سایر منابع:
سایر خبرها
بهمنی به تعداد تمام ابیات خوبش متولد شده/ 75 سال زندگی برای جاودانگی
فرهنگ و هنر عصر سه شنبه 29 فروردین ماه در موزه هنرهای دینی امام علی(ع) برگزار شد. در ابتدای این نشست، به عنوان سورپرایز و شگفتانه آیه بهمنی دختر استاد محمدعلی بهمنی وارد سالن شد و در میان تشویق حاضران برای تبریک تولد پدرش، دست او را بوسید. گویی نام او را در تاریخ ادبیات خوانده ایم نخستین سخنران این برنامه مصطفی محدثی خراسانی بود. او سخنرانی خود را با دو بیت از اشعار خودش ...
در کمپ های ترک اعتیاد چه خبر است؟
از اینجا بیرون. البته اگه دوباره وسوسه نشم و بکشم که بر گردونن من رو این تو". دختر کنار دستی اش هم می گوید: "بابام من رو به زور آورد اینجا. من می خواستم تو خونه ترک کنم. خودم قرص و مُرص می گرفتم ترک می کردم. حالا میاد دیدنم گریه می کنم که من رو مرخص کنه، ولی نمی کنه. می خواست زن بگیره. می خواست نباشم یه مدت. اینجا هم هیچی نیست. صبح می شینیم تا شب. هر روز. اینطوری بدتر من همش به مواد ...
دماغ گری نویل، کاپوچینوی سیدجلال/ گمشده ای به نام ظرفیت
توجیه پذیر هست شاعرین ما چند هزار سال قبل از انسانیت گفتن دین هن همینطور این دوستان از کدوم طیف هستن به عنوان یه پرسپولیسی میگم تو رو خدا موضوع انسانیته بحث رنگ و باشگاه رو وسط نکشین این کار بدعت میشه اونوقت مقصر من و شماییم که دفاع کردیم حالا این دو خارجی شدن الگوی ما اینا خیلی کارا میکنن که جاش نیست گفته بشه ما هم باید ...
همسرم مثل دوست با وفا در کنارم بود/ دختر دو سال و نیمه شهید هنوز منتظر پدرش است/ همسرم، حجاب چادر ...
را آغاز کردیم حاصل این زندگی دو دختر است؛ "الهه" 9 ساله است و "الناز" 2سال نیمه. وی از نخستین جلسه آشنایی با همسرش گفت: من زبانم بسته شده بود و اصلا در مورد شغل و سن "محمد" نتوانستم سئوالی داشته باشم!بعد از ازدواج همیشه به "محمد" با شوخی می گفتم تو چکار کردی که من زبانم بسته شد و سر بسته به شما بله را گفتم. جدا از شوخی اخلاق خوبی که محمد داشتند موجب شد من به او بله را بگویم و ...
بابا گفت می روم ثبت نام کنم تا رییس جمهور شوم!
زنید؟ سفر به آلمان و ملاقات با خانم مرکل صدراعظم این کشور به طور کاملا اتفاقی در تابستان رخ داد. قرار بود یک دوره تورنمنت بین المللی زنان در آلمان برگزار شود که دوست یکی از بستگانم در آنجا مرا در جریان این بازی ها گذاشت و ما هم ناامیدانه ثبت نام کردیم اما چند وقت بعد ویزاها آمد و رفتیم آلمان. مرکل آمد، کلی خبرنگار آلمانی هم پشت سرش آمدند و با تیم های شرکت کننده دیدار کرد. او خیلی خوشحال بود که آلمان میزبان بانوان ایرانی است و حتی در میان صحبت هایش اشاره کرد مسئولان فدراسیون فوتبال آلمان این تورنمنت را هر سال با حضور زنان کشورهای مختلف جهان برگزار کنند. ...
یک داستان طنز سینمایی/ حکایت شیرین یک شیدای سینما!
