سایر منابع:
سایر خبرها
شهیده موشکی که در سردخانه زنده شد +عکس
...، مادرم را دیدم که بر اثر ترکش هایی که به پهلویش خورده بود با زبان روزه شهید شد. دو موشک به محله مان (کرناسیان) اصابت کرده و خانه هایی را ویران کرده بود. مرا به بیمارستان رساندند، حالت بیهوشی داشتم و چیزی درست متوجه نمی شدم. فقط به خاطر دارم که پیکر بی جان مادرم را در آغوش گرفته بودم. صورتم به خاطر اصابت ترکش ها پر از خون شده و تورم هم داشتم. وقتی پرستاران ...
قتل در جاده مشهد، دستگیری در پارک شهر
تهران حرکت کرد. بعد از طی مسافتی، راننده کنار جاده خاکی توقف کرد و با آن مسافر موادمخدر مصرف کردند. آن دو هنگام مصرف موادمخدر دعوایشان شد و همدیگر را کتک زدند. با دیدن صحنه درگیری برای پایان دادن به آن قفل فرمان را برداشته و به سمت آنها رفتم. با شدت درگیری با قفل فرمان ضربه ای به راننده زدم. وی افزود: بر اثر این ضربه ها راننده غرق در خون کنار جاده افتاد و بعد فوت کرد. مانده بودم با جسد ...
غارون روستایی فراموش شده در کهگیلویه و بویراحمد/جاری شدن اشک مادر بعد از باز کردن درب قابلمه خالی+تصاویر
سختی نیست اما باز هم زن است توان و قدرت یک مرد را ندارد. دستان ترک خورده این زن نشان می داد چقدر سختی کشیده و روزانه چند بار هیزم را جا به جا می کند در ده سرتنگ غارون متوجه شدیم که در زمستان در این مناطق تا دو متر برف می بارد و اهالی این روستا هیزن ذخیره می کنند که در آن مدتی که خانه زیر برف است از سرما یخ نزنند اما به راستی اگر همه یخ بزنند کسی متوجه می شود. در "سرتنگ غارون ...
نصیریان:یک بازیگر نباید الکل بخورد و به میهمانی برود
مرداد یاد کرد. او با ذکر خاطره ای گفت: یادم هست آن زمان چپی ها و مصدقی ها سفید می پوشیدند. در آن گیر و دار، یک روز من و اسماعیل داور فر هم ندانسته سفید پوشیده بودیم و در خیابان بودیم. در شلوغی ها، تانکی به سمت ما آمد و افسر روی آن کلتش را به سمت ما گرفت که بترسیم و خیابان را ترک کنیم. این بازیگر ادامه داد: از اواسط دهه 30 حرکت های هنری شکل گرفت و از سال 35 به بعد رفتم باربد و هنرستان ...
خاطرات علی نصیریان از هزار دستان و سربداران
مهرآباد دویدیم شهیدی فرد: خود آقای مصدق را یادتان است؟ نصیریان: وقتی از دادگاه لاهه آمد، ما پیاده به سمت مهرآباد می دویدیم تا به استقبال آقای مصدق برویم که نرسیدیم و در کنار خیابان ایستادیم و مرحوم مصدق را دیدیم. بعد از 28 مرداد از اواسط دهه 30 جامعه کمی به سمت هنر رفت و شروع به نقد جامعه از زبان هنر کردند. در همین سال ها من وارد تئاتر شدم. تئاتر جدید ما از اواسط دهه 30 یعنی از ...
پیشکسوت استقلال: در استقلال یکی راست نمی گوید
به روزهای اوج بازگردد. وی در ادامه بیان داشت: البته باید بگویم که بازی با فولاد از کمترین سطح کیفیت برخوردار بود. سالهای زیادی بود که بازی به این ضعیفی از استقلال ندیده بودم. اگر فولاد بدون دروازه بان بازی می کرد باز هم در نتیجه تاثیر نداشت. البته فولادی ها هم موقعیت گلی نداشتند. اما مساوی و یک امتیاز در تهران برای این تیم ایده آل بود. این تیم ما بود که بابت این مساوی ضرر کرد. ما قبل از ...
