سایر منابع:
سایر خبرها
عجیب ترین معلم از نگاه جواد عزتی
سینما فعالیت دارد. عزتی در صفحه اینستاگرامش توصیف جالبی از دنیا و مسائل پیرامون آن داشت و در رابطه با خصلت های دنیا و این که دنیا معلم عجیبی است و سخت امتحان می گیرد مطلبی منتشر کرد. جواد عزتی نوشت: "عجیب ترین معلم دنیا بود، امتحاناتش عجیب تر... امتحاناتی که هر هفته می گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می کرد... آن هم نه در کلاس، در خانه... دور از چشم همه ...
خانواده ستایش:قصاص نمی خواستیم
.... و رفت. اینجا را نفیسه روایت می کند؛ خواهر بزرگ ستایش. دختر 17 ساله ای که 4 سال است نامزد کرده. 9 کلاس درس خوانده و بعد از ماجرای ستایش مدرسه را رها کرده و چسبیده به کارهای خانه. ستایش از بچگی با من بزرگ شد. با من می خوابید، با من حموم می رفت، با من بیرون می رفت و... همه چیش با من بود. نفیسه رقیق شده است؛ در غم. چای دم می کند، غذا درست می کند، خانه را مرتب می کند، به خواهر و برادرش می رسد و ...
امیر توسلی: مشابه موسیقی - شهرزاد - تا به حال ساخته نشده است!
خاصی هستند که هیچ وقت بیرون نمی آیند و فقط وقتی پژواک کنسرت دارد از خانه هایشان بیرون می آیند. همه اجراها را می آمدند. برای خودمان هم جالب بود. واقعاً به لحاظ شکل و شمایل، پنج شش سال جلوتر از زمان خودشان بودند. * فکر می کنم الان هم این آدم ها حضور دارند فقط تفاوت این جا است که برای آنها برنامه های درخوری وجود ندارد. مخاطب بالقوه ای که با برنامه هایی که امروزه اجرا می شود هیچ نسبتی ندارند. من ...
آدم قبل از شروع مدرسه
داشت با بیل از خواب بیدارش می کرد، خوب بود یا بد؟! تازه این که چیزی نیست، دو سه هفته مانده به شروع مدرسه، آدمی که با شنیدن اسم مدرسه کهیر می زد، یک طورهایی توی دلش کلی برای مدرسه رفتن ذوق می کند و روزشماری می کند. حالا با این کاری نداریم که این حس کلاً دو روز بعد از شروع مدرسه می ماند و بعد از اولین مشقی که معلم به آدم می گوید، کلاً می پرد؛ اما به هر حال هست دیگر. در روزهای قبل ...
اظهارات مردمشهدی که پسر9ساله اش را از ارتفاع 30متری پل عابر به خیابان پرت کرد - حرفهای مادرمقتول
خانه بودم ابتدا تصمیم گرفتم پسرم را با موتورسیکلت به سمت هسته مرکزی شهر ببرم اما به طور اتفاقی از بزرگراه صدمتری فجر حرکت کردم. با قصد قبلی که پسرت را به قتل برسانی او را سوار کردی؟ بله! می خواستم او را سر به نیست کنم! گفتم که از نظر روحی خیلی به هم ریخته بود و من نمی توانستم بهانه گیری هایش را تحمل کنم! وقتی میدان کابلی را دور زدم به سمت خیابان خواجه ربیع و میدان شهدا ایستادم ...
سناپور:بسیاری از نویسندگان و ناشران مخالف ویرایش آثار داستانی هستند/حسینی:جریان نشر ما جریان حرفه ای نیست
این موسسه بیش از 50 جلد کتاب کودک را در مجموعه کتاب های طلایی ترجمه و منتشر کرد. بسیاری از آثار داستانی مهم امیرکبیر، چه ترجمه یا تالیف زیر نظر او منتشر شده و در سفارش، ارزیابی و ویرایش آنها نقش موثر داشته است. مترجم وقتی یتیم بودیم کازوئو ایشی گورو در پایان اضافه کرد: جعفری بعد از تعطیلی اجباری امیرکبیر در سال 1360 نشر نو را بنیان گذاشت. زمین سوخته احمد محمود اولین کتابی بود که نشر نو ...
ما همه کودک آزاریم
آزاری به حساب می آد. حالا ما وقتی بچه بودیم، بابامون وسط بازار دست مون رو ول می کرد و می رفت پشت درخت قایم می شد و همون طور که ما از ترس به مرز سکته می رسیدیم، بابامون از پشت درخت ذوق می کرد. مثلاً عدم ارتباط چشمی و گوش ندادن به کودک یکی از مصداق های کودک آزاریه. حالا ما از مدرسه می اومدیم با ذوق و شوق به مادرمون می گفتیم: مامان مامان امروز رفتم پای تخته شعر خوندم. معلم بهم بیست داد ...
