سایر خبرها
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (348)
اخراج کردن، خیلی ناراحت بودیم تا فهمیدیم الان برج ساز شده. 31. مامان باباهاتون کریسمس بهتون کادو میدن؟ برای من فقط یه بار تولدم ساعت خریدن هنوز دارمش. البته داریمش چون ساعت دیواری بود زدیم تو پذیرایی. 32. شمام برای عذاب وجدان ناشی از باز بودن دوش سعی میکنید یه دست یا یه پاتون در هر صورت زیر دوش باشه؟ وقتی میگم درستش میکنم غصه نخور 33. _سلام +سلام ...
سرنوشت تلخ در انتظار عروسک های محبوب تلویزیون
منیژه حکمت دست به تولید نسخه سینمایی شهر موش ها زد و با وجود آمار فروش بالایی که داشت، نتوانست در بخش قصه به خوبی عمل کند و محبوبیت نسخه تلویزیونی را ادامه دهد. ** هادی هدی و تیتراژی به یاد ماندنی یکی دیگر از برنامه های کودک و نوجوان که در سال 64 از شبکه دو سیما پخش شد، هادی و هدی بود. شخصیت اصلی این قصه، پسربچه ای به نام هادی بود که به همراه خواهرش هدی داستان هایی را برای ...
پاسدار شهیدی از دیار مازندران که لحظاتی قبل از شهادتش دل نوشته ای برای پدر و مادرش از جنس حماسه و معرفت ...
.... لذت عجیبی از خدمت به شهدا می برد. بعد ازدواج ما، 2 سال تا شهادتش فاصله بود که متأسفانه نتوانستم با او به فکه بروم. آقاصالح با دیگر دوستانش به خدمت مشغول بودند و امکان اینکه حتی در مسیر هم باهم باشیم وجود نداشت. من باید با کاروان دیگری می رفتم و تنها از مراسم استفاده می کردم و برمی گشتم. یادم هست هر دو سال بین کاروان های مختلف جست وجو کرد تا من با بهترین آنها بروم، اما قسمت نشد ...
لحظه اولین دیدار همسر امام با امام
اینکه آقا سید احمد لواسانی از قم آمده است، برای بار پنجم نه ماه است که این جوان را معطل کرده اید و بلاتکلیف گذاشته اید. سید روح الله گفته است که از این مورد بگذرد. دیگر ازدواج نخواهد کرد. او عکس داماد را هم با خودش آورده بود. آخر یکی از حرف ها این بود که ما داماد را ندیده ایم. عکس را دست من داد ... پس از حرفهای پدرم من به خاطر شرم و احترامی که از پدرم می گرفتم هیچ نگفتم و سرم را زیر ...
بسیاری از عکس های دفاع مقدس قابل انتشار نیست
. گاهی بالای سر یک شهید چنین انرژی و حالتی بهم دست می داد که احساساتی می شدم. *فارس: خانواده مشکلی با رفتن شما نداشت؟ *لطفیان: مادرم خیلی نگران بود چون من تک پسر خانواده بودم. مادرم اهل مخالفت نبود اما می دانستم از درون چه می کشد. الان فرزند خودم دو ساعت می رود بیرون من چه حالی می شوم؟ به نظر من استقامت اصلی برای پدر مادرها بود. آنجا که مادر خودش قرآن نگه می دارد که فرزندش برود ...
اگر شهدا مثل بی غیرت ها در خانه می ماندند امروز امنیّت نداشتیم
: سلامت باشید... خدا بهتون عمر بده... خدا بچه هاتون رو براتون نگه داره... و انگار که دوباره یاد پسر خودش افتاده باشد، گریه می کند و بین گریه می گوید هیچ وقت یادم نمیره. آقا انگار که می خواهند فضا را عوض کنند، از بیماری مادر می پرسند؛ برادر شهید توضیح می دهد که مادر دیسک کمر داشته و باید عمل می کردیم اما ترسیدیم عمل کنیم. آقا می گوید: عمل ستون فقرات، عمل خطرناکی است. دکترها هم کمتر توصیه ...
