سایر منابع:
سایر خبرها
محسن چاوشی بالاخره به حرف آمد (2)
ماهنامه تجربه - محسن بوالحسنی: محسن چاوشی کرد است اما در خرمشهر به دنیا آمده، جنگ زده ی مشهد است و از بیست سالگی ساکن تهران شده. داستان همین قدر طولانی است، آنقدر طولانی که خودش می گوید: خسته ام، واقعا خسته ام. داستان موسیقی از کجا شروع شد؟ نمی دانم این داستان از کجا شروع شد. فقط می دانم یکسری عقده در دل من بود که می خواستم با موسیقی از آنها عقده گشایی کنم. به مقطع راهنمایی ...
نباید روزه بگیرم
خلبانان دستور داده تا امروز را روزه نگیرند. او را دلداری دادم و گفتم: عباس جان! خدا بزرگ است. شاید تا ظهر تصمیمشان عوض شد. او در حالی که افسرده و غمگین خانه را ترک می کرد، رو به من کرد و گفت: خدا کند همانطور که تو می گویی بشود. ساعت سه بعدازظهر بود که عباس به منزل ما آمد. او خیلی خوشحال به نظر می رسید. با دیدن من گفت: آباجی هنوز روزه هستم. من شگفت زده از او خواستم تا قضیه را برایم تعریف کند. ...
به پرسپولیسی ها گفتم اگر گلر دوم باشم نمی بندم
.... ایشان تا ساعت 2 در باشگاه بودند اما کمی خسته بودند. آقای خوردبین هم دیر به من خبر داد. می خواستند چلنگر را پیدا کنند تا حرف های مان ترجمه شود اما پیدایش نکردند و برانکو رفت. صحبت من هم با آقای قنبرپور فوتبالی و فنی بود. گفتم سوشا رفیق من است اما اگر در هر صورتی دروازه بان دوم باشم نمی آیم و فقط باید بحث رقابت باشد. * برای همه جای تعجب داشت که چطور با تو مذاکره کردند چون برانکو ...
با حمام نرفتن کسی شاعر نمی شود!
همکلاسی هایم دیدم و حسابی بهم ریختم. هنوز از لباس های نو عید بدم می آید. در شهر کوچک من اتفاقاتی که شاید برای شما پایتخت نشین ها عادی بود یک حماسه به حساب می آمد. مثلا توی کلاس ما یکی از دوستانم جامدادی سرمه ای رنگی داشت که رویش عکس لاک پشت های نینجا بود. انگار که کار پورشه الان را بکند. می توانست با این جامدادی توی مدرسه حکومت کند و من هنوز بعد از 25 سال تمام جزییات این جامدادی یادم می آید. در شهر ...
رامهرمزی از نقش کمرنگ ادبیات ایران در جهان و نمایشگاه کتاب فرانکفورت 2014 می گوید
دارین؟ . بله، به یاد دارم. البته اون زمان در کردستان نبودم. اما این فاجعه به خوبی در خاطرم مانده. من اون زمان در کردستان بودم. من جزو نیروهای ارتشی بودم. عجب پس شما در جنگ شرکت داشتین. بله، من روزای اول جنگ هم تو خرمشهر دفاع می کردم. نمی دانم چرا برای یک لحظه چهره و ظاهر مرد ایرانی مرا به یاد تکاوران در خرمشهر انداخت و بدون مکث پرسیدم: شما از تکاورهای ارتش بودین. ...
پسری که با پا، طلسم جهانی تکواندو ایران را شکست
بود؟ جیم: ماهی 5 یا 6 هزار تومان می گرفتم مبلغ زیادی نبود و فقط خرج کرایه ماشینم درمی آمد. سین: پس نتوانستید چیزی با پولتان بخرید؟ جیم: اوایل نه، ولی بعد از چند وقت به یاد دارم که یک موتور خریدم و با آن به باشگاه می رفتم فکر می کنم سال 73یا 74 بود. سین: دانش آموز درس خوانی بودید؟ جیم: دوران مدرسه تا دیپلم نه، زیاد درس نمی خواندم فقط آنقدری که بتوانم دیپلم ...
