سایر منابع:
سایر خبرها
مهریه عجیب مجری برنامه به خانه برمی گردیم +عکس
.... می دانستم درد دارند و با او صحبت می کرد. بعد ها هم به واسطه این آقا رادیو رفتم تست دادم و در رادیو مشغول به کار شدم. وی با اشاره به اینکه همچنان برنامه به خانه بر می گیردیم را عصر ها و برنامه حوالی امروز را صبح ها در شبکه پنج سیما به روی آنتن دارم. مدیری با اشاره به اینکه فضای مجازی ازدواج راد و رهنما را به مردم اعلام کرد، درخصوص حواشی و اتفاقات آن پرسید. راد ...
مرگ هدیه تولد به همسر
؟ وقتی با من ازدواج کرد 35 ساله بود، اما وقتی او را کشتم 37 سال داشت. زندگی تان چطور بود؟ دو روز بعد از ازدواج فهمیدم همسرم با دوست صمیمی ام فرشید در ارتباط بوده است. از این ماجرا شوکه شدم و تصمیم گرفتم همسرم را طلاق دهم، اما وقتی التماس های او را دیدم منصرف شدم. چطور با همسرت آشنا شدی؟ دوست صمیمی ام فرشید او را به من معرفی کرد. او می گفت ساغر ...
دلیل طلاق سحر قریشی از همسرش
به همه دوستانم توصیه می کنم در سن کم ازدواج نکنند. سنم که بالا رفت دیدگاهم تغییر کرد و برخلاف اینکه گفته شد من بعد از معروف شدن جوگیر شدم، حقیقت این بود که من بزرگ شدم نه جوگیر ! بعد از جدایی از همسر سابقم مادرم از انگلیس برگشت و با هم زندگی می کنیم. سحر قریشی در برنامه دید در شب رضا رشیدپور حضور یافته بود که با سوال خصوصی رضا رشیدپور در مورد اینکه با امید علومی چه نسبتی داری مواجه شد. ...
بازیگران درخشان تاریخ سینما (50): مارلون براندو
سبب این راه را انتخاب کردی، او گفت: من مرغم، چه می دانم بمب چیست؟ با آنکه همه او را بازیگر متد می دانستند، وی قبول کننده نبود. او مدعی شد که از تعلیم های لی استراسبرگ بیزار است: او مدعی شد که از تعلیم های لی استراسبرگ بیزار است: بعد از این که تا اندازه ای به موفقیت آمدم، لی استراسبرک اهتمام کرد مدعا کند بازیگری را او به من آموخته است. ... او مرد جاه طلب و خودخواهی بود که از افرادی که در کلاس ...
گفت و گو با علی اشرف درویشیان درباره زندگی و ادبیات
دانشور و صمد بهرنگی روی خودش و هم نسلانش در سال هایی که در دانشگاه تهران درس می خوانده حرف زده و همین طور درباره جریانات ادبیات اعتراضی و ادبیات کردی. نسخه کردی این کتاب قرار است در ماه های آینده در سلیمانیه عراق منتشر شود. قبل از هر چیز از زندگی خود بگویید و اینکه در چه محیط و خانواده ای به دنیا آمدید و رشد کردید؟ سال 1340 در کوچه علاقه بندهای کرمانشاه به دنیا آمدم. پدرم کارگر ...
ناگفته های دختر مشهدی از اعتیاد پدرس
خاطر خیلی زود به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم چرا که فکر می کردم برای تهیه مواد دچار مشکل نمی شوم. با این وجود هنوز یک سال از ازدواجمان نگذشته بود که فهمیدم همسرم هیچ ثروتی ندارد و تنها با دروغ گویی و چاپلوسی خودش را نزد پدرم فردی پولدار معرفی کرده بود. کار به جایی رسید که دیگر همسرم حتی هزینه مصرف مواد مخدر خودش را نمی توانست تامین کند. این گونه بود که از او طلاق گرفتم و به خانه پدرم بازگشتم . ...
تصمیم جنون آمیز عروس / صبح وقتی بیتا را دیدم وحشت کردم و!
