سایر منابع:
سایر خبرها
زن پس از جدایی مفقود شد
خواهرانم در کرج زندگی می کند و خواهر دیگرم ازدواج کرده و همراه شوهرش در تهران زندگی می کند و من هم دانشجوی دانشگاهی در گیلان هستم. مادرم پس از جدایی این آپارتمان را اجاره کرد و تنهایی زندگی می کرد تا اینکه چند روز قبل با من تماس گرفت و گفت آپارتمان دیگری را اجاره کرده و قرار شد برای اسباب کشی به تهران بیایم و کمکش کنم. یک روز قبل به تهران آمدم و به خانه مادرم رفتم. عصر روز حادثه مادرم برای خرید به بازار ...
وقتی فهمیدم شوهر با زن روستایی در طویله است به آنجا رفتم و...
به دام می گذراندم. وقتی شنیدم همسرم در روستای محل زندگی شان چند راس گاو دارد خیلی خوشحال شدم و به ایوب پیشنهاد کردم در امور مربوط به گاوداری به او کمک کنم. همسرم از این موضوع خیلی خوشحال شد چرا که من آشنایی کاملی با دامداری داشتم و او پول یک کارگر را پس انداز می کرد. از آن روز به بعد علاوه بر انجام امور خانه داری در گاوداری همسرم نیز کار می کردم. یک سال بعد وقتی اولین فرزندم به دنیا آمد دیگر ...
قاتل پدر راحت به خانه رفت و آمد می کرد
با گلن در اطراف صومعه قدم می زدیم، از او خواستم دقیقا بگوید در آن روز دوشنبه ی سال 1978 چه اتفاقی افتاد. کل صحنه برخوردش با پدرم را کنار چشمه ای اجرا کردیم. گلن پرحرف، صادق و بی ریا بود و به نظر می رسید واقعا برایش مهم بود چه احساسی داشتم. به او گفتم اگر همدیگر را می شناختند، پدرم از او خوشش می آمد. گفت: نه فکر نمی کنم. آن موقع ها آدم عوضی خودخواهی بودم. شب بعد من با خانواده فلیت شام خوردم ...
مشق قهرمانی روی سکوی مادری
هشت ماهه اش این روزها جلوه خاصی به اردوی تیم ملی دو و میدانی جانبازان و معلولان داده است. او از فراز و نشیب های زندگی و جاده ای که او را دوباره به سکوی افتخار رساند، می گوید . روزی که ویلچرنشین شدم هنوز هم با تلخی از آن روز یاد می کند اما محکم و استوار می گوید امید به زندگی اش بعد از معلولیت بیشتر شده است و زندگی از نگاه او یعنی داشتن امید در همه لحظات. 34 سال قبل در خانواده ...
بهنوش طباطبایی؛ کتیِ شر و شور مسافری از هند
.... بله زمانی که کاملا از تلویزیون فاصله گرفتم تمرکزم را روی پیشنهادهای تئاتر گذاشتم و اولین کارم بازی در نمایش داستان یک پلکان در دراماتورژی و کارگردانی رضا گوران بود که برای همان نمایش نامزد بهترین بازیگر زن جشنواره فجر آن سال شدم و سال بعد هم با رضا گوران نمایش ابرهای پشت حنجره را کار کردم که باز هم برای بار دوم نامزد بهترین بازیگر زن جشنواره فجر شدم که البته هنوز برایم جای سوال است ...
گپ و گفتی خواندنی با موزه زنده مطبوعات کشور؛
تحلیلی تیتریک گفت: 9 ساله بودم که شاگرد دو روزنامه فروش شدم و شبها روزنامه ها را مقابل سینماها می فروختم و بعضا از استامبول تا پا منار تهران که منزل ما بود داد می زدم اطلاعات، آخرین خبر ، و زمانیکه که برخی همسایه ها به فرزندشان می گفتند زمان خواب است آنها پاسخ می دادند که هنوز ابرام اطلاعاتی نیامده و ساعت 9 شب نشده است. رنجبر با اشاره به اینکه سال 64 از تهران به کرج نقل مکان کرده است ...