راز افت منشا از زبان دوست صمیمی
به گزارش وانانیوز، برانکو ایوانکوویچ ملی پوشانش را به اهواز نبرد و این در حالی است که او فرشاد احمدزاده را نیز در بازی برابر استقلال خوزستان نداشت. با این حال پرسپولیس با مجموعه ای از ترکیب اصلی و تیم ذخیره هایش توانست یک پیروزی پرگل و با ارزش را در خارج از خانه به دست بیاورد. سیامک نعمتی یکی از بهترین بازیکنان فصل قبل لیگ برتر امسال با حضور در پرسپولیس کمتر شانس بازی پیدا کرده بود؛ اما در مسابقه ...
علی نصیریان درباره عدم حضورش در شهرزاد گفت
تیتراژ کجا باشد و همه اینها را به کارگردان و خالق اثر می سپارم. با یکی از دوستانم دو سال قهر بودم ظلی پور با عنوان این موضوع که شما هنرمند بسیار منظمی هستید و نظم کلید واژه زندگی شماست آیا این مسئله تا به حال در دوستی هایتان دلخوری به وجود آورده است: بله من با یکی از دوستان خیلی نزدیکم که یکی دوبار سر قرارمان دیر آمد دچار اختلاف شدم و اعتراض کردم که در نتیجه اش 2 سال قهر بودیم ...
نخبه ریاضی خواستگار مادرش را کشت
قتل حسین اعتراف کرد و درباره انگیزه اش از این جنایت به ماموران گفت: حسین مرتب مزاحم مادرم می شد و می خواست با زور با او ازدواج کند. برای همین با او درگیر شدم و ناخواسته او را کشتم. با اعترافات این پسر، وی صحنه جنایت را بازسازی کرد و پرونده برای رسیدگی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در جلسه محاکمه، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و در ادامه خواهر و برادرهای ...
جزییات قتل وحشتناک دختر دانشجو +عکس
گشود و به ارتکاب جنایت و قتل همسرش (زیبا) اعتراف کرد. محمدرضا در اعترافات اولیه خود گفت: روز سه شنبه 18 مهرماه به دنبال زیبا رفته و او را از مقابل دانشگاه سوار ماشین کردم؛ در مسیر بازگشت به سمت خانه بودیم که با یکدیگر مشاجره لفظی پیدا کردیم؛ کنترل خودم را از دست دادم با دست [زیبا] را خفه کردم و بعد از چند دقیقه دیدم که زیبا نفس نمی کشد؛ جنازه را در جاده شهریار رها کرده و به محل سکونتم ...
ناگفته های تهمینه میلانی از یک دعوت و مشکل "همیشگی"
بود زنگ زدم و گفتم: اگر این رسانه ملی است، حق من است که در تنها برنامه سینمایی تلویزیون با مردم ارتباط داشته باشم. ایشان از شنیدن این موضوع ناراحت شدند و دستور دادند فردای آن روز مرا به برنامه دعوت کنند! هر چند کسانی که مخالف حضور من در برنامه بودند، بعد از پخش برنامه بلایی به سرم آوردند که یک سال و نیم درگیر دادگاه رسانه شدم. کارگردان فیلم های سینمایی "سوپر استار" و "تسویه حساب"در پاسخ ...
دلنوشته هایی برای پسرم
کلافه ام می کرد. گاهی صدایم به گفتن کلمه نمی دانم بلند می شد و تو توی خودت فرو می رفتی. آخ عزیزک باهوشم، کم طاقتی مرا ببخش. بعد فکر کردم تا دو سه سال دیگر می توانی دل نوشته هایی که این پنج سال برایت نوشتم و بعدها خواهم نوشت را بخوانی. این مرا خوشحال می کند و روزی چهار پنج ساعت دوری از تو قابل تحمل می شود. باید زنگ بزنم و به پدرت بگویم نیازی نیست که ظهر دنبال تو بیاید، باید من بیایم تا ...