مان مانده بود که کارم را از دست دادم. هرگز فکر چنین روزهای سختی را نکرده بودم. آه در بساط نداشتم که حتی بتوانم پول پیش یک خانه کوچک را جور کنم. به همین دلیل با اصرار پدرم، جهیزیه بیتا را در یکی از اتاق های خانه پدری ام گذاشتم و زندگی مشترکمان را در جمع خانواده ام شروع کردیم. بیتا دختر شاد و سرزنده ای بود و هیچ کاری را سخت نمی گرفت. حتی اگر از حرف های خانواده ام ناراحت می شد هرگز به روی ...
شوهرم را تعقیب کردم و درخانه خانم حسابدار شرکت در وضعیت بدی مچ اش را گرفتم و!
همسرم نیز اهمیتی نمی دادم تا این که حدود 3سال قبل، متوجه شدم ایوب به مردی شیک پوش تبدیل شده است و از عطر و ادکلن های خاصی هم استفاده می کند. وقتی به تلفن ها و پیامک های او مشکوک شدم، یکی از کارمندان شرکتی که همسرم در آن کار می کرد هشدار داد که بیشتر مواظب همسرم باشم. وقتی به خود آمدم که فهمیدم همه ماموریت های چند روزه و عقب افتادگی کارها در شرکت بهانه ای بیش نبوده و همسرم با حسابدار شرکت ازدواج کرده ...
بلای شیطانی که عماد بر سر فاطمه 17 ساله در کارگاه خلوت قنادی آورد!
سنگین زندگی شهری را جبران کنم. اگرچه خودم هم دیگر حوصله درس و مدرسه را نداشتم و نمی خواستم به تحصیلاتم ادامه بدهم.این گونه بود که در کلاس سوم راهنمایی ترک تحصیل کردم و در یک قنادی مشغول به کار شدم. آن جا چند دختر و پسر دیگر نیز کار می کردند. تا این که رفتارها و نگاه های عماد توجه مرا به خود جلب کرد و کم کم ارتباط ما با یکدیگر نزدیک تر شد. او از ازدواج با من سخن می گفت و از این که زندگی شیرینی را ...
برادر ناتنی ام دور از چشم مادرش به من محبت می کرد تا اینکه خانم معلم راز سیاه مرا فهمید و!
پدرم با شنیدن حرف های دروغ نامادری ام عصبانی شد و کف پاهایم را با سیخ داغ کرد. این ها بخشی از صحبت ها و سرگذشت تلخ دختر تنهاست. او می گوید: بچه طلاق هستم و هنگام طلاق والدینم سه سال بیشتر نداشتم. مادرم از پدرم خواست به جای مهریه اش من را پیش خودش نگه دارد و پدرم هم قبول کرد. بعد از این اتفاق با مادرم مدام در کوچه و پس کوچه ها آواره و حیران بودیم و شب ها را در خانه های تیمی و روزها را ...
پایان عجیب شعله های نفرت درپی خیانت همسر
طوری که این بیماری هر روز شدت می گرفت و در روابط زناشویی من و همسرم تاثیر می گذاشت. دیگر آن مهر و محبت را در زندگی احساس نمی کردم. تا این که فهمیدم همسرم برای برطرف کردن نیازهای عاطفی اش به من خیانت می کند. از آن روز به بعد درگیری و کشمکش در زندگی ما نیز شروع شد تا این که تصمیم به طلاق گرفتم. اما وقتی با کمک مشاور و مددکار کلانتری به مراکز روان پزشکی معرفی شدم، تازه آموختم که خودم در بروز این مشکلات نقشی اساسی داشته ام. این بود که دوباره در کنار گذشت بذر محبت پاشیدم و با اراده ای محکم برای تغییر زندگی تلاش کردم. ...
روایتی از مهریه های عجیب در ایران
ازدواج کنم در مرحله ی اول مهریه ام را می گیرم. اما در مقابل این همه انتظارات غیر معمول و نامتعارف، افرادی هستند که مهر و ارزش های انسانی را ملاک زندگی خود قرار داده اند. افرادی هستند که این مهم را وسیله ای برای نزدیک شدن به مهر و محبت زناشویی قرار داده اند. دختری که مهریه خود را یک سکه قرار داده بود می گوید: مدتی که از زندگی مشترکمان گذشت، سکه را همراه همسرم به بارگاه امام رضا (ع) اهدا ...
