سایر منابع:
سایر خبرها
فاجعه شهری در انتظار تهران است
بنایی برای یک منظور ساخته می شود. اگر آن پاساژ با توجه به کیفیت اش به یک مرکز فرهنگی بزرگ تبدیل شود، ممکن است بازده اقتصادی زودرسی مانند مال نداشته باشد، اما شهرداری هر شهر باید هزینه هایی را نیز برای تالار، سینما و کتابخانه هزینه کند و به فکر بهبود شرایط زندگی مردم حتی از نظر فرهنگی باشد. وی تاکید کرد: اگر با این عقل و فکر به این قضیه نگاه کنیم که مگر چند ساختمان برای فروش موبایل یا مال نیاز داریم، به ایجاد یک مرکز فرهنگی بزرگ با همه امکانات و تجهیزات داخل آن نیز توجه می کنیم. ...
اردوهای جهادی بهترین فرصت برای گسترش فرهنگ کار و تلاش است
اقدامات از طرفی سبب خودسازی ، خودباوری ، و خوداتکایی جوانان و نوجوانان بسیجی و شرکت کننده در این طرح شود و هم سبب رضایت مندی مردم و مسئولان را فراهم نموده است. عباسی فرد افزود: با توجه به تعامل بسیار خوب مجموعه عظیم بسیج با دستگاه های اجرایی ، اقشار مختلف بسیج اهم از بسیج محلات، بسیج دانش آموزی، بسیج فرهنگیان، بسیج دانشجویی و بسیج جامعه پزشکی با حضور خود نیز به صورت رایگان در عرصه های مختلف ...
نخستین فیلمنامه درباره مشکلات توافق، و به توبره کشیدن دارایی های ایران و انفجار شعبه مک دونالد/ شرح کامل ...
کارگردان یک سطر واقعیت در گفت و گو با خبرنگار سینماپرس در مورد جدید ترین فعالیت خود گفت: نگارش فیلم نامه مظنونین برجام را به تازگی به پایان رساندم و مشغول بازنویسی آن هستیم. وی ادامه داد: به محض اینکه بازنویسی تمام شد برای پروانه ساخت اقدام خواهم کرد. وی ادفزود: حدود 70درصد فیلمبرداری این فیلم در تهران انجام می شود و به احتمال فراوان 30 درصد باقی فیلمبرداری در یکی از شهرهای ...
هستی شناسانه بودن مقوله هنر
مجرد (ملا صدرا) و برخی نیمه مادی (ابن سینا) می دانند. تلقی رایج آن است که قوه خیال اشیایی را در ذهن حاضر می کند که در جهان مادی حضور ندارند. اما باید توجه داشت این حضور، حضور امری موهوم نیست؛ یعنی ذهن، اشیایی که در هیچ عرصه و مرتبه ای از عالم هستی وجود نداشته باشد، تصور نمی کند. بلکه در حقیقت، تخیل، ادراک و شهود اموری است که در جهانی بالاتر و والاتر از جهان مادی و محسوس قرار دارند. شیخ اشراق در این ...
منشأ 70% طلاق ها اختلالات جنسی است
ادامه داد: یکی از مهمترین بحث ها، لذت جنسی است که باید به صورت مشروع همه مردم از آن برخوردار شوند. اگر این موضوع را به عنوان یک حق برای افراد در نظر بگیریم سپس می توانیم به حل معضل آشیانه های خالی بپردازیم. وی با بیان اینکه اکنون روان پزشکان، روان شناسان و متخصصان اورولوژی به صورت انفرادی به درمان اختلالات جنسی می پردازند، گفت: مجتمع دارویی درمانی هلال ایران یک کار تیمی را راه اندازی ...
خاطره آذر یزدی و روز ادبیات کودک و نوجوان
ادبیات کودک و نوجوان نام گذاری کرده اند، فقط در حد حرف و دادن چند پیام و نوشتن چند شعار نماند و توجه ویژه ای به مقوله ادبیات کودک و نوجوان صورت گیرد. تیراژ کم کتاب و وجود ممیزی های سلیقه ای که صدای نویسندگان خودی را هم درآورده، بی توجهی به حقوق صنفی و مالکیت معنوی اثر که حتی از سوی نهاد های رسمی مانند صداوسیما هم نادیده گرفته می شود، نداشتن بیمه کار و درمان در مورد بسیاری از نویسندگان، کسر مالیات از ...
