سایر منابع:
سایر خبرها
شهرداد روحانی: هیچ وقت خودم را جدی نگرفتم
آن همکاری با ارکستر پوچینی ایتالیا که در آن دو رهبر میهمان هم حضور داشتند. روحانی که پیوسته به همکاری ها و فعالیت های بین المللی اش شهره بوده است، در همین اندک زمانی هم که رهبری ارکستر سمفونیک تهران را به دست گرفته، تلاش کرده تا این ارکستر را هم از محدوده اجراهای داخلی خارج کند تا بتواند در کشورهای دیگر هم فعالیت های بین المللی داشته باشد و به اجرای قطعات بپردازد. با او درباره حال واحوال این ...
خالق قصه های مجید از نویسندگی و زندگی می گوید
آغاز کنیم؟ از امروز برویم به دیروز یا برعکس از گذشته برسیم به حال؟ باید گازانبری عمل کنیم! یعنی از گذشته به حال بیاییم و از حال به گذشته! دقیقا مثل فیلم. اصولا هر چیزی مثل فیلم یا داستان است. داستان نمی تواند خلق الساعه در جایی اتفاق بیفتد. هر داستانی ریشه در گذشته دارد، سنی از آدم هایش گذشته و تجربه ای به داستان آورده اند. مهم این است که این آدم ها چگونه به آینده نگاه می کنند. ...
10 الی 12 هزار دانشجو در آمریکا داریم/ روزی یک نفر از دانشجویان ایرانی خارج را جذب می کنیم
ما تعداد دانشجوی مهندسی که فارغ التحصیل می کنیم با آمریکا معادل است، یعنی بعد از هند و چین و روسیه با آمریکا تقریباً دو سه هزار نفر فاصله داریم، این یک ظرفیت بزرگی است اگر در اقتصاد نفتی به آن نگاه کنیم می گوییم کجا می خواهیم به اینها شغل بدهیم؟ ولی اگر بخواهیم به اقتصاد دانش بنیان فکر کنیم می گوییم اینها منابع ما هستند مانند همان نفت و بشکۀ نفت می مانند، اینها را اگر درست آتش بزنیم، می توانند ...
محافظ آیت الله رفسنجانی : هاشمی همه را بخشید
هاشمی ابدی است حال چه نسبت به خودشان و چه نسبت به خانواده ایشان. بعد از مدتی ما محافظان و اطرافیان هم دیگر عضوی از خانواده محسوب می شویم. بارها به آقا محسن گفتم که تنها شما نیستید که یتیم می شوید بلکه بچه هایی هم که به هاشمی نزدیک تر بودند هم یتیم شدند. شب اول که پیکر آقای هاشمی را از بیمارستان به جماران بردیم ناخودآگاه نمی توانستم از ایشان جدا شوم. هنوز تیم حفاظت ایشان بود. خب من 10سال بود که از ...
روزنامه های پنجشنبه
هزینه جانی و هم خسارت های مالی و اقتصادی. به بیان دیگر، کل کشور در این ماجرا متضرر شده است. اکنون چگونه می توان با پیامدهای این خسارت های سنگین جانی و مالی مقابله کرد؟ این حادثه، پیامد این طرز فکر است که می گوید چون آن مهندس زیر نقشه را امضا کرده است، برای ما کفایت می کند. ** زندگی مان با قمار می گذرد در گعده های چهار، پنج نفری نشسته اند و از دور طوری به نظر می رسد که در حال ...
هشداری به دادستان
بیرون امد دم در گدایی نشسته بود کسانی که از مسجد خارج می شدند از کنارش رد می شدند وقتی گدا به طرف او دست دراز کرد جوان چند سکه که قرص نانی هم نمی شدند را کف دست گدا گذاشت وانجا را ترک کرد. او ازجمله جوانهایی بود که چشم وگوش بسته وبسیار ساده بود با اینکه تازه وارد دبیرستان شده بود اما از بچه های ابتدایی هم درک کمتری داشت پدرش برایش گوشی موبایلی قدیمی ودست دوم گرفته بود اما برای یک پیامک ...
چشم تیزبین/ ویژه شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)
می آمدند طرف ما و او بدون ترسی از این همه تانک ایستاده بود و می گفت برای آینده باید فکر کنیم و فکرمان هم باید اساسی باشد. در همان حال هم به چند نفر از آرپی جی زن ها دستور می داد که از سمت دیگری بروند تانک ها را بزنند. شهید مهدی زین الدین در ادامه فرموده بود در مرحله سوم عملیات محرم پاسگاهی از دشمن هنوز سقوط نکرده بود. من خودم رفتم جلو و در آن درگیری شدید دیدم ایشان و شهید بقایی آمدند جلو تا از ...
