سایر منابع:
سایر خبرها
به رهبر انقلاب بگویید؛ قلب یک مادر ارمنی برایشان می تپد/ آرزوی دیدارشان را دارم
،شکلات و کیک های مختلف دست پخت مادام بود و برای سال نو آماده شده بودند، نشستم و مادام نیز بساط قهوه مخصوص ارامنه را فراهم ساخت. بعد از فوت همسرم به من گفتند که بیا و فال قهوه بگیر تا بتوانی امرار معاش کنی ولی قبول نکردم! آخر مگر می شود با دل مردم بازی کرد و نان حرام خورد؟ اینها را مادام می گوید و قهوه اش را سرمی کشد. می گوید: سه فرزند به نام های امیل، سرکیس و مارتیک دارم که یکی در ...
روایتی کاملا متفاوت از حادثه پلاسکو
هر روز میای اینجا؟ بدبختی ما دیدن داره؟ ماجرا را برایش تعریف کردم. گفتم دنبال یک نفر می گردم. گفت: تو همون عکاسی که همه راجع بهش حرف می زدن؟ تو گیر کرده بودی تو ساختمون؟ هر روز می رفتم دنبال آن آتش نشان ولی نبود که نبود. دنبال این بودم که ببینم زنده است یا شهید شده. من عکس های زیادی دارم از آدم هایی که نیستند ولی عکس های این آتش نشان ها برایم فرق داشت. از خدا می خواستم معجزه ...
سرنوشت عجیب خانم بازیگر!
تهران دور می شدیم و نمی توانستیم بچه ها را تنها بگذاریم. بالاخره وقتی ایشان فیلمنامه را کامل خواند نظرش عوض شد، چون متوجه شد خانم بزرگ نقش خوبی است و به این صورت هر دو بازی در این مجموعه را پذیرفتیم. با این که نقش های منفی را بیشتر دوست دارم، اما ایفای این نقش برایم بسیار سخت بود، چون من تقریبا هم سن خانم کتایون ریاحی هستم و در آن سال ها بسیار جوان بودم در حالی که باید نقش مادر ایشان و مادر زن ...
افشاگری جنجالی همسر بازیگر لادن طباطبایی از زندگی با رفتارهای عجیب او
سالها سکوت کردم، چون توهین و تحقیر شنیدم و آبروداری کردم، چون خواستم زندگی و آرامش تو را حفظ کنم. حقارت ها و تهمت هایی را تحمل کردم که هیچ انسان باشرافتی تاب نمی آورد. کسی که 17 سال عاشقانه دوست داشتم، به ناجوانمردانه ترین روش ها مرا خرد کرد، غیراز حقوق قانونی خود هر راه و بیراهی را بکار گرفت:بازوان ستبر و بی سیم و موتور و ژست های پلیس مخفی و مرموز ... تهدید و ارعاب من و خانواده ام.... سکوت کردم ...
بازیگر مرد: همسرم دائم فرزندم را کتک می زد!
... "دختر نازنینم، سها ... من گناهکارم، چون سال ها سکوت کردم، چون توهین و تحقیر شنیدم و آبروداری کردم، چون خواستم زندگی و آرامش تو را حفظ کنم. حقارت ها و تهمت هایی را تحمل کردم که هیچ انسان باشرافتی تاب نمی آورد. کسی که 17 سال عاشقانه دوست داشتم، به ناجوانمردانه ترین روش ها مرا خرد کرد، غیراز حقوق قانونی خود هر راه و بیراهی را بکار گرفت:بازوان ستبر و بی سیم و موتور و ژست های پلیس مخفی و ...
روایت کارتن خوابی که فوق لیسانس از آلمان دارد
راست می گوید و شاید هم یادگار آن سال هاست. زیر یک پل در شهرری میهمان رضا شدیم تا زندگی عجیبش را بشنویم و ثبت کنیم. تا شاید یکی بشنود و دست رضا را بگیرد. شاید... روایت اول: یک اتفاق غلامرضا خلیلی هستم متولد 1341 و حدود 56 سال دارم. در30 سالگی یک اتفاق برای خانواده ام افتاد و متاسفانه چند نفر را از دست دادم و همین موضوع باعث شد از ایران بروم. قبل از این ماجرا، طلا را ...
