سایر منابع:
سایر خبرها
نتایج مهندسی فرهنگی امام صادق (ع)
.... روز چهارم، امام مرا دید و بعد از خلوت شدن مراجعه کنندگان، مرا نزدیک قبر امیرمؤمنان(ع) [7] برد و آنجا با هم صحبت کردیم. [8] از این نقل ها میزان توجه و تمرکز مردم به امام صادق علیه السلام فهمیده می شود. این مسئله امری نبود که حکومت نسبت به آن بیت(ع)فاوت باشد؛ در چنین فضایی شخص امام صادق علیه السلام برای حکومت دارای حساسیت بود و از میان برداشتن ایشان، از مهم ترین دغدغه های حکومت به شمار می ...
سینمای ایران و نحوه بازنمایی مسائل اجتماعی/ نگاه درخشنده به مسائل اجتماعی در "زیر سقف دودی"
در قبال شخصیت شیرین به خوبی استفاده شده است؛ یعنی مخاطب تا پاسی از فیلم فکر می کند که این شخصیت به نوعی ابله است و بعد ناگهان می بیند که او می گوید "می دانم و متوجه هستم و قوی نیستم؛ چون تو نخواستی" و آن صحنه پایانی که جزو مؤثرترین سکانس های فیلم است که شیرین سوار ماشین بهرام نشده و دور می شود و وضعیت حرکت دوربین، همگی به این معناست که این زن از اول همه چیز را می دانست و می فهمید. این ...
بازخوانی روایت فنایی از جام جهانی: در ستایش تصادف
قضاوت کنم. دو روز پیش از فینال جام ملت ها بود که لیست داوران جام جهانی اعلام شد و اسم من نیز در آن بود. بسیار خوشحال شدم. چند ماهی به جام جهانی مانده بود و باید با فیفا در ارتباط می بودم. از آنجا که یک بار صابون فدارسیون به تنم مالیده شده بود، آدرس و شماره تماس منزل خودم را به فیفا دادم تا مستقیم با خودم در تماس باشند! چون تجربه فرانکفورت برایم سخت بود، هشت روز زودتر به آلمان رفتم تا اگر مشکلی پیش ...
شما سر جای خودتان هستید؟
می بینی که خودم هم پا به پای بقیه کار می کنم. معلومه که دلم می خواست توی رشته خودم کار کنم، اما کار نبود. خودت بگو آخه کجای این مملکت به کسی که رشته جامعه شناسی خوانده کار میدن؟ چند مؤسسه پژوهشی بود که گاهی به ما طرح می داد آنها هم یک روز طرح داشتن و یک روز نه؟ اصلاً چند درصد دانشجوهای پژوهشگری کار مرتبط با رشته شون رو دارن؟ مگه پژوهش در ایران چقدر مسأله مهمیه که بخوان بهش بها بدن. تازه این سال ...
پدر آتنا: قاتل در ملاءعام سنگسار شود
مناسبی ندارم، زیرا کارگر یک کارخانه هستم و تمام اسباب زندگی ام را اقساطی خریده بودم و از ترس اینکه مبادا مردم به خانه برادرم هجوم بیاورند، وسایلم را همراه با همسرم که سی روز است فارغ شده به منزل مادرم بردم. از همسر برادرم هم خبری ندارم. او نیز شبانه با فرزندانش فرار کرده است. حجت که فاجعه برادرش را ننگ بزرگی برای جامعه می داند، می گوید: نمی دانم چرا برادرم به آبروی پدر و مادر پیر و مریضم ...
این مطلب تیتر نمی خواهد
...، یک روز زنگ تلفن خانه به صدا درآمد، گوشی را برداشتم، از بیمارستان تهران بود، به من گفتند مجروحی با این مشخصات آوردند، بیائید به ملاقاتش، آدرس بیمارستان را داد و خداحافظی کرد. مادر شهید می گوید، همان لحظه فهمیدم این مجروح ابراهیم است به اتفاق پدر و برادرش راهی تهران شدم، در طول مسیر بسیار نگران بودم که چرا ابراهیم خودش صحبت نکرد. خلاصه وارد تهران شدیم و بعد از پرس و جو رفتیم به آدرسی که ...
