سایر منابع:
سایر خبرها
مادرم وقتی پتو را کنار زد، عصبانی شد و مرا با یک روسری از خانه بیرون کرد
سیه روزی را بر دوش من نهاد که 9 بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود. در آن زمان شبی تب شدیدی گرفتم که با هیچ دارو و درمان خانگی از شدت آن کاسته نمی شد تا این که در خواب به دلیل همین تب بالا دچار بیماری صرع شدم به طوری که از آن روز به بعد زندگی ام آشفته شد و سرنوشتم تغییر کرد. دختر جوان در حالی که اشک می ریخت، ادامه داد: این بیماری در حالی زندگی اطرافیانم را تحت تاثیر قرار داده بود که ...
شهدا، معنای حقیقی غیرت هستند
...، برای شروع لطف کنید مختصری از زندگی خانوادگی شهید بدرخانی برای ما بگوئید. من دختر کوچک و فرزند آخر خانواده بودم و شهید بدرخانی فرزند دوم بودند. غیر از این، ما سه خواهر و یک برادر دیگر هم در خانواده داریم. پدر و مادر ما در حدود هفتاد سال سن دارند. پدر ما در کارخانه شیشه بری کار می کرد. درآن سالها علیرضا تا دوران راهنمایی درس خوانده بود. اما بعد از دوران راهنمایی با وجود پر جمعیت ...
برای اینکه اعدام شوم به زنان تجاوز کردم!
...، از راه اصلی منحرف شد و پس از ورود به کوچه ای بن بست، با تهدید داخل خودرو مرا مورد آزار و تعرض قرار داد. بعد هم گوشی تلفن همراهم را قاپید و مرا از خودرو پایین انداخت و فرار کرد. شکایت های مشابه همزمان با آغاز رسیدگی به این پرونده، زنان دیگری با مراجعه به اداره آگاهی خبر دادند که با همین شیوه و شگرد، توسط راننده خودروهای مختلف ازجمله پراید و مزدا ربوده شده اند و پس از ضرب و شتم، با ...
سهل انگاری هایی به قیمت جان کارگران پالایشگاهی
تهران به بیمارستان شما انتقال یافته اند؟ {صدای آهنگ انتظار در گوشم پیچید. مشخص بود که برای جواب دادن به سوالم، اپراتور مرا به مسوول بالادستی وصل کرده است.} صدای جدیدی گفت: بفرمایید. سوالم را تکرار کردم اما جوابی که شنیدم این بود که چنین اطلاعاتی را نمی توانیم در اختیار شما قرار دهیم . اصرار کردم که خبرنگار هستم. مودبانه پاسخ گفت: که قصد جسارت ندارم ولی پاسخ همان است. تلفن را قطع کرد. مشخص ...
بارانا دختر بنیامین بهادری در جشن هالووین!
به گزارش شریان نیوز ،جشن هالووین یک جشن مسیحیت غربی و بیشتر سنتی می باشد که مراسم آن سه شبانه روز ادامه دارد و در شب 31 اکتبر (نهم آبان) برگزار می شود. بسیاری از افراد در این شب با چهره های نقاشی شده، لباس های عجیب و غریب و غیرمرسوم می پوشند و کودکان برای قاشق زنی برای جمع آوری نبات و آجیل به در خانه دیگران می روند. این جشن را مهاجران ایرلندی و اسکاتلندی در سده نوزدهم با خود به قاره ...
وقتی چلوکباب با دوغ اوج شکنجه ساواک بود
درگیری ها کشته می شدند، شاه می پرسید با حمید اشرف چه کرده اید. " در عملیات 26 اردیبهشت 1355 علیه خانه های تیمی سازمان چریک های فدایی خلق، حمید اشرف دوباره موفق به فرار می شود و بار دوم از دو حلقه محاصره نیروهای امنیتی می گریزد. ثابتی می گوید: "گزارش واقعه را با ذکر این که حمید اشرف، توانسته است از هر دو محاصره فرار کند، برای شاه فرستادم. چند روز بعد، از دفتر ویژه ی اطلاعات خبر ...
