سایر منابع:
سایر خبرها
پای سخن 5 دختر نابینا در آستانه روز جهانی نابینایان / ما هم می خواهیم دخترانگی کنیم
پسر های نابینا خیلی راحت در اجتماع حضور دارند، ولی دختران نابینا معمولاً به همراه پدر یا مادرشان -حتی در دانشگاه- حاضر می شوند. فائزه به مادرش اشاره می کند: دیدید که مادرم من را به اینجا آورد، بعد هم خودش به دنبال من و خواهرم می آید، چون معتقد است اگر کسی ما را بدزدد، باید چکار کند! البته خانواده ما به نسبت بقیه خیلی بهتر هستند و به ما آزادی عمل زیادی داده اند. یکی از دوستان من که ...
گفتگو با کامیار شاپور درباره زندگی پدرش؛ پرویز شاپور (پدر کاریکلماتور)
طناز و البته غمگین. پرویز شاپور بعد از جدایی از فروغ فرخزاد به تنهایی خو گرفت و طرفدار عشق افلاطونی شد. او مبدع کاریکلماتور بود و در تاریخ طنز معاصر فارسی نیز او را با همین لقب می شناسند. *وقتی پرویز شاپور از دنیا رفت شما بزرگ شده بودید و سال ها با او زندگی کرده بودید. الان که به گذشته نگاه می کنید چه تصویری از او در ذهن دارید؟ – پدرم در ذهن من خیلی حضور دارد. مدام یادش می ...
پیوند عمیق شعر آئینی بااشعار استاد سازگار
خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ: نام محرم الحرام و حماسه عاشورا، با شعر و مداحی آئینی پیوندی دیرینه دارد و از طرف دیگر، عرصه شعر آئینی نیز، بزرگان و فُحولی برای خود دارد. باید گفت در میان نامهای آشنا در شعر آئینی، شاعرانی هستند که حُکم استادی و پیشکسوت بودن آنها، زبانزد است که بدون تردید، نام استاد غلامرضا سازگار – متخلص به " میثم " – از آن جمله است؛ شخصیتی که انبوه آثار و اشعار فاخر او ...
روایت هایی از زندگی و مرگ سهراب سپهری
سوار کنم. سهراب نزدیک 10 سال آن جیپ را داشت. بعد هم لندروری خرید که فرمانش سمت راست بود. و پروانه ادامه می دهد: سهراب با ماشینش بیشتر به کاشان می رفت. و با حسرت اضافه می کند: من به اتریش رفته بودم برای درس خواندن و سهراب هم به ژاپن رفته بود و به هم نامه می دادیم. او تمام نامه های مرا نگه داشته بود اما من نامه های او را پاره کردم چون در یک پانسیون کوچک زندگی می کردم و جایی ...
سخنرانی دکتر احمدی نژاد در سالروز جهانی خواجه شیراز/ حافظ دلدادۀ انسان کامل است
بدرقه این غزل از خود حافظ: سالھا دفتر ما در گرو صھبا بود رونق میکده از درس و دعای ما بود نیکی پیرمغان بین که چو ما بد مستان ھرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود اجازه میخواھم سخنم را با یک دو بیتی تقدیم به انسان کامل، امام عدالت گستر و نجات بخش به پایان ببرم پیچ و تاب عالم از گیسوی توست و زکمال دلکش ابروی توست جلوۀ یزدان نشد از ماه و مھر تا که از خال رخ نیکوی توست والسلام علیکم و رحمة لله و برکاته ...
باغ سنگی 10 سال پس از مرگ درویش خان / ارث پیرمرد سیرجانی که جهانی را حیران کرد
عصای درویش خان عکس بگیرند و چشم بدوزند به تصاویر دوربین فیلمساز شهیر. همین هفته پیش گروهی از گردشگران کرولال از ایتالیا راهی باغ درویش خان شدند و انگشت به دهان ماندند. سال ها پیش به هنگام سحر، در وسط کویر، چوپانی کرولال شهابی می بیند که در نزدیکی او از آسمان سقوط می کند. چوپان به سوی شهاب سنگ می رود اما سنگ هنوز داغ است. او صبر می کند تا سنگ سرد شود. سپس سنگ را با مشقت به نزدیکی خانه اش می ...
