سایر منابع:
سایر خبرها
عذاب وجدان دارم چون بردار همسرم آن کار قبیح را به خاطر من انجام داد + عکس
...> راستش را بخواهید عامل درگیری خودم بودم، چرا که ساعتی قبل از این حادثه با شوهرم برای چندمین بار بر سر مصرف موادمخدر درگیر شدم. او از اعتیادش دست بردار نبود و هر چه در می آورد خرج خرید مواد می کرد، به همین خاطر به سختی زندگی می کردیم. آن روز از شدت ناراحتی با برادرش تماس گرفتم و کمک خواستم او هم آمد اما متأسفانه با هم درگیر شدند. وقتی دعوا بالا گرفت شوهرم چاقویی برداشت و برادرش خواست چاقو را از دستش ...
طعنه کارگردان پرسپولیسی به فرهاد مجیدی و دوبلوری که صدایش خوشتیپ است!
قطعات کلاسیک غربی با ساز ایرانی توضیح داد: من یک دوستی داشتم که تنبک می زد، اصولا من آدمی هستم که هرکاری را باید انجام دهم، او با فلوتی که داشت آهنگ های باخ را می زد و من گفتم که حتما منم می توانم. او قطعات خارجی را می آورد و من هردفعه بیچاره می شدم تا بتوانم آن ها را با سه تار بزنم ولی تمام تلاشم را می کردم و موفق می شدم. ساکت درباره عاشق شدنش گفت: من به دنبال عشق معنوی و درونی بودم ...
برنامه دژاگه برای آینده فوتبالش
اولین بازی ام را در تلویزیون قطر دیدم متوجه شدم که گزارشگر مرا "اشکان دجاکه" خطاب می کند و برایم جالب بود که چرا مرا با اسم غلط نام می برد تا اینکه خیلی زود متوجه شدم که اعراب "گ، چ، ژ و پ" ندارند و اسم من هم از بد شانسی آنها دو تا از این حروف را در خودش جای داده است. * در این مدت که به قطر آمده اید از وضعیت اقتصادی این کشور راضی هستید؟ - بله! فکر می کنم همه چیز خوب است و هر ...
دختر خانمی که برای تأمین مایحتاج زندگیش اوستای خیلی از جرم ها شده و ..
تومان جریمه آن پدری که شرمنده دخترش نیز شده بود را عهده دارشوم، اما آنچه در مقابل باجه چهار این طبقه دیدم قابل تحمل نبود این بار مرد دیگری در خصوص ناتوانی برای پرداخت صد وپنجاه هزار تومان کسری التماس می کرد و... دیگر نایستادم، پرونده را برای ادامه فرآیند دست پسرم داده و ازشعبه خارج شدم. همین. ولی نه بدانید و بدانیم و بدانند که اگر علت ارتکاب جرم ناشی از فقر و ناتوانی در عین تلاش افراد باشد، همه ...
روایت های ربیعی از یارانه ها، اختلاف با وزیربهداشت، خط فقر و قتل های زنجیره ای
بیکاری استفاده می کنند. البته اینها ورود و خروج دارند. در اقوام خود بیکار دارید؟ کم نیستند. چند وقت پیش به روستای خودمان رفتیم و شب خانه دخترداییم بودم. شاید تا 4 صبح در روستا نامه بیکاری می آمد. کدام روستا هستید؟ دشت قزوین پدرومادرم هستند. منطقه بوئین زهرا است. روستای رودک در آنجا است. دست خطی هم برای انها نوشتید یا خیر؟ معمولا می ...
همه چیز عادی بود،ولی بحرانی شد
به گزارش گروه جامعه خبرگزاری میزان،همسرم را دوست داشتم. بیش از هر کس و هر چیز در دنیا دوستش داشتم. سخت به دستش آورده بودم. پدرش و پدرم موافق نبودند و می گفتند خانواده هایمان با هم جور نیستند، ولی ما اصرار کردیم و بالاخره بعد از دوسال مقاومت همدیگر را به دست آوردیم. با هم ازدواج کردیم و قرار گذاشتیم خوشبخت باشیم. آن قدر خوشبخت که بزرگ تر ها از مخالفت خودشان با ما ناراحت شوند و بفهمند درباره زندگی ...
