سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته های ترور آیت الله هاشمی و تلاش مسعود رجوی برای ملاقات
موبایل آنتن دهی نداشت و ناچار بودم که فاصله بگیرم و در همین اثنی خبرنگارها زنگ می زدند. عدد روی مانیتور از 70 به 90 رسید و خوشحال شدم. وقتی جویا شدم گفتند که کمی وضع شان بهتر شده و همینطور که با تلفن حرف می زدم، گفتم. ایسنا هم همین مطلب را منتشر کرد. منتها بعد از آن گفتند که این هم در اثر همان شوک و فشاری که وارد می کردیم، بوده است. حدود 20 دقیقه از حضور من در بیمارستان گذشته بود که آقای دکتر ...
علم الهدی: آیت الله طبسی به بعضی بینش های بنده اعتراض می کردند یا آن را قبول نداشتند
گفت وگو گفت: می خواهم در مورد مرحوم آیت الله واعظ طبسی نکاتی را بازگو کنم که کمتر گفته شده یا مورد بحث قرار گرفته است. در پایان گفت وگو هم به این نکته اشاره می کند: این حرف ها بعد از درگذشت آقای طبسی گفته شد، ایشان به رحمت خدا رفته اند و دیگر در بین ما حضور ندارند. اگر من این حرف ها را در زمان حیات ایشان بیان می کردم، می گفتند، دارد تملق می کند یا می خواهد موقعیتی پیدا کند؛ اما او هم ...
قهرمان تکواندو: بعد از المپیک 2 ماه به جنگل رفتم
می آیند. *برخی از تماشاگران که در سالن بودند گفتند حریف مراکشی را دست کم گرفته بودی. بعد از المپیک یکسری ها فقط حرف زدند . به هرحال از فرزان عاشورزاده انتظار داشتند که در المپیک موفق باشد. گذشته، گذشته است و آینده مهم است ولی این طور نبود بخواهم حریفم را دست کم بگیرم. *چون جلو بودی و در ثانیه آخر این اتفاق افتاد. نمی دانم چرا آن فرزان همیشگی نبودم و ...
از خیر نمره دادن به قالیباف بگذریم... (2)
صاف می کردند و روی آن هم کمی آب می پاشیدند و می گفتند خیابان آماده شد! باز یادم هست که یک روز که از مدرسه خیام – که فکر می کنم الان نامش بهبهانی شده است – بیرون می آمدم تا به خانه بروم، دیدم یک تاکسی در زمین فرو رفته و ته آن به سمت هواست. حالا هم همین طور است. هر از چندگاهی شاهد فرونشست در بخشی از تهران به خصوص در مناطق جنوبی آن هستیم که نتیجه همان شیوه های غلط خیابان و خانه سازی هاست. ...
استاد کهنمویی واقعا استاد دانشگاه است/ خوشحالم که مرا نمی شناسند
بوده تاجایی که این علاقه بعدها تا جایی ادامه دار شده که او را به سمت خواندن کاگردانی تئاتر در دانشگاه سوق داده است. من در دوره کارشناسی کارگردانی تئاتر خواندم. قبل از آن دو سال هم در کانون سینماگران جوان، سینما خواندم. بعد از آنجایی که مادرم فلسفه محض خوانده بود به آن علاقه مند شدم برای همین تصمیم گرفتم که برای دکتری سراغ فلسفه هنر بروم. این اسم حتما از یک جایی در ضمیر ناخودآگاهم نشسته ولی ...
عاشق طبقات منفی دو هستم
. او مدیری است سِلفی باز و به شدت علاقه مند به حضور در شبکه های اجتماعی که در سفرهایش از ضبط ماشین، به جای موزیک، کتاب صوتی گوش می کند. از غلامی جلیسه بیش از 20 اثر تالیفی و تصحیح متون و کتاب شناسی نشر یافته است. گپ و گفت ما را با مجید غلامی جلیسه، مدیرعامل خانه کتاب، در زیر ملاحظه می کنید: * آقای جلیسه شما گیلانی هستید و از منطقه ای به همین نام. درست است؟ ...
