سایر منابع:
سایر خبرها
متن خطبه حضرت زینب (س) در کوفه
همه تبارها و نسلها، هرگز تبار شما نابود و بی اعتبار نخواهند شد. امام زین العابدین(ع) رو به عمه اش کرد و فرمود: عمه جان آرام بگیر، سرگذشت گذشتگان برای آنان که مانده اند مایه عبرت است. خدای را سپاس که تو عالمه تعلیم ندیده و خردمندِ خرد نیاموزیده ای. گریه و زاری، آنان را که رفته اند به ما باز نمی گرداند با این سخنِ امام چهارم(ع)، زینب(س) آرام گرفت و حرفی نزد. حضرت زینب (س) پس از ...
رشد جنین انسان، تاثیر حالت روانی مادر
ابتلا به دیابت، نه تنها از طریق خصوصیات ژنتیکی امکان پذیر است، بلکه بوسیله رحم مادر دیابتی نیز امکان انتقال دیابت به جنین وجود دارد. بنابراین باید از دوران بارداری از ابتلای جنین به دیابت پیشگیری کنیم. هشت ماهگی: جامعه زمانی که در صف داروخانه ایستاده بودم، احساس می کردم که در آینه نگاه می کنم. قفسۀ مجله ها پر از عکس های اشخاص مختلف بود، هر خانم مشهور و بازیگری در نظرم شکمی ...
مؤمن مانند زنبور عسل شیرین ترین ارزش ها را تولید می کند/ از 73 امت پیامبر(ص) 72 گروه جهنمی هستند
...! تازه هم بفهمد، قبول نمی کند و نمی پذیرد. آیات، زیارت ها و روایات در حدّی که دنیا و آخرت ما را پر از خیر بکند، ابی عبدالله را به ما می شناساند. حالا به سراغ آن چند آیه برویم، چون می گوییم: یا وارث ابراهیم خلیل الله ، هرچه ارزش در ابراهیم بوده، کل آن را به ارث برده ای؛ یعنی تو در 57سال عمرت یک ابراهیم کامل بودی، ولی پیغمبر نبودی و امام بودی؛ اما ابراهیم کامل بودی و از ابراهیم کم نداشتی ...
آنجایی که باید تمام قد سکوت کرد
دختر شهید با بیان اینکه پدرش پنج سال نخست از 10 سال زندگی مشترک با مادرش را در مبارزه با رژیم طاغوت و پنج سال دیگر که بعد از انقلاب بوده را در کردستان گذرانده است، اظهارکرد: مادرم در همه این سالهای مبارزه با رژیم پهلوی در فعالیت های ضد رژیم شرکت می کرد و بعد انقلاب هم که پدرم که به فرمان امام برای جمع کردن غائله کردستان به این منطقه رفته بود، همراه با او راهی کردستان شد. وی ، انس و الفت امروز ...
چرا نخبه های ایرانی تمایل به بازگشت ندارند؟
نمی گردند. روزی که از ایران خارج می شوی خانه، ماشین و حتی فرش زیر پایت را می فروشی چون اصلا به برگشت فکر هم نمی کنی. من ولی فکرم همیشه این بوده که همه تخم مرغهایم را در یک ظرف نگذارم. من بورسیه شدم و طبعا خرجم کمتربود، برای همین تصمیم گرفتم خانه ام را در تهران نفروشم و حتی اجاره هم ندهم تا وسایل زندگی ام حفظ بشود. به این فکر کردم که اگر به هر دلیلی به ایران برگشتم با زن و بچه، سربار خانه پدر، مادر ...
مرا که یادتان نرفته، فقط مانده بود یه سرِ توپ به پادشاه تان بزنم
من داشته باشد. جالب اینکه آقای مدیرعامل بعد از روبه رو شدن با مخالفت من چنین گفت من این بازی را از جایگاه دیدم و با چشمان خودم دیدم که مدیرعامل تیم رقیب در حین بازی گوشی تلفن را برداشت و به سرپرست تیمش زنگ زد. مدیرعامل تیم حریف از سرپرست خواست تا به سرمربی بگوید که دو تعویض را انجام دهد و جالب اینکه 10 دقیقه بعد هم آن دو تعویض انجام شد، من هم فکر کردم تا نظرم را به تو بگویم! هرچند که مدیرعامل تیم ...
