سایر منابع:
سایر خبرها
پلاسکو ویران شد، اما اینجا تلنبار می شود
...> - ای بابا، مگه ممکنه کسی اون زیر زنده مونه باشه... - واقعا حادثه وحشتناکی است... شبانه روز دارن آوار می یارن و برمی گردن باز هم تموم نشده... - بنده خداها تموم دار و ندارشون رو از دست دادن. خدا صبرشون بده... - ای آقا اگر چند تا نردبوم بلند داشتن، شاید می تونستن تو همون ساعت های اولیه آتیش رو خاموش کنن و نذارن به بقیه طبقه ها برسه... - آقا دلت خوشه ...
در کودکی دست فروشی می کردم/ قول می دهم یک روز رئیس جمهور شوم/ قیمت من خداتومَن است
دیگری نیز دارید که می خواهید وارد شورا شوید؟ البته تخصص من فقط در هنر نیست بلکه من دستفروشی، روغن کاری کرکره ها، میوه فروشی، بتن کاری، لبو فروشی، راننده تاکسی با کارت شهری و خیلی دیگر از شغل ها را نیز از کودکی تا کنون تجربه کرده ام و دستی هم در سازماندهی دارم. سرما و گرسنگی ای شدیدی را تحمل کرده ام و مدتی را نیز کمک دست پدرم بودم چرا که افتخار دارم که پدرم نیز کارگر بوده است. وقتی بچه ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (357)
شدن حموم کنن. 39. از چند روز دیگه باید جا ساز های تو خانه رو تخلیه کنیم، خانه تکانی از آنچه شما در تقویم میبینید نزدیک تر است. 40. یه بار شش صبح بلند شدم که کامروا بشم، فرستادنم نونوایی شادروان شدم. دیگه هیچی سر جای خودش نیست! 41. دیشب خواب میدیدم زنگ خونه رو زدن برداشتم گفتم کیه؟ با ریتم گفت حاااامد پهلاااانه. بدترین کابوسی بود که توی عمرم دیدم. ...
نگاهی تحلیلی به فاجعه پلاسکو از منظر فیلم گاو !/ چه کسانی بهتر از همه هاشمی را می شناسند؟!
بوده که در این سال ها، نه تنها سامان نیافته، بلکه همیشه برای ضایعات از آن استفاده شده است. اما این بار ضایعات بسیار ارزشمندی را آورده اند و به غیر از درهای ورودی، همه چهار طرف آن را بسته اند. نگهبان ها کسی را راه نمی دهند. کامیون ها که می رسند، مقابل در توقف می کنند تا کد و شماره و ساعت ورود و خروجشان را ثبت کنند؛ ساعت 10:14 صبح سه شنبه را نشان می دهد و یک کامیون سفیدرنگ همین لحظه رسیده و برای ...
روزنامه های سه شنبه
هم هستند؛ مسعود تیموری، امید عباسی، برکت جوذری، عبادالله فولادی، حسین بهروز، جواد محمدی و حالا بهنام میرزاخانی، علی امینی، فریدون علی تبار و اسم های دیگری که تکرار هرکدام شان آتش به جگر می زند. آتش نشان ها گوش شان آشناست به شنیدن خبر شهادت همکاران شان اما نه با این تعداد. داغ ها همیشه یکی یکی بر دل می نشست. حالا اما شهادت گروهی آتش نشانان، چنان داغی بر دل همه گذاشته که فراموش ناشدنی است ...
دختر شیر افکن
ببیند چی می شود. خبر به زن پادشاه بردند که پسرش شده برج زهر مار و حرف نمی زند. مادره آمد و از راهی که رفت، لب شاه زاده باز نشد که نشد. یک هفته که گذشت، شاه زاده دید دلش دارد می ترکد و ناچاری رفت پیش مادرش و همه چیز را از سیر تا پیاز تعریف کرد. دود از کله ی مادره رفت هوا و گفت هنوز چند روز نشده که دست زنش را گرفته و آورده. قبلاً به این یکی هم که راضی نبود، حال چه طور شده که صدای دامب و دومب عروسی ...