تغییرات اجتماعی جدید در بساط زنان دستفروش
این تحقیق روش میدانی و کیفی را انتخاب کردم، یعنی چند روز متوالی در محل کار زنان دستفروش متروی تهران حاضر شدم و با 15 نفر از آنان در گروه های سنی مختلف و برحسب سابقه کار و فعالیت مصاحبه های عمقی انجام دادم. در ضمن می بایست این کار را در ساعات مختلف روز انجام می دادم و سعی می کردم با گروه های مختلف ارتباط برقرار کنم، چراکه تعدادی از فروشندگان دانشجو هستند و بعد از ساعت تحصیل شان کار می کنند. همچنین ...
پسری خانم مهندس 37 ساله را ربود و کتک زد تا با او ازدواج کند!
به خانواده ام اطلاع دادم که آنها از من خواستند درباره این جوان غریبه بیشتر تحقیق کنم که با اصرارها آنها قبول کردم. بنابراین یک روز او را در خیابان دیدم و تعقیبش کردم که وی به یک گاراژ خودرو در جنوب تهران رفت و بعد از ساعاتی از آنجا خارج شده و با سوار شدن به خودروی پرایدی، آنجا را ترک کرد. من به ماجرا مشکوک شده بودم، از کارگران حاضر در آن گاراژ درباره راننده پراید پرس وجو کردم که متوجه شدم او ...
نجات به جای حبس
، چهار ماه اعتیادم شدید شد. من که اصلا حتی سیگار هم نمی کشیدم مستقیما به سراغ شیشه رفتم و معتاد شدم. خانواده ات متوجه شده بودند؟ خیلی می ترسیدم که متوجه شوند. می ترسیدم که همسرم بفهمد و مرا ترک کند، اما به مرور زمان ظاهرم تغییر کرد. اخلاقم هم همین طور؛ بشدت عصبی شده بودم و مرتب دعوا می کردم. ظاهرم هم که همه چیز را مشخص می کرد. به دلیل همین ظاهرم بود که در خیابان ماموران به من مشکوک ...
راز تلخ نوعروس او را در دوران عقد به دادگاه کشاند / زیبا را دوست دارم ولی..!
شناخته بودم هیچ رفتار ناشایستی از او ندیده بودم. خیلی مهربان بود و همیشه به دیگران کمک می کرد. ما از هر نظر به هم می آمدیم. هر چند او دختر زیبایی است اما هیچ وقت از چهر ه اش برای این که پیشرفت کند استفاده نکرد و این برای من خیلی ارزشمند بود. وقتی به او پیشنهاد ازدواج دادم با متانت تمام قبول کرد. بعد از این که به خواستگاری اش رفتم، از او خواستم هیچ وقت به من دروغ نگوید. وقتی عقد کردیم ...
رابطه زناشویی سالم، اگر خواهان خوشبختی هستید
من و نه تو، فراموش نکنید که زندگی مشترک شروع شده و دیگر من و تو معنی و مفهومی ندارد. همسر خود را مقابل بستگانش تحقیر نکنید و از تعریف و تمجید بستگان خود پیش وی خودداری کنید. در مقابل همسر خود هر چند گاهی حق به جانب شماست ولی لجبازی و اصرار نکنید و مرد بودن وی را در نظر بگیرید. از مخالفت و مشاجره با همسر خود بپرهیزید. اگر کمکی از طرف خانواده خود داشتید آن را دائماُ به رخ ...
غفلت 33 ساله بنیاد شهید و تهمت هایی که به عموحسن زده شد / به مادرم گفتند به امین آباد برو / ماجرای دعوت ...
تومان به بهترین صورت ممکن برگزار شد. او اما در ارتباط با شرایط ازدواج فرزندان خودش بیان می کند: دخترم تعداد 500 سکه را پیشنهاد کرده بود که پدرم با ایشان صحبت کرد و در نهایت 313 سکه را قبول کرد. دختر من خیلی قانع است و اکنون نیز با وجود امکانات متوسط از زندگی اش رضایت دارد. پسرم اما کمی پرتوقع است و زندگی اش به امروزی ها نزدیک تر است. *مادر عموحسن: از پشت تلفن خداحافظی کرد و عازم ...