جزییات حادثه مرگبار باغ پسته سیرجان
سلامت نیوز :چند روزی از حادثه مرگبار نجف شهر سیرجان می گذرد؛ حادثه تلخی که جان دو کودک و یک نوجوان را گرفت. به گزارش سلامت نیوز ، شهروند نوشت: یک دختر 7ساله، یک پسر 6ساله همراه با یک نوجوان 16ساله به علت خفگی جانشان را از دست دادند. بازی در باغ پسته و داخل شدن در تانکری که راهی برای خروج نداشت همه آن چیزی بود که مرگ دلخراش رضا، فاطمه و علیرضا را رقم زد. این بچه ها همراه با ...
دختران افغان؛ دختران شیفت دوم مدرسه
و یکی از دخترهایش هم در همان دبستان روبه رو درس می خواند: بچه های من دوست افغان دارند و اتفاقا از بچه های من مودب تر هستند. از نظر نمره و انضباط از بچه های ایرانی خیلی بهتر هستند. به سختی می آیند مدرسه و حسابی درس می خوانند. زن می گوید که ترس بچه ها از شپش ربطی به بچه های افغان ندارد و بعد هر دو نفر شروع می کنند به خاطرات شپش گرفتن بچه های مدارس دیگر که هیچ ارتباطی هم با بچه های افغان ...
روزگار جنگ زدگان خوزستانی در محله آبادانی های همدان
. هر چند ماه یکبار می آمد همدان و بعد از 10، 20روز برمی گشت. زندگی را گذاشت، رفت منطقه و شیمیایی شد. چهار فرزند دیگرش در همدان به دنیا آمدند. 40، 50 نفر توی یک آپارتمان. 10 نفر تو اتاق. 5 نفر 10 نفر توی انباری. زندگی نبود که. از فامیل های فراهانی چند خانواده برگشتند آبادان. کوی بهروز، محله قدیم خودشان. سبک زندگی جنگ زده ها با شیوه زندگی ساکنان همدان فرق داشت. آنها از ...
ماجراهای مختلف یک شماره تلفن
به گزارش خبرگزاری کودک و نوجوان ، مادر وقت زیادی ندارد و فقط دو ساعت تا آمدن دخترش از مدرسه، زمان دارد ؛ در این مدت کم چگونه می تواند تصمیم بگیرد، چطور می تواند دخترش را از خطرات و تهدیدهایی که ورای این پیامک های عاشقانه، نهفته است ، آگاه کند و دست آخر چطور می تواند مطمئن شود که با برخوردی که بکار می گیرد ، دخترش به اشتباهش پی می برد و هرگز این اشتباه را تکرار نمی کند . زن فکر می کند که کاش ...
آموختن لازمه پیشرفت جامعه است/ رزمندگان هشت سال دفاع مقدس از تحصیل غافل نبودند
... حامد تقی بگلو افزود: روزهای اول مدرسه بود مادرم یه بسته بیسکوبیت بزرگ به من داده بود تا زنگ تفریح به عنوان تغذیه بخورم من نمیدونم چرا فکر میکردم باید همه بسته رو تمام کنم زنگ تفریح تموم شد ولی من هنوز نصف بیسکوییت رو هم نخورده بودم من با ترس و لرز همینطور داشتم بیسکوییت میخوردم کلاس شروع شده بود و معلم متوجه غیبت من شده بود اومد دنبال من و من هم گوشه حیاط با گریه در حالی که حالم داشت خراب ...
حامد از دامن همسرش به معراج رفت
برادر شهید حامد بافنده خاطرات برادر شوهری را مرور می کند که همچون پسر برایش عزیز بود، او ادامه می دهد: برای فاطمه، دختر حامد لباسی دوخته بودم که به او هدیه دهم، همان شب خواب حامد را دیدم که لباس دخترش را در دست گرفته و رو به من می گوید: زن داداش، دمت گرم، دستت طلا زمانی که فاطمه را در آن لباس دیدم خیلی آشفته شدم از اینکه حامد فاطمه را در لباس عروسی نمی بیند. فیاض از دلبستگی و وابستگی ...
