سایر منابع:
سایر خبرها
تنها خواسته شهید "بی سر" از سردار سلیمانی چه بود؟!
، حالا این فرصتی است که به ما داده شده و نباید این فرصت را از دست بدهیم. حتی دفعه اولی که می خواست اعزام شود، من باردار بودم، محسن آمد با خوشحالی گفت که بالاخره با کلی خواهش، اسم من درآمده و با اعزامم موافقت شده، می خواهم بروم سوریه، اما تو به کسی نگو که بارداری که مخالفت نکنند. من هم همین کار را کردم و محسن چند روز قبل ازمحرم 94 اعزام شد و بعد از اربعین 94 به خانه برگشت. می دانستید، در ...
اعدام جوان شیطان صفت در شیراز / پدر احسان بی نوا چه گفت؟ + عکس
از تمرین، از بقیه خداحافظی کرده و به طرف خانه آمده اما پس از آن کسی او را ندیده بود. تا روز بعد همه جا را دنبالش گشتیم اما اثری از او نبود. حتی پلیس هم وارد ماجرا شد تا اینکه 24ساعت پس از گم شدن پسرم، بدترین خبر زندگی ام را شنیدم. او ادامه می دهد: از اداره پلیس با من تماس گرفتند و گفتند جسد پسرم را در چاهی در اطراف شهر پیدا کرده اند. با عجله خودم را به آنجا رساندم اما نگذاشتند جسد پسرم را ...
گزیده ای از وصیت نامه شهیدمحسن حججی
همیشه می گفت تو را محسن نام گذاشتم به یاد محسن سقط شده خانم حضرت زهرا(س). مادر جان، اولین باری که به سوریه اعزام شدم دریچه های بزرگی به رویم باز شد اما نمی دانم اشکال کارم چه بود که خداوند مرا نخرید. بازگشتم و چهل هفته به جمکران رفتم و از خداوند طلب باز شدن مسیر پروازم را کردم. تا اینکه یک روز فهمیدم مشکل رضایت مادر است. تصمیم گرفتم و آمدم به دست و پای تو افتادم و التماست کردم و گفتم مگر ...
مشکلات افغان ها برای تحصیل در ایران
.... انتظار تبدیل شدن از زنی که در گیر و دار جنگ طالبان، آینده اش را فراموش کرده است. انتظار تبدیل شدن از زنی که جنگ، سواد خواندن و نوشتن را از او گرفته و حالا حسرتش را مهمان آینده فرزندانش کرده است. جنگ که شروع شد اومدیم ایران. پسر و دخترم کوچیک بودن که اومدیم. 13، 14 ساله که ایرانیم و هرسال آواره تر از سال قبل. کشور ما کشور نیست که اگر بود ما اینجا آواره نبودیم. بچه اول بودم و تا کلاس ...
یک شهید: مثل پرنده پر کشیدم و رفتم به آسمان
حمید داودآبادی، رزمنده، جانباز، عکاس، خبرنگار، پژوهشگر و نویسنده دفاع مقدس در فضای مجازی درباره یکی از دوستان صمیمی اش که در دوران جنگ به شهادت رسیده به نام مصطفی کاظم زاده نوشت: تابستان 1367، شش سال از شهادت مصطفی گذشت، ازدواج کردم و سال 68 منتظر تولد پسرم بودم. به خواست مادر همسرم - به دلیل این که پسرش آبان 1359 در کرخه نور به شهادت رسیده بود و نامش مصطفی بود - فرزند اولم را به یاد شهید ...
روایت رزمنده عراقی از نجات معجزه آسا از دست داعش
پیدا کرده بود و فشارها آنقدر افزایش یافته بود که موجب از هم پاشیدن شیرازه یگان امان شد .. بعضی از بچه ها در درگیری ها کشته شده بودند و بعضی هم فرار کرده بودند .. اما من و چند نفر از دوستانم که فرار و عقب نشینی را قبول نکرده بودیم، چند روز دیگر در پایگاه باقی ماندیم . محمد سلمان داستان خود را اینگونه ادامه می دهد: هر روز که می گذشت، شرایط سخت تر و غیر قابل تحمل تر می شد .. چند روز گذشت، شرایط ...
