سایر منابع:
سایر خبرها
مادر استعدادم را زیرنظر داشت/ چون درس می خواندم محفل دعوت نمی شدم/ چفیه دوم آقا را هم گرفتم
می کشید و با وجود این که پدرم باید صبح زود به سرکار می رفتند اما تا انتهای جلسه می نشستند و من را به منزل می بردند، گاهی اوقات که پدرم حضور نداشتند نیز استاد این زحمت را می کشید. از چه زمانی به ترتیل رو آوردید؟ ورودم به عرصه ترتیل به دلیل یک محدودیت بود، در واقع بعد از دوران دبیرستان کنکور دادم و وارد دانشگاه شدم، مشکلی که داشتیم این بود که در محیط خوابگاه نمی شد تمرین های حرفه ...
از آواز خواندن در اتاق عمل تا اجرا با فرزاد حسنی
تم مذهبی داشت. در روزهای اوج انقلاب هم بعنوان اقامتگاه حضرت امام خمینی (ره) تا قبل از رفتن شان به قم و جماران انتخاب شده بود و حضرت امام ملاقات های زیادی در همین محل با اقشار مختلف مردم داشتند. آن موقع چند ساله بودید؟ حدودا هشت ، نه ساله. انقلاب که شد من کلاس سوم دبستان بودم. یادم است که همان سال ها ، ضلع جنوب غربی مدرسه ما ، خانه ای بود که منزل حضرت آیت الله خامنه ای بود و ...
درباره سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) بیشتر بدانید
علی(ع) آمد و فرمود: آیا چیزی برای ازدواج داری؟ علی(ع) پاسخ داد: ای رسول خدا، پدر و مادرم فدایت هیچ چیز از شما پوشیده نمانده، تمام ثروتم شمشیر و شتر و زرهی بیش نیست. پیامبر(ص) فرمود: شتر و شمشیر برای کار جهاد مورد نیاز توست. همان زره را مهر قرار می دهم. علی(ع) زره را فروخت و بهای آن را که عبارت از 480 یا 500 درهم نقره بود. به عنوان مهریه در اختیار پیامبر(ص) گذاشت. جهیزیه بهترین عروس ...
افزایش طلاق هایی که بعد از 30 سال زندگی مشترک رخ می دهد/ خانواده ها قربانی تکنولوژی
فرزندان خود به دوش می کشیدند به زمین بگذارند و خود را آزاد کنند. جدایی زوج سالمند پس از 54 سال زندگی مشترک مرد مویی سپید کرده و به گفته خودش 76 سال سن دارد. سنی که بیش از 50 سال از آن در کنار همسری سپری شده که حاصل آن 5 فرزند است. امروز با موی سپید و عصا به دست پا به محکمه ای گذاشته است که ساز جدایی را کوک کند و همسرش را طلاق دهد. دو دختر جوان با اصرار از مادر و پدر ...
پزشکی، شالوده عشق و نوعدوستی است
آمریکا و استاد دانشگاه بود، گفت می تواند برای اعزام پدرم به خارج هماهنگی لازم را به عمل آورد؛ اما احتمال ترمیم یکی از عصب های او تنها 10 درصد است. پس از بررسی و مشورت در نهایت قرار شد که خود دکتر قبول زحمت کرده و این عمل سخت را انجام دهد. آن روز در اتاق عمل علاوه بر این متخصص گوش و حلق و بینی، یک جراح مغزواعصاب و یک جراح فک و صورت نیز حضور داشتند و عمل حدود 13 ساعت طول کشید. پس از پایان ...
زندگی حضرت زهرا (س) وامام علی (ع) و روش الگو گیری از ایشان
مگیر آن کس را که پشت در ایستاده است، او برادر من و پسر عموی من و محبوب ترین خلایق در نزد من است. در باز شد و علی "ع" داخل شد، سلام کرد و به امر پیامبر زانو به زانوی او نشست، سرش را از حیا به زیر انداخته بود و نگاهش از شرم به زمین زیر پای پیامبر دوخته، پیامبر "ص" به یقین می دانست علی "ع" به چه منظوری به در خانه او آمده پرسید: چه حاجتی داری ؟. علی "ع" گفت: پدر و مادرم به فدایت، نیاز به گفتن نیست که تو ...
