سایر منابع:
سایر خبرها
سناریوی رمال قلابی برای سرقت طلای مادر و دختر
. دوستی به من پیشنهاد داد نزد یک رمال بروم و نسخه خوشبختی بگیرم تا درگیری پدر و مادرم را پایان دهد. ماجرا را با پسر مورد علاقه ام در میان گذاشتم و قرار شد او برایم رمالی را پیدا کند برای گرفتن نسخه خوشبختی نزد وی برویم. او بعد از چند هفته سراغم آمد و مدعی شد مرد رمالی را پیدا کرده است. شماره او را به من داد و خواست خودم با آن مرد حرف بزنم. من هم قبول کردم و چند روز بعد با شماره تلفن مرد رمال تماس ...
افتخار می کنم که معلولیت دارم اما فرد موفقی هستم
حالم بد می شود، ولی وقتی بچه ها را می دیم که به باشگاه می رفتند حسادت می کردم، واقعا آن روزها شرایط سخت بود ولی با روی آوردن به ورزش که از همان بچگی علاقه ام به بدنسازی بود، این سختی ها و این معلولیت به فراموشی سپرده شد. واقعا معلولیت محدودیت نیست، به واقع به این جمله پی بردم که در هر شرایطی باشی و اراده ات قوی باشه می توانی به اهدافت دست پیدا کنی. اولین مربی شما؟ واقعا از همان ...
دلگرم بودم که پیکر پسرم سالم است
شنیدن خبر شهادت پسر را اینطور روایت کرد: روز جمعه بود، دیدم یکی در می زند. من صبح به نماز جمعه رفته بودم و فهمیده بودم رفقا خیلی دور و برم هستند و گرم می گیرند. ساعت 4 بعد از ظهر خبر دادند که حاج آقا به مسجد بیا. همانجا فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. از همان پله های خانه رو به قبله ایستادم و اذان گفتم. دیدم در مسجد شلوغ است و سیاه بسته اند. پدر ادامه داد: در معراج الشهدا صحنه ای دیدم که باعث ...
قتل مادر در بی خوابی
. بعد از چند روز دوباره ارتباطم با دوستان نابابم آغاز شد. وقتی به خودم آمدم به موادمخدر و قرص اعتیاد پیدا کرده بودم. مادرم با مسئولان یک کمپ ترک اعتیاد صحبت کرد و مرا برای ترک به آنجا برد. چند روز قبل از قتل از کمپ بیرون آمدم. به خاطر قرصهایی که مصرف میکردم بی خواب شده بودم و این موضوع آزارم میداد. صبح دهم شهریور اسلحه دو لولی را که در خانه بود، برداشتم تا به شکار بروم. مادرم تصور کرد میخواهم سرقت ...
قصه پرغصه کارتن خوابی؛ هنگامی یک آدم درد هم نوعش را احساس می کند
خواب بیدار گردیدم و نگاه کردم زن و دو بچه ام ترکم کرده اند؛ همه مسکن و زندگی ام را از دست دادم و آن وقت بود که رویم نشد به مسکن پدر و مادرم بروم و کارتن خواب گردیدم، حدود یکی دو سال آواره خیابان و بیابان و در پاتوق ها بودم و با وصول طلب هایی که داشتم و قرض هایی که می گرفتم، زندگی ام را می گذراندم اما بالاخره به در بسته خوردم و خودم هم احساس حقارت کردم. مدیرعامل مجموعه سنا با اشاره به ایامی ...
سانتافه دارم/ هشت میلیون حقوق می گیرم/ کارت بانکی در اختیار همسرم است
وجوش دارید و انرژی زیادی دارید. روز قبل از رأی اعتماد با نمایندگان خوزستان گعده ای کرده بودید و در اینستاگرام هم پست گذاشته بودید. حالا به هر حال از برادرتان نخواستید که این پست را قبول نکند؟ گفتم حسین جان حتما قبول نکن. ایشان گفتند من سرباز هستم، هر جا به من بگویند، می روم. برادر من ژن خوب نیست. پدر من کشاورز است و مادرم خانه دار است . اما برادرشان نماینده مجلس است . ...