زنان برای دفن شهدای کربلا آمدند
عبدالله الحسین(ع) نهاد و فرمود: چه مبارک است زمینی که بدن مطهر تو را در برگرفته است؛ دنیا بعد از تو تاریک است و آخرت با نور جمال تو روشن و نورانی. بعد از تو شب هایمان سخت و حزن هایمان طولانی است؛ تا آن زمان که خداوند سر منزلی را که تو مقیم آن شده ای برای اهل بیت(ع) و خاندانت اختیار کند ای زاده رسول خدا(ص) سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو باد. سپس قبر را پوشانید و با انگشت مبارک روی قبر امام(ع ...
ستاره هایی که سر صحنه ی فیلمبرداری تا دم مرگ رفتند
مجبور بودم که روزی 60 عدد سفیده تخم مرغ بخورم، یعنی هر یک ساعت و نیم یک بار. من حتی مجبور می شدم که شب ها نیز از خواب بیدار شوم و شیک های مختلف بنوشم. شاید از نظر شما بیدار شدن در شب و غذا خوردن خیلی کار سختی نباشد اما زمانی که روزی 5 ساعت تمرینات سخت ورزشی می کنید، دیگر توان بیدار شدن در شب را ندارید. با تمام این اوصاف، او توانست 10 کیلو عضله به اندام خود بیافزاید. اگر چه او در طول ...
شهید مدافع حرمی که هدایتگر پهپاد بود/ آدم های بد بابا را شهید کردند+تصاویر
خودشان نیست اما آدم های قابل اعتمادی هستند و در زندگی می توان به آنها تکیه کرد. حسین آقا بعد از ازدواج مان وارد دانشگاه افسری امام حسین (ع) و بعد دانشگاه افسری امام علی(ع) شدند و بعد از اتمام این دوره ها به عنوان یگان ویژه به عضویت سپاه قدس در آمدند. چند سال با هم زیر یک سقف زندگی کردید؟ ما سال 85 عقد کردیم و سال 87 سر خانه زندگی خودمان رفتیم. از آن موقع تا شهادت حسین ، یعنی ...
گشت شبانه از تجریش تا راه آهن با بی آرتی
؟ کاسب چی؟ - برو بابا ولم کن تو پرتی. دست وردار خانوم جون. برو ول کن منو... + چی شده چمباتمه زدی اینجا؟ نگرانتم دختر جون. - طرف پولمو نداده. تو داری بده... نداری ساکت شو دست از سرم بردار. 19 سال بیشتر ندارد و به همراه چند زن دیگر تن فروشی می کند. اشک می ریزد که مرد پولش را نداده و از خانه بیرونش کرده. بیشتر نگران آن است که باید سهم به قول خودش مدیرش را پرداخت کند و اگر پول ...
نکاتی چند در باب نصیحت
کاملا شناسایی کنیم و بدانیم جه کسی را میخواهیم نصیحت کنیم وآداب و شرایط و نحوه برخورد با طرف مقابل را خوب بدانیم باید بدانیم طرف مقابل ما پذیرش نصیحت ما را دارد یا نه باید بدانیم طرف مقابل ما عموم هست یا فرد خاص باید بدانیم طرف مقابل زن هست یا مرد و بدانیم کوچک است یا بزرگ که هر کدام ازاین افراد روش خاصی در نصیحت کردن آنها مطرح است .اگر طرف مقابل زن است باید ازراه عاطفه و مهربانی وارد شویم اگر مرد ...
نقش امام سجاد(ع) در تداوم نهضت عاشورا از منظر حضرت آیت الله مکارم شیرازی
خوی شامیان اینگونه معروف شد . لذا تبلیغات سوءِ معاویه و یزید علیه علی صلی الله علیه و آله و خاندانش در شام غوغا می کرد، از مکتب خانه تا مساجد و منابر و نمازهای جمعه، همه جا از علی به بدی یاد می شد و عموم مردم بر اثر این تبلیغات، تنفّر عجیبی از علی صلی الله علیه و آله پیدا کرده اند. به هر حال، اوضاع شام و جوّ آن برای اهل بیت علیهم السلام بسیار سخت و دشوار بود و آنقدر به امام ...
