سایر منابع:
سایر خبرها
خواستگار سابق، عروس را از مقابل آرایشگاه دزدید
نازنین و به دنبال صحبت های خانواده نازنین با متهم جوان، سرانجام روزبه که پلیس را دریک قدمی اش می دید به ناچار دختر جوان را رها کرد. نازنین پس ازحضوردردادسرا به بازپرس جنایی گفت: داخل آرایشگاه بودم که به من گفتند فردی بیرون آرایشگاه کارم دارد. به تصور اینکه نامزدم آمده است از آرایشگاه بیرون آمدم که ناگهان با روزبه روبه رو شدم. او با تهدید چاقو مرا سوار خودرواش کرد و از شهر خارج شد. دراین ...
کولبرهای کشته شده در سردشت به روایت خانواده هایشان/ ما مرز نشینان بیکار داغ دیده ایم
. آنها 130 کیلومتر را با استرس طی کردند: صبح رفتیم و فهمیدیم که واقعا جانش را از دست داده. جنازه را بردیم بیمارستان سردشت. به ما گفتند همان شب جانش را از دست داده، کولبرها را یا بهمن می کشد یا ماموران مرزی. پدر آکام دردِ دلش زیاد است: اینجا مثل تهران نیست که وقتی حادثه ای اتفاق بیفتد، آتش نشانی بیاید و هلال احمر. مردم روستا رفته بودند کمکشان، خدا خیرشان دهد. بعدش امدادگران هلال احمر رسیدند. پدر آکام ...
دستگیری خواستگار تلگرامی پس از ربودن تازه عروس
چاقو تهدید کرد به طوری که دفتردار جرئت روبه رو شدن با او را نداشت. در این دو روز من متوجه شدم خانواده اش با او در تماس هستند و از سیروس می خواهند تا مرا به تهران بیاورد و دوباره به خواستگاری من بیایند . او در این دو روز مرا داخل خودرواش نگه داشت و التماس های من هم فایده ای نداشت تا اینکه تصمیم گرفتم او را فریب دهم. پس از این من به سیروس گفتم اگر مرا رها کند، خانواده ام را برای ازدواج با ...
تیراندازی که شد، یک لحظه احساس کردم پایم داغ شده
فلان شده بگو امام خمینی به دادت برسه، بگو بیاد نجات بده و ... بعد از افطار بود، من همچنان روزه بودم و مدام از پایم خون می آمد. با همین حالت ماموران مرا بردند به بیمارستان کوروش که الان اسمش امام صادق(ع) است، آنجا برایم پرونده تشکیل دادند و تحت نظر گرفتند. چند روز آنجا بستری بودم و پزشکان برای جوش خوردن استخوانم، به پایم وزنه وصل کرده بودند تا بهبود یابد. موقعی که می خواستم مرخص ...
پرواز خاطره ها تا روزهای پیروزی
و جهانیان ثابت کنند در برابر ظلم می ایستند. ظلم و ظالمی که جیره خوار امریکا و اسرائیل بود و همین مردم با غیرت توانستند قدرت پوشالی طاغوت را به زیر بکشند و رژیم پهلوی را سرنگون کنند. یکشنبه خونین روز یکشنبه 10 دی 57 را مردم مشهد فراموش نمی کنند. یکشنبه خونینی که مزدوران رژیم مردم را در خیابان ها و کوچه و بازار به رگبار گلوله بستند و جمع زیادی مرد و زن و کوچک و بزرگ را به خاک و خون ...
کاپیتان تیم ملی راگبی، آتش نشان مصدوم در پلاسکو
بودند و خاطرات شان هر لحظه در ذهنم مرور می شد. مدیر منطقه ما آقای امینی زیر آوار بود. همه آنها مانند برادران ما بودند و هیچ فرقی نمی کند. هنوز درک این موضوع برای ما سخت است. به قول فرمانده مان، ما چون داخل موضوع هستیم، در حالت شوک قرار داریم و گذشت زمان نشان می دهد که واقعاً چه مصیبتی گریبانگیر ما شده و چه عزیزانی را از دست داده ایم. در روزهایی که همکاران تان مشغول آواربرداری بودند، آیا ...
