سایر خبرها
شهدا واسطه ازدواج من و حسین شدند
مسجد محلمان رفت و نماز خواند. زمان آشنایی مان ایشان دانشجوی دانشگاه امام حسین(ع) سپاه بود و بعد از اتمام تحصیلات در سپاه مشغول خدمت شد. من و محمدحسین در 19 بهمن 1380مصادف با روز دحوالارض عقد و در آذر ماه سال 1381 زندگی ساده و بی آلایش مان را آغازکردیم. محمدحسین و من، اعتقادی به تجمل و خریدهای آنچنانی نداشتیم. همیشه دغدغه این را داشتیم طوری رفتار کنیم که خدا و امام زمان(عج ) راضی باشند. ...
مرد پر سروصدای نیمه دوم دهه هفتاد سکوت را شکست؛ ماجرای انصار حزب الله، پناهندگی به آلمان، ارتباط با سعید ...
از رحلت امام؟ بله، بعد از رحلت امام. هیئت رزمندگان از مسجد شهدا در خیابان آهنگ شروع شد. بچه ها بعد از جنگ در پی آن بودند که جایی جمع شوند و حرف های یکدیگر را بشنوند. در حقیقت، هیئت به مرکزی بسیار قدرتمند برای جذب همه کسانی که در جبهه بودند، تبدیل شد. به نام هیئت؛ چون نام آن سیاسی نبود، همه آمدند. مبدع ایده تشکیل هیئت چه کسی بود؟ من نمی توانم بگویم یک نفر بود. ولی ...
سرگردانی 9 روزه دو برادر در پلاسکو
هست و نمی تونه جواب بده. آخر شب بود که فهمیدم حسام هست(زنده) اما حامد رفته بوده توی پلاسکو. بعدش بچه ها سعی کردن منو آماده کنن که مامان باید خودتو برای همه چی آماده کنی. حبیب رفته بود پلاسکو و به زور حسام رو آورده بود خونه چون خیلی عصبانی بود و شرایط روحی مناسبی نداشت؛ وقتی بی تابی حسام رو دیدم تعجب کردم که داره چی می گه، آخه حسام به شدت وابسته حامد بود. دلداریش دادم که مامان جان نگران ...
ناگفته های انصار حزب الله
...، ثانیا چون در سطح بچه های لشکر می توانستم ارتباط برقرار کنم و این به نفع فرماندهی لشکر بود، سعی می شد به حضور من اعتراضی نشود. اختلافات عموما سیاسی نبود، بلکه به خاطر نوع نگرش در فرماندهی و هدایت جنگ بود. همت این سلیقه ها را جمع کرده بود. به تأسیس هیئت رزمندگان بپردازیم. تأسیس هیئت به بعد از قبول قطع نامه 598 بازمی گردد؛ در سال 1368 اتفاق افتاد. بعد از آنکه قطع نامه ...
هوشنگ مرادی کرمانی: نوشته هایم نه خوب می کند، نه می کشد!
کی کلاس تمام می شود همان موقع می گویند بچه تو دروغ نگو! الان جای این حرف نیست. او می خواهد به کار اصلی اش برسد. اصلا کدام یک از این نصیحت ها تا به حال کارساز بوده؟ آموزش و پرورش بعد از سال ها برای یک بار بذری را که کاشته و درو کرده یک بار نگاه کند و نتیجه کارش را در بین جوان ها ببیند اما این کار را نمی کند. خب همه این صحبت ها ما را می برد به قصه های مجید ، یکی از معدود شخصیت های ادبیات ...
از عوامل پیروزی انقلاب این بود که امام خمینی(ره) به راحتی افراد را کنار نمی گذاشت
بعد از پیروزی انقلاب همچنان اسناد را آزادسازی نکرده است؟ سلیمی نمین: واقعا دید نشده که قوه قضاییه ما در سال های اول پیروزی انقلاب اسلامی بیاید و این پرونده هایی که در دادگاه ها مطرح شده را آزادسازی کند؛ تا محققان بتوانند تحقیقات خود را بر روی پهلوی اول کامل کنند. چون مردم به محکمه رفتند و دیگر کسی نمی تواند بر این قضیه ان قلتی وارد کند و بگویند کسانی با پهلوی ها ضدیت داشتند و این پرونده ...