پناهگاهی پوشالی در سکونتگاه غیر رسمی
پیچیده و کف زمین که می نشینم از رطوبت سرگیجه دارم. حیدر زمانی چاه کن بود. 35 سال بیشتر در این دنیا نزیسته اما تا خودش به سن و سالش اشاره نکرد نتوانستم تخمین درستی بزنم. بعد از اینکه با جوانی پیر روبه روشدم در تمام مدت دیدار با خانواده اش تلاشم بر این بود غبار زخم ها و تلخی ها و نداشتن ها را کنار بزنم و حیدر 35 ساله را از لابه لای آن بیرون بکشم. تمامی خانه یک اتاق نفوذپذیر به ...
گفت و گوی صمیمانه با هوشنگ مرادی کرمانی
نویسی داشته اید؟ زمان خیلی کوتاهی در دانشگاه سوره درس می دادم، 3-2 ترم هم ایرانشناسی. ولی واقعیت دیدم نمی توانم کارم را یاد بدهم و اعتقاد پیدا کردم که هنرمند کاری را می کند که فقط یک بار انجام می شود و چون کار او فرمول ندارد قابل یاددهی نیست. در حرفه ای همچون چشم پزشکی، دانشجو بواسطه آنکه مفاهیمی همچون ساختار چشم و... شناخته شده است آن را یاد می گیرد اما به فرض نمی توان اثری همچون ...
برگ هویت فاطمه قلب بزرگ اوست
گرفتن شناسنامه باید پول زیادی بپردازیم و نمی توانیم این پول را تأمین کنیم. سال های پیش با فرا رسیدن فصل مدرسه هر روز با حسرت بچه هایی را که به مدرسه می رفتند تماشا می کردم. چند بار هم به حیاط مدرسه رفتم و از پشت پنجره بچه ها را در حالی که کتاب هایشان را باز کرده بودند تماشا کردم. همیشه دوست داشتم درس بخوانم اما به خاطر نداشتن شناسنامه هیچ مدرسه ای مرا ثبت نام نمی کرد. زهرا چهار سال از من کوچکتر است ...
نجات جان دو کودک و یک مادر در حادثه آتش سوزی شهر مهریز
داشت جمع شده بودند، زمانی که این چشم این زن به من افتاد التماس کرد که بچه هایم رو نجات دهید. باخدا افزود: آتشنشانی از آن محل فاصله زیادی داشت و هنوز هیچ کس در محل حادثه حاضر نشده بود، آن موقع هنوز گروهبان بودم و به عنوان گشت موتوری فعالیت می کردم، با دیدن التماس های این مادر و گرفتاری دو بچه و یک زن سالخورده وارد منزل شدم، خانه شمالی بود و دود فقط از در راهروی ورودی خارج می شد، قبل از ...
هویت و فرهنگمان در معرض نابودی است/جوان های امروز حوصله کار کردن ندارند
به بعد اوس علی احمدی هرجا در هر کاری که به مشکلی برمی خورد می گفت به من زنگ بزنند تا دعوا و گیر کارشان را حل کنم، ازجمله در کرمانشاه در حمام حسن خان کار می کرد که کارش به مشکل برخورد و به من زنگ زدند و رفتم حقش را برایش گرفتم و مشکلشان حل شد. مردم ایران خیلی کم کتاب می خوانند، چطور باید به کتاب علاقمند بشوند؟ مردم باید متوجه بشوند که موزۀ واقعی، کتاب است. آموزه هایی که در ...
همه چیز از شبی شروع شد که دیگر ستارگان را درآسمان ندیدم
. در همان زمان دانشسرای مقدماتی قبول شدم. به این صورت بود که در مقطع سوم راهنمایی، بدون گذراندن دوره دبیرستان به دانشکده می رفتیم و بعد از اخذ دیپلم، وارد آموزش و پرورش می شدیم و بعد از آن هم به عنوان معلم ابتدایی مشغول به کار. همین راه را انتخاب کردم و به دانشسرایی در اصفهان رفتم. تمام تابستان را هم در مدرسه غیرانتفاعی کاشان ریاضی و تجربی خواندم چون یکی از این رشته ها علاقه خودم و دیگری علاقه پدرم ...