با گردان زنان داعش آشنا شوید
عربستان سعودی به گردان الخنساء پیوست تا یکی دیگر از کسانی باشد که از زیر پرچم وهابیت سعودی به داعش پیوسته و به یکی از عناصر تأثیرگذار آن تبدیل شده است. او نیز مسئولیت جذب نیروهای جدید از طریق فضاهای مجازی و سایت های اجتماعی را بر عهده داشت. دختر او به نام احلام الزعیم نیز به عنوان شاعر داعش فعالیت می کرد. یکی دیگر از زنان خارجی که در این گردان مشهور شد، تالی جونز خواننده رپ انگلیسی بود که نام خود را ...
راز اسیدپاشی به مادرشوهر ثروتمند
منتقل شده است. دختر و پسر قربانی ماجرا پس از مراجعه به شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران گفتند: مادرمان از مطب دکتر به خانه بازگشته بود که نزدیکی خانه، مردی که پشت سطل زباله مخفی شده بود بیرون آمده و بعد از اسیدپاشی به سمت مادرم، سوار بر موتورسیکلتی از محل متواری شدند.با این حال ما به مستأجر مادرم مشکوک هستیم. او با مادرم سر پارک خودرو مشکل داشت و می خواست ماشین هایش را در پارکینگ ما پارک کند، اما ...
مراقبت مادر 98 ساله انگلیسی از پسر 80 ساله اش در خانه سالمندان!
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان ،مادر 98 ساله ای به یک مرکز مراقبت از سالمندان در شهر لیورپول انگلیس نقل مکان کرد تا از تام، پسر 80 ساله اش مراقبت کند. "تام کیتینگ" در سال 2016 میلادی در این مرکز مراقبت ساکن شد. او هرگز ازدواج نکرده و تنهاست و به دلیل وضعیت جسمانی اش نیاز به مراقبت بیشتری دارد. اکنون و یک سال بعد از سکونت او در این مرکز، آدا کیتینگ، مادر 98 ساله اش ...
مصادره خانه موزیسین 75 ساله ترکمن
نزد آنها می رفتم و می خواندم. حدود دوازده ساله بودم که نوازنده ای به اسم "دینو گرکزی" برخورد کردم که بسیار خوب دوتار ترکمنی می زد و من شیفته کار او شدم و از همان زمان نزد او شروع به تمرین کردم. وی در ادامه افزود: استادم یک روز به من گفت باید یک دوتار ترکمنی بخری. گاو شیر ده مادرم را دادم و یک دوتار ترکمنی خریدم. این گاو را مادرم از خانه پدرش آورده بود. پدرم هم یک اسب داشت و گفت از بین ...
حال و هوای خانواده زنی که پارسال درسیلاب گم شد
به آتش نشانی و پلیس، تیم های جست و جو به محل اعزام شدند و عملیات در جوی آب منطقه و کانال های منتهی به آن آغاز شد.چند تیم آتش نشانی نیز کانال های دیگر را جست و جو کردند. این عملیات تا چند روز بعد از حادثه نیز ادامه داشت اما هیچ نشانی از زن گمشده پیدا نشد. بررسی های پلیسی هم نشان داد مریم به دنبال دختر و پسر کوچکش رفته بود تا آنها را از کلاس زبان به خانه بازگرداند اما در چشم برهم زدنی ...
گفت و گو با فالگیر/در خانه فالگیر مشهور شهر چه می گذرد؟
هم ورق. او حالا یکی از فال گیرهای معروف تهران است. سمیه هر روز تقریبا برای 10 نفر فال می گیرد. دوست ندارد غریبه ها را به خانه اش راه دهد. برای همین فقط تلفنی فال می گیرد. مشتری هایش هم دیگر به او اعتماد دارند. اول پول را برایش را واریز می کنند و بعد تلفن می زنند به سمیه که از آینده برایشان بگوید. از اینکه سفری در پیش دارند یا نه؟ رابطه عاطفی شان بهبود پیدا می کند یا نه؟ و خیلی چیزهای ...
