سایر منابع:
سایر خبرها
مریم حیدرزاده: هشت سال ناعادلانه من را حذف کردند
ساز میل به تغییر رویه در شما نبود؟ تصمیمی برای در پیش گرفتن سبک و شیوه ای تازه و متناسب با سلایق امروز جامعه دارید؟ نه علاقه ای به تغییر رویه دادن ندارم، دوست دارم که فعالیت هایم طوری باشد که بتواند مخاطبان خود را حفظ کند. من همیشه سعی می کنم آثارم بی نیاز از ترجمه باشد و مردم با دغدغه های فراوانی که دارند مشکل درک مضامین را نداشته باشند. سلیقه مخاطبان و وضعیت ادبیات در حوزه ...
لوریس چکناواریان: چه می گویید؟ من فقط بیست و چند سال سن دارم!
را دید و برای چند لحظه هم که شده؛ فکر کرد که می شود این زندگی را دوست داشت. می شود آدم ها را هر اندازه هم که بد، بخشید و می توان دل شکسته شد و همچنان عاشق ماند. برای همه ی اینهاست که به مناسبتِ سالروزِ تولدش با او از همه چیز گفتیم جز موسیقی. موسیقی دانِ بزرگ حرف های مهم تری دارد: خب این گفت وگو برای هشتاد سالگی شماست. هشتاد ساله؟ چه می گویید؟ من فقط بیست و چند سال سن دارم ...
مستندساز و خبرنگاری که شهید مدافع حرم شد / ماجرای معجره حضرت زهرا(س) در نبرد مدافعان حرم با داعش
های آهنگران مشغول بود و شهید تقریباً همه کاره آن کلوپ بود و در کنارش به تبلیغات هم مشغول بودند و بنرهای لازم برای مسجد را طراحی و چاپ می کردند و در ادامه این فعالیت ها نیز در زمینه عکاسی و فیلمبرداری نیز شهید وارد شد و مادرم نیز به جهت علاقه شهید به این امر، یک دوربین عکاسی برای وی تهیه کرد و شهید کم کم به این حرفه بسیار علاقه مند شد. زمانی که به سن یک جوان 26 و 27 ساله رسیده بود ...
فرماندهی که متولد مشهد بود، فرزند کردستان/ شور شیرین در ارتفاعات 2519 حاج عمران
دارید؟ کلا دوتا. یکی که من و پدر با هم هستیم. یکی هم من و پدر و مادر و مادربزرگم. من فقط از پدرم همین دوتا عکس را دارم. از کی فهمیدید که پدر در زندگی تان حضور ندارد؟ من قبل از دوسالگی پدر را از دست دادم ، هیچ خاطره ای هم از او به یاد ندارم. در روزهای قبل از مدرسه به خاطر اینکه خیلی ها می آمدند و به من می گفتند که پدرت آدم بزرگی بوده، این را فهمیده بودم که پدرم نیست اما نقش پدر ...
اعتراف به قتل همسر پس از 15 سال/ عکس
. در این سال ها کجا مخفی شده بودی؟ من همه این 15 سال را در آمل بودم. مخفی هم نشده بودم. کار می کردم و زندگی خودم را داشتم. چه کار انجام می دادی؟ من کارگر ساختمان بودم. آن زمان که در تهران بودم هم کارم همین بود. در این مدت هم در آمل در ساختمان های نیمه کاره مشغول کار می شدم. همان جا هم جایی برای خواب و استراحت پیدا می کردم البته مدتی هم با چند نفر از ...
ناگفته های خواندنی هکر 18 ساله ای که سایت های دولتی و دانشگاهی را عاصی کرد
گفت وگوی جام جم با این هکر را می خوانید: چقدر درس خواندی؟ بعد از گرفتن دیپلم، درس را رها کردم. چطور هکر شدی؟ من برنامه نویسی بلد بودم. علاوه بر آن با رصد انواع سایت های داخلی و خارجی، ساعت های زیادی را صرف جست وجو در این آنها می کردم. من به هک کردن علاقه داشتم و می خواستم نقاط ضعف هر سیستم امنیتی را پیدا کنم و آن را به رخ مدیران سایت ها بکشانم. ...
