سایر منابع:
سایر خبرها
مادر شهید: تلقین پسرم را خودم خواندم!
رفتم آنقدر گریه می کردم که جانی در بدنم نمی ماند، ولی بعد از شهادت، آرام شدم. این وعده خداست که بلایی که از آسمان نازل می شود به همان اندازه صبر داده می شود. روز پیروزی اسلام و پایان حکومت داعش، چه احساسی داشتید؟ منتظر خبر بودیم. وعده خدا حق است و حاج قاسم مرد خدا است. وقتی حاج قاسم از چند ماه قبل خبر پیروزی را داد، مطمئن بودیم پیروز می شویم. دعا می کنم بقیه دشمنان نابود شوند و امام زمان(عج) ظهور کنند. *روزنامه فرهیختگان ...
پسر ناخلف مادرش را در کرج به آتش کشید
دادسرای جنایی کرج، تحقیقات کارآگاهان اداره جرایم جنایی پلیس آگاهی استان البرز آغاز شد. تیم جنایی با حضوردر محل قتل به تحقیق از همسایه ها پرداختند که آنها اعلام کردند روز جنایت سر و صدا و کمک خواهی دختر خانواده را شنیده اند. زمانی که از خانه بیرون آمده اند، پسر مقتول را در حالی که بطری حاوی بنزین به دست داشته دیده اند. مرد میانسال سپس روی مادرش بنزین ریخته و بعد همراه مادر و خواهر و پسرش ...
بهار: گناه مدرس نصیحت کردن شاه بود
.... صبح سر آفتاب تلفن کردند که مدرس را زده اند و او را به مریض خانه نظمیه برده اند. من با عجله درشکه گرفتم و به مریض خانه رفتم. مرحوم مدرس روی آمبولانس دراز کشیده بود و از دست چپ او خون جاری بود و هنوز نبسته بودند. مدرس مرا دید و گفت: مترس طوری نشده است. بعد گفت: به شاه تلگراف کن و بگو نزدیک بود دوست شما از میان برود اما خدا نخواست. در مجلس بعد از این واقعه هنگامه ای راه افتاد! در همان روز ...
جمشید می خواست مریم را از چنگ 3 جوان شیطان صفت آزاد کند ولی خودش...!
به گزارش جام نیوز ، عصر یک روز تابستانی بود که خبر قتل مرد جوانی در یکی از ییلاق های اطراف مشهد به ما اعلام شد. بلافاصله همراه اکیپی از ماموران تشخیص هویت و پزشکی قانونی راهی محل جنایت شدیم. به محض ورود ما به محل، افسر پرونده خودش را به ما رساند و ماجرا را تعریف کرد. او گفت: جناب بازپرس، مردی را به خاطر دفاع از دختر جوانی به قتل رسانده اند. و در حالی که با دست به پسر جوانی که گوشه باغ ...
شهید مجید شهریاری از تولد تا شهادت
...> یادم هست برای انجام کاری به کرج رفته بودم با شهید شهریاری تماس گرفتم و به وی گفتم برای فرزندان مان غذا درست کند که وی بدون ریختن روغن و نمک برای فرزندان نیمرو درست کرده بود. سال هایی که با شهید شهریاری زندگی کردم بسیار مرا رعایت می کرد و به جرأت می توانم بگویم لقمه غیر حلالی وارد زندگی ما نشد. قاسمی با تأکید براینکه شهید شهریاری علاقه داشت آنچه را که فرا گرفته به همه منتقل کند، تصریح ...
مردی با چند قیچی در هر انگشت
...، خلاقیت و نوآوری مرا درمهارت دست تائید کردند اما آن را در زمره ثبت اختراعات تلقی نکرده اند و گفتند این کار نوعی ارتقای مهارت است . * چطور شد آوازه مهارت شما به گینس رسید؟ بعد از اخذ لوح های تقدیر جداگانه از رئیس اتحادیه پیرایشگران شمیرانات و رئیس اتحادیه تهران برای این که نو آوری و مهارتی که کسب کرده بودم به داخل کشور محدود نشود تصمیم گرفتم مهارت خود را به هیئت داوران گینس ...