عینک بزنیم یا نزنیم؟
یک دردسر اضافه همیشه به دنبالت باشد باید قبل از اینکه چشمانت ضعیف شود مراقب باشی نه اینکه بعد از ضعیف شدن مقاوم باشی! در مجموع وقتی از کسانی که از عینک استفاده می کنند سؤال می کنم، اکثراً می گویند روند ضعیف تر شدن چشمانشان کندتر شده. اما خوب، اگر الان می توانی بدون عینک زندگی کنی، بعد از اینکه آن را به چشم زدی، دیگر بدون آن نمی توانی زندگی کنی! (دیروز دعا می کردم که به 5 سال ...
می خواست چیزی از پیکرش بازنگردد
می دیدم بارها در صف اتوبوس ایستاده است، چون آن موقع اتوبوس مختلط بود و می دید جمعیت پر است و خانم ها در اتوبوس هستند. سوار نمی شد. وقتی می آمدم خانه او چند ساعت بعد از من می آمد و می گفت: 10 تا اتوبوس آمد و خانم ها زیاد بودند و من سوار نشدم. وقتی پیاده می آمد پول هایش را جمع می کرد. مجتبی آرام و بی صدا به خانه بازگشت؛ نزد مادر و خواهر و برادرهایش. خانواده ای از چشم انتظاری درآمد ولی هنوز ...
عراقی ها حاجتشان را از مزار یک شهید ایرانی می گیرند
خاکریز دو جداره زمان جنگ شدم؛ خاکریزی که خط پدافندی خودمان بود... سال ها بود که چنین خاکریزی ندیده بودم. هر چه دیده بودم، نمایشگاه بود؛ اما این یکی فرق می کرد. تمام خاطره های زمان جنگ جلوی چشمم آمد. مجید رفت سمت دل خودش و من هم در حال خودم بودم. به سمت تانکر آبی رفتم که با تعدادی گونی متلاشی شده، احاطه شده بود. یک پلیت زنگ زده هم بود که برای شستن ظرف ها و پای بچه ها زیر تانگر گذاشته می شد. اطراف ...
رامین پرچمی: جلوی حضورم در خندوانه را گرفتند / ارشاد اجازه بازی در نقش پلیس خوب را نداد
که یکی از مسئولان ارشاد به من گفت ما از شما گله داریم که نیامدی برای حل مشکل ات! گفتم مگر کسی به من اعلام کرده بود که ممنوع الکاری؟ یا کسی حکمی داده بود و چیزی گفته بود؟ از کجا باید بدانم مشکلم چیست و باید کجا بروم دنبالش؟ گفتند نه؛ شما باید می آمدی و تقاضا می کردی . گفتم من اصلا با این روال آشنا نیستم ولی از این به بعد چشم! اما راستش هنوز هم که می دانم باید پیگیری کنم اما چون خیلی آدم پیگیری نیستم ...
حوزه هنری نباید در مقابل انحصارطلبان منفعل عمل کند
های خارجی ممنوع و محدود شده است تقریباً یک فاجعه ای اتفاق افتاده است که این فاصله اگر یک سال نوری بود، الان صد سال نوری شده است، چون ما هیچ تلاشی نکردیم. وقتی دوربین اختراع شد به عنوان یک پدیده برای مردم جالب بود و مردم به عنوان یک پدیده نگاه می کردند مانند اینکه برای اولین بار هواپیما اختراع شود بعد که مردم کم کم استقبال کردند پیشرفت کرد اصلاً در کشور آمریکایی و اروپایی این فیلم ها در ...
20 خرافه و باور غلط در کشورهای مختلف دنیا
اگر هنگام تحویل سال نو، پول در دست بگیرید در تمام طول سال، جیبتان پر پول خواهد بود. یا مثلا بعضی اعتقاد دارند که اگر قیچی را باز و بسته کنید، در خانه مشاجره ای رخ خواهد داد و خوش یمن نیست، اگر در ابتدای صبح، گربه سیاه ببینید، بد یمن است یا به طور مثال، می گویند که برای در امان ماندن از چشم زخم باید در خانه اسفند دود کرد. از آنجا که هیچ کدام از انسان ها ناراحتی، بد شانسی، غم یا بی پولی را ...