علی بهرامی نیا: نسل امروز راحت تر می تواند پیشرفت کند/ بهار بهرامی نیا: پدرم یک دوست صمیمی است
را با خودش می برد؛ الان 4 سال است که با پدر سر تمریناتشان نمی روم اما در خانه بحث تکنیک و تاکتیک را با هم مطرح می کنیم. بازیکن تیم ملی نوجوانان خاطرنشان کرد: اولین مسابقه ای را که شرکت کردم کلاس چهارم ابتدایی بودم که در رقابت های آموزشگاهی به عنوان نخست دست یافتیم و کلا در سال های 90، 91 و 92 مقام اولی را در مسابقات آموزشگا ه ها به دست آوردیم. وی ادامه داد: در حقیقت در رقابت ...
علی کریمی دوباره طغیان کرد
.... او همیشه به ایستادن در طرف مردم معروف بوده و حالا هم از همین جایگاه است که از مدیران شفافیت می خواهد. کریمی در مصاحبه بلندبالایی که با روزنامه اعتماد هم انجام داده، روی همین موضوع دست گذاشته؛ اینکه طالب شفافیت است و خواستار پاسخگویی. مصاحبه او را از دست ندهید. از قرعه ایران در جام جهانی شروع کنیم. قرار گرفتن در یک گروه سخت و آزمون جدی تیم ملی فوتبال ایران و فدراسیون فوتبال. مردم ...
داستان فروپاشی - گل آقا - از زبان یک نیمه پهلوی
.... الان دیگر کوبیدند پاساژ شده. از پله ها رفتم بالا، یک سالن بزرگی بود، خانمی روبه روی در پشت میز نشسته بود که بعدها فهمیدم خانم عذرا وکیلی، تهیه کننده برنامه های کودک است که آن موقع در نمایش های رادیویی شرکت می کرد. در این موقع در یکی از اتاق ها باز شد و آقایی (توفیق) با پالتو و کلاه شاپو و کیف به دست، آمد بیرون که خانم گفت ایشون همان فلانی هست که دعوتش کردیم. خلاصه نشستیم و کارهایی ...
د انشگاه ها را رها کردم و غول دوبله من را بلعید
جلسه باید هر روز در این ترافیک به محل تمرین بروم و بدون اینکه بتوانم متن را حفظ کنم تمرین ها را انجام دهم. حتی در لحظه های آخر همه متن را حفظ نکرده بودم و دوستان به من می گفتند روز آخر همه چیز معلوم می شود و ناگهان متوجه می شوی که همه را حفظ هستی اما نگران بودم. بازیگر نمایش پدر با بیان اینکه به خاطر این رل دچار آشفتگی و پیچیدگی شده بودم گفت: گفتم نکند واقعا خودم هم آلزایمر گرفته ام و خبر ...
ژاپن من در ذهنم وجود دارد
ماشین که در جلوی آن آینه بزرگی قرار داده شده بود... آنچه مهم بود، این بود که من بزرگ می شدم. پیش از اینکه دنیای خیالی خودم را بسازم، یک مکان با جزئیات دقیق به نام ژاپن در ذهنم ساخته بودم. جایی که من تاحدودی به آن تعلق داشتم و از آن هویت و اعتماد به نفسم را به دست می آوردم. این حقیقت که من در آن زمان هرگز از لحاظ فیزیکی به ژاپن نرسیدم تنها موجب ایجاد یک دیدگاه بهتر و شخصی تر از کشور در من ...
شهادت هفت تن از اعضای خانواده در نخستین روز جنگ تحمیلی
به جهت اینکه به مسئولان نظامی بفهماند که مردم پشتیبان روحانیت هستند، طرح جالبی ریختند. وی به مردم گفت که هر کدام یک قابلمه غذا و یک پتو به شهربانی ببرید تا به دست آیت الله یزدی برسد. مردم با حضور در شهربانی شروع به شعار دادن کردند. روز بعد آیت الله یزدی به کرمانشاه منتقل شد. اردیبهشت سال 57 پدرم نیز در مسجد سخنرانی کرد. آن زمان من سرباز بودم. آن شب به همراه دیگر مردم به سخنرانی پدر گوش دادم ...