حسین بشیریه از سال های دانشجویی اش و تدریس در امریکا می گوید
به گزارش امیدنامه،حسین بشیریه استاد سابق اما نام آشنای علوم سیاسی دانشگاه تهران که بسیاری او را پدر جامعه شناسی سیاسی ایران می دانند، چند سالی است که ترک وطن کرده است. بسیاری او را تئوریسین اصلاحات در ایران می دانند که شاگردان بسیاری نیز در این راه تربیت کرده است. اگرچه خود ادعای چندانی در این جریان سازی ندارد، اما کسانی هستند که مدعی اند نسل روشنفکر کنونی ایده هایشان درباره توسعه سیاسی، نوسازی نظام و دموکراتیزاسیون را مدیون بشیریه هستند؛ علی میرسپاسی* از آن جمله افراد است. او چندی پیش د ...
دشمن فدراسیون نیستم
سرمربی اسبق تیم ملی تکواندوی ایران گفت: نباید برای عملکرد تکواندوی ایران بزرگ نمایی کرد. رضا مهماندوست در گفت و گو با ایسنا، در رابطه با عملکرد تیم ملی تکواندوی ایران ابتدا در رقابت های گرندپری و سپس گرنداسلم، گفت: چون من پنج تا شش سال است که خارج از ایران هستم در این باره نمی توانم صحبت کنم اما خود مسئولان تکواندوی ایران می دانند و سیستم مختص به خودشان را دارند. تکواندوی ایران به گونه ...
مرگ زیر شکنجه های شوهر شکاک
کرده بودم تا حقیقت را بگوید. چند بار که به سر کار رفته بودم متوجه شدم در غیابم دختر و پسرم دست و پاهای زنجیر شده مادرشان را باز کرده اند. به همین دلیل وقتی خانه را ترک می کردم هر سه آنها را زندانی می کردم تا نتوانند فرار کنند. دختر و پسرم با مادرشان همدست بودند. از ماجرای قتل بگو؟ شهریور 89 بود و از این وضعیت خسته شده بودم. از همسرم خواستم تا حقیقت را بگوید، اما باز هم سکوت کرد. به ...
حسین فرخی: تئاتر ما از معنایش دور شده است
یکی دو بار پیشنهاد دادیم و نشد. الان هشتمین سفیر سندباد را موافقت کرده اند که سال آینده اجرا بروم. تمرین نکردید؟ فرخی: نه هنوز، کار خیلی سنگینی است. باید اول ببینیم از نظر مالی چه جوری می توانیم اسپانسر داشته باشیم. چطور می توانند حمایت کنند، با دست خالی نمی شود. قطعاً باید یک حمایتی از یک جایی شکل بگیرد. خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد. به بازیگرش فکر نکردید؟ ...
توصیه به خودم :جهاد در راه خدا را سرلوه خود قرار دهیم
پابرهنه این مغضوبین ستمگران جباران خواب راحت را از سران کفر می گیرد و چه شیرین است پشت سر این رهبر حرکت کردن و به ندای او لبیک گفتن و به عشق او به خون خویش غلطیدن. توصیه ای به خودم و به همه همرزمانم . خدایا نیروی به ما ده که از ادامه جنگ خسته نشویم و جهاد در راه خدا را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم و در این راه همه کمبودها و نارسائیها را با دل و جان بپذیریم و اظهار ناراحتی نکنیم تا باعث خوش ...
هاشمی می گفت معتقدم به آمریکا نمی شود اعتماد کرد/ لیبرال مسلکی هاشمی در سال 88 تکرار رفتار او در سال 60 ...
دیگر خوب بود، من هشت سال خون دلم خورده بودم و همه ارتشی ها که در دانشگاه های خارجی دوره های لجستیک دیده بودند مرا به عنوان متخصص لجستیک می شناختند تا حدی روزی برای سخنرانی در جمع ارتشی ها رفتم و آن ها تعجب کردند. ارتش و سپاه به آقای هاشمی فشار آوردند که به سراغ من بیاید؛ من هم هیچ چیز نمی گفتم، آقای نبوی به من گفت می دانی چرا شمارا به عنوان قائم مقام خودم پیشنهاد نمی کنم، چون نسبت به تو حس ...