ظریف: هیچگاه قصه کشتی کارین ای یادم نمی رود
قطعنامه ها. مهم تر از همه چیز و کلمات در قطعنامه ها فضایی است که ایجاد شده بود و اقدامات علیه کشور انجام می شد و این فضا باید شکسته می شد. وزیر امور خارجه اظهار داشت: آنچه تندروهای آمریکایی و رژیم صهیونیستی را نگران کرد و آنچه البته برخی کشورهای منطقه را بی جهت نگران کرد، این بود که این فضا شکسته شد. تفاوت مبنایی که وجود دارد حتی این نیست که در قطعنامه چه مواردی وجود دارد؟ در برجام چیست ...
گفتگوی صریح و بی پرده با "سردار باقرزاده" در مورد 175 غواص شهید
کوه سنگی مشهد دفن شدند از این گروه هستند. حالا مهم این است که در اساس قضیه شهادت این ها تردیدی نیست. اما مسئله اینجاست که بعضاً این را دستاویزی قرار دادند برای حمله کردن به فرماندهان و یک نوع عقده گشایی که خواستند از کنار این حادثه یک صفحهٔ جدیدی را برای حمله به همه مبانی ارزش ها فراهم بکنند. معمولاً چون دشمن از فرماندهان ما زخم خورده است تلاش می کند چهره نورانی و منور این فرماندهان ما ...
قرائتی: سردار سازندگی ذوالقرنین است نه هاشمی
پیش اشاره کرده است. براساس آیه 35 سوره نساء 13 کلمه در این آیه در کنار هم قرار گرفته اند که 13 نکته در خصوص خانواده در آن وجود دارد اول اینکه از اختلاف نهراسید دوم اینکه شقاق بین زن و شوهر را جدی بگیرید و در همان ابتدا جهت رفع آن اقدام کنید سوم اینکه جامعه مسئول خانواده است و باید در این خصوص ورود کند چهارم اینکه علاج واقعه را باید قبل از وقوع کرد پنجم اینکه خروج شقاق از داخل خانه موجب ...
سرویس اطلاعاتی اردن؛ آمریکایی ترین سرویس اطلاعاتی منطقه + تصاویر و فیلم
عملیات های تروریستی بوسنیایی ها علیه اهداف این کشور در اروپا باخبر کرد. در آغاز هزاره سوم، این سازمان موفق به کشف سلسله حملات تروریستی تحت عنوان "حملات تروریستی هزاره 2000" شد که طی آن ده ها هتل در اردن و آمریکا تحت حمله قرار گرفت. GID، سازمان CIA را در جریان حملات آتی قرار می داد و یکی از مهم ترین آنها مربوط به حمله 11 سپتامبر بود. اواخر تابستان 2001 بود که سازمان اطلاعاتی یمن، آمریکا ...
ماجرای ساخت معبد سلیمان چیست؟
قدرت و حکومت حضرت سلیمان را بیشتر و بزرگ تر می داند: و برای سلیمان، تندباد را رام و مسخّر کردیم که به فرمانش به سوی آن سرزمینی که در آن برکت نهادیم، حرکت می کرد و ما همواره به همه چیز داناییم. و از شیطان ها کسانی را رام و مسخّر او کردیم که برایش غوّاصی و کارهایی غیر از آن انجام می دادند، و ما نگهبان آنان بودیم .[3] و سلیمان وارث داود شد و گفت: ای مردم! [معرفت و آگاهی به ] زبان و ...
نیم نگاهی به جایگاه فقهی شیخ فضل الله نوری
چند ماهی در عتبات توقف کند، شخص اول علمای اسلام خواهد گردید. (10) نیز مهدی ملک زاده می گوید: شیخ در پایتخت بالاترین مقام روحانیت را برخوردار بود...گفته می شود از حیث معلومات و تبحّر در علوم دینی از همة همگنانش برتری داشته... (11) ادوارد براون ادوارد براون یکی دیگر از مخالفین شیخ نوری از وی با عنوان مجتهدی سرشناس و عالمی متبحّر (12) یاد می کند فریدون آدمیت ...