مسعود جهانی: بیش از 40 قطعه مگاهیت دارم که ایران را تکان داده است
به این عرصه چگونه بود؟ خانواده من با موسیقی مخالف بودند. من هم از کودکی درس خوان بودم و می خواستم وارد دانشگاه شوم و بعد از آن خودم موسیقی را ادامه دهم. درسم را خواندم و سال 85 دکترای داروسازی در اصفهان قبول شدم. از خانواده جدا شدم و به اصفهان رفتم و درس نخواندم! بعد ازدواج کردم و یک گروه موسیقی در دانشگاه تشکیل دادم. یک روز به من گفتند برای اینکه بتوانی در دانشگاه اجرا کنی، باید فیلم ...
حواست شش دانگ به من باشد
که می گوید: زنگ هفت و نیم می خورد، تو ده دقیقه به هشت می آیی، می گویم کجا بودی؟ می گویی خانم تازه هفت و بیست دقیقه است و ساعتت را هم خیلی جدی نگاه می کنی. حواست پرت است دخترجان! معلم ریاضی می گوید: این همه زحمت می کشی، می دانم بلدی، چرا وقت نوشتن جواب آخر دقت نمی کنی. مثلاً جواب را پیدا کردی که می شود 26، بعد می نویسی 62 . آخر 26 کجا و 62 کجا؟ می فهمم حواست نبوده درست بنویسی. اما خودت ...
شما سر جای خودتان هستید؟
به گزارش آی سبک ، یک پژوهشگر اجتماعی کافه دار: من راضی بودم به همون حداقل ها؛ یک بیمه حداقلی و دست کم دو تا پژوهش در سال. اما اون هم مهیا نبود و نشد. این طوری شد که کافه دار شدم. کاری که گمان می کردم هر کسی می تونه واردش بشه، بدون تخصص. یه مدت طول کشید چم و خم کار دستم بیاد. دوره دیدم اما این روزها باز می فهمم سر جای خودم نیستم. یک پزشک عمومی کتابفروش: همون سال های پزشکی خواندن فهمیدم ...
پس چی محرمانه نیست؟
هفته قبل یکی از رمزآلودترین چیزهایی که دنبالش بودم، هیچ اتفاقی براش نیفتاد و همچنان رمزآلود باقی موند. یه مدتی هست که سامانه دسترسی آزاد به اطلاعات راه افتاده و من همیشه. خواب می دیدم یعنی حالا که این سامانه راه بیفته من می تونم بفهمم اون چیزهایی که شبیه منوی کبابی ها هست و وقتی توافق می کنن با خارجی ها به هم تحویل می دن، چی توش نوشته. بعد با خودم می گفتم بابا فری تو رو چه ...
سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع)،مرد آسمانی مدینه،چشمه جود و سخاوت و دریای عمیق علوم لدنی+صوت
، بزرگترین و معروف ترین شخصیت عصر خویش بود. جمعی از دانشمندان، بدین امر شهادت داده اند. مالک بن انس، فقیه مدینه ، درباره آن حضرت گفته است: گاهی که بر جعفربن محمّد صادق(ع) وارد می شدم، به من احترام می کرد، برایم مخدّه می انداخت و می فرمود: مالک! تو را دوست دارم. من از این رفتار خشنود می شدم و خدا را سپاس می گفتم. حضرتش از یکی از این سه حال خارج نبود: یا روزه دار بود یا در حال نماز یا در حال ...
سیدصالحی: دو نفر باعث شدند من کفش هایم را بیاویزم!