گل خندان
دوباره دختره را دیده بود. پسر پادشاه اول دلش به حال دختره خیلی سوخت، اما خوشحال شد که بلا از سر زنش دور شده. زود فرستاد پدر و مادر دختره و کس و کار خودش را خبر کردند و همان جا بساط عروسی را پهن کرد و دوباره هفت شب و هفت روز بزن و بکوب به راه انداختند و خوردند و نوشیدند. شاه زاده به تلافی خوبی باغبان که در حق زنش کرده بود، آن قصر را بخشید به آن بابا و دست گل خندان را گرفت و برد به قصر خودش. شاه ...
سام و ملک ابراهیم
نشسته بود که نه حرف می زد و نه به کسی نگاه می کرد. حاکم گفت: برو همین آدم را بیار. نوکره رفت و پیرمرد را با زنبیلش آورد پیش حاکم. پیرمرد تا حاکم را دید، خنده ای کرد و گفت: بالاخره پیدات کردم. دویست سال است که منتظر چنین روزی هستم. حاکم از حرف او حیران و مات ماند. اما پیرمرد معطل نکرد و شروع کرد به تعریف قصه ی خودش و گفت: وقتی جوان بودم و پدر و مادرم زن برایم گرفتند. شب عروسی تا ...
پیرمرد و پاساژ
...! الان اینجا طلاست! اما الان کسی ازت پول نخواست. بذار و برو. فقط من تا 9 بیشتر نیستما!... شادی به صورتم می ریزد، جلوی چند ماشین که می خواهند در ترافیک هم از آب کره بگیرند را می گیرد و می پیچم تو جا پارک طلایی!... ساعت 8 و 45 دقیقه است. حالا نم باران فروکش کرده و گره ترافیک نیز بفهمی نفهمی باز شده. در کنار میرداماد، با ژست قدم زدن فلسفی در باران، به سوی پاساژ آرین رهنمون می شوم! ...
تولد باران در سیل
مهندس زیر نقشه را امضا کرده است، برای ما کفایت می کند. ** زندگی مان با قمار می گذرد در گعده های چهار، پنج نفری نشسته اند و از دور طوری به نظر می رسد که در حال خوردن غذا هستند؛ ولی نزدیک تر که می شوم، در حال کارت بازی هستند یا به قول برخی پر می زنند و پول هم بینشان ردوبدل می شود. روی موکت نشسته اند و سخت در حال کارکردن هستند؛ کاری که وقتی صبح از خانه بیرون می شوند، می آیند ...
آتش نشانان از امیرحسین داداشی می گویند/ باور نداریم که رفت
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا از اعتماد، حدود 8 صبح پنجشنبه بود که زنگ ایستگاه 46 در خیابان مظفر تهران زده شد. رییس ایستگاه به همراه فرمانده و 10 نیرو عازم محل شدند تا آتش را خاموش کنند اما آتش آنقدر وسیع شد و چند طبقه را فراگرفت که همه آتش نشانان به خارج از ساختمان فراخوانده شدند. نخستین انفجار که در ضلع غربی اتفاق افتاد، آتش نشانان فهمیدند پلاسکو تا دقایقی دیگر فرومی ریزد، شاید همین باعث شد عده ای به سمت راه پله بروند و عده ای دیگر سعی کنند خود را از پنجره و نمای ساختمان نجات دهند. انفجار راه پله ...
عناوین روزنامه / فال روزانه - پنجشنبه 7 بهمن 95
روزانه به همراه فال حافظ با تعبیر فال حافظ فال روزانه متولدین فروردین: شما تبدیل به فردی شده اید که بیرون از گود نشسته است و کشتی گرفتن افراد را با دید بی تفاوت نظاره می کند، حتی اگر کشتی گرفتن نیز بلد نیستید باز هم به داخل گود بروید. زیرا اتفاقات، هیجانات، شوق و ذوق های بسیاری انتظار شما را می کشند. تمام مراحل زندگی تان را از زیر ذره بین بنگرید نه این که با نگاهی سرد و بی ...
فال روزانه - فال امروز شما پنجشنبه 7 بهمن 95
فال روزانه به همراه فال حافظ با تعبیر فال حافظ فال روزانه متولدین فروردین: شما تبدیل به فردی شده اید که بیرون از گود نشسته است و کشتی گرفتن افراد را با دید بی تفاوت نظاره می کند، حتی اگر کشتی گرفتن نیز بلد نیستید باز هم به داخل گود بروید. زیرا اتفاقات، هیجانات، شوق و ذوق های بسیاری انتظار شما را می کشند. تمام مراحل زندگی تان را از زیر ذره بین بنگرید نه این که با نگاهی سرد و ...
ضربه مهلک قانون ضد ایرانی ترامپ بر پیکر دانشجویان!
