سایر منابع:
سایر خبرها
راننده امام در روز ورود؛ ممکن بود ماشین را به توپ ببندند
دویدن مثل امام و مردم را نداشتند. *متدین بودند؟ بله متدین و نمازخوان بودند. البته تدین در آنها فرق داشت. حتی یادم است در نماز فطر سال 53، به طرز حجاب خانم مهندس بازرگان اعتراض شد. آن زمان خانمش مسن بود. همه شان اهل نماز و روزه و حرام و حلال بودند. مسلمان روشنفکر ملی گرا بودند. *اگر یک بار دیگر فرصت کنید امام را مثل روز 12 بهمن سوار خودرویتان کنید، به ایشان چه می ...
خاطرات مردی که حتی یک بار هم خاک نشد
نوشتن تز دکترایم در آمریکا بودم که در ایران انقلاب شد و به من نامه نوشتند و خواستار بازگشتم به ایران شدند اما من گفتم در حال گذراندن تز دکترایم هستم و نمی توانم بازگردم. استاد راهنمای من هم نامه ای نوشت و اعلام کرد حیف است موحد در این زمان حساس و سرنوشت ساز در آستانه گرفتن مدرک دکترا تحصیل را نیمه کاره رها کند. من هم به ایران نامه نوشتم و تقاضای 6 ماه مرخصی بدون حقوق کردم اما باز هم مخالفت شد تا ...
حاجت گرفتن از شهید برای اعزام به سوریه
. پس الان که می توانیم کاری کنیم، باید انجام دهیم. باید ثابت کنیم که پشت سر ائمه(ع) ایستاده ایم. الان حضرت زینب به کمک ما نیاز دارند، باید بچه ها را بفرستیم. این را که شنیدم گفتم نظر همسرت چیست؟ گفت موافقت ایشان را گرفته ام. وقتی دیدم که مادرش با وجود همه وابستگی که به علی داشت موافق است، موافقت کردم. عبداللهی از روزهای پیش از اعزام علی به سوریه یاد کرد و افزود: چهل روز قبل از اینکه علی ...
کسانی از حق منحرف شدند که در باور انسان نمی گنجد!
پرسیدند و جواب دادم: آقای شریعتمداری حتی در مورد حجاب هم که از ضروریات دین است، به خانواده شاه تذکر نمی دهند، در حالی که امام همه تقصیرها و گرفتاری های مملکت را متوجه شاه می دانند و در تبعیدگاه هم علی الدوام فریاد می زنند! مرحوم آقای حاج آقا مرتضی حائری - که استاد کفایه ام بودند- گفتند: حالا وقت این حرف ها نیست! گفتم: اتفاقاً وقت زدن این حرف ها همین حالاست! به هر حال با هزار سختی و گرفتاری و ...
قطع شهریه شهید مدنی به خاطر مواضع انقلابی
انتخابات است. خندید که تازگی ها غیبگو شده ای! گفتم: نه، بالاخره باید بدونیم به کی باید رأی بدیم. خودش هم می دانست نظرش برای من خیلی مهم است. از من می پرسی؟ چه می دونم! اصلاً تو به کی رأی می دی؟ به تو چه؟! مگه من از تو می پرسم جعفر؟! درست حرف بزن مهدی! همینه که هست. از این درست تر بلد نیستم. برعکس همه، وقت شوخی، لحنش بیش از حد، جدی می شد ...
اگر قصد تفریح دارید، ایتالیا ایتالیا را ببینید
برنامه کار عقب نیفتید... یا مثلا تحصیلات دانشگاهی. همه ما می دانیم کسی با درس خواندن فیلمساز نمی شود. شما اگر دکترای کارگردانی هم داشته باشید، بدون دستیاری و ساخت فیلم کوتاه فیلمساز خوبی نمی شوید. البته همیشه استثنا وجود داشته و دارد. اما به نظرم وزارت ارشاد باید این را به قانون تبدیل کند که دستیاری نمره بالاتری داشته باشد. دستیاران نسبت به کارگردان های فیلم کوتاه زحمت بیشتری می کشند ...