پیشنهاد عجیب مادرزن به داماد در باره خواهر عروس!
آفتاب نیوز : زله شده ام . دیگر نمی توانم تحملش کنم. یک سال قبل، در یک جشن تولد با او آشنا شدم. کاش استخوان های پایم قلم می شد و به آن مهمانی لعنتی نمی رفتم. روابط من و بهاره در فضای مجازی به یک احساس آتشین تبدیل شد. به خواستگاری اش رفتم و ازدواج کردیم. من کس و کاری نداشتم . پدرم بیمار است و برادرم و خواهرم نیز سر خانه و زندگی خودشان هستند و دخالتی نکردند. ریش و قیچی دست ...
آنگاه که روح مقاوم، هویت مرزنشین ایلامی را تعریف کرد
مشغول کار کردن بودم تا اینکه سال 85 پدرم به علت تصادف قطع نخاع شد و بطور کامل زمینگیر و من سرپرست مادر و دو خواهر و دو برادر کوچکترم شدم. او گفت: تمام کارهای پدرم را خودم انجام می دادم، از خرید خانه گرفته تا درس و مدرسه و دانشگاه خواهر و برادرهایم و با وجود وضعیت جسمی که داشتم با توکل به خدا آنقدر روحیه ام قوی بود که هیچ خستگی در وجودم حس نمی کردم. سال 89 بود که به اصرار اطرافیان و ...
مَراحِم خانه ی ارحام
پایی کهنسال، سکوت نیمه شب این خیابان را جارو می کرد، مردی در خودش می افتاد و هنر می جست. لابد سایه های مرد زیر نور تند چراغ برق ها دراز می شد، وقتی نصف شب ها از سالن تئاتر گز می کرد و خودش را به حوالی اردیبهشت می رساند تا برود به خانه شماره 248. گرچه ضلع جنوبی خانه در و دیواری در دل کوچه پشتی دارد؛ اما ورودی اصلی بنا در ضلع شمالی آن قرار دارد. چند قدم آن طرف تر از نشیمن گاه ماشین ها، پله ها می روند ...
از ماجرای ازدواج امام با دختر خلیفه تا پاسخ به شبهات امامت حضرت جواد(ع)
جای خودم تکان نمی خورم مگر آن که خدای والا خواسته باشد و غم چهره ایشان را فرا گرفت . خدمتکار پیش امام رضا (علیه السلام) آمده و جریان فرزندشان امام جواد (علیه السلام) را با ایشان در میان گذارد، امام رضا (علیه السلام) خود نزد وی آمدند و به ایشان گفتند: فرزندم برخیز، خودداری ورزید و گفت : من از جایم تکان نمی خورم در حالی که شما با این خانه (خانه خدا) وداعی گفتی که دیگر بدان باز نخواهی گشت و سرانجام ...
عروس 22 ساله وقتی بادار شد تازه فهمید هوو دارد و ...
عاشقانه اش شدم و از او خواستم تصویر خودش را برایم ارسال کند من هم همین کار را کردم و این گونه دیدارهای حضوری ما شکل گرفت دو ماه بعد خانواده محراب به خواستگاری ام آمدند اما پدرم پس از انجام تحقیقات اولیه به شدت با این ازدواج مخالفت کرد چرا که همسایگان محراب، او را فردی شرور می شناختند و معتقد بودند که قبلا ازدواج کرده و معتاد است. از این موضوع بسیار ناراحت بودم اما محراب در مسیر مدرسه سر راهم قرار می ...
ازدواج حضرت امیر و فاطمه زهراء؛ بهترین الگوی خانواده ها
انبیای صابر خود مثل حضرت داوود و یعقوب و عیسی علیهم السلام بخشیده باشد. ای علی! کسی که در کارهای خانه به همسر خود بدون سرکشی و دلتنگی و تکبر خدمت نماید، پروردگار اسمش را در دفتر شهدا ثبت می کند و برایش به هر روز و شبی ثواب هزار شهید و به هر قدمی که بر می دارد به آن مرد ثواب حج و عمره می دهد و به هر قطره ای که از بدنش عرق بیاید یک خانه در بهشت برایش منظور می کند. ای علی! یک ساعت ...
