سایر منابع:
سایر خبرها
گروگانگیران 6 میلیاردی قصاص شدند
به زور به داخل خودرو کشانده و متواری شدند. صدای او را کسی نشنید تا به کمکش بشتابد. با طولانی شدن غیبت زهرا خانواده اش به مدرسه او رفتند و در گفت وگو با مسئولان مدرسه متوجه شدند او سوار سرویس مدرسه شده و راننده او را در نزدیکی خانه پیاده کرده است. پدر زهرا که تاجر آهن بود همراه اعضای خانواده جستجو برای یافتن فرزندش را آغاز کردند اما موفق به یافتن وی نشدند بنابراین موضوع گم شدن ...
"برای پشیمانی دیر شده" / پسر جوان: عاشق دختر خاله ام بودم ولی با دختران شیشه ای رابطه داشتم
قبول نکردم ولی او با طعنه و کنایه گفت که تو خیلی پاستوریزه ای. من هم برای اینکه جلوی او کم نیاورم پذیرفتم که آن ماده را مصرف کنم در حالی که هنوز نمی دانستم چیست اما کم کم داشتم به آن وابسته می شدم. بعد از مدتی دیگر صاحبکارم حاضر نبود آن را به راحتی در اختیارم بگذارد ولی من هرطور شده آن را می گرفتم و مصرف می کردم و به این ترتیب به مصرف شیشه اعتیاد پیدا کردم. بسیار لاغر و کم خواب شده بودم. مادرم ابراز ...
فریب عجیب یک زن توسط مرد شیک پوش
یکی از دوستانم گفت یک خانواده ثروتمند نیاز به یک کارگر دارند. من نیز پذیرفتم و قرار بر این شد که من شناسنامه ام را به همراه کپی آن به وی بدهم. وی افزود: چند روز پیش برای گرفتن کپی از صفحات شناسنامه ام به میدان منیریه رفتم. همزمان دوستم زنگ زد و از من پرسید که چه کار کردی؟ من سرگرم صحبت با وی شدم، وقتی از مغازه بیرون آمدم با مرد جوان شیک پوشی روبه رو شدم. وی که بسیار مؤدب بود به من گفت ...
راز قتل نوعروس روستایی فاش شد
خیلی خسته شده بود به همین دلیل هنگامی که من سرگرم پارک کردن خودرو بودم او زودتر داخل خانه ویلایی مان رفت تا دوش بگیرد. دقایقی بعد از پارک کردن خودرو در حال قفل کردن درهای خودرو و بستن در ورودی خانه مان بودم که ناگهان صدای جیغ همسرم را شنیدم. با احتمال اینکه حادثه ای رخ داده باشد بسرعت خودم را داخل خانه رساندم. در آنجا 4 مرد نقابدار را دیدم که به طرف همسرم حمله کرده و با کارد ضرباتی به او ...
برگزیده سرمقاله های روزنامه های صبح امروز
نرم جمهوری اسلامی؟! عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم مهدی پورصفا است که در آن می خوانید؛ اصطلاح دیپلماسی عمومی را می توان نتیجه مستقیم تئوریزه کردن واقعیتی دانست که امروز به نام قدرت نرم در محافل دانشگاهی مطرح است. قدرت نرم در مقابل قدرت سخت به عنوان ابزاری برای بهره گیری از انرژی نهفته در بن یک جامعه همچون فرهنگ، یا قدرت متحد کردن اقشار مختلف جامعه مطرح می شود و هم اکنون نیز به شدت مورد توجه ...
قصاص، مجازات قتل شبانه
. ماجرا را به خانواده ام خبر دادم و چند سال از آشنایی ما گذشت تا اینکه یک روز تماس گرفت و گفت با دختر دیگری ازدواج کرده است. حالم بد شد. همراه مادرم به خانه شان رفتم و گفتم برای چه در این سال ها من را بازیچه کرده ای. بعد از آن دیگر گل محمد را ندیدم. مدتی که گذشت در یک مطب کار پیدا کردم و منشی شدم. ماجرا را فراموش کرده بودم تا اینکه یک روز گل محمد تصادفا به همان مطب آمد. وقتی نگاهمان به هم افتاد به ...