مانند اصغر فرهادی نابغه نیستم
دربیاید و اگر بنا باشد فیلم هنری بسازم، بلدم چه کار کنم که اصل پول برگردد. برایم مهم است که سرمایه گذار بعد از ساخت فیلم برگردد و پشت سرش را نگاه کند، یعنی از حوزه سینما و کار کردن در آن خاطره خوشی داشته باشد. مهم بود بعد از من با دیگران هم کار کند نه اینکه صرفا با من کار کند. سرمایه گذار می خواست سال گذشته فیلم را اکران کند من به او گفتم دست نگه دارد حالا هر روز به من می گوید خدا خیرت بدهد ...
روایت تلخ کارگرانی که چند ماه قبل شلاق خوردند
دختر جان! اما زمستان دو سال پیش که رضا و 16 نفر دیگر از معدن اخراج شدند، وقتی رقیه می خواست، گوشواره های دخترش را از گوشش دربیاورد که خرج گرفتن وکیل کند، یاد حرف های پدرش افتاده و بغض گلویش را گرفته و دیگر نتوانسته است بدون لرزش دست هایش، گوشواره را از گوش دخترش دربیاورد. خدا میداند وقتی که کارفرما از این 16 نفر شکایت کرد، چه ها به ما گذشت. روزی که شلاقشان زدند، من رفته بودم شهر خودمان ...
ناطق نوری: قانون اساسی نیاز به بازنگری دارد
چون همه اهل خانه بهشت زهرا بودند. تا در را باز کرد، امام هم پیاده شد. ایشان امام را که دید واقعاً مبهوت مانده بود که خواب می بیند یا در بیداری است. سه نفری داخل منزل رفتیم. امام که به هر حال چند سال تبعید بودند، به آشپزخانه رفت و از این پیرزن، سوالاتی خانوادگی پرسید و احوال خویشاوندان را جویا شد. بعد هم آمدند و نماز را خواندیم. میز کوچکی در آشپزخانه بود و برای ناهار نشستیم. نان و کره ...
گفتگو با مادری که جنینش 14 سال فریز بود
رسانه ها سخت گله مند است تنها به خاطر گل روی دخترش اوقات تلخی نکرد و برای خبرنگار گروه زندگی از حرف هایی گفت که به قول خودش رازهای 25 ساله زندگی اش بودند. در پوست خود نمی گنجد و آتریسا را یک موهبت خدایی می داند. با اشاره به اینکه انگار تازه از مادر متولد شده ام، انگار زندگی را از سر گرفته ام و می خواهم لحظه به لحظه با دخترم بزرگ شوم، می گوید: تقریباً 8 سال از زندگی مشترک من و آذر گذشته بود که یک ...
آخرین مأموریت فرمانده درحادثه پلاسکو
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: آن روز سرمزار بودند که از بی سیم خبر رسید ساختمان پلاسکو آتش گرفته است. علی امینی با شنیدن این خبر نمی توانست بی تفاوت از کنار حادثه بگذرد. اصرارهای همسر و دختر کوچولویش برای نرفتن بی فایده بود. اما او قول داد برود و خیلی زود برگردد. اما افسوس که این مأموریت بی بازگشت بود... دخترک گریه می کرد و بهانه پدرش را می گرفت. زن جوان هم طاقت این همه بی خبری را نداشت و بی قراری می کرد. لحظات به کندی می گذشت. ...
روایت فرمانده اسبق نیروی زمینی سپاه از بازداشتش در کازرون
خبری نداشتیم، موقع هواخوری، چند تا چند تا در مورد فعالیت بعد از آزادی حرف می زدیم . بعد از چند هفته، کم کم اجازه ملاقات، آن هم با اعمال شاقه دادند. ملاقات کننده از فاصله یکی دو متری از پشت فنس فقط در حد چند دقیقه اجازه داشت با زندانی صحبت کند؛ ملاقات کننده ها در یک صف و زندانی ها در صفی دیگر روبه رویشان. آمار بالای زندانی ها و ملاقات ها همه را مجبور می کرد با صدای بلند حرف بزنند تا صدا به ...