در مربیگری حاضر می شوم و نمی گذارم حق کسی نادیده گرفته شود و با همان اعتقاداتی که داشتم در مربیگری نیز حاضر خواهم شد. همیشه در فوتبال صداقت و راستی داشتم و از خدا مدد گرفتم و در مربیگری نیز عزت و ذلت را دست خدا می دانم و از او مدد می گیرم. راضی ام به رضای خدا و عقده فوتبال بازی کردن نیز نداشتم و 10 دوره در آسیا بازی کردم و آقای گل این رقابت ها شدم اما هیچ وقت مجید جلالی و عبدالله ویسی را از یاد ...
علامه جلال الدین همایی: زیور دست جهان بودم، مرا نشناختند
...، دانشجویان را ارشاد و راهنمایی کند، ولی قانون تمام وقت که هنوز گرمی خود را از دست نداده بود، تصریح می کرد که او باید هفته ای چهل ساعت در دانشکده حاضر باشد. به خاطر دارم که در همان آغاز، استاد می گفت من از زمان کودکی که شروع به تحصیل کردم، همیشه تمام وقت بودم؛ فقط از وقتی که تمام وقتِ قانونی [اشاره به همان قانون 40 ساعت حضور در دانشکده] شده ام! غیرتمام وقت گشته ام! زیرا تاکنون تمام اوقات ...
مشکلات رفتاری کودکان، چه باید کرد؟
رساندن به کودک دیگری است، با همان آرامش او را منع کرده و بگویید "این کار خطرناکه" و به طور موقت از روش محرومیت استفاده کنید که بسته به سن کودک از 30 ثانیه تا چند دقیقه می تواند باشد. مراقب تن صدای تان باشید، هیچ اشکالی ندارد اگر با تن صدا و لحن تان به کودک بفهمانید که از این کار او ناراحت شدید اما هرگز عصبانیت را در صدای تان نشان ندهید. اسباب بازی هایی که برای پرتاب کردن خطرناک هستند را ...
این خانه دور است!/نگهداری 45 سالمند در مرکز شبانه روزی اعصاب و روان سالمندان لنجان
قالی را معطر کند. تو راه رفتی و با هر بار زمین خوردنت گل قلب من پرپر شد، تو بر روی سرزمین دلم قدم می گذاشتی اما هیچ وقت نفهمیدی! منتظر شدم تا بزرگ شوی، منتظر ماندم تا روزی سر سفره عقدت، عقده های انتظارم را با دانه های اشک پاک کنم. من همیشه در انتظار بودم و امروز هم منتظرم امروز در خانه ای که متعلق به من نیست چشم به در دوخته ام تا به دیدنم بیایی! اما نمی دانم که کدام زنگ خانه سالمندان با انگشتان ...
برای انتخاب ظریف و لاریجانی استخاره می کنم
؟ نه هرگز در عمرم نگرفته ام. البته در زمانی که سفیر بودم به دلاری حقوق می گرفتم حدود 3 هزار دلار. - چند فرزند دارید؟ 6 فرزند دارم. 2 فرزند اولم دختر هستند که دارای فوق لیسانس هستند. یکی در شهید بخشی در دانشگاه داروسازی کار می کند. یکی از آنها نیز در یک شرکت معماری کار می کند. یک پسرم در یکی از زیرمجموعه های وزارت دفاع کار می کند. پسرم دیگرم تازه دارد لیسانس کامپیوتر می گیرد. یک دخترم ...
ما در تشکیل دولت نقش کولبرها را داریم
اخذ رأی حضور یافتند، برای اخذ نفر دویستم حداقل 200 دقیقه زمان معطلی وجود داشت. که همین هم شد. من ساعت 9 صبح روز انتخابات وقتی به نزدیک ترین حوزه اخذ رأی به ستاد یوسف آباد رفتم، 200 نفر در صف رأی گیری بودند، همان موقع بلافاصله با استاندار، فرماندار و معاونان وزیر کشور تماس گرفتم و به عنوان کسی که مسئولیتی در ستاد داشتم و تجربیاتی که در وزارت کشور کسب کرده بودم به آنها گفتم که فرایند رأی گیری ...
این جانباز را شناسایی کنید!