اعتراف موادفروش به قتل مامور پلیس
پلاستیکی مشکی گذاشته بودم و می خواستم آن را برای مخفی کردن به جایی ببرم. در حاشیه بزرگراه پیاده می رفتم که مامور کلانتری به من مشکوک شد و دستور ایست داد. تصمیم گرفتم فرار کنم اما او دنبالم آمد و من برای اینکه آن مامور نتواند به تعقیب ادامه بدهد سلاحم را بیرون کشیدم. سه گلوله داخل سلاح بود که هر سه تیر را شلیک کردم البته قصد نداشتم آن مرد را بکشم. بعد از این حادثه فراری شدم و مرتب محل سکونتم را تغییر می دادم تا اینکه دستگیر شدم. ...
زندگی شگفت انگیز یک طلبه نخبه با 8 بچه!
و خیلی از جاهایی که استاد نداشتند، من را برای تدریس می بردند. حدود سال 83 هم یک کار کامپیوتری در عرض دو ماه انجام دادم و یک میلیون تومان گرفتم. خاطره این پول هم جالب است. با خودم فکر کردم الان بروم خانه، کلی خرج است. رفتم بانک فیش گرفتم برای حج عمره. بعد هم با خانم و مادرم رفتیم عمره. * الان مشغول به چه کاری هستید؟ الان حدود شش، هفت سال است که وارد گود طب اسلامی شده ام و پیش ...
همسرکشی در خیابان پس از مشاجره
.... درحالی که جسد سحر روی صندلی بود، سراسیمه به سمت اتوبان آزادگان مسیر جنوب به شمال حرکت کردم و متوجه جاده خاکی در حاشیه اتوبان شدم. پس از ورود به جاده خاکی، گودالی را پیدا کردم که به نظر می رسید در آنجا در حال ساختن چیزی شبیه به کانال هستند. جسد را در تاریکی شب از ماشین خارج و داخل گودال پرتاب کردم و به سرعت از محل دور شدم. ساعت شش صبح روز بعد مقداری بنزین تهیه کردم و مجددا به همان گودال رفتم ...
از عروسک گردانی تا طلبگی
آزاده تاج علی : عروسک پارچه ای را کنارش خوابانده. فردا باید در استودیو، دستش را ببرد داخل آن، پشت میز بنشیند و برای نخستین بار عروسک گردانی کند. باید با همه شش سالگی اش مثل آدم بزرگ ها بلد باشد که دهان عروسک را بازوبسته کند. او را عصبانی و خوشحال نشان دهد. باید کاری کند که بچه ها فکر کنند عروسک خیلی زنده است و یک جایی در دنیا زندگی می کند. اینها را پدرش گفته که بازیگر است. با همین فکر ها در خانه ...
مردم در برابر اعداد ایزوله شده اند
. من باید به کیوسک تلفن تحریریه کیهان می رفتم و هندل تلفن را می زدم تا با مرکز مخابرات آن شهرستان تماس بگیرم و بعد به نمایندگی کیهان وصل کنند تا به آن خبرنگار موضوع را اطلاع دهند. به آن خبرنگار گفتم این عددی که نوشته ای از قد 65آدم بلندقد هم بیشتر است و او عدد را اصلاح کرد و در طول سه سال که این تلفن ها ادامه داشت، عدد به چیزی حدود 26متر رسید! این ماجرا حکایت از آن دارد که روزنامه نگاران ما در آن ...
آقا گفتند آقای مشفق! این شعر را از اول بخوان
هم جواب دادند و بعد گفتند آقای مشفق! این شعر را از اول بخوان. من هم شعر را از اول تا آخر خواندم. گزارش تصویری: گفت وگوی منتشرنشده با مرحوم مشفق کاشانی دیدارهای بعدی ما با ایشان، بیشتر در روز 15 ماه رمضان، تولد حضرت امام حسن علیه السلام دست داد که از شاعران برجسته کشور به خصوص شاعران جوان دعوت می کنند. در مورد این دیدار هر ساله هم به این نکته توجه کنید که اکثر کسانی که دعوت می کنند ...