رحمتی: وقتی کمترین گل خورده را دارم چرا از رقابت بترسم؟
ناراحت بودم و برایم سخت گذشت. خوشحالم که آن روزهای سخت سپری شد و دوباره به خانه ام برگشتم. تو همیشه عادت داشته ای در تیمهای بزرگ و پرطرفدار بازی کنی. حضور در پیکان بدون تماشاگر چطور بود؟ واقعا سخت بود. از همه سخت تر این بود که دلم برای هواداران استقلال تنگ شده بود و دوست داشتم دوباره آنها را ببینم. *از بازگشت به استقلال بگو. چه پروسه ای طی شد که به استقلال برگشتی؟ ...
فوتبالیستی که به هیچ پیراهنی تعصب ندارد!
فوتبالی ام سابقه حضور در تیم ملی امید را دارم، پس از آن به عنوان سومین گلزن لیگ برتر انتخاب شدم، مدتی بعد آقای گل شدم، 7 سال به تیم سپاهان رفتم و بعد هم به پیکان منتقل شدم. در این مدت به تیم ملی نیز دعوت شدید؟ حدود یک سال بعد از حضورم در تیم پیکان، به تیم ملی دعوت شدم که حضور در تیم ملی به خوبی برایم بود. در تیم استقلال هم حضور داشتید؟ بله، دو سال در خدمت این تیم ...
روزبه چشمی : آمدن به استقلال بزرگ ترین ریسک ممکن بود
ها باشیم. بالاخره روزبه چشمی را بازیکن استقلال بدانیم یا صبا؟ بازیکن استقلال بدانید چون ما همه جوره توافق کردیم و برای نهایی شدن این اتفاق تنها یکسری کارهای اداری مانده است. وقتی باشگاه صبا با استقلال به صورت کتبی مکاتبه می کند و پول می گیرد یعنی رضایت داده که من جدا بشوم. اما صبایی ها مدعی اند تو هنوز رضایتنامه نداری؟ اتفاقاً من روزی با استقلال قرارداد بستم که ...
پیر شدن این جوان ها از دوری تو!
ما سر کار هزاردستان می رفتیم که ناگهان نامه ای آمد که ایشان نمی تواند کار کند. اما در این سال ها همیشه در حاشیه ی سینما در کنار همسرم حضور داشته ام. حتی در کمال الملک برای غذای صحنه آشپزی کرده ام. اما به عنوان بازیگر نمی توانم ادعا کنم که نیم قرن در سینما حضور داشته ام. پس بعد از انقلاب ممنوع ازکار شدید؟ بله. از سال 61- 62 ممنوع التصویر شدم. در بیش از یازده قسمت سریال هزاردستان حضور ...
کاش نیروی انتظامی، لا اقل با روزه خواران سیگاری و پفکی و آدامسی برخورد می کرد
ماه مبارک باشه یا نباشه باید خاموش کنین! چون تو تاکسی سیگار کشیدن ممنوعه. جرمه. گفت من تا حالا نشنیده بودم. گفتم شاید جوری برخورد کردین که ملت ترسیدن بهتون تذکر بدن. من دارم می گم خدمتتون جرمه. در اماکن عمومی مسقف و وسایل نقلیه ی عمومی سیگار کشیدن جرمه. تازه کلا پشت فرمون سیگار کشیدن جرمه! یعنی الان دارید هم زمان چند جرمو مرتکب می شین؛ روزه خواری، سیگار کشیدن حین رانندگی، سیگار کشیدن در تاکسی ...
کشتن داماد به بهانه ادب کردن آن
. او که از استرس اش معلوم بود در حال مخفی کردن موضوعی است وقتی شنید به اتهام قتل همسرش بازداشت می شود، گفت: نمی دانم چه کسی همسرم را به قتل رسانده است. صبح امروز دو مرد موتورسوار که نقاب بر چهره داشتند به خانه آمدند و او را سوار موتور کرده و با خود بردند. ساعت 3 عصر بود که علیرضا را آوردند و در حیاط رها کردند. وقتی با جسد نیمه جان همسرم روبه رو شدم با جیغ و داد همسایه ها را خبر کردم که دیگر دیر ...