رفیق کشی به خاطر رابطه عاشقانه با خواهر!
نداشتم تا اینکه یک روز مادر سعید به دیدنم آمد و گفت پسرش همچنان با خواهرم رابطه دارد و از من خواست جلوی این رابطه را بگیرم. با شنیدن حرف های مادر سعید بسیار عصبانی شدم؛ چون او به من و برادرم قول داده بود دیگر با خواهرم رابطه نداشته باشد و من هم حرف هایش را باور کرده بودم. این مرد درباره روز حادثه به مأموران گفت: روز حادثه درحالی که شرب خمر کرده بودم، جلوی خانه سعید رفتم و پس از چند ...
ستاره هایی که از داشتن پدر محروم بودند
برترین ها - ترجمه از پردیس بختیاری: بزرگ کردن فرزند کار ساده ای نیست، به خصوص اگر از همسرت جدا شده باشی و مجبور شوی که فرزندانت را به تنهایی بزرگ کنی. این اتفاق در بین ستاره های هالیوود نیز رایج است، به طوری که بسیاری از آنها تنها زیر سایه مادران شان بزرگ شده اند. اگر شما هم دوست دارید که این ستاره ها را بشناسید، در ادامه مطلب با ما همراه باشید. آنجلینا جولی پدر و مادر ...
همسرشهید حججی: چیزی جز زیبایی ندیدم
یک بار وقتی داخل تانک بودم، تانک را زدند، همه گفتند که حتما شهید شدم اما من حتی یک خراش هم برنداشتم. بعد می گفت زهرا، لابد من یک جای کارم می لنگد، یک جای کارم اشکال دارد که شهید نمی شوم. گله می کرد که چرا من شهادت را می بینم اما شهادت به سمتم نمی آید... آن موقع من هنوز باردار بودم، می گفتم غصه نخور، صبر کن، حتما باید شرایطش مهیا باشد. محسن هم می گفت: من یک سقف بالای سر تو و این بچه درست کنم ...
در جستجوی زندگی، از افغانستان تا سوئد
افغانستان بعد از سوریه بیشترین حجم مهاجران را داشته است. در میان افغانستانی های مهاجر هم هستند کسانی که زندگی در ایران را یک بار تجربه کرده و بعد راهی اروپا شده اند. موج دوم مهاجرت ها ادامه دارد، آینده مهاجران جدید در هاله ای از ابهام است و علاوه بر مشکلات حل نشده اقتصادی، مهاجران در جامعه جدید با بحران هویت مواجهند. در این میان، مشکلات همیشگی مهاجران در ایران ادامه دارد و دولتمردان علی رغم وعده های ...
مهرانه مهین ترابی 60 ساله شد
خوشامدگویی به مهمانان حاضر در این مراسم گفت: در شهرداری تهران برنامه های مختلفی برگزار می شود، اما برنامه ماه تولد ماه همیشه برای من باعث خوشحالی است، چراکه باعث می شود از بزرگان کشور در این برنامه قدردانی کنیم. او با بیان اینکه "اینجا محفل کوچکی است"، گفت: همیشه سعی کردیم تا یک برنامه غیر رسمی داشته باشیم. وی افزود: همیشه صحبت از این است که همه ایرانیان به مفاخر خود افتخار می ...
متن گفت و گوی جالبی عالم وهابی با استاد ایرانی
حضرت رسول(ص) ایشان را به عنوان خلیفه و جانشینش منصوب کرد. می بینید که با اینکه این عقیده خلاف اعتقاد شماست، اما آن را آشکارا می گویم. اگر در جایی بودم که با گفتن این مطالب کشته می شدم، چنان که دوستان شما در پاکستان و افغانستان و عراق و سوریه و هر جا که بتوانند شیعیان را سر می برند، در آن حال ممکن بود من هویتم و عقایدم را آشکار نکنم. مهمترین اختلاف شیعه و سنی در همین مسئلۀ جانشینی پیامبر است. وقتی ...
