سایر منابع:
سایر خبرها
هزینه سرسام آور برای تهیه غذا های نذری محرم
کمک های مالی و پخش غذای نذری به این هیات کمک می کنند. آقا سعید با بغضی در گلو می گوید: از 20 سالگی هر چقدر درآمد داشتم مقداری از آن را برای هیاتمان کنار می گذاشتم. همیشه به یاد پدربزرگم، این هیات را نگه داشتم و به بچه ها گفتم که باید این هیات همیشه سرپا باشد. البته دولت و نهادهای مختلف نیز در این سال ها برای فراهم کردن نیاز به هیات ها کمک هایی هم کرده اند.همه ساله در این ایام، شرکت ...
سکوتی که پس از سه سال شکست؛ صحبت هایی تازه از پرونده جنجالی نکونام و موسوی با قلعه نویی
.... جیبم کاملا خالی بود، در حالی که همه فکر می کردند چون فوتبالیست هستم پول دارم. در آن سه ماه چیزی به دیگران نگفتم تا اینکه یک روز با جواد نکونام حرف زدم. پیش او رفتم و گفتم چنین مشکلی برایم پیش آمده. هیچ پولی ندارم و پولی را هم که از من گرفته اند، نمی دهند. کل داستان را هم برایش توضیح دادم. از همان روز آقا جواد افتاد دنبال کار من چون می دید چه وضعی دارم و بدهکار هستم. خیلی جالب است که بدانید ...
داماد شکاک محکوم به مرگ شد / قتل نامزد در توهم شوم +عکس
کنترلی روی رفتارم نداشتم. وقتی او به خواب رفت آجری برداشتم و چند ضربه به سرش زدم و از خانه بیرون رفتم. چند ساعتی در خیابان ها پرسه زدم و وقتی به خودم آمدم تازه متوجه کارم شدم و تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم. به همین دلیل به کلانتری قلهک رفتم و اعتراف کردم. با پایان اظهارات متهم، قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
علت بازی نکردن فاطمه معتمد آریا در سریال لحظه گرگ و میش
را به عنوان مشاور پروژه گذاشتند که با فیلمنامه نویس گفت وگو کنم و با یکدیگر کار را پیش ببریم. بعد از مدتی مدیر وقت سیمافیلم (محمودرضا تخشید)، پیشنهاد کرد که اگر دوست دارم می توانم این سریال را خودم بسازم که ای کاش یک نه گفته بودم و دچار این مشکلات نمی شدم. پذیرفتم اما گفتم اگر فیلمنامه آن چیزی باشد که من می خواهم آن را می پذیرم ولی واقعا جدای از شوخی اگر یک نه گفته بودم راحت می شدم چرا که کار بسیار ...
عکس داماد و عروسش که قربانی اسیدپاشی اصفهان بود / نصف صورت مرضیه سوخته بود
کمی آب ریختند ولی فایده ای نداشت چون اسیدی که روی من ریخته شده بود 100 درصد خالص بود. اگر کلی آب هم می ریختند باز هم آثار فجیعش را روی صورتم می گذاشت. می گفتم تورو خدا به من بگید صورتم رفته؟ احساس می کردم گوشت صورتم از بدنم جدا می شود. رفتم داخل مغازه و کمکم کردند. لباسم را درآوردند و آب سِرُم ریختند. به اورژانس زنگ زدند. گفتم به خانواده ام اطلاع دهید. 20 دقیقه طول کشید تا ...
جانشین فرمانده ارتش: در سال 93، جنگنده های ایران، داعش را در خاک عراق بمباران کردند/ شخصا برای شناسایی ...
که من داشتم به اهواز برای ماموریت می رفتم. کنار من پیرمردی نشسته بود. من دیدم خیلی نگران است. آن زمان هم لشگر 77 بودم. تا نزدیک اهواز رسیدیم گفتم پدر مشکل شما چیست که این اندازه نگران هستید؟ چون دیدم خیره به نقطه ای می شود. گفت پسری دارم که لشگر اهواز است و این عصای دست من بود. مادر او در حال موت است و من پیرمرد هستم. گفتم اسم پسرتان را بدهید، شاید بتوانم کاری کنم. گفت شما چه کاره ...
