سایر خبرها
لحظه های وحشت زیرآوار
معجزه باشد یا نه، آنها حالا زنده هستند. بعد از ساعت ها ماندن زیر آوار، نفس کشیدن زیر خرابه های خانه ای که یک روز سقف بالای سرشان بود. ناامید نشده اند و حالا اینجا هستند، روی زمین، آن طرف ویرانه های سنگین خانه های شان. خودشان هم باور ندارند که زنده مانده اند و نفس می کشند اما بعد از خدا قدردان کسانی هستند که آنها را از زیر آوار بیرون کشیده اند اما سوگوار عزیزانی که زیر آوار خانه های شان جان داده ...
امام رضا (ع) از تولد تا شهادت/ خلاصه ای از زندگینامه امام هشتم شیعیان
متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش, به ویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آن ها با سربلندی تمام بیرون آمد، دلیل کوچکی بر این سخن است. این توانایی و برتری امام, در تسلط بر علوم، یکی از دلایل امامت ایشان می باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات, کاملاً این مطلب روشن می گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی تواند سرچشمه گرفته باشد. مادر امام رضا (ع) ...
روایتی از بانوی مازندرانی که شهید حججی روزگارش را تغییر داد
وجود نگاه های هیز نامحرمان در امان بمانند، این هنر است. همسرم راضی به این پوشش نبود و واقعاً ناراحت بود، این من بودم که به او تحمیل می کردم که بدحجاب باشم، شوهرم بی غیرت نبود اما از درون می شکست. * باحجاب ها را به سُخره می گرفتم 32 سال سن دارم و خدا را شکر می کنم که امروز می توانم بگویم که یک محجبه هستم؛ حالا هم وقتی بد حجابی ها را می بینم به خودم جرأت نمی دهم کسی ...
سپاه "سازندگی" در مناطق زلزله زده را آغاز کرد/ 4000 چادر برق دار شد/ واریز 281میلیاردتومان بلاعوض به ...
، این زن به خبرنگار تسنیم می گوید: تمام خانه و زندگی مان فرو ریخته است، سپس بغض می کند و ادامه می دهد، آب و برق نداریم، حتی یک چراغ قوه به ما نمی دهند. وی ادامه می دهد: آب نداریم، برای ما حداقل آب هم نمی آورند، شب ها اینجا سرد است، بچه هایمان از سرما می میرند، هیچ کس به داد ما نمی رسد. اقلام خوراکی خدا را شکر به دست ما رسیده است، همه کمک ها مردمی بوده، دولت هیچ کمکی نکرده است. این همه ...
مادری که برای نجات فرزندش جان داد
به گزارش ، روزنامه ایران نوشت: ساعت از 9 شب گذشته بود و من میهمان خانه خواهرم بودم. سفره را پهن کردیم تا شام بخوریم. من بودم، خواهرم، فرزندشان و همسرش؛ خواهرم برای شام خورشت خلال درست کرده بود و من از سر سفره برخاستم تا پارچ آب را بیاورم اما ناگهان در یک چشم به هم زدن، همه چیز با خاک یکسان شد. وقتی به خودم آمدم، دیوارهای خانه خشت و گلی روی سرم آوار شده بود. درآن لحظات وحشتناک، فقط فریاد می کشیدم ...
متن ادبی: امام رضا | متن درباره شهادت امام رضا (ع)
که در میان ملائک هفت آسمان جای گرفته ام. آنگاه بوی عطر بهار می گیرم. بوی عطر بهار؟ عجیب است برای من که مانند خار هستم اما مگر نه اینکه نفس شما معجزه می کند و من خار بی مقدار را به گُل مبدل می سازد؟ مگر نه اینکه آمدن به حریم حرم ات حقیقت زنده و زلال را جلوه گر می سازد؟ اینجا قدمگاه است، اندکی پیش از رسیدن به طوس و زمانی پیش از شهادت. دلم در میان جمعیتی است که قرن ها پیش دور کجاوه شما را ...
