سایر منابع:
سایر خبرها
گزارشی از جشن تولد رضا رویگری
رضا رویگری با بیان اینکه از سال 72 فیلمنامه ای دارد که هنوز نتوانسته آن را بسازم، درباره وضعیت جسمی اش گفت: می توانم خودم راه بروم اما عضله های پایم درد می کند و موقع بلند شدن درد می کشم. فیزیوتراپی در این مملکت نیست که سراغ من نیامده باشد! وی افزود: دکترها می گویند به مرور بهتر می شوی. خودم احساس می کنم که بهتر شده ام اما این "مرور" خیلی زیاد دارد طول می کشد. این بازیگر در ...
شهیدی که جواز شهادتش را از امام رضا(ع) گرفت
خدا برایش عاقبت به خیری طلب کنم تا مبادا در برابر ائمه و حضرت زینب خجالت زده باشد . حب فرزند هم نگذاشت تا پای رفتنش سست شود همسر شهید موحد نیا از بی قراری و بی تابی وی در مورد رفتن به سوریه می گوید و ادامه می دهد تا زمانی که نتوانسته بود فرماندهان را برای رفتن مجاب کند در خانه آرام و قرار نداشت . حب به فرزند و خانواده هیچ گاه باعث نشد تا پای رفتنش سست شود و از زمانی ...
چقدر پستی! چقدر توقف! چقدر گندیدگی! تا کجا؟!
چشمش و دلش، با عکس های آن ها بازی می کند و لذت یابی می کند. همه این حرف ها در همان یک جمله یتمتعون است. کار آن کسی که از چهارچوب انسانیت درآمده، فقط دنبال کردن همین اموری است که به او لذت می دهد! به کجای او لذت می دهد؟ به عقلش؟ به قلبش؟ به فطرتش؟ نه به شهواتش! وقتی یک مقداری از این شهوات از بدنش خارج بشود، نجس است و خودش از بوی آن فرار می کند و لباس هایش را می برد و در ماشین می اندازد ...
سرانجام گورخواب های نصیرآباد بعد از یک سال
، همه می دانند ماجرای گورخواب ها را و فرمانِ نشئه، در میان بیابان، وسط نخاله های ساختمانی، درحالی که چُرت ظهرش را غریبه ای پاره کرده، از آن حرف می زند: ماجرای گورخواب ها را شنیده ام، خودم آن موقع کارتن خواب نبودم، هیچ کدامشان را هم نمی شناسم، دوماه است کارتن خواب شدم. فرمان خانه مجردی داشت با دوستش و وقتی به اختلاف خوردند، آواره بیابان شد. فرمان هر روز نزدیک به نیم گرم دوا (هرویین) می کشد، برای همان ...
نازلی عظیمی: از ایران تا تاسیس یک استارتاپ 100 میلیون دلاری در امریکا
این شغل من بیشتر وارد بیماری های خودایمنی شدم. روش ما این بود که راه های شکسته شده مخصوص سیستم ایمنی در مورد این بیماری را مورد هدف قرار دهیم. اما فکر کردم که کلید این کار، راه ها و سیستم های شکسته شده بود، و شما باید دارویی برای درمان آنها تهیه می کردید. آدامز: شما بعد از موسسه ی ملی سلامت کجا رفتید؟ عظیمی: من شغلی در مرکز پژوهش سرطانی فرد هاتچینسون در سیاتل برای خودم دست و ...
مهندس مسافرکش متهم به تعرض به زن سرطانی
به گزارش ، شرق نوشت: این زن گفت: من بیمار هستم و آن روز برای اینکه خودم را به خانه مادرم برسانم یک پراید را به صورت دربستی سوار شدم. در راه سر صحبت با راننده باز شد و با هم درددل کردیم. بعد متوجه شدم او بیراهه می رود. به او اعتراض کردم اما به حرفم گوش نکرد و در خیابانی خلوت نگه داشت و به سمتم آمد که من را مورد آزار و اذیت قرار دهد. مقاومت کردم و مشتی به صورتش کوبیدم، او هم من را کتک زد و بعد مورد ...