خالی کردن حساب با اسکیمر/ سرقتی که یک ثانیه طول می کشد
زن جوان صحبت کنم، به همین دلیل به خانه او رفتم. خواهر مقتول نیز در جریان رابطه ما بود به همین خاطر از من خواست دو مدرکی را دست خواهرش دارد برایش بگیرم. وقتی از او درخواست مدارک خواهرش را کردم شروع به داد و فریاد کرد به همین دلیل او را با روسری خفه کردم. وی افزود: من عذاب وجدان داشتم و هیچ کس به اندازه من سر خاک مقتول نمی رفت. از آن روز به بعد زندگی من خراب شد. سرقت در پایان ...
الگویم فرهاد مجیدی نیست ولی باز هم گل بزنم شبیه او خوشحالی می کنم
را به سبک او انجام می دهی؟ - زمانی که به استقلال آمدم قرار گذاشتم اگر گلزنی کردم به این سبک شادی کنم. خوشحالی های بعد از گلزنی مجیدی را دوست داشتم. به همین دلیل بعد از گلم اینطوری شادی کردم که با استقبال زیاد هواداران همراه شد. * باز هم گلزنی کنی به همین سبک شادی می کنی؟ - بله. چون هواداران خیلی استقبال کردند و من هم تلاش می کنم تا باز هم برای استقلال گلزنی کرده و ...
زن دلال، گرگ بازار دلار!
...> می گویم: برای همین دلال شدی؟ می گوید: مملکت با دلالی می چرخد! شغل درست و حسابی کجا بود؟ می خواستم با مهریه ام خانه بخرم و دست بچه هایم را بگیرم و به خانه خودم بروم؛ اما دیدم شغل نیست یا اگر هست با درآمدش زندگی ام نمی چرخد وارد بازار شدم. می پرسم: پس کجا زندگی می کنی؟ می گوید: خانه پدرم. البته تصمیم داشتم تا بازار راکد است یک آپارتمان کوچک بخرم ولی باز هم نان به ...
حسین ماهینی: همسرم به عکس گرفتن هواداران خانم با من حسودی می کند!
اهواز که بودم به همراه خانواده ام به خواستگاری همسرم رفتم. در سال 93 بعد از آن مشکلی که برایم به خاطر کارت پایان خدمت پیش آمد به خواستگاری همسرم رفتم. همسر من اهوازی است و از خدا به خاطر حضور او در زندگی ام تشکر می کنم. * در باره موضوع خدمتت و رفتنت به تیم ملوان بگو. ابتدا درباره حضورم در تیم ملی بگویم در اردوی قبل به خاطر مسایلی که وجود داشت و پاسپورتم که آماده نبود نتوانستم ...
پادوانی:منصوریان حالاحالاها باید در استقلال بماند/السد را شکست می دهیم
بازیکنان استقلال برای تو و چند بازیکن دیگر این تیم جشنی را برگزار کردند. از این اتفاق خیلی خوشحالم. آنها واقعا ما را سورپرایز کردند و خیلی خوب جشن کریسمس را برگزار کردیم. این رفتار استقلالی ها نشان می دهد که آنها چقدر به بازیکنان خارجی خود احترام می گذارند و همین برای ما کافی است. قطعا من هم دوست داشتم در آغاز سال نو در کشورم باشم. اما از چند روز دیگر مسابقات از سر گرفته می شود و امکان رفتن به مرخصی نبود. امیدوارم در اولین فرصت به کشور برزیل بروم و آنجا در کنار خانواده ام کریسمس را جشن بگیرم. ...
عذاب وجدان باعث شد به قتل اعتراف کنم
این کار سر رشته داشتم و براحتی می توانستم سرقت را انجام بدهم. چه موادی مصرف می کنی؟ شیشه. چرا در اراک دستگیر شدی؟ من جای ثابتی نداشتم و بی خانمان بودم. شهر به شهر می گشتم و فقط سرقت می کردم. بعد هم مال سرقتی را می دادم و به جای آن مواد می گرفتم. آخرین بار هم در اراک بودم که ماموران دستگیرم کردند. چرا به قتل اعتراف کردی؟ چون خسته شده ...