مقاله: شهادت امام رضا (ع) | مقاله در مورد شهادت سلطان خراسان
بسیار که به رشد معنوی ما در همان مدت کوتاه کمک کردید. چه بسیار مناظره های دینی و علمی که در احادیث متواتر نقل شده و آنها همه مربوط به دورانی است که شما در خاک ایران بودید. دین از مناظره های علمی شما پا گرفت و مردم ما از علم و معرفت شما سیراب شدند. هجرت شما به ایران بود که اسلام را در سراسر ممالک و علم اهل بیت علیهم السلام را به سراسر عالم پراکند. اما دشمن ما و دشمن شما، مأمون ...
3 چیزی که انسان به واسطه آن شفا می یابد
، تولیداتش حلالا طیبا می شود. خدا که تولید نمی کند، خدا مواد اولیه را تولید می کند و مواد نپخته تولید می کند؛ بعد که دست بشر می رسد، آن مارکِ حلال بودنش را می زند، مارک طیب بودنش را هم می زند، از حلالا طیبا درمی آورد و جنس قلابی به مردم می دهد؛ پس پولی که می گیرد، حرام است؛ خانه ای که با آن پول می گیرد، کل نمازها در آن خانه باطل است؛ احرامی که با آن پول می خرد و حج او باطل است؛ وقتی برمی گردد، همسرش به او ...
می ترسم بخوابم
. پیرمردی بود که قسمتی از سرش له شده بود ولی هنوز علایم حیاتی داشت. مطمئن بودم که نمی تونیم براش کاری انجام بدیم. کنارش گذاشتیم. چند دقیقه بعد، تموم کرد. بهمن صادقی، تمام ساعت های آن شب تا نخستین بارقه های صبح، تمام ساعت هایی که زنده و مرده را کف حیاط بیمارستان جابه جا کرد و آتل بست و بخیه زد و پانسمان کرد، یک جمله زیر لب تکرار می کرد. فقط یک جمله. خدا کمک کن امشب زودتر صبح بشه، زودتر ...
زندگی لا به لای خرابه ها
و کلنگ آمدند و بعد از حدود یک ساعت پدرم را از زیر آوار بیرون کشیدند، اما او دیگر نفس نمی کشید. تا صبح کار من و سایر اهالی روستا همین بود. به خانه های آوارشده می رفتیم و جنازه ها را بیرون می کشیدیم. تا صبح که هوا روشن شد، 14نفر را از زیر آوار درآوردیم، چند نفری که هنوز زنده بودند را با خودرو به سرپل فرستادیم. پدرم را همراه بقیه جنازه ها صبح زود در گورستان میرصفی دفن کردیم. سارا تنها ...
زلزله هم خوی مهمان نوازی را کمرنگ نکرد/ پدری که همه اعضای خانواده را از زیر آوار بیرون کشید
خانه ای تماما آوار شده است می گویم کسی از آن زنده بیرون نیامده یکی روی شانه ام می زند می گوید صاحب خانه منم، مردی با سر و دست شکسته و چشمی کبود شده دو ساعت زیر آوار بوده با تلاش خود را از زیر آوار بیرون کشیده و پسر، دختر و همسرش را نیز به تنهایی از زیر آوار بیرون می کشد، می گوید هم همسرم نزدیک در خانه بود که زلزله شروع شد از سقف طبقه بالا ریخت جلوی راهم رو سد کرد و به همسرم گفتم برو بیرون تا تمام ...
روایت لحظات تلخ کودکی که مادر زیر آوار روی اوخیمه زد تا زنده بماند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : به گزارش انتخاب به نقل از روزنامه ایران، ساعت از 9 شب گذشته بود و من میهمان خانه خواهرم بودم. سفره را پهن کردیم تا شام بخوریم. من بودم، خواهرم، فرزندشان و همسرش؛ خواهرم برای شام خورشت خلال درست کرده بود و من از سر سفره برخاستم تا پارچ آب را بیاورم.اما ناگهان در یک چشم به هم زدن، همه چیز با خاک یکسان شد. وقتی به خودم آمدم، دیوارهای خانه خشت و ...
