سایر منابع:
سایر خبرها
مرد متهم به قتل همسر و فرزندش: دوستانم می گفتند تو لیاقت همسرت را نداری
. دود و آتش فضای خانه را فرا گرفته بود و داشتم خفه می شدم. یک لحظه به حیاط رفتم تا نفس بگیرم و بعد هم برای نجات دخترم به داخل خانه بازگشتم. دستش را گرفتم و بیرون کشیدم؛ اما فایده ای نداشت و او سوخته بود. دیگر فرصتی نبود که همسرم را نجات دهم. چرا در را روی همسایه ها که برای کمک به تو و خانواده ات آمده بودند، باز نکردی؟ چون ترسیده بودم و فکر می کردم اگر در را باز کنم، اتفاق بدی خواهد ...
وقتی فهمیدم باردار شده است دنیا روی سرم خراب شد و ...+فیلم و عکس
حجم ویدیو: 37.04M | مدت زمان ویدیو: 00:07:03 به گزارش رکنا، روز یکشنبه 5 دی ماه امسال مرد جوانی با حضور در کلانتری 103 گاندی از ماجرای کشتن اعضای خانواده اش در24 آذر ماه سال 93 خبر داد. این مرد برای افشاگری پیش روی ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و گفت: به خاطر اختلافاتی که با همسرم داشتم تصمیم به قتل او و فرزندم گرفتم و با گذشت 2 سال از این ماجرا به خاطر عذاب ...
سرنوشت مرا به توپخانه لبنان رساند
گذشته را به خوبی به یاد می آورد. وی پس از شهادت پسرش، راهش را ادامه داده و نگذاشته اسلحه اش بر زمین بماند. وی در توصیف اعزامش به جبهه می گوید: یک ماه بعد از شهادت اصغر برای اعزام به جبهه ثبت نام کردم. دوران خدمت سربازی را در توپخانه گذرانده بودم و به عملکرد توپ ها تسلط داشتم. از این رو وارد توپخانه شدم و به پادگان دو کوهه رفتم. پس از گذشت یک دوره ده روزه به جزیره مجنون اعزام شدم. زمانی که نیروها در ...
شک من به همسرم همه چیز را بحرانی کرد!
به گزارش افکارنیوز ، همسرم را دوست داشتم. بیش از هر کس و هر چیز در دنیا دوستش داشتم. سخت به دستش آورده بودم. پدرش و پدرم موافق نبودند و می گفتند خانواده هایمان با هم جور نیستند، ولی ما اصرار کردیم و بالاخره بعد از دوسال مقاومت همدیگر را به دست آوردیم. با هم ازدواج کردیم و قرار گذاشتیم خوشبخت باشیم. آن قدر خوشبخت که بزرگ تر ها از مخالفت خودشان با ما ناراحت شوند و بفهمند درباره زندگی و آینده ...
جسد شوهرم هنوز داخل اتاق بود که برادرشوهرم به اتاق خانه آمد!
. داخل شربت کلی قرص ریختم و به او دادم. او هم ساعتی بعد از خوردن قرص ها فوت کرد. با جسد چه کردی؟ هیچی، داخل خانه بود و هنوز تصمیمی برایش نگرفته بودم. این کار را آن قدر یکباره انجام دادم که هیچ نقشه ای برای بعدش نکشیدم. جسد داخل اتاق بود که برادرشوهرم به خانه ما آمد. آمده بود همسرم را ببیند که متوجه او شد. به دروغ به برادر شوهرم گفتم که حالش بد است و زمانی که او سراغ شوهرم رفت ...
بعد از اینکه در غذای شوهرم داروی بیهوشی را ریختم همدستم را به خانه آوردم و ..
مشخص شود که قاتل او ما هستیم. ما می خواستیم وقتی آب ها از آسیاب افتاد، با هم ازدواج کنیم. حتی نقشه هایی برای زندگی مشترکمان داشتیم که بر باد رفت. همدستم هم رویاهایش بر باد رفت. کاش هیچ وقت با او درددل نمی کردم. پشیمانی؟ خیلی، اما پشیمانی سودی ندارد. با کاری که من انجام دادم سه زندگی نابود شد. ای کاش بازهم به جدایی اصرار کرده بودم و بالاخره شوهرم را راضی می کردم تا مرا طلاق بدهد یا حداقل نزد مشاور می رفتم و با کمک او راهی پیدا می کردم که به بداخلاقی های شوهرم خاتمه دهم. جام جم 110 ...
