سایر منابع:
سایر خبرها
استخدام اسیدپاش برای انتقام خون برادر
؟ شاید بخواهی آدم بکشم! اردلان به من گفت آدمکشی در کار نیست باید آب بریزی روی صورت یک نفر. چند و چونش را هم وحید برایت توضیح می دهد. بعد از آن ماجرا با وحید تماس گرفتم، او واسطه بود و هماهنگی ها را انجام می داد. شب حادثه، وحید به همراه پسر جوانی که صورتش را کاملاً پوشانده بود و چهره اش را هرگز ندیدم به پارکی در نزدیکی محل حادثه آمد. او ظرف اسید را به من داد و از من خواست ترک موتورسیکلت ...
با دوست نادر خیلی صمیمی شدیم و شب به شوهرم قرص خواب دادم و ...
ارتکاب جنایت به کارآگاهان گفت: بعد از چند ماه ، به همراه او تصمیم به قتل همسرش گرفتیم. این زن ساعت12 شب با من تماس گرفت و عنوان داشت که به همسرش قرص داده و او را بی هوش کرده است. من هم به خانه آنها رفته و مقتول را با ماشین به جاده زرقان بردیم و زمانی که در حال بهوش آمدن بود او را کشته و جسد را از کناره جاده به پایین و داخل گودالی پرتاب کردم. با ظرف بنزین خودم را به بالای سر ...
انگار همه آماده شهادتند، نه جنگ!
بعداز چند روز کارت های شناسایی جنگی مان را صادر کرده و آوردند که تحویل بچه ها بدهند، دلهای بچه ها به تپش افتاده بود و هر کس منتظر بود که ببیند به کدام منطقه اعزام خواهد شد و مسوولیتش در جنگ چیست؟ بچه هایی که پشت کارت شناسایی شان مهر جنوب خورده بود بیشتر خوشحال بودند، اما من اصلا نمی دانستم که فرق بین جنوب و غرب چیست؟ خلاصه کارت مرا هم دادند و مهر جنوب به پشت آن خورده بود، آن روز نفری 600 تومان ...
اصفهان؛ مقصد گردشگران دوچرخه سوار جهان
.... وقتی دوستان سر قرار رسیدند، همان ابتدا مشغول عکاسی از میدان امام علی (ع) شدند و سراغ مسجد جامع را گرفتند که البته برای ایشان توضیح دادم که در برنامه امروز فرصتی برای بازدید از آنجا نیست و به سمت کوچه هارونیه رفتیم. همان ابتدا یک مغازه لوازم دوچرخه قدیمی توجه آنان را جلب کرد. بعد از عکاسی از مغازه وارد چند کوچه که خانه های قدیمی داشتند شدیم تا از معماری برای آنها بگویم و البته برای من توضیح ...
چگونه چهار چوپان دختر دانشجو را در بیرون از تهران گیر انداخته و او را ..
. چندی پیش با یکی از دانشجویان دختر آشنا شدم. او می گفت در امتحانات ضعیف عمل کرده و نمره هایش کم شده است. به او قول دادم اگر با من ارتباط برقرار کند از استادها برایش نمره می گیرم. او هم پذیرفت. روز حادثه، دختر دانشجو را سوار ماشین 206 کردم و با هم به بیابان های اطراف قرچک رفتیم. ناگهان مردی چوپان به سمت ما آمد و با پشت چاقو ضربه ای محکم به سرم زد. من بی حال شده بودم که سه چوپان دیگر هم سر رسیدند ...
لباس دامادی بر تن دو برادر
...> مادر شهید در حالی که با سینی چای به سمتم می آمد، گفت: دامادم که از دنیا رفت، دخترم در خانه خیاطی می کرد. محمودرضا برای کمک به خواهرش لباس های دوخته شده را می فروخت. این پسر اصلاً در خانه بند نمی شد! دائم در مسجد و مدرسه بود. بچه های محل را که تیله بازی می کردند از کوچه ها جمع می کرد و به مسجد می بُرد. به آن ها سرود و قرآن یاد می داد. پی در پی به جبهه می رفت. می گفتم: مادر، آنقدر به جبهه می روی، خدایی ...