. همان نیم تنه پائینم را برد بالا و کوبید زمین. درد خیلی شدیدی احساس کردم. بدنم تیری کشید و بدنم جمع شد و حس کردم خیلی کوچک شدم. بعد یکدفعه باز شد. من گفتم آخیش! راحت شدم. چه خوب شد، هیچیم نشد. نارنجک صوتی بوده. ما چون بدنمان گرم بود، متوجه نشدیم که ترکش ها را خورده ایم. دیگر دردی هم حس نمی کردم. چند دقیقه ای که گذشت،داشتم به همان حالت درازکشیده تیراندازی می کردم که دیدم چشمانم تار می بیند ...
پایان بی قراری ها پس از 31 سال
بعد از شهادت علی اکبر شبی پسر آخرم اکبر خیلی گریه می کرد، به همراه اکبر بقیه بچه ها هم گریه می کردند، خیلی خسته شده بودم، بچه را زدم گفتم: من که مُردم، بابات هم که رفت، تو چرا داری جون منو می گیری؟ خوابیدم. در عالم خواب دیدم علی اکبر به من می گه: من نرفتم، بلکه همیشه پیش شما هستم، دل بچه درد می کنه، پاشو یه نبات درست کن بچه بخوره، در همین حین احساس کردم بلند شدم و نبات درست کردم و دارم به ...
بحران خشونت در جامعه ایران در میزگرد شفقنا: در مرز فاجعه ایم/ گفت وگو را به فرهنگ تبدیل کنیم/ موازین ...
دچار ناهنجاری می شوند یا مفهوم آنومی که دورکیم مطرح می کند و این مسئولیت، مسئولیت جامعه شناسان می باشد. اصلاً پدید آمدن جامعه شناسی آنجا توسط آگوست کنت بوده و بعد تکمیل شدن آن توسط دورکیم در همان فرانسه اتفاق افتاده است. این تحولات اجتماعی زمینه ساز بوده است، شرایط ما هم طوری است که بعد از انقلاب آن معیارها و شاخص های دینی قرار بود یک زندگی برای افراد جامعه به ارمغان بیاورد اما می بینیم که نتوانستند ...
تجربه روزمره کارگران میادین میوه و تره بار در شهر تهران
چندانی نسبت به شرایط زندگی خود نداشته و هرگونه احساس تعلقی را کنار گذاشته اند و اضطراب و استرس دایمی در زندگی روزمره، آنها را رها نمی کند: همیشه آخر روز کاری از این که مجبورم فردا هم با کلی آدم جورواجور سروکله بزنم تمام بدنم می لرزد. می دانم که کار دیگری نمی توانم بکنم. واقعا اگر جایی داشتم هیچ وقت حاضر نمی شدم حتی یک روز هم این جا بمانم. ولی انگار باید سوخت و ساخت. با نگاه دقیق تر به ...
بازخوانی مدرن از ادبیات کلاسیک ملی
فلان کتاب خوب است و مردم می روند آن کتاب را می خرند،البته من به این مردم هم حق می دهم. به هرحال با این شرایط یک آدم نمی تواند همه کتاب ها را بخواند و بفهمد خوب است یا نه، باید یک نفر به او بگوید. من هر کتابی که می خوانم و نقدی می کنم دوستانی می گویند تو این کتاب را به موقع نخواندی. می گویم که نباید حتماً همان سال بخوانی. الان کتابی را که 15 سال پیش به آن جایزه دادند می خوانم و به خودم می گویم به چه ...
از تخیل تا واقعیت
...، آهسته گفتم آخیش... و با حسی پیروزمندانه به دوستم نگاه کردم که یعنی دیدی ذات واقعیشو رو کرد؟ اما دوستم دیگر حواسش به من نبود، تازه داشت با مینا احساس همذات پنداری می کرد. زنی که مثل اغلب زن ها چند صباح اول آشنایی را در خواب ناز فرورفته و حالا به زور واقعیت باید بیدارشود، باید بپذیرد که این یکی هم فرقی با شوهر سابقش ندارد ،فقط شاید بسته بندی اش شیک تر بوده وگرنه داخلش یک جنس تکراری و تغییرناپذیر ...
