سایر منابع:
سایر خبرها
جزئیات مرگ دلخراش بنیتا 8ماهه
شرق نوشت: پنجشنبه مردی به مأموران پلیس اعلام کرد ماشین پرایدش به همراه دخترش بنیتا ربوده شده است. این مرد به مأموران گفت با دخترم به خانه برگشتم، مقابل در پارکینگ ایستادم و پیاده شدم تا در را باز کنم که یکدفعه فردی سوار ماشینم شد و درحالی که دخترم در آن بود، ماشین را با خودش برد. بعد از انتشار این خبر مأموران تحقیقات گسترده خود را آغاز کردند این در حالی بود که عکس این دختربچه نیز به طور گسترده در ...
ربودن کمدین مشهور برای 85 سکه طلا
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ؛ پاییز سال 95، یکی از کمدین های معروف سینما و تلویزیون خودش را به کلانتری 118 ستارخان رساند و از دو مرد به اتهام آدم ربایی شکایت کرد. او در طرح شکایت خود گفت: در خانه ام خواب بودم که با فریاد مردی غریبه که بالای سرم ایستاده بود از خواب پریدم. او خودش را پلیس معرفی کرد و با تهدید اسلحه و شوکر خواست همراه او به کمپ ترک اعتیاد بروم. در حالی که ...
ربودن بازیگر مشهور سینما با توهم اعتیاد
به گزارش بولتن نیوز، بازیگری مشهور با مراجعه به یکی از کلانتری های پایتخت گفت: چند روز پیش در خانه خواب بودم که پدرم همراه دایی و یکی از دوستانش وارد خانه مان شدند و قصد داشتند مرا به زور با خود ببرند و سوار آمبولانس کنند. با آنها درگیر شدم و از خانه بیرونشان کردم. آنها یک سال قبل از این ماجرا هم با سلاح و شوکر وارد خانه ام شده و مرا پیش چشم زن و بچه ام سوار ماشین کردند و به زور به کمپ ترک اعتیاد ...
گزارشی از خانه مصیبت زده “بنیتا” بعد از”بنیتا”
روز حادثه می گوید. آن روز برای چه به آنجا رفته بودید؟ حدود ساعت 9 و نیم صبح 29 تیر بود، با مهدی برای تهیه مواد مخدر به مشیریه رفتیم. داشتیم از خیابان مطلبی می گذشتیم که ناگهان مهدی متوجه خودروی پرایدی شد که روشن بود. راننده مشغول بستن در خانه اش بود و همزمان پیشنهاد سرقت را مطرح کردیم. سریع خودم را به ماشین رساندم، مهدی هم به سمت در رفت تا به محض خروج صاحب خودرو مانع او شود ...
ناصر از نظر من مرده است و دیگر نمی خواهم حتی نام او روی سرم باشد!
ای روبه رو شدم که دیگر طاقت نیاوردم زیرا خیانت های همسرم را با چشمانم می دیدم. آن جا بود که مصمم شدم به خانه پدرم بازگردم..... ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی خراسان 110
فرجام تلخ پیام های عاشقانه
مشکلش این بود که بلد نبود محبتش را ابراز کند و این موضوع مرا اذیت می کرد. بیشتر روزها در خانه تنها بودم و حسابی کلافه می شدم. به همین خاطر تنها سرگرمی ام پرسه زدن در شبکه های مختلف اجتماعی بود. یک روز در یکی از شبکه ها پیامی از پسری به نام فرزاد دریافت کردم. او بسیار زبان باز بود. حرف های دلنشینی می زد و هر روز برایم پیام های عاشقانه می فرستاد. او درست همان خصوصیاتی را داشت که آرزو می ...
منصوریان: استقلال پیروز قاطع دربی هفته دهم است
علیرضا منصوریان کنار زمین کمی زیادی یا به قول عادل فردوسی پور شو بود؟ نه، شو نبود! قبول دارم کمی زیادی کنار زمین تحرک داشتم ولی شو نبود. البته امسال تصمیم گرفتم نسبت به فصل گذشته جنب و جوش خودم را کمتر کنم. * چرا؟ فصل گذشته من تیم جوانی را در اختیار داشتم. مجبور بودم بیش از حد معمول کنار زمین حرف بزنم و تحرک نشان بدهم. امسال به دلیل داشتن بازیکنان باتجربه بیشتر ...
