سایر منابع:
سایر خبرها
اعمال شب بیست و یکم ماه رمضان
- دو رکعت نماز وارد شده است که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ و در روایتی است که از جای خود برنخیزد تا حق تعالی او و پدر و مادرش را بیامرزد. 3 - قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید: اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فیهِ اسمُکَ الاَکبَرُ و اَسماۆُکَ الحُسنی وَ ما یُخافُ وَ یُرجی ...
پرده برداری ستاره استقلال از پیشنهادهایش
زیادی را برای استقلال انجام داده بودیم نبودمان به چشم می آمد. در هر صورت روز بازی رسیدی امارات و آن شکست سنگین و ... در آن بای امید ابراهیمی به بازی نرسید، فرشید باقری هم اوایل بازی مصدوم شد. من روز بازی وارد العین شدم. از سئول با پرواز 11 ساعته به دبی رسیدم، 2 ساعت با ماشین تا العین رفتم و مسابقه ای را دیدم که برایم غیرقابل هضم نبود. هیچ کس در رؤیا هم فکر نمی کرد العین بتواند ...
سعید شهروز: آن قدر ساده با شهرت برخورد کردم که در میان مشهورها گم شدم
! چند مرتبه تلفن خانه اش را گرفتم و حالا نمی دانم خودش بود یا شخص دیگری که جواب می داد و می گفت بهنام نیست! (خنده) یک روز زنگ زدم و فکر کنم خودش بود اما گفت بهنام جام جم است! همان روز به خانه اش رفتم و در زدم و ناگهان خودش در را باز کرد و گفت: از جان من چه می خواهی؟! بیا تو کُشتی من را! (خنده) و همین باعث شد که ابتدا رفاقت کنیم و بعد سبک و سیاق همدیگر را درک کردیم. بهنام همه فن حریف بود و هنوز هم ...
تحقق آرزوی 30 ساله غواص جانباز توسط فرزندان حرمله
حبیب ترکاشوند: روز چهارشنبه پس از حوادث تروریستی مجلس و حرم مطهر امام، خبر رسید که دو تن از شهدای امروز مجلس از اعضای دفترآقای حاجی دلیگانی نماینده مردم شاهین شهر هستند. از آنجا که هفته قبل با ایشان جلسه ای داشتم، هم برای عرض تسلیت و هم اینکه بدانم کدام یک از اعضای دفتر بوده اند، به ایشان زنگ زدم که عنوان کرد این شهدا، زارع و تقوی هستند. زارع را می شناختم. مدیردفتر ایشان بود ...
مردی که از اتاق مرگ زنده بیرون آمد
یکی از شاهدان عینی حادثه تروریستی مجلس شورای اسلامی که در هنگام فیلمبرداری تروریست ها از دفتر حسینعلی حاجی دلیگانی پشت در گیر کرده بود، از لحظه های مرگ و زندگی در این اتاق می گوید. علی اکبر رضایی مشاور حقوقی نماینده شاهین شهر در مجلس در گفت وگو با ایرنا ضمن تبریک و تسلیت به مناسبت شهادت تعدادی از هموطنان در حادثه تروریستی در مجلس شورای اسلامی گفت: در روز چهارشنبه هفته گذشته ما صبح به ...
افشای راز قتل مرد دوزنه روی خط آلمان - تهران
...> فرید چون می ترسید کامیار کسی را خبر کند، دست و پای شوهرم را بست و او را به یکی از اتاق ها بردیم. شب من در پذیرایی خوابیدم و فرید در اتاق دیگر خوابید. ساعت نزدیک 5 صبح بود که با صدای وحشتناکی از خواب پریدم. اول فکر کردم کامیار از خانه فرار کرده اما کلید سرجایش بود. سراغ فرید رفتم که او هم خوابیده بود. اما وقتی وارد اتاق کامیار شدم دیدم او سرجایش نیست و پنجره هم باز است. خانه ما طبقه سوم بود. وقتی ...