بعد از اینکه شوهر کردم دختر همسایمون کاری کرد که ....
آن طرف می رفتیم. شوهرم سر همین مسئله شاکی شده بود، اما دوستم می گفت اصلا تو با چه عقلی ازدواج کردی و حتماً چند وقت دیگر که سرخانه و زندگی ات رفتی می خواهی وینگ وینگ یک بچه را هم گوش کنی. من با همسرم لج بازی کردم. او و خانواده اش پدر و مادرم را در جریان گذاشتند تا اینکه نصیحت ها شروع شد . ولی من افسارم را دست دختر همسایه سپرده بودم و از طریق این دوست ناباب به سیگار آلوده شدم. پدر و مادرم ...
نقطه سرخط
...، ایشان گفتند: شما می توانید در زمینه معلولان بنویسید و به عنوان مثال به مسائل مربوط به مناسب سازی شهری اشاره کنید؛ پله ها، جوی ها و پل ها که بسیاری از معلولان ما را خانه نشین کرده و زمینه تحصیل، اشتغال و احیا شدن بسیاری از حقوق شهروندی و انسانی آنها را محدود کرده است. همکاری ام با روزنامه آغاز شد و با همکاری سایر دوستان در صفحه معلولان، سعی بر آن داشتیم تا زیر سایه فرهنگسازی، جامعه ...
ماجرای معاون وزیر شدن برادر دست راست لاریجانی
...> اما در صحن خیلی جنب وجوش دارید و انرژی زیادی دارید. روز قبل از رأی اعتماد با نمایندگان خوزستان گعده ای کرده بودید و در اینستاگرام هم پست گذاشته بودید. حالا به هر حال از برادرتان نخواستید که این پست را قبول نکند؟ گفتم حسین جان حتما قبول نکن. ایشان گفتند من سرباز هستم، هر جا به من بگویند، می روم. برادر من ژن خوب نیست. پدر من کشاورز است و مادرم خانه دار است. اما برادرشان نماینده مجلس ...
دلگرم بودم که پیکر پسرم سالم است
چگونگی شنیدن خبر شهید شدن پسر را اینطور روایت کرد: روز جمعه بود، نگاه کردم یکی در می زند. از همان پله های مسکن رو به قبله ایستادم و اذان اظهار کردم. پدر دنبال کرد: در معراج الشهدا صحنه ای نگاه کردم که موجب دلگرمی و آرامشم گردید. پیشتر هم به معراج الشهدا با علی نقی رفته بودیم. حسین نوروزیان برادر شهید علی نقی در خاطره ای از شهید اظهار کرد: سالی که برادرم شهید گردید، من هشت سالم بود. آ ...
معلولیت پله های ترقی را فراهم می کند
به گزارش شبکه خبری تهران نیوز ، شاهین ابراهیمی کم بینای 18ساله دارای رتبه 53 کنکور سراسری سال 1396 در گفت و گو با خبرنگار زنان خبر اظهار داشت: معلولیت نباید مانع از رشد و تلاش افراد در هیچ زمینه ای شود. وی افزود: با وجود اینکه دارای معلولیت کم بینایی هستم ولی با قبول کردن معلولیتم و تلاش روزافزون در رشته روانشناسی دانشگاه تهران رتبه 53 را کسب کردم. ابراهیمی با اشاره به تفاوت ...
مجاهد و خادم خستگی ناپذیر حاج علی بدیعی دعوت حق را لبیک گفت / امروز مراسم تشییع و ختم
هر چه دارم از دعای پدر و مادرم دارم. تنها چیزی که بعد از دعای پدر و مادرم دارم برای جایگاه و تفکر درونی خودم از زیارت عاشورا و روضه امام حسین دارم. هر روز وقت بیدار شدن و خوابیدن زیارت عاشورا می خوانم. من از خدا می خوام ما را پربار قبول کند. خدا آن مسیر را می دهد و عوض می کند. علمدار کارهای نو برای مسجد ایشان از نظر ما علمدار کارهای نو برای مسجد بود. بیش از دوازده ...