قتل نو عروس به علت چت در وایبر!
خانواده ام را تحقیر کرد. من هم یکدفعه کنترلم را از دست دادم و چون به شدت از او کینه داشتم دست به قتل او زدم. بعد از آن چند ساعتی کنار جسد بودم تا اینکه تصمیم گرفتم آن را داخل چمدانی بزرگ بگذارم و به بیرون از خانه منتقل کنم. برای این کار به مغازه ای رفتم و چمدان خریدم اما اصلا فکرش را نمی کردم همین خرید باعث دستگیری ام شود. سرهنگ سلمان آدینه وند، فرمانده انتظامی پاکدشت گفت ...
قتل به همین سادگی رخ می دهد
از خانه بوده اند که برای خرید دارو از خودرو پیاد شده است و وقتی از داروخانه برگشته، دیده سحر داخل خودرو نیست و هرچه منتظر مانده، سحر بازنگشته است. دامادمان ابتدا تلفنی ما را در جریان قرار داد بعد سراغمان آمد و با هم به کلانتری رفته و گم شدن سحر را به پلیس خبر دادیم. کارآگاهان جنایی که داستان عجیبی را می شنیدند، وقتی خواستند ایمان را تحت تحقیق بگیرند، متوجه شدند وی نیز ناپدید شده و کسی ...
والی: باورم نمی شود محروم شدم!
ذهنم نیامد که ممکن است مشکلی برایم پیش بیاید. دکتر هم نمی دانست من فوتبالیست هستم و خودم هم آنقدر حالم بد بود که فراموش کردم به او بگویم. در نهایت وقتی جواب آزمایش دوپینگم مثبت شد، شوکه شدم. من طبق نسخه دکتر 10/3/93 آمپول زدم که اولین تمرین تیم 30/3/93 بود. طبق گفته پزشکان، این دارو، اگر نیروزا هم باشد، فقط در یک هفته اول تاثیرگذار است. من اگر می خواستم واقعا دوپینگ کنم حداقل از دارویی استفاده می ...
ناگفته های رشیدپور از ممنوع التصویری و حضور درکنار روحانی
این کشور هموار هست؟ ابدا ...اگر مسیر هموار باشد که دیگر لذتی برای رهرو ندارد. گفتم شاید شما هم بخواهید یک روز مثل محمدحسینی، ترک وطن کنید و پناهنده بشوید.. کما این که آن زمانی که از ایران خارج شدید، برخی گفتند شاید مهاجرت کرده اید! نه به هیچ عنوان. من همان روزی که می رفتم، در فرودگاه گفتم به امید دیدار و مهر ورود زدم چون تنها به قصد تحصیلات از کشور خارج شدم. ...
مرگ یک کارگر در سقوط به چاهک آسانسور/ دستگیری چهار باند آدم ربایی در پایتخت/ دستگیری عاملان شهادت مأمور ...
است و آن روز راهی ایلام بودم که در منطقه درگناو که بین ملکشاهی و ایلام است متوجه دود شدم. از همکارم خواستم کنار جاده توقف کند تا ببینیم چه حادثه ای رخ داده است. از ماشین پیاده شدم و یک زانتیا را دیدم که به پایین پل سقوط کرده بود. خودرو به حالت نیمه واژگون در آمده و کاپوت آن دچار آتش سوزی شده بود. همان ابتدا دیدم که مردم با موبایل هایشان مشغول فیلمبرداری از آتش گرفتن خودرو هستند . هیچ کس نگران ...
اعترافات عقرب سیاه در مقابل قربانیان
و به درون خانه رفتم. زنی با 2 فرزندش تنها بود. چاقو را به طرفش گرفتم و گفتم هر چه طلا داری بده! او هم که خیلی ترسیده بود طلاها را داد و من هم فرار کردم و بقیه موارد را هم به همین شکل انجام دادم که در برخی از سرقت ها دچار وسوسه می شدم و به زنان تعرض می کردم. او در حالی که مدعی بود مادرش از کارهای خلاف او و همچنین اعتیادش خبر ندارد گفت: از پول هایی که به خاطر فروش طلاها به دست ...