سپاه "سازندگی" در مناطق زلزله زده را آغاز کرد/ 4000 چادر برق دار شد/ واریز 281میلیارد بلاعوض به حساب ...
داریم و مردم از سرما خودشان دست به کار شده اند و با نی و پوشال سرپناهی برای خود می سازند. به روستای دیگری می رویم که چند کیلومتر با روستای قبلی فاصله دارد، همه خانه های این روستا خراب شده است و از این روستا چیزی جز یک مخروبه باقی نمانده است. در کناری چند چادر دیده می شود که چند بچه فارغ از همه مصیبت ها با یکدیگر بازی می کنند، در دل با خود می گویم خوش به حال این بچه ها که هیچ ...
آموزش دعانویسی و طلسم با حداقل 50 میلیون تومان
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری صداوسیما؛ به نقل از ایسنا، دنبال دعانویس خوب شهر بودم، پس از رفتن پیش زن فالگیری که مدعی بود مدیران را با فال هایش جابه جا می کند و مشاور بعضی از مدیران استانی است و درویشی که با ریختن خون خروس نحسی را از زندگی انسان دور می کرد این بار آدرس یک خانم جوانی را پیدا کردم که به صورت خانوادگی دعا می نویسند و هرکدامشان یک بخشی را برعهده گرفته اند. آدرس ...
زندگی نامه پیامبر اسلام (ص)
...؛ این پیامبر الهی، با تمام سختی های این راه، توانست مردم را به نیکی و یکتاپرستی دعوت نماید و بیان نمود که هدف از بعثتم، تکمیل فضایل اخلاقی است. مشرکان مکه سال ها او و پیروانش را آزردند، ولی آنان از اسلام دست برنداشتند، و در نهایت رسول خدا (ص) پس از 13 سال دعوت به اسلام در مکه، برای در امان ماندن خود و پیروانش از آزار مشرکان، به یثرب مهاجرت نمود و در آن شهر که بعدا به افتخار او مدینة النبی ...
فرمانده دل ها که زینتِ دین باوران شد
1338 در تهران متولد شده و فرزند سوم خانواده بود ، دوران طفولیتش در پایتخت مصادف با سال های نحس حکومت شاهنشانی بود. مادر شهید در همین باره تعریف می کند: "در آن سال های پرمحنت که مصادف با جولانِ شدید ساواک در فضای جامعه بود، همسرم مرحوم حاج عبدالرزاق خیلی می کوشید که نان حلال سر سفره خانه ما بیاورد و خود من هم وقتی که فرزندانم را حامله بودم سعی می کردم که با هرکسی رفت و آمد نداشته باشم ...
ماجرای قتل های زنجیره ای ایستگاه های قطار
طعمه های آنجل بود که از دست او جان سالم به در برده است. در روز 29 آگوست 1997 او به همراه نامزدش هالی دان از دانشگاه خود در کنتاکی به خانه باز می گشت. شب بود و ساعت حرکت قطارها طولانی تر شده بود، به همین خاطر ایستگاه تقریبا خالی بود. آنها در انتظار قطار در ایستگاه قدم می زدند که ناگهان آنجل به آنها حمله کرده و با تهدید آن دو را به پشت ایستگاه و جایی که کسی متوجه حضورشان نمی شد برد. در همان لحظات ...
بسته شعر شهادت امام رضا (ع)
زد ولی با کام عطشان گویا که دیگر لحظه های آخرش بود اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود یاد غریبی های جد بی سرش بود مردم گریز کربلایم اینچنین است آمد جواد و لحظۀ آخر برش بود اما به دشت کربلا جور دگر شد اربابمان بالای نعش اکبرش بود باید جوانان بنی هاشم بیایند تا این بدن را بر در خیمه رسانند حاج علی انسانی من دست خالی آمدم ، دست من و ...
سپاه "سازندگی" در مناطق زلزله زده را آغاز کرد/ وقوع 647 پس لرزه در استان کرمانشاه/ ارتش 50 تریلی "کانکس ...