گفت وگو با کودک کاری که دو ماه پیش مچ دست راستش را در چرخ گوشت از دست داد/ نداری ما را می سوزاند
زهرا جعفرزاده| حرف که می زند، صدایش می لرزد. انگار همین الان است که قطره اشکی از چشمان درشت سیاهش روی صورت سبزه اش سُر بخورد. مظلوم نگاه می کند، خودش را در کت چرم قهوه ای رنگی جا داده، با دست راستی که پنهان است. پنهان زیر یکی از آستین ها، نه مچی و نه انگشتانی پیدا؛ محمدامین که کمتر از دو هفته از پانزده سالگی اش می گذرد، بعد از ظهر دهمین روز آبان ماه از ترس آشپز دستش را داخل چرخ گوشت می کند تا ...
شاه عباس
به زنه و گفت این نامه را بدهد به دفتردار و دیگر کارش نباشد که خودش و بچه اش در امان هستند. زنه همین که دید رسیده به کربلا، خواست خودش را بیندازد به پای سوار که دید از چشمش غیب شده. زنه که حیران و مات مانده بود و چیزهایی را که دیده بود، باورش نمی شد، رفت و نامه را داد به دفتردار. آدم هایی که آن جا بودند، تا نامه را دیدند، یکی یکی آن را گذاشتند رو چشم شان و زود رفتند و خانه ی تروتمیزی برای زنه و ...
قبل از ترور با کسروی مناظره کردیم
، بغلم کرد و گفت: فلانی پیغام می دادی، من منبر می گذاشتم. خودم پای منبر می نشستم. گفتم آقا تقی فقط تو، والا در و دیوار قم رو تا فردا خراب می کنیم. این دستپاچه شد. آخه فداییان اسلام کاری کرده بود که همه می لرزیدند. می ترسیدند. گفتم: فردا تمام قم را خراب می کنیم. البته او معتقد است که بعضی فعالیت ها و تحریکات فداییان اسلام را خیلی ها نمی پسندیدند: به خصوص علما و مخصوصا آقای بروجردی. یک وقت هم ...
نکته آماری: حق با تراکتور است/ 12 به 6!
نباید نظامی باشه شما رو با چن تا اصطلاح آشنا میکنم. مثلا سهام تیم ها که 51درصد سهام تیم تراکتورسازی در دست سپاهه. پس این تیم نظامیه. نظامی بودن تیم ها به اسم هاشون ربطی نداره برادر به سهامشون مربوط میشه نمی دونی چون شعورت در اون حد نیست که بری تحقیق کنی فقط میری زیر پست این و اون کامنت می زاری فحش میدی به این و اون چه می شه کرد فرهنگ لنکه دیگه!! حالا ربطش: کل کارخونه تراکتورسازی ...
روستایی کپرنشین و بسیار فقرزده در جنوب کرمان
شعار سال: خِیری کنار جاده ایستاده. با چند زن و دختر بچه. ظاهر همه شان مندرس است. لباس های کهنه، چادرهای رنگ باخته. شنیده اند که دولتی ها می آیند مارز ، می آیند آخر دنیا را ببینند، آنها هم کنار جاده ایستاده اند منتظر دولتی ها. وقتی وانت ها ترمز می زنند روی شانه جاده، اول همه شان ساکتند. خنده های خفه و نگاه های دزدیده و شانه های خجالت زده، بعد از چند ثانیه، انگار همه شان ...
یقه کالاهای اساسی در دست گرانی
چندان تاثیری روی بازار داشته باشد به طوری که در حال حاضر بسیاری از کالاهای اساسی در اوج گرانی خود قرار دارند. این در حالی است که برخی فروشندگان در ماه های پایانی منتهی به سال جدید، در حال انبار کردن برخی کالاها و فروش آنها در شب عید هستند تا بتوانند بیشترین سود را از این طریق به دست آورند. از همین رو کمبود های موجود در بازار بار دیگر به ضرر مصرف کننده است. جدیدترین آمار بانک مرکزی در خصوص ...