نظام آموزشی مدون در دو دهه و نیم فعالیت مؤسسه مهد قرآن
قرآنی نداشته باشیم. اما متأسفانه آنکه شاهد هستیم این است که متولیان قرآن نگاه سطحی به قرآن دارند و بر همین اساس هر سال بودجه قرآنی را تنزل می دهند البته علت دیگر آن به خود جامعه قرآنی باز می گردد به این دلیل که نتوانستند روش اصولی و اساسی که موجب نزدیکی جامعه به قرآن می شود را طراحی و برنامه ریزی کنند. وی بیان کرد: اما موضوعی که در این میان مغفول است آن است که بودجه قرآنی داریم اما عمده آن ...
علی حاتمی کارگردانی تکرار نشدنی در سینمای ایران
فعالیت های هنری انجام می دادیم. حتی شاید جرقه های اصلی کارهای هنری ما از همانجا زده شد و ما را به سینما بیشتر علاقه مند کرد و در نهایت هم باعث شد پایمان به عرصه بازیگری باز شود. تا جایی که حافظه ام یاری می کند حدود 12 سالم بود که کم کم سینما آمد. از همکاری با ابراهیم گلستان تا تقوایی و بیضایی کشاورز با کارگردان های به نام و مطرح زیادی در طول سال های فعالیتش همکاری کرده است که در ...
ناگفته هایی از آتش نشان های شهید پلاسکو
ورزشکار بودم و دوست داشتم که کارم هم مرتبط باشد و جایی کار کنم که هم ورزش باشد هم خدمت به مردم و هم مسیری برای شهادت در آن باز باشد. اما خواست خدا بود که بعد از مدتی کار در بخش عملیاتی من شدم مسئول معاونت پیشگیری آتش نشانی در ستاد فرماندهی و متأسفانه از فضای عملیاتی دور شدم. البته خدا را شکر که در همه این سال ها همچنان بسیجی بودم و سال 77-78 بسیج اینجا را به همت دوستان پایه ...
تعجب جاسوس آمریکایی از ساده لوحی و تحت تاثیر بودن منتظری
سند زیر مربوط به گزارش دیدار 45 دقیقه ای مامور سیا در پوشش مامور سفارت آمریکا با آیت الله منتظری در 6 آبان 1358 است. از نکات قابل تامل سند زیر ، اذعان مامور سفارت آمریکا در بند 13 این گزارش، به ساده لوحی و تحت تاثیر بودن منتظری است. به گزارش شلمچه نیوز، ششم فروردین سال 1368 امام خمینی (ره) در نامه ای به آیت الله منتظری ، وی را از قائم مقام رهبری عزل کردند . هشتم فرودین همان سال امام در ...
شهادت، برازنده مرتضی بود/ پدر همسرم خواب محل دفن مرتضی را در پیاده روی اربعین دیده بود
بودند که موهای خود را رنگ کند و ایشان در جواب گفته بودند: من نه ظاهرم را رنگ می کنم و نه باطنم را، من دربست همینی هستم که الآنم ... با اخلاق و رفتارهایش بیشتر مطمین می شدم که مرتضی بالاخره شهید می شود، در دلم می گفتم اگر مرتضی شهید نشود پس چه کسی لایق شهادت است؟ ! سیره شهدا را مطالعه کرده بودم و می دانستم شهیدان چه خصوصیاتی دارند و آقا مرتضی هم همه خصوصیات را یکجا داشت .... با ...
بنیاد در آینه مطبوعات
بسیار علاقه مند به مردم ایران اسلامی هستند و همانند برادر، ایرانیان را عزیز وگرامی می دارند. شهرآرا شنبه 21/12/95 مراسم رونمایی از کتاب شیخ شهید در مشهد برگزار شد؛ ماندگاری فرهنگ شهادت مراسم رونمایی از کتاب شیخ شهید اثر سعید موسوی در مشهد برگزار شد.به گزارش شهرآرا، در پی انتشار کتاب شیخ شهید که به زندگی نامه و خاطرات شهید روحانی مدافع حرم، حجت الاسلام محمد رضایی، می ...
با نقشه من امیر به خانه ما آمد و در یکی از اتاقها در کمین شوهرم ماند!