مجری ثریا : بعد از شطرنج با گرگ ها آواره شدیم
پر و بال بگیرند و بعد مردم را گرفتار کنند. یعنی چه که به هر قیمتی مثلاً 50 درصد بودجه را از تبلیغات به دست بیاوریم؟ خوب؛ می افتد به این وضعیت که در دوره ای در برنامه کودک هم باید تبلیغ پخش می کردند؛ به نظر حقیر رسانه ملی اگر بودجه و توان مالی ندارد، باید هزینه اش را کم کند؛ اصلاً لزومی ندارد که این همه شبکه داشته باشیم؛ به آن اندازه که پول داریم شبکه داشته باشیم و آن شبکه هایی که دو درصد ...
خانم خواننده ای که پس از انقلاب ایران را ترک نکرد
خیلی زود شد پوران و بالاخره پوری شد. 6 ساله بود که با خانوادهاش از اراک به تهران آمد . 6خواهر و یک برادر دارد. خواهران همگی در آنسوی ایران زندگی می کنند، اما برادرش در ایران است! یکی از خواهرهایش خواننده بود. با نام اکی بنایی. از آخرین شاگردهای استاد نی داوود بود. همان که استادِ قمرالملوک هم بود. پوری بنایی در 13 سالگی به هنرستان خیاطی رفت. بعد از خیاطی هوس یاد گرفتن یک ساز ...
اگر امام نمی آمد من الان کجا بودم؟
مجروح شدم. در بیت المقدس، رمضان، خیبر، بدر، والفجر4 و بیت المقدس 7 حضور داشتم که آخری رس من را کشید و یک ترکش از کمر خوردم که از شکمم خارج شد. در والفجر 4 هم ترکشی به من خورد که مرا عادل کرد و از آن پس همه را به یک چشم می بینیم و یک چشمم را از دست دادم و به قول بچه ها همه را با یک چشم می بینم. در بیت المقدس 7 شرایطی داشتم که وزن 60 کیلویی من به 48-38 کیلو تبدیل شده بود و خیلی لاغر شدم و حتی وقتی خانمم به عیادتم آمده بود،اصلا مرا نشناخت... د ...
برگزاری هزارصدا با یادی از آتش نشانان
روز گریه کرد و گفت تو به همه ساز یاد می دهی و فقط به من یاد نمی دهی. گفتم پسرم اگر از روی نُت یاد بگیری به تو درس می دهم. چه سازی را دوست داری؟ گفت: تنبک. این موزیسین باسابقه ضمن بیان این نکته که همه سازهای سنتی را به اضافه ویولن درس می دهد افزود: من و خانمم هرسال به تهران می آمدیم. یک بار که آمدیم یک تنبک با دهانه کوچک تر برایش خریدم و بردم. به او گفتم این کتاب استاد حسین تهرانی است و این هم تنبک ...
جدال ایرانیان با مرگ در زندان های مخوف استالین
ماست (با همین لحن). اما شوهرم گفت اصلاً از سفارت کسی در دادگاه من نبود و اصلاً هیچ ایرانی نبود. آخر که حکم را می خواستند بدهند می پرسند چندتا بچه داری و از تعداد بچه ها مقدار سال حکم را کم می کنند. وی در خصوص نحوه تامین مخارج زندگی خود و دخترش توضیح می دهد: تا دو سال قبل خودم کار می کردم اما متاسفانه کارم را هم از دست دادم. کامیون شوهرم هم با همه متعلقاتشدر ...
شگردهای نویسندگی چخوف
. یک نفر دیگر 100 روبل می خواهد؛ و باز 100 روبل دیگر؛ 50 روبل دیگر؛ و همه این پول ها را تا فردا باید بپردازم. یا: من لباس خود را به کسی دادم، ولی نمی دانم به چه کسی؛ و حالا خودم هیچ ندارم. غمخوار مردم شاید از آن جهت که چخوف، چون برخی از نویسندگان روزگار خودش آروغ های محروم دوستانه نمی زد که صرفا نگران آدم های قصه هایش باشد و آن هم، فقط در قصه هایش؛ بنابراین، طبیعی ...
جدال ایرانیان با مرگ در زندان های مخوف استالین/ امیدی به وزارت خارجه نداریم/ بعد از چند ماه از دستگیری ...