خودکشی عروس جوان دو هفته پس از ازدواج | راز مرگ محبوبه چیست؟
ایران نوشت: دختری که برای ازدواج با خواستگارش، خانواده خود را تهدید به فرار از خانه کرده بود، دو هفته بعد از جشن عروسی به زندگی اش پایان داد و راز زندگی عجیبش را به گور برد. اما یک سال پس از این اتفاق مادرش به دادگاه خانواده رفت و مهریه دختر جوانمرگش را خواست. یکی از روزهای سرد پاییزی، زن میانسالی وارد مجتمع قضایی خانواده- ونک- شد و به سمت شعبه 261 دادگاه خانواده رفت. چند هفته دیگر نخستین ...
حاتمی: از شایعه درگیری بی اطلاعم
خورد که برای بهبودی نیاز به سه هفته استراحت بود که بعد از دو هفته کارم را شروع کردم. به طور کامل خوب نشدم اما با توجه به اینکه غایبان زیادی داشتیم برای کمک به تیم باید به میدان می رفتم. مهاجم تراکتورسازی در مورد اینکه تراکتورسازی مصدومان زیادی دارد، اظهار داشت: متاسفانه مصدومان زیادی داریم. این هم از شانس یحیی گل محمدی است. در شرایطی که با کمبود بازیکن روبرو هستیم مشکل مصدومیت ها هم به ...
رهایی گروگان پس ازکشته شدن گروگانگیر
...> ازسوی دیگرمرد جوان ربوده شده که فکرش را هم نمی کرد از دست گروگانگیران جان سالم به در برد گفت: من شانس آوردم که پلیس نجاتم داد. پس از تکمیل پرونده، دو متهم به دادسرا منتقل شدند و با دستور بازپرس شعبه 13 قرار بازداشت هر دوگروگانگیر صادر شد که به زندان انتقال یافتند تا زمان محاکمه آنها از سوی دادگاه کیفری استان البرز تعیین شود. ...
جدال یک زن با سرما در بی خانمانی/ امرار معاش با جمع کردن ضایعات سطح شهر
سخت است. اوایل شب بود در پارک دانشجو متوجه چادر مسافرتی می شوم که زنی تنها در آن می باشد ابتدا فکر کردم مسافر است ولی بعد از چند لحظه متوجه شدم که او تنها می باشد و در این شبها و روزهای سرد در این چادرمسافرتی گذران زندگی می کند، علتش را می پرسم می گوید همسرم ام اس دارد در خانه پدریش زندگی می کردیم از ما شکایت کردند منزل ما را از طرف دادگاه به دستور قاضی پلمپ کردند همسرم با آن حال خراب ...
رامین پرچمی: ممنوع الکاری سلیقه ای است
ممنوع الکار بودم و همه اینها انجام شده. اگر قرار بود بروم خارج از کشور یا هر کار دیگری کنم؛ دیدند عملا این اتفاق نیفتاده و من نمی خواهم ایران را ترک کنم. یک بار خیلی اتفاقی به برنامه پخش زنده شبکه دو رفتم و در آن حضور داشتم. مدیر برنامه هم بدون اینکه بداند ممنوع التصویرم من را از بین جمعیت صدا کرد و من آنجا دیده شدم. فردایش سایت های رجانیوز و مانند آن نوشتند که "آی این آقای فتنه 88 در تلویزیون چه ...
زورگیران خشن شهرری دستگیر شدند + عکس
این دو نفر را مورد شناسایی کامل قرار داده بودند. در تحقیقات میدانی از محل سکونت متهمان نیز مشخص شد که هر دو نفر آنها دارای سوء شهرت و سابقه شرارت در محل سکونتشان بوده است. همچنین در بررسی این دو متهم، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که شایان به اتهام سرقت مقرون به آزار با سلاح سرد، دارای یک حبس تعلیقی از شعبه 102 دادگاه کیفری 2 دادگاه شهرستان شهرری است اما با این وجود اقدام به ...
