سایر منابع:
سایر خبرها
جملاتی که مردان هیچ علاقه ای به شنیدن آنها ندارند
نشان می دهند. اما این دلیل قانع کننده ای نیست که همه مردها را در یک دسته بگذارید و به راحتی در موردشان قضاوت کنید، به خصوص اگر آن فرد، شریک زندگی تان باشد. همسر شما نباید احساس کند که شما او را با دیگر مردها مقایسه می کنید. در واقع او از این رفتار غیرمنصفانه شما رنجیده خاطر خواهد شد. جمله تو هم مثل بقیه مردها هستی این حس را به طرف مقابل تان می دهد که هیچوقت نمی تواند خودش را پیش شما ثابت کند. پس به ...
پیام تبریک تولد برادر (تولدت مبارک داداش جونم)
...: مرا بفرست که مظهر ایستادگی ام. بید گفت: مرا بفرست که مظهر ادبم که همیشه سر به زیر دارم. ناگاه قلبم را دیدم که بهترین دارایی من است. گفتم: قلبم را می فرستم چون او خود زیباست، مظهر ایستادگی ست، سربه زیرو با نجابتست. تولدت مبارک برادرم *** هرکسی هرچه می خواهد برادرش را دوست داشته باشد، من از همه آنها و تا بی نهایت تو را دوست دارم. تولدت مبارک برادر گلم *** ...
در ربیع الاولِ هر سال با گلبانگِ نور
ثمرش را آخر در شکوفا شدن مذهب دید معصومه مرادی --------------------------------------------------------------------- قرار شد که بیایی و از ستاره بگویی صدای پنجره باشی و از نظاره بگویی تمام قصه ی درد هزار و یکشب ما را بدون آنکه بخوانی به یک اشاره بگویی نشان صبح همین بود ،همین که "حی علی العشق" تو با صدای سپیدت به ...
جهاد ادیبان پارس برای آزادی قدس
خار چشم دشمنان آب و خاک و دین ست خاک تو چو سرمه در چشم مقاومت باد ای که تربتِ تو نور چشم مومنین ست بر تنت هزار زخم نابجا عیان ست این تنت که آشنا با انفجار مین ست تو بگو چه الفتی بین خودت و سنگ ست مثل موشکی که پرتابش چه سهمگین ست صهیونیزم ای چپاولگر به خاک غزّه سایه ات چه شوم؛چون یک لکّه بر جبین ست ای به اصطلاح ...
بازی مرگ بازی زندگی
. من تنها تلاشم بهترشدن روزبه روز است و قطعا زمانی که فوتبالم تمام شود، فرصت کافی برای فکرکردن به چنین مقایسه هایی را خواهم داشت. پس بگذاریم حالا مردم درباره این مسائل حرف بزنند. قبول داری رابطه ات با زادگاهت آرژانتین همواره بر مدار عشق- نفرت حرکت کرده؟ نه؛ چون می دانم ما آرژانتینی ها همیشه با ستارگانی که برای عظمت آرژانتین می جنگند، خوب رفتار کرده ایم. اما همیشه در بین مردم کسانی هستند ...
افسانه نیما
زندگی ناگواری که در آن هستی! چنین شد که بار دیگر شاعر جوانِ یوش عزم پایتخت کرد تا به پشتوانه شکستی که از عشق متحمل می شد، شاعری را از نو بگیرد. بار دیگر باید گفت: پشت هر شاعر موفقی، معشوقه ای حضور داشته است. پس بار دیگر؛ بدرود یوش، سلام تهران... اپیزود دوم؛ جنگ و جنگل، افسانه و قصه رنگ پریده! برادر عزیزم! من رفتم و ممکن است دیگر مرا نبینی. تمام آرزو های خودم را وداع می ...