این ستاره های هالیوودی از صفر شروع کرده اند!
ای به روزنامه نیویورک تایمز گفته بود: من می دانستم که با بقیه بچه ها که غذا می خریدند یا از خانه غذا می آوردند فرق دارم. این یک جور داغ ننگ بود. من تنها کسی نبودم که ناهار مجانی می گرفتم، اما خوب می دانید چه می گویم . او اضافه کرد: کودکی من مثل داستان های دیکنز بود. یادم است که فقیر بودیم و راهی برای مخفی کردن آن نداشتیم. گاهی اوقات برق نداشتیم،گاهی کریسمس و گاهی جشن تولد نداشتیم، تلفنمان به خاطر ...
برزخی به نام پیش فروش خودرو!
سال جاری سایپا اقدام به پیش فروش نقدی و ثبت نام یک دستگاه خودرو از طریق مراجعه به نمایندگی این خودروساز کردم. در آن زمان اعلام شد که تاریخ تحویل خودرو بین اول تا سی ام آذرماه است اما اکنون که از پایان ماه آذر روزها می گذرد، هیچ گونه زمانی را برای تحویل خودرو به من اعلام نکرده اند. به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از ایرنا، وی که خواست نامش در خبر ذکر نشود، افزود: این در حالی است که در تماس ...
زنی جوان با شغلی نامتعارف برای زنان
پارچه نویسی را انجام می دادم، چون سرعتم زیاد بود سریع کارم را تمام می کردم و بعد می رفتم کنار دست استاد می ایستادم و کار یاد می گرفتم. مثلا وقتی ایشان تابلوهای نئون را می ساختند من به جزئیاتی که رعایت می کردند دقت کرده و سعی می کردم هم کار یاد بگیرم و هم خیلی توی دست و پای بقیه نباشم. تحقق یک رویا مرضیه جمالی پنج سال در کارگاه استاد شایسته شاگردی کرد و کار یاد گرفت تا این که ...
بولتن سینما ؛ مجلۀ خبری روزانۀ سینما (1 بهمن)
آمریکا است و یک خانه را نگاه می کند. زنی از خانه بیرون می آید و یک نارنجک روسی ضد تانک به پسری جوان می دهد و پسر را به سمت آمریکایی ها می فرستد. آیا کایل باید شلیک کند؟ کتاب خاطرات کایل حقیقی هم با همین صحنه آغاز می شود، اما در آنجا هیچ کودکی وجود نداشت و کایل می نویسد که یک نارنجک چینی را در دست زن دیده است. خود او نوشته است: آن اولین حضور من در عراق بود و تنها باری بود که کسی غیر از یک نظامی مرد ...
هجو به پیغمبر باید جواب داده شود/ دانشجویان ایده های خلاقانه بدهند
فقهی ندارد. من گفتم شخص دیگری باشد که اطلاعات حقوقی و سیاسی اش بالا باشد. گفتند نه الا و بلا تو باید بگویی. وی افزود: من آمدم خانه با هرچه اسلام شناس که می شناختم تماس گرفتم که اعدام سلمان رشدی به کدام قانون و آیه و حدیث مربوط است. همه گفتند حضور ذهن نداریم. من رفتم در کتابخانه یک توسلی پیدا کردم گفتم خدایا یک نامردی به اشرف مخلوقات جسارت کرده است. یک مردی مثل امام فتوا داده برای ترورش ...
فرزندی که شهادت پدرش را در خواب دید
، پس از سال ها ایثار و فداکاری، در کسوت فرماندهی گروهان در روز بیست و سوم شهریور ماه سال 1374، در روستای "برودر" در درگیری با عناصر ضد انقلاب، رخت زیبای شهادت را بر تن کرد و مهمان بارگاه اقدس الهی شد. نحوه شهادت شب قبل از شهادت پدرم، در خواب دیدم، جوانی بلندقد، قصد تیرباران پدرم را دارد. من سریع رفتم و دستم را مقابل لوله اسلحه مرد جوان گذاشتم و گفتم: تو حق نداری این کار را بکنی ...