ماندگارترین ترانه های سینما و تلویزیون کدامند؟
فارسی حرف می زند، نخستین بار سال 85 یه چیزی بگو را برای شب شیشه ای خواند و سه سال بعد مهمان ماه عسل شد. مهدی یراحی خواننده ترانه دوست داشتنی هر جای دنیای دلم اونجاست در رمضان 90 هم بود و دو سال پس ازآنترانه ماندگار سازش را برای علیخانی و برنامه اش ماه عسل خلق کرد. او در 93 با بغض تو به همین برنامه آمد اما نتوانست موفقیت سازش را تکرار کند. اوج کار یراحی جوان و خنده رو در ماه عسل 92 در ...
حکایت به خاک سیاه نشستن
قانون - نگرانی در چهره شان موجب می زند. صدها کاسب و فعال در پاساژ پلاسکو چند روزی است از خواب و خوراک افتاده اند و آینده شغلی شان در ابهام قرار گرفته است.نه می دانند که چه بر سر اموال و دارایی شان آمده است و نه خبر دارند که روزگار پس از ویرانی مغازه هایشان چه می شود. تولیدکنندگان پلاسکو، این روزها غصه امان شان را بریده و نمی دانند با فردای شان چه کنند. هرازگاهی خبری از امید به آینده به ایشان می ...
جزییات نجات معجزه آسای یک آتش نشان از پلاسکو
به گزارش گلستان ما به نقل از قانون، تنها دقایقی بعد از انتشار این عکس خبرگزاری ایسنا بودکه هشتگ #تهران_بی_دفاع، در فضای مجازی به راه افتاد. هنوز فیلمی از واقعه نبود. تنها این تصویربود. تصویر مردی که در مقابل هجوم دود و گرد و غبار و فروپاشی سعی می کرد از پرت شدن خود جلوگیری کند. روی این تصویر جملات و مطالب بسیاری نوشته شد، ازآتش نشان بی دفاع تا همه تهران ویران مانده در مقابل هجوم درد، ا ...
با فیلم های تک قهرمان و خطرناک دنیا آشنا شوید
ساعت و نمی تواند لحظه ای چشم از پرده بردارد. بسیاری از تماشاگرانِ چنین فیلم هایی حتی مطمئن نیستند که می توانند تا آخر در سالن تاریک سینما بمانند یا نه. این همان نکته ای است که آب های کم عمق را به فیلمی مهم تبدیل کرده است. داستان درباره دختری جوان است که در حال حرف زدن با یک مرغ دریایی، ناگهان با حمله کوسه ای وحشی مواجه می شود و حالا باید برای زنده ماندن تلاش کند. آنچه پیش رو دارید ...
سست پیکرهای مصدوم
...، راه پله دارد و جنس مغازه ها هم محدود است و تجارت اینجا با آن جا فرق دارد. آتش سوزی در اینجا مهار شدنی است. الان هم دارند برای افزایش ایمنی تعداد کپسول ها را افزایش می دهند. قبلا هم قرار بود یکی از واحدها را خالی کنند تا از آن جا پله فرار بزنند اما عملی نشد. طبقه سوم، بورس ساعت مچی است. فرید ساعت مچی را از دستش درمی آورد و در ویترین جا می دهد. با بی تفاوتی می گوید: اینجا هم ناایمن ...
دختر پادشاهی که حرف نمی زد
پرسید این همه سال کجا بوده؟ پسره همه چیز را برای زنش تعریف کرد. شب که شد و شام آوردند، همین که دختر پادشاه خواست دستش را بشورد، روبندش افتاد و زن شاهزاده تا دختره را دید، غش کرد و آفتابه از دستش افتاد و خودش هم ولو شد رو زمین. تا به هوش آمد، طوطی گفت نگفتم زنی می آرم که نتوانی آفتابه دارش بشوی، زنه هم قبول کرد که طوطی درست می گوید. چند روزی که گذشت، هوا سرد شد و پسر پادشاه و دختر شاه پریان نشسته ...