گفت وگو با خانواده آتش نشان شهید امینی
خودش دل به آتش می زد و با این که فرمانده بود و دلیلی به حضورش نبود ولی می گفت من باید بروم تا بچه ها انگیزه بگیرند و کارشان را به خوبی انجام دهند. با این که بارها در عملیات های حریق صدمات جدی دیده بود ولی هرگز دست از تلاش و ایثار برنداشت. دو خاطره مشترک از عملیات با دایی ام دارم که او تا پای مرگ پیش رفت. در عملیاتی دایی علی می خواست برق را قطع کند که دچار برق گرفتگی شدیدی شد و دستش به فیوز برق ...
گفت وگو با خانواده آتش نشان شهید
بود و همیشه در کلاس های درسش می گفت: مدیون من هستید اگر کسی کمک خواست و کمکش نکنید. تمام اطلاعات جامع و جدید را در اختیار نیروهایش قرار می داد. او حتی در عملیات های اطفای حریق همیشه خودش دل به آتش می زد و با این که فرمانده بود و دلیلی به حضورش نبود ولی می گفت من باید بروم تا بچه ها انگیزه بگیرند و کارشان را به خوبی انجام دهند. با این که بارها در عملیات های حریق صدمات جدی دیده بود ولی هرگز دست از ...
بازخوانی گزارش شهرداری از حادثه پلاسکو در شواری شهر تهران/ تشریح قوانین و چگونگی مدیریت بحران قبل و بعد ...
هم نفسی تازه کنم و آبی بخورم و بعد معاون ترافیک خود را که گفته شد در دو روز اول فرمانده عمیات پلاسکو بوده است برای توضیح معرفی کرد. مازیار حسینی در پاورپوینتی که تصاویری از حادثه را نشان می داد گزارش میدانی خود از روز حادثه و روز بعد را ارائه داد که این گزارش مورد اعتراض برخی از اعضا قرار گرفت و معتقد بودند که او فردی نیست که در این حادثه پاسخ گو باشد. قالیباف در بخش دوم صحبت های خود ...
همه حاشیه های خانواده ترامپ
در هراوارد پذیرفته شد چون پدرش همراه درخواست پذیرش او، یک چک 25 میلیوندلاری ضمیمه کرده بود. در فیس بوک هم دست به دست شدن این خبر واکنش های بسیاری به راه انداخت. گاردین گزارشی درباره مدرک تحصیلی او در فیس بوک منتشر کرد. یکی از کاربران در کامنت های این پست نوشته: فکر می کنید جورج بوش چطور به دانشگاه ییل رفته بود؟ با یک شیوه ویژه مخصوص پولدارها. کاربران دیگری هم به پولی شدن دانشگاه و مزیت ...
گفت وگو با "کارل یوران اکروالد"؛ ایران شناس نامدار سوئدی
94 سال دارم. مادرم 96 سال داشت وقتی مُرد و پدرم 91 سال عمر کرد. ژن خانوادگی ما این طور است. وقتی همسرم مرد 3 سالی را با خانم سیگرید زندگی کردم. همسر او هم فوت کرده بود. من چهار بچه و 11 نوه دارم. یکی از نوه هایم فوت کرده است. همه ازدواج کرده اند، 3 نتیجه دارم؛ 2 دختر و 1 پسر، البته الان برای بچه ها زمانه تاریک تر و نا امن تر از زمانی است که من بچه بودم. من با همسرم آنا برای 60 سال ...
مشهورترین قلعه محرومیت در پایتخت پس از 24 سال فروریخت
تصاویر قدیمی قلعه سیمون را یک به یک از نظر می گذرانم. بازی بچه های قد ونیم قد در خرابه های قلعه و آدم هایی خسته از درد روزگار. حالا اما فرمانده سپاه پاسداران در مراسم افتتاح واحدهای نوساز و بنا شده بر خرابه های سیمون از تمامی این آدم ها عذر خواهی کرده است. از طرف تمامی مسئولان و دولت های بعد از جنگ. ازآنهایی که بد بختی ها و فقر را در قلعه سیمون ندیدند و دل نسوزاندند. برای رسیدن ...
یادداشتی درباره دو فیلم ماه گرفتگی و ویلایی ها /این شیوه گره افکنی و گره گشایی، جز ابله فرض کردن مخاطب، ...
