سایر منابع:
سایر خبرها
مارکوپولوی فوتبال ایران که 45 روز در پارک خوابید
. جعفر بالا بود و بازی مرا دیده بود. به من گفت که برای چی گریه می کنی؟ کجایی هستی؟ گفتم قائمشهری هستم و خوابگاه ندارم. گفت فردا بیا عبدل آباد تمرین. شناسنامه ام را گرفتم و به آنجا رفتم. مرا به یک چلوکبابی برد و بعد از یکماه و نیم چلوکباب خوردم درحالی که دوش هم نگرفته بودم. فکر کنید در تابستان تهران هر روز تمرین کنید ولی دوش نگیرید! به خوابگاه اتکاء رفتم و دیدم 5 تا سرباز فراری 5 ساله، چشم ها همه درآمده ...
مورینیو: در منچستریونایتد به دوران حرفه ای ام پایان نخواهم داد
. پشیمان نیستم که از اینتر جدا شدم، چون می دانستم که وقتی هدایت رئال مادرید را قبول کردم ممکن است بهترین دورانم را تجربه نکنم، اما این چیزی بود که به دنبالش بودم، تقابل با قوی ترین بارسلونای تاریخ. مورینیو در مورد تجربه کنونی اش هم خاطرنشان کرد: می دانستم که کار دشواری در منچستریونایتد خواهم داشت، اما این چیزی است که دوست دارم، من به دنبال چالش های جدید هستم. تنها چیزی که می توانم بگویم این است که من هنوز هم مربی ای پرشوری هستم و رویای تجربه چیزهای جدید را دارم. قطعاً در منچستریونایتد به دوران حرفه ای خودم پایان نخواهم داد. ...
از کارگری تا مدیریت هزار کارگر
بعد یک مغازه در بازار بخرم و سال بعد بهترین مغازه پاساژ رضا را به عنوان کسی که کاسب موفق بازار است، اجاره کنم. خودت تنها کار می کردی؟ بله، تنها. صبح ها پارچه را می خریدم و می فرستادم برای خیاطی و خودم می رفتم سر مغازه می ایستادم و ساعت 7 که تعطیل می شدم می رفتم به خیاطی سر می زدم تا ببینم چندتا دوخته و چکار کرده. در بازار یک مغازه بود که من همیشه چشمم دنبال آن بود. همیشه می گفتم ...
تازه داماد پای سفره عقد عروس را کشت
سوار ماشین سمند مادرم به محل قرار رفتم. وقتی رسید دوباره شروع کرد به غر زدن و اینکه چرا برایش خانه نمی خرم و سند خانه را به نام او نمی کنم. هر بار سعی می کردم او را آرام کنم تا از هم جدا نشویم.ولی زیبا دست بردار نبود. یک دفعه عصبانی شد و با چنگ به جانم افتاد، من هم او را هل دادم و گردنش را گرفتم. چند لحظه بعد که گردنش را رها کردم متوجه شدم او حرکت نمی کند. نمی دانم زنده بود یا مرده اما خیلی ترسیده ...
از هرکسی عکس می گرفتم شهید می شد
تمام شد دوره ی عکاسی و آموزش فیلم برداری دیدم. وقتی رفتم جبهه از من پرسیدند چه کاری بلدی؟ گفتم که عکاسی و کار با آپارات و... بلدم. از فرماندهان عکس می گرفتم و سعی می کردم توی عکس خندان باشند. مدتی عکاس لشکر 27 محمد رسول الله (ص) بودم. اما خیلی نمی توانستم از حاج همت عکاسی کنم. چون او فرمانده لشکر بود و به خاطر مشغله ای که داشت به ما فرصت نمی داد. من زمان جنگ دوربینی هم داشتم ...
بهناز جعفری از کار و زندگی شخصی اش گفت
مختلف می گفتم تو اچ ای وی مثبت هستی تا ببینم واکنش شان چیست. بعد شنیدم که آقای فرمان آرا در پروازی کنار شبنم طلوعی نشسته بودند و سر و زبان او را که دیدند گفتند بد نیست این نقش را شبنم بازی کند. دستیارشان تماس گرفتند و گفتند ما یک جابه جایی داریم و شما فلان نقش را به جای مژگان بازی کنید. بسیار متعجب و ناراحت شدم و سریعا رفتم سر لوکیشن که خانه با شکوه آقای کیانیان در آن فیلم بود. میز شام چیده بودند و ...