:" ببخشید استاد، من مدتیه در رشته سینما فارغ التحصیل شدم و می خوام اگه ممکن باشه، توسط شما وارد بازار کار بشم!" - یعنی به سلامتی دیگه درس و مشق رو تمومش کردی؟!" - بله، تموم شد! - بدون تجدیدی؟! - تجدید چیه آقا؛ من در بین همه دانشجویان، بهترین امتیاز... - بابا ایول؛ جمالتو عشقه ممتاز؛ سالاری جون هوشی! و بلافاصله چند قدم جلو آمد و به شکل ...
طنز؛ من اگر ننشینم چه کسی بنشیند
و از روش برنداشتیم. اینه که الان هیچ تپه ای وجود نداره که ما فتح نکرده باشیم. فقط یه مورد اونم خودکفایی و دستیابی به کاندیدای ریاست جمهوری به دلیل کمبود نیروی انسانی کارآمد تو این زمینه بود که خداروشکر اونم بهش رسیدیم. ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری نشون داد که دیگه کشف انرژی هسته ای توسط دختر 16 ساله تو زیرزمین خونه، امری عادی و روتین محسوب میشه. الان دختر و پسر 6 ساله ای تو کشور ...
منافقین چگونه فاطمه سه ساله را شهید کردند + عکس
را زیر نظر داشتند و ما هم این را می دانستیم. یک شب در واحد ارتباط جمعی بودیم. آمدند و از روزنه کلید واحد چراغ قوه انداختند تو که من بیدار شدم و با شنیدن صدا رفتند. یک دو شب بود که به خاطر فاطمه می رفتیم توی کانتینر می خوابیدیم چون هوا گرم بود و او نمی توانست بخوابد و ما برای خنک کردن خانه هم امکاناتی نداشتیم. آن شب هم در کانتینر خوابیدیم چون هوا گرم بود و صبح رفتیم خانه نماز بخوانیم. ...
اخلاق عاشقی چیست؟
علاج ناپذیر و از وجوه تراژیک زندگی. این جا از مواردی است که اخلاق کاری برای انجام دادن ندارد. برای همین هم می گویم وجه تراژیک زندگی، و نه مصیبت. چون هر مصیبتی تراژدی نیست؛ این مصیبت، مصیبتی است که از آن گریز و گزیری نیست . آیا برای آن که طرف مقابل مان در موقعیت انتخابی تراژیک قرار نگیرد، می توانیم بنا بر مصلحت، پنهان کاری کنیم؟ کتمان حقیقت اگرچه خوشی زندگی تو را تضمین می کند اما خوبی ...
حقایقی جالب درباره حمید فرخ نژاد به بهانه سالروز تولدش
فرخ نژاد این روز ها دو “گشت2” و ” خوب بد جلف”را بر پرده سینماها دارد که با استقبال بسیاری خوبی مواجه شده است . به من بر می خورد اگر حرفی را بزنم و چاپ نشود فرخ نژاد ازجمله بازیگران مطرح سینمای ایران است که کمتر تن به مصاحبه می دهد. او منطق خاص خودش را برای مصاحبه نکردن دارد، فرخ نژاد چند سال قبل در گفتگو با ماهنامۀ نسیم در بخشی از صحبت های خود گفته است : “وقتی اجازه نداری ...
محمدعلی کشاورز، هنرمندی از جنس مردم
... یکی از شیرین ترین خاطرات جوانی تان را تعریف کنید؟ روزی چند پسر از فامیل ها فوزیه، همسر شاه به جلفا آمدند و دنبال دخترهای مردم راه افتادند. بچه های ارمنی به خانه مان آمدند و در زدند و موضوع را به من گفتند. بدون آن که به خانواده ام چیزی بگویم با آنها راهی شدم. پسرهای شهری را در کوچه تلگراف خونه گیر انداختیم و حسابی کتک شان زدیم. فرار کردم و به خانه برگشتم. از طرف پاسگاه آمدند و مرا ...
نقاشان لبخند
بارها بازارچه های خیریه در دانشگاه سیستان و بلوچستان برگزار کرده اند و پولش را خرج همین کارهای خیرشان کرده اند. مثل فراهم کردن خرج جراحی دختری که به خاطر نداشتن پول عمل پیوند کبد، مجبور بود که هر 2ماه یک بار چند روزی در بیمارستان بستری شود. فوادی ها با همین پول ها او و خانواده اش را به شیراز فرستادند تا برای همیشه بهبود پیدا کند. هرچند، بعد از عمل، دختر از دنیا رفت و همین غم بزرگی را بر دل بچه ...