جستاری در پذیرش قطعنامه 598
مخاطبان درباره ماجرای پذیرش قطعنامه به جمع بندی کاملی رسیده و با قضاوت مطالب بیان شده تا حد زیادی به حقایق دست یابید و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مساله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور را در اجرای آن می دیدم ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا خودداری می ...
گلایه یک کارگردان از حضور داوران پیر در جشنواره فیلم کودک
برای آنها اتفاق بسیار بزرگی است و من سعی کردم چنین اتفاقی را به تصویر بکشم یعنی ذات مشترک انسانی . قبل از آریو والیبال چند فیلم ساخته بودید؟ محمد بخشی: دو مستند و سه فیلم داستانی که یکی از مستندهایم در چند بخش یک جشنواره نامزد شد اما در کل نخواستم مستندهایم را به جشنواره ها بفرستم. یعنی احساس کردم که بیان نکردن برخی مفاهیم در مقاطعی بهتر است و شاید زمانی دیگر برای آن مستندها ...
شکارچی ای که حامی پرندگان شد
، طاووس و... از صیادان و دلال ها آنها را در قفس نگه می داشتم و بعد از مدتی می فروختم. آن روزها هیچگاه به آزادی پرنده ها فکر نمی کردم و احساس می کردم پرنده در قفس وقتی آب و غذا داشته باشد خوشبخت است. اما مسیر زندگی ام 5 سال قبل تغییر کرد. هنوز هم باور نمی کنم که یک روز برای آزادی پرنده ها تلاش کنم. من دوباره متولد شدم و همه آن را مدیون آن روز و رؤیایی که در خواب دیدم هستم. وی ادامه داد: 5 ...
نوشتن یکی از راه های رهایی است
خوشم می آمد، می بریدمش. بعد متوجه شدم که چقدر ترکیب کلمات زیادی وجود دارد. من به این کارم در خانه حتی هنگام کار با تخته گوشت در آشپزخانه هم ادامه دادم. اینطوری می توانستم هنگام غذاخوردن کلمات اضافی را بیرون بیندازم. اما کلمات خیلی گسترده هستند و همیشه بیشتر و بیشتر می شوند. بعد من یک میز لغات برای خودم درست کردم اما کلمات خاکی و چرب می شدند و من به ناچار آنها را دور می انداختم و خیلی حیفم می آمد ...
شهرضا عطر بهشتی گرفت
به گزارش خبرنگار ایمنا از شهرستان شهرضا، دیروز تو بودی که رفتی و امروز این ماییم که می آییم؛ دیروز تو خانه و کاشانه و زن و فرزند گذاشتی و پای در وادی عشق نهادی و برای همیشه آسمانی شدی و امروز ما در خانه و کاشانه و میان دوستان و خانواده خود پذیرای وجود نازنین تو هستیم تا آسمانی شویم. تو بی ادعا رفتی ولی ما می دانیم که همه چیز ما از توست، آسایش امروز ما مدیون توست، راحتی ما وامدار توست ...
آبروی 33سال جانبازی ام در خطر است!
...، بر اثر اصابت خمپاره و موج انفجار جانباز شدم. فاش نیوز: زمان مجروحیت چه حسی داشتید؟ - سن کمی داشتم. فقط رفتن به جبهه را می دیدم و گوش به فرمان امام(ره) بودم. وقتی مجروح شدم، تشنج شدیدی داشتم و اصلاً حالم خوب نبود. تنها چیزی که به خاطرم بود، روی برانکارد بودم و افرادی مرا حمل می کردند. از روی برانکارد درختان بلندی را می دیدم. مرا به بیمارستانی که پله های زیادی با شیب تند ...
امام روح الله از جام زهر نوشت
سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا می سازد. و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم؛ ولی به واسطه حوادث و ...