قتل 5 معلم در سیستان، شیراز، بروجرد و دزفول / انگیزه های قتل متفاوت بوده است
شدیدی وجود داشت. روز حادثه هر دو سوار ماشین بودیم و من رانندگی می کردم که دوباره بحث ما بالا گرفت و دعوا شروع شد در یک لحظه تصمیم به قتل او گرفتم. ما در حال عبور از کنار کانال آب کشاورزی بودیم و با خودم گفتم اگر ماشین را به داخل کانال پرت کنم هیچ کس به عمدی بودن ماجرا پی نخواهد برد. بلافاصله دست به کار شدم و در حالی که همسرم جیغ می کشید ماشین را به داخل کانال آب هدایت کردم و پس از باز کردن در خود را ...
پای دفاع از حرم که باشد ایرانی و افغانی فرقی نمی کند/مادر پیکر مهدی را تحویل گرفت
10 فرزند دارد؛ 5 دختر و 5 پسر که مهدی سومین پسر خانواده برای سفر به سوریه به ایران می آید تا به سوریه سفر کند . مادر می گوید: من و همه اعضای خانواده اصلاً نمی دانستیم به سوریه سفر کرده. یک روز در خانه مان در ولایت غزنی بودم که تلفن زد و فقط دو سه کلمه حرف زد و گفت من سوریه هستم، حالم خوب است، فقط حلالم کن.... او با اشاره به اینکه مهدی و محمدتقی در افغانستان خدمت کردند می گوید: مهدی تازه از خدمت در ...
خواهش رامین رضاییان از سازمان لیگ
خواستم حالش را بگیرم! با این حال معتقدم با گل خوردن از روی یک ضربه پنالتی آبروی آدم نمی رود. برای محسن در تمام مراحل زندگی آرزوی موفقیت می کنم. فوتبال همین است دیگر، یک روز خوب هستی و یک روز هم نیستی. آنچه باقی می ماند خاطره خوب و رفاقت هاست. خیلی ها گفتند احتمالاً به خاطر مصاحبه محسن فروزان آن ضربه پنالتی را زدی؟ کدام مصاحبه را می گویید؟! آنجایی که فروزان گفته بود ...
زنان آتش نشان: ما زبان آتش را می فهمیم
؟ همان ساختمانی که چند روز پیش کمر خم کرد و همه را به بهت و حیرت فرو برد. نیلوفر و زهرا هر دو سر صحنه حادثه بودند: ما دیدیم ساختمان فروریخت. بچه ها رفتند به همین راحتی. خیلی کارها می شد انجام داد اما نشد. ما صحنه های بدی دیدیم. شاهد بودیم مردم رفته اند روی ماشین آتش نشانی. ماشین می خواست حرکت کند اما پایین نمی آمدند چه توهین هایی شنیدیم. ما خودمان داخل نرفتیم چون می دانستیم در آن لحظه کاری از ما ...
مبارزی که ساواک را خسته کرد +عکس
پنجره کارگاه پرت کردم داخل گاراژی که پشت آن قرار داشت. در همین حین ماموران ساواک سر رسیدند. فرصت فرار نبود. پریدم داخل پوشالها و خودم را به خواب زدم. امیدوار بودم که آنها بروند و من فرار کنم؛ اما این طور نشد. مامورها آمدند بالای سرم و بیدارم کردند. من هم چاره ای ندیدم جز این که بازی در بیاورم که صاحب این کارگاه 6 هزار تومان پول مرا خورده. الان هم آمده ام این جا تا پولم را بگیرم. یکی از ماموران که ...
آتش دعواهای سیاسی؛ سوزاننده تر از حریق پلاسکو
ایستادن و کلاه از سر برداشتن در پیشگاه این عزیزان نبود. این ها نه فقط حال من که احتمالاً حال و روز برخی از هموطنان هم هست؛ آنانکه 9 روز با امید به سراغ اخبار آمدند اما بغضی نفسگیر بدرقه ی راهشان شد. این بار امیدواری بیش از آنکه از جنس امید به حیات باشد؛ امیدی به پیدا شدن نشانی از این عزیزان بود، همانند استخوان و پلاکی که گروه های تفحص از دل خاک به خون غلتیده ی دوران دفاع ...