روایتی از زندگی 5 دانشجوی ستاره داری که انکار می شوند
به کارشناسی ارشد منع می شدند، دانشجویانی نیز بودند که در همان مقطع کارشناسی از تحصیل منع می شدند. این افراد کسانی بودند که به عنوان محروم از تحصیل شناخته می شدند و با توجه به اینکه جا انداختن این واژه ها (یک ستاره، دو ستاره و سه ستاره) سخت بود، برای افراد محروم از تحصیل و کسانی که به دلیل فعالیت نمی توانستند به ادامه تحصیل بپردازند لفظ ستاره دار اطلاق شد. در همین باره میزگردی با حضور 5 ...
سوءقصدی که به جان نورایی شد
نورایی در ادامه به دستمزدهای بازیگران اشاره کرد و گفت: پولی که به بازیگرها نمی دهند، اما اگر مبلغی را هم دریافت می کند، حقش است، چراکه ساعتها باید گریم شود، تمرین کند و یا منتظر صحنه بماند و بارها یک دیالوگ رو بگوید. همه چی در بازیگری سخت است حتی غذا خوردن. وی با بیان اینکه نقش های تاریخی را بیشتر دوست دارم، خاطرنشان کرد: به دلیل پتانسیل گریم و یا هر چیز دیگری پیشنهاد نقش های تاریخی به من ...
دادکان : انتخابات فدراسیون مهندسی شده بود
کی روش قرار دهند. تیم ملی ما باید بتواند از دوره های قبلی که به جام جهانی رفته، بهتر عمل کند. برای بازی با کرواسی 200 هزار دلار گرفتیم من خودم رییس فدراسیون بودم. باید بپذیریم که جوامع بین المللی به خاطر خیلی از مسائل نمی آیند با ما بازی تدارکاتی برگزار کنند. در ضمن بازی تدارکاتی را نباید امروز به فکرش باشیم. این ها از چند سال قبل در تقویم تیم های بزرگ ثبت شده است. باید ببینیم ...
رفاقت بابا و مسعود با شهادت محکمتر شد
بهارستانه : هوا بارانی است. زمین خیس شده و مرد میانسال کنار مزار شهید جوان نشسته و در نگاهش رازی موج می زند... شاید برای ما ایرانی ها که بهشت آبادهایمان پر از شهید است، تصویر شهید مصطفی نبی لو کنار مزار خواهرزاده اش شهید مسعود عسکری عادی به نظر برسد. یک عکس به ظاهر ساده اما با دنیایی حرف و معنی. برای درک بهتر این تصویر شاید بهتر باشد زندگی مردی را مرور کنیم که سال ها در طلب شهادت جبهه های جنگ را ...
علیرضا قربانی، حرفه ایِ با اخلاق موسیقی ایرانی
داشته باشم. برای مثال در این دو اثر به خواست و اصرار خودم از ثبت عکس از روی جلد آلبوم خودداری کردیم و همان طوری که می دانید تهیه کننده ها اصرار روی این مسئله دارند؛ البته حق با ایشان است که می گویند در معرفی کار خیلی مهم است که من گفتم روی سی دی بدون عکس باشد و عکس پشت سی دی چاپ شود. با حفظ تمام احترام این کار با نظر خیلی از تهیه کننده ها سازگاری ندارد چون آنها از منظر دیگری نگاه می ...
پای صحبت ابراهیم شیبانی / از برجام و بیت کوین تا FATF و بانک مرکزی
یا 900 نفر در جلسه از جمله رئیس جمهور، وزرا، مسئولان بانکی و نمایندگان مجلس حضور داشتند و من در آن جلسه گفتم در دوره ای که من بودم ذخایر چهار و نیم برابر و سرمایه بانک مرکزی ده و نیم برابر شده است و الان که دارم اینجا را ترک می کنم یک ریال یا معادلش از دارایی های ما بلوکه و تهدید نیست. شیبانی ادامه داد: زمانی که من در بانک مرکزی بودم سعی کردم همه ذخایر را غیردلاری کنم چون خیلی از ذخایر ...