آخرین حرف های عامل جنایت خانوادگی گلابدره
چیست؟ مرد جوان درحالی که اشک می ریخت ادامه داد: من مجرم بودم ودراین هم شکی نیست.اما امیدوارم بعد ازاعدام من با خانواده ام کاری نداشته باشند. حرفی نزنند، کنایه نزنند و در نهایت من را حلال کنند.شرمنده خانواده و فرزندم هم هستم که فرزند، پدر و همسرخوبی برایشان نبودم. منبع: روزنامه ایران
مرد عمودی + عکس
موفقیت های بزرگ تر را هدف گرفته ام. از در و دیوار هم بالا رفتی؟ من از دوران نوجوانی قدرت بدنی ام خوب بود و در مدرسه همیشه در تست بارفیکس و دو اول بودم. روی میله بارفیکس آویزان می شدم و دوست داشتم با سرعت از ارتفاع بالا بروم. چرا سنگنوردی؟ من اول رفتم کشتی، اما بعد پسردایی ام مرا برد سنگنوردی. کم کم به سنگنوردی علاقه مند شدم و حالا زندگی من به سنگنوردی ...
قتل تلخ سپهر
سمت او رفت و تحقیقات از مرد جوان را آغاز کرد. چرا از همسرتان جدا شدی؟ او تعادل روانی نداشت و همیشه فکر می کرد من می خواهم به او خیانت کنم. سر این موضوع هر روز دعوا داشتیم. - دیشب کجا بودید؟ شما فکر می کنید من قاتل هستم؟ - جواب سوال مرا بدهید. تا ساعت 9 شب شرکت بودم و بعد به خانه رفتم. برای هر دو شاهد دارم. من عاشق سپهر بودم. پس چطور ...
راننده سرویس در برابر اتهام تجاوز به دختر دانش آموز
می زند زاییده تخیلاتش است. جزئیات حادثه در جلسه رسیدگی به این پرونده که صبح دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی اصغر عبداللهی و با حضور قاضی واعظی برگزار شد ابتدا دختر نوجوان از رنجی که در این سال ها کشیده، صحبت کرد. او گفت: از زمانی که کلاس سوم دبستان بودم این مرد راننده سرویس ما بود. او نخستین بار همان سال ها مرا به خانه اش برد و مورد ...
راز هولناک 2 سال تجاوز به دختر 9 ساله تهرانی توسط راننده سرویس مدرسه
مدرسه مورد آزار قرار گرفتم. این دختر در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من کلاس سوم دبستان درس می خواندم، راننده سرویس مدرسه هر روز به دنبال می آمد تا مرا به مدرسه ببرد. اما او طی دو سال بعد از مدرسه مرا به خانه اش می برد و آزار می داد. کلاس سوم تا پنجم را به اجبار پدر و مادرم به مدرسه می رفتم. نمی خواستم به مدرسه بروند اما جرات نداشتم در این باره حرفی به پدر و مادرم بزنم. پدر و مادرم ...
مردی که یک تنه محاصره را می شکند/ روایت شهیدی که افراد مسلح را خاک کرد
می تواند انجام دهد. مسئولیت را نپذیرفت و برگشت قسمت تخریب و سه روز بعد هم در یک عملیات همراه دو رزمنده همراش به شهادت رسید. یک سال بعد به تهران برگشتم و به دیدارش در بهشت زهرا رفتم. دیدم روی سنگ مزارش نوشته اند محمد حمیدی، بابای خوب طاها وقتی بابای خوب طاها را خواندم یادم افتاد که ابوزینب می گفت ده سال است بچه دار نمی شوند. یادم آمد آنروز که خبر بچه را دادم چقدر مسخره ام کرد. یادم آمد ...
سمانه دور از چشم شوهرش 8 سال با عباس بود تا اینکه ..! + عکس
بازخبر / با یکدیگر وارد اتاق شدند. یکی همراه یک مامور مرد آمد و دیگری همراه یک مامور زن. حتی به صورت یکدیگر هم نگاه نمی کردند، انگار نه انگار که هفت سال از عمر خود را با یکدیگر سپری کردند. پس از لحظاتی سمانه را به اتاق دیگر بردند و ما نیز برای گفتگو با او همراه شدیم. نام و سن؟ سمانه، 34 ساله. عباس هستم، 40 سالمه. سمانه خانم این طور که در پرونده شما آمده ...