آیا سینمایی لالیوود را می شناسید؟
از آنها سانجیتا بود. سانجیتا نام هنری بازیگر و کارگردان مشهور پاکستانی است. او نخستین بار در Kankganin -1969 نقش آفرینی کرد. سانجیتا در سال1971 به شهر لاهور آمد و در این شهر ساکن شد. وی در سال 1979 برای نخستین بار پشت دوربین قرار گرفت و دختر اجتماعی را ساخت. فیلم با فروش خوبی روبه رو شد و سانجیتا جوایز بهترین کارگردان و بهترین بازیگر زن نگار را از آن خود کرد. نگار مهم ترین مراسم اهدای ...
به بهانه پایان رسیدگی به اتهامات سعید مرتوضوی/در انتظار قضاوت عدالت
که هرگز از محاکمه متهمین اصلی که امربه این جنایت کرده اند نخواهد گذشت. دربخشی از نامه خانواده های متوفی خطاب به مردم آمده است: ما خانواده های شهدای جنایت کهریزک با اعلام گذشت خود از قصاص دو مجری محکوم به اعدام این جنایت و تاکید بر اجرای سایر مجازات ها در مورد ایشان ضمن تشکر از لغو مصونیت قضایی صورت گرفته خواستار اراده جدی و اخلال ناپذیر نظام برای پیگرد و مجازات آمران قضایی، سیاسی، نظامی و امنیتی ...
پیروزی درخشان زبان تکریم بر زبان تهدید
ایران و نظام جمهوری اسلامی کاملا بر این موضوعات آگاهی داشتند و آنها را میدان مانوری برای فشار در عرصه مذاکرات هسته ای قلمداد کرده و مورد بهره برداری قرار می دادند. علی رغم آن که حل وفصل مساله مذاکرات هسته ای؛ وجهه همت دولت و شخص ریاست محترم جمهور قرار داشت؛ اما دولت تدبیر و امید از بحث مهم اقتصادی غافل نشد. با وجود مشکلات عدیده و پیچیده در این زمینه؛ تیم اقتصادی دولت یازدهم همزمان با ...
استاندار فارس: مراقب باشیم آرامش استان به هم نخورد
: خوشبختانه در دو حوزه معاونت عمرانی استانداری و شهرداری شیراز، مدیرانی داریم که از سابقه آن ها مطلعیم و آن ها را قبول داریم. نماینده عالی دولت در استان فارس با تاکید بر این که اولین قدم ما باید ایجاد شادی و نشاط برای مردم باشد، ادامه داد: ایجاد مجموعه های تفریحی، باز کردن گره های ترافیکی و تسهیل در امور اداری به شکلی که باعث کوتاه تر شدن فرایند هایی مانند اخذ پروانه شود، موجب قدردانی ...
جوانان بیکار و جولان نیروهای غیربومی در معادن راور / جای خالی سرمایه گذاران در روستاها /حاصل زحمت ...
استعلام آخر به مشکل خوردیم. رزم حسینی با معاون عمرانی استاندار و بعضی از مسئولان مرتبط درباره مشکلات موجود بر سر راه واگذاری زمین به شرکت زعفران کاران فیض آباد صحبت می کند و بعد از اینکه متوجه می شود، علت اصلی عدم واگذاری زمین به این مجموعه در واقع عدم سرمایه گذاری مردم و تسهیلات بانکی است، خطاب به نماینده شورا می گوید: شما خودتان هم مشکلاتی دارید، بنابراین نگویید، زمین به ما نداده اند و ...
اختصاص 20 هکتار زمین برای پارک علم و فناوری در مازندران
سرمایه گذاران این بخش است. رئیس پارک علم و فناوری مازندران با اشاره به اینکه این مجموعه در استان حدود پنج سال تشکیل شده، ادامه داد: انتظارات از پارک علم و فناوری مازندران بالا است و ما در آینده از دیگر استان ها پیشی خواهیم گرفت. *پیشرفت پارک علم و فناوری مازندران نسبت به دیگر استان ها این مسئول با بیان اینکه پارک علم و فناوری مازندران با توجه به امکانات اندک نسبت به ...
میهمانان مان هنوز پوتین به پا دارند
تدفین شهدای گمنام در مسجد فاطمه الزهرا(س) باغ موزه دفاع مقدس مازندران افزود: از این شمار 22 شهید گمنام و هشت شهید شناسایی شده اند. وی به مسیرهای حرکت و استقبال شهدا از شرق تا غرب استان اشاره کرد و افزود: شهدای غواص از 15 تا 18 مرداد در 6 محور مورد استقبال مردم مازندران قرار می گیرند. وی گفت: همچنین مراسم شب وداع با 30 شهید غواص و خط شکن دوشنبه 19مرداد همزمان با شب شهادت امام ...
