سایر منابع:
سایر خبرها
واکنش خدادادعزیزی به اظهارات مدافع پرسپولیس
صبح خود به خود سمت منزل پدرم می رود. همه ما یکسری کارهای بد داریم، اما مکان های عمومی قلیان نمی کشم و بیشتر در منزلم این کار را انجام می دهم. مطمئنا در آن دنیا خودم باید پاسخگوی اعمالم باشم. 26 سال است که مادرم به رحمت خدا رفته و هر روز برای او نماز می خوانم. دوست ندارم دیگر درباره این مسائل صحبت کنم و بگویند خداداد خودشیرینی می کند. * : چند وقت پیش آماری منتشر شد که بیشتر بازیکنان ...
متجاوز به زنان و دختران با شلیک گلوله پلیس بازداشت شد
عصر استان قزوین سوار خودروی سمند سفید رنگی شدم. دو نفر خانم هم در صندلی عقب نشسته بودند که جلوتر پیاده شدند. در طول مسیر راننده مهربان و صمیمی شد و از سختی تحصیل در شهر دیگر حرف می زد. او دائم سیگار می کشید و جای سوختگی روی دستش بود. ناگهان در فرصتی مناسب و در منطقه ای بیابانی از مسیر خارج شد و با چاقو و قیچی تهدیدم کرد که کیف و طلاهایم را تحویلش دادم. بعد هم بی توجه به التماس هایم مرا مورد آزار و ...
اسلحه سارقان مسلح روی شقیقه زنان راننده
به گزارش شهدای ایران به نقل از جوان، ساعت یک بامداد روز شنبه، 13 آذرماه بود که زن جوانی مأموران کلانتری 105 سنایی را از ماجرای سرقت مسلحانه با خبر کرد. شاکی وحشت زده در شرح ماجرا گفت: لحظاتی قبل در بلوار میرداماد منتظر تاکسی بودم که خودروی سمند مسافربری کنارم توقف کرد. به جز راننده مرد جوانی در صندلی شاگرد سوار بود. بعد از گفتن مسیر سوار شدم. وقتی راننده حرکت کرد، ناگهان سرنشین صندلی جلو اسلحه ای ...
بازمانده های تصادف هر روز می میرند
، پریشان: من بیهوش شده بودم. به هوش آمدم و صورت بابا را دیدم. می خواستم صدایش کنم اما نمی توانستم. زبانم قفل شده بود. هیچ دردی حس نمی کردم با اینکه شکستگی زیاد داشتم. بدنم بی حس بود هنوز، دوباره بیهوش شدم. بعدش هم که بیمارستان. حتی نتوانستم در مراسم بابا باشم. آرزو 9 ماه است که سوگوار است. داغش هر روز تازه می شود. هر روز صبح که از خواب بیدار می شود و هر شب که به خواب می رود، کابوس می ...
سرنوشت مرا به توپخانه لبنان رساند/ هرسال به ندای شهدای هویزه لبیک می گویم
.... آن زمان کارت شناسایی و یا پلاک نبود؛ از این رو شناسایی پیکرها دشوار بود. 10 روز بعد از شهادت اصغر خبر شهادتش را شنیدم. خودم را به جنوب رساندم، اما منطقه در تصرف دشمن بود. زمانی که برای نخستین بار در مکان شهادت اصغر حاضر شدم، در تابلویی نوشته بودند: اجساد ایرانی . بعد از آزادی منطقه، پسرم را در کنار دیگر همرزمانش در گلزار شهدای هویزه به خاک سپردند و حالا هر ساله برای سالگرد شهادتش ...
تفنگداران ایران حقوق نجومی نمی گیرند!
، وی تعریف می کند که چگونه مادرش در این شرایط کشته شده است. عبدخدایی می گوید که قدیمی ترین زندانی سیاسی مذهبی ایران است. درباره پیمان نظامی سنتو به زندان رفته و پدرش یکی از کسانی بوده که با متحدالشکل شدن مخالف بوده و نشریه ای هم دراین باره کار کرده است. وی همدوره شیخ محمد خیابانی بوده است. رضاخان یک مرتبه از همه خواست یک شکل بپوشند.وی مثل اتاتورک به مردم تحمیل کرد که یک دست شوند. بنابراین ...
