سایر منابع:
سایر خبرها
اظهارات تکان دهنده دختر دانشجو: پدرم بعد از کتک مفصلی که به مادرم زد، او را از بالکن به حیاط پرت کرد
زد ولی مادرم می گفت به خاطر شماها طلاق نمی گیرم. بیش از 20 سال مادرمان سختی کشید و حرفی نزد. روز حادثه از صبح پدرم دعوا راه انداخته بود و بعدهم از خانه بیرون رفت. چند ساعت بعد که برگشت به مادرم گفت چرا خودت را گرفتی.باهمین حرف ها جنجال به پاکرد و مادرم را به باد کتک گرفت. طوری او را کتک زد که احساس کردم صدای خرد شدن دنده هایش را شنیدم. با دیدن این صحنه در دومین روزعید عصبی شدم و از اتاق بیرون ...
دختر جوان: پدرم قاتل است
ادعایی گفت: من همراه خانواده ام در شهرستان زندگی می کنیم، اما خواهرم با شوهر و دو فرزندش در تهران زندگی می کرد. چند روز قبل دختر خواهرم تلفنی خبر سقوط مادرش را به من اطلاع داد و من هم بلافاصله به تهران آمدم که متوجه شدم خواهرم با شوهرش درگیر شده و او هم خواهرم را از بالکن به پایین پرتاب کرده است. در حالی که دختر زن فوت شده هم حرف های دایی اش را تأیید می کرد، ایرج به عنوان مظنون حادثه ...
فاش شدن راز قتل مادر توسط دخترش
گرفت که بسختی او را نجات دادم. مادرم فرار کرد و سمت بالکن رفت. پدرم پشت سرش رفت. او را گرفت و هل داد و به سمت اتاق نشیمن بازگشت. سراسیمه رفتم تا مادرم را نجات دهم که به حیاط سقوط کرده بود. پدرم خونسرد نشسته بود و بعد که اورژانس آمد او فرار کرد. مادرم بعد از 19 روز فوت کرد. با گفته های تنها شاهد جنایت، متهم که تحت تعقیب بود دیروز بازداشت و برای تحقیقات به دادسرای جنایی تهران منتقل شد ...
10 صبح وقتی به خانه آمدم در اتاق مادرم با صحنه زشتی روبرو شدم و ...
رسانده است اما چون اهل یکی از شهرستان ها است و چند روزی است به تهران آمده، نمی داند خانه خواهرش کجاست. از همان موقع بود که تحقیقات مأموران در این باره آغاز شد. مأموران منطقه ای را که این مرد در آن حوالی دستگیر شده بود را جست وجو کردند اما هیچ قتلی در آن حوالی اتفاق نیفتاده بود. با این حال اظهارات این مرد و شواهد موجود نشان می داد این مرد مرتکب قتل شده است. درحالی که 5 ساعت از این ماجرا ...
مادرم ارتباط های کثیف در تلگرام داشت به پدرم گفتم و ...+عکس
روز بعد وقتی با هم در خانه تنها بودیم، از او خواستم به رابطه پنهانی اش اعتراف کند اما همسرم عصبانی شد و منکر چنین اتهامی شد. او که ادعا می کرد مورد بی احترامی و تهمت قرار گرفته، مرا تهدید به طلاق کرد. از آنجا که در سال های طولانی زندگی مشترک مان هیچ گاه روبه رویم قرار نگرفته بود، مطمئن شدم آموزه های تلگرام باعث بی پروایی اش شده و زندگی ام در حال نابودی است. به همین خاطر چاقویی برداشتم و او را به ...
مردی که به خواهرش رحم نکرد:/ “او در غذایم مواد می ریخت تا معتاد شوم”
کیفرخواست متهم را بیان کرد و خواستار اشد مجازات عامل قتل به اتهام قتل عمد خواهرش شد.سپس فرزندان مقتول خواستار قصاص دایی جنایتکار شدند. در ادامه جلسه، متهم پای میز محاکمه ایستاد تا از خود دفاع کند. او گفت: آن روز تازه به تهران آمده بودم و به گرمخانه رفتم. وقتی پول هایم تمام شد با مریم تماس گرفتم که او مرا به خانه اش دعوت کرد.هنگام خوردن شام دوباره بدنم داغ شد که فکر کردم خواهرم در غذایم مواد ریخته ...