خدا را شاهد می گیرم در بعد فنی هیچ چیز را از دست نداده ایم
داند در چه فضایی قرار دارد. باید خارج از ایران و در معرض ارزیابی کشورهای دیگر قرار بگیرید تا ببینید آنها چه چیز درباره شما می گویند. بعد از انقلاب با همه مشکلاتی که وجود داشته ما پیشرفت های چشمگیری داشته ایم و زیبایی این پیشرفت در خودجوش بودن آن است. وی ادامه داد: در کشورهای دیگر مثل ترکیه و مالزی پیشرفت هایی صورت گرفته است اما نوع پیشرفت شان با ما متفاوت است. مثلا در مقایسه عناوین کتاب ...
عباسی: بحث بازطراحی اراک برای تبلیغات داخلی است
از وضعیت فعلی ما در این حوزه بود. اگر صدام در آن زمان به اورانیوم غنی شده می رسید و با توجه به کمک هایی که از غربی ها می گرفت، این احتمال وجود داشت که علیه ما استفاده کند. وی هدف اول از برنامه هسته ای کشور را در زمان جنگ تحمیلی، پدافندی عنوان کرد و گفت: این وضعیت بدین خاطر بود که اگر عراق بخواهد علیه ما اقدامی کند ما بتوانیم آثار اقدام این کشور را کاهش دهیم و این دیدگاه در مجموعه دفاعی ...
بررسی دیجیاتو: +HTC One M9
هرچند کیفیت مناسبی داشت، اما ثابت ماندن رزولوشن و تراکم پیکسل های آن موجب بروز انتقاداتی شده بود. از آنجا که هر اشتباه را نباید بیشتر از یکبار انجام داد سازنده تایوانی در پرچمدار جدید از یک نمایشگر 5.2 اینچی با رزولوشن QHD و تراکم 565 پیکسل در اینچ استفاده کرده است که این نمایشگر را در کنار بهترین هایی مثل S6 سامسونگ و G4 ال جی قرار می دهد. علاوه بر این در ساخت نمایشگر از ...
آفتاب یزد، به دیدار جانبازی با چهره ای عجیب رفت /قصه غصه های 26 سال تنهایی دلاور مرد سرزمینم، چه ساده ...
صورتش باعث شده تا هر که او را می بیند هر گمانی جز واقعیت را از ذهنش عبور دهد، عقب ماندگی، جذام، سوختگی و ... . عکس العمل و واکنش ها هم تقریبا یکسان بوده، هر غریبه ای که در کوچه و بازار او را می بیند یا از او روی بر می گرداند یا ناخودآگاه صورتش در هم کشیده می شود. از او فقط عکسی دیده بودیم، نام و نشانی هم نداشتیم، پیگیر شدیم، فهمیدیم 26 سال است که مردی در مشهد مردانه زندگی می کند، بی هیچ هیاهو و سر و صدایی و همسری که او هم مردانه به پای این زندگی ایستاده است. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه خراسان، حاج رجب محمدزاده، یکی از جانبازان 70 درصد کشورمان است که ظاهرا وضعیت جسمی و نوع مجروحیتش او را از یاد خیلی ها برده است. او از سال 64 به عنوان بسیجی چهار مرحله به جبهه اعزام شده و آخرین باری که خاک جبهه تن حاج رجب را لمس کرد، سال 66 و در مکانی به نام ماهوت عراق بود. قرار شد برای دیدن حاج رجب به خانه اش در یکی از مناطق پایین شهر مشهد برویم، درحالیکه تا قبل از رسیدن به خانه او هنوز تردید داشتیم که آیا این شخص همان مردی است که ما به دنبالش بودیم یا نه، وارد خانه که شدیم، مردی به استقبالمان آمد که دیدن صورتش تمام تردید های ما را به یقین تبدیل کرد. وقتی به دنبال نام و نشانی از حاج رجب بودم، می گفتند جانبازی که شما دنبالش هستید یک سوم صورتش را از دست داده، نمی تواند به خوبی حرف بزند، اما همین باعث می شد تا برای دیدنش مشتاق تر شوم، وقتی وارد خانه اش شدم و او را دیدم، تنها سوالی که در ذهنم بی جواب ماند این بود که دو سوم دیگری که می گویند از صورت این مرد باقی مانده، کجاست؟ وارد خانه که شدیم مردی به استقبالمان آمد که تنها پیشانی و ابروهایش کمی طبیعی به نظر می رسید، بینی، دهان، دندان، گونه و یکی از چشمهایش را کاملا از دست داده بود، چشم دیگر او هم به سختی باز می شد و مقدار اندکی بینایی داشت. مقابلش نشستیم، روز جانباز را با اندکی تاخیر به او تبریک گفتیم، حاج رجب هم با زبانی که به سختی با آن سخن می گفت از ما تشکر کرد، دیدن صورتش کمی ما را بهت زده کرده بود و شروع مصاحبه را سخت تر... از او پرسیدم چه شد که صورتتان را از دست دادید، آن لحظه را یادتان هست؟ حاج رجب با صدایی که به سختی و کمی نامفهوم شنیده می شد، لحظه مجروحیت خود را اینگونه برایمان وصف کرد: خیلی کم یادم است، فقط اندازه یک ثانیه، در سنگر داشتم برای کلمن یخ می شکستم و دو نفر از همرزمانم در کنارم بودند، ناگهان خمپاره زده شد و بعد از اینکه احساس کردم خون زیادی از من می رود، بیهوش شدم. طوبی زرندی، همسر حاج رجب به کمکش می آید، همزمان که او برایمان از لحظه مجروح شدنش می گوید، همسرش هم جملات نامفهوم حاج رجب را برایمان بازگو می کند؛ در آن لحظه چهار نفر در سنگر حضور داشتند، یک سرباز رفته بود تا از تانکر آب بیاورد، حاج آقا هم در حال شکستن یخ بوده و بقیه هم خواب بودند که خمپاره جلوی سنگر می خورد. دوست هم سنگرش می گفت یک دفعه دیدم آقا رجب افتاد، تا آمدم از جایم بلند شوم و به او کمک کنم دیدم نمی توانم، یک دست و یک پایم قطع شده بود و دیگر هم سنگری هایش هم شهید شده بودند، آن جانباز نیز چند سال پیش بر اثر جراحاتش شهید شد. خانم حاج رجب که زمان جانباز شدن همسر نانوایش 30 ساله بود و چهار فرزند داشت، می گوید: همسرم همیشه می گفت اگر نماز و روزه واجب است، جبهه رفتن هم حق و واجب است. پرسیدم چگونه خبر مجروحیت حاج آقا را به شما دادند، محمدرضا محمدزاده، فرزند بزرگ حاج رجب که تنها هشت سال پدرش را با صورت عادی اش دیده، می گوید: آن موقع من دوم دبستان بودم، قبل از اینکه خبر جانباز شدن پدر را به ما بدهند، او نامه ای نوشته بود که مرخصی گرفته و به مشهد بر می گردد، ما هنوز از چیزی خبر نداشتیم تا اینکه یکی از هم رزمان پدرم من را در کوچه دید و پرسید پدرت نیامده؟ من جواب دادم نه و او که با خبر از ماجرا بود گفت که انشاء الله خبرش می آید. بعد از آن بود که متوجه شدیم جانباز شده ولی نمی دانستیم از چه ناحیه ای، فکر می کردیم دست یا پایش قطع شده است، اما وقتی وارد بیمارستان فاطمه الزهرا تهران شدیم من و مادرم با صحنه ای مواجه شدیم که برایمان قابل درک نبود. پدرم را فقط از پشت سر توانستم تشخیص دهم، ترکشی که به او خورده بود تمام صورتش را از بین برده بود. از همسر حاج رجب خواستیم تا برایمان روزهای قبل از مجروحیت و لحظه ای که خبر جانباز شدن همسرش را به او می دهند، بازگو کند؛ وقتی با پسر هشت ساله ام و دختر کوچکم که در بغلم بود وارد بیمارستان فاطمه الزهرا شدم، با دیدنش فهمیدم این مجروحیت ساده نیست و اتفاق بزرگی برایش افتاده است. ملحفه سفیدی روی همسرم انداختند تا تمام کند نزدیک تر شدم، صورتش کاملا باندپیچی شده بود، بعد از اینکه باندهای صورتش را برداشتند دیدم فک بالای همسرم از بین رفته، صورتش صاف صاف شده بود و زبان کوچک ته گلویش به راحتی دیده می شد. یک چشمش هم به دلیل افتادگی نابینا شده بود و تنها چشم دیگرش آن هم از فاصله های نزدیک می بیند. بعد از دیدن آن صحنه