عدالت کتابت
. خلاصه کلام اینکه شرایط عادلانه یعنی وقتی اثری خوب است، خودش بتواند راهش را باز کند و به دست مردم برسد. چندی قبل، نقد و بررسی برترین فیلمنامه های سینمای جهان که شما به عنوان دبیر آن فعالیت می کنید، در خانه کتاب برگزار شد. ظاهرا خانه سینما به این مجموعه جوایزی اهدا کرده است؛ دراین باره برایمان بگویید... . ما تاکنون 12 عنوان کتاب در مجموعه برترین فیلمنامه های سینمای جهان در نشر سفید سار ...
اگر دستم باز شود فقرا را بیمه تکمیلی رایگان می کنم
که صاحب دفترچه سلامت شدند. من چطور بیرحمانه اینها را قطع کنم؟ من نمی کنم. برای چه باید قطع کنیم؟ ربیعی در ادامه عنوان کرد: با کمال صداقت می گویم، هیچگاه وزارت بهداشت در شورای عالی بیمه یکرنگ نبوده است. من همیشه پشتش بودم. هیچگاه یکرنگ نبود. همه رأی دادیم به آن چیزی که فکر می کردیم باید کار درست شود؛ همچنین آنکه هزینه ماندن پزشکان در بیمارستان ها را نیز ما متحمل شدیم؛ در واقع تعرفه ها ...
گزارشی خواندنی از عشق بازی قرآنی یک مدرس مازندرانی زبان انگلیسی +تصاویر
مغفول مانده بود و دنبال گمشده ای در خود بودم. در خانواده ای بسیار مذهبی ازدواج کردم که در منزل آنها آرامش برایم فراهم بود و در این حالت به دنبال گمشده ام رفتم. پس از ازدواج در محل زندگی ام با همسرم برای پیدا کردن گمشده ام به سازمان تبلیغات زنگ زدم و به کلاس حفظ قرآن در محمودآباد با استادی با نام زارع که تا کنون 1500 حافظ روانه جامعه کرده آشنا شدم، پس از گفت و گویی که با استاد ...
از جوانان رشد یافته در مکتب عمار هستم/ هیچ نهادی نمی تواند جشنواره عمار را نادیده بگیرد/ فیلمساز باید از ...
قسمت کنید. ممنون از لطف جنابعالی. لحظه خاصی بود که واقعا غافلگیر شدم و نفهمیدم چه اتفاقی افتاد چون از قبل به من بابت این جایزه اطلاعی نداده بودند و تنها دعوتم کردند تا در مراسم افتتاحیه شرکت کنم و من هم گفتم که برنامه ای دارم و اگر توانستم حتما می آیم اما دوستان عمار گفتند که حتما بروم چون یکی از عزیزان خانواده شهدا می خواسته مرا ببیند. من خواستم که آدرس منزل ایشان را بگیرم و خدمت شان ...
ننه سکینه، 28 سال پس از پایان جنگ
ننه سکینه اصالتا اهل روستای کهک محلات است، ولی ازدواجش درکودکی او را کشاند به روستای وَرِ اولیای محلات؛ جایی که قد کشید، مادر شد، طعم جنگ را چشید، پسرها را راهی خط مقدم کرد و به یک پای پشتیبانی جبهه ها تبدیل شد. نانوای جبهه ها؛ شاید این لقب خوبی برای او باشد، زنی با استقامت که هشت سال بی خستگی هرروز نان پخت و به جبهه ها فرستاد. ننه سکینه شیرین بیان و ...
بدعهدی آمریکا نمی گذارد برجام به نتیجه برسد/ دکل سیاست زده ربطی به وزارت نفت نداشت/ علت انتقادم از ...
به خصوص در بخش اقتصادی جناحی فکر نمی کنم، به هر حال بدون نگاه سیاسی انتقاداتی به IPC داشتم. فارس: چگونه به دولت دهم پیوستید؟ قاسمی : فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء بودم، به کارم علاقه داشتم. رئیس جمهور محترم وقت دعوت به همکاری کردند گفتند قرار است وزارت نفت و نیرو ادغام شود، وزارت انرژی تشکیل شود و به عنوان وزیر این وزارتخانه پیشنهاد کردند که مخالف بودم. ...
