باعث شویم که تیم ها نتیجه نگیرند، در حالی که من دوست داشتم، مصاحبه می گرفتم و بعدا کنار مصاحبه های بعد ...
نان شب واجب تر از کمک به جهیزیه/کمک به زن بدسرپرست بر نوعروس اولویت دارد
آموزش احکام و شرکت در محافل اجتماعی و فرهنگی پای ثابت کمک به نیازمندان است و از هر فرصتی برای کمک به آنها که همه زنان بی سرپرست و بدسرپرست هستند استفاده می کند. زمانی که از او در خصوص نوع کمک به نیازمندان می پرسم، می گوید: بیشترین کمک من شامل حال زنان نیازمندی است که یا سرپرست ندارند و همسر خود را به هر دلیلی مانند فوت یا طلاق از دست داده اند و یا زنانی که همسران معتاد دارند و اصطلاحا ...
ورود به جرگه شاگردان شهید آیت الله سعیدی
. من نیز چهار صفحه راجع به گریه حضرت زهرا(س) نوشتم که در آن به فلسفه گریه حضرت پرداختم، و در آن تأکید کردم که گریه خانم؛ با آن شخصیت شان که قطب عالم امکان هستند بی شک تنها به خاطر از دست دادن پدر بزرگوارشان نبوده است؛ بلکه حضرت زهرا(س) از گریه به عنوان حربه ای برای نشان دادن چهره واقعی حکومت و خیانت ها و ظلم های آن استفاده و تبلیغ می کردند. این خطاست که فکر کنیم گریه حضرت به خاطر فدک و مال دنیا بوده ...
به نام صلح جنگ و خونریزی نکنید!
سخنرانی علیه حزب توده در قم اولین بازداشت من در سال 1331 بود که به خاطر میتینگی که علیه حزب توده داده بودم، به شهربانی قم احضار شدم. به حسب عشق و علاقه ای که به روحانیت داشته و دارم و آثار شومی که از زمان کودکی از جنبش حزب توده دیده بودم، همیشه نسبت به حرکات آنها حساسیت به خرج می دادم. الان جز از ظلم و جنایت اینها و فریب دادن بچه مسلمان ها که کم و بیش در زندان ها شاهد آن بودم، خاطرات ...
دانشجو و دانشگاه در شعر طنز/ ازحرف بدخواهان به ابرو خم نیاوردم
... شعر من معجونی از زخم دل است تحفه ای آورده ام ناقابل است زخم را با طنز قاطی می کنم ادعای گنده لاتی می کنم شعر من درد من و زخم شماست کار آن وا کردن اخم شماست من جوانی خنگ و پیزوری شدم یک دو سالی پشت کنکوری شدم بر جوانی خودم آذر زدم خر زدم، هی خر زدم، هی خر زدم چون نتایج آمد اشکم شد روان فحش دادم بر زمین و ...
اقدام شجاعانه خانم مدیر برای پیشگیری از وقوع حادثه برای دانش آموزان
را به اداره نوسازی آموزش و پرورش اطلاع دادم ولی به دلیل مشکلات مالی و کمبود بودجه آنها اعلام کردند نمی توانند کاری انجام بدهند. با شنیدن پاسخ آنها دلسرد نشدم و موضوع را با همسرم مطرح کردم. همسرم سال هاست که در صخره نوردی فعالیت می کند و گاهی من نیز با او همراه می شوم و در صخره های آبشار سفید و اشترانکوه صخره نوردی می کنم. خلاصه تصمیم گرفتیم خودمان دست به کار شویم. وجدانم قبول نمی کرد که نسبت به ...
ارجمند: ماه و پلنگ سریالی بی نهایت مذهبی است
برایم هر شب یک جایزه تهیه می کرد. نفر دوم معلمم به اسم آقای اقبال بود که در دوره دبیرستان مرا تشویق می کرد. همچنین دوستی به نام خسرو هوشیار که دانشجوی ادبیات بود و به خاطر حضورش ادبیات خواندم و بعد به خاطر علاقه خودم به سمت رشته تاریخ رفتم و آنجا شاگرد دکتر شریعتی شدم. معلوم است ایشان بزرگترین تاثیر را در نگاه، دید و نحوه رفتار من داشت و من تنها شاگرد غیر سیاسی ایشان بودم. چون ...