رزمندگان با نیت فتح خرمشهر پیشانی بند هایشان را می بستند/ تجهیزات جنگی نبود اما رزمندگان با سلاح ایمان ...
ائمه خیلی اعتقاد داریم انشاالله امام سجاد پشت و پناهت باشد خداوند یارتو باشد خلاصه ما تو جمع شهید و هم اسیر و مجروح دادیم ، خدایی نکرده نکند اسیربشوی شاید دوباره همدیگر را دیدیم. آن شب گذشت چند روز دیگر هم گذشت شب جمعه ای بود گفتند بچه ها اماده شوید و کوله پشتی ها را ببندید امشب به خط مقدم میرویم یکی لباس میپوشید یکی سربند می بست یکی وصیت نامه می نوشت و خلاصه حال و هوایی بین رزمندگان ...
قتل به علت تصرف پارکینگ ساختمان
قمه ای که در دستان برادرم بود، به بدن مقتول فرورفت. وی ادامه داد: من اهل خلاف نیستم، بعد از این حادثه بسیار ترسیده بودم و همراه با زن و بچه ام به ویلایی رفتیم که در شمال داشتم اما طاقت نیاوردم و سرانجام خود را معرفی کردم. پس از اظهارات متهم، وی با دستور سجاد منافی آذر؛ بازپرس ویژه قتل پایتخت بازداشت شد و برای ادامه تحقیقات در اختیار ماموران اداره آگاهی قرار گرفت. ...
اسیدپاش اجاره ای: شب ها کابوس می بینم
. یعنی نمی دانستی که قرار است اسید بپاشی ؟ فریدون گفت که با مرد میوه فروش اختلاف دارد و قصد دارد او را بترساند، اما چند روز بعد گفت که من باید مایع اسیدی به صورتش بپاشم. او گفت در صورتی به من پول می دهد که مایع اسیدی را فقط به صورتش بپاشم. فکر نکردی گرفتار می شوی ؟ ابتدا قبول نکردم، اما بعد به خاطر پول وسوسه شدم و قبول کردم. از طرفی هم قرار شد من نقاب به ...
تصاویری از اجیر کردن مرد زندانی برای اسیدپاشی
گفت 10 میلیون تومان را می پردازد، اما از من خواست بطری آب روی میوه فروش بپاشم. وی افزود: من تا 15 دقیقه قبل از اجرای نقشه نمی دانستم داخل بطری اسید است، گمان کردم آب است. یک مرد و دوستش مرا اسکورت کردند که کار را درست انجام دهم. آن شب سر و صورت خود را پوشاندم و با ورود به مغازه، اسید را پاشیده و فرار کردم اما حسن پولم را نداد و متواری شد. با اعتراف متهم، در حالی او برای ادامه ...
من! زن مطلقه شفاهی صیغه نادر شدم و حالا ...
18 ساله بودم که مهر طلاق صفحه شناسنامه ام را سیاه کرد. آنچه بیشتر از هر چیزی عذابم می داد، خود خوری های پدرم بود. احساس گناه می کرد و خودش را مقصر می دانست. من با راهنمایی همسر برادرم توانستم ادامه تحصیل بدهم. خوشبختانه به دانشگاه رفتم و بعد هم در یک شرکت مشغول کار شدم. از حدود چهار ماه قبل خواستگاری برایم پیدا شده بود. می گفت باید مدتی در ارتباط باشیم و شناخت بیشتری از همدیگر کسب کنیم ...
دختر دانشجویی که بروشور پخش می کرد را به خانه قدیمی کشاندیم و او را..
شان شرکت کنم. ساعت 5 عصر بود که دو جوان سوار پرایدی سراغم آمدند و چون به آنها اطمینان داشتم، همراه آنها سوار خودرو شدم. دقایقی گذشت و آنها وارد پارکینگ خانه ای قدیمی شدند و من نیز که فکر می کردم مراسم در این خانه برگزار می شود، هیچ نگرانی نداشتم. حتما بخوانید: چگونه چهار چوپان دختر دانشجو را در بیرون از تهران گیر انداخته و او را .. هنوز دقایقی نگذشته ...