شخصیت ها و ماجراهای فیلم ویلایی ها به روایت یک شاهد عینی
...> اصل ماجرا این است که یک روز ها شم زینلی، پسر یکی از دوستان ما باعجله آمد پیش من و چهارتا ماسک (برای خودم و بچه ها) بهم داد. ها شم پسربچه دوازده ساله ای بود که آمده بود منطقه و کلی هم مجروح شده بود؛ یک کلیه اش را از دست داده بود، موج گرفته بودش، شکمش آسیب دیده بود. خلاصه آمد ماسک ها را داد و گفت: می خوان شیمیایی بزنن . گفتم: تو خجالت نمی کشی؟ منو نمی شناسی؟ اگه برای همه آوردی که دستت درد نکنه ...
جواد از دنیا بُرید تا به مقام عندربهم یرزقون دست یافت/ حال امروز فاطمه پنج ساله را خوب می فهمم
از رفقا بعد از شهادت جواد، او را در خواب شاد و خوشحال دیده بود که می گفت: به بچه های هیئت بگو اینجا خیلی خوب است و سفارش دختر پنج ساله اش فاطمه را نیز کرد. برای بازگشت پیکر مطهر شهید مدافع حرم جواد محمدی دست به دعا برداریم. انتهای پیام/ اصفهان شرق/
اتهام آلفرد هیچکاک چه بود؟
. او در این باره توضیح می دهد: من برای یک گفت وگوی نیم ساعته با هیچ به استودیوی پاین وود دعوت شدم. او برای من خدای سینما بود، اما متقاعد شده بودم که صحبت کردن با او یک اتلاف وقت واقعی است، چون من هرگز فیلمی نساخته بودم. در راه بازگشت به خانه به مدیر برنامه هایم زنگ زدم و خیلی شوکه شدم وقتی شنیدم او همین چند لحظه پیش تلفنی با هیچکاک صحبت کرده و قرار شده من در فیلم او نقشی ایفا کنم. باربارا ...
دختر جوان را که در ماشینم تنها دیدم در یک لحظه نتوانستم خودم را کنترل کنم!
به گزارش جام نیوز ، وی در توضیح این ماجرا به پلیس گفت: من ساکن کرج هستم و در شرکتی در تهران کار بازاریابی انجام می دهم، من هر روز با مترو به محل کار می روم اما امروز چون دیرم شده بود تصمیم گرفتم با خودرو به تهران بیایم به همین دلیل سوار پرایدی شدم که در صندلی عقبش چند مسافر داشت و من نیز در صندلی جلو نشستم. وی ادامه داد: بعد از طی چند کیلومتر تمامی مسافران از خودرو پیاده شدند و من و ...
آینده ای که می سوزد!
نامشخص بزرگی را نشان می دهد. می پرسم که دوست داری با او چه کار کنند؟ با صدایی آرام و سری که پایین است و حواسی که مثلا به عروسکش جلب است، می گوید: دوست دارم ببرن خونه شون درس بخونه چایی نریزه . ثنای چهار ساله چهار روز قبل، از لحظه افطار تا آخر شب را در پارک فداییان اسلام مشغول بازی بوده بی آنکه بداند امشب با واژه ای به نام اسید آشنا خواهد شد. مادر ثنا که خود نیز دچار سوختگی شده اما نه به ...
قربانیان گردش به چپ
دست های سیاه کلاه منجر شد، پیکر شریف واقفی را مثله کرده و در چند گودال همان منطقه دفن کردند. ترور و زندان حذف شریف واقفی و به دنبال آن ترور ناکام صمدیه لباف و بازداشت او در همان روز شکاف میان نیروهای مذهبی و مرکزیت سازمان به رهبری تقی شهرام و بهرام آرام را عمیق تر کرد. خفقان حاکم بر فضای عمومی کشور اجازه تحلیل درست این شرایط را در رسانه ها سلب کرده بود اما هرچه در فضای عمومی سکوت حاکم ...