پدر بنیتا کوچولو: مردم نگاه می کردند اما کمک نه!/ دادستان: اتهام قتل عمد برای دو سارق بنیتا +عکس
سارقان دو نفر هستند که در همان روز اول سرقت، خودرو را در یکی از خیابان های متروکه پاکدشت رها کردند و باعث مرگ بنیتا به دلیل شدت گرما، تشنگی و گرسنگی شدند. ماجرای بنیتا از ظهر پنجشنبه، 29 تیر امسال در یکی از خیابان های مشیریه تهران آغاز شد. در این روز، پدر بنیتا دخترش را در خودروی پرایدش سوار کرد و از پارکینگ خانه بیرون آمد. او برای بستن در پارکینگ، لحظه ای بنیتا را در خودرو تنها گذاشت ...
زنی که فیلم منیر قیدی اقتباسی از زندگی اوست/ صحبت های دلنشین خانم خیری ویلایی ها
ها شدم، قبل از من هم افرادی آنجا زندگی می کردند. همه آن ها یکی یکی به خاطر مصیبت هایی که به سرشان می آمد یا شهادت، اسارت و مجروح شدن همسران شان منطقه را ترک می کردند و به تهران می آمدند. من خودم بسیجی و مسئول پایگاه مقاومت ابوذر و ستاد پشتیبانی بودم. آن زمان درس می خواندم. همسر من کسی بود که چندین بار مجروح شده بود. این سال ها را آگاهانه با سختی کنار هم گذراندیم. خدا را شکر نیت ما خیر بود و هر ...
ایده های قرآنی و نقش هایی ماندگار بر فرش نفیس ایرانی/ نقش قرآن بر تار و پودی از عشق به میهن
...> در شناسنامه سال تولدم 1346 درج شده، اما در حقیقت متولد 1351 در محله جوادیه تهران هستم. تا 12 سالگی با خانواده در زنجان بودیم و سپس به کردستان رفتیم. در خانواده ای تقریبا پرجمعیت و دارای هشت فرزند به دنیا آمدم. فرزند سوم خانواده هستم. به نسبت دیگر فرزندان، ارتباط بسیار صمیمی با پدرم داشتم، مثل تراکتوری که تریلی اش همیشه پشت سرش می آید(خنده). پدرم در زنجان کشاورز و دامدار بود و تولید قالی نیز ...
پایان اختیاری یک مناقشه میان پلیس و سردفترداران
را در دست گرفته اما از این ماجرا رضایت دارد، می گوید: اطلاع رسانی خیلی کم بود و من در تلگرام این خبر را دیدم. دفعه قبل که برای نقل و انتقال رفته بودم برای محکم کاری به دفتر خانه هم رفته و پول زیادی هم دادم اما این بار چنین کاری نخواهم کرد، البته امیدوارم فرمانده پلیس از این تصمیم کوتاه نیاید. زنی میانسال هم نظر مشابه مرد جوان را دارد و درباره اینکه آیا سند خودرویش را در دفتر اسناد رسمی ...
جوانی های ته کشیده
: عاشقش بودم. حیف که مرد. یه روز رفتم ملاقاتش فشافویه قم. گفت: بیام بیرون یه سوغات برات دارم. خوشحال شدم. خندید و گفت: هپاتیت سی گرفتم. بچه م بغلم بود. سه تایی گریه کردیم. خدا رو شکر ما نگرفتیم. اینم عکسش. حیف شد عاشقش بودم. بیشتر ماندن در این اتاق طاقت می خواهد. تازه اگر سرت از این همه دود و دم گیج نرود. خوب باهاشون جیک توجیک شدی. کجا حالا؟ تازه می خواستیم معاشرت کنیم. داری می ری؟ کاری ...