از حال رفتم و در اتاق دیگری بستری شدم، آن قدر وضعیتش وخیم بوده که در همان ابتدا وقتی متوجه میزان آسیب دیدگی همسرم می شوند، یک ملحفه سفید روی او می کشند، گوشه سالن رهایش می کنند تا تمام کند، ولی گویا یک پزشک جراح خارجی از کنارش رد می شود، وضعیت او را می بیند و می گوید او را مداوا می کنم. فرزند بزرگ حاج رجب یادآور می شود: گویا در همان لحظه ها هم فکر می کردند که حاج آقا شهید شده، چون صدای خرخر مثل قطع شدن سر شنیده می شد، او را به تبریز و شیراز اعزام می کنند، ولی گفته می شود که درمان چنین مصدومی کار آن ها نیست و به تهران می برند. حاج رجب در این مدت 26 بار زیر عمل جراحی قرار گرفته تا به شکل امروز درآمده، هر بار در این عمل ها یک تکه پوست از دست، پا یا سرش جدا می کردند و به صورتش پیوند می زدند، از پوست سرش برایش ریش و سبیل ساختند، ولی استخوان دماغش جوش نخورد، خانواده اش می گویند در چهره ای که شما از حاج رجب می بینید، همه چیز ساخته دست پزشکان است. وضعیت حاج رجب بعد از مجروحتیش باعث شده بود تا زندگی خودش و خانواده اش هم مثل صورتش از حالت عادی و طبیعی خارج شود، بچه هایی که تا مدتی قبل از سر و کول پدر بالا می رفتند حالا با دیدنش جیغ می کشیدند و فرار می کردند . او بعد از هر عمل صورتی جدید پیدا می کرد و همین باعث شده بود تا خانواده اش نتوانند به راحتی با این وضعیت کنار بیایند، از همسرش که می پرسم چگونه با این وضعیت کنار آمدید، پاسخ می دهد: کارم شده بود گریه و تا دو سال هر شب با بغضی می خوابیدم که رهایم نمی کرد، یک شب که قبل از خواب بسیار گریه کرده بودم خوابی دیدم که بعد از دو سال خداوند صبری به من داد که تا همین حالا ادامه دارد. خواب دیدم در پایین جایی شبیه به جبل النور کوهسنگی ایستاده ام، مقام معظم رهبری در بالای این کوه دستشان را دراز کرده اند و مرا به بالای بلندی آوردند، مادر شهیدی که در کنارمان ایستاده بود را نشان دادند و گفتند مقام شما با مقام این مادر شهید یکی است. همسر این جانباز 70 درصد بیان می کند: هیچ وقت پیش خدا و بنده خدا از این وضعیت گلایه نکردم، ولی فشار این اتفاق آن قدر بود که تا مدت ها صبح ها به یک دکتر مراجعه می کردم و بعد از ظهرها به یک دکتر دیگر، این اتفاق برای من بسیار سنگین تمام شد، گاهی می گفتم کاش رجب قطع نخاع می شد ولی این اتفاق نمی افتاد، بچه ها نیز کوچک بودند، نمی توانستند با شرایط کنار بیایند و با دیدن چهره پدرشان می ترسیدند. فرزند بزرگ حاج رجب هم می گوید: برای یک کودک دبستانی سخت بود که پدرش در این وضعیت باشد ولی شاید معجزه خدا بود، اینکه هیچ حس بدی نداشتم، پدر را خودم حمام می بردم، لباس هایش را تنش می کردم و با همان سن کم، همه جا با او می رفتم. حاج رجبی که نه دهان دارد، نه فکی و نه دندانی، حالا آرزویش شده تا بعد از 26 سال لقمه نانی را در دهانش بگذارد و غذاهای خانگی را بخورد، همسرش می گوید تا یک سال فقط با سرنگ به حاج آقا غذا می دادم. او 27 سال است که فقط مایعات می خورد. در طول تمام این سال ها کسی پیدا نشد که درد دل ما را بفهمد، فقط می گفتند خدا اجرتان دهد، حاج رجب تنها 30 درصد سلامتی داشت که آن هم دو سال گذشته سکته قلبی کرد و مجبور به انجام عمل قلب باز شد، همیشه می گویم خوش بحال شهدا که شهید شدند، رفتند و راحت شدند، شوهر من جلوی چشمانمان روزی چند بار شهید