سایر منابع:
سایر خبرها
شهید عبدالله باقری به روایت همسرش/در سالن عروسی نماز جماعت خواندیم
.... می گفت: نمی دانی چقدر جنگیدن در آنجا سخت است. اما ما نشسته ایم این جا و اسممان را شیعه گذاشته ایم. هیچ کاری نمی کنیم. وقتی از رفتنش ابراز نارضایتی می کردم، می گفت: پس جواب حضرت زینب(س) را خودت بده. وقتی می خواست برود و من ناراضی بودم همیشه کاری می کرد راضی شوم. اما سری آخر گفت: این بار اگر تو راضی نباشی، نمی روم. با خودم گفتم: نه از دلم می آید بگویم نرو، نه این ...
سه شرطی که امام علی (ع) برای مهمانی رفتن گذاشت
، خوب است ! یا چرا نمی خوری؟ یا من نتوانستم سزای تو کنم که این ها سخن کسانی است که یک بار میهمانی کنند." همچنین خداوند در سوره احزاب ، آیه 53 یکی دیگر از آداب میهمانی را به مومنان یادآور می شود و از آنان می خواهد به وقت میزبان احترام بگذارند : "ای کسانی که ایمان آورده اید، بدون اذن و اجازه و دعوت برای طعام، وارد خانه ی پیامبر نشوید، و هر گاه دعوت شدید، داخل شوید، و چون غذا خوردید ...
عباس عبدی: بقایی صددرصد ردصلاحیت می شود
به سفارت آمریکا در سال 1358 و عضو شورای سردبیری روزنامه های سلام و صبح امروز (از روزنامه های اصلاح طلب) و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی بوده است، این روزها بیشتر از هر زمان دیگری معتقد است نقدهایش به جبهه اصلاحات باعث چند دستگی نمی شود و همچنان می گوید دوران مبارزه جویی برای این طیف سیاسی کشور گذشته است؛ هرچند در خلال گفت وگو چندین بار می گوید این مبارزه جویی نکردن به معنی کنار گذاشتن ...
می ترسند اسرار نظام را منتشر کنیم/ فیلم گلایه از فیروز آبادی را ما منتشر نکردیم/ پدر می گفتند تخریبگرها ...
عصر یک روز زمستانی، در آخرین روزهای سال 95، میهمان فاطمه هاشمی بودیم، از ورزش بیماران پیوند اعضا شروع کردیم و به درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی رسیدیم، از اینجا به بعد تقریبا در اکثر سوالات فاطمه هاشمی اشک ریخت. او بیشتر از اینکه یک چهره سیاسی باشد، یک چهره اجتماعی است، از بنیاد بیماری های خاص بگیرید تا فدراسیون پیوند اعضا، او در حال خدمت رسانی به بخش نیازمند جامعه است، به همین دلیل گفتگو را از ...
ما خودمان جزو حاکمیت هستیم
باید کرد؟ باز نیاز به مرکز سومی ایجاد می شود تا به این اختلافات رسیدگی کند. این مهم ترین بحث ما با آیت الله هاشمی در آن جلسات پس از انتخابات خرداد 92 بود. از سوی دیگر هم چون طبیعی بود که دولت می خواهد مرکز تحقیقات خودش را داشته باشد، مجلس هم بر حفظ این مرکز در درون خودش اصرار داشت و نهادهای دیگر هم همین طور؛ جامه عمل پوشاندن به پیشنهاد من شدنی نبود. ** آقای هاشمی برای حصول ...
حسن روحانی را نمی شناسم/ هر کلاش و کلاهبردار مالی دمش به یک جایی و مسئولی وصل است/ شهیدکاوه را از نزدیک ...
در اصفهان شروع کرده بود و در مقطعی که من رئیس حوزه هنری خراسان بودم، دیدم که سالهای پایانی عمرش را می گذارند و و خانه نشین شده بود . پیش خودم گفتم برایش یک بزرگداشت بگیریم. خیلی ها را برای این مراسم دعوت کردیم. استاندار، مدیر کل ارشاد، مسئولان، و هنرمندان بسیاری به این مراسم آمدند. خاطرم هست دو سه روز قبل از اینکه این بزرگداشت را برگزار کنیم، اتفاقا یکی از مسئولان به مشهد تشریف آوردند و در جلسه ...