نزدمان می آید و از او درباره وضعیتشان سؤال می کنیم، این زن به خبرنگار تسنیم می گوید: تمام خانه و زندگی مان فرو ریخته است، سپس بغض می کند و ادامه می دهد، آب و برق نداریم، حتی یک چراغ قوه به ما نمی دهند. وی ادامه می دهد: آب نداریم، برای ما حداقل آب هم نمی آورند، شب ها اینجا سرد است، بچه هایمان از سرما می میرند، هیچ کس به داد ما نمی رسد. اقلام خوراکی خدا را شکر به دست ما رسیده است، همه کمک ها ...
ایمان و امید، راهی به رهایی
استوانه شرط لازم بر پا ماندن و پایداری این بناست، (سقف بر کمتر از 4 پایه استوار نخواهد ماند). به گونه ای که عدم وجود هر یک از این پایه ها پایداری و تعادل بنا را بر هم خواهد زد و وجود همه آن ها با هم لازم می آید؛ از طرفی هر چه این ستون ها بلندتر باشند، آن سقف هم مرتفع تر است؛ از سوی دیگر لزوم هماهنگی و هم رفعتی این ستون هاست، اگر آن ها کوتاه و بلند باشند یا برخی رشد نکرده و با بقیه هماهنگ بالا نیامده ...
مستر کامپیوتر ایرانی بیشتر بشناسید
باز می گردد؟ از سال 1361 که در پیچ شمیران مستقر شدیم، مکانی را در داخل منزل اختصاص دادیم برای تشکیل جلسات قرآن. ما تا همین چند سال پیش نیز در آن جا جلسه قرآن تشکیل می دادیم تا این که مجبور شدیم خانه را بازسازی کنیم. از آن به بعد، جلسه به سازمان دارالقرآن الکریم در خیابان خواجه نصیرالدین طوسی انتقال پیدا کرده که صبح روزهای جمعه از ساعت 10 تا 12 در خدمت حافظان قرآن کریم هستم. ...
سیل کمک های مردمی به مناطق زلزله زده +عکس
. ساعت از 9 شب گذشته بود، من مهمان خانه آنها بودم. سفره را پهن کردیم تا شام بخوریم. من بودم، خواهرم، فرزند و همسرش؛ خواهرم برای شام خورش خلال درست کرده بود و من از سر سفره برخاستم تا پارچ آب را بیاورم. در یک چشم به هم زدن، همه چیز با خاک یکسان شد. وقتی به خودم آمدم، دیوارهای خانه خشک و گلی روی سرم آوار شده بود. فاطمه خاطره تلخ یکشنبه شب را مرور می کند و در ادامه می گوید: آن دقایق ...
شهادت مزد مجاهدت های بی شمارش بود
محل زندگی را به قم انتقال داد. مهدی نیز همراه سایراعضای خانواده، از خرم آباد به قم آمد و در هدایت مبارزات مردمی نقش موثرتری را عهده دار شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین کسانی بود که جذب نهاد مقدس جهادسازندگی شد و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، برای انجام وظیفه شرعی و اجتماعی خود و حفظ و حراست از دست آوردهای خونین انقلاب، به این نهاد مقدس پیوست. ابتدا در قسمت پذیرش و پس از ...
شکوه مهربانی مازندرانی ها در کمک به زلزله زدگان
کنم . این بانوی جوان دردکشیده، یادآور شد: مردم کرمانشاه اصلاً نگران نباشند و تن شان سالم باشد؛ ما همه زندگی مان را از دست داده بودیم اما خدا را شکر دوباره به زندگی برگشتیم. خلیل کابلی، از امدادگران جمعیت هلال احمر است که در کنار پایگاه جمع آوری کمک های مردمی ایستاده است و اجناس اهدایی را جابه جا می کند و گفت:از زمان وقوع زلزله، از سوی هلال احمر مازندران به صورت اکیپ مستقر ...