از جزئیات جانشینی اینترنت نامحدود تا خداحافظی از وزارت ارتباطات
اینترنت برحسب حجم، از حجم فروشی به سمت اتصال و ارائه اینترنت برحسب سرعت رفتیم، زیرا با راه اندازی شبکه ملی اطلاعات ما محدودیت گذشته را نداریم . وی با بیان این که اکنون سرعت تعیین کننده قیمت است، گفت: در گذشته استفاده از اینترنت به طوری بود که شما یک بار هنگام خرید بسته پول پرداخت می کردید و با اتمام حجم باز هم مجبور به خرید حجم بودید، اما اکنون تنها به ازای سرعت اینترنت هزینه می پردازیم ...
اخبار حوادث
قبل از حادثه وقتی خواب بودم بوی گاز احساس کردم و فهمیدم شیرگاز باز است. فکر کردم که مادرم با این کار قصد داشته که من را بکشد. آن شب مادرم در خانه نبود و تا صبح منتظر شدم تا او برگشت. من هم او را به آشپزخانه کشاندم و با چند ضربه گوشتکوب و قیچی وی را به قتل رساندم. شواهد به دست آمده حاکی از آن بود که متهم دچار بیماری شدید روحی است و این بیماری از 10سال قبل، وقتی پدرش به دست مادرش به قتل رسید ...
من حیرت می کنم
می کنم که بازی خوبی بشود، چون نقش م متفاوت است. اول به من نقش یک زن خانه دار و مادر پیشنهاد شد که گفتم نه این را دوست ندارم، اما وقتی گفت که بیا نقش یک زن جذامی را بازی کن، خیلی خوشحال شدم، چون حس می کنم می توانم در این نقش متفاوت باشم و برای خودم هم تجربه ای باشد. آیا با این همه کار و شلوغی های رایج، فرصت تئاتردیدن هم دارید؟ بله، خیلی! من امشب قرار است کار علی شمس (شب دشنه ...
پرورش کروکودیل کسب و کار ماست
...> من دانشجوی رشته رایانه با گرایش برنامه ریزی کنترل طرح بودم و همسرم جانور شناسی می خواند و آشنایی مان بهترین اتفاقی بود که در زندگی مان رقم خورد. خلاصه این که در سال 1383 مراسم ازدواج مان را جشن گرفتیم و زندگی مشترک مان را آغاز کردیم. بهروز سالاروند اینها را گفت و افزود: من در یک شرکت خدمات رایانه ای و همسرم در شرکت پتروشیمی اهواز و در حوزه تولید مواد بیولوژیکی مشغول به کار بود و پس از مدتی تصمیم ...
دستگیری 28 باند سرقت در 48 ساعت گذشته/ جستجو ها برای یافتن بنیتا 8 ماهه ادامه دارد
به گزارش خبرنگار حوزه حوادث و انتظامی گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان ؛ سردار ساجدی نیا فرمانده انتظامی تهران بزرگ با حضور در آگاهی تهران بزرگ در جمع خبرنگاران اظهار داشت: در 48 ساعت گذشته پلیس انتظامی به توفیقات خوبی رسیده است و توانستیم 28 باند متشکل از 113 تن را پس از رصد یک ماهه دستگیر کنیم. وی افزود: بیشتر این سارقان اعمالی از جمله کیف قاپی، سرقت موبایل، سرقت از منزل و مغازه ...
مرادی کرمانی: از نوشته هایم پشیمان نیستم
از خواندن کتاب باید بدانید که در محل زندگی من چه گذشته و مردم چطور زندگی می کردند. مرادی کرمانی در پاسخ به پرسش یکی از حاضران که نوشته های شما بسیار تصویری است، بیان کرد: از اولین فیلمی که در زندگی دیدم عاشق سینما بوده و هستم. همیشه تعزیه را خیلی دوست داشتم و پدرم وقتی که حالش خوب بود من را با خود به تعزیه می برد نوجوان بودم که در سینمای کرمان مشغول به کار شدم تا بتوانم فیلم زیاد ببینم ...