اعتراف وحشتناک مرد جوان خونسرد در مورد کشتن زن و بچه اش
، کیسه نایلونی روی سر دخترم کشیدم و او را خفه کردم و بعد از آن به همین روش، همسرم را هم به قتل رساندم. بعد جسد دخترم را کنار مادرش گذاشتم و تا صبح صبر کردم. بعد چه اتفاقی افتاد؟ زنگ زدم به اورژانس و گفتم همسر و بچه ام صبح از خواب بیدار نشده اند. شب حادثه با همسرت دعوا کردی؟ نه.آن شب بعد از دو سال زندگی پر از تنش و دعوا، هیچ مشاجره ای نداشتیم. دخترت را چرا کشتی؟ مادرم ...
زنگنه: 2 فرزند و دامادم خارج از کشور هستند
فرزند دارم. دخترم دکترای مهندسی مخزن دارد، پسرم دارای دکترای حقوق است، پسر دیگر در رشته خودم در دانشکده فنی درس می خواند و دیگر دخترم هم کلاس دهم است. دو تا از بچه هایم ایران نیستند و برای ادامه تحصیل رفته اند. داماد من خارج از کشور کار می کند و هنوز نیامده است و برای تحصیل رفته است. توحید و اخلاق مهم است زنگنه درباره این سوال که شما به عنوان کسی که قرآن زیاد می خوانید، سوره ...
سعید پیش از آنکه استاد کاراته باشد مربی اخلاق بود
ما با مادر، خواهر و یکی از شاگردان شهید مدافع حرم سعید مسلمی است که از نظرتان می گذرد. بانو باجلان مادر شهید حاج خانم! چند فرزند دارید؟ سعید چندمین فرزند شما بود؟ من شش فرزند دارم که پسرم سعید متولد سال 70 و آخرین فرزندم بود. از کودکی خیلی بچه آرام، صبور، با محبت و قانعی بود. بسیار با ایمان بود و نمازش را اول وقت می خواند. همیشه با وضو بود. به من و پدرش بسیار احترام ...
جهان به سمت عوام زدگی می رود
. به نظر من خیلی هم خوب است که شاعر توانایی، بتواند شعرش را بخواند و پخش کند. دیگر دوره این گذشته که آدم از کم تیراژ بودن کتاب شعر ناراحت شود چون زمانه چنین است. پس به نظرتان خیلی از این مسائل مقتضیات زمانه است؟ معلوم است. حساب کنید باب مارلی یا باب دیلن، اگر عمری هم کتاب چاپ می کردند، اصلا امکان نداشت بتوانند شعرشان را اینگونه به گوش مردم جهان برسانند که الان رسانده اند. ...
مردی شبیه سیمرغ
گفتم دور ازدواج را خط قرمز می کشم و عصای دست پدرم می مانم. اما چهره دلنشین و وصف شجاعت های علی اکبر که خلبان بود و رشید، تردید به تصمیم ام انداخت. برزخی داشتم؛ شوق بله گفتن و اندوه نه گفتن. در دلم جنگ ؛ از آن جنگ های اساسی. دائم حساب و کتاب می کردم و پیش خودم می گفتم پدرم تنهاست، باید بمانم کنارش. نباید بروم. مصمم که می شدم یکدفعه علی اکبر مثل سیمرغ از روی تمام استدلال ها و دلایلم پرواز می کرد و ...
زن عشایری حرف نمی زنه، عمل میکنه/ 9 دوره است، رده اول تا سوم قهرمانی کیک بوکسینگ زنان ایرانم
هم برادر دارم و خودم هم بچه دومم؛ کلا زندگی سختی داریم. کل بچگیم رو توی ایل زندگی کردم. ما از عشایر کرمانشاهیم که بین کرمانشاه و خوزستان در رفت و آمدیم. چون کارمون، جوریه که کوچ رو هستیم. دامداریم و برای کسی دامداری می کنیم. 6 ماه کرمانشاهیم و 6ماه خوزستان... سحر از زمان مدرسه به ورزش علاقه داشته و قهرمان دوومیدانی مدرسه شده و در نهایت، به مسابقات استانی هم دعوت شده و توانسته است رتبه اول را ...
درمان فرزند سرطانی شرط بخشش قاتل!