بعد در چند دقیقه پایانی به طرفه العینی همه این گره ها گشوده می شود: در وارسی لباس هایش معلوم می شودعکس رهبر در جیب پیراهنش و روی قلبش قرار دارد و شبهه دوست دختر هم با توضیح پدر دختر درباره منبع ارسال گل ها حل می شود. این شیوه گره افکنی و گره گشایی، جز ابله فرض کردن مخاطب، نشان دیگری ندارد. در این مدت بین پسر و دختر حرفی درباره گل ها به میان نیامده بود تا دختر دچار سوء تفاهم نشود؟ آن فرمانده (که با نمای های انگل معرفی می شود تا به اهمیت فراوانش همان اول بسم الله واقف شویم!) جز پرداختن به امور شخصی و خانوادگی اش، کار و ماموریت سازمانی دیگر ...
دختر شینا!، ضرابی زاده برای عشق تو نوشت و رهبر آن را تفریظ کرد/"دختر شینا" سرشار از روایتگری های رازگونه ...
بانوان همدانی به نام بهناز ضرابی زاده نوشته شده است، بانویی که در مقدمه کتاب خود آورده است؛ "گفتم من زندگی این زن را می نویسم، تصمیمم را گرفته بودم.تلفن زدم خودت گوشی را برداشتی.منتظر بودم با یک زن پر سن و سال حرف بزنم.باورم نیم شد.صدایت چقدر جوان بود.فکر کردم شاید دخترت باشد.گفتم: می خواهم با خانم حاج ستار صحبت کنم. خندیدی و گفتی: خودم هستم!" و ضرابی زاده این کتاب را با به نگارش درآوردن ...
نانوایی پدر کلاس روضه بود/ ورود به گود زورخانه در کنار روضه خوانی
انجام می دهد که گویی فرد دیگری این کار را انجام داده است. یادم می آید یکبار در هیئت جوانی بسیار مؤدب و دست پاک بعد از دعا به رفیقش گفت: ای کاش کارم درست شود و مراسم عروسی ام را برگزار کنم. من که کنار حاجی نشسته بودم دیدم حاجی تلفنش را برداشت و با یکی از هیئتی ها که شرکت داشت تماس گرفت و نشانی آن پسر داد. بعد از چند وقت خبردار شدم آن جوان عروسی کرده و سر خانه اش رفته است. وقتی از حاجی تشکر کردم همه ...
گزارشی از زندگی کسانی که مدرک هویتی ندارند
دوازده سالم بود که عروس شدم.این چیزها را نمی دانستم. ولی الان اهمیتش را می فهمم. پیگیری کرده ای که برای فرزندانت شناسنامه بگیری؟ بله خیلی دنبالش بودم اما نشد. بچه ها کارت اقامت هم داشتند اما چون پول تمدیدش رو نداشتیم الان دیگرندارند. اگر پسرها را بگیرند و ببرند نمی دانم چکار کنم؟! روی دوپا جابه جا می شود و ادامه می دهد: به قول پسرم آدم بدون شناسنامه انگار کر و کوره ...
بصیرت پدر برایم ستودنی بود/ فیش های نجومی نتیجه پرتوقعی بعضی هاست
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس؛ فرشته میرزا - هم خودش فرزند شهید است و هم همسرش؛ آرامش صدایش تمرکزم را برای گفت وگو و ضبط خاطراتش دوچندان می کند. مهم ترین نکته ای که از شخصیتش در طول مصاحبه چشم نوازی می کند، صبوری و اطاعت پذیری است که در مقابل سرنوشتش دارد؛ گاهی در میان حرف ها چشمه ی اشکش می جوشد و گاهی صلابت کلامش توجهت را به ایمانی که به راه پدرش دارد ...
یک معلم؛ اولین شهید انقلاب در استان سیستان و بلوچستان/معلمی که درس عشق و ایثار به دانش آموزانش داد
ایشان پیمان مقدس ازدواج بستیم. ایشان آن زمان معلم راهنمایی در کاشمر بودند و من چهار سال همسر ایشان بودم. محمد و محمدامین پسرانم هستند که محمدامین چهار ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد، پسر بزرگم هم اکنون 39 ساله است. شهید مرادقلی متولد سال 1329 بودند که 4 سال در کاشمر و 4 سال هم در زاهدان معلم بودند. ایشان اولین شهید انقلاب در سیستان و بلوچستان است؛ چطور با امام آشنا شدند و به صف ...