به برداشت شبانه 30 هزار میلیارد تومان افتخار می کنم/ پسرم گفت می شود فامیلی ام را عوض کنم
.... حالا به من می گویند که شما با زنجانی ارتباط داشتی؟ من اصلا زنجانی را ندیده بودم. ما اصلا اینها را دفع می کردیم. شما گفتید که "من با پیش شرط به بانک مرکزی رفتم" ولی در موقع خروج گفتید که اصلا استقلالی نداشتید! نگفتم استقلال نداشتم گفتم یک هفته رئیس بودم. این که خیلی بدتر از استقلال نداشتن است. نه، من تمام این هفت سال ساعت 5:30 صبح می رفتم تا 2 شب کار ...
توصیه نزار قطری،مداح مشهور اهل بیت در گفت گو با شفقنا:به زبان ائمه دروغ نگوییم / سبک بخشو طلاست / مداحان ...
تصور می کردم که یک مجلس است. بعد از اینکه مجلس اول را خواندم به من گفتند که صدای شما بسیار زیباست و بعد بنده رفتم. کسی که بنده را دعوت کرده بود گفت که ما مجلس دیگری هم داریم، آیا برای خواندن می آیید که بنده باز هم قبول کردم. این قضیه تا هفت مجلس ادامه پیدا کرد. لذا چون بنده بسیار در دردسر بودم و از شهری به شهری دیگر سفر می کردیم، به خانواده گفتم که شما باز گردید و بنده تنها ماندم. لذا این مجالس ...
حسین (ع) مرا آزاد کرد!
سال ما بدون بچه روزمان را کنارِ هم، شب کردیم؟ من یک روز گفتم که افسوس این مال و منال وارثی نداره؟ گفت: بله. می خوای داستان نذر امام حسین رو یادم بیاوری؟! مگر می شه یادم برود زن! نذر کردیم اگر خدا فرزندی به مان داد؛ هر سال دهه اول تو خونه، روضه ی کربلا بخونیم. آره خوب یادمه! اما مردِ ورشکسته ی بی هیچ، مگه چی کار می توانه بکنه؟! زن گفت: ما هنوز یک چیزِ فروشی داریم. همین پسری که ...
تولد نوزادی شبیه موجودات فضایی!
فضایی را داده اند و هر روز تعداد زیادی از آنها برای تماشا به منزل خانواده آلیگار می آیند. کریشما، مادر این نوزاد می گوید: اواخر شب برای زایمان به بیمارستان رفتم و حدود ساعت 4 صبح بود که به صورت طبیعی فارغ شدم، شوق بسیاری برای دیدن فرزندم داشتم اما هنگامی که او را دیدم واقعا شوکه شدم چون تاکنون چیزی شبیه به آن در عمر خود مشاهده نکرده بودم به هر حال با تمام این اوصاف او بچه من است و عاشقانه ...
سرگذشت جالب مهندس کامپیوتری که غاز می چراند!
می زند. *یعنی یک روز صبح تصمیم گرفتی چند غاز بخری و کار را شروع کنی؟ حدود 18 ماه پیش بعد از کلی تحقیق کارم را شروع کردم. 12 غاز مولد از شمال خریدم و برای جوجه کشی به اینجا آوردم. الان حدود 80 غاز دارم و حدود 400 جوجه غاز را فروخته ام. البته طبق پیش بینی باید 1500 جوجه غاز می داشتم که دستگاه های مان خراب شد و مجبور شدیم تعداد زیادی از تخم ها را بیرون بریزیم. *چقدر ...
داستان فرار خواننده مشهور از مدرسه
خوشم نمی آمد. راستش می ترسیدم ولی مدرسه را بعدها دوست داشتم. آن زمان مثل امروز نبود که با بچه ها خیلی خوب رفتار کنند. یادم می آید روز اولی بود که به همراه مادر و پسرخاله ام وارد مدرسه شدم و در صفی که تشکیل دادند ایستادم. ناظم مدرسه در کنار صف قدم می زد و گهگاهی شلنگی را که در دست داشت، محکم به پایش می کوبید و انگار با این حرکتش می گفت که حساب کار دست تان باشد که اگر بخواهید نافرمانی یا شلوغ کنید ...