صادقی: رقم استقلال بالاتر از ذوب آهن بود
شد که این تیم را به استقلال ترجیح دهم و با مشورتی که از دوستانم گرفتم، راهی این تیم شدم. من با بازیکنانی که در استقلال بازی کرده اند، صحبت کردم و با استفاده از تجربیات آدم های بزرگی که در آن تیم ها بودند، ذوب آهن را انتخاب کردم و حالا که به این تیم آمده ام، کاری به رقم قرارداد و اینکه بقیه چقدر دریافت کرده اند یا مسائل گذشته ندارم و تمرکز من روی ادامه فصل است. از نظر فنی، باشگاه، ساختار ...
شهیار قنبری: اول آرتیست شوید، بعد ترانه بنویسید
ترانه می نویسد، در جایی گفته من اگر اسم محله ها و مکان های قدیمی را آوردم، برای این است که مردمی که در آن دوران زنده گی کرده اند، خوش حال بشوند! این حرف یک آرتیست است؟ بعد همین آقا در یک فیلم مستند که من باعث شدم پخش نشود، با افتخار گفته بود ما روزی که آمدیم در این کار، هیچ چی بلد نبودیم؛ که البته هنوز هم چیزی بلد نیست. اما ما روزی که وارد این کار شدیم، در همان شانزده هفده ساله گی، کلی کتاب خوانده ...
زمانی که یکی از والدین شما سرطان دارد!
وحشتناک بود. بعد با خود فکر کردم، هی! من واقعاً راجع به سرطان چه می دانم؟ جواب درستی نداشتم. بنابراین در اینترنت شروع به خواندن درباره سرطان کردم. حتی پدرم گفت که برخی از چیزهایی که من در اینترنت پیدا کرده ام در مورد سرطان او درست نیست. سرطان همچنان خیلی ترسناک است ولی من شنیده ام که افرادی هم جان سالم به در می برند. دیگر خیلی نمی ترسم. عبدل 14 ساله آگاهی درباره سرطان موجب می ...
علی(ع) داروی بیماری های فکری و روحی است
شریک بروم مثل دیگران همه زندگی ام باطل می شود، این شرکی که قرآن می گوید شرک در اطاعت است، شرک در ربوبیت است، به این معنا که می گویند من هم خدا را اطاعت می کنم هم خواسته دیگران را، که حالا یا هوای نفس خودم است یا خواسته همسرم است یا بچه ام است و یا رفیقم است که می دانم هم مخالف با خواسته خداست اطاعت می کنم. بعد هم خودم را توجیه می کنم چاره ای ندارم زندگی ام به هم ریخته خب در کنار خدا زندگی ...
مشهورترین زوج ادبی تاریخ ایران و آثار تکرارنشدنی شان
می کنی که خانه بدجوری خالی است. و یاد گفتهٔ آن زن می افتی – دختر خالهٔ مادرم – که نمی دانم چند سال پیش آمده بود سراغمان و از زبانش در رفت که : - تو شهر، بچه ها توی خانه های فسقلی نمی توانند بلولند و شما حیاط به این گندگی را خالی گذاشته اید... و حیاط به این گندگی چهارصد و بیست متر مربع است. غرب زدگی را جلال در سال 1340 منتشر کرد.در بخشی از کتاب می خوانیم: آدم غرب زده هرهری مذهب است به ...
ناگفته های خواندنی بازیگر نقش ابن ملجم از سریال امام علی(ع)+عکس
شیراز خواست، ولی آقای بهزاد فراهانی و گروه ما نرفتیم. در همین ایام بود که دانشگاه تهران قبل از انقلاب قبول شدم و درس می خواندم. روزی آقای بیضایی متنی سر کلاس به من داد و گفت که این متن را بخوان. گفتم شرمنده من با آقای محمود جعفری "ارباب پویتلا و نوکرش ماتی" (نوشته برت) را کار می کنم و نمی توانم بیایم. به آقای جعفری قول داده بودم. بعد از کلاس همه به من اعتراض کردند که تو شعورت نمی رسد ...