از شیوه نوین تکدی گری تا متکدیان خارجی در قم
کتاب کوچک را به اجبار در دستت می گذارند و می گویند هدیه است و بعد دنبالت راه می افتند پس شما به من هدیه نمی دهید؟ این نوع تکدی گری را بیشتر کودکان 5تا8ساله انجام می دهد و خدا نکند که تو کتاب را بخری حالا چند نفری که به همین شیوه کاسبی می کنند توقع دارند از آنها هم همان کتاب را بخری. شیوه دیگری تکدی گری که در قم مرسوم شده تکدی گری خانوادگی است که نه تنها در مرکز شهر بلکه در دیگر نقاط شهر ...
خاطره یک عکاس از عاشورای فکه + عکس
دوکوهه ی همیشه پر احساس شدیم و نیمه های شب بود که رسیدم به پادگان دوکوهه، تقریبا همه خسته بودند و می شد معنای واقعی کلمه ی ولو را در آنها درک کرد. هر چند همه بدتر از خود من معتاد به لوازم برقی و محتاج به پیریز کوچکی برای دست یابی به برق بودند ولی چیزی که بیشتر از هر چیز دیگر دوستان را آزار می داد نبود غذا بود! البته این بار غذا فراهم بود ولی همسفران مهیا نبودند زیرا بسیاری از آنها راهی ...
رژیم بعد از زایمان، کاهش وزن متعادل
باید در خانه درست شوند. سوپهای آماده-برای-پختن شامل مقدار زیادی سدیوم و مواد نگهدارنده هستند، که به شما در دستیابی به وزن آب و نه هیچ چیز دیگر کمک می کنند. وزن آبتان بعد از حاملگی رو به زیاد شدن است. با این سطح بالای سدیم بدنتان به سادگی متورم و بادکرده می شود.وزن آب شامل چربی نیست اما احتباس مایع مخصوصاً بعد از حاملگی برای بدن خوب نیست. فوقش این است که اگر شما یک طرفدار بزرگ آب گرم ...
بازخوانی ماجرای تأثیرگذاری صحیفه سجادیه بر یک زن کاتولیک
پیش وقتی مشغول ترجمه دعای رؤیت هلال ماه رمضان و دعای وداع با آن ماه بودم، مادرم در بیمارستان بستری بود و من که به او سر می زدم پس از آنکه او به خواب می رفت در گوشه ای از آن اتاق به کار پاک نویس کردن ترجمه ها مشغول می شدم. اتاق مادرم دو تختی بود. در تخت دیگر خانمی بسیار فاضله بستری بود که کاتولیکی مؤمن و راسخ العقیده و حتی متعصب بود. وقتی فهمید که من دعاهای اسلامی را ترجمه می کنم، دلگیر ...
سفرنامه چین، به قلم جهانگرد، رضا علمداری | قسمت سوم
صبح پروازم در شهر چندو نشست و بعد از گرفتن اتاقم راه افتادم به سمت روستای لشان که حدود دو ساعت با شهر چندو، محل اقامت من، فاصله داشت. راننده برای اولین بار بود که به این منطقه می اومد و کمی چرخید تا ورودی رو پیدا کنه. بلیط رو گرفتم و وارد پارکی شدم که بودا در اون قرار داشت. هوا بسیار شرجی و گرم بود و چون یکشنبه بود، به شدت شلوغ. البته در چین جای خلوت خیلی معنی نداره و کلاً همه جا پر از ادمه، اما ...
جبهه دانشگاه خودسازی بود/ سوختن رزمندگان در قیر داغ؛ خاطره تلخ آن روزگار
عملیات فتح المبین به شدت مجروح شده بود و تحت عمل جراحی قرار گرفته بود، عطش زیادی داشت، با اینکه به او می گفتم آب برایت سم است اما می گفت اگر از من دور شوی سِرُم را می کشم و مایعش را می خورم، در همین حال صدای امام خمینی(ره) از اخبار ساعت 8 صبح رادیو پخش شد که فرمودند: ما به این پیروزی افتخار می کنیم و بر دست و بازوی رزمندگان بوسه می زنیم ، با شنیدن این سخنان، اشک از چشمان آن رزمنده سرازیر شد ...