محبوب هستم ولی مشهور و سوپراستار نه/ عیدی نقد را دوست دارم
راه را گریه کردم که چرا سازم شکسته است ولی خدا را شکر مشکل حل شد و من توانستم به گروه بپیوندم. خاطره ای که گفتم به نظرم سال 2011 یا 2012 بود. خبری از استاد دارید؟ راستش همان خبری که شما دارید که خدا را شکر حال شان بهتر است. اگر قرار باشد جایی بروید و لذت ببرید کجا می روید؟ یک کافه برای خوردن یک قهوه تلخ البته نه زیاد تلخ با موزیک خیلی خوب و بعدش هم بروم ...
از بدعهدی های واشنگتن تا آدرس غلط دلواپسان
، این را ما از روز اول هم گفتیم که این متن طبق مقررات آژانس، متن محرمانه ای است و روزی هم که منتشر شود، سند افتخار ما خواهد بود. این را از روز اولی که مقاله سالمن در وال استریت منتشر شد، پاسخ گفتم و ان شاء الله اگر زمانی که حتماً آن زمان فراخواهد رسید آن متن منتشر شود خواهید دید که چه سند افتخاری است. البته اخیراً بعضی نشریات امریکایی اشاراتی داشته اند که ایران بر اساس این سند به غنی ...
مهر را زدم زیر نامه و خلاص!
مقیم تهران بودیم. من در خانه اجاره ای زندگی می کردم. علیرضا هم در خوابگاه دانشجویان کوی دانشگاه، انتهای خیابان امیرآباد مقیم بود. تصمیم گرفتیم سریع کارها را رو به راه کنیم و راه بیفتیم. همان روز به یکی از دوستانم تلفن کردم و گفتم: اگر کوله پشتی دم دست داری، هرچه سریع تر آن را بیاور و بده به من. بدجوری کوله لازمم! آن بنده خدا هم کوله کوچک سربازی خودش را داد به من. صبح روز بعد، به ...
مسئولان برای ایجاد اشتغال شب و روز نشناسند
حضرت آیت الله خامنه ای در پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال 1396، از مجموعه اقتصاد مقاومتی دو نقطه اصلی را مشخص کردند که همه فعالیت ها به سمت آن متمرکز شود: اول تولید؛ دوم اشتغال. پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR برخی راهکارهای افزایش اشتغال را براساس بیانات رهبر انقلاب در ادامه مرور کرده است. پیش از این نیز در این باره اطلاع نگاشت راهکارهای اشتغال منتشر شده است. [*] راه افتادن ...
ارتباط شوم نوعروس با هم دانشگاهی اش / مرد عاشق پیشه تا یک قدمی مرگ رفت
رنج و زحمت می اندازی ؟ کرایه یک آپارتمان کوچکتر، بار زندگی و خرج و مخارج تو را سبک تر می کند. اما عروس و داماد جوان می خواستند با کلاس زندگی کنند. چند ماه گذشت. آقای همسایه از کله صبح تا بوق شب سر کار می رفت. کمرش زیر بار هزینه های سنگین مسخره بازی هایش خم شده بود. غفلت او از مسائل عاطفی زندگی و تنها مانده همسر جوانش درد سر ساز شد. هانیه از صبح تا شب ...
جن گیری عروس برای یافتن انگشتر یادگاری خواهر شوهرش! +عکس
آرزو با خوشحالی از اینکه توانسته کمکی به من کرده باشد شیرینی هم می خواست. این زن افزود: می دانستم که زن داداشم دروغ می گوید و به وی گفتم که باید آینه بین جن را احضار کند تا خودم از نزدیک ببینم تا باورم شود ولی وی با بهانه های مختلف می خواست مرا از این کار منصرف کند ولی قبول نکردم و گفتم باید پرینت حسابش را بیاورد تا ببینم با پولی که برایش واریز کرده ام چه کرده است؟! آرزو که خودش نیز در ...