قاریان قرآن علاوه بر ظواهر به ظرائف نیز بپردازند/صوت نقشبندی از عجایب اصوات عالم
...، وقت کم و فشارها و بازداشت ها، نهضت علمی داشته و شاگردان زیادی را نیز پرورش داده است و زندگی امام عسکری(ع) فصل بزرگی است که دوست دارم اینها در رسانه ها گفته شود، الحمدالله رسانه موفق است، اما چون ما دوست هستیم، گله مند نیز هستیم، چون دشمن گله مند نمی شود، می گویند که دوست می گوید گفتم، دشمن گفت می خواستم بگویم، ما دوست هستیم و می گوییم رسانه نباید حرف های ضعیف را پخش کند، رسانه است، دنیا دارد ...
شهید مدافع حرمی که بعد از شهادت گریه کرد + تصویر اشک ریختن
خودت بیاوری اش می توانم همه جای سوریه شما و بچه ها را با خودم ببرم. بی زحمت کارت را از همسرش بگیر... آخرین پیامک اش این بود می مانید یا بر می گردید؟ خانم عطایی می گوید: حرف آقا مرتضی را قطع کردم و گفتم اصلا از من نخواه، روی این کار را ندارم. ظاهرا همان موقع یکی از دوستان آقا مرتضی حرف هایش را شنیده بود و بعد از پیگیری، کارت را برای ما صادر کرده بودند. شب را در منزل شهید صدرزاده ...
حال و روز حاشیه نشینان خرم آباد که وسط شهر گیر افتاده اند
های 40 متری محله است. روی دیوار خانه، شیشه خرده ریخته تا دزد خانه را نزند. 30سال است ساکن محله است. بزرگ شده همین جا: قرار بود شهرداری خانه ها را بخرد که مردم بروند جای دیگری . شهرداری می خواست اینجا اداره بزند، ساختمان بسازد. یکی هم ساختند؛ کمپ بهزیستی است. همه چیز را نیمه کاره رها کردند. ما نفروختیم چون به قیمتی که می خواستند بخرند، حتی نمی توانستیم خانه ای اجاره کنیم. الان این آب را نگاه کنید ...
بچگی کردم ، دست خودم نبود !
خواست تا به او کمک کنم. من شوکه شده بودم و نمی دانستم چه کار کنم. ترسیده بودم و تمام بدنم می لرزید. من رضا را مثل برادرم دوست داشتم.گوشی را برداشتم و با مرکز 115 تماس گرفتم موضوع را گفتم که اعلام کردند تا رسیدن به محل 10 دقیقه طول می کشد سجاد دوست دیگرم گفت بیا خودمان او را برسانیم بیمارستان. خانه پر از خون شده بود و حال خوبی نداشتیم و بعد با خاله ام تماس گرفتم و از او خواستم که خودش را سریع به خانه مادربزرگ برساند و خون ها را از روی زمین تمیز کند. ...
ستاره نیکبخت سال های دور: به جامعه آسیب نزدم
...! همه چیز شده رابطه. نباید از این فوتبال کثیف توقع داشته باشی. راستش این روزها سرم به مدارس فوتبالم گرم است. کارم را می کنم. راضی هستم و زیاد خودم را درگیر چیزهای دیگر نمی کنم. دنبال رابطه نبودم و نیستم با کسی برای مربیگری حرف زده ام؟ نه اصلاً. من از زمان بازیگری ام همین طوری بودم. با مربی ام هم حرف نمی زدم. من همیشه خودرأی بودم. نمی دانم حالا بخواهم زنگ بزنم به مربی ...
رفیعی: لیگ قطر را به خاطر پول انتخاب کردم
که در لیگ قطر به دست آورده ای بگو. بازی در قطر تجربه جدیدی بود. این اولین باری بود که من خارج از کشورم بازی می کردم. می خواستم چیز جدیدی در فوتبال یاد بگیریم. در قطر به دنبال این بودم تا باز هم خودم را اثبات کنم. مردم قطر مهمان نواز هستند و من هیچ مشکلی این جا نداشتم. بعد از حضور در الخور در شروع فصل فهمیدم که کیفیت بازی ها بسیار بالاست. علاوه بر آن نکته مهم تر آن که تمام امکانات این جا ...
مرد تبریزی به جای آب میوه، محلول لوله بازکن خورد!