خرید جدید پرسپولیس: آبی ها منتظر شادی خاص پس از گلم باشند / هواداران گفتند قاتل استقلال خوش آمدی!
شماره بزرگ و استثنایی را به من دادند تا با افتخار آن را بر تن کنم. * در چه پست هایی بازی می کنی؟ - در پست وینگر چپ و راست و پشت مهاجم می توانم برای پرسپولیس بازی کنم. البته در چند بازی هم در پست مهاجم بازی کردم که تعدادش کم بوده است. * در کدام پست راحت تری و فکر می کنی بازی ات مثمرثمرتر خواهد بود؟ - در پست وینگر چپ و پشت فوروارد واقعاً راحت ترم و فکر می ...
قاتل: من بدگمان بودم، همسرم بی گناه بود
می کند. یک روز که با هم درگیر شدیم و به او گفتم شنیده ام با کسی رابطه داری؟ عصبانی شد و گفت آره ارتباط دارم و تو هم هر کاری دلت خواست انجام بده. بعد از آن هرچقدر با کبری حرف زدم، فایده نداشت. حتی با برادر و خواهرهایش هم صحبت کردم، اما فایده ای نداشت و آنها قبول نمی کردند و می گفتند که همسرم زنی پاکدامن است. متهم در خصوص شب حادثه گفت: بدگمانی ام ادامه داشت تا اینکه بار دیگر مهرزاد برای ...
کار همسایه مان بود که زنم منحرف شد / رفتارهای او شک برانگیز بود + عکس
درباره سابقه اعتیادش نیز گفت: 24سال بود که هروئین مصرف می کردم اما مدتی بود آن را ترک کرده بودم ولی از روزی که کبری قهر کرد مصرف دوباره هروئین را شروع کرده بودم تا شاید به آرامش برسم. من همسرم را دوست داشتم و 35سال با او زندگی کردم و هیچ وقت نمی خواستم او را بکشم.من حالا نزدیک به 70 سال سن دارم و برای مرگ آماده ام. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به درخواست اولیای دم علی اکبر را به قصاص محکوم کرد. رادیو سهام 110 این اخبار را از دست ندهید: ...
بعد از جدایی از شوهرم خودم را با آن چند نفر مشغول کرده بودم!
چهار خواهر بزرگتر از خودم داشتم. پنج سال سن داشتم که متأسفانه پدرم فوت شد و همه امورات زندگی با همه گرفتاری هایش به دوش مادرم افتاد . مادرم شبانه روز در یک شرکتی کار می کرد تا هزینه تحصیل ؛ درمان و زندگی مان را فراهم کند. 15 سال سن داشتم که اکبر دوست دایی ام وارد زندگی ما شد و مرا به عقد او درآورد. پس از ازدواج فهمیدم که معتاد به موادمخدر است و برای ترکش تلاش زیادی کردم اما فایده ای ...
نامزدی عروس خانم پس از رفتن به شهربازی به هم خورد!
آن ماجرا نامزدم سعی کرد به بهانه های مختلف نامزدی را به هم بزند، چرا که ترس من باعث خجالتش بود. این موضوع برای 11 سال قبل بود و حالا من هر بار با خنده از آن یاد می کنم ولی از آن زمان به بعد یاد گرفتم که اول خوب فکر و بعد عمل کنم. این درس برای من در زندگی خیلی مهم بود، چرا که در همه مراحل زندگی کمکم کرد و توانستم حتی در انتخاب همسر هم موفق باشم. هنوز هم از ارتفاع می ترسم، اما یاد گرفته ام که این ترس را کنترل کنم و به ارتفاع نروم. همه ما در زندگی مشکلاتی داریم که قبول آن و تلاش برای رفع یا کنار آمدن با آن می تواند بهترین راه برای بازگشت به زندگی عادی باشد. ...
عذاب وجدان دارم چون بردار همسرم آن کار قبیح را به خاطر من انجام داد + عکس
...> راستش را بخواهید عامل درگیری خودم بودم، چرا که ساعتی قبل از این حادثه با شوهرم برای چندمین بار بر سر مصرف موادمخدر درگیر شدم. او از اعتیادش دست بردار نبود و هر چه در می آورد خرج خرید مواد می کرد، به همین خاطر به سختی زندگی می کردیم. آن روز از شدت ناراحتی با برادرش تماس گرفتم و کمک خواستم او هم آمد اما متأسفانه با هم درگیر شدند. وقتی دعوا بالا گرفت شوهرم چاقویی برداشت و برادرش خواست چاقو را از دستش ...
