سایر منابع:
سایر خبرها
مصائب تغییر جنیست؛ تغییری برای رهایی
انجام این کار رهایی خواهم یافت و با ظاهر جدید زندگی جدیدی را آغاز می کنم و از این بحران هویتی و شخصیتی نجات یابم. وی تاکید کرد: بعد از عمل در محله ای که زندگی می کردم انگشت نمای این و آن شدم، عرصه برایم تنگ شده بود، برای رهایی محل زندگی ام را عوض کردم و جایی رفتیم که دیگر کسی مرا نشناسد و از گذشته من چیزی نداند ولی غافل از اینکه من از خودم فرار می کردم و بعد از مدت کوتاهی دوباره رنجیده ...
10 کودک وحشی که توسط حیوانات بزرگ شده اند
...> John Ssebunya پسر میمونی جان سبونیا در اوایل دهه ی 1980 به دنیا آمده بود. وی بعد از مشاهده ی قتل مادرش به دست پدر خودش، از خانه فرار کرده بود. باور عام و پذیرفته بر این است که میمون های سبز آفریقایی (green African vervet monkeys) حداقل تا اندازه ای مراقبت از او را در جنگل بر عهده گرفته اند. جان، در سال 1991، وقتی در درختی پنهان شده بود، توسط یک زن یا دختر قبیله (به نام میلی) پیدا شد. میلی ...
گفت وگو با خانواده 3 آتش نشان محبوس زیر آوار /چشمان منتظر
برداشتن دسته چک به ساختمان برگردد او را همراهی کرد ولی در همان لحظه ساختمان سقوط کرد و اثری از محسن به دست نیامد. همسر محسن قدیانی که حال و روز خوبی ندارد، می گوید: ما در طبقه بالای خانه پدری ام زندگی می کردیم. ساعت 7 صبح با همسرم تماس گرفتم تا بگویم می خواهم بچه ها را به مدرسه ببرم. محسن گفت زیارت عاشورا خوانده و برای همکارش مهدی که روز عاشورا در یک عملیات چاه فوت کرده بود خیرات می دهد. محسن گفت ...
رفت چون فقط بابای بچه های خودش نبود
. ایشان آن زمان پاسدار بود و بعد از ظهر در مغازه با برادرش با هم کار می کردند. روز بعد از صحبت هایشان، مادرشان به خانه مان آمد، صحبت های اولیه برای خواستگاری را انجام دادند و چند روز بعد به خواستگاری آمدند. شما ایشان را چگونه انسانی دیدید؟ من معیارهایم با همه دخترها در آن دوره فرق می کرد. همیشه دوست داشتم طرف مقابلم مرا بخواهد. ایشان دو سال من را می خواست و این دوست داشتن خیلی برایم ...
مدافع حرمی که دخترش 17 روز بعد از شهادتش به دنیا آمد/ همسر شهید: خیلی دوست داشت حلما را ببیند، ولی عشقش ...
مان از فعالیت هایی که در محل کارش انجام می داد، فیلم تهیه و به من نشان داد. من خیلی خوشحال شدم، هر کسی دیگر هم جای من بود افتخار می کرد که همسرش تکاور است. دوست داشتم آن را به دیگران هم نشان بدهم، ولی او به من گفت: اگر بخواهی این فیلم را به خانواده ات نشان دهی، دیگر نمی توانم فیلم کارهایم را نشانت دهم . دوست نداشت کسی از کارهایی که انجام می داد، مطلع باشد. بعد از شهادت میثم بود که خانواده ام متوجه ...
'ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت'؛ هشتاد و سومین سالمرگ عارف قزوینی
...، بر تنگدلی ها و تنگدستی های او افزوده شده بود. در نامه کمتر انتشار یافته ای که عارف برای میرزا ابراهیم خان ناهید، مدیر روزنامه ناهید نوشته، شدت گرفتن بیماری خود را ترسیم کرده است: “...اغلب بستری افتاده، در تمام این پنج شش ماه سه مرتبه آن هم برای رفتن به حمام و رفع کثافت بیرون رفتم...یک مرتبه هنوز داخل حمام نشده دچار لرز و نوبه شده و با نهایت سختی و بدبختی خود را به پایه کرسی رساندم و ...
