سایر منابع:
سایر خبرها
گفت و گوی ورزش سه با لژیونر اصفهانی فوتبال ایران
. واقعیت این است که من اولین ایرانی لیگ کرواسی بودم و به همین خاطر زمان لازم بود تا در تیم بزرگ دیناموزاگرب جا بیفتم. همانطور که می دانید دینامو هم تیم بزرگی است و افتخارات زیادی دارد. من در این مدت نهایت تلاشم را انجام دادم اما زمان لازم بودتا با شرایط خو بگیرم و برای حضور در ترکیب آماده شوم. البته چند بازی برای دینامو انجام دادم اما به هر حال قبول دارم که فرصت زیادی نصیبم نشد. ...
از عبارت ذخیره نظام در مقطع خوبی استفاده نکردند/ دولت در بحث اشتغال می توانست تصمیم های بهتری هم بگیرد/ ...
. بچه ها هم باید همان مسیری را بروند که بقیه مردم می روند. س: در خانه اهل غذا پختن و کار خانه کردن هستید؟ هاشمی: بودم همان ده سال اول بود. س: الان غذا بلد هستید بپزید؟ هاشمی: خیر. فسنجون قرار است سی سال بپزیم و هنوز قسمت نشده است. س: حالا چطور فسنجون؟ قول داده بودید؟ هاشمی: بله. قول دادم. س: هنوز یاد نگرفتید؟ ...
گوشی موبایل دختر همسایه،سارق نقابدار را به دام انداخت
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، او گفت: همراه مادرم و پسر 7 ساله ام درخانه بودم که ناگهان زنگ آپارتمان به صدا درآمد. به محض اینکه پسرم در را باز کرد مردی نقابدار و چاقوبه دست وارد خانه شد. او تهدید کرد اگر سر و صدا کنم بلایی سر بچه ام می آورد. من و مادرم هم به ناچار سکوت کردیم و او با بستن دست و پا و دهانمان، تمامی طلاها و پول نقد موجود درخانه را به سرقت برد. مرد ناشناس سعی می کرد ...
فضیلت و کیفیت دعای کمیل + متن دعا
...> مسائل و سفارشات و وصایایی که امیرالمؤمنین به کمیل داشته از ایمان عظیم و معرفت فوق العاده کمیل حکایت دارد . اهل سنت که هیچ گاه به خاطر دوری از حق و عدالت و انصاف و مروّت نظر مثبتی نسبت به پیروان اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام نداشتند ، کمیل را در همه ی امور مورد اطمینان معرفی کرده اند. عرفا و صاحب دلان و اهل سیر و سلوک و مشتاقان لقای محبوب ، کمیل را صاحب سرّ امیرالمؤمنین علیه ...
سردار شهید حاج علی باقری + تصاویر
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : زندگی نامه همواره در امواج خطر و عملیات های سخت و دشوار، طرح ها و ابتکار عمل های این فرمانده شجاع، قوت قلب مسوولان جنگ بود. حاج علی در طول مدت حضور طولانی و مداوم خود در جنگ هرگز حتی برای یک مرتبه اظهار خستگی نکرد. با آنکه کار فرماندهی در جنگ آن هم جنگ ایمان و کفر، جنگ نور و ظلمت، بسیار سخت بود و آماده سازی نیروها برای عملیات و انتخاب بهترین و مجربترین کادر فرماندهی کار چندان آسانی نبود اما شهید باقری با صبر و حوصله و مهارت و تجربه بارها در مناطق مختلف این کار سخت را انجام داد و ه ...
مایلی کهن: با من 62 ساله عکس می گیرند، چه رسد به مهدی رحمتی!
.... چرا باید ورزشگاه و محیط زیست را آلوده کنیم؟! یادم می آید وقتی سرمربی گهر دورود بودم برای اولین بار در حالی به ما میزبانی دادند که استقلال باید در جام حذفی به آن شهر می آمد. همه هم از رابطه من با سرمربی محترم آن زمان استقلال مطلع بودند اما با این وجود روز قبل از بازی وقتی تماشاگران سر تمرین علیه ایشان شعار دادند من سمت آن ها رفتم و گفتم اگر به آقای قلعه نویی بی احترامی شود ول می کنم و از ...