جعبه مرموز به خانه مرد راننده رفت / دوستانش زمانی که جعبه باز شد، غش کردند
هم فرار کردند، اما من خودم را نباختم و بالشی را که در آن نزدیکی بود روی جعبه گذاشتم تا مارها بیرون نیایند. دوستان شوهرم که با پاشیدن آب سرد روی صورتشان به هوش آمده بودند بشدت به شوهرم اعتراض کردند و می خواستند شوهرم را به اتهام چیدن توطئه کتک بزنند که من مانع شدم. بالاخره درباره تکلیف این مارها بحث شد و همه آن ها به این نتیجه رسیدند که باید از وضع موجود استفاده کنند. یکی از آن ها گفت یک مارگیر می ...
مهندس ورشکسته دختر جوان را به قتل رساند و جسدش را در حاشیه شهر انداخت /انگشت ها و صورت این دختر خورده ...
دادم که یکدفعه سرش به دیوار اتاق نشیمن برخورد کرد و کف اتاق افتاد. آن لحظه انگار دیوانه شده بودم، نفهمیدم چه می کنم. با روسری خفه اش کردم. زمانی که به خودم آمدم، متوجه شدم که او فوت شده و دیگر نمی توانستم او را نجات دهم. چند ساعتی کنار جسد گریه کردم. نمی دانستم باید با پیکر او چه کنم و چطور از این مخمصه کنم. شب که شد، جسد او ر ا داخل پارچه ای گذاشته و با انداختن در صندوق عقب خودرو به اطراف شهر برده و همانجا رها کردم. عذاب وجدان سرتا پایم را فرا گرفته بود، می خواستم تسلیم شوم، اما می ترسیدم. اخبار زیر را از دست ندهید: ...
نیروهای طاغوت میزدند و میرفتند و می گفتند؛ شتردیدی، ندیدی
شاهنشاهی حتی اجازه سرویس بهداشتی را به ما نمی دادند. این اتفاقات نزدیک به ایام الله پیروزی دهه فجر افتاده بود، تا اینکه ما در زندان بودیم که گفتند شاه فرار کرده است، و چند روزی گذشت که امام (ره) وارد کشور شد. واقعا شجاعت مردم آن زمان ستودنیست، چون به هیج وجه از حکومت طاغوت نمی ترسیدند و آزادانه شعار می دادند و خواستار انقلاب و امدن امام بودند که این امر نیز محقق شد. ...
دزدیدن عروس جوان در شب نامزدی از آرایشگاه
کردم که مجید هنوز به دنبال من باشد وقتی از در آرایشگاه خارج شدم با مجید روبرو شدم که با تهدید چاقو مرا سوار بر خودرویش کرد و به سمت شهر قم رفت. التماسش می کردم اما بی فایده بود و قصد داشت در قم به اجبار مرا به عقد خودش در بیارد اما با مخالفت های من موفق نشد و در این 2 روز مرا داخل خودرو زندانی کرده بود تا اینکه تصمیم گرفتم راهی برای فرار پیدا کنم. محبوبه گفت: ابتدا با چرب ...
هیتلرهای کوچک در کنار میلیاردر
: فورا یعنی کی؟ گفتند: یعنی همین امروز. همان روز به واشنگتن رفتم و مرا به دیدار بوش بردند. بعد از خوش و بش های معمول، بوش از من پرسید اگر همین الان به عراق حمله کنیم، مردم این کشور چگونه از ما استقبال می کنند؟ گفتم: با گل. گفت: یعنی حمله کنیم؟ گفتم: شک نکنید. همه می دانند که دونالد رامسفلد، وزیر دفاع اسبق آمریکا تا چه اندازه در حمله به عراق مؤثر بود. تا آنجا که کاولین پاول و ریچارد آرمیتاژ در ...
بحران سوخت در غرب کشور و عزیمت انقلابیون/ واکنش جالب مردم به قطع تصاویر ورود امام(ره)
دیدم اما احساس کردم کاری که انجام می دهیم واجب تر است. به یاد دارم که در 12 بهمن 57 در شهر کنگاور بین کرمانشاه و همدان بودیم و نفت توزیع می کردیم. شکسته شدن تلویزیون ها توسط مردم یکی از خاطراتی است که از این روز دارم. قرار بود که تلویزیون لحظه ورود امام(ره) را به صورت مستقیم پخش کند. اول که هواپیما با تأخیر نشست اما مردم منتظر بودند که تلویزیون ورود امام(ره) را پخش کند که یکدفعه تصاویر قطع شد و عکس شاه آمد و سرود شاهنشاهی را پخش کردند؛ مردم هم عصبانی شدند و تلویزیون ها را شکستند. ...