92 سال زندگی پر افتخار یک قهرمان و دیگر هیچ ...
کوتاهی از خود گفت: متولد سال 1303 در تجریش هستم. از همان ابتدا به شنا علاقه داشتم. تابستان با بچه های محل به استخر منظریه می رفتیم در این استخر یک تخته ی چوب 1 متری و دو سکوی 2.5 متر و 4 متر وجود داشت. اولین بار که وارد استخر شدم ابتدا با دقت به افرادی که از روی تخته و سکو شیرجه می رفتند نگاه می کردم چون تا آن روز از ارتفاع شیرجه نرفته بودم. با احتیاط پشتک و وارو را از روی تخته ی 1 متر انجام می ...
کدام شهید برای پدرش روضه علی اکبر (ع) خواند؟
.... رضا عباسی واقعا در جمع سرآمد همه بود. محمد آژند هم با همه فرق می کرد. بسیار آدم سرزنده و بی کینه بود. یا زهرا(س) من نمی خواهم بمانم، من را ببر نعمتی: محمد آژند شوخی های جالبی انجام می داد. خیلی سرزنده و بی کینه بود. در دوران آموزشی که بودیم یکی از دوستان برخورد بدی با محمد کرد تا جایی که علاوه بر خودش دیگران هم ناراحت شدند با این حال چند روز بعد دوباره باهم رفیق شدند. ...
مهربانی های گل احمد را فراموش نکرده ایم
باشی و 6 سال بعد از زندگی مشترک تو بمانی و 3 بچه قد و نیم قد که وقت و بی وقت بهانه نبودن پدرشان را می گیرند. اما خوش روز آذری کمی متفاوت تر به این مسئله نگاه می کند: گل احمد شهید شد؛ اما من هنوز هم عاشقش هستم. عشق آدم را صبور بار می آورد. مرد تمام عیار برای خانواده چشم که باز کردم، دیدم پدرم بله را گفته و من عروس خانواده همسایه قدیمی مان شده ام. خوش روز آذری، حرف هایش درباره ...
تازه داماد، نخستین شهید فاجعه پلاسکو/ گزارشی از خانواده های آتش نشانان محبوس و مصدوم
بالای سر ما بود. روز پنجشنبه ظهر هم همکاران محمد موضوع را به پدرمان اطلاع دادند. بعد از آن، من هم ازطریق خانواده ام درجریان ماجرا قرار گرفتم و بلافاصله راهی محل حادثه شدم. از آن لحظه تا الان هم 27ساعت می گذرد و من همچنان درمحل منتظر خبری از برادرم هستم. حتی دو، سه نفر دیگری از همکاران محمد که آنها هم در زیر آوار مانده اند، از دوستان بچه محل های خودم بودند که من برای آنها هم دعا می کنم تا شاید هنوز ...
دل گویه های خانواده قربانیان پلاسکو
چند خانواده همچنان چشم به صحنه حادثه دوخته و با اشک منتظر معجزه ماندند. هنوز هم بی خبرند؛ چه فکرها که در ذهنشان نقش نمی بندد. فکر های وحشتناک که فقط اشک و اندوه را به همراه دارد، با این حال دست از دعا برنداشته اند. زیر آوار ماندگان ساختمان بزرگ پلاسکو هنوز هم بعد از گذشت دو روز درمیان آواری بزرگ و سیاه شده از دود مانده اند و تا عملیات آواربرداری تمام شود، خانواده هایشان هم هزاربار می میرند و زنده ...
بازخوانی به توپ بستن مسجد اعظم ارومیه توسط ایادی رژِیم طاغوت و اقدام انقلابی مردم وروحانیت/ جای خالی ...
امام جمعه ارومیه و نماینده ولی فقیه در آذربایجان غربی ایفای نقش کرد و حداقل سه بار توسط ضدانقلاب ترور شد در کتاب خاطرات خود که گردآوری شده توسط عبدالرحیم اباذری است به بازگو کردن خاطرات خود در آن روز مبادرت میکند. مطلب زیر قسمت هایی از خاطرات این مرد خستگی ناپذیر از روز قیام دوم بهمن می باشد: بعد از ظهر همان روز به شهر ارومیه بازگشتیم و برخی دوستان گفتند شما باید در جایی مخفی ...