"خانه کاغذی"، عشق با طعم روزنامه نگاری
طرف مهدی داوری و علی باذل که در پل چوبی با هم همکاری داشتیم، ماجرای خانه کاغذی مطرح شد. مهدی صباغ زاده فیلمنامه ای داشت و آقای داوری گفته بود خسرو نقیبی می تواند این قصه را به سرانجام برساند. یعنی فیلمنامه مهدی صباغ زاده آماده بود؟ بله، چند بار با آقای حسین قلی زاده نوشته بودند، ولی به نتیجه دلخواه نرسیده بودند، چون یک طرف قصه مسئله روزنامه نگاری و طرف دیگر عشق مطرح است و آقای ...
وقتی باردار شدم با مجید بدون شرط ازدواج کردم
طفل معصوم مثل سرنوشت خودم ضایع بشود. اما احساس می کنم به آخر خط رسیده ام و چون تنها بودم و نمی خواستم تصمیم عجولانه ای بگیرم از کارشناس مشاوره پلیس کمک خواستم. زن جوان آهی کشید و افزود: چند سال قبل پدر و مادرم به خاطر لج بازی و غرور هردوی شان از هم طلاق گرفتند. مادرم به شهر پدری اش رفت و من با پدرم بودم. او با زن دیگری ازدواج کرد. نا مادری ام چشم دیدن مرا نداشت. من خیلی سعی می کردم خودم را به ...
چه می دانستم روزی تابوتش را به دوش می کشم!
را در رخت دامادی ببینم. فقط 15 روز به اتمام خدمتش مانده بود. بار آخر که می رفت برادرش گفت: علی اصغر خیلی کم مانده خدمتت تمام شود. در این مدت کوتاه مراقب خودت باش. علی اصغر هم جواب داد: جنگ برای همه است. چون من خدمتم تمام می شود که نمی توانم خودم را قایم کنم. باید وسط معرکه جنگ باشم. آخرین مرخصی اش را خوب به یاد دارم. آمد و دست مرا بوسید و روی چشمش گذاشت و گفت: مادرجان شما روی چشم من جا ...
شهیدی که نویسنده بود
به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) ، شهید مهدی رجب بیگی در بهمن سال 1336 در شهر دامغان بدنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی را به همراه خانواده اش در تهران سپری کرد. در محله های فقیر نشین تهران، طعم فقر و محرومیت را از همان آغاز نوجوانی به وی چشاند. مهدی تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را نیز در تهران گذراند و به علت استعداد فوق العاده ای که داشت، همواره از دانش آموزان موفق مدارس محسوب می شد. وی از همان ابتدا علاقه ب ...
بهداد سلیمی بخاطر مردم و وزیر خداحافظی نمی کند
این محبت مردم، بزرگان و مسئولان را می بینم، راغب تر می شوم تا به مسیرم ادامه دهم. مطمئنا اگر روزی مردم به من بگویند که به درد وزنه برداری نمی خوری، خیلی زود خداحافظی ام را عملی می کنم؛ چون از وزنه برداری هیچ چیز نصیبم نمی شود و فقط به عشق مردم است که تا الان هم ادامه دادم. پس با این وضع المپیک 2020 هم بهداد سلیمی را خواهیم دید؟ شرایط زندگی و آسیب دیدگی های من طوری نیست که ...
ستارگان مجازی (پنجشنبه 14 دی 96)
خیلی ها از این اوضاع قلبم به درد اومده و امیدوارم زودتر آرامش و حس خوب برقرار بشه ، و اینکه حتماً در این رابطه مطلبی نوشته بشه یا نه کاملاً شخصی هست و به کسی مربوط نمیشه ، در هر صورت تا قبل از قضاوت و اظهار نظر به خودتون مربوطه ، ولی بعد از اون به ما . پس خواهشاً .... ممنون به امید دیدار در همه کنسرت هام و اینکه وظیفه خودم میدونم تا اونجای که در توانم هست انرژی مثبت و حال خوب منتقل کنم و خدا کنه ...