نادر مرا در خانه اش گیر انداخت / خنده های شیطانی اش را که دیدم فهمیدم خیلی دیر شده و او ..
قول داد به محض بند آمدن باران، خودش مرا تا نزدیکی منزلمان می رساند. بعد هم شروع به پذیرایی کرد. پس از چند دقیقه، به یکی از اتاق ها رفت. من در این فاصله کوتاه، ناگهان به خود آمده و خود را نهیب زدم؛ که تو در یک خانه خلوت، با یک جوان غریبه چه می کنی؟! در همین فکر بودم که به یک باره دیدم مشتی مجله جلوی من روی زمین ریخته شد. از روی جلدشان حدس زدم که محتوی چیست،عکس های مستهجن روی جلد مجلات، ...
روایت خواهر شهید "جهان آرا" از قهرمان خرمشهر
روحانی مسجد روح و ذهن آن ها را آماده می کرد. به گفته بی بی فاطمه هر بار که محمد از مسجد باز می گشت از آنچه شنیده بود و از جهاد و شهادت سخن می گفت به قدری که یک روز زن عمویشان پرسید که آیا در قرآن تنها آیات جهاد شهادت است؟ محمد 13-14 ساله به همراه دوستانش گروه حزب الله خرمشهر را تشکیل داند و با خون برای جنگ علیه حق و باطل برپایی حکومت اسلامی قسم نامه امضا کردند اما حوالی سال 51-52 ساواک گروه را ...
آیا اعدام، پایان کار قاتل است؟
در اجرای حکم نیز تبعیض های زیادی وجود دارد. برای مثال گزارش مراحل دادرسی و صدور و اجرای حکم چند جوان حکایت از این تبعیض دارد: با اعدام علی و علیرضا پرونده ای که 50 روز پیش (روز 11 آذر) با گفت و گوی دو جوان در قهوه خانه ای کوچک در خیابان 17 شهریور و قرار گذاشتن برای زورگیری با کمک دو دوست دیگر (مهرداد و میلاد) شروع شد و با انجام زورگیری چند ساعت بعد در کوچه جمال خیابان خردمند ...
روایت جلال ملکی از روزهای سخت آتش نشانی
شناسند و به عنوان یک قهرمان از او یاد می کنند. آقای ملکی درباره ابراز احساسات مردم بعد از حادثه پلاسکو می گوید: مردم بسیار محبت داشتند. روزهای اول که در سطح شهر می آمدم همه عکس می انداختند. حسابی خجالت می کشیدم. حتی فکر می کردم مرا مسخره می کنند. فکر می کردم شاید دوربین مخفی باشد! رفتیم آبادان هوس فلافل آبادانی کرده بودم و بیرون رفتیم. بچه ها وقتی رفتند خرید کنند دیدم همه مرا می شناسند. رفتیم مسجد ...
مطالباتی پاره پاره و ساده
دیشب رفته بودم نمایش پاره های ساده نوشته مهدی میرمحمدی و به کارگردانی علی هاشمی. نمایش که تمام شد، علی هاشمی مرا خجالت داد و با نام بردن از من یادی کرد از روزنامه های جامعه، توس، نشاط و عصر آزادگان (روزنامه های زنجیره ای) و بعد هم نقبی زد به خرداد 1376 و سپس بازگشتی داشت به جمعه ای که گذشت و رأی ما مردم. همین یادکردن های علی هاشمی ذهن مرا (همانند نام نمایشش) پاره پاره کرد و خاطرات پاره پاره به ...
مردم تصمیم گرفتند همه به قطار انقلاب بازگردند
...: رئیس جمهوری روز گذشته به همراه اعضای هیئت دولت یازدهم در نخستین برنامه های خود پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری و بعد از دیدار با مقام معظم رهبری با حضور در مرقد مطهر امام خمینی(ره) با آرمان های بنیان گذار کبیر جمهوری اسلامی ایران تجدید میثاق کردند. حجت الاسلام حسن روحانی، با گرامیداشت فرارسیدن سوم خرداد، سالروز پیروزی ملت در برابر تجاوز دشمن و آزادسازی خرمشهر با اراده حق از سوی ...