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز ، پریچهر و امیر فکر همه جاراکرده بودند به جز اثرانگشت مجید (مقتول)که راز جنایت هولناک آنان را فاش کرد... حاج محمد مدتی بود قصد داشت حوضچه کوچکی در گوشه حیاط خانه اش بسازد تا اینکه یک روز فرغون اصغرآقا، همسایه شان را به امانت گرفت و به همراه پسرش به سراغ تپه ماسه ای که خارج از محدوده شهر در نزدیکی خانه شان بود، رفتند؛ چون ماسه ها مدتها مانده و سفت و محکم ...
اشک های مادرم پای سجاده را نتوانستم تحمل کنم و توبه کردم / وقتی به رییس باند گفتم مرا تهدید کردند و ...
گفتم دیگر نیستم، آنها همگی به من توهین کردند، بعد تهدید شدم اگر همان شب با آنها به زورگیری نروم، اذیتم خواهند کرد. من نرفتم و مادرم را به گردش بردم. وقتی برگشتیم، دیدم با سنگ شیشه خانه را شکسته اند. سراغشان رفتم و اعتراض کردم، اما همه شان وحشیانه به من حمله کردند و به حرف های رسول که رییس باند بود، گوش دادند و کتکم زدند. اگر نمی کردم، شاید می مردم و حالا آمده ام تا تسلیم پلیس شوم. ...
دختر فراری ها شب ها در ترمینال غرب چه می کردند؟! / راننده اتوبوس پرده از چه رازی برداشت؟1
مثل خودش تحت فشار اقتصادی شدید بودند. به ما التماس می کرد او را به شهرش برنگردانیم. بعد از اینکه این خانم را به بهزیستی فرستادیم به مادرش زنگ زدم. باورم نمی شد، اما مادرش به خاطر فقر اقتصادی راضی بود دخترش همین جا بماند. نمی توانم بگویم خوشحال بود، اما فهمیدیم واقعاً سرمنشا فرار این دختر مشکلات اقتصادی بوده. مادرش می گفت، اینجا شهر کوچکی است و دلم نمی خواهد دخترم دوباره برگردد، چون ...
شاهد مرگ غم انگیز بهارم، چه کنم؟
، نقد خوبی از آقای حسن حسینی دیدم که درباره شاعر عرب، نزار قبانی نوشته شده بود. بعدازظهری بود که می خواستم بخوابم؛ این نقد را که مطالعه می کردم، اصلاً خواب را از سر من برد! خدا می داند که من گریه کردم. گفتم واقعاً ببین انقلاب چه کرده است. جوانی آمده، در عالم نقد وارد شده و این قدر خوب و قشنگ و شجاعانه حرف زده است. شماها بحمدالله چنین قدرت هایی دارید و چنین امکاناتی در شما هست. قلم شما خوب است. ذهن ...
روایت بازی ایران و چین از روی سکوهای آزادی/ دود غلیظ سیگار، اشک های وریا، تشویق ایسلندی، آقای لیپی و ...
گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو-محمدصالح سلطانی؛ مسیرم را که می پرسد و مقصدم را که متوجه می شود، به پهنای صورت لبخند می زند و می گوید: رفتی به جای منم شعار بده! از آن فوتبالی های تیر است و استادیوم نشین های خاص. کمی که می گذرد و بقچه خاطراتش را که باز می کند، اثر چهل سال زندگی و خاطره بازی با فوتبال بیرون می زند. از معدود ایرانی هایی است که سر ِ شش تای معروف توی امجدیه بوده. می گفت آن روز از امجدیه تا ...
گفت و گو با سمیه رستگار، معاون مالی و اقتصادی شهرداری رشت:شهرداری رشت در حال پوست اندازی است
کردم که به این جا برسم تمام موضوعات را یک فلش به سمت شما بزنم و بیدلیل نبوده است که شما را به منطقه فرستادم. ایشان یک تحلیلی روی نیروهای خود دارند و از آن تحلیل به شناختی در مورد توانمندی هایشان رسیده اند. یک جایی من به ایشان گفتم خسته شدم و در آن زمان فشار کاری خیلی زیاد بود. دکتر گفتند من اصلا خنده ام می گیرد که شما می گویید خسته شدم، چون شخصیت شما، شخصیت خستگی ناپذیری است. شاید از ...