این بلا را فرنگیس به سر خود آورد یا شوهرش؟
می کنم و روز حادثه به من سرویس خورد اما چون حوصله نداشتم سرویس را نبردم و تنها به نانوایی رفتم و بعد از خرید نان به خانه برگشتم. آن روز هم مثل همیشه با همسرم درگیر شدم و جروبحث مان بالا گرفت که فرنگیس به اتاق رفت.اما ناگهان صدای فریادش را شنیدم و خودم را به اتاق رساندم که دیدم همسرم درآتش می سوزد.خیلی سریع آتش را خاموش کرده واورا به بیمارستان انتقال دادم. ولی هیچ نقشی درخودسوزی اش نداشتم. ...
معلولیت محدودیت نیست/ توانمندی کارمند فرمانداری فامنین
بخاطر فلج اطفال دچار معلولیت شدم و روی ویلچر هستم. از کودکی هایتان و سختی هایی که معلولیت برایتان ایجاد می کرد. دوران ابتدایی را در روستای امیر آباد سپری کردم و شیرینی و سختی های خاصی داشت. پدرم مرا در آغوش خودش به مدرسه می برد و بعد از کلاس ها برمی گرداند. در کنار خانواده ی خوب و با محبتی که داشتم همیشه خوشبختی را با تمام وجودم حس کردم. در دوران راهنمایی بیرون آمدن ...
ما بسیجی وار موانع را کنار می زنیم، اما سهم مسئولان چیست؟!
مسئولین و دغدغه های جانبازان نیز در این گفت و گو آمده است. ادامه گفت و گو با جانباز مقدسی به نظر مخاطبان گرامی می رسد. فاش نیوز: متاسفانه فراموش کردیم نحوه مجروحیت شما را در قسمت اول مصاحبه بیاوریم. در این رابطه توضیح می دهید؟ جانباز مقدسی: من اول دبیرستان بودم و به عنوان بسیجی رفتم. بچه هایی که سنشان کم است را دوره اول به کردستان می برند. 4 ماهی در کردستان بودم. می ...
رحلت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)
وصیت کرد که ان شاءالله تعالی بدان عمل خواهم کرد . و چون حالت احتضار و هنگام رحلتش فرا رسید به علی (علیه السلام)فرمود : ای علی سر مرا در دامن خود گیر که امر خدا آمد و چون جانم بیرون رفت آن را به دست خود بگیر و به روی خود بکش ، آن گاه مرا رو به قبله کن و کار غسل و نماز و کفن مرا به عهده بگیر و تا هنگام دفن از من جدا مشو . و بدین ترتیب علی (علیه السلام)سر آن حضرت را به دامن گرفت و ...
خانم منشی به هر دو مدیر شرکت بله گفت!
داده و سرگرم بررسی دیگر امور کاری بودم که ناگهان سر و صدایی به پا شد. فریاد های پی در پی خانمی شنیده می شد که هر لحظه التماس می کرد و تقاضای مشاوره داشت.درب اتاق را گشودم. خانمی را دیدم که می خواست کسی به درد دلش گوش فرا دهد. اولین بار خانه دوستم منحرف شدم / زن شوهردار به خاطر چاق بودن زندگی اش را باخت اقدام زشت و وقیح این زن با دختران نوجوان در خلوت دو نفره + عکس رابطه غیر ...
حمید دوست دخترش را باردار و گردن من انداخت
شدم پدر و دوبرادرش که کمین کرده بودند مرا گرفتند و یک کتک مفصل نوش جان کردم. من تازه فهمیدم این دختر در اثر ارتباطی که با حمید داشته متاسفانه باردار شده است. موضوع را به پلیس گفتم و برای خودم واقعا متاسفم که با چنین فرد فاسدی دوست شده بودم. با این کارابروی چندین و چند ساله پدر و مادرم را به باد دادم. حمید دستگیر شده است و پس از آزمایش های فنی از اتهام باردار کردن دختر جوان تبرئه شدم و فقط باید جوابگوی ارتباطم در فضای مجازی با این دختر باشم. ...