عاقبت آدم فروشی که با ساواک همکاری کرد
جلسه می گذاشتیم و یکسری کارها مانند تمریناتی برای ترور و بمبگذاری را شروع کردیم. تا اینکه نزدیک آمدن رئیس جمهور آمریکا به ایران، بحث خانه گردی های شبانه ساواک بوجود آمد. شب ها خانه مردم را می گشتند. در تهران ماندن، خطرناک شده بود. بچه ها گفتند که یک مدتی از تهران بیرون برویم. به همین خاطر من، وحیدافراخته، حسن ابراری و محسن فاضل به اصفهان رفتیم. گفتیم حالا که به اینحا آمده ایم ...
مصائب زن بودن در یک مکان خطرناک!
خودم بسیار حس رضایت داشتم، زیرا کاری را انجام داده بودم که در آن شرایط ژورنالیست های مرد هم به سختی آن را انجام می دادند. انتقال آن حس کار دشواری است. همان موقع بود که تصمیم گرفتم در کار خبر فعالیت کنم. می دانستم که در این کار می توانم اسم و رسمی برای خودم دست و پا کنم. شاید بدترین اتفاق در تابستان امسال برایم رخ داده باشد. به خانه مردی رفتم که به خاطر اسیدپاشی یک زن جانش را از دست داده ...
نبود متولی در بشاگرد جهت ثبت آثار هنرمندان/ عکاسی با تفکر، تکنولوژی و هنر عجین شده است
دارند و در سال 1361 یک دوربین 110 آنالوگ تهیه کردم تا بتوانم زیاد حرف نزنم و روی کاغذ به دیگران دیده هایم را نشان بدهم. شما پرسیدید که چرا وارد این عرصه شدم چون راهی جز ثبت کردن بلد نیستم و در واقع همه ثبت می کنند و الان عکاسی نشر یافته و بین نفر به نفر انسان های روی کره زمین با ابزارهای چندکاره است. فرهنگ کده - چطور شد به عکاسی علاقمند شدید؟ عکاسی با من رفاقت کرد ...
به اصرار بچه ها روسری ام را برداشتم و وسط مجلس رفتم / آنقدراز خود بیخود شده بودم که ..
طرفی شلوغی خوابگاه آزارم می داد. به همین خاطر پس از مشورت با خانواده، با انتخاب چند تن از دوستان دانشگاهی ام که به تصور خودم از نظر شخصیتی و اخلاقی به من نزدیک تر بودند یک خانه اجاره کردیم. اوایل همه چیز خوب بود اما به مرور متوجه شدم هم خانه هایم بشدت اهل تفریح و خوشگذرانی و میهمانی های خاص هستند. راستش می ترسیدم اگر به خانواده ام چیزی بگویم آنها نگذارند در اصفهان بمانم. به همین خاطر هر ...
خاطرات یک پزشک از مناطق محروم
...، باعث شد آگاهی از این مساله و راه های مقابله با آن بین زنان روستا تبادل شود و راه هایی بومی و منطبق با شرایط خانواده ها برای کمتر شدن خشونت بین آنها رد و بدل شود. ای قصبه دورافتاده، بیشتر به من بیاموز! ای سکوت خانه های روستایی، بیشتر به من بیاموز! بله، این دفتر قدیمی بیماران چیزهای جالب توجه فراوانی دارد که برای یک پزشک تازه کار حکایت می کند. یک سال گذشت، درست یک سال از زمانی که من ...
آتش زدن جسد معشوق
شهین پیشنهاد دادم به خانه ما بیاید. وقتی آمد، سر موضوعی با هم درگیر شدیم و او را هل دادم که از پله ها پایین افتاد. وقتی وحشت زده بالای سرش رفتم، متوجه شدم نفس نمی کشد. در حالی که خیلی ترسیده بودم، بلافاصله جسدش را درون یک گلیم پیچیدم و با وانت پدرم آن را به بیابان های اطراف تهران بردم و جسد را با بنزین آتش زدم. لباس ها و وسایلش را هم برداشتم و برگشتم. سپس به پشت بام خانه همسایه رفتم و آنها را آتش زدم تا اثری از شهین باقی نماند. دلم نمی خواست این طور شود اما فکر این که شهین مال من نباشد، اجازه نداد با موضوع جدایی راحت برخورد کنم. ...