کسی نمی تواند جای خالی اخوان را پر کند، حتی خود اخوان
اداره برمی گردی شناسنامه ای برای پسرم بیاور. ایشان که کار می کرده، قصبه شوش دست او بوده است و به همین دلیل محلّ تولّدم در شناسنامه شوش خورده است. در سال 1373 که شناسنامه ها را عوض کردند، مرا صادره از شوش زدند ولی من در واقع دزفولی و آبانی هستم. مجموعه شعر من در حوزة دفاع مقدّس کتاب سال شد. دو کتاب دیگرم هم برگزیدة کتاب سال شدند و مگر در زندگی یک شاعر چند بار این اتّفاق می افتد؟ وی سپس غزلی ...
خاطرات تایلند محاله یادم بره , اونقدر عشق و حال محاله یادم بره+عکس
. همیشه اونجا میشینیم. بعداز حدود یکساعت و چرخی در فری شاپ امام زدن وارد سالن انتظار شدیم و منتظر پروازمون... .زیاد طول نکشید و سوار هواپیمای ماهان شدیم. یک ایرباس 340-300 بدون مانیتور ولی نسبت به بوئینگ های 747 ایران ایر تمیزتر و تازه تر. صندلی ها فاصله زیادی از هم نداشتند و راحتی آنها هم در حد معمولی. قرار بود پرواز حدود 6 ساعت و 45 دقیقه طول بکشه و در ابتدای پرواز روی صندلی شما یک پتوی بسته بندی ...
بسته شدن پرونده 6 قتل با قصاص 2 قاتل
با من درگیر شد. مینا شروع به داد و فریاد کرد که با یک دستم دهانش را گرفتم و با دست دیگرم سیم شارژر را به گردنش انداختم و او را خفه کردم. وی ادامه داد: پس از این به سرعت از خانه خارج شدم که مادر شوهر مینا مرا دید. وقتی از پسرش سؤال کرد به دروغ گفتم همسرم پیش مینا است و برای اینکه راحت باشند آنها را تنها گذاشتم. با اصرار او به خانه شان رفتم و برای اینکه سرنخی به جا نماند او را هم به قتل ...
آتوسا گفت که بیوه است و به خانه اش رفتم که سر کله آن مرد در پیدا شدو.../ببینید
چند روز قبل با خودروی خارجی ام در حال رفتن به خانه ام بودم که زن جوانی حدوداً 25 ساله کنار خیابان دست تکان داد و خواست او را تا خانه اش برسانم. زن جوان زیبا رو و شیک پوش و من هم فریب خوردم و او را سوار کردم. او خودش را شهلا معرفی کرد و مدعی شد به تاز گی از شوهر پولدارش جدا شده و در یکی از خیابان های غربی تهران به صورت مجردی زندگی می کند. وقتی به در خانه اش رسیدیم با اصرار مرا به داخل خانه ...
سکوت 6 ساله دختر نوجوان شکست
مدرسه ام از کلاس سوم دبستان بارها مرا به خانه اش برده و مورد آزار و اذیت قرار داده است، تا 2 سال یعنی از سن 10 تا 12سالگی. زمانی که کلاس پنجم بودم او راننده سرویسم بود و مرا آزار می داد. تا این که از آن مدرسه رفتم و او دیگر راننده من نبود. چون سن کمی داشتم و می ترسیدم، حرفی به کسی نمی زدم تا این که بالاخره تصمیم به شکایت گرفتم. ماموران پلیس با شنیدن اظهارات این دختر 16ساله، او را به ...
قاتل یک پسر بچه و 2 زن در خیابان گلابدره صبح امروز اعدام شد
گفتم اما او حرف های نامربوطی زد. من هم او را هل دادم و با سیم سشوار خفه اش کردم. می خواستم از خانه خارج شوم که از پنجره یک زن را دیدم که وارد ساختمان شد. من النگوهای مینا را از دستش بیرون آوردم و سه تراول چکی را که در خانه بود برداشتم . وی ادامه داد: در خانه را باز کردم تا فرار کنم اما همزمان در واحد روبه رویی که خانه مادر مهدی بود باز شد و مادرش حلیمه از در بیرون آمد. او که از سالها ...