هنوز هم به گوشی ناصر حجازی پیامک می زنند...
سخت گذشته است. امسال هم بدون مرحوم پدرم با خانواده به شمال رفتیم. عیدهای شمال را دوست داشت و هر سال با خانواده های دیگری دسته جمعی به شمال می رفتیم. از وقتی که رفت، اکیپ ما تارومار شد. یادش بخیر، پدرم همیشه عیدی به همه پول می داد. به من و آتیلا بیشتر. خیلی اهل دید و بازدید بود. در خانه ما هم مراسم نوروز باید اجرا می شد. پیش از عید خودش به اتفاق مادرم به بازار می رفت و خرید می کرد. از ماهی قرمز ...
جُل خود از آب بیرون کشیدن!
لب آورده بود، اما به خاطر سفارش های مادرم و پدرم که می خواستند او را به خانه برگردانم، باز هم تحمل کردم، تا اینکه یکباره به عنوان پیدا کردن کار راهی تهران شد و با خبر شدم با آشنایی با یک کارمند گرفتارتر از خودش در یک شعبه بانکی توانسته یک دفترچه چک دریافت کند و به عنوان اینکه می خواهد فیلم تهیه کند چند صد میلیون بدهکاری بالا آورده و طلبکارها هم مرا تهدید می کردند تا طلب شان را بپردازم... به ناچار ...
متهم به قتل: صدایی به من گفت که خواهرم را بکشم!
جسد خواهرم در خانه است. زمانی که مأموران به خانه خواهر این مرد رسیدند، جسد او را غرق در خون پیدا و متهم را بازداشت کردند. با مشخص شدن موضوع و شکایت اولیای دم و تکمیل پرونده و صدور کیفرخواست، رسیدگی به اتهام مرد متهم به قتل در دستور کار شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شد. بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهم را خواند ...
بهترین راه حل
که این بحث کوتاه شکل گرفت، همه چیز به خیر و خوشی و با گلایه های ساده یونس تمام شد، ولی جنگ و دعواهای اصلی در راه بود و آن قدر ادامه پیدا کرد که مجبور شدم دادخواست طلاق بدهم! من و یونس از هم جدا شدیم و زندگی مجردی خودم را دوباره با مادرم شروع کردم. تصمیم داشتم این بار، موضوع بودن در کنار مادرم را به عنوان شرط ضمن عقد مطرح کنم تا هیچ جنگ و دعوایی در زندگی مشترک آینده ام نداشته باشم. بعد ...
پسر جوان ناخواسته پدرش را زنده زنده سوزاند!
پلیس آگاهی راهی محل حادثه شد. بررسی های تیم جنایی نشان داد ساعت چهار بامداد پسر جوانی به نام فرامرز که از دو ماه قبل با خانواده اش اختلاف داشته به در خانه شان می رود و خودروی 206 خودش را آتش می زند. پدر متهم وقتی با این صحنه روبه رو می شود، قصد دارد مانع حادثه شود که آتش می گیرد و به شدت دچار سوختگی می شود. در حالی که تحقیقات برای دستگیری فرامرز ادامه داشت مأموران دریافتند وی ...
پادگان کوچک آقای سیرجانی و بانو
و افسر کنترل شکاری پایگاه نیروی هوایی است. خیلی دوست داشتیم او هم امروز برای این مصاحبه کنارمان باشد اما امکان حضور پیدا نکرد. از سختی های نظامی گری این است که هر جایی که گفتند باید بروی، چه مناطق سردسیر باشد چه مناطق گرمسیر. موقعی که استخدام شدم دو سه ماه بعد به دلیل شکستگی پا در حین فعالیت ورزشی باز هم دوره آموزشی را گذراندم و از شیرین ترین لحظات این دوره این بود که پدرم دو بار به دیدنم آمد. تلخ ترین خاطره هم این بود که همکارم سرهنگ شاه ویسی که در هوانیروز بود چند سال قبل در منطقه خین عرب مشهد در حین عملیات امداد و نجات جان خود را از دست داد، آن روز، روز بسیار سختی برایم بود. ...