بانوی سنندجی که زلف هنر به قرآن گره می زند/ موج هنرهای عرفانی در سماع قلم
من هم به تقلید از ایشان خط و هنرم بسیار عالی بود به طوریکه در دوران مدرسه اکثر بنرها را من با قلمم می نوشتم در سالهای آخر دبیرستان بود که معلم هنرم زمانی که خط خوب مرا دید گفت باید در دوره انجمن خوشنویسی شرکت کنی و این طور بود که بعد از گذراندن مراحل ، دوره کتابت و نوشتن را قبول شم و توانستم دوره ی عالی را نیز بگذرانم و همزمان با امتحان کنکور نیز در استان اصفهان در سال 79، از بین 400 شرکت کننده ...
پرسشگری؛ از چپ تا مذهبی
، هیچ تشکیلاتی من را به درون خود راه نمی دهد. مثلا در دوره ای عضو شورای مرکزی کانون کارگردانان خانه سینما شدم. ولی شش ماه بعد خودم استعفا کردم! چون نتوانستم تحمل کنم که حقی، ناحق شود و سؤالی بی پاسخ بماند. تحلیلتان از این که به سیاسی کاری متهم شدید، چیست؟ چه بگویم؟! این از تخیل یکی از سایت های اصولگراست که زمان ساخت فیلم زن زیادی را هم زمان با حرکت جبهه مشارکت که کنوانسیون حقوق ...
اولین و آخرین شکارم آهو بود
دشت منتظر بمانید و کمین کنید؟ چندباری ماندم. معمولا جاهایی که قرقه، برای شکار کل و بز و قوچ و میش، شب کمین می کنند؛ جاهایی که زیر سر محیط بانه و آنها تردد زیادی دارند. شکار برای منی که از بچگی با پدرم راهی دشت می شدم و با محیطش کاملا آشنا بودم، خیلی سخت نبود. بچه که بودم، دنبال پدرم به دشت می رفتم تا پوکه های فشنگ را از میدان تیر جمع کنم. بعد هم چوپانی کردم و کم کم دشت را مثل کف دستم شناختم ...
ماجرای صحبت های درگوشی یک شاعر با رهبر انقلاب
را دعوت کردند. آن زمان پیش ایشان رفتم و شعر خواندم و با هم مرتبط شدیم، ولی باز این قدر نه. بعداً به مرور با سیّد جواد شرافت بود. با یک تعداد بچّه های یک نسل قبل از خود ارتباط داشتم. انجمن آفتاب منظورتان شعر های حوزه است؟ بله، با فضای شعری که بچّه ها بودند و من هم می پسندیدم مرتبط شدم. یعنی تا انجمن اصلاً تجربه کسب نکرده بودم، تا بعد که با آقای آل کثیر و دکتر صافی ...
وجدانی سواد خواندن الف بای موسیقی را دارد
را در باره مهدی وجدانی و رهبری ارکستر ملی مطرح کنم. مشغول نوشتن بودم که ناگهان با یک شوک بسیار بزرگ ازجانب معاونت هنری و بنیاد رودکی مواجه شدم. لطفا به این پاراگراف که در خبرگزاری مهر منتشر شده دقت کنید: حمید شاهنگیان، جزو هسته اصلی هدایت، مدیریت و سیاستگذاری ارکسترهای دولتی وابسته به بنیاد فرهنگی هنری رودکی بوده و هم اکنون نیز به عنوان نایب رییس هیات مدیره بنیاد رودکی یکی ...
صدا نزدیکترین عنصر به قلب آدم هاست
من برای بار دوم هم رد شدم! * به همین راحتی؟ - به همین راحتی، ابدا ناراحت نبودم، ولی این راحتی چندان بادوام نبود بعد از یک ماه از رادیو تماس گرفتند و ظاهرا به خاطر کمبود نیرو با کمی اکراه و اجبار مرا پذیرفتند. از آنجا که کاملا بی تجربه بودم مدت زمانی طول کشید تا بتوانم با استادان صاحب نام این عرصه ارتباط برقرار کنم و مرا به شاگردی بپذیرند. بعد از سال ها بالاخره رسید ...