به گزارش خبرنگار ما، متهم پرونده که دختری 20 ساله به نام ندا است 12 آذرماه سال قبل به اتهام قتل ناپدری اش که مردی 42 ساله بود، بازداشت شد. ندا در شرح ماجرا گفت: مادرم بعد از جدایی از پدرم با مردی به نام منصور آشنا شد و با او رفت و آمد داشت. البته من خودم زندگی جداگانه ای داشتم. شب حادثه در خانه تنها بودم که مادرم به خانه من آمد. در حال حرف زدن بودیم که منصور هم زنگ خانه را زد و وارد شد. من در ...
دلایل مخاطبان درباره مجرد ماندن/ بیکاری، مهریه، دختران پر مدعا
ها گذاشتند و نظرهای مختلفی ارائه کردند که بعضی از آنها را می توان اینطور دسته بندی کرد: مشکلات اقتصادی: عدم ازدواج ناشی از بیکاری جوانان و وضعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه است. من خودم سی سالمه برای چی ازدواج نکردم؟ چون بیکارم و دستم جلوی مادرم که حقوق پدرم رو می گیره درازه، خوب برای چی برم یه آدم دیگه رو هم بیارم بدبخت کنم؟ .... من توی یه دبیرستان حق التدریسی دارم درس می دم و برای یه ...
افشای راز قتل مادر و دختر پس از 2 سال
همه تصور می کردند که مرگ مادر و نوزاد 55 روزه اش، مسمومیت ناشی از گازگرفتگی بود اما پس از گذشت 2 سال پدرخانواده راهی کلانتری شد و راز جنایت هولناکش را فاش کرد. به گزارش همشهری، ساعت 7صبح 24 آذرسال 93مردی با اورژانس تماس گرفت و خبر از مرگ همسر و دختر 55روزه اش داد. با گزارش ماجرا به مأموران کلانتری 103گاندی و قاضی کشیک جنایی پایتخت، تیم تحقیق راهی محل حادثه شد. پدرخانواده گفت: همسر و ...
گفت وگو با رویا تیموریان به بهانه بازگشت به صحنه تئاتر
.... اما به هرحال این یک عدم تعادل است که دست سینما با تماشاگران گسترده بازتر از تئاتر است و شاهد ممیزی های عجیب در نمایش ها هستیم. این یعنی فقدان سیاستگذاری برای یک کشور بزرگ. دلیل کمرنگ شدن همکاری با آثار تلویزیونی چه بود؟ به دلیل عدم کیفیت. بارها اتفاق افتاده سه سال و چهارسال خودم را ممنوع الکار کرده ام. با احترام به تمام همکارانم در تلویزیون باید بگویم کیفیت بازیگری در ...
دختری به اسم مریم از پرسه زدن در خیابان ها و وضعیت تلخ زندگیش می گوید..
خاطره ای چهره اش بیشتر در هم فرو می رود و آرام تر حرف می زند. 9 ساله بودم که مادرم به اتهام حمل مواد مخدر در یکی از شهرهای مرزی کشور دستگیر شد. از پدرم بی خبرم، یعنی اصلا او را ندیدم فقط می دانم که مغازه ای داشت و هر ماه مبلغی پول به حساب مادرم می ریخت. اوایل زندگی مان خوب بود و حتی خدمتکار داشتیم و همان پیرزن خدمتکار مرا معتاد کرد. بچه که بودم هر وقت مریض می شدم و گریه می کردم پیرزن ...
فرشته: شوهرم را ترک کردم و برای خود خانه مجردی گرفتم و ...
به گزارش رکنا، او خود را اینگونه معرفی می کند؛ فرشته هستم 26 ساله که در یک خانواده مذهبی در یکی از شهرهای زنجان چشم به جهان گشودم. من فرزند آخر خانواده بودم و دو برادر و چهار خواهر بزرگتر از خودم داشتم. پنج سال سن داشتم که متأسفانه پدرم فوت شد و همه امورات زندگی با همه گرفتاری هایش به دوش مادرم افتاد . مادرم شبانه روز در یک شرکتی کار می کرد تا هزینه تحصیل ؛ درمان و زندگی مان را فراهم کند ...