32 دختر جوانی که در یک کارگاه از آن ها همه جور سوء استفاده ای می شد!
باشیم من غافلگیر شده بودم اما می دانستم نباید این کار را بکنم و جواب منفی دادم ناگهان به سمتم حمله کرد و به من تجاوز کرد و وقتی با گریه گفتم او را لو می دهم فیلمی را نشان داد که از لحظه تجاوز گرفته بود بعد گفت آبرویم را خواهد برد من هم از آن به بعد هر وقت صدایم می زد از ترس نزدش می رفتم و در 15 سالگی جنینم را هم با کمک رایان سقط کردم. رایان نیز در دفاعیاتش گفت: پدرو مادرم کار می کردند و من فقط تنها فیلم های مبتذل تماشا می کردم و همین وسوسه ها باعث شد دختر بچه ها را فریب دهم و بعد از آن دیگر نمی توانستم ترک عادت کنم و به کارهایم ادامه دادم. ...
دست همسرم بعد از شهادت، برایم رو شد! +عکس
ماموریتش کجاست. ابتدا از این پنهان کاری ناراحت بودم، اما وقتی یاد عشق ورزی و محبت همسرم افتادم، دریافتم که برای جلوگیری از تشنج در خانواده این موضوع را پنهان کرده است. این کارش را نشانه عشق او به خانواده دانستم. از این رو ناراحتی را فراموش کردم. دو شب قبل از شهادتش خوابی دیدم که به یقین رسیدم صادق برنمی گردد. صبح آن روز تلفنی خوابم را برایش تعریف کردم. باز هم با شوخی و خنده سعی ...
قتل عام خانوادگی به خاطر خواستگاری
، خانواده اش را بکشد. روز شنبه پسر جوان را به دادسرا آوردند. درخواست سیگار کرد و برای این که به او نزدیک شوم دستور دادم سیگار تهیه کنند. از حامد خواستم از روز جنایت بگوید که او مدعی شد به علت این که قرص های اعصابم را نخورده بودم حال خوبی نداشتم. از خانواده خواستم به خواستگاری دختر مورد علاقه ام بروند اما آنها مخالفت کردند. به همین خاطر با مشت به تلویزیون کوبیدم که پدرم گفت باز دیوانه شده، باید ...
دردسر ازدواج منشی جوان با مدیرعامل خسیس
، اما حتی شش ماه هم زیر یک سقف با هم زندگی نکرده بودند. آرزو 31 سال داشت و منصور 52 سال. هر دو ازدواج دوم را تجربه می کردند. زن، حضانت دختر 15 ساله اش راهم داشت اما مرد، سرپرستی پسر 17 ساله اش را به همسر قبلی اش سپرده بود. هر دو به آینده و موفقیت فرزندشان دلخوش بودند، اما انگار زبان مشترکی برای ادامه زندگی پیدا نکرده بودند.در لحظاتی که زن و شوهر در شعبه 264 دادگاه خانواده نشسته بودند، قاضی غلامحسن ...
هویت جعلی من آبروی خواهرم را برد
به خانه آمد و گفت عکس هایش در گروه های دوستانش پخش شده و عکس هایش را با عنوان های مسخره و خنده دار به جای شکلک های فضای مجازی استفاده می کنند. وقتی عکس ها را دیدم متوجه شدم همان هایی است که من برای مریم فرستاده بودم. هرچه به مریم پیام دادم که دلیل کارش را بپرسم او جوابم را نداد و خجالت هم می کشیدم که به پلیس مراجعه کنم، چون خانواده ام می فهمیدند چه کاری کرده ام. خودم آبروی ...
اعترافات یک فالگیر/ دوستم اطلاعات مشتری ها را می داد
سالگی به مردی بیش از دو برابر سن خودم شوهر دادند. خیلی زود بچه دار شدیم و من به عشق بچه ها زندگی کردم، اما حقیقتا گذراندن روزگار با مردی خشن و غیرمسئول سخت بود. بالاخره، پس از 20 سال زندگی از او جدا شدم و پس از مدتی بچه ها را هم نزد خودم آوردم. شرایط سختی بود. نان آور نداشتم و شوهر سابقم هم خرج بچه ها را نمی داد. شنیده بودم فالگیری درآمد خوبی دارد و از آنجا که سر و زبان انجام این کار را داشتم، از یکی ...