روایتی همسرانه از مسیح بلوچستان +تصاویر
احوال همه را پرسید. بچه ها هم یکی یکی آمدند و جمعمان جمع شد. چند ساعت بعد، که کمی استراحت کرد، گفت: می رم کنگره شهدا، جلسه دارم. خیلی زود برگشت. تازه ناهار درست کرده بودم. با لبخندی گفت: چه غذای بلوچی خوبی درست کردی! گفتم: همین طوری درست کردم. هر دو خندیدیم؛ بدون اینکه بحث خنده داری داشته باشیم. با محبت بی اندازه اش دلم را شاد می کرد و روشن. حق الناس است که دم در منتظرم باشن و من ...
اظهارات مردی که پسرش را به کام مرگ فرستاد
پسرت علی را توضیح بده. آن روز بعدازظهر در خانه بودم ابتدا تصمیم گرفتم پسرم را با موتورسیکلت به سمت هسته مرکزی شهر ببرم اما به طور اتفاقی از بزرگراه صدمتری فجر حرکت کردم. با قصد قبلی که پسرت را به قتل برسانی او را سوار کردی؟ بله! می خواستم او را سر به نیست کنم! گفتم که از نظر روحی خیلی به هم ریخته بود و من نمی توانستم بهانه گیری هایش را تحمل کنم! وقتی میدان کابلی ...
پاسخ نظامیان آمریکایی به بازیگوشی 2 کودک افغان با گلوله جنگی
همچنین اظهار داشت که حادثه حوالی ساعت 7 صبح در حالی رخ داد که وی جلو درب ورودی مدرسه منتظر دانش آموزان ایستاده بود. یکی از این کودکان که در بیمارستان بستری است گفت: در راه مدرسه بودم و وقتی رسیدم بعضی از دوست هایم سنگ برداشته و به سمت خودروی آمریکایی ها پرتاب کردند و پس از آن آمریکایی ها به سمت ما شلیک کردند. پای من مجروح شد و دوستم هم زخمی شد. وی افزود: کودکان هنگام پرتاب سنگ می گفتند، آمریکا ...
از نفرین زمین چه می دانید؟
.... با این فرق که من در یکی معلم ورزش بودم در دیگری معلم حساب و حالا این جا باید معلم کلاس پنجم باشم که امسال باز شده و راه بردنش دیگر کار محلی ها نیست. اصلاً نمی دانم چرا نمی گذارند مدرسه های شهر بمانم. پنج سال است که از دانشسرا درآمده ام و همه اش ویلان این نیمچه آبادی ها. شاید خودم اینجور خواسته ام؟... نه. حتماً چیزی توی این پیشانی نوشته. بی خودی که خرجت رو ندادن. سه سال آزگار نان یک دانشسرای ...
درحال سقوط آزاد در موسیقی هستیم
سمفونیک رفتم، رئیس هیئت مدیره کانون آهنگ سازان خانه موسیقی بودم، آن زمان پارتیتور می آوردند. در شورا پیانو بود، هیچ کس به پارتیتورها دست نمی زد و فقط ورق می زنند که ببینند شلوغ است یا نه. اما من که نگاه می کردم روی یک نقطه انگشت می گذاشتم که آهنگ ساز باید توضیح دهد که این بخش را خودش نوشته یا از جایی برداشته. اینجا من مچ کسانی را گرفته ام که همه حیرت کردند. به همین دلیل در جلسه ای که من ...
عمارحلب روایت زندگی شهید محمد حسین محمد خانی
راه ، از معلم های مدرسه ، برگ برنده می گرفتند. زیاد که می شد، جایزه درست و درمانی در انتظارشان بود، آن هم جلوی بقیه، سر صبحگاه. به برگ برنده هایی که توی ذهنم به به محمد حسین داده بودم، فکر می کردم: وقتی بعد از عقدمان توی اتاق اشک حرم امام رضا (ع) اولین کسی بود که زنگ زد از لبنان و تبریک گفت و ذوق کرد از این اتفاق ، وقتی توی قلعه گنج کرمان ، یک جوان تهرانی شش دانگ بچه های فقیر و ...