می شود. در این لحظه فرزند بزرگ حاج رجب دو سال گذشته را به یاد آورد که پدرش را به خاطر عمل قلب باز در بیمارستان بستری کرده بودند، او می گوید: سکته ای که پدرم دو سال پیش کرد از سنگینی همین حرف های مردم بود، زمانی که حاج آقا عمل قلب باز در بیمارستان داشتند، در بخش آی سی یو مانیتورهایی برای ملاقات کنندگان جهت آگاهی از وضعیت بیمارشان نصب شده بود. وقتی برای ملاقات پدر به بیمارستان آمدیم، متوجه شدیم که مانیتور اتاق حاج آقا را قطع کرده اند، با پرس وجوهایی که کردم فهمیدم مردم شکایت کرده و از تصویر پدرم ترسیده بودند، به همین دلیل مانیتور اتاقش را قطع کردند، این قدر رفت و آمد کردم تا پس از مدتی تصویر وصل شد ولی از دور پدرم را نشان می دادند. او تصریح می کند: پرستار اتاق پدرم برای دادن قرص هایش با حالتی خاص دم در اتاق می ایستاد، در حالیکه صورتش را به سمت دیگری می برد تا پدر را نبیند، قرص ها را دست من می داد تا به او بدهم، درحالی که این ها وظیفه پرستار است، من به آن پرستار گفتم، پدرم ترس ندارد، او فقط یک جانباز است، همین. ما غرق سوال و جواب و نگاه به صورت نداشته حاج رجب بودیم و او نگران دهان خشک مهمانانش، در طول مصاحبه بارها صحبت های فرزند و همسرش را قطع می کرد و با دستانش به سمت میوه و چای هایی که مقابلمان بود اشاره می کرد، به اصرار حاج رجب گلویی تازه می کردیم و دوباره سوال و جواب هایمان را از سر می گرفتیم. دو سال است که کسی به همسرم سر نزده از خانواده اش پرسیدم در این 26 سال که حاج آقا جانباز و از کار افتاده شده بودند با داشتن 6 فرزند آیا مشکل مالی هم داشتید؟ همسرش پاسخ داد: با همان حقوق ماهانه بنیاد زندگی مان می چرخد، چند سال پیش خانه ای برایمان گرفتند که برای داماد کردن آخرین فرزندم مجبور شدم آن را بفروشم و در حال حاضر هم مستاجریم، یک بار به بنیاد جانبازان زنگ زدم و گفتم برای عروسی یکی از فرزندانم یک میلیون تومان وام می خواهم، آن ها هم پاسخ دادند ما پول نداریم قبض آب و برق اینجا را پرداخت کنیم، چگونه به شما وام بدهیم؟ همسر حاج رجب تاکید می کند: من هیچ انتظاری ندارم که کمک مالی بشود، ولی حداقل اگر خبری از همسرم بگیرند بد نیست، حدود دو سال است که از طرف بنیاد هیچکس به ما سر نزده، دلیلشان هم این است که بنیاد پول آژانس برای سرزدن به جانبازان را ندارد، به نظرم بنیاد بین جانبازی که روی ویلچر می نشیند، با سایر جانبازها تبعیض قائل می شود. حاج رجب 26 سال در آرزوی دیدن مقام معظم رهبری است اگر حاج رجب را از نزدیک می دیدی، کنار آمدن با این جمله که دو سال است کسی به او سر نزده، برایت بسیار سخت می شد، خواستم سوال کنم در طول این 26 سال چه کسانی به دیدن حاج آقا آمدند، آیا ایشان دیداری با مقام معظم رهبری، امام جمعه مشهد یا ... که پسرش با خنده ای حرفم را قطع کرد و گفت: دو سال گذشته قرار بود پدرم در حرم امام رضا دیداری با رهبری داشته باشند، ولی وقتی در صحن حرم مسوولان با چهره پدرم روبه رو شدند طور دیگری برخورد کردند. من نمی توانستم پدرم را با این وضعیت تنها در میان آن جمعیت رها کنم، با او از حرم برگشتم در حالی که آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری همچنان بر دلش مانده است. فرزند این جانباز 70 درصدی می گوید: حاج آقا خیلی مظلوم است، بدنبال جایگاه نیست، ولی داشتن یک دیدار با رهبری