آزاده را تکه تکه کردم / 18 سال با او دوست بودم و او اصرا به ازدواج داشت تا اینکه ...+فیلم وعکس
کشید و من بهش گفتم فحاشی به مادرم نکن اما اون بدتر کرد. بالاخره صبرم تموم شد و ماشین رو سریع نگه داشتم. روز قبل به دلیل عارضه آرتروز گردن که آزاده داشت و رفته بود فیزیوتراپی دست چپش درد می کرد. من ناگهان به سمت آزاده خیز برداشتم با یک دستم گردنش را گرفتم و با دست دیگرم روی دهانش گذاشتم تا دیگر ناسزا نگوید، به خودم اومدم دیدم آزاده کبود شده. چون دستش رو همیشه دو دور دور کمربند ماشین می پیچید و دستش تو ...
طنز؛ ماهی قرمزی که شنا بلد نبود!
.... جرأت داره بیاد منو ببره. مگه چی کار کردم؟ چهار تا غمزه توی آب اومدم که مامانم یادم داده. اینم از خودم در نکنم که می پوسم توی تُنگ! ماهی قرمز گفت: ولی از من گفتن، بیا در بریم، مامورا اومدن ببین دارن با صاحابمون چک و چونه می زنن ها. لابد تعهد و وثیقه می خوان. ماهی مشکی گفت: مگه تو آرایش کردی که می ترسی؟ ماهی قرمزه سریع رژ لب طبیعی اش رو با پشت دست پاک کرد و گفت: نه به خدا، همه چی ...
ماجرای شوم دختر ایرانی که با هزار امید به ترکیه رفته بود!
.... نخستین جایی که برای رفتن به نظرم رسید، خانه "ژاله" بود. دوست شهرستانی ام که برای تحصیل به تهران آمده بود. پول هایم آن قدر نبود که کفاف هزینه زندگی کردن در خانه دیگری را بدهد. ژاله راحت قبول کرد که هم خانه اش شوم. روز و شب کار می کردم تا چیزی دستم را بگیرد. یک سالی گذشت، وضعم روبه راه شد، زندگی خوشی داشتم. مادر انگار دلش برایم تنگ شده بود. به قول خودش یک سال گذشته بود تا خانه ی ...
دولت تا امروز یک ریال بابت مطالبات شهرداری نپرداخته است/ یک سالی هست بلندمرتبه سازی در تهران ممنوع شده/ ...
: بسم الله الرحمن الرحیم. در درجه اول نمره نمی توانم بدهم چون خودم در درون این شورا بودم و قاعدتاً در بحث شورای شهر مسئولیت داشتم و هم نمایندگی مردم به عهده داشتم؛ و اصولاً آدم بخواهد خودش به خودش نمره بدهد کار مشکلی است. مخصوصاً برای من که وسواس دارم در نمره دادن و در دانشگاه معروف است که سخت گیر هستم اجازه بدید من نمره ندهم ولی قیاس کوچک روی چند مورد بکنم که فکر می کنم در این موارد بشود خیلی نتیجه ...
نایب قهرمان پارالمپیک دست فروشی می کند/ بیکارم و فریادرسی نیست
در گناوه گفت. سجاد نیکپرست در طول این سال ها همواره از هر گونه حاشیه برای ماندن طولانی مدت خود در کورس قهرمانی دوری کرد و همیشه از خوبی های مسئولان گفت و گاهی لب به شکایت و گله از بی عدالتی ها باز نکرد. او تنها بر خدای خویش توکل کرد و جلو رفت تا اینهمه مدال رنگانگ برای کشورش از میادین مختلف بین المللی،آسیایی، جهانی و پارالمیپک به ارمغان آورد؛ ارمغانی که برای خودش به مانند ...
حضرت موسی کجا با خدا ملاقات کرد؟
السلام) مدت خدمت خود را به پایان برد و خواست که از شعیب جدا بشود ، از همسرش خواست که از پدرش شعیب بخواهد تا تعدادی از گوسفندان را به آنان بدهد تا به وسیله آن زندگی کنند. در روایت آمده است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده اند : " شعیب به موسی گوسفندانی داد که آن سال زایده بودند و رنگ آن گوسفندان نیز با رنگ گوسفندانش تفاوت داشت ." از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله ...