ساعتی که نیمه شب زنگ خواهد زد
انتخاب هایم هستند. من یاد گرفته ام چه طور انتخاب کنم، یاد گرفته ام ملاک های درست کدام اند. بعد با تمام دانسته هایم انتخاب کردم و یکی از آن ها تو بودی. شاید توضیح این که چرا تو را انتخاب کردم راحت نباشد. نیمه شب های زیادی از دغدغه هایم نقاب برداشتم، در سکوت و در خیال خودم قدم زدم و همه چیز را در ذهنم زیر و رو کردم. دست آخر به این نتیجه رسیده بودم. باید انتخابی کنم که تو هم آن را دوست ...
ادامه دعوای کارگردان و تهیه کننده قاتل اهلی / کیمیایی: این فیلم من نیست!
تعمیرکارهای دوربین جمع می شوند، اینها همه بی کارند. فکر کن که یک باره صد سال تخصص رفت در صندوق خانه. سال ها پیش یک دوربین خریدم. یک مووی کم که دوربین خودم را داشته باشم و توانستم دو فیلم با آن بگیرم؛ اما الان همان دوربین آهن پاره است، چون دیگر با این دوربین ها شوت نمی شود. دوربینی که یکی از آرزوهای من بود و قبل از خریدنش، فیلم گلادیاتور با آن فیلم برداری شده بود، حالا دیگر به عنوان یک ابزار ...
جهان شما را از خود عبور می دهد
اتفاق بیفتند، جایی رخ داده اند. بله. همیشه گفته ام، موقعی که داشتم رمان دنیای آشنا را می نوشتم، ده سال یا بیشتر کار تحقیق را به تاخیر انداختم. زندگی عادی ام را داشتم. به بقالی می رفتم، سوار مترو می شدم، با اتوبوس رفت وآمد می کردم. ولی فکر می کنم برایم مهم نبود کجا هستم، و این مکان توی ویرجینیا بود که داشت شکل می گرفت. برای من مهم بود که همه اینها توی ذهنم شکل می یافت اگرچه نفهمیده بودم چه ...
کشف جسد خونین دختر جوان در پارکینگ
عسل داشت، مشکوک شدند. پسر جوان زمانی که فهمید مظنون به قتل است، دست و پایش را گم کرد و رنگش پرید. سوال های ماموران را بسختی جواب می داد و حرف های متناقضی می زد تا این که سر انجام تصمیم گرفت راز قتل را فاش کند. او در اظهارات خود مدعی شد، حدود چهار سال پیش که خانه خود را به این ساختمان منتقل کردیم، من با عسل آشنا شدم. از همان روز های اول به هم قول دادیم، بعد از اتمام درسمان با هم ازدواج ...
مدافع حرمی که پیامبر در عالم رؤیا مژده بهشت را به او داده بود
مقاومت اسلامی کشاند، به همان پایه های اعتقادی متصل است که پدرمان را رزمنده دفاع مقدس کرد. فوت پدرتان به دلیل عوارض مجروحیت بود؟ اگر می شود خانواده تان را بیشتر معرفی کنید. پدرمان سال 68 فوت کردند. سه روز بعد از ارتحال حضرت امام. اما به دلیل عوارض جانبازی نبود. ایشان مقنی بودند و درون چاه دچار برق گرفتگی شدند. ما اصالتاً اهل روستای صحرارود شهرستان فسا هستیم. الان هم در همین روستا ...
10 هکتار زمین بدهند جوان بیکار در منطقه باقی نمی گذارم/ تا آخر عمر از کار و تلاش دست بر نمی دارم
پزشک رفتم ایشان توصیه کرد باغداری کنم و از سال 94 در کنار باغداری انواع حیوانات خانگی را نگهداری می کردم و امروز از صبح تا شب زندگی من در کنار همین حیوانات سپری می شود. سال گذشته بود که به بسیج سازندگی چالوس مراجعه کردم و وقتی طرح هایم را ارائه کردم استقبال خوبی از آن شد، بعد 150 میلیون ریال تسهیلات به من دادند که با بیشتر آن ساختمان کوچکی را پشت منزل خودم برای نگهداری حیوانات ساختم و کم ...