6 مرد ثروتمند، قربانی خانواده سارق
مرد ابتدا بیهوش شده و سپس به قتل رسیده و جنازه اش پس از چند ساعت در خیابان رها شده است. با کشف این جسد مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی مقتول آغاز کردند تا اینکه مرد جوانی به اداره پلیس مراجعه کرد و از ناپدیدشدن پدر 60ساله اش خبر داد. او به کارآگاهان گفت: دو روز پیش پدرم افشین با خودروی پرادو از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. این مرد جوان با شناسایی مقتول تأیید کرد که جسد متعلق به پدرش است ...
گفت وگو با مادر شهید حججی
...: روزنامه فرهیختگان در ادامه نوشت: "تمام شهر پر است از بنرها و عکس های شهید حججی. هر شب مسیر مرکز شهر تا خانه پدری اش را پیاده طی می کنم. مسیر خانه را می دانم اما از مغازه داری می پرسم ببخشید خانه شهید حججی کجاست؟ با دست نشان می دهد مستقیم برو. تمام اهالی، کسبه و راننده تاکسی ها عکسش را بر درودیوار مغازه ها و ماشین ها چسبانده اند. راننده تاکسی می گوید: خوشا به سعادت این پدر و مادر. فرزندشان ...
قصور پزشکی شده پسرم قاتل نیست
صفت به اداره دهم پلیس آگاهی تهران منتقل شده و در بازجویی ها منکر هرگونه درگیری با مقتول و ضرب و جرح وی شد. حمید صفت در اعترافاتش مدعی شد: سه شنبه هفته گذشته زمانی که وارد خانه مادرم در خیابان شیخ بهایی شدم، متوجه شدم که مادرم با همسرش درگیر شده و من فقط مادرم را برداشته و از خانه خارج شدم و نمی دانم چه کسی او را به قتل رسانده است. در ادامه در روز شنبه مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ ...
این آدم ها امنیت جانی ندارند
مرگ آماده شدم. همراه بیمار به سمت خودرویش برگشت و درب را برای همسرش باز کرد. تبر را به لاستیک خودروی شاسی بلندش تکیه داد. تنها راه فرار من خارج کردن تبر از دسترس او بود. با خودم گفتم این بهترین فرصت است. از کوچک ترین لحظه هایی که او داشت همسرش را به داخل خودرو هدایت می کرد استفاده کردم به سمت خودرویش رفتم. تبر را برداشتم و از جلوی چشمانش به بیرون فرار کردم و از ساختمان خارج شدم و پریدم داخل کد. به ...
پسرم قاتل نیست
گفت چرا روی مادرم دست بلند کردی که حاج آقا در جواب گفت: بازم می زنم. حمید هم میز روبه روی کاناپه را برگرداند. از همین جا درگیری بین آنها بالا گرفت. موقع درگیری شما کجا بودید؟ من بلافاصله خودم را بین حمید و حاج آقا قرار دادم. همسرم به طرف آشپزخانه رفت من چندبار به حمید تشر زدم که حلالت نمی کنم، اگر با هوشنگ دعوا کنی، همسایه ها هم آمدند. یکی از آنها به حمید گفت بیا بریم خانه ما تا کمی ...
ماجرای خانم دکتری که روی خاله اش اسید پاشید
. وی ادامه داد: حوالی ساعت 14 روز حادثه زنگ زنگ خانه خاله ام را زدم که وی به جلوی در آمد و من اسید را به روی بدنش پاشیدم، بعد از اسیدپاشی نیز به منزل خودمان رفتم و قصد داشتم با بلیطی که از قبل برای کانادا خریده بودم به آنجا فرار کنم که جلوی در ساختمان توسط مأموران دستگیر شدم همچنین اسید را خیابان ناصرخسرو تهیه کرده و با پرداخت پنج هزار تومان اسید خریدم اما از نوع اسید اطلاعی نداشتم. ...
آنچه از زندگی خصوصی و فعالیت های خیرخواهانه خان عمو مجری برنامه کودک نمی دانستیم!