علاقمندم فرزندم پاسدار یا روحانی شود/ فرزندم را برای سربازی امام زمان(عج) تربیت کنید
علی آقا. سلام بابا جان. سلام پسرم چند کلمه ای می خواهم به تو بگویم. ببخشید که در سن کودکی رهایت کردم و رفتم که اگر ما نمی رفتیم حضرت زینب (س) دوباره به اسارت در می آمد، یا خدای نکرده خرابه های شام برای حرم حضرت رقیه (س) دوباره اتفاق بیافتد. خیلی دوست دارم در این راه شهید شوم. خیلی دلم می خواهد یک بار قبل و یک بار بعد از ظهور امام زمان (عج) شهید شوم. به خیال خودم می گویم این ...
بوسه بر پای پدر و مادر اذن شهادتش شد/ همسر یک شهید، آسمانی شدن محسن را به من بشارت داده بود/خبر اسارت و ...
خامنه ای تنها نباشد که این را به همه بگوید ، شهید من خیلی عاشق امام خامنه ای بود و خیلی عجیب ایشان را دوست داشت و رفت به خاطر اینکه امام خامنه ای تنها نباشد؛ من از همه می خواهم که راهش را ادامه بدهند. همسر شهید حججی در ادامه این گونه توصیه کرد: این راهی که محسن رفت، محسن سرش رفت که روسری نرود، محسن خیلی روی حجاب حساس بود من از همه خواهش می کنم حداقل به خاطر تسلی دل همسر، مادر و خواهر شهید ...
خانم معلمی که با یک صفحه اینستاگرام به اندازه یک موسسه کار خیریه انجام می دهد +تصاویر
نبازند و فکر نکنند که دنیا به آخر رسیده است. حتی به نظرم لازم نیست به فکر هزینه های سنگین دوا و درمان برای بچه دار شدن باشند. چون که خیلی از بچه های بی سرپرست و بدسرپرست هستند که به پدر و مادر نیاز دارند و حالا که بعضی از ما نمی توانیم بچه دار شویم با به عهده گرفتن سرپرستی آن ها و حضورشان در زندگی مان برکت را به خانه هایمان ببریم. فردا: راه های فرزندخواندگی بسیار پیچیده است. بسیاری از ...
برادر قربانی مخدرهای صنعتی
به گزارش شیعه نیوز ، از ماجرای برادرکشی به خاطر هیچ! حاکی است: دقایق اولیه بامداد بیست و چهارم تیر گذشته بود که صدای زنگ تلفن همراه، خواب را از چشمان قاضی ویژه قتل عمد گرفت. مأمور انتظامی به قاضی کاظم میرزایی گفت: جوان 35ساله ای با اصابت ضربه چاقو به ناحیه گردن در منزل نقلی واقع در منطقه نوده مشهد به قتل رسیده است. چند سوال تلفنی مقام قضایی از مأمور انتظامی مشخص کرد که ...
سراب خوشبختی با دوست خیابانی
. حتی چند باری مرا در اتاق حبس کرد و ساعت ها سراغم نیامد. دیگر تحمل این شرایط را نداشتم و برای حفظ جانم از آنجا فرار کردم. هیچ جایی را بجز خانه پدری بلد نبودم اما وقتی به آنجا رفتم پدر و مادرم مرا نپذیرفتند و گفتند: زندگی ات را خودت انتخاب کردی و حالا که بدون اجازه ما با آن پسرک ازدواج کردی باید بسوزی و بسازی و دیگر اینجا جایی برای تو نیست. نا راحت و سرخورده آنها را ترک کردم و حالا ساعت ها است در ...
چند برداشت از زندگی فرمانده ای که در روز خواستگاری گریه کرد
...! آه بلندی کشید و با ناراحتی گفت: درست می گویی خواهرم. ولی من نمی توانم بی تفاوت باشم که مادرم کار کند و هزینه تحصیل من را بدهد. کمی در حیاط قدم زد؛ بعد ایستاد و ادامه داد: من یک مَردَم، نمی توانم این چیز ها را تحمل کنم. برای برپایی عدالت راهپیمایی می کنیم محمد صادقی دوست شهید: برای اولین بار تظاهرات ضد رژیم سلطنتی در کرمان انجام می شد. تعداد تظاهرکنندگان ...