دعا کنید این خبر صحت نداشته باشد/هرجا می خواهی برو ولی سوریه نه!
خبر نداری؟ شروع به گریه کردم. گفتم از دیشب پای تلفن نشسته ام تا محسن زنگ بزند... حالم طوری بود که مادر با نگرانی گفت تو هیچ وقت این طور نبودی! حتماً اتفاقی افتاده! گفتم به خدا هیچ نشده، فقط خیلی دلتنگ شدم... صدای فریاد مادر را می شنیدم. بچه ها هنوز خواب بودند. رفتم آنجا تا مادر را آرام کنم که دیدم چند نفر دم در خانه آنها هستند؛ دایی، برادرم و بقیه افراد که یادم هم نیست دقیقاً. با مادر صحبت می ...
نرگس کلباسی از رنج ها و آرزوهایش می گوید
ایران وطن ماست. بعد از فوت پدر و مادرم هم که در انگلیس بودیم، در آنجا با دو برادرم، خودمان، خودمان را بزرگ کردیم و نبودن خانواده و بودن در جایی که احساس می کنی خانه تو نیست، رنج آور است. کم کم به این فهم رسیدم که فقط ما نیستیم که این طور هستیم و خیلی ها در دنیا شبیه ما هستند و خانواده ندارند و احتیاج به کمک دارند. حتی زمانی که بچه بودم دوست داشتم زودتر بزرگ شوم و به بچه هایی مثل خودم و ...
نرگس کلباسی از رنج ها و آرزوهایش می گوید
فوت پدر و مادرم هم که در انگلیس بودیم، در آنجا با دو برادرم، خودمان، خودمان را بزرگ کردیم و نبودن خانواده و بودن در جایی که احساس می کنی خانه تو نیست، رنج آور است. کم کم به این فهم رسیدم که فقط ما نیستیم که این طور هستیم و خیلی ها در دنیا شبیه ما هستند و خانواده ندارند و احتیاج به کمک دارند. حتی زمانی که بچه بودم دوست داشتم زودتر بزرگ شوم و به بچه هایی مثل خودم و برادرانم کمک کنم. این ...
دردهای خاکستری
در گلویش جا خوش کرده می گوید: بابام منو بدبخت کرد. اون مرده ولی مقصر اصلی تموم دربدری های منه. جوون که بود ننه و آقاجون و زمینا کشاورزی رو ول کرد اومد شهر. بیکار و درمونده. نه جایی برای زندگی داشت، نه شغلی که بتونه خورد و خوراکشو تهیه کنه. اومد تو یه محله دربداغون پی کار و کاسبی. نونوا شد. این تنها کاری بود که می تونست انجام بده. چون هرزگاهی توی روستا نونوایی می کرد. یه اتاق اجاره کرد با دو سه تا ...
درآمدسازی برای حفظ زندگی
های ساختمانی و در پیوند با همه قسمت ها گروه رنگ کارها هم با انجام بخش های مربوط به رنگ های مختلف سالن ها، اتاق ها، راهرو و اتاق خواب و کودک و... همه فعالیت ها را زیر دست مدیران قبلی دنبال کرده و اینک به خاطر درآمدسازی شخصی و اینکه می خواهند دستمزد متعادل و قابل قبولی را از نظر خانواده و اجاره خانه و تحصیل بچه ها به دست آورند، با تشکل یک گروه متبحر و کاردان و در اختیار داشتن وسایل لازم از فرچه و ...
ذره بین
باخته و پدرش نیز از ناحیه کتف دست راست مورد اصابت چند ضربه چاقو قرار گرفته است. پدر مقتول که جهت انجام اقدامات درمانی به بیمارستان منتقل شده بود، پس از پایان درمان و با حضور در اداره پلیس به کارآگاهان گفت: با شنیدن صدای درگیری از خانه بیرون آمدم، دیدم که پسرم با سه جوان دیگر درگیر شده است. قصد پایان درگیری آنها را داشتم که ناگهان یک نفر از آن سه نفر با چاقو ضربه ای به پسرم زد که چاقو به گردنش ...