متن تولد دخترم (دختر گلم تولدت مبارک)
سال ها گونه ای دیگر زندگی کرده ام. سال ها مد و رنگ سال برایم بی معنی بوده است، پس حق بده حرفت را نفهمم وقتی می خواهی در روز تولدت همه چیزت را با هم ست کنی. نه اینکه تولد تو برایم مهم نباشد. مگر روز زاده شدن میوه دل یک مادر می تواند برایش مهم نباشد؟ دخترم! تو ثمره زندگی من هستی و بخشی از من در وجود تو است. کاش شادی بودن با دوست هایت آنقدر زیاد باشد تا بعد از رفتنشان اختلاف فکری خودت را با من از ...
آیت الله علوی بروجردی: عقاید مهدویت بین حوزویان جا نیفتاده است/ لزوم تدوین کتاب جامع مهدویت/ حوزه بیش از ...
ابوالحسن روحانی، در مجلس آقای بروجردی، همین اشکال طلبگی مرا که به آقای طباطبایی می کردم به آقای بروجردی وارد کرد و گفت حالا که آقای یگانگی این همه به شما اظهار ارادت دارد به او امر بفرمایید که مسلمان شود. آقای لرزاده می گفت آقای بروجردی وقتی ناراحت و عصبانی می شدند صورت و گوش ایشان قرمز می شد. خود من هم دیده بودم. چون ایشان وقتی فوت شدند من 10 سالم بود. آقای بروجردی از شنیدن آن حرف عصبانی شدند و ...
وجود فضای ایرانی در سریال “سایه بان”
می خواهند خود را به رخ دیگران بکشند و همه آرزویشان داشتن اموال زیادتر، به رخ کشیدن، کوچک کردن و تحقیر دیگران است. به هر حال در کشور ما عده ای آدم ها می باشند که یک شبه به سرمایه های کلانی رسیدند و این انتقالی طبقاتی آدم ها را دچار بروزهای اخلاقی و رفتاری می کند و چون خودشان هم بحران زده می باشند به این شکل می شوند و تفتی این خصلت را خوب درآورده است. محمد عمرانی را در کمتر کارهایی با بازی زیرپوستی ...
نیما: من دانم و شهریار می داند چیست!؟/ پاسخ نیما و شهریار به پیشنهاد خودکشی که توسط صادق هدایت مطرح شد
نیما تعریف کرده است. او در یکی از خاطرات خود اشاره می کند که نیما برای برقراری رابطه عاطفی صمیمانه تر با همسرش از او مشورت خواسته است. او می گوید: نیما گفت: خانمِ آل احمد! جلال چکار می کند که تو آنقدر با او خوب هستی؟ به من هم یاد بده که من هم با عالیه همان کار را بکنم؟ من گفتم آقای نیما! کاری که نداره، به او مهربانی کنید، می بینید این همه زحمت می کشد، به او بگویید دستت درد نکند. در خانه من چقدر ...
شعر طنز : بی تو، ای دلبر! اطویی نیست بر پیراهنم
عنکبوت تارهای تیرهای دور سر خودمی تنم چون به جای تو، خودم را می زنم هر دم کتک حال، ظلمانی تر از یلداست روز روشنم درد هجران را کنون حس می کنم، ای نازنین! چون که دور از تو، کنون تنها و بی دعوا منم ای خدا! هرگز نباشد از زنش مردی جدا مثل من که مانده ام یک هفته ای دور از زنم بی تو، ای دلبر! چه کس را من دهم هر لحظه فحش؟ در فراقت ...
فقر و خشکسالی، چگونه بیرجند را آباد کرده است؟
ایران آنلاین / از نانوایی بیرون می آیم و رنگ خاکستری خانه های بی نظم و تو سری خورده امیرآباد را می بینم که آرام آرام جلوی چشمم به تصویری مات تبدیل می شوند. در حاشیه بیرجند، مرکز خراسان جنوبی، می شود تمام مردمی را که از روستاهای خشک و بی آب استان فرار کرده اند دید. زمین های زراعی و خانه و زندگی را رها کرده اند و به امید کارگری یا شغلی که منبع درآمدی بخور و نمیر باشد، به روستاهای اطراف بیرجند آمده ...
هوا دو نفره بود و او تنها رفت!