نابینایی هم سد راه همت و پشتکارم نشد/ با نابینایی هم می توان توانا بود
اول که سال 79 بود با رتبه67 رشته زبان و ادبیات عرب پذیرفته شدم. چون علاقه زیادی به دبیران این رشته در دوران دبیرستان داشتم این رشته را انتخاب کردم و در این راه با تلاش و پشتکار توانستم مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری را با رتبه های خوب پشت سر بگذارم. زارع از مشکلات دوران دانشگاه خود گفت: دوری از خانواده اوایل برایم سخت بود که با گذشت ایام این سختی برطرف شد. برای مرور ودرک بهتر دروس دانشگاه ...
گفت و گوی جالب امام(ره) با مرحوم آیت الله حکیم(ره)
خلخالی را شنیدیم که داشت با کسی صحبت می کرد، بعدا متوجه شدم که در حال صحبت کردن با امام بود. آنها به حرم رفتند و ما هم رفتیم. بعد از چند سال که امام را ندیده بودم، با یکدیگر ملاقات و روبوسی کردیم و هر دو به گریه افتادیم. چند روز در کاظمین بودیم و عده زیادی از نجف، کربلا و شهرهای دیگر، مخصوصاً عده زیادی از روحانیون به دیدن ایشان می آمدند. بنده در آنجا به زبان های عربی و فارسی، بارها ...
تهمینه میلانی: از حکم پرونده عباس کیارستمی خون گریه کردم
. موضوعات مهم فرهنگی مورد کارشناسی قرار نمی گیرند و بدون هیچ کارشناسی اعمال می شوند. سیاست های فرهنگی را بازتر کنید می گویند مساله هویت فردی انسانی در جامعه مخدوش شده است. وقتی انقلاب اسلامی شد، قرار بر همسان سازی همه آدم ها شد یعنی من باید شبیه به دخترخالهام یا دختر همسایه ام می شدم؟ نه اینطور نیست هر کسی شخصیت خودش را دارد. وقتی تصمیم گرفته می شود افراد لباسی واحد بپوشند و با ...
از نقوش هخامنشی تا طرح فرش قم روی بالاپوش زنانه در گفت و گو با طراح بین المللی لباس ایرانی-اسلامی
، دیپلم خیاطی اش را هم گرفته بود و حالا طراحی و نقاشی و خیاطی را در کنار روانشناسی پیش می برد. اما همه اینها فعالیتی کاملاً شخصی بود تا زمانی که همپای پدر شد. پدر به دلیل شغل ویژه ای که دارد دائم السفر است. ما در کودکی سفرهای خانواد گی می رفتیم و من هم از زمان دانشجویی به بعد همیشه او را همراهی می کردم. در این سفرهای یکی دو ماهه از فرهنگ، آثار تاریخی و لباس های مردم کشورهای مختلف عکاسی می کردم. لباس ...
راه رسیدن به فضائل و راه علاج رذائل
، آقا اخمی کردند و یک مطلب اخلاقی کوتاه گفتند. وقتی بیرون آمدیم،(عذرمی خواهم) این آقایان گفتند: قرهی، دیوانه ای، دنبال یک افغانی آمدی؟! من خیلی ناراحت شدم. البته مشهد بود و آن ها برای زیارت هم آمده بودند. بعد از مدّتی دوباره خدمت آقا رفتم، اوّلین جمله ای که به من گفتند، این بود: آقا، بعضی باید بفهمند، شما برای چه یک عدّه را همین طور می آوری که بعد برگردند و به شما بگویند: دیوانه ای؟! (من چیزی ...
جست وجوی حقیقت از آمریکا تا فلسطین
. سر تدوین نهایی کار خیلی وسواس به خرج دادم. یعنی واقعا سعی کردم ساختار کار حرفه ای باشد. * به نظرم به خاطر داستان محور بودن رویای بازگشت تاثیرگذاری اش روی مخاطب بیشتر است. خودم که کار را در جشنواره عمار دیدم، متوجه شدم همه کسانی که هم ردیفم در سالن سینما نشسته بودند، سر شهادت هنادی و به خصوص شهادت مهنّد گریه می کردند. از بازخوردهای بعد از اکران بگویید؟ خودم هم موقع تدوین کار خیلی برای ...