تروریست ها: 19 نفر!) اما ظاهراً قرار نیست تعلیق ویزا شاملِ حالِ شهروندانِ این کشورِ دوست و برادر شود (سربسته: اگر نگوییم خیانت، ساده لوحی افرادی که می خواستند با نزدیک شدن به امریکا، عربستان و اسرائیل را از چشم شان بیاندازند یادمان نرفته. تیترهای رسانه های دولتی در این خصوص با جوهر نمک هم پاک نخواهد شد!) صدور ویزا برای شهروندان کشورهایی که ورودشان مضر به حال منافع ملی امریکا باشد، تا 30 روز ...
سیر حاتم طائی
. آتش افتاد به جانم و اول مادرم را کشتم که راضی به این کار شده و بعد هم سر زنم و آن جوان را گوش تا گوش بریدم و برگشتم به کاروان بیرون شهر و فردا با آنها آمدم به خانه و دیدم همه دارند می زنند تو سر خودشان که دیشب کسی آمده و هر سه نفر را کشته و رفته. من نمی دانستم آن جوانی که کنار زنم نشسته، پسری است که وقتی می رفتم سفر، تو شکم زنم بود. با دست خودم، مادرم و زنم و پسرم را کشته بودم. حالم طوری به هم ریخت ...
کابوس سومالی در خانه صیادان: شایعه ی خوب هم خوبه/ این همه خانواده بدبخت شدند برای یک لقمه نان حلال
.... نگران نباشید. حال همه خوبه. پول رو بفرستید آزادمون می کنن. به صاحب لنج خبر بدید یه کاری بکنه . کنارک قطب صیادی جنوب کشور است. این دو لنج اولین قربانیان دزدان دریایی نیستند. پیش از این چندین لنج و کشتی ایرانی به دست دزدان افتاده با باج های خرد و کلان آزاد شده اند. صیادان این را می دانند. چیزی که در روزهای اول همه از آن بی خبرند طولانی شدن روزهای اسارت، مرگ هشت نفر و سکوت خفقان آور دو ...
پهلوان جوسر و ناپدری دیو
هر روز می رود شکار، تو چرا مثل زاغ تنها بمانی و در و دیوار را نگاه کنی؟ اگر کاری کنی که من زنده بشوم، تو هم از تنهایی درمی آیی. زن پیش خودش حساب کرد و دید دیو راست می گوید. اما باید چه کار بکند. دیو گفت: سر و دست و پای مرا بگذار کنار هم. بعد برو آن یکی اتاق، تازیانه را بیار و بگو یا سلیمان نبی و بزن به تنم. زنده می شوم. زن زود جنبید و تن تکه تکه ی دیو را گذاشت کنار هم و رفت و تازیانه ...
گفتگوی منتشر نشده با هما روستا درباره زندگی و آثارش
نهایت متقاعد شد ولی با من قهر کرد. به من گفت: من تو را آزاد می گذارم. برو هر غلطی می خواهی بکن، فقط باید از جلوی چشم هایم دور شوی؛ برو رومانی. و مرا فرستاد رومانی. من هم به آنجا رفتم درس تئاتر خواندم. سال دوم، سوم بودم که متاسفانه پدرم فوت کرد. بعد از اتمام تحصیل به آلمان برگشتم. در آلمان هم نزدیک بود که وارد فضای حرفه ای تئاتر آلمان بشوم که خیلی هم از این بابت خوشحال بودم. یک کارگردان ...
استاد فاطمی نیا: انسان زمانی طغیان می کند که خود را بی نیاز می بیند+گزارش صوت و تصویر
قدیمی است، بررسی که کردم دیدم تمام آن مهرها برای یک نفر بود و ان سندها همگی ملک بود. حالا این صندوق چه کار میخواهد بکند؟ فقط صاحب صندوق دائم در نگرانی به سر می برد که مبادا دزد بیاید. جنید بغدادی در بیابان خلوت کرده بود و گردش می کرد که دید جوانی خوابیده و ماری به سراغ او می رود، تا نزدیک بود که مار جوان را نیش بزند عقربی رسید و مار را نیش زد و جنید رفت و جوان را بیدار کرد و گفت ای جوان ...
پهلوان جو سر
قول و قرار گذاشت و هر دو گلاویز شدند و این یکی هم آن قدرها طاقت نیاورد و جو سر بلندش کرد و زدش زمین، حالا نوکرهاش شدند دو تا اول یکی بود، شدند دوتا، دو تا بودند، شدند سه تا. هر سه نفری راهشان را گرفتند و رفتند. از این راه برو، از آن راه برو، تا رسیدند به جنگلی. دیدند یک نفر تو جنگل افتاده و درخت های بزرگ و قطور را از ریشه می کند و صداش را ول داده تو جنگل و می گوید از دست زورم سوختم... از دست زورم ...