.... اما شوهرم گفت اصلاً از سفارت کسی در دادگاه من نبود و اصلاً هیچ ایرانی نبود. آخر که حکم را می خواستند بدهند می پرسند چندتا بچه داری و از تعداد بچه ها مقدار سال حکم را کم می کنند. وی در خصوص نحوه تامین مخارج زندگی خود و دخترش توضیح می دهد: تا دو سال قبل خودم کار می کردم اما متاسفانه کارم را هم از دست دادم. کامیون شوهرم هم با همه متعلقاتشدر ترکمنستان مصادره است. تا سال 88 حدود 400 ...
پدرم در کنار ستارخان و باقرخان مبارز بود/ پیشنهاد مربیگری در آمریکا را بخاطر ایران رد کردم
نامه نوشتند و خواستار بازگشتم به ایران شدند اما من گفتم در حال گذراندن تز دکترایم هستم و نمی توانم بازگردم. استاد راهنمای من هم نامه ای نوشت و اعلام کرد حیف است موحد در این زمان حساس و سرنوشت ساز در آستانه گرفتن مدرک دکترا تحصیل را نیمه کاره رها کند. من هم به ایران نامه نوشتم و تقاضای 6 ماه مرخصی بدون حقوق کردم اما باز هم مخالفت شد تا اینکه یک ماه بعد نامه اخراجم از دانشگاه جرج واشنگتن و محل کارم در ...
پارتی بازی من را به کجا برد؟
برنامه ام، پیدا کردن یک شغل درست و حسابی بود. یک سالی گذشت اما خبری از یافتن کار نشد که نشد! کار یکساله ام شده بود، جست و جو در آگهی ها و اینترنت و یا پرس و جو کردن از این دفتر و آن دفتر. می خواستم حتما یک کاری پیدا کنم که به رشته ام هم مرتبط شود، اما چیزی عایدم نشد. خلاصه از اینجا رانده و از آنجا مانده، شده بودم. روزها به همین منوال شب می شد تا بالاخره یک روز یکی از دوستان قدیمی ام زنگ زد و کلی ...
سه راوی و خاطراتی از انقلاب، دفاع مقدس و سوریه/اتفاق های اسارت
نیز تعریف کردم. سه جوان در آخر برنامه آمدند و گفتند: هر چقدر که دلت می خواهد دروغ بگو، چون ما بچه همان روستاییم و چنین اتفاقی را تا الان نشنیده ایم. گفتم: دروغ نگفتم و این اتفاق برای 33 سال پیش است، یعنی حدود 11 سال پیش از به دنیا آمدن شما، پس طبیعی است که اطلاع نداشته باشید، بروید و تحقیقات کنید. روز بعد در همدان مراسم داشتم که آن سه جوان تماس گرفتند و گفتند که حرف های شما درست بود. دختر شما الان ...
امام دکتر شریعتی را نفی یا اثبات نکرد
. مطلبی را به امام گفتم. یادم نیست چه مطلبی بود، ولی آقامصطفی یکمرتبه دست مرا گرفت و گفت: فلانی از همه بهتر است! امام گفت: من به شما امر می کنم که همه روزه مطبوعات را مطالعه کنید و روزانه به من گزارش بدهید. خرجش هم هرچه شود به من بگویید . گفتم: چند تا روزنامه و مجله که خرجی ندارد. اوایل من در ملاقات های عمومی پهلوی امام می نشستم و مطالب را می گفتم. یک بار یکی از آقایان که زنده است و ...
اخلاق و فلسفه، کارایی زیادی در جهل زدایی ندارد
: در ادبیات مرحوم نائینی یک نگارشی وجود داشت که بنده آن را شرح دادم. او خود اهل اصطلاح بود و فکر می کرد آنهایی که مطالب او را می خوانند به فقه و اصول آشنا هستند. همین ادبیات گاهی خواننده را دچار اختلال می کرد و تلاش من این بود که ناگفته های سخن مرحوم نائینی را باز کنم و این کتاب برای سطح متوسط دانشجویان و طلبه هایی که علاقه مند به سیاست هستند قابل فهم باشد. وی یادآور شد: کتاب مرحوم نائینی ...