عمر کوتاه مردان آتش
ایران آنلاین / ضریب سختی شغل آتش نشان ها بستگی به مدیر دارد. می گوید یک مدیر تا سال ها ضریب یک سوم اضافه حقوق می داد و یک مدیر تا پنج سوم هم حقوق را اضافه کرد. مدیر بعدی جلوی آن را گرفت. از سال گذشته ضریب 35واحد اضافه حقوق بابت شرایط محیط کار برایشان تصویب شده، حمید می گوید: خودمان هم نمی دانیم این ضریب چه معنایی دارد ولی قرار است به هر فیش حقوقی 290 هزارتومان اضافه شود. در یکی، د ...
گاو پیشانی سفید
لباسش هم شندره پندره ای که پیدا می شد. از طرفی پدرش هم دیگر پیر شده بود و اختیارش افتاده بود دست زنه و زبان نداشت بگوید این هم پسر من است. زنه وقتی دید زبان شوهرش چسبیده به کامش، پا پیش گذاشت و چوپانی گاو و گوسفندها را هم داد به گرگین. حالا باید کله ی سحر بلند می شد و گله را می برد صحرا و تنگ غروب برشان می گرداند و به جای اتاق هم، می رفت تو طویله و آن جا می خوابید تا شب هم مواظب شان باشد. ...
گیس طلا و اسب سیاه
پوست شپش است و من هم سر قولم هستم. حالا تو زنش می شوی یا نه؟ گیس طلا گفت: من رو حرف پدرم حرفی نمی زنم. اما حالا که می خواهی شوهرم بدهی، بگذار اسب سیاه را با خودم ببرم. پادشاه قبول کرد. نه تنها اسب سیاه، که یک گله گوسفند هم به دختره داد. شهر را چراغان کردند و هفت شب و هفت روز جشن گرفتند و دختره را عقد کردند و دادند دست درویش، درویش و دختره و گله اش حرکت کردند و رفتند و رفتند تا رسیدند به ...
ماه پیشانی
، ده تا دست هم داشته باشم، نمی توانم تا غروب این همه پنبه را بریسم و اگر نریسم، شب جواب این ملاباجی ورپریده را چه بدهم؟ شهربانو رسید به صحرا و گاو را ول کرد تو علفها و رفت نشست رو تخته سنگی و پنبه را دور دوک پیچید و شروع کرد به رشتن. نزدیک غروب، شهربانو دید هنوز نصف پنبه ها را نرشته است. غصه ی عالم به دلش نشست و به حال زار خودش اشک ریخت. صورتش خیس شده بود که یکهو دید گاو آمد و ایستاد جلوش و با غصه ...
یادی دوباره از طریقی و شعرش
مرحوم طریقی نوحه ای است با مصراع آغازی: یا مظهرالعجائب دست از تنم جداشد که دسته سینه زن آن را برگردان می کرده است: ابیاتی از این نوحه: یا مظهرالعجائب دست از تنم جدا شد یا مظهر الغرائب صبر از کفم رها شد سوی نجف ابوالفضل رو کرد با دل زار آن دم که هر دو دستش افتاده بود از کار با باب خود به شکوه آن دم نمود اظهار کای شیرحق بیاشو ...
فرمانده ای که شعر شهادت سرود+ متن نامه ها و اشعار شهید علیرضا نوری
درونی این شهید پی می ببریم. به مناسبت سالگرد شهادت علیرضا نوری تعدادی نامه و اشعار وی را منتشر کرده ایم. بسم رب الشهدا قسمتی از نامه هایش که به عنوان نصیحت گفته می شود: به فرزندانم حجاب را بیاموز، حجاب چشم، حجاب زبان، حجاب گوش، حجاب دست ها و حجاب پاها و بدان که حجاب ابعاد گسترده ای دارد که در بعضی از این ابعاد زن و مرد مشترک هستند و در بعضی هم نیستند، مانند حجاب که ...