بی پناهان بر کارتن های کف صحنه
آدم این موضوع را کشف کند... مهم نحوه نگاه به آن و پرداخت و شیوه و قالب طرح موضوع است. میری: من اول در مورد زنان خیابانی می خواستم کار کنم و آن چیز واقعی ای که وجود دارد از آنها را نشان دهم؛ اینکه روسپی ها را به یک شکلی نشان دادن با یک لحنی و... می خواستم ببینم واقعیتشان چه بود و برایم چرایی این بود که چرا یک زن تن می دهد به خودفروشی و تن فروشی. تحقیقاتی که شروع کردیم و ناخودآگاه به سمت دروازه ...
به خاطر حرف های پسرم همسرم را کشتم!
...> آن موقع3 فرزندم در خانه بودند. وقتی با جسد مادرشان روبه رو شدند با پلیس تماس گرفتند. مرد نانوا صبح دیروز از زندان به دادگاه کیفری استان تهران انتقال یافت تا محاکمه شود. اما جلسه دادگاه با توجه به حاضر نشدن فرزندان مقتول و قاتل به زمان دیگری موکول شد. گفت و گو با متهم: چرا همسرت را کشتی؟ به خاطر سوء ظن ولی واقعاً چیزی از او ندیده بودم. شاید به خاطر ...
جهاد تا 1300 متر زیر زمین
ازدواج یک روز در میان شانزده ساعته سرکار می رفت، اما بعد از آن ساعت کارش تغییر کرد، هر روز یک ربع به شش صبح از خانه بیرون می رفت و حوالی ساعت سه ظهر بر می گشت. سختی کار معدن فقط به خاطر مشکلات جسمی و ریوی نیست چون همیشه احتمال خطر و انفجار و خفگی وجود دارد اضطراب و ترس جزء جدایی ناپذیر زندگی کارگران معدن و خانواده هایشان است، مثل من که همیشه تا برگشت بهرام به خانه استرس داشتم، آخر کارگران معدن وقتی ...
اخاذی سیاه
نزدیک وضع زندگی او را ببینم و کمکش کنم. به خانه ای در شهرک ولی عصر(ع) رفتیم. با اصرار او وارد خانه شدم. دقایقی بعد دو مرد جوان که مدعی بودند خویشاوندانش هستند، وارد خانه شدند. آن دو مرا کتک زدند. بعد هم از من با گوشی تلفن همراه فیلم و عکس سیاه تهیه کردند. همانجا بود که متوجه شدم با هم همدست هستند. این مورد یکی از وایت کسانی است که توسط افراد مختلف و ترفندهای گوناگون مورد اخاذی قرار گرفه اند. اخاذی ...
من یک ترانس سکشوال هستم
تفاوت کردید؟ فکر می کنم، شش یا هفت ساله بودم که احساس کردم متفاوتم و با دختربچه های دیگر که اطرافم هستند، همسو نیستم. من از همان اول همیشه تی شرت و شلوارک می پوشیدم؛ در حالی که اکثر دختربچه ها دنبال دامن کوتاه و کفش تق تقی بودند. هیچ وقت یادم نمی آید پشت ویترین یک مغازه به کفش های پاشنه بلند چشم دوخته باشم، اصلا همیشه کفش ها و لباس های پدرم را می پوشیدم؛ اما هیچ گاه سر کمد لباس های ...
جنایت به خاطر اتاقکی در پارکینگ
شهروند| پرونده جنایت یوسف آباد با دستگیری برادر قاتل وارد مرحله تازه ای شد. پرونده قتلی که با یک مشاجره خونین بین ساکنان یک آپارتمان مسکونی درمنطقه یوسف آباد تهران کلید خورد. دراین حادثه، یک مرد 51ساله در اثر اصابت قمه به قتل رسید. یک جوان 19ساله همراه با دو عمویش به عنوان متهمان این پرونده تحت تعقیب قرار گرفتند. برادرزاده جوان چند روز بعد از حادثه دستگیر شد، اما دو برادر همچنان متواری بودند تا ...