این دختر 70 سانتیمتری، یک کارآفرین نمونه است
.... وقتی با امام رضا(ع) مشغول نجوا کردن بودم یکی از خدام صدای مرا شنید و زمانی که پدرم بازگشت با عذرخواهی، ما را داخل حرم برد و من عاشقانه ضریح امام رضا(ع) را زیارت کردم. وقتی از حرم بیرون آمدم مادرم روی پای خودش ایستاده بود. اشک از چشمانم سرازیر شده بود. آن روز خدا صدای مرا شنید و پاسخم را داد. او می افزاید: شش سال قبل در نمایشگاهی که در تهران برپا شده بود شرکت کردم و مسئولان از ...
زندگی برباد رفته با ازدواج اجباری
رویداد شادی بخش که می تواند برای هر انسانی در زندگی اش اتفاق بیفتد ازدواج است. منزل می برد تا اینکه یک روز در پارک با پسر جوانی به نام ساسان آشنا شدم. از آنجاکه ساسان همسن و سال خودم بود و بسیار شوخ و آدم شادی بود، خیلی زود خودش را در دلم جا کرد و من که عاشق هیجان و جنب و جوش بودم دلبسته اش شدم و در زمان هایی که همسرم منزل نبود با او قرار می گذاشتم و همدیگر را می دیدیم چند ماهی ...
سرقت 40 میلیون تومانی دختر 14 ساله برای پرداخت حق السکوت
مبلغ کاملا قانونی از حسابم برداشت شده است. از آنجا که به غیر از خودم و خانواده ام کسی مشخصات و اطلاعات حسابم را نداشت به ماجرا مشکوک شدم. بعد از پرس وجو از دخترم بود که فهمیدم او این مبلغ را برداشت و به حساب جوانی که قصد اخاذی از او را داشته واریز کرده است. شروع تحقیقات با شکایت این مرد مأموران تصمیم به تحقیق از دختر او گرفتند. دختر نوجوان در ابتدا سعی داشت حقیقت را کتمان کند اما ...
دختر 10 ساله دید مرد آشنا چه بلایی سر مادرش آمده است + عکس
اتاق خبر 24 : رسیدگی به این پرونده از 21 تیر 94، با قت زنی جوان در خانه اش آغاز شد. دختر او که شاهد ماجرا بود به ماموران گفت: در خانه نیمه باز بود که شوهرعمه ام وارد شد و ناگهان به مادرم حمله کرد. او با چاقو دو ضربه به او زد سپس طلا و جواهراتش را دزدید و فرار کرد. آن موقع من و برادر کوچکم در خانه بودیم. متهم پس از دستگیری به جرم خود اعتراف کرد و مدعی شد به خاطر نداشتن شغل ...
انجام 37 عمل جراحی بر روی صورت جوان چاروسایی /تصویر
دادم خیلی تعجب کرد و باورش نشد تا اینکه مدارکم را نشان دادم بعد بهم گفت این چند روز که تهران بودی چقدر هزینه کردی مبلغ را گفتم و همان مقدار را بهم داد وقتی می خواستم بیرون بروم بهم گفت می خواهی سروسامان بگیری و ازدواج کنی بعدش ما بهت بیشتر می توانیم کمک کنیم گفتم نه من شرایطشو ندارم اما سرآنجام قبول کردم و قضیه را به پدرم گفتم . در حالی که من تهران بودم پدرم با خانواده همسرم صحبت کرد و ...
باید شهداء را آن طوری که هستند به جوانان معرفی کرد /مسئولینی که در اروپا درس خوانده اند هیچ وقت نمی ...
سه ماه از شهادت این شهید در مراسمی در سپاه قدس گیلان در مجمع بانوان با همسر شهید روحی آشنا شدم. وی افزود : در اسفندماه 94 به خانه شهید روحی رفتم و کتابی را که درباره پدرم نوشته بودم به نام خاطرات خوبان 1 را به همسر شهید روحی هدیه دادم. به این منظور که شاید سخنان مادرم که در این کتاب نوشتهه شده بود مورد استفاده وی قرار گیرد، همسر شهید روحی بعد از خواندن چند صفحه از آن کتاب از من در خواست ...