داعشی چهارم در سالن مجلس فقط تیرخلاص می زد / مجروحان چه گفتند؟ + عکس
مجلس شد، کلت داشت، همین طور به طرف مردم تیراندازی می کرد و جلو می رفت، دو نفر دیگر هم همراهش بودند، آنها اسلحه بزرگ داشتند، سه نفر بودند، من زیر صندلی قایم شدم و سینه خیز رفتم زیر صندلی ردیف دوم. این سه نفر خیلی شتابان بودند و با عجله به سمت داخل مجلس می رفتند؛ هدفشان این بود که بزنند و جلو بروند، با دقت تیراندازی نمی کردند بعد از چند ثانیه نفر چهارم داخل آمد، او با کمال خونسردی و آرامش و با دقت به ...
تیزهوشی دختر جوان، مرد آزارگر را گرفتار کرد
شرور شناسایی کرد و به قاضی پرونده گفت: من در یک شرکت بازاریابی کالا در جاده مخصوص کار می کنم. هفته ای چند بار به شرکت می رفتم و سفارش مشتریان را ازآنها گرفته و برایشان ارسال می کردم. روزحادثه خیلی عجله داشتم. از میدان آزادی به قصد رفتن به شرکت سوار خودروی پرایدی شدم. من صندلی جلو بودم و مردی در صندلی عقب نشست. وی افزود: راننده بعد از طی مسافتی و پیاده شدن مسافر صندلی عقب، شروع کرد به حرف ...
دلیل کاهش سن مجرمان
نیز با جنس مخالف داشته و روز جنایت وقتی در مدرسه بوده در موبایل یکی از دوستانش فیلم مبتذل تماشا کرده و همین عامل باعث شده بعدازظهر دست به چنین اقدامی بزند. او در جریان تحقیقات پلیسی گفته بود: من ابتدا قصد کشتن ستایش را نداشتم اما وقتی مادرش مقابل خانه ما آمد و صدایش کرد چون نمی توانستم ستایش را ساکت کنم، او را به طبقه بالا برده و با روسری خفه اش کردم. سپس جسد را داخل یک جعبه بزرگ باند قرار دادم و ...
کلاهبرداری لوکس با طعم ازدواج
واردات و فروش خودرو های خارجی به نام میهن تک رو شدم. از آنجا که قصد خرید داشتم به دفتر شرکت در خیابان جردن مراجعه کردم و برای خرید یک خودروی اپتیما که 140 میلیون تومان قیمت داشت با مدیر شرکت که خودش را محمدپرهام معرفی کرد، حرف زدم. بعد از عقد قرارداد 5 میلیون تومان پرداخت کردم و قرار شد بقیه پول را هنگام تحویل خودرو پرداخت کنم. دختر جوان ادامه داد: پس از چند روز محمدپرهام به بهانه های مختلف ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (407)
. ما دبیرستان که بودیم روزی نبود که یکی از پسرا با لباس شلوار خاکی نیاد سرکلاس. دیگه نمیپرسیدیدم چته فقط میگفتیم چند نفر بودن؟ مردم ایران در شب گذشته 13. دبیرستان که بودیم روزی نبود که یکی ازدخترا باگریه نیاد سرکلاس. دیگه نمیپرسیدیم چته فقط بغلش میکردیم و میگفتیم ولش کن لیاقت تورو نداشت عزیزم. 14. رفیقمو بعد 3 سال دیدم، جوری پیشرفت کرده بود تو زندگیش که مجبور شدم بگم ...
حضرت علی (ع)
آسان گردان" در این هنگام به فرمان خدا، دیوارهای خانه ی خدا (کعبه) شکافت و فاطمه به درون خانه رفت و دیوار به هم بر آمد. فاطمه پس از سه روز بیرون آمد و در حالی که امیرالمؤمنین(ع) را در بغل داشت، گفت من به خانه خدا وارد شدم و از میوه های بهشتی و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم هاتفی ندا کرد: "ای فاطمه نام او را علی بگذار که او علی است و خداوند علی الاعلی می فرماید من نام او را از نام خود ...