شطرنج مثل چالش زندگی پیش روی ماست
به گزارش خبرگزاری فارس از بندرعباس، با خبرشدیم آرمان شاه زمانی از قهرمانان شطرنج استان فارس و میترا اصغری از قهرمانان شطرنج استان هرمزگان در سال جاری پیوند مقدس ازدواج خود را جشن گرفتند. به همین مناسبت با این زوج موفق ورزشکار مصاحبه ای انجام دادیم که باهم می خوانیم: آرمان شاه زمانی متولد 1368 و مهندس عمران در حال حاضر مربی مدرسه شطرنج استاد بزرگ قائم مقامی و میترا اصغری متولد 1374 و ...
جواد و 3 خواهر شهیدش در بهشت منتظر مادر هستند
شهادت رسیدند؟ اعزام دومشان 80 روز طول کشید. یک ماه در توپخانه دمشق بود. هر روز تماس داشتیم، اما بعد از آن خط و تماس ها کمتر و کمتر می شد. یک بار جواد عکسی فرستاد که روی تانک نشسته بود. چهره اش طوری به نظرم آمد که تا حالا آنطور او را ندیده بودم. در دلم گفتم چرا جواد اینگونه شده است؟ جواد واقعاً شبیه شهدا شده بود. این دلهره ام را بیشتر و بیشترکرد. شب عاشورا تماس گرفت و گفت زهرا برایم دعا ...
تجاوز پسر افغانستانی به سه دختر نوجوان
جوی آب آمد. در آن جا او مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. بعد از آن هم گوشی موبایل و طلایم را سرقت کرد و متواری شد. با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تلاش برای شناسایی و دستگیری پسر جوان آغاز شد. درحالی که ماموران به دنبال ردی از این پسر بودند، بعد از گذشت سه روز، پدر شاکی بار دیگر با پلیس آگاهی تماس گرفت و گفت که این پسر را پیدا کرده است. او در این باره به ماموران ...
قتل هولناک یک زن درملاقات مرموز
رو شدیم. فیروزه نیزپس ازبهبودی نسبی گفت: سال ها قبل پدر و مادرم از هم جدا شدند. یکی از خواهرهایم ازدواج کرد، من هم که دانشجوی یکی از دانشگاه های شمال بودم به آنجا رفتم. خواهر دیگرم نیزبا پدرمان در کرج زندگی می کند. چند روزقبل برای دیدن پدر و مادرم آمدم. شب قبل مادر بزرگم و خواهرم خانه مادرم بودند و به او در جمع کردن وسایل خانه کمک می کردند. مادرم مستأجربود و باید خانه اش را عوض می کرد ...
نگاهی به مصائب بچه های طلاق
دعوت کنیم یا مادر سحر از دردسرهای فرزند طلاق و مشکلاتی که شاید اگر درد طلاق کشیده نباشیم به آن فکر هم نمی کنیم روایت می کند: یکی از مسایلی که هنوز هم بعد از 28 سال آزارم میده، بحث اینه که توی مناسبت ها بین مادر و پدر باید انتخاب کنیم . توی مراسم ازدواج برادرم، پدرم و خانواده ش دعوت نشدن و پدرم توی مراسم پسرش نبود . مادرم اختلالات عصبی خیلی جدی داره که همین باعث عدم ثبات روانیش شده . من با پدرم ...
بیکاری نتیجه شوم سیاست های پسابرجامی است/قاچاق سوخت و دست فروشی تنها مشاغل پیش روی جوانان سربازی
اشتغال را مهمترین وظیفه مسئولان دانسته و خطر بیکاری جوانان و توجه به تولید داخلی به جای واردات از دیگر کشورها را به تمامی مسئولان دولتی گوش زد کردند. نرخ بالای 50 درصدی بیکاری در سیستان و بلوچستان هر چند که مسئولان دولتی در برخی اظهار نظرها از اشتغالزایی برای700 هزار نفری در سال گذشته سخن گفته و آن را موفقیت های خود دانسته اند اما آخرین آمار از تعداد بیکاران در سال 95 نشان می دهد ...
دلربایی برای آقای شوهر اما در خیابان !