نامادری ام دستور قتل پدرم را داد / زن مرموز به من قول هایی داده بود+گفتگو با قاتل+عکس
دیپلم گرفتم. شغل پدرت چه بود؟ پیمانکار شرکت برق بود و وضع مالی خوبی داشت. چند سالت بود که پدرت با مریم ازدواج کرد؟ یک ساله و نیمه بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند.7سال داشتم که پدرم با مریم ازدواج کرد. رابطه ات با نامادری است چطور بود؟ من با مریم رابطه خوبی با هم داشتم .به دنیا آمدن خواهر و برادرناتنی ام هم رابطه ما را با هم بهتر ...
ناگفته هایی تکان دهنده از زبان الکلی ها
.... دو سال و نیم آواره بودم. نمی تونستم منطقه زندگی خودم برگردم چون کلانتری یک قسمت از تهرون دنبالم بود. اسم و عکسم رو داده بودن به مامورا. یک شب لای درختای پارک می خوابیدم، یک شب خونه این رفیق، یک شب توی اون بن بست. پدرم فوت کرد، مادرم فوت کرد، برادرم از خونه بیرونم کرد، چند بار نزدیک بود بمیرم، به خاطر مصرف، اعتدال روانیم رو از دست داده بودم، می فهمیدم دارم دیوونه میشم. دیوونگی خودم رو کاملا می ...
هنر عافیت طلب نیست
های زردشان را بفروشند. خدا را شکر در این دوره، کشور پر شده است از خواننده های زرد، چه در حوزه موسیقی ایرانی و چه در موسیقی پاپ. دیگر تعالی فکر آدم ها برایشان اهمیت ندارد. کجا رفت آوازهای آقای شجریان و آقای ناظری که شما را مجبور می کرد 20 دقیقه به ادبیات کلاسیک و فرهنگ ایرانی گوش کنید و روحتان را جلا دهید؟ انگار امروز دارند به این مردم می قبولانند که شما حوصله و وقت ندارید و باید تراک های سه و چهار دقیقه ای که ما می گوییم، گوش دهید. مردم تقصیری ندارند و متأسفانه برخی از سیاست گذاران فرهنگی، امروز دلال شده اند و اوضاع، برای هنرمندی که می خواهد کار هنری ناب انجام دهد، واقعا سخت شده است. ...
مایلی کهن: رحمتی از استقلالی ها عذرخواهی کند کوچک نخواهد شد
رختکن را ببندم و سطل زباله را شوت کنم. معتقدم که باید زمان داد تا همه چیز شرایط عادی پیدا کند. آن روز هم داخل رختکن خیلی ناراحت بودم و فقط به این بچه ها گفتم آیا شما حرف های مرا گوش نمی دهید؟ مگر برایتان روضه می خواندم. من عاشق بازیکنانی هستم که با آنها کار می کنم اما اعتقاد دارم که آنها باید به حرف های مربی خود گوش بدهند مثل بعضی ها هم نیستم که از بازیکن استفاده ابزاری کنم. برخی مربیان می گویند ...
فیت های - ناصریا - چگونه شکل گرفت؟
موسیقی ما گفت: در سال 78 آلبوم غریبه را خوانده بودم و شرکت دارینوش در آن مقطع زمانی آلبومی به نام حقیقت دارد را در دست تولید داشت که قطعه حقیقت دارد و خسته را من خواندم. ناصر عبداللهی در آن آلبوم قطعه بهار بهار آقای تورج شعبانخانی و قطعه با همه بی سر و سامانیم را خوانده بود. من از صدای ناصر در آن آلبوم خوشم آمد ولی هیچ آشنایی خاصی با او نداشتم. شرکت دارینوش چندی بعد گفت که در حال جمع آوری آلبومی برای ...
مایلی کهن:رحمتی عذرخواهی کند
گویم چیزی نگوید. مثل برخی ها هم نیستم که بعد از باخت در رختکن را ببندم و سطل زباله را شوت کنم. معتقدم که باید زمان داد تا همه چیز شرایط عادی پیدا کند. آن روز هم داخل رختکن خیلی ناراحت بودم و فقط به این بچه ها گفتم آیا شما حرف های مرا گوش نمی دهید؟ مگر برایتان روضه می خواندم. من عاشق بازیکنانی هستم که با آنها کار می کنم اما اعتقاد دارم که آنها باید به حرف های مربی خود گوش بدهند مثل بعضی ها هم نیستم ...