رز رضوی؛ یک اسکی باز حرفه ای و عاشق مسافرت
. هم برف بود و هم زمین خوردن در آن زیاد. با خودم گفتم آنقدر زمین می خورم تا ترسم از برف بریزد اما خوب بعد از چند جلسه به این ورزش علاقه مند شدم و آن را تا به امروز دنبال کردم. اهل سفر هستید و کجا را برای سفر ترجیح می دهید؟ همه جای ایران را دوست دارم اما سفر به جنوب با یک گرما و گیرایی خاصی همراه است اما به نظر من باید همه جای ایران را دید و صرفا نباید گفت فقط برویم اینجا چون یک بار ...
قصاص؛ فرجام جنایت ناموسی
باز هم به ارتباطش ادامه داد تا این که نیمه شب 15 اسفند 93، در حالی که مشروب خورده بودم به کوچه مان در شهرزیبا رفتم. مدتی بعد، حمید سر رسید و مرا سوار خودرویش کرد. قرار شد به خانه شان برویم و درباره ماجرای خواهرم حرف بزنیم اما وقتی وارد پارکینگ شدیم، با کنترل در را بست و بلافاصله سراغ عمویش رفت. ترسیدم همه بریزند و کتکم بزنند برای همین چاقو کشیدم. با حمید درگیر شدم و ضربه ای به پهلویش زدم. سپس به ...
هویدا چگونه 13 سال نخست وزیر ماند؟
به گزارش ، روزنامه ابتکار نوشت: من فقط هماهنگ کننده بودم. من وقتی دانستم که در محکمه انقلابی اسلامی محاکمه می شوم، خوشحال شدم و دانستم که در این محکمه عدالت هست. بنابراین سعی کرده ام با شهامت و صداقت سخنم را بگویم. به همین جهت هم با جسارت می گویم که این گونه که شما صحبت می کنید انگار، من پادشاه بوده ام و پادشاه نخست وزیر. پادشاه طبق قانون اساسی، رئیس قوه مجریه بود و ما همه، حتی شاید شما هم، از او ...
برای دومین بار: محاکمه و قصاص قاتل مزاحم خواهر
رابطه دارد. خواهرم شوهر داشت و صاحب دو فرزند بود. این ماجرا از زمانی که خواهرم را مقابل باغ پدری کامبیز دیدم، متوجه شدم. بعد از آن بود که با برادر بزرگم صحبت کردم و با هم سراغ کامبیز رفتیم. او را سوار ماشین کردیم و به سمت بزرگراه آزادگان رفتیم. در راه موضوع را مطرح کردم و از او خواستم دست از سر خواهرم بردارد که قبول کرد. این گذشت و من از کامبیز بی خبر بودم تا اینکه یک هفته قبل از حادثه ...
او که حرف می زند پرنده ها سکوت می کنند + صوت
پرداخت می کنند و چه زمانی کارتم را می زنم و به خانه می روم. روزهای مشقت بار حروف چینی این روزنامه نگار از حرفه ی روزنامه نگاری و آموزش فنون آن می گوید که هر روزنامه گاری برای موفقیت در این حرفه باید سوار بر ابداع آن شود و معتقد است: آن زمان یادم هست می گفتند کارگر حروف چینی. خود من وقتی دبیر سرویس شدم، به چاپخانه رفتم و حروف چینی کردم که ببینم چگونه حروف چیده می شود. مشقت بار ...
یک موتورسیکلت، دو هزار تومان پول و یک قفس پرنده
گفتم بروم سمت کوره های آجرپزی در جاده بوکان که آدم های زیادی در آنجا زندگی می کنند. وقتی رسیدم اولش خجالت می کشیدم فریاد بزنم، این شد که یکی از مرغ ها را درآوردم و بالش را نگه داشتم و وقتی مرغ شروع کرد به صدا کردن مردم جمع شدند و 20 دقیقه نشد که همه مرغ ها را فروختم؛ نمی توانید تصور کنید که چقدر خوشحال بودم، حس پیروزی داشتم، سوار موتور شدم و به شهر برگشتم. هیچ وقت یادم نمی رود، در مسیر برگشت جلوی ...