سالروز شهادت حسین فهمیده،رهبر 13 ساله و ققنوس کوچک+مداحی
روزکه به بهانه خرید نان از منزل خارج شده بود ، مبلغ 50 تومان را به دوستش می دهد واز او می خواهد که نان را بخرد و به منزل آن ها ببرد و تصمیم خود را برای رفتن به خوزستان به او می گوید و از وی می خواهد که تا سه روز به خانواده اش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند وسپس آن ها را مطلع کند . دوست ا و یکی ، دو روز بعد خبر را چنین می دهد که : من رفتم جبهه نگران من نباشید. در تهران یکی از ...
انکار اسیدپاشی روی مادر شوهر
...> پس از این حادثه تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت به دستور قاضی مدیر روستا، بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران برای شناسایی عاملان اسیدپاشی وارد عمل شدند. در نخستین شاخه از تحقیقات پسر زن سالخورده از مرد جوانی که مستأجر قبلی مادرش بود به اتهام اسیدپاشی شکایت کرد. وی گفت: مادرم خانه بزرگ و چند طبقه ای در شهرک راه آهن دارد. سال قبل مردی همراه زن و فرزندش مستأجر مادرم شد. او همیشه ...
ردپای عروس در پرونده اسیدپاشی به مادرشوهر
شامگاه 24مردادماه امسال پیرزنی پس از خروج از مطب پزشک به سمت خانه اش در غرب تهران در حرکت بود که در یک کوچه خلوت هدف حمله 2فرد ناشناس قرار گرفت. یکی از آنها پشت سطل زباله پنهان شده بود و دیگری روی موتور بود . هردو کلاه کاسکت به سر داشتند و یکی از آنها ظرفی در دست داشت که محتویات آن را روی پیرزن ریخت و هردو سوار بر موتور شدند و گریختند. همزمان با فرار آنها، مردم با شنیدن فریادهای پیرزن به کمکش ...
سکوت در پرونده حمله اسیدی به زن 73ساله
به گزارش شهروند ؛مردادماه امسال بود که پلیس در جریان یک اسیدپاشی، در یکی از خیابان های دهکده المپیک قرار گرفت. بررسی ها نشان می داد که زن 73ساله ای به نام فرزانه مورد حمله اسیدپاشی قرار گرفته است. درحالی که قربانی حادثه به بیمارستان منتقل شد، دختر و پسر زن به شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران رفتند و به بازپرس جنایی گفتند: مادرمان وقت دکتر داشت. این حادثه در خیابان محل سکونت مان رخ داد ...
مسئولان، خانواده های شهدای مدافع حرم را تنها نگذارند / به خاطر مادرم، از سفر به سوریه جا ماندم
دو روز را خانه بود. به خواهرم سر زد و بعد رفت. قبل از اعزام به عملیات به پسر عمویم زنگ زده بود و گفته بود من به عملیات می روم، شاید شهید شوم و دیگر برنگردم ، به مادرم بگو مرا حلال کند. یکی از دوستانش که بچه محل ما بود وقتی برادرم شهید شده بود به تهران آمد. بچه محلمان می گفت حیدر که در قسمت بهداری کار می کرد روز عملیات داشت زخمی های ایرانی را عقب می برد که عراقی ها پاتک می زنند و همه هجوم می برند ...
تماس های شیطانی دوست عروس خانم با تازه داماد
از او خواستگاری کرد. او جوانی خوش تیپ، مودب و از خانواده ای مرفه بود. از همه مهم تر این که علاقه عجیبی به تهمینه داشت و عاشق و دلباخته او شده بود. وقتی تهمینه با سروش ازدواج کرد غوغایی در خانواده ما به پا شد. مادرم مرا مورد سرزنش قرار می داد که عرضه هیچ کاری را ندارم. تهمینه حتی بعد از ازدواج هم زبانزد فامیل بود چرا که زندگی موفقی داشت و همه از علاقه او به همسرش سخن می گفتند. در همین روزها ...