فضای شهری مناسب نابینایان نیست/ به دنیا جور دیگری می نگریم
هستم اگر بخواهم تنهایی به جایی بروم باید حتما از آژانس استفاده کنم. مرآت- پیاده روهای شهر سمنان امکان استفاده نابینایان را دارند؟ علمدار- در سمنان به جز محوطه اطراف تامین اجتماعی این امکان وجود ندارد در حالی که من وقتی به مشهد سفر کرده بودم به راحتی در نقاط مختلف شهر راه می رفتم و خود را به جایی مثل حرم می رساندم. البته در سمنان برخی بیمارستانها و ادارات این امکان را دارند ...
سیدحسن خمینی: هاشمی شطرنج بازی بود که چند حرکت را حدس می زد
دفتر این کار را انجام می دهم. از هرچه درباره او می گفتند مطلع بود؛ اما غصه نمی خورد و برایش مهم نبود. به هاشمی می گفتند اعتبار خودت را خرج کسی نکن سیدحسن خمینی گفت: یکی دیگر از امتیازات آقای هاشمی تقدم منافع ملی بر شخصی بود. اولین بار از ابوی شنیدم و بعد دیدم همین طور است. انتخابات سال 92 که ایشان را ردصلاحیت کردند، البته من حدس زده بودم، دوشنبه شب مطلع شدم و روز سه شنبه به ...
از - پناهگاه بی پناه - تا - پلاسکو -
لحظه به ما احتیاج دارند، اگر می توانی خودت بچه ها را ببر. احتمالا نتوانم شما را به جای امنی ببرم. از طرفی در حالت آماده باش هستیم. الان که بروم خدا می داند کی بتوانم به شما سری بزنم. همسرم سرش را تکان داد و دیگر چیزی نگفت . بچه ها را بوسیدم. اسم خدا را آوردم و به طرف محل کارم رفتم. وقتی به محل آتش نشانی رسیدم، سریع لباس مخصوص را پوشیدم. ماشین ها و وسایل را چک کردم. مدتی بود که ماموریت های ...
همه همسران رؤسای جمهور ایران + تصاویر
. پدرم برای دیدن آمیرزاعلی (پدر هاشمی رفسنجانی) به نوق (یکی از بخش های شهرستان رفسنجان در کرمان ) رفته بود. بعد از بازگشت با مادرم صحبت کوتاهی کرد و پس از مدتی نیز مادرم من را صدا کرد و گفت بیا اتاق کارت دارم. نگران شدم ، حدس زدم که موضوع درباره ازدواج من است. خانم جون گفت: عفت جان ! حاج آقا که به نوق رفته بود آمیرزاعلی برای پسرش اکبر از تو خواستگاری کرده است. حاج آقا هم همان جا جواب قبول داده است ...
فریادرسی مرز ندارد
اش بسیار ضعیف شده است. هرچند قانون ممنوع کرده است اما ماسک خودم را باز کردم و روی صورت او گذاشتم. از ساختمان که بیرون آمدیم خودم هم مصموم شدم و از هوش رفتم. چند ساعت بعد در بیمارستان به هوش آمدم؛ با گاز مسموم شده بودم. چیزی که من امروز فهمیدم اینه که شاید خیلی ها توی زندگیشون یه جاهایی از خودگذشتگی کنن، اما بعضی ها بیشتر! یا شاید برای خیلی ها پیش بیاد یک روز جون یک نفر رو نجات بدن، اما ...
دختری با 56 گل
ایران آنلاین /این روزها تقریباً ورزش مهم ترین مسأله زندگی اش است به جز فوتبال دانشجوی کارشناسی ارشد تربیت بدنی هم هست. اهل فسا از استان فارس است: از سال 82 فوتبال را شروع کردم و سال 86 به تیم ملی فوتبال جوانان دعوت شدم از آن سال به بعد عضو تیم ملی فوتسال هم شدم آن موقع هم فوتبال بازی می کردم و هم فوتسال. از آن سال ها به بعد فوتبال شد، همه زندگی صفورا با تیم های برق شیراز و شهرداری بم بازی کرد و ...