هاشمی در فتنه 88 بدعمل کرد/ در ساواک هزار شلاق خوردم و ناخن پایم را کشیدند
چنانکه هیچ نخواهم شراب را/ از دیدگان مست و خرابت شدم خراب، باری سراغ گیر تو حال خراب را/ سازم به وصف خنده ات ای عشق صد غزل، سازم به وصف حسن تو صد شعر ناب را . الآن حاج خانم مشغول چه کاری هستند؟ کار اجتماعی در دوره وزارت خودم داشتند؛ 4 سال مشاور امور بانوان بودند و بسیار خدمت کردند. به شهرستان های مختلف رفتند و کانون ها را تشکیل دادند. جاذبه سخنوری ایشان بسیار بالاست، خانه دار و خوب هستند ...
شهادت آرزوی همیشگی حسین در زندگی بود/ مقابل تابوت همسرم سجده شکر کردم
، مرد زندگی اش را به دست خواهر سالار کربلا بسپارد تا سهمش از زندگی 18 ساله با حسین ، مرور خاطرات مردانگی و معرفت همسر باشد. سعادت نصیب من شد تا در جمعه سرد زمستان و در آستانه میلاد حضرت زینب(س) در منزل شهید حسین آقادادی حضور یابم و روایت عاشقانه های ناتمام را به تصویر کشم. زمانی که وارد منزل شهید شدم، حضور یادگاران شهید و دیدن چهره آرام فاطمه زهرا 15 ساله، ریحانه 11 ساله و ...
گروگانگیری دروغین به خاطر چند نمره
کند و... این نقشه از کجا به ذهنت خطور کرد؟ چند وقت قبل یکی از دوستانم برایم یک تکه از فیلم مربوط به آدم ربایی فرستاد. با دیدن این فیلم تصمیم گرفتم من هم چنین سناریویی طراحی واجرا کنم. بی شک نجات من از دست آدم ربایان باعث می شد که پدرم به کلی نمرات پایین مرا فراموش کند و به من سخت نگیرد. -چند وقت بود که این نقشه را در سر داشتی؟ دوهفته ای می شد. من برای ...
آقا معلم، مدیر گورستان خودرو/تصاویر
بوده و شخصی به عنوان سارق آن را به پارکینگ ما می آورد. موقع تحویل یک خودرو من همیشه قبل از تحویل خودرو مدارک شخصی فروشنده و مدارک خودرو را انطباق می دهم و تا قبل از دیدن مدارک اجازه ورود خودرو به پارکینگ را نمی دهم ولی همیشه وقتی خودم نیستم این نگرانی را دارم که کارگرها و کسانی که در پارکینگ با من هستند در زمان هایی که من نیستم ماشینی را تحویل بگیرند. هر لحظه که از طرف پارکینگ با من تماس ...
خیرآبادی: استاد بنا تأکید کرد که وارد گود شوم
های امید و بزرگسالان و دو، سه نفر از اعضای فدراسیون داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که حضور بنده در این مقطع برای کشتی فرنگی مثمر ثمر خواهد بود. چند روز قبل از آن هم استاد بنا به شدت به من تأکید کردند که باید کار را دست بگیرید؛ چون شما به مملکت تان دِین دارید. من هم چون بحث کشتی کشورمان مطرح است، از ایشان خواستم تا به ما کمک کنند. یعنی از ایشان خواستید به عنوان مشاور در کنارتان باشند؟ ...
روایت همراه با اشک و آه وزیر کشور هاشمی از فتنه
در جایی من را دید و گفت یادت هست این کار را برای من انجام دادی؟ این چه شد؟ دل یک بنده خدا را به دست آوردیم. خدا در دل های شکسته است. البته انصاف باید داد که دولت زحمت کشیده است، من گمان می کنم عمده مسئولین در دستگاه های اجرایی زحمت می کشند، قبول هم دارم و بی اطلاع نیستم که مشکلات دولت از نظر اقتصادی با این تحریم ها زیاد است. قبول دارم کالاهایی که وارد می کنیم، نسبت به ...