باز گشت از آخر دنیا
از ترک اعتیاد بازیگر شده و منتظر است که بهمن ماه فیلمش در جشنواره فجر اکران شود. در این گفت وگو با او درباره سال های زندگی اش حرف زده ایم و از حال و هوای این روزهایش و تجربه بازیگری پرسیده ایم؛ بخوانید. جامانده از کودکی خدا من رو بعد از 8سال به پدر و مادرم داد. پدرم دوست داشت اولین بچه ش پسر باشه اما من به دنیا اومدم؛ به خاطر همین از چارسالگی لباس پسرونه تنم می کرد، موهام و پسرونه ...
روزگار سپری شده جوان سالخورده
برادر کوچکتر از خودم داشتم. تا یادم می آید اهل خشونت و دعوا نبودم، اما چیزی در وجودم بود که نمی گذاشت هیچ ضابطه ای را بپذیرم؛ با این بیقراری، بی برو برگرد، یک جایی منفجر می شدم. با پدرم 49 سال اختلاف سنی داشتم، به همین خاطر در بسیاری از موارد امکان اشتراک افکار وجود نداشت و معمولاً هم به تنبیه بدنی ختم می شد. از آن گذشته دست و بال پدر 65 ساله ام تنگ بود و از لحاظ مالی بشدت در مضیقه بودیم ...
◄ زندگی ریلی
.... من به یاد دارم مادرم همیشه نگران دو برادرم بود که سالم به خانه برسند. همیشه می ترسید وقتی از ریل رد می شوند اتفاقی برایشان بیفتد. آن زمان ها، بچه ها شر و شیطان تر بودند، حرف گوش نمی دادند. این اطراف پارک و چمن زار درست و درمانی هم نبود و برخی با بساط پیک نیک به سمت ریل ها می رفتند تا آنجا تفریح کنند. دیگر فکر نکنم کسی برای پیک نیک این کار را انجام دهد. همان خانم قبلی چادرش ...
دست هایی که افتخار آفریدند/ پای درد دل معلولان
معلولیت شده و حالا 9 سال است که اثبات کرده است که معلولیت محدودیت نیست و با انجام حرفه ای ورزش والیبال نشسته مایه افتخار استان و کشور خود شده است. هیچ اداره و سازمانی به کار دادن به یک فرد معلول رضایت ندارد با اینکه ممکن است توانایی بیشتری از فرد سالم داشته باشد کار و مسکن برای مرد طلایی قم مهم ترین مشکلاتی است که با آن دست به گریبان است، وی معتقد است هیچ اداره و سازمانی به ...
چهره محمد مثل بسیجی های زمان جنگ شده بود
تنها بمانم. گفت: اگر اجازه ندهید من کنار شما می مانم، اما جواب اهل بیت(ع) با شما. پدر جان تکفیری ها به مزار اصحاب پیامبر رحم نکردند دستشان به حریم اهلبیت(ع) برسد، دیگر نمی توان کاری کرد. شما تحمل می کنید؟ این را که گفت پشتم لرزید. گفتم حرفی ندارم برو. طاقت وداع نداشتم اولین اعزامش روز جمعه 15 آذر ماه 1392 بود. خودم با موتور او را تا میدان 72 تن رساندم. صورتش را بوسیدم و راهی اش ...
خواستم و روی پایم ایستادم
بتوانم راه بروم؟ من عاشق کوهنوردیم و قبل از آن اتفاق همیشه به کوه می رفتم. به خودم گفتم حالا این اتفاق برایم رخ داده اما چرا نتوانم دوباره راه بروم؟ دوست ندارم مریضی خودم را بروز بدهم.خوشبختانه همین اتفاق تلخ باعث شد به خودم بیایم و به دلیل ورزش هایی که قبلا انجام داده بودم و با تمام زجرهایی که در ابتدا کشیدم دوباره برگشتم. روزهای نخست بسیار سخت سپری می شد. عمل های زیادی بر روی صورتم انجام دادم به ...