دلتنگی های مادر برای پوریای ولی بچه محله های بیرجند
و بدون اینکه به کسی توجه کند خودش را در زیرزمین انداخت و بچه را بغل کرد و بیرون آمد!! آن شب مادر خیلی استرس و غصه داشت اما شهامت پسرش را تحسین کرد. میابادی بر مهربانی بسیار یاسر و رعایت حال دوستانش تاکید کرد و افزود: یک سال عید برای او کفش و لباس نو خریدیم با اینکه همه بچه ها ذوق دارند با لباس نو به مدرسه بروند اما یاسر چند روز با همان لباس های قدیمی به مدرسه می رفت بعد از اصرار من لباس ...
از زمین تا آسمان مداحان قدیم و جدید/ آنها بی وضو منبر نمی رفتند
شعر آئینی دارد در خصوص نحوه ورود خود به حوزه نشر نیز گفت: مجالست با افراد خوب و بد اثرات وضعی خود را دارد. من با محمد غلامی که مدیر یک مدرسه و فرد بسیار متدینی بود و نماز اول وقتش ترک نمی شد، مأنوس شدم. وی کتاب های منتخب المصائب را چاپ می کرد. جلد سوم، چهارم و پنجم منتخب المصائب را با هم چاپ کردیم. پس از آن خدمت شعرای قم، کاشان و سایر شهرستان ها می رفتم. نزد افرادی مانند عاصی، محمد آزادگان، حاج ...
سوگ و دلتنگی ایران برای #قهرمانان_پلاسکو
ارتباط زیادی با این وقایع و حال و هوای پلاسکو دارد، در صفحه خود نوشت: پس با آتشی که هرگز در سینه فرزندان، پدران، مادران و همسرانتان خاموش نخواهد شد چه باید کرد؟ برای ما با همه تلخی خواهد گذشت. اما خدا به داد دل خانواده های آتش نشان هایی که شهید شدند برسد. همه با هم برای نجات زیر آوارماندگان دعا کنیم. شهرام ناظری و حافظ ناظری اجرای خود در ایلام را با یادبودی از این اتفاق برگزار کردند و ...
جامعه شناسی عشق و رژیم های رمانتیک
، رؤیاپردازی می کردم که روزی در آنجا، در کشوری دیگر، به دختری زیبا تبدیل می شوم، دختری که توجهِ تمام پسران را جلب می کند. رؤیاپردازی می کردم که من هم روزی به این نوع قرص نیاز خواهم داشت. دو ماه بعد، در اولین روز حضورم در دبیرستان والنات هیلز در سینسیناتیِ اوهایو، به کتابخانه رفتم و کپه ای از شماره های مختلف مجلۀ سِوِن تین را، که از قد خودم هم بلندتر بود، به امانت گرفتم. مصمم بودم بفهمم ...
ماجرای دردناک تجاوز به پسربچه ها در افغانستان
“بچه بازی” نهادینه شده یا همان آزار جنسی پسران توسط نیروهای افغان تحت حمایت ایالات متحده را مطرح و پیشنهاد اعمال تحریم بر علیه نیروهای پلیس مجرم را مطرح کنند. بین خودمان بماند که برخی از مقامات عصبانی افغانستان مرا متهم کردند که تلاش می کنم اسم و رسم بدی برای افغانستان رقم بزنم که خب البته بحثش اینجا نیست. نجات به کجا؟ فقدان یک موضوع در مکالمات صورت گرفته بسیار ...
فاطمه امین الرعایا
الان ساعت سه و ربع بعد از ظهر پنجشنبه است. چیزی حدود 4 ساعت پیش ساختمان پلاسکو ویران شد و من حسی دارم بین عصبانیت، ناراحتی و ناباوری. از هر طرف که به ماجرا نگاه می کنم خروجی اش ناباوری و بهت توام با عصبانیت است. در فضای مجازی می چرخم، عکس های مردمی را می بینم که روی ماشین آتش نشانی ایستاده اند و با موبایل هایشان فیلم می گیرند، بعضی هایشان در همان نزدیکی حادثه کل خیابان را بسته اند تا شاید ...