از پیشتازی کشوری اروپایی در بانکداری اسلامی تا حقوق بازنشستگی باراک اوباما
تومان در مغازه های سطح شهر قابل مشاهده بود که بار دیگر روند قیمت ها از بازار گوشت مرغ دست خوش تغییراتی در جهت افزایش شده است. همچنین این شیب افزایشی در میان سایر اقلام گوشت مرغ دیده می شود. در حال حاضر فیله مرغ کیلویی 15 هزار و 900 تومان، سینه جوجه کبابی کیلویی 14 هزار و 500 تومان و جوجه با کتف کیلویی 13 هزار و 400 تومان قیمت دارد. در میان سایر اقلام سینه مرغ کیلویی 7900 تومان، ران مرغ کیلویی ...
دهقان فداکار استعفا کرد!
: حالا بهروز الان که دوربین هفت نیست، ولی خداوکیلی سریالت درنیومده بود! بهروز افخمی گفت: پدر منو درآوردی تو! فریدون جیرانی آن قدر خندید که چشم هاش محو شد و بعد گفت: حالا دیگه همه قدر هفت زمان منو می دونن! هوی بهروز! من اگه روباه ساخته بودم، دیگه اصلا روم نمی شد حتی اسم اصغر فرهادی رو تلفظ کنم، بعد تو بهش فحشم می دی؟! خیلی پررویی والا! و بعد دوباره زد زیر خنده و چشم هاش کاملا در افق محو شد! بهروز ...
متاگپ | رازهای بدل ایرانی لیونل مسی
تماشاچی خوبی هستم و کل بازی های خوب رو همه رو دنبال می کنم. شبکه یک هم رفتی تو برنامه فرمول یک، اون برنامه بازتابی داشت؟ بازتاب اون برنامه خیلی خوب بود خدا رو شکر.. سر اون قضیه تو فضای مجاری خیلی خوب تو رو دیدن. دقیقا، خب وقتی ویدئو پخش شده بود تو تلگرام و اینستاگرام، جوری شده بود که از فردای اون روز دید مردم چند برابر شده بود حالا مردم قبلش شاید کم و بیش ...
خاطرات روحانیان رزمنده/صدای بال ملائک(2)
برادران رزمنده در شب عملیّات، پیش چشمم مجسّم می شد، که به پیش می رفتند و چهره روشن و پاک همان برادر طلبه، با لباس رزم در میان شان دیده می شد. آن گاه سوز و سرما و تلاطم اروند و قایق های مملو از نفرات که با سرعت، عرض رودخانه را طی می کردند، در دریای ذهنم موج می انداخت. در کنار همه اینها، به یاد گلوله های زیادی می افتادم که در نزدیکی ما منفجر می شد و به طور معجزه آسایی به کسی آسیبی نمی رساند، مگر یکی ...
خانه خراب شدیم/روایت کارگران، فروشندگان و کارفرمایان پلاسکو پس از فروریختن ساختمان
طبقات مانده بود، ما که آمدیم بیرون، یه کم بعدش ساختمان ریخت. چشم هایش قرمز است. شب های قبل نخوابیده: خیلی از خانواده ها با ریزش این ساختمان بدبخت شدند، چه آنها که کسی را از دست دادند و چه آنها که مال شان را. ما هم یکی از آنهاییم. مغازه ای که غیاثوند در آن کار می کرد، بیمه نداشت، هیچ بیمه ای: آنهایی که بیمه آتش سوزی بودند، الان می توانند پول بگیرند، اما سقف بیمه آتش سوزی 200 میلیون تومان است، درحالی ...
اینجا یکی هست که منظوری دارد!
که زیر این کاسه، یه نیم کاسه اس!! - کدوم کاسه، کدوم نیم کاسه؟! - همین کاسه "شب بخیر" و نیم کاسه "شادی" تون! و کیسه پول را بیشتر و محکم تر به سینه فشرد و آب دهانش را فرو داد و با وحشت به چشم هایم خیره شد:"چیه؛ چرا به این پول ها زُل زدی؟! من مطمئنم که منظوری داری!!" - نه مادر؛ فکر بد نکن!... حالا این همه پول چیه با خودت حمل می کنی؟! - این دو ماه ...