می توانستیم یارانه ها را برای کاهش فقر، بهتر به کار بگیریم
ورود و خروج دارند. در اقوام خود بیکار دارید؟ کم نیستند. چند وقت پیش به روستای خودمان رفتیم و شب خانه دخترداییم بودم. شاید تا 4 صبح در روستا نامه بیکاری می آمد. کدام روستا هستید؟ دشت قزوین پدرومادرم هستند. منطقه بوئین زهرا است. روستای رودک در آنجا است. دست خطی هم برای انها نوشتید یا خیر؟ معمولا می نویسم ولی امیدوارم عمل شود. ...
گفتگو با پیرمرد مشهور تلگرامی کهریزک! +تصاویر
دست به دست می شد مقابل چشمانم مرور می شود. پیرمردی دوست داشتنی که می گفت: "دخترم، هرکجایی که هستی، من تو کهریزکم... شماره تلفنی، خودت بیا، بخش یک اتاق 5...." آن روزها کلیپ پیرمرد اشک خیلی ها را در آورده بود. اشک آنهایی که پدرهایشان دیگر بینشان نبودند و حاضر بودند تمام دار و ندارشان را بدهند اما یکبار دیگر پدر را در آغوش بگیرند. همان روزها خیلی ها به دیدن پیرمرد آمدند اما از دخترش خبری نشد ...
بخش های خواندنی کتاب - سربازان سردار -
...، ما کاره ای نیستیم! خونه خودش رو به پیرمرد نشون داد و گفت: اگه مشکلی داشتی و پولی خواستی بیا پیش خودم. یکبار هم که کربلا بودم زنگ زد، پرسید؛ دوست افغانی نداری به من معرفی کنی؟ گفتم: علی می خوای بری سوریه؟! گفت: خواهش می کنم فقط کسی ندونه! در راه با یک افعانی اتفاقی آشنا شده بود، مدارک شناسایی اونو گرفته بود، حالا توی فرودگاه امام خمینی(ره) نفس علی بالا نمیاد، یک به یک داشتن مدارک افراد ...
تلخ ترین پرونده / خواستگار وحشی خواهران 2 قلوی کرمانی را کشت
نیز بیمار بود. هر کاری می کردم آرام نمی شدند. کلافه شده بودم. به همین دلیل چند قطره متادون به هر کدام از آنها دادم تا آرام شوند. چند ساعت بعد به سکوت آنها مشکوک شدم و وقتی بالای سرشان رفتم متوجه شدم نفس نمی کشند. آنها را به بیمارستان رساندم که پزشکان اعلام کردند مرده اند. خودکشی بعد از قتل حسن از مدت ها قبل با همسر خود اختلاف داشت تا این که آنها با وجود داشتن دو پسر چهار ساله ...
آرام آرام از شوهرم دور شدم و با شبکه های اجتماعی آنچنانی با پسر جوانی آشنا شدم و ..!
طلاق بدهد. همسرم نیز به محض پی بردن به ارتباط من و بنیامین دادخواست طلاق داد و بعد از هشت سال زندگی مشترک و بدون هیچ گونه دریافت حق و حقوقی از شوهرم جدا شدم. در حالی که خانواده ام از این رفتار من به شدت خشمگین بودند و مرا سرزنش و طرد کردند از سوی دیگر با به عهده گرفتن حضانت دختر چهار ساله ام توسط پدرش احساس کردم تمام هستی ام را از دست داده ام و به سوی خانه مجردی بنیامین به راه افتادم. او ...
او را با دارو خمار کردم و بعد داخل حمام بردم و
سراغ شوهرم رفت فهمید او دیگر زنده نیست. برادر شوهرم اصلا به من شک نکرد، فکر کرد همسرم بر اثر مصرف بیش از حد مواد فوت کرده است. برای همین هم به کلانتری رفت و مرگ همسرم را گزارش کرد. بعد چه اتفاقی افتاد؟ زمانی که ماموران به خانه مان آمدند، شک کردند. مدرکی در صحنه قتل نبود، اما به قول خودشان یک چیزی کم بود و با چیزهای دیگر جور در نمی آمد. برای همین مرا برای تحقیقات به ...