این قاتل سریالی 70 سال است که پشیمان نیست / قتل عام 6 تن در قلعه حسن خان+عکس
میز محاکمه ایستاد و گفت: عمدی به زنم شلیک کردم اما نمی خواستم دخترم را بکشم که مقابلم ایستاد و ناخواسته تیر به قلبش خورد.همان موقع از پله ها پایین رفتم و مقابل آسانسور با محمد روبه رو شدم. به او شلیک کردم اما جان سالم به در برد.همان موقع چند مرد با چوب و چماق به من حمله کردند تا کلاشینکف را از دستم بگیرند.به همین دلیل آنان را به رگبار بستم.که مرد همسایه به نام پیام و خواهر 14ساله محمد به نام فاطمه ...
31 سالش بود که پای سفره عقد نشست / خانه مجردی گرفت و...
و تصمیم گرفتم ترک کنم. از طریق یکی از دوستانم با سرای امید طلوع آشنا و متوجه شدم به کارتن خواب ها کمک می کند. رفتم و بعد از پذیرش بالاخره پاک شدم. خدا را شکر این موسسه جایی را فراهم کرده که آدم ها دوباره به ذات دوران کودکی شان برگردند. بعد از پاکی حالا بچه ام را هم می توانم ببینم. منبع: جام جم اخبار زیر را از دست ندهید: ...
قتل مرد هم خانه به دست مهندس جوان
روزنامه شرق: متهم به قتل فراری که روی باند فرودگاه از سوی مسئولان حراست شناسایی و بازداشت شده بود، پای میز محاکمه رفت و از اولیای دم درخواست بخشش کرد. یک سال قبل به مأموران پلیس خبر دادند مردی در خانه اش به قتل رسیده است. این خبر از سوی مرد موتورسواری به پلیس داده شد. او گفت: قرار بود برای مردی که از مشتریانم بود 30 هزار دلار ببرم و به جایش ریال بگیرم. وقتی وارد خانه شدم، جوانی که می ...
قتل کودک 6ساله توسط ناپدری در شیراز
مطمئن بود پسر شش ساله به قتل رسیده، دستور بازداشت پدرخوانده را صادر کرد. مرد میانسال این بار به قتل اعتراف کرد و گفت: همسرم دو فرزند داشت که من با آنها مشکل داشتم. خیلی اذیت می کردند و غیرقابل تحمل شده بودند. روز حادثه تصمیم گرفتم برای انتقام پسر شش ساله را بکشم. به همین خاطر او را سوار ماشین کرده به حاشیه شهر بردم. او شروع به گریه کرد و خواست به خانه برگردیم. عصبانی شده و ضربه ای به ...
زنی قربانی سوء ظن شوهر
بود که چشمانش باز نمی شد. پدر 60 ساله اش به اتهام قتل در زندان بود و او که حال و روز خوبی نداشت به اتاق مشاوره کلانتری انتقال یافته بود. غم از دست دادن مادر برایش آنقدر سنگین بود که مدام بر سر می زد و به خودش لعنت می فرستاد. مأموران او را به هر زحمتی بود آرام کردند. لحظاتی در سکوت گذشت و مرد جوان شروع به صحبت کرد: مادرم، زن دوم پدرم و 25 سالی از او کوچکتر بود. او زن دلسوز و مهربانی بود اما پدرم به ...
اکیپ ؛ اولین سریال اینستاگرامی!
.... کار شما هم قرار بود پیامی را برساند؟ من از یکی از همان داب اسمش هام پول درآوردم. یک کافه خواست که برایش یک داب اسمش بسازیم و برای همین 250 هزار تومان به ما داد. همه آن چندتایی هم که ساختیم، یک روز مقابل تئاترشهر بود. این طور نبود که وقت بگذاریم و برنامه ریزی خاصی برایش بکنیم. همه قصدم این بود که بچه ها ببینند حتی در فضایی مثل داب اسمش هم می شود کار جدی کرد و مردم را ...