راز پنهان 2 دختر 15 ساله نیشابوری در مسافرت 2 ساعته لو رفت
مواجه می شدم چرا که مادرم نیز با مرد دیگری ازدواج کرده بود و توان نگهداری مرا نداشت. در همین شرایط رومینا هم با مشکلاتی شبیه من روبه رو بود. پدر و مادر او نیز قصد داشتند از یکدیگر طلاق بگیرند و به همین خاطر رومینا نیز هر روز شاهد درگیری ها و توهین های پدر و مادرش به یکدیگر بود.وقتی مشکلات خانوادگی مان را در مدرسه با هم مطرح کردیم به این نتیجه رسیدیم که سرنوشت رومینا نیز همانند من خواهد بود بنابراین ...
درامتدادتاریکی؛ وقتی معنای طلاق را فهمیدم
وقتی به همراه دوستم نقشه فرار از منزل را کشیدیم، تصورمان بر این بود که از این همه درگیری، مشکلات خانوادگی، سرزنش ها و زخم زبان ها رها می شویم و می توانیم در یک شهر دیگر به تحصیل و زندگی خودمان ادامه بدهیم. آن زمان از سرنوشت دختران فراری هیچ اطلاعی نداشتیم و فقط می دانستیم که مرکزی مانند بهزیستی از دختران فراری و آسیب دیده حمایت می کند و ما هم می توانیم به بهزیستی برویم اما ماجرا به گونه ای دیگر رقم خورد و ... ...
بستری کردن مردی در تیمارستان برای تصاحب اموالش
به گزارش جام جم، دو روز پیش زنی با حضور در شعبه هفتم بازپرسی دادسرای جنایی تهران از سه مرد به اتهام ربودن برادرش و بستری کردن وی به جای یک بیمار روانی در یکی از بیمارستان های تهران شکایت کرد. شاکی به قاضی مرشدلو گفت: مدتی پیش پدرم فوت شد، اما مادرم زنده است. پدرم پیش از فوتش در یک تعاونی عضو بود. بعد از مرگ او قرار شد این پول به خانواده ما برگردد. برادرم مبلغ کلانی از این پول نصیبش می ...
امید تازه دختر نوجوان برای نجات پدرش از قصاص
خانه شان بیرون آورده شد و در بازجویی های دقیق نیز گفت: من قصد قتل نداشتم، اما از مدت ها قبل با همسرم اختلافاتی داشتم و مدتی قبل از قتل هم مبلغ 200 هزار تومان از او قرض کرده بودم که روز حادثه او برای چندمین بار موضوع پول را مطرح کرد و جروبحثمان شد و چند دقیقه بعد از درگیری درحالی که در خانه نشسته بودیم و من دستم را به سمت ظرف بردم تا شیرینی بردارم، به من پرخاش کرد و ماجرا بالا گرفت و من گردن او را ...
رابطه شیطانی جان زن خیانتکار را گرفت
دادم که سرش به دیوار خورد و سرش خون آمد و کف اتاق افتاد. خیلی ترسیده بودم. فرار کردم. چند روز بعد متوجه مرگ او شدم. دچار عذاب وجدان شدم و خواستم خود را به پلیس تسلیم کنم اما ترسیدم. به محل کارم در رستوران بازگشتم و ماجرا را برای کسی تعریف نکردم تا این که بازداشت شدم. متهم جوان به اتهام مباشرت در قتل عمد زن جوان روانه زندان شد. ...
جنگ تمام شده بود، اما جنگ تحمیلی هنوز در خانه ما ادامه داشت
زمان مجروحیتش، من، 4 سال به همراه 3 برادر و یک خواهر بودم. چند سالی که خردسال بودم متوجه جانبازی و بیماری که یادگار دوران جبهه و جنگ بود و هم خودش و خانواده ام را آزار می داد نبودم. مادرم عاشقانه به همسر جانبازش رسیدگی می کرد و او نیز حالا خودش به خاطر تر و خشک کردن همسرش به مشکلاتی مانند بیماری قلبی، آرتروز، کمر درد، درد مفصل و بیماریهای مختلف مبتلا شده است. مادرم با خیر خواهی به مدت 14 سال ...