شوهرم این جریان را متوجه شود بیچاره می شوم! / فکرش را نمی کردم که ارتباطم با این مرد به اینجا کشیده شود!
بود که با اصرارهای من همسرم یک دستگاه گوشی تلفن هوشمند برایم خرید و از آن روز به بعد وارد شبکه های اجتماعی شدم. در این میان یکی از کانال های گروهی را پیدا کردم که اعضای آن به مباحث مذهبی، روان شناسی و جامعه شناختی می پرداختند. من هم که از این مطالب لذت می بردم بلافاصله عضو این گروه شدم تا به اطلاعات علمی بیشتری دسترسی داشته باشم با آن که دو فرزند سه و شش ساله داشتم اما بیشتر اوقاتم را ...
دلایل موفقیت رتبه 6 کانون اصفهان/ خوندن دقیق قانون و نکته برداری +رتبه و نمره
قیمت 14 هزار تومن خریدم و همراه با مرور قوانین که میکردم. خیلی بدردم خورد. چون نزدیک 2400 تا تست داشت که خیلی در تثبیت مطالب کمکم کرد. از عوامل موفقیت در این آزمون رو میتونم اول لطف خدا سپس تشویق ها و همراهی همسرم که در موفقیتم خیلی خیلی نقش پررنگی داشتن (ایشون مدرک کارشناسی مترجمی زبان دارن) و درنهایت برنامه ریزی دقیقی که قبلش انجام دادم و واسه هر روزم برنامه ریزی داشتم به نحوی که تونستم 3 بار قوانین و 2 بار کتب را رو دوره کنم. در آزمون قضاوت هم شرکت کردم و پس از مراحل تستی و تشریحی و مصاحبه علمی و شخصیت، منتظر مرحله گزینش هستم. ...
حرفهای خواندنی اولین کارتن خواب رسمی ایران/همسرسابقم آدم سرشناسی است در قزوین
کرده بودم، بعد از 9 روز تونستم از جام بلند شم، شام دوتا فلافل و نان می دادند، رفتم غذا بگیرم، به من ندادند. گفتند جلو نیا، بوی گند میدی. تا اینکه رفیقم، داوود، من رو به حمام برد و اصلاح کردم و در چادر جا گرفتم. یک ماه درد داشتم، سر 30 روز از درد بیرون اومدم، سر 40 روز مسئول چادر شدم . محمود تعریف می کند که بعد از دو ماه مسئول گرمخانه فتح شده: همان سال ها کد گرفتم. 40 روز بود که پاک بودم ...
اسمال گوریل
- اسمت چیه؟ - اسمال. - اسمال. چه قدر بهت می آد. نمی خوای بدونی اسم من چیه؟ - دستی به سرم کشیدم و گفتم: نه. او هم گفت: برو بابا! بعداً فهمیدم اسمش شاهین است. البته همه گوریل صدایش می کردند. یک بار وقتی سرم را روی میز گذاشته بودم، زد پس گردنم و گفت: افتخار نمی دی اون ور کله ات رو هم ببینیم؟ سرم را بلند نکردم و رفت. یک بار دیگر هم کسی نبود کنارش ...
صبحت بخیر عزیزم
رفتیم ولی پدر دختر گفت حتماً باید به سربازی بروم و بدون داشتن کارت پایان خدمت هرگز به دخترش فکر نکنم. در بیست سالگی به سربازی رفتم و در بیست و دو سالگی دوباره به خواستگاری رفتم ولی پدر دختر اصرار داشت که باید کار مناسب داشته باشم. به هر حال بعد پیدا کردن کار مناسب و خواستگاری رفتن و آمدن هایم و بهانه های مختلف باعث می شد که بروم و به خواسته جدید عمل کنم و دوباره بیایم. جالب اینکه در این ...