روایت خانواده های دو شهید حمله تروریستی به مجلس از روز حادثه/ شهادت آنها افتخار ماست
بجنورد و مسئول دفتر علی قربانی، نماینده مردم بجنورد بود که روز 17 خرداد در ساختمان مجلس شورای اسلامی به مقام شهادت نائل شد. رضا از حال و هوای آن روز می گوید: ساعت 10 صبح چهارشنبه (17 خرداد) تلفنی با پدر صحبت کردم و او گفت که برای پیگیری مسائل مردم منطقه به تهران رفته که به محض اتمام کارهایش به منزل بازمی گردد اما دقایقی بعد از طریق اخبار و شبکه های مجازی متوجه شدم که به ساختمان مجلس حمله ...
ای خالق خطاپوش العفو
به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان ، پروردگارا صدایت میکنم ای نگارنده زیبایی ها و ای دادگر بینهایت عادل، باز نادم و پریشان آمده ام، آمده ام تا در این شب بزرگ ره صد ساله را طی کنم. پروردگارا بنده خطاکار توام و تو آن خدایی که منت نهادی و نعمت دادی و احسان کردی، تو آن خدایی که بخشیدی و بی نیاز کردی، عیب هایم را بخشیدی، اما من غافل شدم و خطا کردم، توبه کردم، اما باز هم ...
انجمن دیوانگان صددرصد موفق
دارتر از این بود: پدر من در کار عرضه قطعات تونل باد و پورشه یکی از مشتری های او بود. با او در یکی از سفرهای کاری به وایزاخ رفتم. آن موقع 20 ساله بودم و همان کافی بود. ناگهان برایم کاملا روشن شد: این جایی بود که لازم بود کار کنم. تا آن لحظه و با وجود تحصیل در رشته مهندسی خودرو در دانشگاه، او هیچ تصوری از اینکه در زندگی چه کاری باید کند، نداشت. البته او بلافاصله وارد آن کار نشد: در اواسط دهه ...
شهادت حضرت علی (ع) - امام علی چگونه به شهادت رسید؟
... ابن عبدالبر می گوید: در این که آیا ابن ملجم در نماز ضربت را زده یا قبل از آن و نیز این که امام در آن هنگام کسی را جانشین خود کرده یا خود تمام کرده، اختلاف است. بیشتر برآنند که آن حضرت جعدة بن هبیره را بجای خود گذاشت تا نماز را تمام کند. دانشمند معروف اهل تسنن سبط بن جوزی می نویسد: هنگامی که حضرت علی (ع) در محراب عبادت قرار گرفت چند نفر به او حمله ور شدند و ابن ملجم ضربتی بر آن ...
بهترین عبادات در شب قدر توبۀ از گناه است/ چه کنیم دعا مستجاب شود؟
بن جعفر سلام الله علیهما آمدم و قضیه را گفتم. موسی بن جعفر خیلی ناراحت شدند؛ بعد فرمودند این حالتی که برایش پیدا شده، گناهش بالاتر از کشتن آن شصت نفر سادات است. قرآن می فرماید گناه یأس از رحمت خداوند در سرحدّ کفر است: وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ [2] [2] ؛ مأیوس از رحمت خدا نشوید، برای اینکه اگر کسی از رحمت خدا مأیوس شود ...
روایت جداگانه دو شهروند مهابادی از جریان روز حادثه
طریق نماینده محترم مهاباد که عضو کمیسیون کشاورزی نیز هستند پیگیر بوده ام تا بلکه از طریق وزارت مشکلات ما را حل کنند. هیوا به علت یکی سری از کارهای اداری مراجعه نمودم و از روز قبل با نماینده مهاباد هماهنگی کرده و روز حادثه ساعت 10:12 برگه ورود به مجلس را گرفتم، پس از بازرسی وارد سالن انتظارات شدم. هاژه پس از اینکه وارد سالن انتظار شدید، چه اتفاقی افتاد و چطور متوجه حضور داعشیها ...