شاه باز سدره نشین
همان سبک و شیوه هاو همان مضامین مورد نظر، گوهرهای سفته و سروده های گفته که در دیوان های دیگران یافت می نشود. حافظ دانای زمان خود، فیلسوف، عارف ، عالم، حکیم، مردم شناس و در عین حال منتقد و طنزپرداز است، اما به هیچکدام نامبردار نیست بلکه ترجیح داده رندانه و عیارانه، چون روی گری ساده، گرد عالم درون و صحرای عشق و دلدادگی سیر کند و با کلام خود، همه ی حکمت ها را در قالب غزل بریزد و از این ...
گفتگو با داوود نماینده گوینده و صدا پیشه تلویزیون
همیشه باید سازنده و برای جوانها کارآمد و مفید باشد. من زمانی که دبستان می رفتم معلمی داشتم به نام خانم اردلان. من ایشان را خیلی دوست داشتم. می رفتم نان می خریدم می بردم برای ایشان که دوباره او را ببینم. اینقدر برای من عزیز بودند. من خانم اردلان و خوبی های ایشان را هیچ وقت فراموش نمی کنم. خاطره دیگرم از دوران کودکی برمی گردد به محرم و عزاداری های آن. ما ساکن دربند بودیم و در آنجا هیأت ...
کلاس های استاد شفیعی کدکنی...+ عکسی جالب و دکلمه
شود و انگشت اشاره اش را به سمت چند دانشجوی دکتری می گیرد: همان کتاب شش جلدی ای را که گفتم بخوانید. دقیق بخوانید چون با تمام دقت هایی که خودم کردم، امتحان خواهم گرفت. چشم هایش پشت عینک کائوچویی درشت تر به نظر می رسند. حرفش را یکباره قطع می کند. گویی یاد دغدغه ای افتاده. رو می کند سمت یکی از دانشجوها: - آرش! کارت درست شد؟ - آقای دکتر جلسه افتاد هفته بعد. خنده ای ...
خادمان کوچکی که یک هیئت را می چرخانند
؟ خستگی اینجا اذیتتان نمی کند؟ نرگس: مدرسه ما چون 14:30 تعطیل می شود باید سریع خانه بروم و نماز بخوانم و غذا بخورم و باید بدوم تا ساعت 4 بعد از ظهر به هیئت برسم. 5 روز که اینطوری دویدم الان حسابی مریض شدم. اما مزه می دهد. زینت سادات: از مدرسه می آییم. سریع می نویسیم و ناهار و نماز می خوانیم که سریع هیئت بیاییم. زینب: من وقتی از مدرسه می آیم. باید سریع مشق هایم را بنویسم چون باید یک ...
گذار رنج در شعر هلدرلین
، چون که قلب دارم. آیا دوست دارم یک ستاره دنباله دار باشم؟ به گمان ام. چون که این گونه ستاره ها به سرعت پرنده ها یند، آن ها از آتش گدازش می گیرند و در پاکی مانند بچه ها هستند. شادابی پارسایی شایسته ستایش جانِ متین است، جانی که میان سه ستون وزش دارد در باغ. هر آن دوشیزه زیبا جا دارد تاجی از گل مرّ بر تارک خود بنشاند. اما مرّ در یونان است. اگر که یکی در آینه نگاه کند، یکی مرد؛ و در آینه تصویر ...
گمنامی که پس از 35 سال نامدار شد/ شهیدی که از ابتدا آتش به اختیار بود
پسر عمویم بود که همه کارهایش را مجتبی انجام داد. بعد از آن رفتند پادگان امام حسن(ع) که به همراه شهید علی آبادی به جبهه اعزام شوند. من نیز دنبالش رفتم و بدرقه شان کردم. شش-هفت ماه گذشت اما خبری از او نشد. شب ها طوری بود که پدر و مادرم کمتر می خوابیدند و وقتی بچه ها می آمدند فکر می کردم برادرم هم همراهشان هست سریع سر کوچه می رفتم تا آنها را ببینم اما خبری از او نبود. یک سال بعد ساک وسایل و خبرش را ...