دختربچه ای معصوم در دام کانالی مخوف
از شأن تو و خانواده توست که وارد چنین کانال هایی بشوی. مرضیه انکار کرد و حتی سوگند خورد که از گوشی جدیدش فقط برای درس استفاده کند. مرضیه از حنانه می ترسید چون پدرهایشان همکار و دوست صمیمی بودند و رفت و آمد داشتند. مرضیه نگران بود که مبادا حنانه راز او را به پدرش بگوید و آبرویش برود. مرضیه با پدرش نوعی رودربایستی شدید داشت که مربوط به سنش بود. مرضیه کوشش زیادی کرد که حنانه قانع شود که اهل هیچ کانال ...
خدا با من است
...... سکوت کردم و به گذشته پرتاب شدم. به گزارش بولتن نیوز به نقل از مجله خانواده سبز، به چندین و چند سال پیش، به شبی که با کلی عشق و خوشحالی درست در همین نقطه ایستاده بودم و به جای نیما، بهرام بود اولین عشق زندگی ام، عشقی که ان را از خدا طلب کرده بودم و خواسته بودم. اولین قدمم رو که برداشتم چشمام رو بستم. دستم رو کشیدی که دنبالت بیام اما من وایساده بودم!! بی هیچ ...
آرش کامور در مراسم رونمایی آلبوم عطار : من باز هم درگیر عطار خواهم بود
مراسم سخنرانی کرد و گفت: امیدواریم روزی برسد که براساس مقررات حاکم بر فضای مجازی، در خانه خواننده یک اثر را بزنیم و بگوییم، این سهم تو از انتشار اثرت در فضای مجازی است. علیرضا بدیع، شاعر، که اجرای این مراسم را برعهده داشت، اعلام کرد که پیامی به دستش رسیده و در آن، محمدرضا شفیعی کدکنی شاعر، به حاضران این مراسم و آرش کامور آهنگساز آلبوم سلام ویژه رسانده است. او سپس از وحید تاج ...
نه فیلسوف نه دکتر، متخصص باشید
.... کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی خوب نوشتی خانم کنگرانی. بحثی روی این ندارم که اون طرف کارشناساش متخصص ترن. این که بدیهیه چون فوتبالشون هم از ما سطحش بالاتره. ولی اونا هم فوتبالیستاشون تو چنین برنامه های طنزی شرکت می کنن. الکی آسمون به ریسمون نبافید. اصلا مگه خود آی اسپورت مثل یه نشریه حرفه ای اون طرفی هست که حالا ف.تبالیست ها بخوان متخصص باشن. خدا ...
در خرابات بگویید که هشیار کجاست
ایران آنلاین / بیشتر علاقه مندند چیزی رو بشنوند که دوست دارند. این توضیح رو دادم که من رو متهم به کلاهبرداری نکنین. مثلاً روز اول یه مشتری داشتم 23 سالش بود. تمام راه های دکتر شیری و خانم دکتر فردوسی پور رو برای زدن مخِ همکلاسیش تو دانشگاه امتحان کرده بود اما نتیجه نگرفته بود. حالا اومده بود برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کنه تا شاید دخترِ رضایت بده. منم براش این بیت عاشقی ...
برخی ها تاریخ دان بودند برخی ها تاریخ ساز شدند!/ یک فریم عکس در ساحل قوریگل با آستین کوتاه کافی است؟
...> گفت: شورای شهر! گفتم: اگه باعث اشتغال میشه منم بیام! همه خندیدند و همون آقای کاندیدا گفت: برای ائتلاف جای خالی داریم تو هم بیا؟ پرسیدم حقوقش چقدره؟ گفت: حقوق نداره حق جلسه داره اما آپشن های جنبیش خودش اندازه یه حقوق نجومی کاربرد داره! البته اگه زرنگ باشی و گیر نیفتی! همه با صدای بلند خندیدند. گفتم: شرایط ثبت نام چیه؟ گفت ...