10سال زندان برای مرد سنگدل + تصاویر
من زندگی می کرد همواره با سوال هایش ذهن مرا آشفته می کرد. او مدام بهانه می گرفت و می گفت: چرا مادرم را طلاق دادی؟ این چه زندگی است که برای ما درست کردی؟ و ... از این حرف های او آزرده خاطر می شدم و رنج می کشیدم تا این که تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. آن روز (29 شهریور 95) حدود ساعت 2 بعدازظهر پسرم را به بهانه گردش سوار موتورسیکلت کردم و از بولوار دانشجو وارد بزرگراه فجر شدم چون قبلا ...
موفقیت پازل بند خواست خدا بود
مگاهیت داشته باشد. آرین: بهت قول میدم هم که دیگر فوق العاده بود. * بله برگشت خوبی داشت. در تمام این سال ها، تنهایی های تو با چه موسیقی هایی پر می شده و تحت تأثیر چه کسانی بوده ای؟ علی: من کار همه آرتیست ها را گوش می دهم. ولی آرتیست مورد علاقه من داخلی نبوده است. من همه را دوست دارم و کسانی را که موفق شده اند آنالیز کرده ام که چرا موفق شده اند. در همه آن ها یک وجه مشترک وجود دارد ...
حکایت خانه ای که بعد از 2 سال چشم انتظاری روشن شد/ اردیبهشت 94 آخرین دیدار خواهر و برادر
بالأخره گفت که به جنگ رفته است و ساک لباس ها تنها نصیبشان از شهید بوده که آن را هم به خاطر تحمل نداشتن مادر به خانه عمو سپرده بودند. *خدا با آنچه که بیشتر دوست داری آزمایشت می کند خواهر از عشق و علاقه ویژه مادر به شهید با همه سرخود بودن هایش می گوید و اینکه مادر خودش هم مطرح می کند که خدا با آنچه که بیشتر دوست داری آزمایشت می کند. چشم انتظاری سخت ترین عادت این دو سال ...
حسن روشن: حساب دربی از همه بازیها جداست
زمینی ندارند تا در آن جا مسابقه ای برگزار شود. در زمان ما هر کوچه ای تیمی داشت و من هم در تیم محلات موفق بودم، البته در پستی که دوست داشتم نتوانستم بازی کنم، اما مهاجم همیشه در چشم بود و همه بازی ما را می دیدند. این موضوع برای من بد هم نشد. اینجوری لژیونر شدم، در بهترین تیم ایران بازی کردم و بهترین بازیکن هم بودم. شما در زمان تاج لژیونر شدید. از آن زمان بگویید؟ زمانی که به الاهلی رفتم ...
رمان هایم انعکاس زندگی من است
توماس برنهاد، بکت و کافکا مقایسه می شود. فکر می کنید جنبه های مشخصی از کارتان بد فهمیده شده یا نادیده گرفته شده است؟ خوشحالم که نام برنهارد را آوردید چون من عاشقش هستم. نمی دانم. دوست ندارم که درباره شباهت آثارم با آثار مارگاریت دوراس حرف می زنند. دوراس را دوست ندارم. بخش های مشخصی از کارم بد فهمیده شده؟ آره ... خب، نمی دانم. نمی دانم منظورتان چیست. کتاب های شما به 20 زبان ترجمه ...
اگر روزی حرفی نداشته باشم، حتما خداحافظی می کنم
های مونوتون را مینی مال نام گذاری می کنند؛ در صورتی که این طور نیست. اینها موسیقی هایی هستند که ملودی ندارند. یک بار با آهنگ سازی مصاحبه کرده بودند که می گفت موسیقی های ملودیک را دوست ندارد؛ اما وقتی از او پرسیدند آهنگ ساز مورد علاقه اش کیست، گفت بابک بیات. در این حرف تناقض زیادی وجود دارد. این سرآغاز جریانی است که به آهنگ سازان جوان شهامت می دهد تا از موسیقی ملودیک گریزان باشند. حتی اگر موسیقی های ...