نهضت سواد آموزی سکوی پرتابم شد
راهم را ادامه بدهم. یادم هست که مادرم می گفت: چه فرقی بین ما که قدیمی هستیم با شما که بچه این زمان هستید وجود دارد که هیچ کدام درس نخواندیم؟ آن سال ها مادرم از همه بیشتر ناراحت بود ولی کاری از دستش برنمی آمد. همیشه هم به من می گفت که مطمئن باش اگر شرایط برای من مهیا بود، حتما درس می خواندم. مدام به من می گفت: کلاس های نهضت سواد آموزی را از دست نده که خیلی کمکت می کند. آن سال و سال های بعدش ...
دختر 8 ساله یکی از زندانی ها: من پول نمی خواهم، بگویید پدرم از سر کار بیاید / وزارت خارجه می گوید مگر ما ...
که نمی داند نباید از خط مرزی بگذرد. چوپان بدبختی را هم که دنبال گوسفندش از خط مرزی رد شده، دست گیر کرده اند و 25 سال زندان برایش بریده اند. یا ماهی گیرانی که متوجه نمی شوند و مرز آبی را رد می کنند [1] . این ها را دست گیر می کنند و حبس های خیلی طولانی مدت برایشان می برند. قوانین ترکمنستان خیلی سخت گیرانه است. فکر می کنم اگر یک بسته قرص استامینوفن کدئین از راننده ها بگیرند، 5 سال زندان ...
بانوی انتظار/ خاطرات معصومه کریمی همسر آزاده سید رحیم حسینی(2)
اما دلم رضایت نمی داد. با خودم که خلوت می کردم تمام فکرم با خاطراتش پر می شد. دوران کوتاهی با هم بودیم اما یک دنیا یاد و خاطره همراه روزهایم شده بود. تصمیمم را گرفتم؛یک بار برای همیشه مسأله را برای همه روشن کردم. با لحنی قاطع گفتم که: منتظر می مانم تا خود سید بیاید. تا آن روز هم قدم از قدم برنمی دارم . به مادرم گفتم: مگر یعقوب کم منتظر یوسف بود . با حرف هایم آبی شدم روی آتشی که می خواست ...
زنان صیغه ای از تجربه های تلخ شان می گویند
زندگی تشکیل دهد. یکی دو بار تهدیدش کردم که اگر رهایم کند موضوع را به خانواده اش خواهم گفت. او هم تهدید کرد که در محل کار آبرو برایم باقی نخواهد گذاشت. می دانست من از این تهدید بشدت می ترسم، سال ها کار کرده بودم و حالا نمی توانستم تحمل کنم آنچه را که به دست آوردم یک شبه ویران شود.بعد از آن رضا را می دیدم که حلقه زرد رنگی در دست دارد. ازدواج کرد به همین راحتی و حتی برایش مهم نبود که چه بر من خواهد ...
بر ما چه رفته و می رود؟
نشانی و شماره تلفن گرفتند. همین. بیمارستان دوم که مرا به آنجا روانه کردند چون ارتوپد خودشان نیامده بود هم به همین ترتیب. همان اطلاعات بیمارستان اول برایشان کافی بود. بی آنکه فی الفور پولی بگیرند، گچ گرفتند و روانه ام کردند تا چند روز بعد بروم باز عکس بگیرم. ماه ها بعد صورت حسابی به در خانه ی دخترم آمد. دست کم از آن زمان چند نفری که این داستان را شنیده اند گفته اند یعنی می شد همه ی اطلاعات را غلط ...
چاشنی طعم خوش طلاق در ذائقه زوجین امروزی
مسأله درگیر عوامل متعددی مانند بیکاری و عدم اشتغال، اعتیاد، عدم توازن درآمدها و هزینه ها، ناامیدی، خیانت در خانواده ها و ... است که باید از سوی دستگاه های دست اندرکار و مسؤولان امور فرهنگی جدی گرفته شود. * سن طلاق در سال های یک تا پنج سال ازدواج معاون فرماندار چالوس با اشاره به اینکه امروز بیشترین حوزه فعالیت دولت بر مبنای سه موضوع اشتغال، اعتیاد و طلاق است، گفت: با توجه به ...