محمدتقی مروت ؛ خرسند از سرنوشتش و شاگردان خسران دیده/ پیشنهاد ثبت میراث عملی و نظری استادالاساتید
بی انتهای تلاوت ایران به چشم خود ندیده باشد. آنها می آیند، می سازند، ثبت می کنند، چون ستاره ای می درخشند، دیگران را بهره مند می کنند و می روند و تا چند نسل بعد نامشان نقل محافل باقی می ماند. او اگرچه در نسل ما و معاصر ما بود، اما هر بار یادی و نامی از او می آید به این فکر می کنم که کاش در عصر دیگری بود، عصری دورتر از اکنون تا قدر بیشتری می دید در زمانی که بود، نه در زمان هجرانش. عصری که ...
کربلا مقابله ایمان واقعی با ایمان های ظاهری است/ هر جا نمایش دینداری بازار داشته باشد،دیندار نمایی ...
امام برای اهل معرفت می زنند، برای توضیح این موضوع هست که به کسی می گویند شما شب بخواب اینجایی که مرده ای خوابیده، از نظر علم، این فرد علم دارد که مردگان نمی توانند حرکت کنند ولی ایمان ندارد به همین دلیل می ترسد و نمی تواند بخوابد لذا رفتار او تغییر می کند چون ایمان ندارد، اما آنکه ایمان دارد که مرده نمی تواند حرکت کند، راحت می خوابد و اصلا نگران نیست. بنابراین انسان ها در صحنه عمل ایمان خود را ...
کشتار در لاس وگاس وقتی همه قانونی تفنگ دارند/ بخش اول
شفقنا- طی سال های اخیر کشتارهای دسته جمعی در آمریکا به شکلی پایدار هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ ابعاد افزایش پیدا کرده است و ما شاهد بودیم که در سلسله این کشتارها اعم از کشتارهای اورورا، نیوتاون، اورلاندو و ... هر حمله جدید بزرگتر و چشم گیرتر بوده است اما حمله اخیر در لاس وگاس ابعادی بسیار بزرگتر و متفاوت تر از قبل حتی به لحاظ استانداردهای خشونت های مسلحانه در آمریکا داشت. با این حال بعد از هر ...
یک داستان آموزنده !
خواست از مدینه به طرف مکه حرکت کند، دستور داد دویست دینار در کیسهء سیاهی ریختند و به فضل بن ربیع گفت این را برای موسی بن جعفر ببر و بگو خلیفه میگوید : ما در این ایام دست تنگ بودیم و بعد از این عطای ما بشما خواهد رسید! چون این وضع را مشاهده کردم برخاستم و جلو رفتم و گفتم: یا امیر المؤمنین! شما فرزندان مهاجرین و انصار و سایر افراد قریش و کسانی که از حسب و نسب آن بی اطلاع هستی تا پنج هزار اشرفی زر سرخ ...
چگونه به شکل مؤثر از دیگران انتقاد کنیم؟
شاید بسیاری از ما خاطره ی خوبی از انتقاد کردن و نقدشدن به یاد نداشته باشیم. ممکن است واقعیتی را طوری بیان کرده باشیم که درعوضِ کمک به طرف مقابل، او را ناراحت یا ناامید کرده باشد. احتمال دارد کسی از ما به درستی انتقاد کرده باشد، اما درنهایت، به جای توجه به برطرف کردن ضعف ها، ناامید شده و به کل از فعالیت خود دست کشیده باشیم. چرا چنین اتفاقاتی می افتد؟ چرا بازخورد ما به نتیجه ی مطلوب منجر نمی شود ...
گلچین زیباترین اشعار درباره غروب
می رسند پدرها و خانه ها آغوش می شوند سراپا غروب ها از راه می رسند و هیاهوی بچه هاست زیباترین ترانه دنیا غروب ها اما به چشم دخترکان شوق دیگری ست شوق دوباره دیدن بابا غروب ها بعد از هزار سال من و کودکان شام تنها نشسته ایم همین جا غروب ها اینجا پدر، خرابه شام است ، کوفه نیست اینجا بیا به دیدن ما با ...