با خودم گفتم این سید جوان ما فوق یک طلبه عادی است
فرقه شیخیه کرمان- آنجا را ترک گفتم و به تهران آمدم. با فروش منزلی کوچک تر که در تهران داشتم خانه ای در محله ای جوبشور قم تهیه کرده و در آن مستقر شدم. پیغامی به من رسید که آقای خامنه ای قصد دیدن مرا دارد. پرسیدم: آقای خامنه ای کیست؟ گفت: یکی از طلاب . گفتم: تشریف بیاورند . روز و ساعت مقرر، چند نفر روحانی که جلوتر از همه آنها سید جوانی که قد بلندتر از بقیه بود و در طول مدت حضور در منزل می ...
سارق منزل: از کاری که کردم پشیمان نیستم!
می خوانید: چند سالته؟ متولد 59 هستم. تحصیلاتت چقدر است؟ سیکل. شغلت چی بود؟ نگهبان یک مجتمع در سعادت آباد بودم. چطور با دوستانت آشنا شدی؟ در یک قهوه خانه با آن ها آشنا شدم. چرا تصمیم گرفتید دزدی کنید؟ به پول احتیاج داشتم همسرم بیمار و در بیمارستان بستری است. راه های دیگه ای را برای تامین هزینه های درمان ...
برملا شدن راز قتل پیرزن قبل از ازدواج
مرد جوانی به نام شاهین اعتراف کرد و گفت: حدود چهار سال پیش با شاهین آشنا شدم، شاهین به من علاقه داشت و قرار بود با هم ازدواج کنیم، مدتی قبل از حادثه شاهین در خانه پیرزن به عنوان نظافتچی مشغول به کار شد و پس از رفت و آمد به خانه پیرزن پیشنهاد سرقت از منزل وی را با من درمیان گذاشت. شاهین وضع مالی خوبی نداشت و به همین دلیل با وی موافقت کردم که از خانه پیرزن سرقت کنیم اما قصد قتل وی را ...
گفت وگو با دختر چه گوارا: انقلاب از جنگل تا بیمارستان
بر آن آشکارا محدودیت های احتمالی و واقع بینانه را نشان می دهد. من این مکالمه را همین اواخر با فیدل داشتم، وقتی که روی پیش گفتار خاطرات پدرم در کنگو کار می کردیم و فیدل با انتشار نامه ای خاص موافقت کرد. او در آن نامه از پدرم خواسته بود برای آماده سازی برای مقصدِ بولیوی به کوبا بیاید. در حال صحبت از اختلافات ادعایی میان آن دو، فیدل ناگهان به من نگاه کرد و پرسید: چرا می خندی؟ مجبور شدم ...
داستان اختلاس دو داور فوتبال
آنروزها تقریباً هیچ چیزی نداشت حتی یک دوچرخه.شاید من اگر جای او بودم حداقل با درآمد این مغازه خانه ام را از آن وضع فلاکت بار در می آوردم اما وضع ناصر هیج تغییری نکرد همان آدم آس و پاس و عشق فوتبال همیشگی .... اینروزها وقتی وضعیت ساخت استادیوم هایی نظییر نقش جهان،اینهمه ریخت و پاش و اسراف و احتمالاً پول بالا کشیدن بعضی از پیمانکاران و روسای ورزش و ....را می بینم تازه به ارزش کار ناصر بیشتر پی می برم ...
نخستین اظهارات متهمان قتل بنیتای هشت ماهه
به منطقه مشیریه رفته بودیم که مهدی متوجه خودروی روشن کنار خیابان شد. همانجا به پیشنهاد او تصمیم به سرقت گرفتیم. می دانستی داخل خودرو کودک 8 ماهه ای است؟ نه؛ من به سرعت پشت فرمان نشستم و مهدی برای این که صاحب خودرو مانع کارمان نشود در جلوی در خانه اش ایستاد. در همین لحظه و در حالی که من پشت فرمان بودم، صاحب پراید از خانه خارج شد و با دیدن من به سرعت سمت خودرو دوید و به سمت جلوی خودرو ...