اپرا وینفری ؛ از دختر گونی پوش تا بانفوذترین زن جهان
سیب زمینی ساخته شده بود به تن می کرد که باعث شد بسیاری از مردم با سنگدلی تمام او را دختر گونی پوش صدا بزنند. اما در همان روزهای کودکی نیز اپرا می دانست که وی برای چیزهای بسیار بزرگ تری آفریده شده است. دوران کودکی سخت وقتی که مادر جوان اپرا احساس کرد که می تواند اپرا را نزد خود ببرد، اپرا از خانه ی مادربزرگش رفته و به مادرش ملحق شد. با بازگشت اپرا به نزد مادرش، زندگی روی ...
سپاه "سازندگی" در مناطق زلزله زده را آغاز کرد/ افزایش حمایت مجلس از زلزله زدگان/ جان باختن 100 نفر در ...
از سرما خودشان دست به کار شده اند و با نی و پوشال سرپناهی برای خود می سازند. به روستای دیگری می رویم که چند کیلومتر با روستای قبلی فاصله دارد، همه خانه های این روستا خراب شده است و از این روستا چیزی جز یک مخروبه باقی نمانده است. در کناری چند چادر دیده می شود که چند بچه فارغ از همه مصیبت ها با یکدیگر بازی می کنند، در دل با خود می گویم خوش به حال این بچه ها که هیچ چیز از این ...
اشتیاق امام حسین(ع) به شهادت از اشتیاق یعقوب(ع) به دیدن یوسف بیشتر بود
، چشمش هم نابینا شده بود، وقتی پیراهن یوسف را از مصر تا کنعان که بیست شبانه روز راه بود، آوردند و روی سرش انداختند، چشمش بینا شد و معلوم شد یوسفش هم هست؛ نه گرگ پاره اش کرده و نه در آن چاهی که نمی دانست(خدا نگذاشت بداند) مُرده است. همه که این جور نمی بینند! یعقوب بعد از چهل سال می بیند گمشده اش زنده است و پیدا هم می شود، همه که از روی آن پل راحت رد نمی شوند، همه که مثل ابی عبدالله نمی گویند مرگ یک پل ...
زلزله زدگان مهمان پایتخت شدند
رنگی به رخساره ندارند اما پذیرایم می شوند. ساره در میان اشک هایش می گوید: هنوز شوکه هستیم. تا 2 روز بعد از زلزله روی زمین می نشستم و به آوار روبه رویم خیره می شدم. یک شبه خانواده ام برای همیشه رفتند. تنها مانده ام با بچه برادرم که از کمر آسیب دیده است. نمی دانم باید چه کار کنم. 2فرزندم رفتند. شوهرم رفت. همه آنها زیر آوار مانده اند و برای همیشه سیاهپوش شده ام. همه مردم با دست پر می آیند ...
گفتم هرگز اجازه نمی دهم به سوریه بروی!
گوید سوار شو. جلوی دوستانش چیزی نمی گوید اما همین که دور می شوند تمام پاهای فاطمه را تا خانه نیشگون می گیرد و او را دعوا می کند و چادر سر نکردن دخترها همان شد. *دستگاه را روی زمین زدم خوردش کردم یکبار هم تازه دستگاه سی دی مد شده بود. علی و اسحاق و دو پسر خاله شان با هم یک دستگاه خریده بودند. وقتی از بیرون به خانه آمدم دیدم دخترها داخل باغ اند، گفتند: پسرها داخل خانه دارند فیلم ...
عاشورایی که 370 لاله خونین پرپر شدند
بهارستانه : برای ما ایرانی ها تشییع پیکر شهدا حس و حال عجیبی دارد. شهید زنده و جاوید است و مقام شامخش باعث می شود تشییع پیکر او نیز از برکات بسیاری برخوردار باشد. همین چند سال پیش بود که کاروان غواصان دست بسته موج عظیمی در سراسر ایران به راه انداخت. یا کمی دورتر به تاریخ 25 آبان 1361، شهر اصفهان شاهد واقعه عجیبی بود که برای همیشه در اذهان شاهدانش نقش بست. در این روز 370 شهید عملیات محرم که همگی ...