شایان مصلح : مداحی را بیشتر از فوتبال و شعر دوست دارم
فوتبال بودم و دوستش دارم چون شغل من است؛ اما آنقدر مسائل مختلف در فوتبال دیدم که آن علاقه کودکی را ندارم. در شعر هم همین فضا را دارم. برای خودم شعر می گویم یا فقط شعر می گویم برای اینکه قریحه شعری ام را از دست ندهم. اما از بین همه اینها آن بحث اعتقادی و مذهبی مداحی را بیشتر از همه دوست دارم؛ چون به هیچ وجه از این بعد زده نشدم، تعلق خاطرم به این جنبه مذهبی بسیار زیاد است. سعی می کنم نمود جنبه مذهبی ...
نخبه هایی که دیگر تمایل به بازگشت ندارند...
تحصیلیم برای یکی از بهترین دانشگاهای آمریکا است. با این حال در زمینه کاری هیچوقت متوقع نبودم و خیلی آرام آرام پیش رفتم. اوایل به عنوان مشاور اقتصادی کار کردم و بعد قائم مقام شدم و بعد مدیر عامل شرکت های سرمایه گذاری. خب برای اینکه شرایط بازگشت دیگران هم مهیا شود چه پیشنهادی دارید؟ به طور حتم باید سازوکاری وجود داشته باشد که شرایط برای کسانی که میخواهند برگردند، فراهم بشود. به ...
چمران: قالیباف حواشی هم دارد/ در انتخابات تخلف شد
هم به نوع دیگری ادامه پیدا کرد به طوری این روند با تدوین و تصویب قانون بلندمرتبه سازی در دهه ی هفتاد پیگیری شد. حالا من خودم یک مقداری سال 49 در طرح جامع تهران کار کرده بودم؛ هم در شهرداری و هم در مشاور و بعد از آن نیز دوران سربازی را سپری کردم. من سال 47 از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدم، و دو سال هم به عنوان سرباز صفر و بعد از یک دادگاه و محاکمه به بندرعباس، بندرلنگه و بندر بوشهر هم تبعید شدم ...
ادوارد اسنودن : همچنان امیدی هست حتی برای من
دست بیاورند. ولی وقتی معلوم شد آمریکا علیه مردم سرتاسر جهان، ازجمله آلمان نظارت های غیرمجازی صورت داده و در ماه های بعد شواهد بیشتر و بیشتر شد، این موضع دیگر مقبولیت خود را از دست داد و ناگزیر شدند تحقیقات بیشتری بکنند. در این مرحله، عقاید سیاسی سنتی اکثریت را تشویق کردند شیوه ای به کار گیرند که طی آن نگذارند تحقیقات به نتایج بی اندازه شرم آور منجر شود، و درعین حال می گفتند وعده های داده شده به کاخ ...
به روزهای خوب گذشته برمی گردم
. حالا که یک رئیس داریم، باید رئیسمان خیلی رئیس باشد. سطح مسابقات لیگ چطور بود. دوومیدانی کاران همچنان از نبود تیم داری در این رقابت ها گلایه دارند. متأسفانه خوب نبود. خود من برای اینکه گفتند بیا در لیگ شرکت کن تا مسابقات رونقی بگیرد، آمدم. در پرتاب دیسک که اصلا سطح رقابت ها خوب نبود. اختلاف من با نفر دوم و سوم خیلی زیاد بود. نفر دوم 56 متر انداخت. بعد از این همه سال اصلا روی هیچ کدام ...
انتخاب این مادر را به خاطر بسپارید
سه روزه بود که تقدیر او را از یکی از بیمارستان های شهر به یکی از تخت های فلزی شیر خوارگاه آمنه دورتر از میدان ونک گره زد. بند نافش هنوز نیفتاده بود و نامه مچاله شده مادرش پر قنداقش بود وقتی پیدایش کردند. هانیه کسی که شاهد لحظه به لحظه رشد او بوده و حالا بعنوان حامی، او را بزرگ می کند تا قد بکشد می گوید: وقتی دیدمش چشم های بادامی شکلش ذهنم را درگیر کرد. گمان می کردم خانواده اش ایرانی نباشند. نمی دانستم اختلالات ژنتیکی سندروم دا ...