یکی از اون شعبده های قدیمی اینه که به طرف بگی دوستش داری
...> گفت: با من بودی؟ کسی را توی بلندگوی سالن صدا میزدند؛ من به سختی صدای خودم را می شنیدم. صدایم بی خودی خشدار شده بود. گفتم: اون روز که شما رفتید تو کتابفروشی من براتون یه شعر گفتم. منظورم اینه یه شعر برای خودتون و ساعت مچیتون. لحظه ای، شاید کسر کوچکی از ثانیه، سرش را پایین آورد و به ساعتش نگاه کرد؛ اما فوراً سرش را بلند کرد و زل زد به من. شعری را که جلوی کتابفروشی ...
لوییس همیلتون، قهرمان سریع ترین این نسل از مسابقات اتومبیلرانی
دیگر وقت مبارزه کردن رسیده بود. یادم است که در صندلی عقب ماشین پدرم نشسته بودم و کمربند ایمنی را باز کردم و گفتم می توانم کاراته بازی کنم؟ شش سالم بود. به من زور می گفتند و من از قضیه نفرت داشتم. رفتم و کاراته انجام دادم و یادگرفتم که چطور از خودم دفاع کنم . در مسابقه اتومبیلرانی در سال 1995، همیلتون ده ساله با ران دنیس دیدار کرد، رییس تیم مسابقه ای مک لارن، و به او گفت که ...
عید تهران هیجان دیگری دارد
مدرسه نرود و تنها موقع امتحان روی نیمکت بنشیند و حتی با معدل 15 پیش دانشگاهی را تمام کند. دختر خوش اخلاق، خیلی زود نتیجه همه صبوری ها و تلاشش را گرفت. آن هم با سومی در قهرمانی جهان. سارا بعد از چند سال دوباره سر سفره هفت سین کنار پدر و مادرش سال را تحویل می کند. با او درباره سالی که گذشت و عیدی که پیش رو دارد صحبت کردیم. چه شد شطرنج باز شدی؟ وقتی دوم دبستان بودم، کلاس تنیس ...
باهنر: انتخابات به دور دوم برود روحانی می بازد
آقای مهندس! حالا که دیگر نماینده مجلس نیستند مشغول چه کارهایی هستید؟ کارهای پراکنده داریم. هم کارهای مجمع تشخیص هست که درآنجا پرکارتر شده ایم و هم فعالیت های سیاسی. تعدادی از ارباب رجوع های زمان مجلس هم مانده اند که باید کارهایشان را دنبال کنیم. آخرین باری که در سال گذشته با هم گفت وگو کردیم، گفتید که تمایل دارید کارهای حزبی تان را گسترش دهید. بالاخره این جزو آرزوهایمان است که 3، 4 حزب پروپاقرص فراگیر ضابطه دار و چارچوب دار در کشور به وجود بیاید. فکر می کنم بدین ترتیب کارها خیلی بهتر جلو برود و این برای همه جناح ها خوب است، ولی متاسفانه هنوز زمینه ...
واکنش ستاره تیم ملی به تصادفات تلخ نوروز
...> سال 95 برایم سال خوبی بود. اتفاقات بد هیچوقت در ذهنم باقی نمی ماند. خب در این سال فراز و نشیب هایی داشتم ولی بیشتر اتفاق ها خوب بود. باتیم ملی نتایج خوبی گرفتیم. توانستم با آلکمار به یورو لیگ بروم و تا حدودی موفق باشیم. به فینال جام حذفی هلند هم رسیده ایم. تنها اتفاق بد سال 95 بیماری مادرم بود که خدا را شکر بلافاصله بهبودی اش را به دست آورد. جراحی مادرم خیلی خوب پیش رفت. باید بار دیگر از ...
ناگفته های زندگی ایرج شمسی زاده از زبان همسرش + تصاویر
...؛ ایرج در دبیرستان تدریس می کرد و آقای مظفری دوستش بود. سال 56 استخدام آموزش و پرورش شدم و محل کارم افتاد گناوه؛ 30 سال معلم کلاس اول دبستان های گناوه بودم. چند هفته بعد از این که ساکن گناوه شدم، رفتم داروخانه و سراغ ایرج را گرفتم که نبود. آن موقع در دبستان عرفی تدریس می کردم. یک روز ایرج آمد دبستان عرفی و... چه سالی ازدواج کردید؟ سال 58 ازدواج کردیم. ازدواجی ...