کارگردان موسیقی - نمایش درای کانتی : تنها باید از خودمان شروع کنیم
باید بگویم تحولی که در جوامع مختلف در دنیا و حتی جامعه خود ما درگیر آن می شود، می تواند شبیه به این تحولات باشد. بعد از این دوره ممنوعیت الکل در آمریکا، در زمان جنگ جهانی، یک دوره وحشتناک رکود اقتصادی داشتیم و پس از آن شکوفایی این کشور تازه شروع شد. می خواستم این را به مخاطبانم انتقال دهم که تمام جوامع، دوره هایی سخت از این دست را گذراند ه اند، چه دوره های رکود اقتصادی و چه دیگر مشکلات ...
پاسخ سوالات خود در زمینه در رفتگی مفاصل را اینجا بخوانید
: حدود دو سال قبل در جریان بازی فوتسال زمین خوردم و هنگامی که بلند شدم دیدم انگشت سوم دست راستم از بند دوم دقیقا از وسط انگشتم افتاده و شل شده است؛ خودم انگشت دستم رو جا انداختم و بعد از مراجعه به پزشک حدود سه هفته در آتل بود و الان بعد از گذشت دو سال هنوز انگشتم ورم دارد و نمی توانم انگشتم رو به طور کامل خم کنم؛ البته فکر کنم تاندون های انگشتم هم آسیب دیده باشند ممنون می شوم اگر راهنمایی کنید. ...
می شود آرام و بی صدا بود اما قهرمان شد/عشق شهید حسینی به امام جعفر صادق(ع)
را کرد، وقتی می گویم بابا، انگار همه را دارم، این یعنی تو هستی، درست شنیدم، باباهایی که شهید می شوند، زنده اند. برای همین است که دلم هنوز گرم بودنت است، بابای خوبم، زهره دلش برایت بی تاب است، بابایی یادت هست، ماه و ستاره ها را شبانگاه زیر آسمان به من نشان می دادی، حالا دوباره زیر آسمان نشسته ام و تسبیحی را که قبل از رفتنت خریدی در دستانم گرفتم مثل همه حرف های قشنگی که از یاد نمی برم، گفته هایت چه ...
مهدی طارمی: پرسپولیسی ها حلال کنید اما من مقصر نبودم
اوج بی انصافی است که مرا مسبب محرومیت بدانند. هر چند دوستان سابق در باشگاه از تمام قدرت خود استفاده کردند تا با جو دادن به ماجرا و سواستفاده از سکوتم و همچنین چشم پوشی از اشتباه خود این مساله را نشان دهند که من مقصر این ماجرا بودم. طارمی در ادامه توضیحاتش گفت: من از ریزه اسپور جدا شدم و وقتی وکیلم گفت احتمالا محروم می شوی ، گفتم بالاتر از سیاهی نیست. توجه کنید من همان زمان هم در خصوص ...
به خاطر چشم های شیطانی فتانه که تنها 23 سال داشت، همسرم را طلاق دادم و ...
باید اول همسرم را طلاق بدهم چند روز باوجدان خودم درگیر بودم چرا که دل بریدن از همسری مهربان و دلسوز و پسری شیرین زبان خیلی برایم سخت بود. با این وجود 500 میلیون تومان مهریه همسرم را پرداختم و او را طلاق دادم با اینکار همه ی از من رویگردان شدند پدرم نیز مرا از کارخانه بیرون کرد. حالا فتانه می گوید تو دیگر چیزی نداری که بخواهم با تو ازدواج کنم نمی دانم چگونه درگیر هوس های شیطانی شدم... ...
روایت دختری که دور از چشمان پدر و مادر قهرمان ملی شد!
. ترس از این داشتم که آبروی ایران نرود. اینکه به عنوان یک خانم ناک اوت شوم به نظرم خیلی زشت بود. چون خودم که مغرور هستم همیشه به عنوان یک دختر ایرانی مغرورتر هم هستم. آنجا ما باحجاب که می رویم نگاه عجیبی به ما دارند. در سال های قبل که خیلی بد بود ولی در چند سال اخیر دکتر عابدی رئیس لیگ جهانی تلاش زیادی کرده که احترام ما بیشتر شود ولی باز دوست ندارم زمین خوردن ما را ببینند. *در همه رشته ها ...