چند حقیقت جالب درمورد ژاپن
شبانه سریع و راحت در نظر گرفته شده است. در حقیقت "باساشی" به عنوان غذای لذیذی در نظر گرفته می شود. بازار مشهور تسوکیجی (Tsukiji) در حزاجی یک ماهی تن را به قیمت بیش از 735 هزار دلار فروخته و از این بابت رکورد دار است. اکونوشیما جزیره ای است که در دریای اینلند (Inland) ژاپن قرار دارد. این جزیره خانه ای برای هزاران خرگوش آزاد و رها است. کوتاه ترین پله برقی ...
خالق کلاه قرمزی: آقای نویسنده شد! /تلخی بخشی از لذت های زندگی است
فرقی برای من نمی کنند. ایرج طهماسب: آقای نویسنده! در همه قصه ها حیوانات از جمله مرغ، خروس، اسب، پرندگان حضور پررنگ دارند که بیشتر برای گروه سنی کودک و نوجوان استفاده می شود. شما ناخودآگاه یا به طور خودآگاه خواستید که با زبان آنها داستان هایی را برای بزرگ ترها بگویید؟ نه. می گویم که من هیچ عمدی نداشتم. اینها و هر چه که در داستان ها می بینید، چیزهایی بوده که در من ...
فردوسی شناس مشهور تاجیک درگذشت
...، نشانیِ خانه و تلفن منزلشان را با خط فارسی به من داده بود تا اگر به تاجیکستان رفتم، استاد را بی خبر نگذارم. در همان نخستین روز استقرارم در رایزنی، تلفنی با استاد صحبت کردم. دوستان مشترکمان پیش از انتخاب من به این وظیفه، گویا استاد را خبردار کرده بودند. بی درنگ قرار دیدار در محل ساختمان رایزنی را گذاشتیم. استاد به رغم کسالت این روزهای زندگی به دیدارم آمد و چقدر این بنده را نواخت. با هزار مهر و ...
خلق رحیمِ ارباب مردم
.... او با خلق رحیم خود به واقع ارباب بود، اربابی که با رفتارش به تربیت مردم همت می گماشت. با مادرتان همراهی کنید یک روزی آقایی آمد خدمت آقای ارباب و گفت می خواهم از آن منزلی که فعلا ساکن هستم بروم بیرون اما مادرم اجازه نمی دهد و علتش آن است که در آن خانه برادرانم و همسرانشان ساکن هستند و چه بسا ممکن است چشمم به نامحرم بیفتد. ایشان فرمودند چشمتان به نامحرم نیفتد، من چهل سال این وضع ...
دود سیگار دختران جوان بر چشمان جامعه / نخ هایی که توسط کودکان زیر 12 سال کشیده می شود
پیش در یکی از مهمانی های خانوادگی خانم میانسال بسیار جذاب و زیبایی را دیدم که سیگار می کشد و دود آن را به صورت حلقه حلقه بیرون می فرستد. این هنرنمایی او برایم بسیار جالب بود. دختر نوجوان: اولین باری که سیگار کشیدم حالم بد شد ولی بعد از آن با هر بار استعمال حس بهتری پیدا کردم فردای ان روز در مدرسه این موضوع را با دوستانم مطرح کردم. یکی از آنها گفت من نیز توانایی انجام چنین کاری ...
فرزاد حسنی و پرده برداری از آمادگی برای ازدواج مجدد
زندگی شخصی خودش صحبت کرده هست. او در بخشی از این گفت و گو می گوید; “زمانی که هنوز سواد نداشتم, مادرم برایم کتاب می خواند. مادرم مانند همه ی ی مامانها خیلی تاکید داشت بچه ها خواب بعداز ظهر داشته باشند و کتاب قصه میخواند تا بخوابیم. ادم هست “تام انگشتی” جزو نخستین کتاب هایی بود که برایمان خواند. گرچه اکثر وقت ها “کیهان بچه ها” میخواند که سه شنبه ها آن را می خریدیم. دیدنی این که من و برادرم ...