علی دایی: فقط از مادر عزیزم عیدی می گیریم
تان گرفته اید؟ مطمئنا همین طور بوده و بهترین عیدی خود را از دست پدر عزیزم گرفته ام. عیدی هم بوده که خاطره خوبی از آن نداشته باشید؟ خواست خدا بود و آن تصادفی که شب عید کردم در کاشان. به نظرم خدا می خواست یک تلنگر به من بزند و به حال و هوای خودم برگرداند. علی دایی معمولا در لحظه سال تحویل چه آرزویی دارد؟ همیشه آرزو می کنم وضعیت اقتصادی مملکت ...
مختصات شهر اسلامی ، از مسجد و مناره تا تفریح و طلاق
. البته حالا که ساخته شده به عنوان مساله ثانوی است. اگر قرار باشد خراب شود خود امام زمان (عج) خراب می کنند و به ما ربطی ندارد. نکته این است که بفهمیم شهر اسلامی به روح است نه جسم. شهر اسلامی در درجه اول یک تعریف عدالت محور دارد. شهری که طلاق آن زیاد است اسلامی نیست. شهری که خانه میلیاردی در آن ساخته شود و از آن طرف هزاران نفر یک اتاق نتوانند اجاره کنند، اسلامی نیست حتی اگر در روز عاشورا همه ...
نحوه انتصاب عجیب وزیر اطلاعات در دولت روحانی!
به گزارش " حافظ نیوز "،حجت الاسلام علوی: وقتی آقای روحانی به من گفت بیا برای وزارت اطلاعات گفتم با چه سابقه ای؟ من آشنایی با این حوزه ندارم... گفت: خدا کمکت می کنه! از چی می ترسی؟ گفتم: بله ولی از من حرکت از خدا برکت من آورده ای ندارم... بعد آقای روحانی گفت: علوی تو آورده ای نداری؟ تو پسر حضرت فاطمه زهرا. از مادرت کمک بخواه. فکر می کنی بچه شون رو رها می کنند تنها می گذاره؟ این را که گفت من منقلب شدم و لرزه به بدنم افتاد و بغض کردم و اشک تو چشام جمع شد. گفتم حالا که اسم مادرمو آوردی چشم! بعد از رای اعتماد هم اولین کاری که کردم این بود که با تمام وجود گفتم یازهرا!! ...
بزرگترین فاجعه 3 قرن اخیر
! من هم می گویم حقیقتا باید تهران تعطیل شود، مردم نمی دانند تهران چه چیزی خطرناکی است. همه به دلایل متفاوت سرمایه ها و منابع مالی خود را به اینجا می آورند ولی نمی دانند که در کمتر از 10 ثانیه همه اینها می تواند از بین برود و قطعا این اتفاق رخ می دهد. من خودم هر روز منتظر زلزله هستم. ممکن است یکی به من بگوید تو چرا خودت از اینجا نمی روی؟ می گویم این دلیل که دانشگاه من اینجا است، ای کاش ...
چه عیدها که در کنار مزارتان تحویل می شود
خدا می خواست رسید. در روز23 دیماه 94 در حومه حلب در منطقه خانطومان به شهادت رسید. در آخرین روز خداحافظی اش در20 دی ماه 1394 یعنی سه روز قبل از شهادتش به من گفت این بار اگر بروم قطعاً دیگر عید پیشتان نیستم. برای بچه ها لباس عید بخر و عید دیدنی بروید. من خیلی دیر می آیم. راست می گفت خیلی دیر آمد. دیر دیر...طوری که حتی پیکرش هم برنگشت. تجملات عید را قبول نداشت زینت موالی، همسر شهید ...
رضا رویگری در مورد شایعه مرگش گفت: - من حلوا خورم، حلوا بده نیستم! -
خاطره ای ادامه داد: در حرم حضرت ابوالفضل بودم که خانمی اصفهانی جلو آمد و گفت؛ آقای رویگری راست است که شما پولدارترین هنرپیشه ایرانید؟! (با خنده) گفتم یا ابوالفضل خودت ببین چه می گوید! رویگری در پاسخ به این که کارش را به عنوان بازیگر از چه سنی و از کجا شروع کرد توضیح داد: از توی کوچه مان! با محله برو بیا در سال 61 و بعدتر با محله بهداشت در سال 63 هم فعالیت حرفه ای ام شروع شد. ...