بلبل کوچه باغ های کرج
...: غلامرضا سرودی که بلبل صدایش می کنند، قدیمی ترین عکاس زنده کرج است. او خودش را این گونه معرفی می کند: من 61سال است جواز عکاسی دارم؛ پدر شهیدم و عشق و وجودم امام حسین(ع) است. یکی از آن کاسب های قدیمی هستم که از خودم و خدایم راضیم؛ از خودم به این دلیل که هیچ گاه کم نگذاشته ام و از خدایم نیز به این دلیل که با این که بچه ام شهید شده، اما خدا همه درها را به رویم نبسته. بچه هایم همه فوق لیسانس ...
آمار می سازم چون متخصص اش هستم
ها باید بگویم که شماره تلفن ها در دسترس همه هست. بارها و بارها از یک شبکه خارجی به من زنگ زدند. این را حتما وزارت اطلاعات و نهاد های نظارتی می دانند که من صحبت نکردم و گفتم با شبکه های خارجی حرف نمی زنم. پیش خودتان می گویید چه کاری است که خودم را به دردسر بیندازم؟ با داخلی ها صحبت می کنم؛ آنها هم استفاده می کنند! آنها برمی دارند؛ من چه کنم؟! مگر من می توانم بگویم الجزیره! تو ...
دانشجوی پسری که برای دید زدن با لباس زنانه وارد بخش زنانه شد
شود که در کوچه و خیابان و یا در مجالس مهمانی Party به زنان یا دختران چشم دوخته ای تو را با کمربند کبود خواهد کرد. این حرف ها همواره آویزه گوشم بود و از ترس این که مبادا پدرم مرا در کنار دختری ببیند حتی جرات بازی کردن با خواهرم را نداشتم. اگرچه در خانه ما از ویدئو و یا ماهواره خبری نبود اما مادرم اجازه دیدن فیلم های خارجی را نیز به ما نمی داد. وقتی بزرگ تر شدم این شرایط سخت تر هم شد به طوری که همواره ...
خواهر برادری که با یک خواهر و برادر دیگر ازدواج کرده بودند پایانی بدی داشتند طوری که ...+عکس
جوان روی میز قاضی Judge غلامرضا احمدی قرار گرفت، سرش را بلند کرد و رو به ساحل گفت: با توجه به وکالت در طلاق و دیگر مدارک به نظر می رسد پرونده شما بزودی بسته می شود. اما چه شد شما و همسرتان تصمیم گرفتید راهتان را از هم جدا کنید؟ ساحل جواب داد: وقتی ازدواج کردیم فقط 18 سال داشتم. در شهری شمالی زندگی می کردیم و سرم به درس و بازیگوشی گرم بود که برادرم عاشق یک دختر تهرانی شد. هر دو سن و سالی ...
ویژگی های فرهنگ ایران برای گردشگران جذاب است
به علت دلتنگی برای میهن اش از طریق همان راه ها به سمرقند بازگشته بود نیز از کودکی همراهم بود. هرچند که نام این قوم و خویش پدری در خاطرم نمانده بود، اما همان طور که اندکی بعد خواهم گفت، در سفرم به سرزمین نیاکانم ایران موفق شدم که از او و خاندانش باخبر شوم. من و همسرم تازه از ایران بازگشته ایم؛ جایی که من امید داشتم با یکی از فرزندان اقوامی که گفته بودم، یعنی سید احمد حامدحیدری که مشخصات ...
عروس و دامادی که در ماه عسل یکدیگر را کشتند
ظاهرا هنوز سرشار از احساسات گرم و عاشقانه بودند و تصمیم گرفتند همسرشان را به جای طلاق بکشند. ساچین میشرا ساچین میشرا مجبور شده بود همسر اول خود را طلاق دهد. او یک سال بعد تصمیم به ازدواج مجدد گرفت. با این حال نتوانسته بود همسر اول خود را فراموش کند. ساچین اغلب با او صحبت می کرد و برایش هدیه می خرید. این رابطه ازدواج جدیدش را تحت تاثیر قرار داده و باعث می شد مدام با هم بحث کنند ...