الهه منصوریان: آنقدر به خاطر عکس پرسپولیس توهین کردند که مجبور شدم کامنتم را ببندم
کردند که چرا من گفته ام به جز سپاهان، پرسپولیس را هم دوست دارم! خیلی از باشگاه های دیگر هستند که تیمداری می کنند مثل استقلال و این ها هیچ ربطی به هم ندارند. آنقدر بد توهین می کردند و صریح فحش می دادند که من حتی مجبور شدم کامنتم را ببندم. واقعا این توهین ها فوتبالی بود؟ بله. من اول چیزی نگفتم اما وقتی دیدم توهین ها تا این حد پیش رفته است، به فکر تصمیمات جدید افتادم. حتی بیانیه ...
فکر کردم می توانم دنیا را تغییر دهم
داستانش مفصل است. به هر حال آن زمان سردبیر مجله، آقای پرویز نقیبی بود؛ همان نویسنده کتاب زندگینامه محمد مسعود. رفتم دفتر مجله جلو او ایستادم و با نوعی هیجان و اضطراب، بی مقدمه گفتم که می خواهم خبرنگار شوم. آقای نقیبی با لبخند و تعجب از من پرسید: چرا می خواهی خبرنگار شوی؟ . فوراً جواب دادم دوست دارم بدی های جامعه ام را برملا کنم ! لبخندی زد و بعد از چند سوال درباره ی این که کلاس چندم هستم و ...
غلامی:خود را از بدنه جریان اصلاحات می دانم
مدیریت شما در دانشگاه بوعلی سینا حکم انضباطی دریافت کرده است، گفت: حکم انضباطی فرد خاطی به هیچ عنوان منشأ سیاسی نداشته و وی مشکلات دیگری داشته است که از گفتن آن معذور هستم. غلامی استفاده از ادبیات های مختلف در فراکسیون های سه گانه مجلس را رد کرد و تصریح کرد: بنده حتی به این موضوع که پاسخگوی حرف های امروز خود در آینده باشم نیز توجه دارم به همین دلیل موضع گیری های عجیبی نخواهم داشت. وی ...
من و کتاب ها یک نفر بودیم
توانستم به دانشگاه پلی تکنیک زوریخ بروم. سال1347 به ایران آمد و استاد دانشگاه صنعتی شریف شد. همان جا بود که مرکز تحقیقات بیوشیمی و محیط زیست کشور را تاسیس کرد. زمانی که در سوییس بود، نخستین کتاب مجموعه اش را خرید: کتابی از لافونتن. یک پندنویس فرانسوی که شعرهایش را از کودکی شنیده بود: افسانه ها را دوست دارم، کتاب هایی که حکایت و پند و اندرز دارند و به خصوص تصاویر کتاب ها برایم خیلی مهم ...
وجه شباهت امامت حضرت سجاد(ع) به آغاز رسالت پیامبر(ص)/فلسفه انتخاب دعا برای راهبری امت
امامت را از نظر شیعه معین می کند چه کسی باید بعد از خدا مورد اطاعت او را واجب کرده است اگر مردم آن زمان می خواستند روی این مساله فکر کنند خیلی آشکارا به این نتیجه می رسیدند که اطاعت عبدالملک واجب نیست چون ممکن نیست خدا اطاعت عبدالمک را واجب کرده باشد. عبدالملک با آن همه جور و فشاد و بغی پیدا است که شایسته اطاعت نیست. امام اینجا مساله امامت را ذکر می کند سپس برای اینکه تنها شبه ای هم که در ذهن ...
چند خاطره از یاران شهید آیت الله شهید سید مصطفی خمینی(ره)
سوار شدیم و آمدیم صحن کاظمین، من ساعتم را به راننده دادم و گفتم: می روم کرایه ات را برای شما می آورم. پول تاکسی هم آن زمان یک دینار بود. گفت: آمدم یکی از آقایان را دیدم و آنجا یک دینار از او گرفتم، به تاکسی دادم و ساعتم را پس گرفتم. از آنجا به یک مسافرخانه نزدیک حرم حضرت موسی بن جعفر رفتم و با نجف تماس گرفتم. مرحوم آقا شیخ نصرالله خلخالی که نماینده امام در نجف بود به کاظمین آمد و جایی را برای ...