عین حال، حق گرفتنی و مطالباتی از این دست که یک مرکز درمانی؛ فرق درد قلب و دل درد را بداند؛ خواستی است، معمولی و ستاندنی. شاید با اندکی توجه و کمی وجدان کاری، امروز قلبی نمی ایستاد و خانواده ای اینگونه، آه و فغانی -و چه بسا لعنی- نمی فرستاد. راستی؛ این هم که حدیثی است تکراری! روز قبل دردی ترا فرا می گیرد و به بیمارستان می روی و می گویند طوری نیست؛ اما همان شب، دقیقا همان طوری می شوی که قرار بوده ...
چرا خداوند انسانها را امتحان می کند؟
رفتار او آگاه شود؛ زیرا او به همه چیز آگاه است. اگر خدا کسی را آزمایش می کند برای آن است که هر کسی با عمل خودش نشان دهد که در چه مرتبه ای از انسانیت است و دیگر در قیامت، کسی بهانه نیاورد که خدایا! اگر مرا آزمایش می کردی، من کارهای خوب انجام می دادم. خدا خواسته که مردم به این دنیا بیایند و با انجام کارهای خوب یا بد، خودشان بهشت و جهنمشان را بسازند. خدا می داند که ما ...
رابطه همسرم و زن جوان را به چشم دیدم!
رفتارهای همسرم به یکباره تغییر کرد، کمتر به خانه می آمد، دیگر از آن اخلاق خوب خبری نبود، مدام بهانه جویی می کرد و من این خلق و خو را به حساب خستگی کار می گذاشتم و نهایت سعی خود را می کردم تا زمانی که به خانه می آید آرامش لازم را برایش مهیا کنم ولی هرچه من بیشتر سعی می کردم کمتر می توانستم او را راضی کنم. انگار این کارها همه وظیفه من بود. روزی که داشتم به خاطر این مساله با خواهرم درد و دل می ...
راهپیمایی گسترده مردم انقلابی شهرهای مختلف در محکومیت اغتشاشات/بیعت دوباره مردم با انقلاب و ولایت فقیه ...
. خیزش استکبار ستیزانه دزفولی ها همه شهرهای خوزستان امروز رنگ و بوی یکپارچگی به خود گرفت و بار دیگر شکوه وحدت را جلوه گر ساخت. مردمان دزفول این شهر همیشه مقاوم و ایستاده در صحنه های حق علیه باطل نیز از قافله خوش الحان "الله و اکبر، جانم فدای رهبر" جا نماندند و با خیزشی استکبار ستیزانه بار دیگر ولایتمداری خود را ثابت کردند. نمایش ارادت مردمان ایذه به نظام ...
پای صحبت خانواده ستایش یک روز پیش از اعدام قاتل دخترشان مادر ستایش قریشی: شاید اعدام مانع تکرار حوادث ...
فردا مرا چو قصه فراموش می کنی حکایت صفیه است؛ حکایت همسرش. حکایت نفیسه، منیراحمد، رحیمه، ستایش و الیاس. حکایت فراموشی خانواده ای که باز مانده بعد از تمام شدن دخترش؛ ستایش قریشی. اصلا مسئله بودن یا نبودن قریشی ها، گوش دادن به قصه دل است. به قصه دل هیچ کدامشان اما کسی گوش نکرده است مگر با قبول فرضیه فردا چو قصه فراموش کردنش. قصه ای که شاید حوالی تابستان 95 فراموش شده است؛ یک سال و 6 ماه ...
وععه ! ماشینا کی خریدن اینا
رفتم یک ژیان مهاری خریدم.هفته اول سوار شدم، هفته دوم تگرگ شدیدی بارید. سقف ماشین مثل سماخ بالون (آبکش ) سوراخ سوراخ شد.فردای آن روز به تعمیر گاه مراجعه کردم دیدم صف کشیده اند برای سقف ژیان ...تعمیر کار گفت: بر هر که بنگری به همین درد مبتلاست تا یک ماه سقف ماشین سوراخ سوراخ بود. این سان روف که الان مد شده،ژیان ما برای یک ماه داشت.ظهر ها خوب بود آفتاب مثل بازارهای میدون کهنه می تابید داخل.اما وقتی ...