چرا شهید همدانی "حبیب" سپاه شد
نزدیک ترین فرد به ایشان است. سرلشکر همدانی چندین ماه قبل شهادتشان به سپاه همدان می آمدند و مواردی را در استان پیگیری می کردند و روزی به سردار ابوحمزه زنگ زدند و گفتند یک ساعت بعد به همدان می رسم شما و مجیدی باشید و من تصورم این بود که کار خاصی دارند منتظر بودیم تا اینکه آمدند و از آنجا که خدمات زیادی را در سپاه انجام داده بودند و یکی از آنها راه اندازی هیئت رزمندگان همدان بود که از ابتدا در سپاه ...
خرید موی طبیعی زنان در خیابان منوچهری
طلایی است و آن یکی خرمایی: موهایم را پارسال کوتاه کردم، اصلا هم موخوره ندارد. از وقتی موهایش را در یکی از همین سایت ها آگهی کرده، چند نفری با او تماس گرفته اند، اما قیمت ها پایین است: من خودم شینیون کار هستم، کار اکستنشن هم انجام می دهم و از مشتریان می خواهم برای اکستنشن موی طبیعی بیاورند تا خوب رنگ باز کند، معمولا هم خودشان مو را از مغازه ها می خرند و برایمان می آورند. لیلا می گوید؛ نیاز مالی باعث ...
کمبود امکانات آموزشی برای نابینایان در استان/ مسئولان به اجرای قانون استخدامی معلولان بی توجهی می کنند
دانشگاه آزاد تاکستان شدم و در رشته اصول تربیتی گرایش مدیریت و برنامه ریزی ادامه تحصیل دادم. آیا در دانشگاه از روش تدریس خاصی برای شما استفاده می شد؟ خیر؛ بنده با دانشجوهای معمولی هم کلاس بودم و جزوه ها را در قالب ضبط صدا یاد می گرفتم بطوری که توانستم در طول 7 ترم درسم را تا مقطع کارشناسی به اتمام برسانم. در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید؟ در حال حاضر علاوه ...
تصاویر نیوشا ضیغمی قبل عمل زیبایی و بعد از آن
همکاری داشت، ترجیح دادم این مرکز را تعطیل کنم. از این پزشک هم در مراجع قانونی طرح شکایت کردم و هنوز هم پیگیر شکایتم هستم. در هر صورت به دلایل اتفاقاتی که افتاد آن مرکز تعطیل شد و بعد از وقفه ای که در این میان ایجاد شد، تصمیم گرفتم کلینیک جدیدی را راه اندازی کنم. هشتگ خوب، بد، جلف حیرانی آدم باش ایران برگر دریا و ماهی پرنده ...
اسماعیل آباد؛ دشت هور العظیم تهران
به گزارش تابناک : کافی است غروب یکی از روزهای پاییزی راهی منطقه 199 و محله اسماعیل آباد و یا دولتخواه شوید؛ آن زمان است که معنی محشر و روز قیامت را می فهمید. نزدیک به 60 سال است که مردمان این محله ها در هم آمیختن آسمان و زمین را دیده اند. باد که از سمت شهریار بوزد، چشمان نگران مادران به دنبال فرزندانشان است تا برای در امان ماندن از این مصیبت بزرگ آنها را به داخل خانه های کوچک و فرسوده شان بکشاند. باد که از سمت شهریار بوزد؛ زندگی هم برای مردمان این م ...
برای استقبال از مصدق تا فرودگاه مهرآباد دویدیم
دهه 30 جامعه کمی به سمت هنر رفت و شروع به نقد جامعه از زبان هنر کردند. در همین سال ها من وارد تئاتر شدم. تئاتر جدید ما از اواسط دهه 30 یعنی از سال 35 به بعد شروع شد و من و کسانی که کلاس های تئاتر رفته بودیم و در هنرستان هنرپیشگی درس خوانده بودیم، جمع شدیم و شروع به کار کردیم یک فرد ارمنی به نام آقای سرکیسیان ما را جمع کرد و به صورت یک ورک شاپ شروع به تمرین و کار کردیم. خانواده تان هم اهل ...