جاویدالاثر امیرعلی محمدیان؛ شهیدی که عاشق گمنامی بود
راه بود تا زنگ در را بزند و با شنیدن صدای فرزندش، دوباره آرامش را تجربه کند اما امیرعلی هم دلش هواییِ حرم شده بود. از هر دری وارد می شد به بن بست می رسید تا این که یک روز سرشوخی را با مادر باز کرد، کلی سربه سرش گذاشت. خوب که دل او را نرم کرد، موضوع اعزام به سوریه را با او درمیان گذاشت. باز مادر مخالفت کرد. باقی ماجرا را از خود مادر می شنویم: لحظه ی آخر حرفی به من زد که تسلیم شدم. گفت که از بین سه ...
کتک زدن زن خارجی یک بازرگان در تهران / او هم نمی دانست پنهانی زن دوم مرد ایرانی شده است+عکس
به گزارش اختصاصی رکنا، این زن فیلیپینی که به سختی فارسی حرف می زد، به افسر نگهبان گفت: در حال تماشای تلویزیون بودم که زن ناشناسی زنگ خانه را به صدا درآورد و خواست جلوی در بروم. وقتی در حیاط را باز کردم، زن عصبانی که قدی بلند داشت و لاغراندام بود، بدون هیچ حرفی به سمت من حمله کرد و مرا به باد کتک گرفت. شوکه شده بودم و قدرت دفاع از خودم را نداشتم تا اینکه بعد از دقایقی زن ...
کی روش: این نابینایان دروغ گو!
و کنایه اگر اجازه بدهند برنامه آماده سازی خواهیم داشت و اگر اجازه ندهند، مانند این بازی تنها 4 جلسه تمرین خواهیم داشت. من گفتم اگر اجازه بدهند و شما می دانید که منظور من چه اشخاصی هستند که برای فوتبال ایران تصمیم می گیرند. بیان مشکلات در درجه اول همه باید این اعتبار و تحسین را به سوی بازیکنان ایران ببرند که در 6 سال گذشته عملکرد خوبی داشتند. زمان آن نیست که یک سری ...
داستان کودکانه، زنان کوچک
کرد و گفت: هورا برای نویسندة معروف، خانم مارچ! بعد خودش نیز راز رمانتیکش را گفت تا جو را خوشحال کند. لاری یک لنگه دیگر دستکش مگ را که گم شده بود در جیب جلیقة آقای بروک دیده بود. اما جو از شنیدن این راز رمانتیک ناراحت شد و وحشت کرد. به لاری هم گفت از شنیدن این خبر حالش خراب شده است، چون طاقت ازدواج خواهرش و جدایی از او را نداشت. اگر چه نمی دانست خواهرش هم به بروک علاقه دارد یا نه. تا یکی دو ...
قصه برای بچه ها، داستان جذاب پینوکیو
: کسی خانه نیست همه مرده اند. من هم منتظرم نعش کش بیاید مرا ببرد. پینوکیو داد زد: آه تو را خدا در را باز کن! آدمکش ها... اما هنوز حرفش تمام نشده بود که راهزن ها یقه اش را چسبیدند و گفتند: حالا دهانت را باز می کنی یا باز کنیم؟ بعد دو بار به او چاقو زدند اما چون او از چوب سختی بود چیزیش نشد. یکی از آنها گفت: فهمیدم! باید دارش بزنیم! راهزن دومی هم گفت: دارش بزنیم! بعد دستانش را بستند و با طناب از ...
اولین بار در دهه ی 70 گزارشگری کردم/ سوتی زیاد داده ام/ با تنها دخترم هم دانشگاهی ام/ اگر فردوسی پور ...
. اکثر تیم ها از بازیکن خارجی استفاده می کنند. باید به بازیکنان جوان بها و میدان داده شود. آناج: تلخ ترین اتفاق سال؟ مرحوم شدن مادرم که درست در اول فروردین سال 95، ساعت 9:30 به من زنگ زدند و گفتند حالش خراب است. چون چند وقت هم می شد که مریض بود به محض شنیدن خبر متوجه شدم که اتفاق تلخی رخ داده است. آناج: سین مورد علاقه تان در هفت سین چیست؟ خیلی به این ...