سرباز معلم روستای پسوچ مدیر کل آموزش و پرورش شد
اش دو اتاق بیشتر نداشت اما بهترین اتاق را به من داد و خود و فرزندانش در اتاق دیگر ساکن شدند من دو سال و نیم در خانه آن ها بودم حتی مادر خانه سعی می کرد بچه ها سروصدایی نکنند تا آرامش من برهم نخورد. این معلم پیشکسوت می گوید: خانواده بی بضاعتی بودند اما خانواده بزرگی بودند به نظرم از حاتم طایی حاتم تر! آل رضا ادامه می دهد: نوجوان که بودم گروهی به نام انجمن اسلامی تشکیل داده ...
خاتمی اگر مخالف تخریب هاشمی بود نباید سکوت می کرد/ روحانی از آیت ا... هاشمی کینه دارد/ نشستن لاریجانی ...
آینده می شود. منتها نقش دولت در سایه امروز این است که اپوزیسیون باشد. به نظر من یکی از شاخصه های دموکراسی همین موضوعات است. به هرحال باید به دولت این پیام رسانده شود که آقا تو فکر نکنی همه کارهایت درست است . اصلاح طلبان نیاز به ایجاد یک رهبری دسته جمعی دارند بحث پارلمان در سایه به خاطر ضعف های نمایندگان اصلاح طلب مجلس و لیست امید مطرح شد. چون به نظر اکثر تحلیلگران سیاسی ...
فروش مو در منوچهری؛ قصه ی گیس های بریده
...، می دانند که می تواند منبع درآمد باشد، مادرها بچه هایشان را می آورند، حتی بر سر قیمت چانه می زنند تا قیمت را بالا ببریم. البته همه هم اینطور نیستند، کسانی بودند که بعد از کوتاه کردن مو، با چشم گریان از مغازه بیرون رفته اند. بعضی هم موهایشان را مغازه ما می فروشند، می روند مغازه کناری، با پولش لوازم آرایش می خرند. می گوید؛ خرید موی طبیعی خیلی زیاد شده، همه دنبال بیبی هیر هستند، موی بچه. چون سالم ...
ما هم می خواهیم دخترانگی کنیم
و معلم ها همیشه می گفتند مدارس عادی نروید منم خودم دوست داشتم در مدرسه عادی درس بخوانم، همیشه داوطلب بودم اتفاقاً کار ما در مدارس عادی سخت تر است ما همیشه باید آماده باشیم که بقیه تصور نکنند از نابینایی مان سوء استفاده می کنیم. در هر محیطی که افراد عادی حضور دارند اول همه دلسوزی می کنند و می گویند آخی گناه داره طفلی ولی به نظرم ما باید به مردم آموزش بدهیم که چطور با ما رفتار کنند. ...
گفتگوی وقایع استان با علی رشانی قهرمان جودوی نوجوانان کشور/در مسیر اونو
*** وقایع استان *** وقتی معلم ورزش مدرسه اش قدرت و توان بی مثال اش را دید، وقتی به دست های کشیده و قدرتمندش خیره شد و تلفیقی از قدرت و هوش را در او حس کرد جرقه ای در ذهن اش زده شد که این پسر بچه گمشده ای است برای جودوی استان مرکزی و ایران. تصمیم هدایت علی رشانی به سمت ورزش جودو گرفته شد و وقتی این کشف استعداد با عشق وافر وی به تاتامی (تشکی که جودوکاران روی آن بازی ...
شیطنت بچه ها در مدرسه، چه منشایی دارد؟
بارها شنیده بودم. نمرات دخترم در حد خوب و قابل قبول است. اما او جواب خیلی از سوالات را با اینکه می داند، نمی نویسد. طوری که وقتی در خانه آن سوال یا مشابه آن را از او می پرسم به راحتی جواب می دهد اما نمی دانم چرا در مدرسه با معلم همکاری نمی کند. تا به حال راههای مختلفی را امتحان کرده ام. جایزه های متنوعی برایش گرفته ام. بارها و بارها با چیزهای مختلفی که دوست دارد تشویقش کرده ام اما هیچ اثری نداشته ...
مدرسه امید
می دهند تا از دست آنها نجات پیدا کنند یا حداقل بچه هایشان را نجات بدهند. آنها می خواهند حتماً بچه هایشان به مدرسه بروند. همه می دانند که آموزش بزرگ ترین واکسیناسیون علیه برده داری محسوب می شود. خانواده ها این حقیقت را فهمیده اند. و اینجا جواب داده است و معجزه های زیادی در روستاهای اینجا در حال رخ دادن است. از نتیجه کار بسیار خوشحالم و امیدوارم شرایط خوب پیش برود تا بچه های بیشتری را نجات دهیم. این ...