زیبا کنم تا همسرم چشم داشتی به زنان زیبا نداشته باشد و چشمش را سیراب کنم به همین خاطر چند سال پیش دوبار عمل جراحی بینی انجام دادم که یکبار عروسکی عمل کردم که دوباره به شکل سابق برگشت و مجبور شدم مجددا عمل کنم. من دختر نماز خوان و مقیدی بودم اما تنها بخاطر همسرم قید اعتقاداتم را هم زدم و تصمیم گرفتم کاشت ناخن انجام دهم. همچنین کارهای دیگری مثل بوتاکس و آرایش و لباس های مد روز را هم جزو جذابیت هایم ...
بهشت کارتن خواب ها کجاست؟
سال دارم. سه دفعه دستگیر شد اما دفعه آخر با دو نفر دیگر از دوستانش زمان حمل مواد دستگیر شد و حکم اعدام گرفت: حکم را که دادند پدرم پیغام فرستاد که طلاق زنم را می گیرد و دو تا دخترهایم را خودش بزرگ می کند. یادش هم می رود که بچه ای با اسم و رسم من داشته است. حکم اعدام بعد از چند سال شکست و 15 سال حبس گرفتم. در زندان خوش رفتار بودم بعد از 11 سال با ایدز آزاد شدم. پدر و مادرم که مردند اما ...
راز قتل زن جوان سر به مهر ماند
.... چند شب قبل از حادثه، برای دیدن مادرم به خانه او رفته بودم، امروز (روز حادثه) هم آن خواهرم که ازدواج کرده است، همراه مادربزرگم برای جمع کردن وسایل به کمک مادرم آمده بودند. بعد از رفتن آنها، مادرم به من گفت امشب میهمان دارد و اگر راحت نیستم از اتاق بیرون نیایم. من هم خوابیده بودم، حدود ساعت 10 شب بود که سروصدا شنیدم و از اتاق بیرون رفتم اما دیدم خبری نیست؛ برای همین به اتاق برگشتم و دوباره ...
مادر بی رحمی که می خواست پسر 18 ساله اش را به قتل برساند دستگیر شد
؟ چند سال پیش داماد ما سمانه را کنار دریا درحالی که حالش زیاد خوب نبود پیدا کرد و او را به خانه مادرم برد و قرار شد سمانه چند روزی را آنجا سپری کنه و بعد او را تحویل خانواده اش بدهند. من یک روز رفتم خانه مادرم که دیدم سمانه آنجاست، به این شکل شد که با سمانه آشنا شدن. او به من گفت: در خانه کار بنایی دارم و یک راننده که با خودرویم کار کند نیاز دارم. سمانه آن زمان همسر نداشت؟ خیر ...
روحانی در اینستاگرام با "زندگی طلبگی با طعم عسل"
اصلا مذهبی نبودند.ولی با یک آشنایی که با یکی از معلم هایم داشتم تصمیم گرفتم دینداری را انتخاب کنم و از آن زمان همیشه در ذهنم بود به همه نشان بدهم دینداری اصلا سخت نیست. دین آن طوری که شاید در ذهن عموم مردم باشد، خیلی سخت و بسته نیست. وجهه هایی هم دارد که شاید خیلی به آنها پرداخته نشده، بعد از ازدواج، چون همسرم یک طلبه بود و این ذهنیت باز در عموم وجودداشت که طلبه ها زندگی سختی دارند، با صحبت هایی ...
فرار 3000 دختر و 100 پسر از خانه در نیمه اول امسال!
...> لیلا یک دختر 17 ساله در تهران است که دو سال پیش از خانه شان فرار کرده؛ او در این رابطه به خبرنگار فردا می گوید: وقتی که 13 سالم بود، پدر و مادرم از یکدیگر طلاق گرفتند. مادرم که زندگی جدیدی تشکیل داد و به خاطر اینکه همسرش اجازه نمی داد ما را به خانه شان ببرد با ما قطع رابطه کرد، پدرم هم زن گرفت و یک نامادری بالای سرم آورد. لیلا ادامه می دهد: دو سال نامادریم را تحمل کردم. رابطه خوبی با هم ...
وقتی دختر 24 ساله تن به خواسته شرم آور مرد متاهل داد ...!