حمله شدید دست نشان به هوری و عیسی زاده
.... ارتباط خوبی با آقای عیسی زاده داشتم؛ چون مربی بودم که با توجه به تمام مشکلات مالی که برگزاری اردوها، جذب بازیکن، برنامه های تدارک دیده، مسائل تمریناتی، مسافرت ها و ... را تحت تأثیر قرار داده بود، تعامل خوبی با آقای عیسی زاده داشتم و خم به ابرو نیاوردم فقط هم به خاطر عشق به مردم آبادان و اینکه به دنبال موفقیت باشم. ولی واقعاً نمی دانم چه اتفاقاتی افتاد. ما روز دوشنبه با گسترش فولاد تبریز ...
پکیج عروس فقط 12 میلیون!
به جایی نرسید. روایت دوم: من و همسرم سعی داشتیم که مراسم عروسی مان را با حداقل هزینه ها برگزار کنیم. مراسم را خیلی ساده برگزار کردیم و آرایشگاهی که من انتخاب کرده بودم، دستمزدی 3 میلیون تومانی برای آرایش عروس دریافت می کرد. برای همین به او نگفتم که عروس هستم و گفتم می خواهم برای میهمانی آماده شوم. آن روز که به آرایشگاه رفتم، عروس هایی هم در سالن بودند که تنها فرقشان با من این بود که ...
دست نشان: کاری که منصوریان در استقلال کرد، در صنعت نفت انجام ندادم
از بازی ذوب آهن به بعد فقط در بازی با سیاه جامگان خوب بازی کرد. البته چون به مربی دروازه بانان تیمم کاظم فرحانی احترام می گذاشتم با توجه به نظر او دروازه بان را در هر بازی انتخاب می کردم. دست نشان درباره کمک مربی خود مهرداد خادمی اذعان داشت:سال گذشته من او را به ماشین سازی بردم و امسال هم به ابادان بردم. او در نساجی بازیکن من بود. خیلی به او خدمت کرده بودم. او بازنشسته شده بود و خواستم ...
گزارشی خواندنی از عشق بازی قرآنی یک مدرس مازندرانی زبان انگلیسی +تصاویر
مغفول مانده بود و دنبال گمشده ای در خود بودم. در خانواده ای بسیار مذهبی ازدواج کردم که در منزل آنها آرامش برایم فراهم بود و در این حالت به دنبال گمشده ام رفتم. پس از ازدواج در محل زندگی ام با همسرم برای پیدا کردن گمشده ام به سازمان تبلیغات زنگ زدم و به کلاس حفظ قرآن در محمودآباد با استادی با نام زارع که تا کنون 1500 حافظ روانه جامعه کرده آشنا شدم، پس از گفت و گویی که با استاد ...
به من بگویید مهندس فریدون آسرایی
که شنیده ام، افرادی به عنوان داور در جشنواره موسیقی فجر شرکت می کنند. بنابراین خوشحالم که در این جشنواره حضور می یابم. در سال های قبل، جای خواننده های پاپ مانند خشایار اعتمادی، محمدرضا اصفهانی و علیرضا عصار خالی بود. البته من خودم را به آن ها ربط نمی دهم. او درباره تفاوت اجرای کارش در این دوره از جشنواره نیز گفت: فکر نمی کنم قطعاتی که قرار است در جشنواره اجرا کنم تفاوت آنچنانی با اجرای ...
قصه پر غصه سهیلا
و لابه لای ضایعاتی که آورده بود، یک کیسه قرص تاریخ مصرف گذشته پیدا کردم. بدون این که فکر کنم، همه را خوردم. ده روز در کما بودم. خنده تلخی روی لبانش نقش می بندد: نمردم و باز زنده ماندم. برادرشوهرم گفت از شوهرت جدا شو هوایت را داریم، اما می خواستم اسم شوهر رویم باشد تا مردی جرات نکند به من نزدیک شود، اما جدا شدیم. مدتی بود درد داشتم و رفتم دکتر. تشخیص آپاندیسیت دادند و بعد هم جراحی شدم ...
یک نمونه ازدواج آسان و بدون شعار
. یک روز از من پرسید: بنظرت مشکل من چیه؟ گفتم از نگاه تو هست عزیزم. ببین ازدواج را چطور می بینی؟ نگاه کن از اقاپسر چه انتظاراتی داری؟ تو منگنه قرارش میدی یا باهاش همدل میشی؟ وگرنه یعنی همه مشکل دارند و تو بی عیبی؟ ببین عیب کارت کجاست گلم. جواب داد: موردهای خوبی هستند. سالم و با خانواده اند ولی نمی دونم چرا وقتی نوبت مراسم ازدواج و هزینه های معمول می شه گارد دفاعی می گیرند و بعد غیبشون می ...