طلاق، پایان خیانت اینترنتی همسر
سی و سه ساله چند ماه است متوجه شده همسرش به او خیانت می کند. ماجرا از زمانی شروع شد که او اینترنت گوشی تلفن همراه همسرش را فعال کرد. او به مشاور دادگاه خانواده تهران می گوید: آن روز همسرم مشغول پختن غذا بود و خیلی اتفاقی گوشی اش را برداشتم و وارد وایبر شدم. فهرست را که باز کردم، اسم چند مرد غریبه را دیدم. نفس در سینه ام حبس شده بود. یکی یکی همه را باز کردم و خواندم. چیزی را که می دیدم باورم نمی شد ...
توهم بسیار عجیب مرد شیشه ای به عملی کثیف منجر شد! + عکس
: داخل خانه بودم که ناگهان زنگ آیفون به صدا درآمد. حدودا 30دقیقه بامداد بود. مادرم گفت عمویت است در را باز نکن. چون عمویم از 7 ماه پیش که پسرش را از دست داده بود مشکل روحی پیدا کرده و دچار توهمات عجیبی شده بود. آن شب پدرم مقابل در رفت که دقایقی بعد صدای درگیری شنیدم. وقتی پایین رفتم پدرم را دیدم که خون آلود روی زمین افتاده بود. همزمان عمویم سوار بر خودروی بنز خود شده و فرار کرد. ...
مهرآوره شریفی نیا از دنیای بازیگری می گوید
اصلی تئاترشهر روی صحنه رفت. آن موقع دبیرستانی بودم. تقریبا کل تابستان و پاییز را تمرین کردیم و زمستان برای اجرا رفتیم. مادرم سه تئاتر کارگردانی کرده که در هر سه موسیقی و گروه همسرایان نقش تاثیرگذاری دارند. به همراه آریا عظیمی نژاد و امیر توسلی30 دختر و پسر جوان را بعد از تست موسیقی برای گروه همسرایان انتخاب کردند. حدود پنج ماه برای تئاتر تمرین کردیم. تمرین ها چیزی شبیه کلاس های بازیگری بود که شاملِ ...
عشق پوچ
را می شنید نگران می شد، اما من که می دانستم پدرم از ابتدا با بابک موافق نبود تا روز عقد هم مخالفت می کند، با خودم گفتم لابد می خواهد آخرین حرفها و نصیحت ها را هم بگوید. سوار ماشین گران قیمتی که بابک هفته قبل برایم خریده بود شدم و به طرف دفتر کار پدرم که یک قنادی بزرگ است راه افتادم و به آشنایی ام با بابک فکر می :ردم که چهار ماه قبل شروع شده بود. آن روز از بس بیکار بودم تصمیم ...
7 دختر و پسر در تله شیطان!
آخرین قربانی پرونده داشتند. یکی از آنها گفت: در حال بازی در پارک بودم که آن مرد به سراغم آمد و خودش را مأمور معرفی کرد. بعد هم از من خواست تا سوار ماشینش شوم. از آنجا که فکر می کردم او پلیس است سوار شدم. اما مرا به محل خلوتی برد و با زور و تهدید نقشه اش را اجرا کرد. به دنبال اظهارات 7 قربانی پرونده، مرد میانسال به ناچار لب به اعتراف گشود و به آزار و اذیت 5 دختر و 2 پسر 10 و 11 ساله اعتراف کرد. تحقیقات ویژه ازاین شیطان صفت در حالی ادامه دارد که احتمال می رود کودکان دیگری نیز مورد آزار و اذیتش قرار گرفته باشند اما خانواده هایشان در این مورد شکایتی نکرده اند. ...
فرجام شوم دختر فراری 13 ساله
کس رابطه ای نداشتم تا اینکه یک روز در مسیر بازگشت از مدرسه، با پسر جوانی به نام رامین آشنا شدم. او خیلی خوب حرف می زد و احساس می کردم با حرف هایش آرام می شوم. کم کم ارتباط مان نزدیک تر شد تا اینکه یک روز دایی و مادرم اتفاقی من و رامین را در پارک نزدیک خانه دایی ام دیدند. از ترس واکنش آنها و اینکه بلایی سرم بیاید، از دست آنها فرار کردم. نمی دانستم چکار کنم و روی برگشت به خانه هم نداشتم ...