رحمتی استقلال را از قهرمانی دور کرد / پرسپولیسی ها خیانت کردند
پرداخت کنند، اما پرداخت نشد. آقای سبک دست که اسپانسر ما بود، یک روز به من گفت که 17 میلیون به حساب شما چک کشیدم تا بخشی از 30 میلیون طلب تان پرداخت شود. سبک دست به امضای خودش این چک را داد، اما باشگاه به حساب من زد و هنوز 15 میلیون تومان دیگر طلب دارم. اگر حق من نیست، آیا حق افرادی است که یک بازی نکرده و 500 میلیون هم گرفته اند؟ آقایان اینطوری نگاه نمی کنند و می گویند معینی رفته چلوکباب بخورد. به ...
ماجرای شهادت اولین شهید مدافع حرم از زبان همسرش
این راه و این شغل به شهادت برسم. انگار شب اول آشنایی حرف دلش را به من زد. صداقت گفتار، ایمان، سادگی محرم باعث شد که من جواب مثبت را به او بدهم. آرمان های محرم در زندگی مشترک آرزوهای من بود و دوست داشتم چنینی کسی به عنوان همسر و بعد همرزم، همراه چنین کسی باشم. و بعدها که وارد زندگی شدیم همیشه می گفتند: درست است که من به مأموریت میروم اما کار اصلی را تو انجام میدهی. تو با ماندن در خانه و مراقبت از ...
نگاه معنادار پسرم سال هاست در ذهنم رژه می رود
، همیشه به جا و منطقی حرف می زد، تا کسی از او سوال نمی پرسید، جواب نمی داد. علیرضا سال سوم رشته الکترونیک در دانشگاه بوعلی همدان درس می خواند از همانجا بارها و بارها راهی جبهه شده بود، پدرش می گفت که دانشگاه هم مانند سنگر است و تو در سنگر علم می توانی به جامعه خدمت کنی، اما علیرضا سه سال پیاپی به جبهه رفت ولی به ما چیزی نگفته بود ما فکر می کردیم که در همدان درس می خواند، یک روز که تماس گرفتیم تا ...
سیره اخلاقی امام یازدهم/ از ماجرای آمدن امام عسکری(ع) به گرگان تا خبر غیبت مهدی موعود(عج)
خویش را بدرد، احمق و خمار و کم ارزش بود، به خدا قسم او در وقت وفات حسن بن علی پیش سلطان آمد که تعجب کردم و فکر نمی کردم که چنین کند. چون ابن الرضا مریض شد، فوراً به پدرم خبر فرستاد که او مریض است، بعد بلافاصله به خانه خلیفه آمد و با پنج نفر از خادمان و خواص خلیفه از جمله نحریر (مسؤول باغ وحش) برگشت و آنها را گفت که در خانه حسن بن علی باشند و حالات او را زیر نظر بگیرند و به چند نفر پزشک گفت که ...
همه چیز عادی بود،ولی بحرانی شد
بد می شود که دانش آموز هایش من را مدام ببینند و بخواهند در موردم کنجکاوی کنند. البته من این حرف هایش را به حساب حسادت های زنانه می گذاشتم و با شوخی از آنها رد می شدم. یک روز که مانند همیشه به دنبال مریم رفته بودم هر چه منتظرش شدم او نیامد. به تلفن همراهش هم زنگ زدم، اما او دستگاهش را خاموش کرده بود. این موضوع من را نگران کرد. از ماشین پیاده شدم تا به سمت ساختمان مدرسه بروم و سراغش را ...
از توهم عشق تا تاثیر عدد 11 در زندگی آقای کارگردان!
همه عوامل براساس یک سناریو عمل می کنند؛ ولی متاسفانه در سینمای ما نگاهی به زحمت های نویسندگان نشده و قدر و منزلت آن ها دیده نمی شود. نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی پرتقال خونی با بیان اینکه عشق با توهم عشق فرق می کند، پیرامون زندگی مشترک خود گفت: من هم در نوجوانی در سن 19 یا 21 سالگی دچار توهم عشق شده بودم اما چون خوشبختانه شرایط ازدواج نداشتم، منتفی شد و بعد ها با خانمی آشنا شدم که ...