گناهی که مرگ را شتاب و حبس رزق می کند
، چیست؟ دلیل این است: شیطان به آدم سجده نکرد. تازه این طور هم عرضه نداشت که خدایا! تو به ملائکه امر به سجده کردی و من اصلاً ملک نبودم. بلکه حسادت کرد و گفت: خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین . بارها بیان کردیم که جورچین شیطان به هم خورده بود. او می دانست که سجده مختصّ به ذوالجلال و الاکرام است، بعد با خود می گفت: حالا باید به این تازه به دوران رسیده، سجده کنند؟! آن هم چه کسانی ...
افطار آخر
هم رفتم در آشپزخانه و مشغول آماده کردن افطاری شدم. موقع افطار که از آشپزخانه بیرون آمدم دیدم مسعود نیست. گفتم شاید دارد نماز می خواند که بعد از جستجو در خانه فهمیدیم پسرم در طبقه بالا خودش را آویزان کرده است اصلاً باورکردنی نبود! وی افزود: چند ماه قبل از این حادثه، حدوداً چهار ماه پیش، وقتی برای نماز صبح بیدار شدم، دیدم مسعود حالش خوب نیست فوری به بیمارستان رفتیم در آنجا بود که متوجه شدیم ...
ناگفته های رضا رویگری 66 ساله و همسرش 25 ساله اش! (+عکس)
مهم نبود. شاید خیلی ها می گفتند و هنوز هم می گویند که رضا جای پدرت است؛ حتی به رغم آنکه می دانند ما زن و شوهر هستیم اما کنایه هایی به این شکل می زنند اما اصلا برایم مهم نبود چون یاد گرفته ام به حرف مردم اهمیتی ندهم؛ من نمی دانم چه بلایی سر مردم ما آمده است که از خوشحالی تو خوشحال نمی شوند و خود را در غم و اندوه تو شریک نمی دانند؛ به همه چیز بی تفاوت هستند و مراقب حرفی که به زبان می آورند نیستند. به ...
شبی با کارتن خواب های بی خواب
صاحبخانه این مددسرا است؛ مردی که حدودا 40ساله به نظر می رسد و به گفته خودش 5سالی می شود که در اینجا سکونت دارد؛ نخستین بار حدود 5سال قبل به اینجا آمدم و هنوز هم این مددسرا خانه ام است و شب هایم را در آن سپری می کنم. من توسط گشت 137به مددسرا انتقال داده شدم و کم کم تبدیل شدم به یکی از قدیمی ها و ساکنین اصلی این ساختمان. زمستان ها من در کنار سایر مسئولان مددسرا کار می کنم اما تابستان ها چون تعداد ...
نخستین زنان موتورسوار در ایران
شنا را به صورت تفریحی دنبال می کنم اما رشته موتور کراس رشته تخصصی من است. البته چند وقتی است که کمی از ورزش دور بوده ام. شما نخستین قهرمان موتورسواری بانوان در ایران هستید. نراقی: بله، سال 1388 در مسابقاتی که در پیست موتورسواری پارک کوهسار تهران برگزار شد، شرکت کردم و موفق شدم قهرمان شوم. مادرم هم دوم شد. آن مسابقات تنها مسابقاتی بود که توسط یک باشگاه خصوصی برگزار شد و ...
نخستین زنان موتورسوار در ایران
که کمی از ورزش دور بوده ام. شما نخستین قهرمان موتورسواری بانوان در ایران هستید. نراقی: بله، سال 1388 در مسابقاتی که در پیست موتورسواری پارک کوهسار تهران برگزار شد، شرکت کردم و موفق شدم قهرمان شوم. مادرم هم دوم شد. آن مسابقات تنها مسابقاتی بود که توسط یک باشگاه خصوصی برگزار شد و سروصدای زیادی کرد. در تمام دنیا سروصدا کرد و توجه رسانه ها به موتورسواری بانوان ایران جلب شد ...