فلکه اول
سعی کردم مستقیم بیدارش کنم. تکانش دادم. با چند تکان اولم از جایش جُم نخورد، شدت تکان دادنم را زیاد کردم، یهو بیدار شد. خواستم نزدیکش شوم و با عشق و علاقه نخستین روز بخیر توی خانه خودمان را بهش بگویم که داد زد و گفت: بابا چی کار می کنی؟ بذار دو دقیقه راحت بخوابیم دیگه، اَه اَه. خودم را جمع وجور کردم و از اتاق آمدم بیرون و روی مبل دراز کشیدم. نزدیک عصر بود که بیدار شد. گفتم الان دست به کار می شود و ...
تازه کارها به بهشت می روند
برای انتخاب نقش اول فیلم من ترانه پانزده سال دارم به کلاس بازیگری امین تارخ رفت و از ترانه پرسید اسمت چیه؟ و در کمال تعجب شنید، من! ترانه 17 سال دارم. تصور نمی کرد این دختر نوجوان یکی از بهترین بازیگران زن سینمای ایران خواهد شد. ترانه علیدوستی در بیستمین دوره جشنواره فیلم فجر تنها سیمرغش را تا این لحظه به خانه برده اما در این سال ها کارنامه قابل قبولی را در این حوزه داشته است. تمام عوامل یک ...
ایستاده تا آخر
.... در همان زمان آقای مهندس ضمن تشکر از صحبت ایشان فرمودند فعلا نیازی نیست. من از اینکه مسافرت آقای مهندس جمال هاشمی تصادفا با سفر ما همزمان شده بود خیلی خوشحال شدم و با خودم گفتم اگر من نتوانم به طور کامل آقای مهندس را همراهی کنم، آقای مهندس هاشمی با ایشان خواهد بود. به محض اینکه صندلی های خود را پیدا کردیم و نشستیم، و قبل از آغاز حرکت، آقای مهندس، قطب نمایی که از قبل تهیه شده بود ...
قهرمانان نباید فراموش شوند
، نمایندگان مجلس و همه مسئولان تقاضا داریم پرونده بچه هایمان را به بنیاد شهید بفرستند تا دست کم اینگونه کمی از دردها وآلام ما کاسته شود وتسکین پیدا کنیم. در حسرت آغوش پدر دختر کوچولوی برادرم محسن روحانی سندیانی هنوز هم با سؤال های کودکانه اش هر روز سراغ پدرش را می گیرد. هنوز منتظر است تا پدر آتش نشانش بازگردد. یک سال است در حسرت آغوش گرم بابای مهربانش مانده است. عمه مهسا ی 5 ساله، ادامه می دهد ...
قاصدک! هان، چه خبرآوردی
، روی صورتش می کشد، بو می کند و می گوید: بوی حامدم را می دهد؛ حامد هم به آرزویش که شهادت بود، رسید. 2هفته قبل از حادثه خواب پدرش را دیده بود. می گفت خواب دیدم جایی بودم که دوستان شهید پدرم به صف و حالت خبردار ایستاده بودند و مرا همراهی می کردند. من هم کشان کشان درحالی که یک پایم مشکل داشت، خودم را به آنها رساندم تا آنها مرا پیش پدر ببرند. بالاخره به نور بسیار زیادی که می آمد، نزدیک شدم و ...
گفت وگو با علیدوستی: امجدیه، سینما پارادیزوی من
برای کسان دیگری هورا می کشند. این غربت است. این که همیشه خارج از خانه باشی. – بله ما دچار غربت زمانی هم شده ایم. اما بگذارید همچنان واژه عشق و ریاضت را تکمیل کنیم. – من تا چهل سالگی بازی کردم و همیشه خودم کفش های فوتبالم را قبل از بازی، واکس زده ام. من عاشق کفش هایم بودم. آنقدر اظهار صمیمت با آنها می کردم که انگار به یک جور اشیاپرستی مبتلا هستم. اما مفهوم ریاضت ، اکنون سال هاست ...