بستگانش سرشکسته شده است از من خواست برای آن که پدرم را در فشار قرار دهم خواسته شوم و شرم آور او را قبول کنم من هم در اوج نادانی و با اشتباهی بزرگ تر تسلیم او شدم اما چند روز بعد رفتار داود به کلی تغییر کرد و گفت در صورتی حاضر است با من ازدواج کند که از 2 فرزندش نگهداری کنم و مهریه ام تنها 5 سکه طلا باشد از این رابطه پنهانی خیلی ناراحت بودم اما دیگر به بیراهه ای رفته بودم که راه بازگشتی نداشت به ...
عادت های نویسندگی افسانه شعبان نژاد/ هنوز خردسال مانده ام
را برای نوشتن انتخاب می کنم و بعد از انجام دادن کارهای منزل معمولا شروع به نوشتن می کنم. اصولا شب زنده داری و بیدارماندن و نوشتن را دوست دارم. گاهی نوشتنم تا 3 بامداد به طول می انجامد، البته اگر کاری به سراغم آمده باشد. مثلا مجموعه شعری به نام یک شعر بی طاقت دارم با اینکه یک مجموعه شعر ممکن است حدود یک سال نوشتنش طول بکشد، اما وقتی اشعار این کتاب به سراغم آمدند فکر می کنم حدود 10 تا 15 روز تمام شد ...
انجام ماموریت در نخستین روز زندگی مشترک
شهید بگذاریم. چند روز بعد برای آشنایی بیشتر با این شهید بزرگوار راهی منزل وی شدم. در ابتدای گفت وگو همسر شهید از روزهای آشنایی و دورانی گفت که در یک خانه کوچک به همراه اقوام همسرش زندگی مشترکشان را شروع کردند. وی روایت کرد: روز خواستگاری تا عقدمان چهار روز طول کشید و هفت تیر ماه 60 ازدواج کردیم. سالروز ازدواج مان مصادف با ترور شهید رجایی و تحرکات منافقین بود. ماموریت های همسرم از نخستین روز زندگی ...
آبی مایل به صورتی ؛ جسورانه ای درباره ترنس ها
باشد یا تصویر او را هم استفاده می کنید؟ و گفتم اگر قرار است از او استفاده ای شود، من دوست دارم این نقش را بازی کنم. چند روز بعد ساناز بیان گفت که در مورد پیشنهاد من فکر کرده و می خواهد این نقش را بنویسد و گفتند اگر دوست داری می توانی آن نقش را بازی کنی، و برای من بسیار خوشایند بود و خیلی خوشحال شدم. در مورد فعالیت های خانم مریم ملک آرا چه تحقیقاتی کردید و او برای ترنس ها چه اقداماتی کرده ...
در خانه زن دوم پدرم دوربین نصب کردم و راز شوم او را به دادگاه خوی بردم و ..!
به من نگفته بودند، نمی دانم. روز بعد سراغ مریم رفتم و پرسیدم پدرم سلاح داشت؟ رنگش پرید و زبانش قفل شد. با همان حالت گفت نه... سلاح نداشت... برو از برادرهایت بپرس... دو روز بعد، دوباره صدایش کردم و این بار فیلم دوربین را به او نشان دادم. باز هم حرف های قبلی اش را تکرار کرد، اما دیگر برای من همه چیز برملا شده و مطمئن شده بودم قاتل پدرم، کسی جز مریم نیست. از طرفی پدرم در زمان حیاتش، دو بار ...
اردوگاه ما، جهنمی بود در دل عراق!
مان تمام شد، ما را به مرخصی فرستادند. آخرین اعزامی که داشتی کی بود و به کجا؟ سال بعد بود که با خودم عهد کردم، این بار که به جبهه اعزام شدم، دیگر برنگردم و آنقدر بمانم تا یا شهید شوم و یا با پیروزی به شهرم برگردم، لذا در طول اعزام بعدی که در جبهه بودم، یک بار به من مرخصی دادند و من قبول نکردم و برنگشتم تا بهانه ای پیدا نشود که از آمدن به جبهه ها منصرف شوم. آن روز ها اواخر خردادماه 65 بود و ما در ...