نقش بازی کردم که پسرانم به جنگ بروند
، بنابراین از قم با سهولت بیشتری امکان رفتن پیدا می کنید و شاید از آنجا بتوانید ثبت نام کنید. قبل از اعزام به قم بچه ها بویژه مجتبی می گفتند عکس و فیلم بگیرید که این ها آخرین دیدارهای دنیوی ماست. هنگامی که به شهر قم رفتند، بعد از چند روزی که مجتبی زنگ زد، از صدایش و از نوع سلام گفتنش فهمیدم که توانسته اند ثبت نام کنند. شوق و ذوق عجیبی در صدایشان موج می زد. آن روز گویی دنیا را به من دادند و خدا را ...
همسرم دوست داشت مدافع حرم شود
......اما دل من آرام نمی شد. زمان به وقت ترور؛ به وقت شهادت مازیار سبزعلیزاده، نیروی خدماتی حرم مطهر، تا ساعت 10 ، تا قبل از آمدن تروریست ها زنده بود، جواب تلفن خانواده اش را می داد اما عقربه های ساعت که به 10:15 دقیقه رسیدند ، دیگر کسی صدایش را نشنید. این چند روز هم هروقت صبح از راه رسیده و عقربه های ساعت از ده گذشته اند و رسیده اند به 10:15 ، قلب فرزانه و بچه هایش بدجوری ...
فقط با خدا معامله کردم/نخستین گام برای موفقیت اصلاح رابطه با خداست
ام برای مردم عزیز کشورم بود . بعد از آنکه از مسیر گذشته خسته شدم و با راهنمایی های که از روحانیت گرفتم و در خلوت تنهایی با خدایم حرف زدم تصمیم گرفتم با خدا معامله کنم، از یک سو به ذات اقدس الهی قول دادم اشتباهات گذشته را تکرار نکرده و با ایمانی راسخ از فردایش انسانی دیگر شوم از سویی هم از خدا خواستم تا مرا شرمنده خانواده ام نکند تا معیشت و فضای کسب و کار حلال و پرافتخاری داشته باشم که ...
گفت و گو با سروش صحت و جواد عزتی ، دوست داشتنی های کم پیدا
... سر صحنه شما پنج تا ارتباطتان با هم چطوری بود؟ ما خیلی رفیق بودیم. جزو معدود کارهایی است که تا این لحظه که کار تمام شده، تقریبا هر روز حداقل با یکی از بچه ها تماس داشتم و گپ و گفت کرده ایم. درباره شما پنج تا یک نکته دیگر هم وجود دارد؛ مهرداد صدیقیان کمی با آن چهار نفر دیگر متفاوت بود. تعمدی بود؟ و حواستان به این هم بود؟ بله. متفاوت بود و چند دلیل داشت. یکی ...
امید نورافکن : برای بازی در تیم ملی لحظه شماری می کردم
داشتند در حالی که ابراهیمی از من بزرگتر و یک ملی پوش است و احترام خاصی برایش قائل هستم و حتی اگر چنین جایگاهی هم نداشت، باز برایش احترام قائل می شدم. * یک بار هم چند روز نرفتی سر تمرین. امید نورافکن -یک موضوعی ایجاد سوءتفاهم کرد و نرفتم اما بعد از 5 روز آقامهدی به عنوان کاپیتان تیم با من تماس گرفت و گفت میانجیگری کرده و اجازه گرفته در تمرین شرکت کنم و رفتم سر تمرین و سوءتفاهم ...
روایتی دست اول از ساده زیستی امام در نجف
استراحت بکنید. بعد هم به امام گفت که نماز را در مسجد خواندید یا در خانه؟ امام فرمود من در قم هم در خانه می خواندم. آقای حکیم گفت: عجب؛ خلاف عادت! امام به مزاح فرمودند “کارهای ما همه خلاف عادت است” جمعیت می رفت و می آمد و به امام احترام می گذاشتند. بعد از چند روز امام برای بازدید علمایی که به دیدارش امده بودند به خانه شان رفت. در جلسه مهم امام با آیت الله حکیم چه مباحثی مطرح شد؟ ...