احمد کار کردن را منعی برای طلاب نمی دانست
علاقه شخصی او بود و این همان دلیلی است که مادرش از آن یاد می کند. گاهی در جایگاه پدری با پسرم مخالف بودم اما به هر حال پدرش گاه با کارهای او مخالفت می کرد با اینکه می دونستم احمد از زمان خودش جلوتر است، اما گاهی با کارهاش مخالف بودم؛ اون هم به حرفم گوش می داد اما باز کار خودش رو می کرد؛ فهیده بودم که از زمان خودش جلوتر است اما مخالفش بودم؛ چون بابا بودم؛ دوست داشتم بغلش کنم ...
فریدون اعلا: دل بسته تاریخم اما عاشق طب خون
عاشقانه مشغول کارش باشد، هر کاری: نجاری، نویسندگی، وکالت یا پزشکی، اگر انجام دادن این کار آمیخته با عشق باشد، واقعا سعادتی است. من ولو این که همیشه به تاریخ علاقه داشتم و هنوز هم دارم ولی به طبابت از همان زمان دانشگاهی عشق داشتم که هم از جنبه عقلانی و هم از نظر معنوی مرا ارضا می کند و این دلبستگی به خدمت را از پدرم ارث برده ام. گو این که پدرم پدر خوبی بود اما تلویحا دوست داشت که من عضو وزارت خارجه ...
همه مصائب دختری که در 3 سالگی بی پدر شد/ شرط همسر شهید هادی باغبانی قبل از شهادت
یک ماه طول کشیده بود، بار دوم که رفتند، بعد از 9 روز شهید شدند. آخرین عکس شهید همان عکسی است که از تولد رضوانه منتشر شده است؟ بله. تولد سه سالگی رضوانه را 11 مرداد گرفتیم. مستند بی بی سی را دیده اید؟ حس تان چه بود؟ بله. چند هفته بعد از شهادت هادی مستند را دیدم، خوشحال شدم وقتی دیدم که با مستند هادی همه فهمیدند که در سوریه چه می گذرد ولی از این که بی بی سی ...
اتفاقی که به 13 سال چشم انتظاری پایان داد
.... سال ها از پس هم می گذشتند و ما خبری از او نداشتیم. 13 سال در غم فراقش نشستم. دلتنگش می شدم،اما ناراحت شهید شدنش نبودم. در راه رضای خدا او را داده بودم. فقط به این امید که خدا از من قبولش کند. همرزمانش خبر شهادتش را به ما داده بودند و می دانستیم که تنها باید منتظر آمدن پیکرش باشیم. پسرم در تاریخ 21 بهمن 1364 در عملیات والفجر 8 (فاو) به شهادت رسید. پیکرش 13 سال بعد تفحص شد. خودش همیشه می گفت دوست ...
همسر شهیدی که سخنانش باعث خوشحالی رهبری شد!
خواست امیر ادامه می دهم. بارزترین شاخصه اخلاقی اش حب و علاقه ای بود که به اهل البیت داشت. آیا خواب شهید را دیده اید؟ بله خلی زیاد. اوایل شهادت اش بود خواب دیدم که دارم تلاش می کنم از یک کوه بلند بالا بروم اما موفق نمی شدم که امیر آمد و دستم را گرفت و من را به سمت بالا کشاند. من این گونه خواب را برای خودم تعبیر می کنم که امیر همیشه در سختی ها کنارم است. ...
ماجرای شگفت انگیز نجات مردجوشکار از چاه
را برای تحقیق تحویل پلیس بدهیم. آن شب هیچ کس خواب نداشت. شاید بیش از صد بار با تلفن همراه اش تماس گرفتیم اما فقط بوق اشغال می زد تا اینکه صبح روز بعد تلفن خاموش شد. دیگر شکی باقی نمانده بود که اتفاق تلخی افتاده است. هر کس چیزی می گفت و فرضیه ای جنایی درباره سرنوشت عباس مطرح می کرد. صبح جمعه، همه اهل محل می دانستند که عباس شب قبل ناپدید شده است. به همین خاطر جست و جوهای مردمی آغاز شد ...