کار همسایه مان بود که زنم منحرف شد / رفتارهای او شک برانگیز بود + عکس
.... وی ادامه داد: آخرین بار وقتی در غیاب فرزندانم ماجرای خیانت همسرم را مطرح کردم کبری قهر کرد و به خانه مادرش در شهرستان ازنا رفت. چند بار برایش پیغام فرستادم تا دست از لجبازی بردارد و به خانه برگردد اما قبول نکرد تا اینکه پسرم را برای برگرداندن او به شهرستان فرستادم. چند ساعت از بازگشت کبری به خانه نگذشته بود که بار دیگر با هم درگیر شدیم. او گفت که تحت تاثیر مصرف هروئین دیوانه شده ...
تجاوز به دختر مانتوفروش در اتاق پرو
به خانه می رفتم. دیشب مثل همیشه تا آخر وقت ماندم و سایر همکارانم فروشگاه را ترک کردند. من تنها مانده بودم و داشتم کارم را انجام می دادم که صاحب فروشگاه به همراه دو نفر از دوستانش به مغازه آمد. من هم وقتی دیدم او آمده، رفتم تا وسایلم را جمع کنم که به خانه بروم؛ اما یکی از دوستان صاحب مغازه که به اتاق پرو رفته بود، مرا صدا زد. من هم به خیال اینکه قصد دارد مانتویی برای یکی از بستگانش انتخاب ...
دسیسه فامیل دور برای سرقت میلیاردی
، مرا به زور سوار ماشین شان کردند و به حاشیه شهر بردند. آنها کلید خانه ام را دزدیدند و چند ساعت بعد مرا در خیابان رها کردند. وقتی به خانه برگشتم، متوجه سرقت 2 میلیارد تومانی اموالم شامل طلا و جواهرات، عتیقه جات و برلیان شدم. با ثبت شکایت مالباخته، ماموران به بررسی دوربین های مداربسته خانه او پرداختند و چهره دو مرد سارق را به دست آوردند. یکی از آنها مجرمی سابقه دار به نام احمد بود که پیش از ...
سبک زندگی اسلامی در آموزه های امام حسن عسکری(ع)
...; پسر عمویت یحیی بن حمزه از دنیا رفت و مبلغ صد هزار درهم ارث باقی گذاشت و این درهم ها بر تو وارد می شود (به ارث به تو می رسد) پس خدا را سپاسگذاری کن و بر تو باد به میانه روی، و از اسراف بپرهیز که اسراف از رفتارهای شیطانی است. بعد از چند روزی، پیکی از شهر حران آمده و اسنادی را مربوط به دارایی پسر عمویم به من تحویل داد. من با خواندن نامه ای که بین آن اسناد وجود داشت، متوجه شدم که پسرعمویم ...
ده ها سرقت مسلحانه در پرونده دایی و خواهرزاده تبهکار
مسروقه و دستگیری سرنشینان آن در سیستم جامع پلیس ثبت شده بود، کارآگاهان از سرقت مسلحانه یک دستگاه خودرو سواری سانتافه توسط سرنشینان خودرو سمند تحت تعقیب خبردارشدند. شاکی پرونده پس از حضور در اداره آگاهی تهران بزرگ به کارآگاهان گفت: همراه خواهرم به درمانگاه رفته بودیم که ساعتی بعد از درمانگاه خارج شدیم تا به خانه برویم، اما به محض سوارشدن به خودرو، ناگهان مرد جوانی روی صندلی عقب خودرو پرید و ...
طنز؛ قضیۀ ترور اینجانب
می کنم. دیروز باز دعوایمان شده بود. تصمیم به خودکشی گرفتم. برای همین صبر کردم تا سریال معمای شاه شروع شود، بعد تلویزیون را روشن کردم. این ها حرف های یک منتقد سینما بود، در مطب دوست روانپزشکم. از قضا من هم کاری با دوستم داشتم و توی مطبش بودم. بعد از شنیدن این حرف ها تصمیم گرفتم از سر کنجکاوی چند قسمت معمای شاه را ببینم. وقتی معمای شاه را می بینی به ترتیب این اتفاقات ...