روایت رئیس سابق دانشگاه علامه از حمله به خوابگاه و زندانی شدن در دفترش از سوی یک تشکل دانشجویی
.... من گفتم من در تمام عمرم دانشجویان حقوقی و قاضی زیادی را تربیت کرده ام، دانشکده علوم قضائی ، دانشکده حقوق دانشگاه تهران، دانشگاه تربیت مدرس و الان هم دانشگاه علامه. هرگز فکر نمی کردم این طور حقوقدان تربیت کرده باشم و فکر می کنم عمرم ضایع شده است. حالا اشک هم می ریختم، بغض هم گلوی مرا گرفته بود و تمام بدنم می لرزید ولی این حرف ها را کاملا به خاطر دارم. با خودم بیشتر دعوا کردم. همین حرف ها را ...
آبروی خانواده ام را بردم
با جسد مرد سالخورده ای که حوله ای سفید به دور گردنش گره زده شده بود، روبه رو شدند. مردی که موضوع را به پلیس خبر داده بود، گفت: لحظاتی قبل در اطراف محوطه دامداری ام در حال جمع آوری سنگ بودم که پتویی زیر مقداری سنگ نظرم را به خودش جلب کرد. وقتی نزدیک شدم، دیدم روی پتو مقداری سنگریزه و خاک ریخته شده است. با کنجکاوی سنگ ها را کنار زدم که پای انسانی را داخل پتو دیدم و بلافاصله موضوع را به ...
شوهرم در عالم دیگری سیر می کرد / با شاهرخ ارتباط پنهانی داشتم / طاها به ارتباط غیراخلاقی من پی برد و...
حالی بود که من به درس و مدرسه اهمیت می دادم تا این که با حمایت های خانواده ام در یکی از رشته های دانشگاهی پذیرفته شدم. قبولی در دانشگاه بر نوع رفتار و گفتار من نیز تأثیر گذاشته بود به طوری که سعی می کردم همانند یک انسان تحصیل کرده و بافرهنگ رفتار کنم. سال اول دانشگاه را تمام کرده بودم که شبی مادرم با خوشحالی از ازدواج من و طاها سخن گفت. او عنوان کرد زن دایی ام مرا برای پسرش خواستگاری ...
عاقبت تلخ ارتباط شوم با زن عمو جوان
و نقش هایی را که او به من می سپردبه خوبی بازی می کردم. اختلاف شما چطور شروع شد؟ بعد از این که سارا با ترفندهای خاص خود تنها خانه ام را نیز از من گرفت، متوجّه شدم که دیگر همه دارایی ام را از دست داده ام. او مرتب به بهانه های مختلف از من پول می خواست، امّا من دیگر چندان پولی برایم باقی نمانده بود و تمامی املاک و دارایی های خود را نیز یا به او بخشیده و یا در راه مصرف مواد هزینه ...
استاد دانشگاه، مرد برج ساز را کشت + عکس
دو واحد آپارتمانی برایش بخرم.یک هفته از این ماجرا گذشته بود که حسین یکباره از من خواست تا پولی را که به فرید داده به او بدهم اما گفتم هیچ پولی دربساط ندارم. حسین مرا تهدید کرد و چون طلبکاران دنبالم بودند ترسیدم که مرا لو دهد. به همین خاطر یک شب چندین قرص خواب آور در یک لیوان شیرکاکائو حل کردم و به حسین دادم. او خوابید اما صبح متوجه شدم جان سپرده است. محمدعلی درباره علت این کار به قضات ...
لاله صبوری، بازیگر نام آشنا از زندگی شخصی و خانوادگی اش می گوید
...> من دردوران ابتدایی به مدرسه تجلی می رفتم. راهنمایی اسمش را به خاطر ندارم، اما دبیرستان شهید صادقی تهرانپارس بود. من به دبیر ادبیاتم خانم رضایی بسیار علاقه داشتم و همواره پیشرفت خودم در دنیای ادبیات خود را مدیون ایشان می دانم. یادم می آید انشایی نوشته بودم با این مطلع که در سحرگاه چهارده سال پیش دختری در خانه ای به دنیا آمد و ادامه داده بودم. ایشان انشانویسی من را بسیار تشویق کرد و مرا ...