خاطره شهید صدرزاده از مجروحیتش در کنار شهید بادپا
گردان را نگه دارم و شروع به خواندن نماز شب کرد، در مسیر سنگلاخی کوهستانی به زیبایی نماز شبش را خواند. در بهترین لحظات اول ماه رجب بعد از خواندن نماز شب، زمانی که در حال حرکت بودیم مدام تذکر می داد که وقتی به منطقه رسیدیم مراقب باشید مالی از مردم ضایع نشود، خانه ای خراب نشود، عشایری در مسیر هستند، نکند گاو و گوسفندی از آن ها تلف شوند، بچه ای نترسد، گفتم چشم حاجی. خیلی مراقب این حرف ها بود ...
تلخ کامی تئاتر اصفهان
، از دوشنبه شب کام خانواده و اهالی تئاتر و هنر اصفهان را تلخ کرد. خلاق، رها و متواضع بود یسنا پورسینا که تجربه همکاری در چند نمایش پر اقبال از جمله خاطرات جوجه اردک زشت و مبارک هوایی می شود را از سال 90 با الهه خوشکام در گروه تئاتر شاپو داشته است با لحنی غم زده از خوشکام می گوید: در اولین برخورد مجذوب رفتار و خوشرویی اش شدم. احساسی که با ادامه همکاری مان بیشتر قوت گرفت. من با یک ...
اعتراف مرد تهرانی به قتل همسرش پس از 15 سال +جزئیات
(سه پسرم) در منزل نبودند و من به سرعت از خانه خارج شدم و به یکی از شهرهای شمالی کشور رفتم. وی افزود: مدتی بعد از این حادثه با فرزندانم تماس گرفته و متوجه شدم همسرم بر اثر حادثه جان باخته است، آن زمان پسرانم به من گفتند که از من شکایتی ندارند و باید خودم را معرفی می کردم؛ من در طول این سالها در شمال مشغول کارگری بودم و آنجا زندگی می کردم تا اینکه حدود 20 روز قبل به تهران آمدم و مشغول ...
مداد سیاه
به گزارش رهیاب، از دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد سیاه شان در مدرسه شنیدم. مرد اول می گفت: چهارم ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بی مسئولیت و بی حواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مدادهای دوستانم را بردارم. روز بعد نقشه ام را عملی کردم. هر ...
آرزو حکیمی: با دست مصدوم 4 مدال از چین گرفتم / استقلالی ام/ دربی مساوی می شود
جهانی اغلب کشورهای اروپایی مثل آلمان، مجارستان و لهستان. *کمی از سوال های ورزشی فاصله بگیریم. درگیر ورزش که نباشی اوقات فراغت را چطور می گذرانی؟ در اردو که باشم، روزهایی که استراحت داریم معمولاً به سینما می روم. به موسیقی سنتی خیلی علاقه دارم. الان همه جوانان سبک پاپ را دوست دارند ولی من از بچگی موسیقی سنتی و موزیک قدیمی گوش می دادم، قبل از رفتن به خط اکثراً قطعه های استاد ...
متهم به قتل مدیرمسئول نشریه: قاتل نیستم
آن را مصرف کردم و حالم کمی بهتر شد. بعد از دو روز که تلفن همراهم را روشن کردم و از خانواده و دوستانم ماجرا را جویا شدم، متوجه شدم مرد همسایه کشته شده و پلیس در تعقیبم است. از آن موقع به بعد تلفن را خاموش کرده و در همان خانه ماندم. فقط برای خرید موادغذایی از آنجا بیرون می رفتم. کسی نمی دانست من آنجا هستم. چرا تسلیم نشدی و پنج ماه پنهان شدی؟ به خاطر اعتیادم و این که از زور ...