نظر شهیدان مطهری و مفتح درباره حسن روحانی
بزرگانی چون شهید مفتح، نقش اصلی را در حرکت اسلامی انقلابی مردم ایفا کرد، به طوری که همیشه هنگام سخنرانی ها خیابان های اطراف مسجد تا حسینیه ارشاد، از جمعیت پر می شد. مخصوصاً در شب های ماه های رمضان، محرم و مناسبت های مذهبی، واقعاً جای سوزن انداختن نبود. بنده هم در کنار این بزرگواران هر کاری که از دستم برمی آمد یا از من خواسته می شد، انجام می دادم. از جمله در اواخر سال 52 شهید بهشتی و شهید ...
محسن رضایی: طراحی برای افزایش 2 برابری یارانه های نقدی دارم
هم افزایش پیدا کند. چون رشد اقتصادی معنایش این است که شما مشاغل زیادتری به وجود آورده اید یا ظرفیت های خالی پر شده در حقیقت. علامت دومش سرمایه گذاری است، در این شش ماهه چه سرمایه گذاری صورت گرفته که رشد اقتصادی رفته بالا؟ رضایی گفت: ما می توانیم به مردم ایران بگوییم شما همه طلاهای خود را از خانه بیاورید و ما بفروشیم و یک پول هنگفتی هم بوجود می آید. اما فروش سرمایه که رشدی نیست که ...
آدریانو: به جایی آمدم که به من امپراطور می گفتند
ورزش سه: آدریانو شروعی طوفانی در اینتر داشت اما بعد از مدتی به شدت درگیر مسائل حاشیه ای شد و در نهایت و در سال 2009 از این تیم جدا شد. آدریانو در حاشیه تقدیر دیشب گفت: “بودن در اینجا برای من رویایی بود. مدت ها بود به سن سیرو نیامده بودم و از این اتفاق حس بسیار خوبی داشتم. از بودن در اینجا خوشحالم و میلان را مانند خانه خودم میب دانم. خوشحالم در جایی حضور دارم که روزی به من لقب امپراطور ...
می خواستم به همه نشان دهم می توانم
خاطر اشتراک خصلت ها در کاراکتر های مختلف باشد، نه بازی من. از نظر خودم ویژگی های تیپیکال را در کاراکترهای مختلف به هم می زنم. من بعد از قطام مدام پیشنهاد های زن فم فتال را داشتم که به همین دلیل چهار سال کار نکردم. آخرین کارم گل یخ بود که بعد از آن چند سال کار نکردم تا ورود آقایان ممنوع را بازی کردم چون در وهله نخست کاراکتری که به من پیشنهاد شد با آن قالب کلیشه ای فرق داشت. جالب است بدانید این ...
میسازیم، میخوانیم و ادامه خواهیم داد تا دشمنان را رسوا کنیم
در این هوای سرد قدم روی چشم من گذاشته اید و با تشکر ویژه ای که از جناب آقای رشیدی دارم که در این زمینه زحمات بسیار طولانی را از لحاظ زمان متحمل شدند، از دو مهمان گرامی جناب آقایان صفایی فرد و مرادی که از تهران تشریف آورده اند بسیار متشکرم. خودم را لایق کلمات و صفاتی که درمورد این حقیر حقیر به کار بردند نمی دانم. من در مقابل میلیون ها میلیون فداکاری هایی که ملت انجام داده اند، خودم را پرکاه می دانم ...
بغض و اشک جوان منتظر اعدام
سر رسید.دوستانم تهدید کردند اگر دستگیر شویم جرمم آدم ربایی است.من هم مجبور شدم همراه آنها بروم.وقتی به خودم آمدم در حاشیه شهر بودم.آنها با کتک و تهدید زن جوان را پیاده کردند.من هم وسوسه شدم و با آنها همراه شدم.زن جوان می گفت از ما شکایت می کند.تهدیدهایش مثل مته ای داخل مغزم می رفت.نمی دانم چه شد کنترلم را از دست دادم و از ماشین چاقویی برداشتم و چند ضربه به زن جوان زدم. بعد چه شد؟ جسد را همان ...