90/ عبور از آتش حاشیه، هنر سوشا مکانی
از استقلال انزلی تا پرسپولیس و اروپا لیدیا خسروی دو سال قبل از پایان جنگ ایران و عراق در بندر انزلی روز 17 آبان ماه سال 1365 متولد شد. انزلی چی ها وقتی چشم باز می کنند همانند جنوبی ها قبل از هر چیز با توپ آشنا می شوند. وقتی اندکی اشیاء و انسان های دور و اطراف خود را تشخیص می دهند عاشق ملوان می شوند و در نهایت باید خیلی خوش شانس باشد یک نفر که از بین آن همه علاقمند ...
مدال گرفتم تا صبح گریه کردم
المپیک جوابگوی آنها باشم فقط به این خاطر بود که وقتم پر بود و دنبال مداوای مصدومیتم بودم . *روزهای دختر تاریخ ساز تکواندو چطور می گذرد؟ خیلی سخت. برنامه هایم بسیار فشرده است. بعد از المپیک حتی یک استراحت کوتاه مدت هم نداشتم. سه ماه قبل مچ پایم را جراحی کردم و خدا را شکر جراحی با موفقیت انجام شد. یک ماهی را در خانه درس خواندم تا برای امتحانات دی ماه سال سوم دبیرستان آماده شوم ...
خاطرات فرزند ایران /2/ سیلی جوانک سبز به آتیلا!
می کردند. آتیلا کم کم از ما دور شد و به صندلی های جلوی اتوبوس رسید، همانجایی که آن چند جوان ایستاده بودند. در آنجا بار دیگر گفت: سلامتی احمدی نژاد صلوات! و بلافاصله یکی از همان جوان ها که دستبند سبز به دست داشت، سیلی سفت و سختی به صورت آتیلا زد. تا به خودم بجنبم و بفهمم چه شده آتیلا بی هوش کف اتوبوس افتاده بود. آن جوان هم فحاشی به احمدی نژاد و من و همسرم از زبانش نمی افتاد. از شوک وارد شده، مبهوت ...
طیف آقای شیرازی می آیند مداح مان را با پول می خرند/ مداح معروف دعوت نکنید
می آوردم. نمی توانم همه را اجبار کنم شما هم این کار را باید بکنید. این یک اعتقادی است که برای خودم دارم و برای خودم محترم است و قرار نیست این مسأله به جامعه القا شود که همه باید پیراهن مشکی شان را 69 روز بپوشند. و بهتر هم این است که وقتی صفر تمام می شود هم اصلاح بکنند و پیراهن سفید بپوشند. اما هرکس شخصا اعتقاداتی دارد. اما القا کردن این اعتقادات به جامعه و یا حتی کسانی که دنباله رو آدم هستند، زیاد ...
حال و روز ناخوش ترانه سرایی از زبان محمدعلی بهمنی
گفت و گو با استاد محمدعلی بهمنی درباره ترانه و همه آنچه در چند دهه اخیر بر ترانه و ترانه سرایان رفته است. ترانه به عنوان یکی از گونه های فراگیر ادبیات آهنگین در دهه های اخیر، بیم و امیدهای زیادی را از سر گذرانده و تاریک و روشن های بسیاری پیش رو دارد؛ به گونه ای که باید هم راه های تازه ای در سنگلاخ بجوید و هم خود را از گزند آسیب های قدیم و جدید در امان بدارد. یکی از مهم ترین این آسیب ها ...
شهرداد روحانی: هیچ وقت خودم را جدی نگرفتم
ارکستر سمفونیک تهران هم یک بار شب موسیقی فیلم برگزار کردید؟ بله، استقبال زیادی شد و الان هم مرتب از من می خواهند. اگر در آینده موقعیت مناسبی باشد حتما این برنامه را اجرا خواهم کرد. با وجود این همه علاقه چرا هیچ وقت آهنگ ساز موسیقی فیلم نبودید؟ باید پروژه ای از لحاظ هنری راضی ام کند تا بتوانم اثری خلق کنم و هنوز پیش نیامده. احساس کردم نمی توانم دلم را برای کاری ...