زنان انقلابی در لباس فقرا/ انتشار اعلامیه ها با قنداق نوزاد/ غلطک و کاربن برای تکثیر اعلامیه توسط دانش ...
...> فرزندانش در حال بزرگ شدن بودند همه آن ها سر زندگیشان رفته بودند و فقط دو دختر کوچکترش در خانه بودند که آن زمان در مقطع دبیرستان درس می خواندند که مصادف بود با سال های قبل از انقلاب، در آن روزها پر از هیاهو بود و دو دخترش را هم همراه خود می برد، در آن زمان شب هنگام نهار روز بعد را درست می کرد و روزها همراه بچه هایش و همسایه ها به راهپیمایی ها، شرکت در دوره های قرآن، جلسات در مساجد حضور پیدا می کردند. ...
دست های بی جانی که گرما می بخشند
عشق گره می زنند و گرما می بخشند. وقتی می گوید 45 ساله است باورم نمی شود، بیشتر از این ها به چهره اش می خورد ... نان آور خانه است و جوراب های بافتنی رنگی رنگی دلگرمی اش شده اند و آن ها را می فروشد تا با خود نان به خانه ببرد، تا چراغ خانه اش را روشن نگه دارد، تا همسر بیمارش قرص بخرد، آن ها را بخورد و اعصابش آرام شود و داد نزند ... به گفته خودش همسرش دو سال در جبهه جنگ بوده است و الان بیمار ...
راز پلاسکو مخفی ماند
گرفتیم (که باید اول حادثه را بشناسیم و فرصت ها و تهدیدها را شناسایی کنیم) در بدو ورود بازدید میدانی از همه نقاط آنجا را انجام دادم و متوجه شدم جبهه جنوبی کاملا قفل است. سازه نمای ساختمان به خاطر موضوعات سازه ای با مصالح تنیده شد و مثل کاوری روی همه آهن های سوخته افتاد، انگار توری روی این آوارها بسته بودند. در این آتش امکان قطع کردن این سازه ها وجود نداشت. وی سپس به یکی دیگر از اظهارنظرها ...
گفت و گو با یک جانباز کربلایی
.... مثلاً در عملیات فتح المبین تا شوش رفتیم و برگشتیم. حتی حراست بیمارستان ها را هم به عهده ما می گذاشتند. *** چه زمانی به خط مقدم جبهه اعزام شدید؟ سال 60-61 مدارس باز شد و من هم همراه بچه ها سر کلاس حاضر شدم. سال 61 بعد از تعطیلات عید بود، سر جلسه یکی از امتحانات بودم که دلم پر از تشویش و اضطراب شد. چون قبل از برگزاری امتحان خبردار شده بودم، فراخوان نیرو اعلام شده است، می ...
زنان ایستاده در برابر مشکلات
مرکز معرفی شده بودم و در کوثر منطقه 11 اتوکشی می کردم، اما الان چندوقتی است صاحب کار ما رفته نصیر آباد و آنجا یک کارگاه بزرگ زده. راهم دور است، اما باز خدا را شکر می کنم که دستم جلوی کسی دراز نیست. اکرم هر ماه بدون اضافه کاری، 800 هزارتومان در می آورد و به همین راضی است: قبلا که اضافه کار داشتیم تا ساعت 7 و 30 دقیقه شب می ماندم سرکار. آن موقع حقوقم به یک میلیون می رسید، اما الان اضافه ...
19 دی جرقه های انقلاب از قم زده شد/ امام تکرار نشدنی است
بهانه کرد و گفت "بچه ام ازسر کار آمده مجبور بوده از وسط تظاهرات رد بشه ولش کنید خسته است" و با اصرار نجاتش می دهد و بعد معلوم می شود کار همیشگی اش بوده و مادر رضایی همه است. یا وقتی استاد محمد همسایه سررسید و من و برادرم را خبر کرد تا به دست گاردیای که به ندرت جسارت پیدا می کردند تا تو کوچه بیایند نیافتیم.(باز جای خالی حسین معلوم بود)، این ها گوشه ای از آغاز صحبت با کریم بیتا بادیگارد آن زمان ...