روایت امدادهای غیبی در جنگ احزاب قرن/ رشادت رزمندگان اهل سنت در کمینگاه خدا
همراه عکس، هرطوری شد خودم را به منطقه رساندم. کشمیری افزود: ساعت 5 صبح روز عملیات (پنج مرداد) در گردنه حسن آباد حضور داشتم و چند ساعتی را مشغول تهیه گزارش و گرفتن عکس بودم که توسط رزمندگان اسلام به گمان اینکه جزو نیروهای منافق بوده و در حال جمع آوری اطلاعات و عکس برای منافقین هستم دستگیر شدم. وی گفت: شرایط آن عملیات به گونه ای که بود برخی از منافقین در لباس رزمندگان در حال پیش ...
هزارتوی کره شمالی در جهنم ادبیات
نوشتن رمان پسر سرپرست یتیم خانه ، هفت سال تحقیق و پژوهش کردید و حتی یک بار به کره شمالی سفر کردید. وقتی خبر درگذشت کیم جونگ ایل را شنیدید آیا واکنشی احساسی داشتید؟ نوشتن کتاب تمام شده بود. وقتی مشغول نگارش کتاب بودم کیم جونگ ایل برای من یک شخصیت کاملا زنده بود، ولی مسلما این یکی از توهمات ماست. من درواقع صرفا نگران سرنوشت بیست وچهار میلیون نفر بودم، اینکه آیا به آزادی می رسند، آیا تحول ...
اعتراف های هولناک دزدان خودرو پدر بنیتا
ناگهان مهدی متوجه خودروی پرایدی شد که روشن بود. راننده مشغول بستن در خانه اش بود و همزمان پیشنهاد سرقت را مطرح کردیم. سریع خودم را به ماشین رساندم، مهدی هم به سمت در رفت تا به محض خروج صاحب خودرو مانع او شود و من بتوانم به راحتی خودرو را سرقت کنم. بعد چه اتفاقی افتاد؟ همزمان با اینکه من سوار ماشین شدم، صاحب خودرو از خانه بیرون آمد و وقتی دید ما قصد سرقت ماشینش را داریم خودش ...
تخصصم باز کردن درهای ضدسرقت است!
نبود این مبلغ چقدر بود باورتان نمی شود ما میلیون ها تومان پول گیرمان آمد، اما الان یک ریالش را هم نداریم. اصلا پول دزدی tبرکت ندارد. پشیمانی؟ خیلی وقت است از کارهایی که می کنم پشیمانم، حتی اواسط سرقت هایم، پشیمان شدم و تصمیم گرفتم دور دزدی را خط بکشم. پس چرا این کار را انجام ندادی؟ طمع و وسوسه دوستان، دست به دست هم داد تا به کارهای خلافم ادامه بدهم. غافل از این که بار کج هرگز به منزل نمی رسد و چوب خدا یک جایی آدم را می زند. ...
آیت الله زاده ها در بیت مرجع تقلید انقلابی/ مانور آقازادگی ممنوع!
ابوی با مراجع و حضرت امام (ره) از چه طریقی بود؟ من در سال 1341 که بیست سال سن داشتم، رابط مرحوم ابوی با علما و مراجع قم و حضرت امام خمینی (ره) بودم و اعلامیه ها و پیام ها را منتقل می کردم. زمستان سال 1341 از طرف آقا مأمور شدم خدمت امام خمینی (ره) برسم. وقتی به خانه امام رفتم، حاج احمد آقا پشت در آمدند و مرا به اتاق امام راهنمایی کردند. امام زیر کرسی نشسته بودند و وقتی پیام ...
زن، هنر، زندگی و اقتصاد
دستی هویت ایرانیان است و همواره با ید برای ترویج استفاده از این صنایع کوشید و نباید شرایط به گونه ای باشد تا صنایع مصنوعی که تنها طرح های هنری اصیل ایرانی را تقلید کرده اند به دلیل آن که هزینه کمی دارند جایگزین هنر دست هنرمندان شود. **بانوان هنرمند در قزوین جایگاه مشخصی ندارند شکوه السادات تقوی، که متولد سال 1334 در قزوین است و در رشته سرمه دوزی روی ترمه ، و همچنین دوختن چهل تیکه ...