دوازدهم محرم الحرام؛ روز شهادت حضرت سجاد (ع)/ روز دفن بدن های مطهر سیدالشهداء (ع) و اهل بیت (ع)
است و تقریباً بیست و سه سال با پدر بزرگوار زندگی کرد. پس مدت امامت آن بزرگوار سی و چهار سال است. حضرت سجّاد علیه السلام پدری چون حسین دارد و مادرش دختر یزدگرد پادشاه ایران است که دست عنایت حق به طور خارق العاده این دختر را به امام حسین می رساند. شرافت این زن آن است که مادر نُه نفر از ائمه طاهرین می شود و چنانچه امام حسین علیه السلام اب الائمه است. این زن نیز ام الائمه است. گرچه امام ...
موضع گیری های حسین بن علی(ع) ؛از مدینه تا کربلا
راست سپاه ، وحبیب بن مظاهر را فرمانده چپ سپاه گمارد و پرچم را به دست برادرش عباس سپرد .گرچه سپاه دشمن به خیمه ها نزدیک می شد ، ولی حضرت تیری نینداخت چون می فرمود : دوست ندارم که آغازگر جنگ با این گروه باشم . عمر بن سعد تیر را بر کمان نهاد ه وبه سوی یاران امام انداخت وگفت : گواه باشید که اول کسی بودم که به سوی لشکر حسین تیر انداختم ! سپس سپاهیان عمر بن سعد تیر بر کمان نهاده ...
بلوچی دوزیِ زنان؛ میراثی رو به اغما
...> به یاد زبیده می افتم؛ زنی از سرزمین نخل و آفتاب که همچنان منتظر است چند دست روسری و شال که از کارگاهش به جامانده، در فروشگاه های تهران و مشهد، خریدار پیدا کند و بخش کوچکی از سرمایه ی از دست رفته اش برگردد. زنی که شاه بیت رنج هایش این است: ما زن ها، روستایی هستیم؛ بی سوادیم؛ حق و حقوقمان را نمی دانیم..... ...
سه سخنرانی استوار حضرت زینب (س) بعد از وقایع کربلا
مجلس در آن شرایط از قدرت و توان انسان های معمولی و عادی خارج بود؛ ولی زینب کبری(س) از چنان قدرت روحی و عظمتی برخوردار بود که با یک اشاره دست، همه را خاموش ساخت. صداها فرو نشست، زنگ شتران از کار افتاد و نفس ها در سینه ها حبس گردید. راوی گوید: من تا آن زمان هرگز زن باحیایی را ندیده بودم که همچون زینب سخن گفته باشد؛ گویا با زبان علی سخن می گفت: .سرانجام زینب کبری در میان اشک و آه مردم کوفه از درون ...
کاش سخت نمی گرفتیم
.... توی گونه هام هم همونجا ژل زدم... کلینیک خوبیه، کارم رو راحت کرده. نیازی نیست از این مطب برم اون یکی مطب، همه شون توی یه ساختمونن، راحت... سر انگشتان دو دستش را روی ابروها کشید: برای تاتو لب و ابروهام خیلی اذیت شدم، رفتم آرایشگاه... دقیق نگاهش کردم، شبیه خانم های لوند توی کارتون ها بود، از همان ها که کمر باریک دارند و مژه های بلند؛ پشت سر هم پلک می زنند، مثل همان ها بی روح، مصنوعی، نچسب. یاد ...
مهلت صیغه مادرم تموم شده بود ولی ناصر دست بردار نبود تا اینکه!!! + عکس
بترسانم که در درگیری کشته شد... چند ضربه به او زدی؟ یک ضربه چاقو... چند کلاس درس خوانده ای؟ قبل از بازداشت سال آخر دوره دبیرستان بودم که این اتفاق افتاد. ناصر را از کجا می شناختی؟ چند وقتی بود که متوجه مزاحمت های مرد ناشناسی برای مادرم شدم و برای همین تصمیم گرفتم او را بترسانم تا دست از سر مادرم بردارد... چرا همراهت چاقو بردی؟ باور کنید فقط می خواستم ...