طنز؛ کوکو یا کتلت؟ مساله این است
مهرشاد مرتضوی در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت: یکی از ویژگی های دموکراسی نوین اینه که شما می تونین هر چیزی رو با دموکراسی به دست بیارین، حتی اگه خلاف دموکراسی باشه؛ مثلا تو خونه ما، همیشه بابام اول میگه: این تلویزیون هم که هیچی نداره و ادامه حرف رو با سوال خب حالا بزنم شبکه خبر یا بزنم اخبار ساعت 9 شبکه یک؟ پی می گیره. شما هم که برنامه های هر دو شبکه براتون جذابیت غیرقابل تصوری داره ...
باغ لیلی، فرش مجنون
بریده بودند و ارباب حکم کرده بود، ترمیمش کنند. رفو کردن این دایره یک سال طول کشید. خیلی سخت گذشت. تفریح در قبرستان دختر روی فرش ماشینی نشسته و انگشتانش مدام میگردد پی تارهای کوتاهی که به دست نمیآید. این شهر هیچی نداره. باور میکنید ما برای تفریح پنجشنبهها میریم قبرستون؟ جوونها همه لباسای خوبشون رو میپوشن و میان یه چند ساعتی دور میزنن. اغلب مردها به خودکشی فکر میکنن. خواجویی ...
وعده تو خالی و کاندید توخالی سر و ته یه کرباس!
نمی دونم با چه حساب و کتابی ما شدیم غمگین ترین کشور دنیا چون اصولا چیزی نمونده که بهش نخندیده باشیم. شاید به این خاطره که اونقدر نذاشتن سرجاش به چیزهای خنده دار بخندیم که بجاش به چیزهایی جدی و حساس می خندیم! دو دو تا چهارتا، وقتی کارناوال شادی نداریم همه چیزمون می شه کارناوال شادی! پلاسکو آتیش می گیره قبل از اینکه دودش بره تو چشممون، جوک هاش می ره تو حلقمون! هواپیمای خودی سقوط می کنه ...
اگر رئیس جمهور شوید چه می کنید؟
خوش نما): من مشکلات اساسی کشور رو بررسی می کردم، به کارشناسای تغذیه می گفتم راه حل خوبی براش پیدا کنن و دستور حلشو میدادم، مثلا فقط پفک های لاغر کننده تولید میکردم و اصلا مگه من که 96 کیلو هستم چاقم؟ دکترای انگ نزن هم لازم داریم، بعدشم خونواده ها باید تشویق کنن پسراشون چاق بشن چله بشن، پفک بخورن، پفک خیلی خاصیت داره. پسر سه سال و هشت ماهه بغل پدرش: جوجو. دختر 20سال و شش ماهه، مجرد ...
جنگ خروس ها ، تفریح یا شغل؟
دستمال نمی بندد! می گوید: جنگ خروس تو ایران جرمه و رسانه ای کردنش هیچ فایده ای برای کسی نداره؛ جز اینکه فشار روی ما بیشتر میشه. سعی می کنم با کمی لفاظی، او را راضی کنم که به شرط ناشناس ماندن افراد و نام و نشان محل برگزاری جنگ، اجازه تصویربرداری بدهد، اما آقا رضا به حرف هایم گوش نمی دهد و در جواب می گوید: اگه میخوای، از ما پیش کسوت تر و قدیمی تر تو این کار زیاده، برو اونا رو پیدا کن باهاشون ...
خاطرات عید اون سال ها/مهدی دهقان نایینی فرزند علی محمد
اومدم در یکی از محلات قدیمی و بابام کشاورز بود و کارگر یک روز صبح عید اون سال ها که تقریبا پنجاه و خورده ای سال پیش بود با هم رفتیم خونه خان بزرگ نایین که خدا بیامرزتش مردم شهر اون را به اسم حاج میرزا اسماعیل خان که خونش پشت سلطون موصله که الان شرکت ماهان ( قالی بافی ) است میشناختنش از اون در خونه کذایی وارد شدیم بعد از طی 200 متر کوچه خصوصی و هشتی و دالون و ایوون رسیدیم در اتاق خونه خان بابام سلام ...