معرفی برگزیدگان بخش مسابقه سی و پنجم جشنواره تئاتر فجر
عهده احسان کرمی بود. او در ابتدا گفت: ما چیزی حدود 200 دقیقه کنداکتور بسته ایم و قبل از شروع درخواست می کنم برگزیدگان و تقدیرشدگان پس از دریافت جایزه، زمانی را برای صحبت کردن اختصاص ندهند . او که به تازگی مجری مراسم افتتاحیه سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر هم بوده است، به شوخی افزود: من پیشاپیش از طرف همه کسانی که جایزه می گیرند، از خانواده ها، پدرها، مادرها و همسرها تشکر می کنم . ...
اعتیاد موضوعی اجتماعی است، سیاسی مدیریتش نکنیم
پرخطر اتفاق نیفتد از طرف دیگر باید مانع از کاهش قیمت مواد شوند و افزایش قیمت مواد باید اتفاق بیفتد. همان طور که می بینید در مبانی اولیه سیاستگذاری ها تضاد و تناقض چقدر آشکار است. این هدف گذاری ها وقتی روی کاغذ در کنار هم نوشته می شوند، قشنگ اند و وقتی کسی آنها را می خواند می گوید که به به عجب سیاستگذاری همه جانبه ای اتفاق افتاده است اما در عمل در تضاد و تعارض باهم و خنثی کننده اثرات یکدیگر هستند ...
گفتگوی خواندنی با دومین وزیر بهداری جمهوری اسلامی ایران
است (منظورشان تشکیلات CCU بود) برای همه مردم باید فراهم باشد این بود که به فکر رفتم چه کنیم تا امکانات CCU که امام از آن برخوردار بودند، برای همه مردم فراهم شود. او در بخش دیگری از خاطراتش چنین می گوید: من به عنوان رئیس گروه بهداری، هنگام ورود امام به ایران، عهده دار پیشواز از ایشان بودم. همه ما برای استقبال از حضرت امام به فرودگاه رفتیم و ایشان را به مدرسه ای که دخترم در آنجا درس می خواند ...
آیا خبر بی بی سی نژادپرستانه است؟
می دهد. خانم بوز گفته است: شوکه بودم. تنها بودم و نمی دانستم اگر بخواهند برایم دردسر درست کنند چه می شود. فقط موقعی که از اتاق بیرون آمدم فهمیدم چه اتفاقی افتاده. به گریه افتادم و خیلی حالم بد بود. چنانکه بی بی سی نوشته، پلیس آلمان از رد یا تایید ادعای خانم بوز خودداری کرده اما گفته چنین کاری جزو روال بازرسی نیست. نگاه غرب به شرق این دست برخوردها را می توان ...
درخواست رامین رضاییان از سازمان لیگ
و می خواستم حالش را بگیرم! با این حال معتقدم با گل خوردن از روی یک ضربه پنالتی آبروی آدم نمی رود. برای محسن در تمام مراحل زندگی آرزوی موفقیت می کنم. فوتبال همین است دیگر، یک روز خوب هستی و یک روز هم نیستی. آنچه باقی می ماند خاطره خوب و رفاقت هاست. خیلی ها گفتند احتمالاً به خاطر مصاحبه محسن فروزان آن ضربه پنالتی را زدی؟ کدام مصاحبه را می گویید؟! آنجایی که فروزان ...
ماجرای چماق طرفداران شاه بر سر زن باردار !
به فرار گذاشت و امام آمد، یک تلویزون در خانه داشتم که زمانی که شنیدم امام می آید به امید دیدنش نشستم که در زمان ورود امام بعد از دیدن تصویر کوتاهی سرود شاهنشاهی پخش شد و تصویر امام را قطع کردند و او تلویزیون را با حرص کامل بر زمین زد و به کوچه رفت، که متوجه آش نذری شد که خانواده ضعیف همسایه در حال آماده سازی موادش بود تمام همسایه ها به خانه او رفتند و مشغول پختن آش و پخش آن شدند. آن روز تمام کوچه را آش نذری دادند. انتهای پیام/ ...