سرمایه داری، سم مُهلک تئاتر ما
که قبلا از آن پیروی کرده. نگرانی من در عالم تئاتر همین است که تولید تئاتر، دائما به شکل های مرسوم و عرفش رجوع می کند. امروز من یک بازیگر خوب (مارین) در خانه ام دارم که می توانم با او برنامه ریزی کنم، حرف بزنم و ایده ام را با همفکری او توسعه دهم. می توانم دقیقا به دغدغه هایی که دارم بپردازم. خصوصا اخیرا هر کاری که می کنم خارج از زندگی ام نیست. یعنی هرچیزی که می سازم از زندگی شخصی و تجربیات خودم ...
عذاب وجدان باعث شد به قتل اعتراف کنم
توانستم سرقت را انجام بدهم. چه موادی مصرف می کنی؟ شیشه. چرا در اراک دستگیر شدی؟ من جای ثابتی نداشتم و بی خانمان بودم. شهر به شهر می گشتم و فقط سرقت می کردم. بعد هم مال سرقتی را می دادم و به جای آن مواد می گرفتم. آخرین بار هم در اراک بودم که ماموران دستگیرم کردند. چرا به قتل اعتراف کردی؟ چون خسته شده بودم. همیشه خاطره این قتل همراهم ...
کسب روزی حلال زن و مرد نمی شناسد/عطاری شغلی سنتی و پر از رمز و راز+تصاویر
...: پدر و مادرم از زمانی که به یاد دارم در خانه یمان از گیاهان مختلف دارویی جهت درمان استفاده می کردند و من هم همیشه با کمک مادرم داروها رو درست می کردیم که کم کم علاقه مند شدم و تصمیم گرفتم این شغل و کسب و کار را راه اندازی کنم. آیا اگر به گذشته برگردید باز هم شغل عطاری را انتخاب می کنید: بله، چون عاشق این شغل هستم. عطاری شغلی است که باید عطار، گیاهان دارویی و ...
چگونه اباالمهدی در دل زندان نهضت شیعه را استوار نگه داشت؟ +ویدیو
سالخوردگان و اشراف محترم تر و عزیزتر از همه بود، این حقیقت را من با چشم خودم مشاهده کردم. روزی در کنار پدرم - که یکی از افراد سرشناس دستگاه خلافت بود - ایستاده بودم و در آن روز پدرم جلسه عمومی داشت وهمه افراد را به حضور می پذیرفت. ناگهان نگهبانان خبر آوردند که ابو محمد، ابن الرضا دم در ایستاده است. پدرم با صدای بلند گفت: اجازه دهید وارد شود. من از این گفت و گو شگفت زده شدم، زیرا ...
روند جهانی شدن عباس کیارستمی از زبان حقیقت
مسابقه آن جا نشان بدهند، بنابراین چند روز بعد تصمیم بر این شد که فیلم خانه دوست کجاست را گذاشتند در جدول فستیوال سه قاره 1988 و این فیلم در آن جا نشان داده شد و یکی از مسئولان فستیوال لوکارنو که هر سال به فستیوال سه قاره می آمد، این فیلم را دید و رفته بود برای داوید اشترایف که رییس فستیوال لوکارنو بود تعریف کرده بود. اشترایف فوریه سال بعد به ایران رفته بود (به این دلیل که از طرف جشنواره ...
سه پرده از داستان پیشنهاد دوستی به یک دختر مذهبی
به گزارش راهنمای سفر من به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از کاشان اول، بیش از سه ماه از آشنایی مان در محیط کار می گذشت و من جز در موارد ضروری طرف سخنش نمی شدم. از من خواست تلگرام نصب کنم تا جزء گروه شرکت بشوم. من هم که پیام هایشان را در گوشی یکی از بچه ها دیده بودم (که خودش نشانم داده بود)، گفتم ببخشید نیازی به این کار نیست. اگر موردی باشد حضوری صحبت کنیم. پرده اول ...