7 راه برای افزایش برکت عید
.... یک کسی گفت: من دوست دارم با خرجی خودم با تو بیایم. گفتم: چرا می خواهی با من بیایی؟ گفت: من یک وقت بچه بودم در آب افتادم. یک نفر پرید مرا نجات داد. الآن او فلان شهر آلمان است. من با تو می آیم تو برو سخنرانی کن و من هم بروم فامیلم را ببینم. چون او را می شناختم گفتم: خوب با پول خودت می آیی، بیا. همین آقایی که غرق شده و نجات پیدا کرده الآن از اساتید مهم دانشگاه است. اما می گفت: بچه بودم این مرا ...
اعتراف تاج به فساد در فوتبال ایران
، گفتند برای شرکت در انتخابات نام نویسی نمی کنند. یعنی بعد از بازگشت از آن جلسه بود که گفتند قصدی برای شرکت کردن در انتخابات ندارند؟ بله، بله. ما تا آخرین لحظات هم همین جا (در دفتر) بودیم. قرار شد ایشان بروند (به جلسه) و بیایند و کارهای ثبت نام شان را انجام دهند، چون مدارکشان را هم آماده کرده بو دند. وقتی برگشتند، گفتند ثبت نام نمی کنند. جمع بندی شد که من ثبت نام کنم، ولی صحبت های زیادی ...
غزل زندگی کنیم نمایانگر افکار کلی از شاعر است
شدم تا تو بگیری و بمیرانی ام خوب ترین حادثه می دانمت خوبترین حادثه می دانی ام؟ حرف بزن، ابر مرا باز کن دیر زمانی ست که بارانی ام حرف بزن، حرف بزن، سال هاست تشنه ی یک صحبت طولانی ام ها... به کجا می کشی ام خوب من ها... نکشانی به پشیمانی ام و غزل ذیل یکی از سروده های معروف محمدعلی بهمنی است که ...
از شادی حلال تا تولید و اشتغال؛ نقش حوزه علمیه چیست؟
دوره برپایی حکومت اسلامی در کشور حضور داشته و به فعالیت می پردازند، مقایسه کنیم. مراجع عظام تقلید دفاتری در شهرهای مختلف دارند که عمده وظیفه شان در این دو مورد خلاصه می شود: دریافت وجوهات و پاسخگویی به سؤالات فقهی مردم. هیچ کدام از دفاتر مراجع بزرگ تقلید، رفتارشناسی مردم کوچه و بازار را از وظایف خود نمی دانند. هیچ کدام از آنها ارتباط با مردم نیازمند و برنامه ریزی در حوزه ازدواج، اخلاق خانوادگی و ...
گفتگویی صریح با سخنگو و رئیس مرکز دیپلماسی عمومی
ولی تخلف آگاهانه نبوده یعنی بیشتراشتباه بوده و هیچ گاه عامدانه سعی به تخلف ندارم.اگر بخواهم به طور مصداقی به این تخلفات اشاره کنم مثلا یکی دو بار استفاده از موبایل بوده یعنی منتظر یک خبری بودم یک دفعه تلفنم زنگ خورده ،جواب دادم و بعد متوقف و جریمه شدم.یا مثلا یک بار در اتوبانی متوجه سرعت نبودم با سرعت بیش از حد حرکت می کردم که باز متوقف و جریمه شدم اما تعدار این موارد خیلی زیاد نیست ولی اگر بدانم ...
واکنش صابر خراسانی درباره شباهتش به آقاسی
خودم و همه اطرافیانم عجیب بود چون من هیچ ارتباطی با این فضاها نداشتم؛ نه با فضای شعر و نه فضاهای مذهبی در یک دوره ای یکی از دوستانم در مشهد به من گفت صدایت خوب است، مداحی کن، من هم یک سالی را در آن حال و هوا بودم، اما دیدم واقعاً متعلق به آن نیستم. بعد از آن بود که متوجه شدم به شعر علاقه مند شده ام. یعنی در حقیقت من آن اوایل هیچ چیزی از شعر نمی دانستم. حتی ردیف و قافیه را نمی شناختم، شعر ...