لاریجانی خطاب به قالیباف: برج سازی های وسیع در تهران قطعا برای آینده شما مشکلاتی ایجاد می کند
وجود آمده بود چون حادثه غیرمترقبه بود به همین دلیل نگرانی ها زیاد بود. همه شتافتند که این مشکل را حل کنند به نوشته ایسنا، رئیس مجلس در ادامه با اشاره به پیام رهبری در مورد حادثه پلاسکو، ادامه داد:وقتی که رهبر ی فرمانشان این بود که همه بشتابید برای حل مشکل همه این نکته را توجه کردند و خود آقای قالیباف هم از ساعات اولیه آنجا بود و این 10 روز هم که من پیگیر بودم تلاش وافری داشت. ...
2 دختر بعد از 34 سال به بزرگترین راز زندگیشان پی بردند +عکس
. "یولیا" در این خصوص گفت: " زمانی که به همراه مادرم به آنجا رفتیم زنی به من گفت که بسیار شبیه بچه های زنی با نام "لوبوف" و شوهرش " داشی" هستم. واقعا شوکه شدم. وقتی به خانه برگشتیم مادرم مرا آرام کرد و گفت من تنها نوزادی بودم که وی در صبح آن روز بدنیا آورد. بعد از آن دیگر من و مادرم در این باره صحبت نکردیم."اما زمانی که "آلیسا"در سال 2013 به شدت مریض شد تصمیم گرفت تا با انجام آزمایش DNA به حقیقت راجع به ...
پیام ما به امام یک جمله بود: به خانه ات خوش آمدی
خواهد آمد. شایعه ای در شهر پخش شده که شاید هواپیمای امام را در هوا بزنند. اگر می خواست چنین اتفاقی بیفتد کسی غیر از ما نمی توانست شاهد ماجرا باشد و فقط ما می توانستیم ماجرا را افشا کنیم. با دوستان صحبت کردیم تا نشستن هواپیما در تهران باید هواپیما را کنترل کنیم. می خواستیم اگر اتفاقی افتاد همه مردم را در جریان بگذاریم. اول صبح که شیفتمان تمام شد گفتم هرگاه هواپیما از داخل رادار روی دریاچه ...
روایتی از حبس شهید لاجوردی در زندان اوین
، بیست و چهار اردیبهشت ماه 1349 بود و هوا آفتابی بود. بیشتر از سه روز از پیروزی تیم ایران بر تیم اسرائیل نمی گذشت. مردم خوش حال بودند و از آن روز به یاد ماندنی صحبت می کردند. هرجا می رفتی، می دیدی عکس بازیکنان را از روزنامه ها و مجلات جدا کرده و به شیشه و در و دیوار مغازه ها زده اند. نبش میدان 24 اسفند، راننده ای کاپوت ماشینش را بالا زده بود و داشت با چیزی ور می رفت. کمی آن طرف تر، فروشنده ی دوره ...
آیا این من بودم؟!/با دوربینم نفس می کشیدم
مجموعه انقلاب 57 به چاپ رسیده است. *آیا این من بودم؟! میدان 24 اسفند (انقلاب) و خیابان شاه رضا شلوغ بود. هزاران نفر با مشت های گره کرده علیه دیکتاتوری شاه و برای آزادی شعار می دادند. مردم، خشمگین پاها را به زمین می کوبیدند و می گفتند: بگو مرگ بر شاه، بگو مرگ بر شاه. پلاکاردهای مختلفی در دستشان بود و بعضی ها با دوربین های کوچکی عکس می گرفتند. با همه اخطارها و تهدیدهای دولت ...
تابلوی جهاد در شهادت
ایران آنلاین /در سال 1357همراه امت به پا خاسته ایران مبارزات سیاسی خود را در تهران ادامه داد و به سهم خود نقشی را برعهده گرفت و کمیته انقلاب اسلامی را در راه آهن ناحیه جنوب تأسیس کرد.با آغاز جنگ تحمیلی، زمانی که فرماندهی جنگ و ارتش آن زمان بر عهده رئیس جمهوری وقت بود و هنوز بسیج نیروهای مردمی سپاه در جنگ شکل نگرفته بود، 72 نفر را شخصاً از منطقه راه آهن تهران آموزش داد و به همراه خود به جبهه سوسنگ ...