همچنان ایستاده ام!
در سال های طولانی که در خارج و پرسه زدن در دانشگاه های مختلف کشورهای مختلف گذشت، به تدریج به این حرف روسو رسیدم که در مورد نهادهای اجتماعی مثل دموکراسی می گوید، اینها چیزهایی نیست که یک روزه بیاید و بماند، باید چوب زیربغل هایی داشت تا این را آن قدر نگه می دارد، تا جایی خودش بایستد. من متوجه شدم زیربنای نظام سنتی ما به کل خالی شده و از دنیای جدید هم هیچ چیزی را به صورت مستقیم به عنوان یک مجتهد نتوانسته ام بگیرم. ...
قتل مرد طلبکار برای فرار از بدهی 120 میلیونی
همین خاطر با او قرار گذاشته و با شلیک گلوله او را کشته و جسدش را در حاشیه جاده رها کردم. بعد هم با خودروی او به استان کرمان رفتم. بعد از رها کردن خودرو به یزد رفته و در آنجا با ازدواج کردم و صاحب فرزند شدم. به شهرستان انار آمده و در اینجا زندگی مخفیانه ای داشتم که شناسایی و دستگیر شدم. متهم پس از اعتراف به جنایت با قرار قانونی روانه زندان شد. 704/ ...
بیوگرافی علیرضا شجاع نوری و همسرش
تاریخی – مذهبی در سینما و بین مردم شد. 17 سال پیش چه روندی طی شد که برای بازی در نقش عبدالله در فیلم سینمایی روز واقعه انتخاب شدید؟ شاید اول برایتان جالب باشد که بدانید در زمانی که برای این نقش انتخاب شدم مشغول چه کاری بودم. من از سال 61 به همراه آقای بهشتی و چند نفر از دوستان، بنیاد سینمایی فارابی را راه انداختیم و هرکدام مسئولیت قسمتی از این مجموعه را عهده دار شدیم. من هم بنا بر تجربه هایی که داشتم ...
جیم جارموش از سینمای جارموش می گوید
هیولا را دیده بودم و این جور چیزها بود که دوست داشتم، ولی تاثیرپذیری خاصی نبود تا این که در سن 20 سالگی برای زندگی به پاریس رفتم و سینما عشق واقعی و بزرگش را در رگ های من جاری کرد.آن موقع ها من در پاریس به مدت 9 ماه دانشجوی انتقالی بودم و تمامی دروسم را ناتمام گذاشتم، برای این که هر روز در سینما های پاریس بودم! بین نمایش ها در سالن انتظار می ماندم و همه فیلم ها را از هند و ژاپن و فیلم های ...
اسدالله یکتا؛ از بازیگری تا سیگارفروشی و خانه نشینی
...> در دوران پرکاری ایشان زندگی شما شاهانه بود؟ بد نبود. متوسط بود. به اندازه خودمان داشتیم و محتاج کسی نبودیم. خانه ای سمت جاده قدیم شمیران نزدیک زندان قصر داشتیم. در خیابان کریم خان بوتیک داشتیم که دزد به آنجا زد و مجبور شدیم چاپخانه بزنیم که از شانس بد، همکار آقای یکتا کلاهبردار بود و باعث ورشکستگی ما شد. یک مدتی پاکدشت بودیم و بعد آمدیم ورامین. قسمت ما این طوری بود اما باز هم خدا را شکر ...
مصاحبه های جنجالی دوستی که عادل فردوسی پور در او ذوب شده
دوگانه قطبی بود. در ظاهر با طرف مقابل خیلی خوب برخورد می کند اما پشت سرش حرف می زند. من اگر بد بازی کردم باید تعویضم می کرد و اصلا به خودم جلوی همه می گفت نه اینکه برود پشت سر حرف بزند. هر وقت 48 ساعت قبل از بازی های تیم ملی به اردو ملحق شدم بهترین بازی را انجام دادم اما برای اردوهای بلندمدت چون تمرینات قطبی را انجام دادیم افت کردیم. متاسفانه فقط اهل حرف و قول بود و تاسف برانگیزتر اینجاست عده ای ...