به گزارش شبکه خبری تهران نیوز ، نخستین روز کارآموزی ام، به مأموریتی اعزام شدم که تلخی خاطره آن هرگز از ذهنم پاک نمی شود. مرد میانسال محلول لوله بازکن را به جای آبمیوه خورده بود. ترم آخر کاردانی فوریت های پزشکی بودم، براساس برنامه تحصیلی باید برای کارآموزی به یکی از پایگاه های اورژانس تبریز می رفتم. با هماهنگی های انجام شده با استادم آقای اسماعیل نوروزی، برای نخستین شیفت کارآموزی ام به ...
مردی که اشتباهی محلول لوله بازکن خورد
تیپ باشم شلوار شیک سورمه ای رنگ و گران قیمت پارچه ای خریدم و با ظاهری آراسته روانه پایگاه شدم. همکاران شیفت آن روز؛ داورنیا و حامدی از همکاران با سابقه اورژانس تبریز بودند. بعد از سلام و احوالپرسی و آشنایی مختصری با شرایط و ضوابط کاری و تجهیزاتی آماده کار شدم اما استرس و ترس عجیبی دردلم بود. در فکر و خیال خودم بودم که ناگهان صدای اپراتور مرکز بی سیم آمد و آقای داورنیا با ضربه ای به ...
اولین جلسه فاطمیون و هیأت هایی که به سوریه ختم شد
...: موقع رفتن گفت: خانم! اگر من رفتم و شهید شدم مواظب بچه ها باش. بچه هایمان را طوری بار بیاور که راه پدرشان را ادامه دهند. من هم همه تلاشم را می کنم بچه ها را طوری تربیت کنم که مثل خود حاج رئوف شوند. من که حاجی را از دست دادم، سه تا حاج رئوف در خانه دارم. خودم مثل حاج رئوف، زینب هم یک حاج رئوف و زهرا هم یک حاج رئوف دیگر. اگر یک حاجی را از دست دادم. چند حاج رئوف دیگر دارم که راه او را ادامه می دهند. خوش به سعادتت حاجی! او فدایی بی بی زینب(س) شد. من او را به حضرت زینب(س) سپردم. انتهای پیام/ ...
غائله ی بیسوادی را بایستی جمع کنیم/ باید ترتیبی داده شود که گذراندن دوره ی ابتدائی برای همه الزامی شود
...، امکان مادی ندارد، باید کمک کنیم تا بتواند برود. این، عدالت است؛ یعنی امکان را در اختیار همه باید قرار داد. یک وقتی من به جوانی که تحصیلاتش را ادامه نداده بود، بر حسب عادت گفتم: چرا تحصیلاتت را ادامه ندادی و مشغول کسب و کار شدی؟ جواب سربالائی داد؛ من یک خرده اصرار کردم - شغلی که او داشت، شغل خوبی هم هست - با همان لهجه ی مشهدی گفت: این کار، تو خونِمَ. جزو خونش است؛ جزو وجودش است. بگو خیلی خوب ...
چگونه یک پزشک با مرگ اطرافیانش کنار می آید
صادقانه ترسیم می کنند؟ سیذارتا: فکر می کنم آ ن قدر فشار و تنگنا هست که... هنری: به همین دلیل من کاملا درک می کنم. بیشتر دوران کاری ام را با احتمال دادن و ریسک کردن روی تومور مغزی بیماران سپری کرده ام. سیذارتا: فکر کنم مسئله دشوار همان کلمه صادقانه باشد. هنری: دقیقا. سیذارتا: این همان موضوعی است که از اولین کتابتان برداشت کردم و به آن ایمان دارم: ارتباط بین پزشکان و ...
چگونه امام حسن عسکری تشیع را در عصر استبداد حفظ کرد
او منقلب شده و در عبادت و مناجات به مراحل عالی قدم گذاشته اند. سپس آندو زندانبان را فراخوانده و در حضور عباسیان از حالات امام عسکری علیه السلام سؤال کرد و آنان گفتند: ما چه بگوییم در مورد کسی که روزها روزه می گیرد و همه شب به عبادت می ایستد و به غیر ذکر و سخن خدا هیچ سخن دیگری بر زبان نمی آورد و هنگامی که به ما نظاره می کند، بر بدن ما لرزه افتاده و کنترل خود را از دست می دهیم! وقتی عباسی ها چنین ...