ماجرای احضار قزوه به دادگاه
همیشه این خاطره را در کنار آن خاطره اش می گذاشتم که می گفت : ما دو ماه در سنندج آب لجن می خوردیم! . آدم ورزیده ای بود ولی روزهای آخر بسیار لاغر شده بود. دیگر شناخته نمی شد. خیلی درد می کشید. در همان شرایط همیشه نمازش را سروقت می خواند. من در همان سال به حج رفتم. آوینی هم همان سال پرواز کرده بود. در حج خواب دیدم احمد به کاروان ما در مدینه آمده است. چند ماه بعد در بیمارستان به احمد ماجرای خواب را گفتم ...
قتل همسر پس از دعوا
خیلی ترسیده بودم، سراسیمه به سمت اتوبان آزادگان حرکت کردم و یک جاده خاکی دیدم. وارد جاده که شدم گودالی را پیدا کردم؛ جسد را در تاریکی شب از ماشین بیرون آوردم و داخل گودال انداختم و به طرف خانه برگشتم اما ساعت 6 صبح روز بعد مقداری بنزین برداشتم و دوباره سراغ جسد رفتم و آن را آتش زدم و به خانه پدر سحر رفتم و موضوع گم شدن او را گفتم بعد هم با آنها به کلانتری رفتیم. او درباره طرح داستان خرید دارو ...
من قاتل همسرم هستم!
پیدا کردند که این جوان همان داماد خانواده سحر است که مدعی ناپدید شدن همسر خود شده و طی این مدت نیز ناپدید شده بود. "ایمان . ر" با اعترافات صریح به قتل همسرش ، در اظهاراتش به کاراگاهان گفت: در ساعت 19 روز 22 دی ماه به دنبال سحر رفتم تا او را از خانه پدرش برداشته و به خانه خودمان در میدان ساحل ( واقع در منطقه 22 تهران ) بازگردیم؛ پس از انجام خرید برای خانه و در نزدیکی های میدان آزادی ...
پوشه قرمز برای میوه فروش و مسافر اوکراین
. وقتی به خانه شان رفتم پژمان از نظر روحی به هم ریخته بود. می گفت که مادرش دو هواپیمای جنگی فرستاده تا هواپیمایی را که از اوکراین به مقصد ایران سوار شده سرنگون کنند. من کمی با پژمان حرف زدم و سعی کردم او را آرام کنم اما پژمان مرا از خانه شان بیرون کرد و گفت که دوست دارد تنها باشد. بعد از این من نگرانش شدم و با 110 تماس گرفتم و موضوع را توضیح دادم. لحظاتی بعد مأموران پلیس به در خانه ما آمدند ...
عصبانیت؛ جوان را به قاتل همسرش تبدیل کرد
به اداره دهم پلیس آگاهی ، کارآگاهان با شناسایی هویت وی اطلاع پیدا کردند که این جوان همان داماد خانواده سحر است که مدعی ناپدید شدن همسر خود شده و طی این مدت نیز ناپدید شده بود . 'ایمان . ر' با اعترافات صریح به قتل همسرش، در اظهاراتش به کاراگاهان گفت : روز 22 دیماه به دنبال سحر رفتم تا با او از خانه پدرش به خانه خودمان در میدان ساحل بازگردیم؛ پس از انجام خرید برای خانه و در نزدیکی های ...
جوانی که نام سینمای قم را در جهان پرآوازه کرد /درخشش در 70 جشنواره ملی و بین المللی
از خودتان بگویید؟ متولد 1360 هستم و در سال های 86 و 88 به عنوان جوان برتر قم معرفی شدم و در کنار کار فیلم سازی در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه سوره مشغول تحصیل هستم و در زمینه سینما نیز تدریس دارم. فارس: از چه سالی وارد عرصه سینما شدید و چه انگیزه ا ی شما را به این نقطه کشاند؟ سال 1380 در دوره یک ساله فیلم سازی انجمن سینمای جوان به مدیریت آقای بهشتی شرکت کردم و هنر ...