آمریکایی ها هم در ایالت های مختلفشان حکم اعدام اجرا می شود
چند دانشجو که 444 روز دیپلمات هایشان را می گیرند بدون این که یک خونی از دماغشان بریزد بعدهم آزاد می کنند تمام دنیا اعتراض می کنند، کشورهای جهانی اعتراض می کنند، ولی وقتی هلی کوپتر نظامی آپاچی امریکا با تکاوران امریکایی روی سقف کنسولگری ما در موصل عراق شبانه می نشیند نصف شب دیپلمات های ما را دستبند می زنند و با لباس خواب به بغداد منتقل می کنند کلیه اسناد سفارت ما را هشت سال پیش دزدیدند ...
قلعه نویی: خدا آنهایی که استقلال را به این روز انداختند لعنت کند
استقلال زحمات زیادی کشیده است، اما قسم می خورم که همه فکر و ذکرم در آنجایی است که مشغول به کار هستم. من در عمر مربیگری ام نه به بازیکنی زنگ زده ام، نه به مدیر و نه به لیدری. من عاشق کار کردن هستم. بعد از جدایی از تیم ملی به مصر رفتم و حتی پس از ترک استقلال راهی ملوان شدم که یکی از بهترین دورانم را در آنجا داشتم. الان هم می گویم که تمام فکر و ذهنم در ذوب آهن است. می گویند قلعه نویی از ...
داستان فرار خواننده مشهور از مدرسه
مدارس نبود، در آن زمان فکر نمی کردم روزی برسد که آهنگی با حال و هوای مهر را خودم بخوانم و حس خوبی است که با این ترانه بتوانم زمزمه ای را در ذهن بچه ها ایجاد کنم تا در زمان بازگشایی مدارس و با شنیدن آن شور و اشتیاقی برای مدرسه رفتن در آنها ایجاد شود. در سال اول تحصیلی شاید برای کودکان بسیار سخت باشد که به یکباره در طول روز 5 ساعت به دور از خانواده باشند البته معلم کلاس اول دبستانم را به ...
سرویس جهاد و حماسه را مثل فرزندم دوست دارم / برخی خبرنگاران دچار روزمرگی شده اند/ حوزه دفاع مقدس نیاز به ...
الکترونیک بود. چه زمانی مجدد به حوزه خبری بازگشتید؟ سال 86 وارد حوزه دانشگاه در خبرگزاری کتاب (ایبنا) شدم و بعد هم به حوزه وزارت ارشادِ آن رفتم. آن زمان سردبیری داشتیم که هنوز بین همه رؤسایی که تاکنون داشته ام نمونه و مدبر بوده است به نام آقای آقاغفار. اردیبهشت 87 بود که قرار شد غرفه ای در نمایشگاه کتاب داشته باشیم و آنجا به معرفی خبرگزاری کتاب بپردازم. آن زمان دکتر ...
در لحظه "مرگ" چه می بینیم؟
... چهره سومی در مقابلش ظاهر می شود. از این چهره می پرسد تو که هستی که من تو را نمی شناسم و ندیدم؟ می گوید من اعمال تو هستم، اعمالی که در طول عمرت انجام دادی. به او می گوید می دانی من نسبت به شما خیلی دل خوشی نداشتم. شما بر من سخت بودید. وقت نماز که می شد با خود می گفتم باز باید بلند شد و نماز خواند. صبح باید از خواب بلند شد. روزه ماه مبارک رمضان برای من خیلی سنگین بود. البته در روایت این گونه ...
کیومرث پوراحمد و عاطفه رضوی مهمان سینمادو شدند
در فیلم های دفاع مقدسی پس از این کار به شما شد؟ که رضوی بیان داشت: بله. بعد از آن پیشنهادهای مشابه در فضای دفاع مقدس داشتم اما نپذیرفتم. چون به نظرم یکی از اشکالات این فیلم ها این است که تصویر صحیحی از قهرمانان این فیلم ها ارائه نمی شود. تمام این افراد کسانی هستند که در ابتدا شبیه ما بودند، با اعتقاداتی به جبهه رفتند و در جنگ ساخته شدند هیچ ایرانی هم نیست که به این افراد احترام نگذارد اما این به ...