سرقت مسلحانه به طلافروشی ها
دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای عمومی و انقلاب شهرری، پرونده جهت رسیدگی در اختیار اداره یکم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. کارآگاهان با حضور در بیمارستان شهدای هفتم تیر به تحقیق از صاحب مغازه طلافروشی پرداختند؛ مالباخته در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: ساعت 15و 15دقیقه بعد از ظهر داخل مغازه بودم که ناگهان دو دزد با صورت پوشیده داخل مغازه شدند و در ادامه نفر سوم نیز به آنها اضافه شد . نفر سوم ...
روحانی: فداکاری مردم مسئولیت ما را صدچندان کرده است/به وعده هایی که داده ایم ، عمل می کنیم
دیگر مردم تصمیم گرفتند که همه به قطار انقلاب بازگردند و همه کسانی که پیاده شده بودند، سوار شوند. وی همچنین اظهارکرد: امام بزرگوار! تو به ما یاد دادی و فرمودی همه باهم باشیم. می دانیم اگر همه جناح ها، افراد، اقشار، اقوام، مذاهب، زن و مرد، پیر و جوان، روستایی و شهری در کنار هم باشیم، پیروزیم و می توانیم از معضلات عبور کنیم. رئیس جمهوری تصریح کرد: اماما! معضلات بزرگ مثل بیکاری ...
13 شخصیت مشهور جهان که وجود بیگانگان فضایی را باور دارند
...، خواننده مشهور آمریکایی، در مصاحبه ای با برنامه انگلیسی “The Morning” از تجربه خود درباره دیدن اشیای فضایی سخن گفت: زمانی که مشغول تماشای آسمان از حیات خانه خود در لس آنجلس بودم، سه شی نورانی بشقاب مانند را دیدم که در حال پرواز هستند. به دوستم نگاه کردم و گفتم آیا تو هم اینها را می بینی یا من عقلم را از دست داده ام؟! ارتش ایالات متحده چند روز بعد در بیانیه ای مدعی شد که این اشیا در ...
لجبازی آقای نخست وزیر کار دستش داد
می کردند، این طرف و آن طرف می برد و معرفی کرد. توصیه هایش هم همه از سر دلسوزی و خیرخواهی بود. در کار دولت تداخل ایجاد نمی کردند. هیچ وقت توصیه خود شما را کردند؟ بله، موقعی که مصدق مرا به عنوان قاتل معرفی و زندانی کرد، بعد که بیرون آمدم، هر کاری که می خواستم انجام دهم از من عدم سوء سابقه می خواستند و گرفتار می شدم. از جمله وقتی که می خواستم برای ادامه تحصیل به اروپا بروم. زمانی ...
مادری که با دیدن پیکر پسرش از هوش رفت
...، پدر صلاح پورمیدانی (1) ، آمده و می گوید احمد و صلاح، شهید شده اند و از من برای آنها،کفن می خواست. از خواب بیدار شدم و گریه کردم.خوابم را برای اعضای خانواده ام تعریف کردم.گفتند، با فکر و خیال خوابیده ای به همین خاطر چنین خوابی دیده ای. این خواب توی ذهنم مانده و مرا به خودش مشغول کرده بود تا اینکه دو روز بعد، یکی از خانم های فامیل آمد خانه مان. تابستان بود و بچه ها توی ...
داستان فیلم مستهجن مرد میانسال از یک دختر جوان
هایش ناکام ماند، تهدید کرد که همه چیز را به همسرم خواهد گفت. بعد هم از من خواست برای جراحی بینی اش 5 میلیون تومان به او بدهم که با خواسته اش موافقت نکردم. ازطرف دیگر او وقتی نتوانست آدرسی از همسرم به دست آورد به اینجا آمده و چنین شکایتی را مطرح کرده است. اما مطمئنم که قصد اخاذی دارد و با شکایت می خواهد بترسم و به او پول بدهم. اما تأکید می کنم که بی گناهم. با توجه به اظهارات متهم، بازپرس جنایی دستور تحقیقات و بررسی ادعای دختر جوان و راننده پژو را صادر کرد. انتهای پیام/ ...