با بیماری مبارزه نکردم، دوست شدم
درمان قطعی ندارد. بله. درمان قطعی ندارد، اما من حرکتم را شروع کرده بودم. مثلا می رفتم حمام، بیرون می آمدم، موهایم را شانه می کردم، جلوی آینه می ایستادم و با خودم شروع می کردم به حرف زدن. چه می گفتی؟ می گفتم من محمد هستم، چه چهره خوبی دارم، چه همسر خوبی دارم، چه بچه های خوبی دارم. خدایا، شکرت. راستی یک چیز دیگر هم راجع به این بیماری می گویند. به آن می گویند بیماری زیبارویان ...
افراد گمشده را اینجا پیدا می کنید
بودم و اخبار را دنبال می کردم. در همین جریان عکس بچه ای را دیدم که او هم گم شده بود ولی صفحه ای که عکسش را منتشر کرده بود، مخاطبان زیادی نداشت و هیچ هشتکی هم در صفحه نبود. نمی دانم چطور شد که این عکس را در گوشی خودم ذخیره کردم، اما همان لحظه اینترنت قطع شد و من نتوانستم از صاحب صفحه اطلاعات بیشتری بگیرم. اما روی عکس شماره تلفنی بود و من که خیلی با ماجرا درگیر شده بودم، با آن تماس گرفتم. تلفن را آقایی ...
کوشک جلالی دنیای مرا کُن فیکون کرده است
فرهاد باغشمال اشاره – معصومه حبابی متولد سال1367 است. دپیلم رشته نقاشی و کارشناسی کارگردانی تئاتر را از دانشگاه نبی اکرم تبریز دارد و اکنون هم در مقطع کارشناسی ارشد در همان رشته در حال تحصیل است. پیانو می نوازد و علاقه اصلی اش نیز برای تحصیل در دانشگاه، رشته موسیقی بود که به قول خودش؛ شانسی شانسی تئاتر را برای ادامه تحصیل انتخاب کرده و از ترم سوم علاقمند جدی تئاتر شده است. شروع فعالیتش ...
زمانی برای گریستن گلها
آموزانش شاد و سالم باشند، ثبت نام نماید، شاید که با دیدن بچه ها و نشاط آنان حالش بهتر شود را به یاد دارم، ... امروز صبح خبردار شدم که حال عبدالحسن رو به وخامت گذاشته و در بیمارستان شفا بستری است، ازخودم خجالت کشیدم که چرا در این چهار ماه سراغی از او نگرفته ام و چه مسلمانی هستم که فقط در حد وظیفه و آنهم وقتی کسی با پای خودش مراجعه میکند، پیگیر کارش میشوم، با تعدادی از همکاران ...
طنزی به بزرگی یک کشور
پایگاه خبری گُلوَنی ، نسیم نوحه خوان : همزمانی صدای جیغ زن همسایه و صدای زنگ موبایلم مرا سراسیمه کرد و با خیال زلزله چنان خودم را به کوچه رساندم که رفیق پشت خطیام فکر کرده بود در مسابقات دو صبحگاهی شرکت کرده ام. بعد از اینکه متوجه شدم زن همسایه سهم کتک روزانه اش را از همسرجان دریافت می کند شنیدم که شاگردم گفت بدو بیا که مغازه ات جزغاله شد. همچنان که در حال دو بودم ماشین هم گرفتم که ...
با 20 میلیون فقیر و 11 میلیون حاشیه نشین چه کنیم؟
...؛ شاید از مسجد تا اولین کفش فروشی دویست متر هم فاصله نباشد، اما وقتی این دویست متر را با دمپایی لنگه به لنگه می روم، در واقع تمام آوارهای عالم بر سرم خراب می شود. درصورتی که شاید هیچ کس به من نگاه هم نمی کرد، اما این مهم نیست که آیا کسی نگاه می کند یا نمی کند. مهم آن تفسیری است که من از این وضعیت و موقعیت دارم. آنجاست که خودم را نمی توانم بپذیرم و به گونه ای خود مطرود سازی صورت می گیرد. ...