امیر آقایی:در فیلمنامه اولیه پایان نامه بازی می کنم
. دلیل کناره گیری من این بود که سناریو عوض شد، هر جفت فیلم نامه ها را هم دارم. روز اول یا دوم فیلم برداری بود که فهمیدم چند سکانس کاملا عوض شده است. من به این موضوع اعتراض کردم، خیلی بد با من حرف زدند من هم گفتم خیلی خب پس تا ته اش برویم. بعد از آن دو سال ممنوع الکار شدم. – تا پیش از همکاری با نوید محمدزاده در فیلم بدون تاریخ بدون امضا هیچ فیلمی از او ندیده بودم. وقتی همبازی شدیم خیلی ...
این زن پس از سال ها اعتیاد، کارآفرینی موفق شد
فهمیدم متعلق به یکی از انجمن های ترک اعتیاد است، منتظر ایستادم، که در باز شد و از پشت، دست هایی مرا به میان آغوش هایی که به سویم گشوده شده بود هل داد. مهتاب با یادآوری آن روز گفت: زنگ پاکی ام درست در زمانی که انتظارش را نداشتم به صدا در آمده بود و زندگی انجمنی من از 29 دی ماه سال 1381 آغاز شد. از حدود سه ماه بعد که آرام آرام غبار مواد مخدر از سر و رویم کنار رفت، یک بار دیگر و البته به ...
نقشه شیطانی پسرتبهکار برای زن مطلقه
ترتیب مسئولان دانشگاه با مشاهده تصاویرمربوطه دو دخترجوان دانشجو را شناسایی کردند. بعد هم مهسا و شیلا برای تحقیقات به دادسرا انتقال داده شدند. شیلا زمانی که در مقابل بازپرس پرونده ایستاد، گفت: چند ماه قبل به خاطر اختلاف های شدید، از همسرم جدا شدم. برای اینکه اتفاق تلخی که در زندگی ام رخ داده بود را فراموش کنم، مدام به پارک چیتگر می رفتم که در آنجا با پسرجوانی به نام هرمز آشنا شدم. مدتی بعد هم او به من ...
90/ اشتباه کردم به استقلال رفتم!
پولی ندارم. 90: بعد چه شد؟ ولی بعد از چند روز علی آقا پذیرفت بدون پرداخت هزینه در پرسپولیس بازی کنم ولی پول رضایت نامه من به استقلال رشت را هم پرداخت کردو این چنین شد که 5 سال بازیکن این تیم شدم. 90: و جریان استقلالی شدن تان؟ به خاطر ده روز خدمت مجبور شدم به پیام مشهد بروم و یک سال بازی کنم وقتی برگشتم مربی حمید درخشان بود که گفت تو را نمی خواهیم. به همین ...
پاسخ سروش رفیعی به پرسپولیسی شدن در محاصره هواداران: به امید خدا
ای کاش ماشین زمان داشتم میرفتم بیست روز دگ میدیدم چی میشه آخره نقل و انتقالات دارم از استرس میمیرم نقل قول +33 #3 پرسپولیسی666666 2017-01-07 19:26 ارتش سرخ پشتته بهت قول میدم فقط برایتو عششششششششششششق????????????????❤❤❤❤ نقل قول +33 #2 مجید 2017-01-07 19:24 خلاص! بریم سراغ دفاع چپ... ربیع خواه هم بره رو نیمکت واسه ذخیره هافبک دفاعی نقل قول ...
در دیدار با رهبری، مسیر حرکت اجتماع نخبگانی ترسیم شد
اجتماع نخبگانی بومی معطوف کنند. علاوه بر آن، دیدار صمیمانه با مدیران ارشد اجرایی کشور انگیزه و روحیه خدمت رسانی به جامعه را در مستعدان برتر افزایش می دهد. دانش آموخته دانشگاه کالیفرنیا با اشاره به دیدار با رهبری در ذیل همایش دهم، تصریح کرد: پیش از جلسه استرس بسیاری داشتم چراکه علاوه بر ارائه طرح، مجری برنامه نیز بودم اما بلافاصله پس از آغاز مراسم، صمیمت و حسن خلق رهبری معظم سبب آرامش ...