علیپور: با همسرم در تهران آواره شده ایم
به گزارش خبرآنلاین؛ روز گذشته علی علیپور به باشگاه پرسپولیس رفت تا به مشکلات مالی اش رسیدگی شود اما با دست خالی و البته ناراحت از باشگاه خارج شد. علیپور دیروز هنگام خروج از باشگاه خیلی کوتاه درباره مشکلش که مربوط به محل سکونتش است حرف زد. اما گویا مشکل خیلی بزرگ تر از این حرف هاست: همراه همسرم در تهران آواره شده ام. قبلا باشگاه راه آهن 10 میلیون تومان به من پول داد که یک انباری در نازی آباد اجاره ...
گزارشی از قرار سالانه ی شعرا با رهبر انقلاب
.... آقا گفتند: اصل برای من در این جلسه استماع است نه تکلم. در بین صحبت های قزوه و آقا اسم اسفندقه آمد به شعرخوانی. اسفندقه گفت از بین 7-8 غزلی که برای همسرم خواندم، یکی را خودش انتخاب کرد تا اینجا بخوانم. جمع خندید، آقا گفتند: پس شعرتان زن پسند است! امیری اسفندقه خواند: عمر از چهل گذشت و دلم ناامید نیست عاشق شدن هنوز از این دل بعید نیست بعد از شعر آقا ...
روایت صادقانه مهمان ماه عسل از یک زندگی دوباره
الکترونیک وارد محیط کار شدم. ابتدا کارمند بودم و بعد از گذشت یک مدت متوجه شدم که می توانم با تأسیس یک شرکت، برای خود کار کنم. ولی قوه پیشرفتم را احترام به بزرگ تر، و کمک به مددجویان معلول و میانسال می دانم. شاید خواست خدا بود که ثروت اخلاق را همراه خودم داشتم و اگر نبود درهای موفقیت به روی من گشوده نمی شد. همین اخلاق موجب شد تا دیگران به تبلیغ کارم بپردازند و شرکتم گسترش پیدا کرد و تا سن 25 سالگی من ...
تابلوی ورود ممنوع برای جوانان تازه کار!
به گزارش بولتن نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران، از کودکی همه را مبهوت کارهای خود می کرد گاهی با ذغال، با گچ یا مداد رنگی های کوچکش. از همان موقع می خواست نقاش بزرگی شود آرام آرام بزرگ شد همه زندگی اش شده بود نقش ها و رنگ هایی که گاهی حتی به سختی وسایلش را تهیه می کرد. بعد از مدتی با درآمد کمی که از فروش نصف قیمت و با منت آثارش به برخی از مغازه ها داشت تصمیم گرفت برای چند روز کارهایش را ...
روایت آسمان خراش از هکرها و کُری خوانی های علی کریمی
خوب هستم. فارس: شکایتی در این رابطه نکردید؟ نمی دانم از چه طریق باید پیگیری کنم. البته برای خیلی از افراد مشهور و سرشناس این اتفاق افتاده است و متاسفانه این مسائل وجود دارد. این اولین بار بود که برای من این اتفاق افتاده بود و شوکه شدم. خداروشکر که تایم زیادی از این اتفاق نگذشته بود که متوجه شدم. فارس: هفته گذشته در جشن خیریه با حضور هنرمندان و بازیگران شرکت کردی ...
زنی که با انگیزه خداشناسی وارد عرفان حلقه شد اما به شیطان رسید
ارتباط برای طاهری جاری می شد. * بعد از فوت پدرتان، احوال شما چگونه شد؟ بعد از فوت پدرم چهار سال بود بهم ریختگی من زیاد شده بود و حال روحی من دگرگون بود؛ چهار سال دچار افسردگی شدید شدم؛ هر بار که در ارتباط می نشستم احساس می کردم حالم از دفعه های قبلی بدتر می شود؛ بعضی مواقع در این ارتباطات تکان های شدید شبیه حالا تشنج و صرع به من دست می داد. مستر ها دست و پای من را می ...