ورود من به آموزشگاه نابینایان، اولین نقطه ی عطف زندگی ام بود/مسئولان زمینه ی پیشرفت معلولان را فراهم کنند
پشتکار و تلاش و هوش سرشار او سخن میگویند. روح الله طهماسبی نابینایی که پشت ناامیدی را شکست به خبرنگار ما گفت: در خانواده ای نسبتاً شلوغ در شهر آباده طشک از توابع نی ریز به دنیا آمدم، چهار برادر و سه خواهر داشتم و ششمین فرزند خانواده بودم. پدرم کشاورز بود و مادرم خانه دار. سال های اول کودکی را مثل بقیه ی هم سن و سالان خودم به بازی های کودکانه مشغول بودم تا این که سرنوشت آن روی ...
ستاره هایی که زیر تیغ رفتند و نجات یافتند
...، پس از عمل های جراحی زیبایی به مرد عروسکی لقب گرفت. از سال 2004 تاکنون او 42 عمل زیبایی از جمله 6 عمل بینی، لیپوساکشن، سیکس پک، عمل عضلات پا، ایمپلنت چانه و... انجام داد. در واقع او بیش از 500000 دلار را صرف زیبایی ظاهرش کرد. سال گذشته او ناگهان به دلیل تنگی نفس به بیمارستان منتقل شد. به گفته او: من به سختی نفس می کشیدم، به همین دلیل مجبور شدم که بار دیگر بینی ام را عمل کنم. عمل ...
نمایشگاه صوف افتتاح شد/ ارائه موتیف های سنتی در فضایی مدرن
سالیان متمادی از دل یک فرهنگ و ترکیب اش با ادبیات ایجاد شده است. پدرم استاد خوشنویسی و موسیقی است و از همین رو از کودکی با خوشنویسی و ترکیب بندی خطوط آشنا بودم و همیشه مدادی در دستم بود که با آن طراحی حروف می کردم. این هنرمند بیان کرد: در سال های بعد از تحصیل دنبال مدیومی می گشتم که بتوان فضای مدرن تری را با این نقوش روی آن تجربه کنم که به حوزه مهجور و در حال فراموشی نمد رسیدم و انتخاب ...
اولین زن لژیونر دوچرخه سواری ایران را بشناسید
دوچرخه سواری می توانی شرکت کنی. در اولین دوره ای که شرکت کردم ششم شدم و فهمیدم استعداد خیلی خوبی در این رشته دارم. بعد از آن یعنی دقیقا از سال 90 در همه لیگ ها و مسابقات قهرمانی حضور داشتم. سال گذشته نفر چهاردهم جهان شدم ماندانا در 20 سالگی متوجه استعداد ذاتی اش در دوچرخه سواری می شود و آنقدر در این رشته خوب کار می کند که نامش سر زبان ها می افتد. آن هم در رشته ای که متاسفانه ...
آدم ها می روند و خاطرات شان را می برند
. گلوله توپ به سقفش خورده و از دیوارش بیرون زده بود. یک تصویری که توی ذهنم مانده، این است که من تشنه بودم و خانمی به من آب داد. به مادرم گفت: رفته بودیم ماهشهر و از آنجا برگشتیم. خانه مان با خاک یکسان شده و به این مدرسه آمدیم. آن خانم باردار بود و هفت پسر داشت و به مادرم می گفت: دعا کن بچه ام دختر باشه. همه آنها یادم هست. هر بار که از مهاجران خاطره می گرفتم یاد آن خانه ها می افتادم. الان ...
دختر معتاد با گریه هایش راهی برای این معضل گشود
روزنامه به وجود آورده بود و من در دفتر یادداشت هایم اشک های سرشار از پشیمانی آن دختر دانشجو را به عنوان مبنای تاریخی و عاطفی آغاز درمان معتادان تعیین کردم. دختری که روز قبل از اعلام قانونی درمان معتادان خبر خودکشی اش را در میان گزارش های حوادث دیدم و این بار من بودم که به خاطرمرگش اشک در چشم هایم جوشید. جنازه اش را در گوشه اتاق یک خانه متروک پیدا کرده بودند. اما اکنون با گذشت 20 سال از آغاز ...