بهترین ها جمعشان جمع است (2)
فکر کردم که چرا من همیشه بازتولیدم را با بازیگران حرفه ای انجام می دهم، یکبار هم با جوان ها این کار را انجام دهم. تنها راه ممکن کار پربازیگری است. برخی از نقش ها را دو یا سه نفر بازی می کنند. یک روز یکی بازی می کند و روز بعد، دیگری. تجربه اندوزی در آن طرف به دادم رسید. به بچه ها گفتم که ما به شرطی می توانیم کار را آماده یا اجرا کنیم که در 12 جلسه، شما دیالوگ هایتان را ازبرکنید. و آنها این کار را ...
سیاه مشق یک مداح، معلم و مدافع حرم
به گردن من انداخت و گفت این از سوریه آمده است، من هم شروع به خواندن کردم؛ بعد هیئت تمام شد و فردای آن روز خانمی به من زنگ زد که اصلا فکر نمی کردم بتواند در این زمینه کاری کند، اما به من گفت که دوست داری مدافع حرم شوی و من هم به همه رو زده بودم به او هم گفتم، بله، بعد گفت که فردا فلان مکان و پیش فلان فرد برو و آماده شو برای رفتن در قالب مداح برای رزمندگان، بعد هم که آنطرف رفتی خودت همه چیز را می ...
گفتگو با حسین و مهدی، پاکدل های سینما و تلویزیون
: دقیقا همین طور است. او یک دلسوزی عمیقی دارد نسبت به جامعه و جوانان و مملکت. در اینستاگرامت نوشته بودی که کافی است یک بار با او برخورد کنید تا متوجه شوید سراپا دغدغه و عشق است... - مهدی: بله. یک دغدغه عجیب بی نهایتی درباره وطن و تاریخ مملکت مان دارد و این در همه کارهایش هم مشخص است. شما چهره خیلی مثبتی داری که به نظر نمی رسد نقش منفی با تو جور باشد. آیا فکر می کنی یک ...
ماجرای جانبازی که 'هاشمی' را 'عافیت طلب' خواند
همراهشان رفتم و مشخصاً از یک پیام و یک مصاحبه پرسیدم که گفتند: مشغول خواندن هستم. خبر جلسه را نوشتم و پس از تأیید(کار همیشگی در این 27 سال) تصاویر آن جلسه را هم انتخاب کردیم و در اختیار رسانه ها گذاشتیم. متأسفانه آن خبر ،آخرین خبر از برنامه های این مرد تاریخ ساز بود. صبح روز یکشنبه جلسه کمیسیون زیر بنایی بود و چون جلسه ای غیر خبری بود، عازم شهرستان شدم. دوستانی که در آن جلسه حضور داشتند، می گفتند که ...
اعتقاد به وجعلنا زیر پای عراقی ها! +عکس
راننده بودم. گفتند: نه، تو نبودی. باید راننده را معرفی کنی. هرچه گفتند، برادرم زیر بار نرفت. بعد به ناچار گفته بود: من خودم ماشین رو دادم، یه دور بزنه. هر چند برای برادرم گران تمام شد، اما این موضوع را فیصله داد. آمبولانس دست ساز زمان انقلاب یک موتور داشتم. راه ها و کوچه پس کوچه های تهران را خوب بلد بودم. سوار موتور می شدم و در تظاهرات می پلکیدم ...
هزارصدایی با عطریاد آتشنشانان شهید، یادبود فریدون فروغی و تمجید از سامی یوسف!
استاد رادمنش درباره ماجرای موزیسین شدن سامی صحبت کرد و گفت: سامی بچه بود. یک روز گریه کرد و گفت تو به همه ساز یاد می دهی و فقط به من یاد نمی دهی. گفتم پسرم اگر از روی نت یاد بگیری به تو درس می دهم. چه سازی را دوست داری؟ گفت: تنبک. من کلیه سازهای سنتی را درس می دهم به اضافه ویولن. ما هر سال با خانمم می آمدیم تهران و یک بار که آمدیم، یک تنبک با دهانه کوچکتر برایش خریدم و بردم. به او گفتم این کتاب ...