حسن تفتیان: با موضع گیری عجیب و خود زنی فدراسیون به طلای آسیا رسیدم/ تمرکز فدراسیون جای برنامه ریزی روی ...
گرفتم چون با بلیتی که برای بچه ها گرفته بودند دو روز در راه بودند و این اتفاقات همه دست به دست هم می دهد که رکورد پایین بیاید. یا بین مسابقه نیمه نهایی و فینال هیچ کس بالای سر من نبود.در صورتی که بارها اعلام کرده بودم در قهرمانی آسیا به مربی و ماساژورم نیاز دارم. آب و هوا هم که شرایط خودش را داشت. برای مسابقات جهانی هم که با آن وضع افتضاح اعزام شدیم.فکر نمی کنم تیمی در دنیا به این شکل اعزام شود. آن ...
اکبریان: زندان نبودم، مجانی مهاجمان استقلال را تمرین می دادم
خودشان فضاسازی کنند. انگار دلت حسابی شور استقلال را می زند؟ به جان خودم اگر من بیرون بودم داوطلبانه می رفتم سر تمرین استقلال. قول می دهم که توی دو هفته بتوانم تیم را عوض کنم و کاری کنم که فورواردها بتوانند پای شان به گلزنی باز شود. من این همه بازی کرده ام و تجربه دارم. شک نکنید که می توانم تا یک جایی چیزهای خوبی به آنها یاد بدهم و حاضرم با دل و جان برای استقلال کار کنم. ...
آمریکا از 1991 برای مقابله با جمهوری اسلامی وارد منطقه شد
پوردستان بودند. از اینها زیاد پیش آمده است؟ پوردستان: بله. موارد زیادی ایجاد شده بود. حتی یک نمونه این بود که من داشتم به اهواز برای ماموریت می رفتم. کنار من پیرمردی نشسته بود. من دیدم خیلی نگران است. آن زمان هم لشگر 77 بودم. تا نزدیک اهواز رسیدیم گفتم پدر مشکل شما چیست که این اندازه نگران هستید؟ چون دیدم خیره به نقطه ای می شود. گفت پسری دارم که لشگر اهواز است و این عصای دست من ...
فرزام: جیوگانیک باید حفظ شود/ من را مقابل جیوگانیک می گذارند
در این مدت زمان کم توانست در قایق های گروهی خیلی خوب کار کند و نتایج مناسبی هم به دست بیاورد. در مجموع همه بچه ها توانستند مزد زحمات شان را بگیرند و من به تک تکشان هم تبریک گفتم. سرمربی پیشین تیم رویینگ دختران ایران در پاسخ به این سوال که ماجرای ادامه فعالیت تک نفره نازنین ملایی و جدایی اش از تیم ملی را چطور می بینید؟ گفت: اول این که من از فدراسیون تشکر می کنم که منافع ملی را در نظر می گیرد ...
باید از شعرهای متناسب با شأن اهل بیت استفاده کرد/اخلاص از ویژگی های مهم مداحی
سربازی در تهران آغاز کردم. چه کسانی در مداحی شما تاثیر داشته اند و شما را تشویق کردند؟ خانواده به ویژه مادرم من را به مداحی تشویق می کردند و از من می خواستند که حتما در دستگاه امام حسین(ع) باشم، همچنین سیدجمال حسینی که از دعاخوان های قدیمی صفاشهر هستند من را تشویق به خواندن در مراسم دعا می کردند، آقای رنجبر از مداحان صفاشهر نیز مشوق بنده در مداحی بودند، همچنین جا دارد که ...
سارا از 7 سالگی و ناخواسته مادر شد!