بازی هایی برای خانواده در آخر هفته
حتی اعضای ادبیات فهم اتوبوس هم از درک خلق چنین داستان جذابی انگشت به دهان مانده اند. بداهه پردازی نوعی تمرین نمایش یا نمایشنامه خوانی. آنهایی که تماشاچی حرفه ای و پایه ثابت تئاتر هستند، منطق بازی را بهتر درک می کنند. ابتدا کسی که کمی از منطق قصه پردازی و شخصیت پردازی های داستان ها و فیلم سر در می آورد، یک موقعیت اولیه می گذارد. مثلا می گوید این اولین باری است که به خانه فرهاد و ...
روایتی کمتر شنیده شده از بهترین فیلم بد دنیا
.... شاید حرفم گیج کننده به نظر برسد یا فکر کنید که دارم از یک کنایه مکنیه دم می زنم و دستتان انداخته ام. اما The Room، درخشش نافذ و کورکننده اش و جذابیت بیمارگونه اش حقیقتی غیرقابل انکار است؛ همین بس که تا به امروز به یکی از شناخته شده ترین Cult Filmهای تاریخ تبدیل شده و می توانید همه جای اینترنت مستندهای پر طول و تفصیلی حول محور این فاجعه سرگرم کننده بیابید. نمی خواهم درمورد فضاحت و ...
ماجرای توهین به حاج آقا مجتبی در بازار و واکنش ایشان
کلیدهای تربیتی حاج آقا این بود "چیزی را که عمل نمی کرد دیگران را به آن توصیه نمی کرد" چیزی را می گفت که خودش به آن عمل می کرد و برای همین ما راحت می پذیرفتیم و راحت در جان ما می نشست. سپس فرمودند که "گفتم اگر به تو نگویم نسبت به تو جفا کرده ام و خواستم چیزی را که به ذهنم آمده است را به تو بگویم چون خودم این کار را کرده ام خواستم به تو هم بگویم." ***ماجرای تشریف فرمایی حضرت زهرا به منزل ...
شعر درباره همسر (شاعرانه با شریک زندگی)
محنت هجر تو گفتم که نبینم، دیدم هر سر موی مرا از تو امید دگر است وه که با این همه امید بسی نومیدم مهره مهر تو از کام دلم بیرون جست بس که از زلف تو چون مار به خود پیچیدم فکر نوشین دهنت بودم و شیرین سخنت هرچه می گفتم و هر نکته که می سنجیدم من اگر سبزه خط تو نبویم چه کنم برگ سبزی است که از باغ محبت چیدم حاصلم هیچ ...
نامه وکیل امیرحسین به مادر ستایش برای درخواست بخشش - دفاعیه آخر: از امیرحسین بگذرید!
خدایش شناور هست بخشش و مهربانی را بر گزینه های بدیل برتری دهد و ای بسا همین توقع کودکانه را نیز از مادر و پدر مظلوم خویش داشته باشد. و اکنون مقطع دفاعیه ام در این مرحله پایانی؛ که چوبه دار قد برافراشته و دهن برگشوده و مترصد بلعیدن امیرحسین هست. نه مجال شرح آن قصه پرغصه و طاقت سوز هست و نه مقال بحث و فحص حقوقی؛ اولی را با درد استخوان سوزش زیسته اید و دومی را هم کرارا و مرارا گفته ام و ...
مباد لحظه ای ازیادتان جدا باشم(چشم به راه سپیده)
...، همه گویند به انگشت اشاره الا این عاشق بیچاره دلداده دلسوخته ارباب ندارد... تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی، شده ام باز هوایی... گریه کن، گریه و خون گریه کن آری که هر لحظه مرثیه را خلق شنیده هست شما دیده ای آنرا و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش خیز مصیبات بلند هست، به گستردگی ساحل نیل هست، و این ...