داودی: مقابل پرسپولیس بدشانسی آوردیم
بابت نتیجه بازی عصبانی بودم و انتظار نداشتم چنین نتیجه ای رقم بخورد. به همین خاطر روی ارسال مرتکب اشتباه شدم و بعد آن پنالتی اخراج به وجود آمد. البته خدا را شکر توانستم پنالتی را مهار کنم. دروازه بان تیم فوتبال استقلال خوزستان در مورد اینکه آیا تصمیم داور در اعلام پنالتی درست بود، تصریح کرد: در آن صحنه در حال بلند شدن بودم و ندیدم چه شد. هر کسی صحنه را دیده می گوید پنالتی رخ نداد. حتی ...
پنجه در پنجه آتش با دستان خالی
شوم سراسیمه همه چیز را رها می کنم و به آنجا می روم. سال هاست که در کنار مردان آتش را خاموش می کنم و بعد از خاموش شدن آتش با وجدانی آسوده به خانه باز می گردم. فرزندانم نیز در این راه مرا همراهی می کنند و از کودکی به آنها آموخته ام که جنگل نیز مثل خانه ما است و باید برای حفظ آن تلاش کنیم. اوایل وقتی برای اطفای حریق می رفتم فرزندانم مخالفت می کردند و می گفتند ممکن است لباس هایم آتش بگیرد یا بر اثر ...
خدا اگر عاشق بنده ای شود، درِ هشت حقیقت را به روی او باز می کند
طول کشید، از بازار رد شدم و دود کباب را خوردم، خیلی شدید درونم می گفت یک کباب به من بده، گفتم نمی شود، بگذار ما در حلال خدا قناعت کنیم، تو پای ما را به حرام می کشی، بعد از یک سال دیدم آرام نمی شود، شهر کوچک بود، پس بیرون و به بیابان زدم. یک طرف اصفهان به نائین می خورد، یک طرف به کاشان و قم می خورد و یک طرف به خرم آباد و لردگان می خورد. در آن منطقه ای که شترها بار می بردند، به آنجا رفتم و یک خرده در ...
شهادت آیت الله به روایت محافظش
شدیم و من یک دفعه دیدم که جوانی به سمت آقای اشرفی اصفهانی آمد. من چون کنار بلندگو قرار داشتم به اندازه 30 سانتی متر از ایشان جلوتر بودم. بلند شدم و این جوان منافق را از آقای اشرفی اصفهانی جدا کردم. این بمب روی من عمل کرد اما آن ها روی آن نارنجک شیاری قرار داده بودند که رو به جلو عمل کند. من و آن شیطان، پرت شدیم به عقب. شهید اشرفی اصفهانی هم بین آن فرد و دیوار قرار داشتند که پشتشان به دیوار برخورد ...
پشت صحنه تئاتری که شاه دید: اینجا شکنجه بود
هنر و رادیو تلویزیون ملی ایران و اشکالات پیش آمده در ساخت تالار رودکی می داند. عباس جوانمرد در شرح ماجرای ساخته شدن تالار سنگلج، تصویری از شرایط فرهنگی - هنری آن زمان ترسیم می کند و می نویسد: از زمان راه اندازی برنامه های تلویزیونی، این حقیقت بعد از سال ها تجربه برای مقام وزارت فرهنگ و هنر آشکار شده بود که شرط انجام هر کاری در عرصه نمایش، عدم دخالت اداره تئاتر در آن امر است، حتی مشورت ...
جهانگردی به خاطر درختان
حضوری استفاده کردم. 11سال پیش، کار کردن با اینترنت به این راحتی نبود و گوشی های اندروید وجود نداشت. یاد گرفتن کار با اینترنت و تقویت زبان، بخش دیگری از برنامه ریزی هایم بود.در یکسالی که درگیر مقدمات سفر بودم، کتفم به شدت آسیب دید و مجبور شدم تمام پس انداز چندین ساله ام را صرف جراحی و درمانم کنم. بعد از 8 ماه کتفم بهتر شد، اما از همان نقطه دوباره آسیب دیدم ولی کم نیاوردم. رؤیایم بزرگ تر از این حرف ...