محسنم عاشق امام خامنه ای بود/ خبر اسارت و شهادتش را خودم به بقیه اطلاع دادم
...> *محسن من رفت که امام خامنه ای تنها نباشد وی ادامه داد: من نوشته بودم که محسن من رفت که امام خامنه ای تنها نباشد که این را به همه بگوید ، شهید من خیلی عاشق امام خامنه ای بود و خیلی عجیب ایشان را دوست داشت و رفت به خاطر اینکه امام خامنه ای تنها نباشد؛ من از همه می خواهم که راهش را ادامه بدهند. همسر شهید حججی در ادامه این گونه توصیه کرد: این راهی که محسن رفت، محسن سرش رفت که ...
شهادت آرزوی محسن بود
...، حالا این فرصتی است که به ما داده شده و نباید آن را از دست بدهیم. حتی دفعه اولی که می خواست اعزام شود، من باردار بودم. محسن آمد با خوشحالی گفت که بالاخره با کلی خواهش، اسم من درآمده و با اعزامم موافقت شده، می خواهم بروم سوریه اما تو به کسی نگو بارداری که مخالفت نکنند. من هم همین کار را کردم و محسن چند روز قبل از محرم 94 اعزام شد و بعد از اربعین 94 به خانه برگشت. ** دفعه دوم کی اعزام ...
بهنام بانی: رقابت بین چهره های نسل جدید موسیقی پاپ لذت بخش است
...! قصدش این بود که اول صدای خوب بهنام را بشنویم و بعد صحبت کنیم. با صدای بهنام ارتباط برقرار کردم و دیدم که خواننده خوب و درجه یکی است ولی فضای مناسب برای کارش را پیدا نکرده است. از آنجایی که او با چند نفر دیگر صحبت کرده بود و من هم درگیر همکاری با خواننده های دیگری بودم، به او گفتم که در صورت فراهم شدن برخی شرایط می توانیم همکاری کنیم. چرا که می خواستم خواننده ای باشد که انرژی ام را روی او ...
عیادت هنرمندانه از قربانیان مظلوم یک بیماری
جذابی را به شما نشان می دهد اما در رهایی بخش ادبیات است. . فیلم من ریشه های شهودی دارد و بر مبنای تجربه هایی است که از جامعه برمی آید. هیچ وقت تصمیم نمی گیرم که مثلاً فیلمی درباره اعتیاد بسازم و بعد از آن سراغ تحقیق راجع به اعتیاد بروم. باید اتفاقی در جامعه برایم بیفتد که من را برانگیزاند و آشوبی برپا کند تا به سراغش بروم.من حدود دو سال و نیم خانه نشین بودم. در صحنه های پایانی فیلم مردی که اسب شد ...
خاطرات توریست هایی که به ایران سفر می کنند
...، چون تجربه شگفت انگیزی بود. روز دومی که در تهران بودم با مینا آشنا شدم. او مرا به رستوران کوچکی در نزدیکی دانشگاهش برد و برایم از مردم ایران و فرهنگ ایرانی گفت. غذای لذیذی خوردیم و موسیقی امروزی ایرانی گوش دادیم. ایوونی من در سال 2012 تصمیم گرفتم در راه ابریشم سفر کنم و کشورهای این مسیر جادویی را ببینم. من دو روز قبل از آغاز ماه رمضان از مرز ترکمنستان وارد شهر مشهد شدم ...
در این خانه خبری از نان، تحصیل، سلامتی و شور و نشاط زندگی نیست
را شکست و اینگونه گفت: از بخت بدم مادر چهار فرزند بی نواتر از خودم هستم دو دختر و دو پسر، یکی از دخترهایم ازدواج کرده و در خانه بخت است، پسر 20 ساله ام که با ناراحتی قلبی، مشکل دید و از همه مهم تر، به دلیل فقر مالی از تحصیل بازمانده و اکنون در یکی از مغازه های مکانیکی شهر مشغول به کار است ماهی چند بار از شدت بیماری حالش بد می شود و صاحب کار وی او را به بیمارستان می برد. در خصوص ...