حضرت زهرا (س) را واسطه پیدا شدن پیکر نوید کردیم
تا ازدواج کند. از حضرت زهرا (س) و ام البنین خواستم تا کمکش کنند. 18 روز بعد نوید به مدد معصومین و وساطت شهید رسول خلیلی ازدواج کرد. عید نوروز امثال و لحظه سال تحویل، روز ولادت حضرت زهرا در شهر اهواز، شب های احیا در تهران و حتی تا یک شب قبل از اعزامش به سوریه، همراه با همسرش کنار خانواده با هم بودیم. *** شهید نوید صفری با کدام شهدا ارتباط معنوی برقرار می کرد؟ سید حسن ...
نقشه شوم آرمین برای دانشجوی دختر شهرستانی / این دختر پولدار بود و!
زن 33 ساله ای که به اتهام فریب در ازدواج و جعل امضاء از همسرش شکایت کرده بود درحالی که عنوان می کرد فریب ظاهرسازی و حرف های جذاب آرمین را خوردم به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: مدتی پس از آن که مقطع متوسطه را به پایان رساندم دوباره تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم. آن روزها در یکی از شهرهای شمالی زندگی می کردم که در یکی از دانشگاه ها شهر دیگر پذیرفته شدم و برای ادامه تحصیل به این آمدم. پدرم از وضعیت مالی خوبی برخور ...
روایت حماسه 35 سال جانبازی
و حواسم را جمعِ خنثی کردن مین کرده بودم که یک دفعه: بمب...! برای یک لحظه احساس کردم آتش به تمام وجودم چنگ می زند. چند ثانیه بیشتر طول نکشید دیگر هیچ چیز نفهمیدم. یک لحظه چشمانم را باز کردم دیدم در بین مجروحان زیادی پشت آمبولانسم. دوباره بی هوش شدم. محمد قبادی متولد 1341، در 20 سالگی برای دفاع از دین و میهن به جبهه های دفاع مقدس اعزام شد و در فروردین ماه سال 1362 در حالی که عضو واحد ...
داماد از قتل نوعروس خائن فیلم گرفته بود که ! / دادگاه تهران ادعای این مرد را پذیرفت + عکس
عقد دائم درآوردم. او در ادامه گفت: دو روز از ازدواجمان گذشت تا اینکه فهمیدم جاسم پنج سال با اکرم دوست بوده و رابطه داشته است. آنجا بود تصمیم گرفتم او را طلاق دهم، اما به خاطر التماس های اکرم دلم برایش سوخت. یک سال و نیم از زندگی ما گذشت تا اینکه دوباره متوجه رابطه پنهانی اش با جاسم شدم به همین دلیل به کلانتری رفتم و از آنها شکایت کردم اما آنها دست بردار نبودند و همچنان با هم رابطه داشتند. به ...
سقط طبیعی جنین، مشکل جدی دارم؟
سوال مخاطب نی نی بان: سلام خسته نباشید ببخشید من 16سالگی ازدواج کردم بعد از چند ماه حامله شدم و الان یه دختر دارم بعدش طلاق گرفتم ولی 6 ماه بعد از زایمانم دستگاه گذاشتم تا 9سال دستگاه گذاشتم الان دوساله ازدواج کردم و پنج ماه پیش حامله شدم ولی نفهمیدم بچه ام سقط شد پیش هر دکتری میرم میگن مشکلی نداری شوهرمم مشکلی نداره تورو خدا راهنماییم کنین. پاسخ دکتر نوشین نظری، متخصص زنان و زایمان ...
آیت الله هاشمی لیبرال نبود/ برخی سریال های تلویزیون لاله زاری است/ احمدی نژاد متاسفانه سرزمین سوخته ...
دیگر آمدند، بعد من نفر چهارم بودم. ما آمدیم قم و ایشان سرپرستی ما را داشتند. تا سال 1340 که در قم بودیم، عمده زمان را با ایشان بودیم. دیگر اواخر سال 40-39 بود که پدر و مادر هم آمدند قم و منزلی را اجاره کردیم و در قم زندگی می کردند. خب طبیعتا بیشتر ما با پدر و مادر بودیم تا با ایشان. ایشان هم ازدواج کرده بودند. اما آن حالت ولی بودن و سرپرست بودن و توجه به امور درسی و تربیتی ما، همچنان وجود داشت و ...