روایتی تلخ از زندگی دختر فراری که 4 بار خودکشی کرد
که می خواهد ازدواج کند یا نه، محسن پسر شری است و از سرو روزانه مشروباتش نمی گذرد، او موتوری دارد که ولگردی در خیابانها تنها یک برای او سرگرمی است. مرا به خاطر دوستی های خیابانی می خواست این دختر جوان که تاکنون 4بار دست به خودکشی زده است، اظهار کرد: مادرم با محسن تماس گرفت و گفت از جان دخترم چه می خواهی، می توانی با او ازدواج کنی یا فقط برای دوستی های خیابانی او را می خواهی ...
قاتل پدرخوانده محاکمه شد
مورد نگفت. متهم در خصوص قتل گفت: وقتی مروارید را به خانه شان رساندم داخل خانه نرفتم و برگشتم. دقایقی بعد تلفن همراهم زنگ خورد. مروارید بود که خواهش کرد به خانه شان بروم تا لیوانی چای بنوشم و خانواده اش از من تشکر کنند. قبول کردم و به خانه آنها رفتم، اما مادرش وقتی مرا دید با من بدرفتاری کرد و مدعی شد دخترش در این مدت نزد من بوده است! داشتم او را قانع می کردم که اشتباه می کند، اما دو سیلی ...
قسامه سرنوشت پرونده حدیثه را تعیین می کند
...> دیگر شاهد نیز در جایگاه قرار گرفت و گفت: قبلاً شهادت داده بودم که امیر در قتل حدیثه نقشی ندارد. به همین دلیل روزی از مقابل خانه پدری حدیثه عبور می کردم که مادر حدیثه به من ناسزا گفت. ناراحت شدم و قصد داشتم از خانواده مقتول شکایت کنم، اما امیر که بعد از تبرئه آزاد بود مرا منصرف کرد و گفت اجازه بده مدتی بگذرد خودم عضو دیگری از این خانواده را می کشم! در آخر متهم که با قرار وثیقه آزاد بود ...
دختری که بخاطر آرزویش مورد تجاوز قرار گرفت
خوابیدن ندارم مرا به خانه پیرزنی فرستاد. دو شب را هم در خانه پیرزن تنها گذراندم اما دیگر تحمل این وضعیت را نداشتم. به همین خاطر به خانه برگشتم. وقتی پزشکی قانونی تایید کرد این دختر مورد آزار قرار گرفته است پرونده اش به شعبه 11 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.این دختر دیروز پشت درهای بسته به تشریح یک هفته جهنمی پرداخت. سپس قاضی Judge متین راسخ دستورجلب پسر آهنگساز را صادر کرد تا تحقیق از وی تکمیل شود. ...
فروش دختر 10 ساله به پیر مرد و...
خانم همراهش معلم سابقش بود. فکر کردم مدرسه نرفتن می تواند دلیل مالی داشته باشد و چیزی در موردش نپرسیدم. چرا با مادرت نیامدی؟ مادری نداشت، پدر؟ سکوت کرد. پس با چه کسی زندگی می کنی بالاخره سرش را بالا آورد. با جوابی که شنیدم حیران و متحیر شدم. با شوهرم زندگی می کنم. از یکی از روستاهای اطراف امیدیه آمده بود. شنیده بودم که آن اطراف سن ازدواج پایین است و به قول خودشان دختر را زود شوهر می ...
همه خاطراتم از خورشید ...
برای خبر دادن مادرم ، به طرف منزل دویدم ، دقایقی بعد دایی عزیز ..که آقا دایی صدایش می کردیم وارد منزل ما شد ، چهره ای متبسّم ، مهربان و زیبا داشت ، می دیدم که مادرم بسیار خوشحال و پرنشاط با برادرش حال و احوال و صحبت می کند... وقت خروج آقا دایی را ،کمی به خاطر دارم، در کنار باغچه کوچک خانه ما اندکی ایستاد ، از ورقه کاغذی که به درخت آویزان بود از مادرم سوالاتی پرسید ، چیزی گفت که در ذهن ...