تصریح می کند: وقتی شوهرم متوجه شد، مواد مصرف می کنم، سر و صدا کرد، اما بعد که من هم معتاد شدم، با هم موادفروشی می کردیم، زندان هم رفتم. خسته شدم وی که مادر پنج بچه قد و نیم قد است، ادامه می دهد: بعد از این همه سال، خسته شده بودم، باید صبح تا شب کار می کردم، کاش شوهرم فقط بی کار بود، این چند سال که شیشه مصرف می کرد، توهم هم می زد، نیمه های شب بیدار می شد، جلوی آیینه می نشست و با ...
علی ضیا: آرزویم اجرای برنامه سحرگاهی است
است؟ در جواب این سوال باید خاطره ای برای شما تعریف کنم؛ مرحوم مهران دوستی در رادیو به من گفت همین که وارد رادیو شده ای یعنی صدای خوبی داری، اما 10 دقیقه اول است که شنونده متوجه صدای خوب تو می شود از آن به بعد دنبال تکنیک تو می گردد پس اگر تکنیکی برای ارائه نداشته باشی مسیر فراموش شدن را طی خواهی کرد. برنامه سازی کار سختی است؟ بله؛ خیلی زیاد. این سختی زیاد ...
پسرم! شیرم حلالت که لایق شهادت بودی
. مراسم تشییع چگونه برگزار شد؟ به من اجازه ندادند در روز تشییع پیکرش او را ببینم. هر چه سؤال کردم پسرم به چه نحوی شهید شده به من توضیحی ندادند. گفتند می خواهی چه کنی؟ گفتم می خواهم دلم آرام شود. گفتند مهم این است که جای پسرت خوب است. او لیاقت شهادت را داشت و این از همه مهم تر است. او و پسر خاله اش با هم شهید شده بودند و با هم پیکرشان تشییع شد. ابتدا به ما اجازه نمی دادند شهیدمان در گلزار ...
الهام امین زاده: من با برخوردهای جنسیتی روبرو نبودم/ در استان هرمزگان حدود 40 درصد از مدیران از اهل سنت ...
؟ امین زاده: ابتدا باید توضیحاتی در مورد حوزه کاری و تجربه های خودم در این مسیر بدهم. من چهره سیاسی و کاریِ متفاوتی داشتم، سال 83 وارد مجلس شدم و در آنجا عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی بودم؛ در مقطع دکتری در انگلستان تحصیل کردم و بعد هم عضو هیات علمی دانشگاه تهران شدم. در گذشته، در دانشگاه علامه و امام صادق(ع) تدریس می کردم. بعد از اینکه وارد مجلس شدم مسایل حقوقی و اجلاس های بین ...
روز شمار محرم الحرام
بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشیدو فرمود:”الهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع محمد و آل محمد علیهم السلام. بارالها رویش را سپید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السلام. محشورش نما. از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید.چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود. روز بیست ...
آزادی عاملان قتل خونین 2 نفر در بازار میوه و تره بار تهران / حمزه با طناب کریم را خفه کرد + عکس
آمد پسر جوانی به نام مجید را دیدم. او از یک هفته قبل با چرخ دستی در میدان تره بار کار می کرد و 2سال قبل هم او را به عنوان کارگر در حجره عباس دیده بودم. او و دوستش به جان عباس و کریم افتادند. وقتی متوجه حضور من شدند دست و پایم را بستند و مرا تهدید به مرگ کردند. به انها التماس کردم به خانواده ام رحم کنند. انها هم قول گرفتند که به پلیس حرفی نزنم. دستآنها همه پول هایی را که در گاوصندوق حجره عباس بود ...
آموزش و پرورش در چاله چوله های بی انگیزگی/ تبعیض و شعار ژن برتر نگران کننده است
شده که حتی به گوش بچه های کوچه و بازار حتی مردم آن سوی دنیا هم رسیده است و از تمام وعده وعیدهایی که مسئولان داده اند آگاهند که حتی بیش از خود ما هم اطلاعات دارند! اتفاق افتاده که در کوچه ای راه می رفتم شخصی جلوی مرا گرفته و از برطرف شدن مشکلات فرهنگیان سخن می گوید که مثلا تا دو ماه آینده قرار است تمام حقوق عقب افتاده را یک جا پرداخت کنند یا تا پایان سال فلان تسهیلات را در اختیار قرار دهند! به گونه ...