آخه چرا تو اینقدر شبیه پدرت هستی!
بازیگری را در آن دوران شروع کنم بهترین زمان همان دوران قبل و پس از فوت پدرم بود. درست زمانی که همه به یاد پدر بودند و به قول معروف می شد تا تنور داغ است چسباند اما من نمی خواستم این کار را بکنم و در حال حاضر هم نمی خواهم از نام پدرم استفاده کنم. آخه چرا تو اینقدر شبیه پدرت هستی همه این آرزو را دارند که حامی و نام قدرتمندی پشت سرشان باشد اما من از حرف های تان این طور برداشت ...
پدرم در انتظار بازگشت برادرم بود نه پیکرش
به گزارش دولت بهار، مریم طاروردی فراهانی خواهر شهید تازه شناسایی شده خلیل طاروردی فراهانی در گفت وگو با خبرنگار ما در تشریح فعالیت های انقلابی برادرش، اظهار داشت: در هیاهوی انقلاب، برادرم به مسجد سجاد واقع در مجیدیه می رفت. آن زمان من سن و سال کمی داشتم؛ اما متوجه می شدم که شب ها به خانه نمی آید. بعدها شنیدم که خلیل در نگهبانی و شناسایی خانه های تیمی نیز فعالیت داشته است. وی افزود ...
روایت ها تا دو ساعت مانده به بهشت
که می گفتند جنگ سوریه به ما چه ربطی دارد و باید به موضوعات خود برسیم مطرح می کردند که این موضع در اوایل جنگ می توانست قطعاً در همه ما وجود داشته باشد اما همسرم در همان موقع هم چنین دیدگاهی را نداشت و با استدلال سعی در اقناع اطرافیان داشت. بار اولی که از سوریه آمد و از حرم و آن فضای معنوی گفت خانواده ام با این قضیه کنار آمد. پدر و مادرم در اصل برای اینکه بچه ها کوچک بودند نگران همچین مسائلی ...
روایتی از زندگی تحصیلی دانشجویان خارجی در ایران
فارسی دانشگاه فردوسی مشهد در خصوص سیستم آموزشی گروه ادبیات و زبان فارسی این دانشگاه، عنوان کرد: اساتید خیلی خوبی دارم، اما روش درس ها کلاسیک است و خیلی مدرن نیست و می توانند روش درسی خود را به روز کنند. البته چیزهایی از پدر ومادرم شنیدم که روش درس اینجا مثل آمریکا مربوط به 50 سال پیش است. در مجموع محتوا و روش درس می تواند بهتر شود. به طور مثال برای فهمیدن درس شاهنامه آشنایی با فارسی میانه بسیار ...
مخالفت آیت الله گلپایگانی با ساخت مقبره برای حضرت زهرا(س)
خدا و این موهبت مختص پدر نبود بلکه رحمتی بود بر تمام مسلمین عصر) و کنیه وی را ابوالحسن انتخاب کردند. سید محمد باقر حتی در نامگذاری فرزندش هم از آداب و رسوم خاندان رسالت و ائمه طاهرین(ع) تبعیت کرد و برای فرزندش علاوه بر اسم، کنیه و لقب را هم برگزید. دعای مستجاب پدر پس از مراسم نامگذاری، پدر دست به آسمان بلند کرد و در حق فرزند دعائی نمود و آن را در پشت صحیفه سجادیه در ذیل تولد ایشان ...
گفتگوی 18:30/ حمایت جدی دولت از لایحه حمایت از معلولان
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، انوشیروان محسنی بندپی رئیس سازمان بهزیستی کشور گفت: همایش امروز درباره بررسی، بارنگری و ارزیابی سیاست گذاری ها و انچه تا به امروز در مورد عزیزان معلول در کشور در دست انجام داشتیم با پیام رئیس جمهور آغاز شد و رئیس جمهور در این پیام تاکید داشتند که این افراد زندگی سختی دارند. همچنین تاکید شده است علی رغم آنچه در دولت یازدهم و چند ماه دولت دوازدهم اقداامات ...