شهاب حسینی: چگونه عاشق پریچهر شدم؟
اکثر دوستانم بالای 40 سال سن دارند. دوست نداشتم قلدر محل باشم. با این حال همیشه در جمع بچه محل ها به حساب می آمدم. نوجوانی من حول و حوش خیابان فاطمی گذشت. هرقدر بزرگ تر می شدم، دایره ارتباطاتم گسترش می یافت. درنتیجه به تمایل برخی بچه ها برای انجام کارهای خلاف پی بردم. در آن دوره یکی از بهترین دوستانم را به خاطر اعتیاد به مواد مخدر از دست دادم. در مرور خاطرات هر پسربچه ای انگار ...
اولین بار خانه دوستم منحرف شدم / زن شوهردار به خاطر چاق بودن زندگی اش را باخت
که کاری جز مصرف نداشتند تا اینکه با گذشت زمان من نیز به مانند آن ها مجبور شدم برای تهیه هزینه مواد، دست به هرکاری از قبیل سرقت بزنم. چند بار دستگیر شدی؟ تا به حا ل چندین بار به علت کیف زنی و تکدّی گری دستگیر وروانه زندان شده ام. محیط زندان برایت سخت نبود؟ اوایل چرا ولی بعد ها با محیط آن جا سازگار شدم. به ازدواج دیگری فکر نکردی؟ چرا ...
پرواز بهشتیان؛به بهانه یازدهمین سالگرد شهادت جمعی از خبرنگاران در حادثه سقوط هواپیما
هماهنگی ها را خودم انجام داده بودم. سردبیر راضی نبود که من چند روزی نباشم و اصرار من باعث رضایتش شده بود. نرفتنم برایش خوشایندتر بود. تلفن را خاموش کردم تا توی رودربایسی مسئول روابط عمومی ارتش امیر واعظی نیفتم و خوابیدم تا ساعت 11 صبح و بعد بلند شدم. درد سرم آرام گرفته بود. به همسرم گفتم این سردرد لعنتی فقط می خواست من را از سفر بیندازد. ناهار خوردم و راه افتادم سمت میدان فردوسی. ...
انکار عروس به اسیدپاشی تلخ
بعد صدای جیغ و فریادهای خواهر شوهرم را شنیدم. سراسیمه به سمت اتاق بازگشتم. دیدم مردی که صورت خود را پوشانده روی فاطمه اسید پاشید. مرد غریبه مرا هم هدف اسیدپاشی قرار داد و متواری شد . وی افزود: ظرفی که در سطل زباله خانه ام پیدا شده، ظرف لوله بازکن بود. از ترس این که فرزندانم به آن دست بزنند، ظرف را داخل سطل زباله انداختم. لباس کار متعلق به شوهرم است و هرچند یک بار، همسرم لباس کارش را به خانه می آورد و من آن را می شستم. عروس اسیدپاش با دستور قضایی روانه بازداشتگاه پلیس شد. تحقیقات تکمیلی از او ادامه دارد. ...
صاحب میز شهید رجایی شدم/ بسیاری از جملاتم به نام بزرگان ثبت می شد/ قیصر با منکرین ادبیات انقلاب مواجه ...
. حقوقم در تهران هشت هزار تومان بود. خانمم هم در امور تربیتی شاغل بود، که ایشان نیز ماهانه پنج هزار تومان درآمد داشت ولی این حقوق ها جواب زندگی در تهران را نمی داد. به همین خاطر مجبور شدم خانه ای را که در دزفول داشتم بفروشم. من صاحب میز شهید رجایی شده بودم! در دفتر مجله یک میز بسیار بزرگ و ساده ای بود که معمولاً در کنار این میز وضو می گرفتم. از زمانی که کار معلمی را شروع کردم تا به امروز یاد ...
منو رها کن از این هوای آلوده
الکترونیک بود اما با خودم فکر می کردم همین اندازه که برق خواندم کفایت می کند، برای همین سراغ مدیریت رفتم و پس از پایان تحصیل به پیشنهاد یکی از آشنایان راهی مشهد شدم تا مدیریت یکی از کارخانه های چینی سازی مشهد را به عهده بگیرم و همه چیز از همان روزها آغاز شد... . موتور برقی مدل 64 امیر نوردی فقط یک اختراع ثبت شده دارد؛ دستگاه یونجه چینی در سال 1384. اما چندین و چند اختراع ثبت نشده ...