دستگیری زنی که عاشق سرقت خودرو بود
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، چند روز قبل رهگذران در خیابانی در غرب پایتخت زن و مردی را دیدند که سوار بر خودروی مزدا3 بودند. آنها کنار خودروی پژویی توقف کردند و مرد جوان از ماشین پیاده شد. زن جوان اما پشت فرمان بود و اطراف را می پایید. در همین هنگام مرد جوان به سمت پژو رفت و با دیلم در سمت شاگرد را تخریب کرد تا دست به سرقت لوازم داخل خودرو بزند. شاهدان با دیدن این صحنه فریاد دزد؛ دزد سر دادند و ...
حق جانبازی نگرفت و گفت با خدا معامله کردم
زنده اند. هر زمان مشکلی برایم به وجود می آید، مهدی به کمکم می آید و در خواب می بینمش و به من آرامش می دهد و می گوید که من از سوریه آمدم. بعد همه سختی ها برایم آسان می شود و آرام می شوم. راه ارتباطی من با مهدی همین خواب است. بعد از شهادتش حضرت زینب(س) از صبر خودش به ما عطا کرده است. اما در این میان خیلی ها هم دلمان را می رنجانند و دائم از من می پرسند چرا رفت؟ چرا بچه اش را گذاشت و راهی شد؟ به خاطر ...
ماه عسل در گذشته فرصتی بود برای ایجاد صمیمیت، اما امروز شاید ایده ای احمقانه باشدعلیه ماه عسل
، نخستین قطرۀ باران از آسمان پایین افتاد و نقطه ای خیس بر روی پیراهنم به اندازۀ انگشت شستم ایجاد کرد. نیم ساعت بعد، ما در حال قدم زدن در کنار تالار ورودی بودیم و باران حاره ای آن چنان سیل آسا به داخلِ میان تالار می بارید که هرگز تا آن موقع ندیده بودم. بهت آور بود، اما این بهت همانند احساسی بود که از تماشای ورود اقیانوس به داخل خانه به آدمی دست می دهد. درواقع نوعی اضطراب ذاتی نسبت به وقوع سیلاب را برمی ...
ناگفته هایی خواندنی از زندگی و مرگ تختی
...، به من گفت آقاتختی به خانه خودش نمی رود و قرار است به خانه ما بیاید. من آن موقع ماشین اوپل داشتم. به تختی گفتم برویم داخل ماشین اما به خاطر اینکه او شکست خورده بود و دوست نداشت به علت شرمندگی با مردم روبرو شود، گفت من از درب دیگر خارج می شوم و با تیم نمی روم. من هم ماشین را به درب پشتی آوردم و او سوار شد. بعد به خانه مادری مان در میدان باغ شاه آمدیم که مادرم خدا بیامرز صبحانه را ...
خاطرات اسارت/ آمادگی شهادت در شب قدر(1)
، شروع به دویدن کردیم و چون محیط کوچکی بود، حیاط را دور می زدیم. پس از حدود یک ساعت دویدن، من از این که سبقت بگیرم خودداری می کردم و دوست نداشتم از او جلو بزنم. پس از چند دقیقه نفس نفس زنان ایستاد و گوشه ای نشست. او شاهد بود که من هنوز آمادگی و توان دویدن داشتم. بعد از این قضیه ، افسر عراقی دیگر آن بحث ها را پیش نکشید و با احترام بیش تری برخورد می کرد. ادامه دارد... نویسنده:علی علیدوست قزوینی برگرفته از کتاب: ابرفیاض ...
آنطور که برانکو خواست
تهی از رفتار و گفتار همه ی طرفداران فوتبال پاک بشه و به خاطر علاقه به یک رنگ و تیم خاص زحمات این چند ساله تیم ملی و مربیش رو زیر سوال نبرن یاداوری میکنم به دوستان رنگی زمانی رو که سردار رویانیان بریز و بپاش های زیادی رو به لطف دولت مستقر انجام میدادند و روزنامه نگارانی که هشدار میداند رو به همین چوب میراندند،استدلال دوستان قرمز هم این بود که این همه پول داره تو این مملکت حیف میل میشه حالا ...