خالق کارت های معروف صدآفرین کیست؟+عکس
صادق صندوقی نام خوش آوایی است که برای به خاطر آوردنش باید در صندوقچه خاطرات دوران مدرسه جست وجو کرد. سال های زیادی این واج آرایی ص و ق در شناسنامه کتاب های درسی و با عنوان تصویرگر نشسته بود. کتاب های درسی اولین کتاب هایی بود که با آن ها روبرو شدم که تصویر داشتند، همیشه اول از همه می خواستم بدانم چه کسی آن ها را نقاشی کرده و دنبال اسمش می رفتم، بعد از سال ها نام خودم در همان صفحه نشست! یک شوخی عجیب و در حالی بازنشسته شدم که نامم همچنان در شناسنامه ها بود. ...
رویاهای دم صبح مملو از نجابت نگاه است
در نهایت این بچه ها به آدم های حاشیه زندگی تبدیل می شوند. من این درد را کشیدم به عنوان فردی که درنوجوانی فقط پول نداشت. شاگرد زرنگ مدرسه بود، کارهای هنری انجام می داد و نمراتش خوب تنها به دلیل اینکه فقیر بود، از یک دارایی به فقر رسیده بود؛ خودش و خانواده اش محکوم به از یاد رفتن و تحقیر بودند. این باعث می شود نوجوان 15 ساله ای تصمیم به خودکشی بگیرد. برای من فرقی نمی کرد بچه های کانون چه کسانی هستند ...
ما قهرمان جهانیم نه بازیکن فوتبال!
بنیاد کارهای خیر زیادی انجام می شود و به مردم نیازمند کمک می رسانند. به نوبه خودم می خواستم کاری انجام دهم. البته نذر کرده بودم اگر قهرمان جهان شوم مدالم را به این بنیاد اهدا کنم. به عنوان یک حامی معنوی تلاش می کنم وگرنه کار زیادی از دستم برنمی آید. امیدم به دعاهای خیر سالمندان این بنیاد است که اگر دعای خیرشان به ما برسد قطعاً باز هم قهرمان جهان خواهیم شد. تا حالا پیش آمده که از گرفتن مدال ...
همسر شهید: برای رفتن به سوریه بچه ها را راضی کرده بود، مانده بود چطور من را راضی کند!/ پیشانی اش رو ...
یک شب خواب دیدم عازم سوریه شدم. برای ورود به حرم حضرت زینب (س) اذن دخول خواندم. همین که خواستم وارد شوم، نگاهم به پرچم سبزرنگی افتاد. خاطرم هست که سید یحیی وارد حرم شد و من تا آمدم وارد شوم دربسته شد. گفتم: چرا من را نبردی؟ یحیی گفت: جای تو اینجا نیست تو باید بروی کربلا. از خواب بیدار شدم که نماز صبح را بخوانم، خوابم را برای سید یحیی تعریف کردم. گفت: دوست داری چادر حضرت زینب (س) دوباره خاکی شود؟! راضی هستی حضرت از دست تو ناراحت شوند؟! و بعدازاین خواب بی تابی های من کمتر شد و راضی به رفتن شدم. ...
محمدرضا زائری: از این جا مانده و از آن جا رانده ام!
عجیب و غریبی را جابه جا می کنند. پرسیدم اینها چیست، عمویم به پدرم اشاره کردند که من را دست به سر کنند، اما پدرم گفتند نه، این پسر باید بداند. گفتند اینها دینامیت و تفنگ است و ابزار مبارزه ما با حکومت طاغوت. پدرتان بعد از انقلاب سمت سیاسی داشتند؟ پدرم بازنشسته آموزش وپرورش است. بعد از انقلاب به دعوت شهید رجایی به حوزه ستادی آموزش و پرورش رفت و بعد هم سال 59، وارد مجلس شد و 4 دوره ...
جامعه شناسی به سبک علیرضا نادری
– اجتماعی است. نمایش نامه های جهانی را وقتی می خوانید، می بینید تم های بزرگ سیاسی، مذهبی، عقیدتی و اجتماعی را دربر می گیرند. کوکوی... هم همین ویژگی را دارد چون نمایش نامه ای برای همه دوران هاست. ویژگی نمایش نامه قوی و قدرتمند این است که تاریخ مصرف ندارد. این نمایش نامه درباره بنیان خانواده است؛ موضوعی فراگیر و جهان شمول. کوکوی کبوتران حرم برای من عظمتی همچون آثار چخوف مثل مرغ دریایی و باغ آلبالو ...