خواسته جوانان فقط شغل نیست
مرد جوان از پس اش برنمی آید. خودش را بکشد تا آخر این ماه اجاق و منقل این رستوران محقر گرم می ماند و آخر ماه او هم به جمع میلیونی بیکاران این سرزمین خواهد پیوست؛ همین کاری که الان دارم از دستش می دم، باعث جدایی من و همسرم شد. یه دختر سه ساله دارم که الان مهدکودکه. از 7صبح تا 2نصف شب بدون تعطیلی کار می کنم. زنم گذاشت رفت؛ طلاق گرفت؛ خودش و نجات داد. وقتی ازم جدا شد خواستش یه چیز بود: زندگی ! الان من ...
هم باشی سیاه پسران ژیگول و کوئین های بی تاج و تخت
خصوص "ازدواج سفید" معتقد است: روابطی که بدون ثبت رسمی و شرعی ازدواج، با عنوان ازدواج سفید شکل می گیرند و هم خانگی دختر و پسر که در آن طرفین به هم زیستی کنار یکدیگر بدون اطلاع خانواده ها می پردازند و همچنین پدیده شوم و نوظهور زن و شوهرهایی که از یکدیگر جدا می شوند و در برخی از موارد پس از طلاق، بدون هیچ محرمیتی با یکدیگر دوباره همخانه می شوند، از جمله معضلاتی هستند که امروزه متاسفانه در جامعه ما ...
عروس و دامادی که در ماه عسل یکدیگر را کشتند
رانندگی متوجه فردی در کنار جاده گردید و کنار کشید. اشمیت و سه تن از دوستانش ون بیرز را تا حد مرگ زدند. آخرین گفته بیرز این بود: لطفا به همسرم خدشه نزنید. آنان ون بیرز را داخل ماشین انداختند و آن را از صخره پایین انداختند. آن ها مارتین را کنار جاده پیاده کردند و او با پلیس ارتباط برقرار کرد. او به پلیس اظهار کرد: چند ثانیه پیش از سقوط خودرو از ماشین بیرون پریده هست. خانواده ون بیرز از این حرف بسیار ...
شهیدی که معتقد بود کتاب هایش معرف او خواهد بود
، صبر، ایمان و از خودگذشتگی است. وقتی از خانم اکبری سوال کردم که تحمل اینهمه سختی برایتان دشوار نبود؟ گفت: من از فرشته ای پرستاری می کردم که در حق فرزندانم پدری کرد و چهار فرزند قد و نیم قد مرا عین پسر خودش تربیت کرد! چهره مبهوت مرا که دید بدون اینکه سوال کنم داستان زندگی اش را برام گفت: 13 سالم بود که ازدواج کردم. در 21 سالگی به خاطر فوت همسرم با چهار پسر کوچک تنها شدم. بعد از ...
خانه ای برای دختران بیرجند/ شرط ورود، ادامه تحصیل است
به گزارش خبرگزاری کودک و نوجوان ، استان های مرزی عموماً از استان های پرآسیب یا آسیب پذیر کشور شناخته می شوند؛ خراسان جنوبی نیز از این امر مستثنی نیست. حضور در خانواده آسیب دیده و در معرض آسیب منجر به بروز مشکلات بسیاری برای دختران این استان شده است؛ مشکلاتی که در اولین مرحله روی سوادآموزی آن ها تأثیر می گذارد. گاهی نیز این دختران تجربه اعتیاد را دارند و برخی از آن ها به واسطه خانواده، معتاد می شوند. هرچند این موضوع امری رایج بین زنان و دختران خراسان جنوبی نیست اما وجود تعداد کمی از این موارد نیز نگران کننده است و باید رفع شود. به دنبال مشاهده چنین وضعیتی، مؤسسه ای برای حمایت از این دختران ...
یادداشت های آقای هاشمی دارای اُریب است/ناآرامی های اخیر و آشوب های دهه 70 شبیه یکدیگر است
، مَرد پُرفرازونشیب عرصه سیاسی که از زمان شکل گیری هسته اولیه نظام جمهوری اسلامی، پای کار نهضت امام خمینی (ره) بوده است. هاشمی مرد کارزار سیاست در محضر آیات طباطبایی، امام خمینی (ره)، محقق داماد، سید محمدکاظم شریعتمداری و حسینعلی منتظری تلمذ کرده بود پس از تبعید امام، در مبارزه با شاه و نمایندگی امام در داخل کشور نقش پررنگ تری داشت. هاشمی سال 37 با خانم عفت مرعشی ازدواج کرد ...