عنوان اولین سوال دوست داریم کمی ازکودکی کسی بدانیم که سال هاست به اجرا برای کودکان می پردازد. من متولد 14 خرداد 1363 در شهر یاسوج از پدر و مادری با اصالت اراکی هستم. به خاطر شغلم پدرم به یاسوج آمده بودیم, تا سن یازده سالگی در یاسوج ماندیم, و سپس به شیراز آمدیم. در دوران راهنمایی بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند.حدودا زمانی که من 14 سال داشتم, به خاطر شرایط بد مالی نتوانستم تحصیلاتم را ...
ناگفته های عامل جنایت هولناک خیابان شیخ بهایی/مامور ساواک در انگلیس بودم
. بعد از انقلاب هم دو شرکت واردات تجهیزات پزشکی داشتم که ورشکست شدند. الان از کجا درآمد دارید؟ 18 میلیون خودم و 30 میلیون هم همسرم داشتیم که گذاشته بودیم بانک و سود آن را می گرفتیم، خانه ای هم که مال مادرم بود به من رسیده بود. کی ازدواج کردید؟ من دهم اردیبهشت سال 40 با خانمم آشنا شدم و اول اسفند 45 ازدواج کردم. الان 56 سال است. از شهرام بگویید ...
ناگفته های عامل جنایت هولناک خیابان شیخ بهایی
داشتید؟ بله، مدیر تور بودم و به غیر از استرالیا به همه کشورها سفر کرده ام. بعد از انقلاب هم دو شرکت واردات تجهیزات پزشکی داشتم که ورشکست شدند. الان از کجا درآمد دارید؟ 18 میلیون خودم و 30 میلیون هم همسرم داشتیم که گذاشته بودیم بانک و سود آن را می گرفتیم، خانه ای هم که مال مادرم بود به من رسیده بود. کی ازدواج کردید؟ من دهم اردیبهشت سال 40 با خانمم آشنا شدم و ...
سرنوشت متفاوت متهمان 4 پرونده جنایی
سال حبس محکوم کردند. رهایی از قصاص زن کارتن خواب پرونده آخر نیز مربوط به قتل یک زن کارتن خواب با ضربه جسم سخت است. متهمان یک زن و مرد هستند که در جلسه دادگاه قتل را گردن هم انداختند. کریم گفت: پونه کارتن خواب بود و شیشه می کشید. او را به خانه ام در خیابان قزوین بردم تا ترک کند. چند ماه کنار من و خواهر و مادرم زندگی کرد تا این که در خیابان با سمیه آشنا شدم. گفت جایی برای ...
اولین گفت وگوی حمید صفت پس از دستگیری
تماس گرفت و گفت مادرمان با هوشنگ، ناپدریمان درگیر شدند و از من خواست که خود را به آن جا برسانم تا در جریان ماجرا قرار بگیرم. جزئیات را اینجا بخوانید. ظهر آن روز مادرم نیز با من تماس گرفت و از من پرسید که چه زمانی به آن جا می روم، من نیز راهی خانه خودمان شدم. حمیدرضا صفت گفت: زمانی که در خانه را باز کردم دیدم ناپدریم سمت چپ مبل نشسته است و یک میز نیز جلوی او قرار داشت. گوشی ...
روایتی دخترانه از 12217 روز انتظار و گمنامی
تفحص کشف و هویت آن از طریق آزمایشات DNA شناسایی شد. خاطراتم از پدر بیشتر از اطرافیان است/هیچ کس شهادت پدر را ندید تنها دختر شهید آقاجانی در گفتگو با تسنیم می گوید: پدرم 15 اسفند 62 در عملیات خیبر و در منطقه طلائیه مفقودالاثر شد. من آن موقع 15 ماهه بودم. خواهر و برادری ندارم و تنها فرزند شهید آقاجانی بودم. من هر خاطره ای از پدر دارم یا مادرم و اطرافیان تعریف کرده اند، یا در خواب ...
اصرار مامون بر ازدواج دخترش با امام جواد علیه السلام برای چه بود؟
...،(ع) می گوید: در بغداد خدمت امام جواد – علیه السلام – شرفیاب شدم و زندگیش را دیدم. در ذهنم خطور کرد که، اینک که امام به این زندگی مرفّه رسیده است هرگز به وطن خود، مدینه، باز نخواهد گشت . امام لحظه ای سر به زیر افکند، آنگاه سر برداشت و در حالی که رنگش از اندوه زرد شده بود، فرمود: ای حسین! نان جوین و نمک خشن در حرم رسول خدا (ص)نزد من از آنچه مرا در آن می بینی محبوبتر است . به همین جهت امام در بغداد نماند و با همسرش ام الفضل به مدینه بازگشت و تا سال 220 همچنان در مدینه می زیست. منبع: سیره پیشوان /مهدی پیشوایی/قسمت:شناخت مختصری از زندگانی امام جواد ع ...
این مرد گوش زنی را برید و به همسرش هدیه داد! +عکس
به گزارش صبحانه ، قاتل گوش بر دیروز در برابر حکم قطعی 3 بار قصاص ، 3سال زندان، 247 ضربه شلاق و پرداخت دیه به خاطر جنایت بر میت محکوم شد. رسیدگی به این پرونده از چهارم مرداد ماه سال 93 به دنبال پیدا شدن جنازه خونین پسر 25 ساله ای به نام احسان در زمین های کشاورزی در حاشیه اتوبان خلیج فارس در دستور کار پلیس Police قرار گرفت. مرد جوان با ضربه های متعدد چاقو از پا درآمده بود. پلیس به تحقیق ...
صدای بابا گفتن فرزندش را هیچ وقت نشنید
... شهید می شوی، ولی شربت شهادت را چند بار بخورتا جانباز نشوی. احمد گفت دعا کن شهید شوم. گفتم دعا کردن هزینه دارد. باید قول دهی که بعد از شهادت، زیاد به خواب من بیایی، چون من آرام و قرار ندارم. گفت تو اگر صبور باشی، من خیالم راحت است که می توانی همه را آرام کنی، ناموسم فدای ناموس حسین. از اینکه به پدر و مادرم اطلاع داده بودم که سوریه رفته هم گله کرد، چراکه نمی خواست آنها ناراحت باشند. در آخر حرف هایمان ...
فروش قاچاقی کتاب غرب زدگی کار دستم داد
اتوبوس بدهم و مسیر مدرسه تا خانه را پیاده می رفتم. از طرفی در دوران جوانی فرد پرشوری بودم و به ماجراجویی به علاقه داشتم. در دوران سربازی با کامیون به مناطق جنوب ایران سفر کردم. با این روحیه و علاقه به کتاب، کار کتاب را با راه اندازی بساط کتاب آغاز کردم. وقتی کتاب بساط می کردم. ناصر رحیمی نامی هم در همان نزدیکی بساط کتاب داشت. خسرو گلسرخی معمولا سر بساط ناصر رحیمی می آمد و من از آن طریق ...
سوء استفاده از اعتماد پیرمرد توسط زن و شوهر جوان
تصمیم گرفتیم برایش همسر مناسبی پیدا کنیم و تجدید فراش کند. زیر بار نمی رفت و می گفت هیچ زنی را نمی تواند به جای مادرمان بپذیرد. هر روز خسته و کوفته از محل کارم به خانۀ پدر می رفتم و به او سر می زدم. کارهایش را هم انجام می دادم و برمی گشتم اما خیلی اذیت می شدم و دیگر به کارهای خانۀ خودم هم نمی رسیدم. برادرم پیشنهاد داد کارگری کنیم که هرروز به خانه اش برود و کارها را جفت وجور کند. دربه در دنبال یک ...
روایتی از آداب تعلیم نورچشمی در ایران قدیم
ای که حضور آن را در خانه، مکتب خانه، حتی مدرسه های نوین به روشنی می توان دید. نگارنده کتاب تاریخ اجتماعی ایران سپس به روش های تربیتی خانواده ها در آموزش سبک زندگی به کودکان می پردازد: از کودکی به اطفال می آموختند که در برابر بزرگسالان چهارزانو و گاه دوزانو بنشینند، با این که طرز نشستن بسیار دشوار بود، بچه ها ناگزیر به تحمل و فراگرفتن آن بودند... پسران، پس از پنج سالگی بتدریج از حرم خارج می شدند و ...