فکر نمی کنم برای چنین جانبازی خواسته بزرگی باشد. سخن گفتن از 26 سال تنهایی حاج رجب و فرزندانی که یک بیرون شهر رفتن با پدر، بزرگ ترین آرزوی شان شده تمامی نداشت، وقتی یکی از عکس های او در اینترنت و برخی شبکه های اجتماعی منتشر می شود، عده ای نظر می نویسند خدا به این مرد اجر دهد، اما دلیل نمی شود که فرزندانش با سهمیه به دانشگاه بروند. این حرف ها بر دل دختر کوچک حاج رجب که از وقتی به دنیا آمده صورت پدر را به همین شکل دیده، سنگینی می کند، او با بغضی که سعی در فرو بردن آن دارد، می گوید: به پدرم افتخار می کنم، او سایه سر ماست، اما طاقت نگاه ها و حرف های مردم را ندارم. باور کنید حسرت یک پارک رفتن یا زیارت رفتن برای یک کودک آن قدر بزرگ است که با یک سهیمه کنکور نمی توان آن را جبران کرد، من درس خواندم و امسال بدون استفاده از سهمیه به دانشگاه رفتم. دلم می خواست بنشینم کنار حاج رجب تا جواب همه سوالاتم را از دهان نداشته خودش بشنوم، زبان او برای حرف زدن خیلی سخت می چرخید، اما دیگر طاقت نیاوردم، کنارش نشستم، پرسیدم حاج آقا حرم امام رضا که می روی از او چه می خواهی؟ آرزویت چیست؟ دور گوش هایش باندپیچی بود و صدایم را به سختی می شنید، سوالم را بلندتر تکرار کردم و گوش هایم را تیزتر، خودکارم را آماده در دستانم گرفتم تا از آرزوهای حاج رجب کلمه ای را جا نیندازم، دیدم دو دستش را به سوی آسمان دراز کرد و گفت می خواهم خدا از من راضی باشد منتظر بودم تا حرفش را ادامه دهد، اما با دستمالی که در دستش بود گوشه همان چشم کوچکی که در صورتش کمی سالم مانده بود را پاک کرد و دیگر چیزی نگفت. حالا حاج رجب با سیرت است و بی صورت، در میان مردمی راه می رود که همه آن ها بی آن که بدانند این صورت را چه کسی و برای چه چیزی از او گرفته، نگاهشان را از حاج رجب می دزدند، شاید حق دارند، نمی دانند که او صورت داده برای نترسیدن ما، برای آرامشی که هنگام غذا خوردن در یک رستوران به آن نیاز داریم، رستورانی که روزی گذر حاج رجب و فرزندش به آن جا افتاد و صاحبش به خاطر آرامش مشتری هایش او را به آنجا راه نداد. خودش زبانی برای گلایه کردن ندارد، اما دل همسرش سخت شکسته، دلگیر است از وقتی که با شوهرش بیرون رفته بود، مادری که فرزندش گریه می کرد آنها را می بیند، انگشت اشاره اش را سمت حاج رجب دراز می کند و می گوید پسرم اگر گریه کنی می گم این آقا تو رو بخوره . برای همسرش سخت است تا به مادر آن کودک بفهماند شوهرش صورتش را فدا کرده تا دیگر هیچ کسی جرات نکند در خاک وطنش به فرزندان این کشور نگاه چپ بیندازد. نمی دانم چگونه، اما آسان نیست جبران زخم زبان ها و نگاه هایی که باعث شده تا آخرین خاطره بیرون رفتن دو نفره این زن و مرد به دو سال قبل باز گردد و آنها دو سال از اینکه نمی توانند با هم به پابوسی امام رضا(ع) بروند حسرت بخورند . همسرش می گوید: طاقت شنیدن حرف های مردم را ندارم، وقتی بیرون می رویم و به حاج رجب توهینی می کنند، نمی توانم ساکت باشم، جوابشان را می دهم و در نهایت دعوایی بلند می شود، حالا ترس از همین دعواها دو سال است ما را خانه نشین کرده است. به حاج رجب می گویم دلت که می گیرد چکار می کنی، در این سال ها خسته نشدی، با همان صدایی که حالا شنیدنش برایمان عادی شده بود، پاسخ داد: خستگی از حد گذشته، در هر حالتی خسته ام، چه وقت هایی که در میان جمعیت و شلوغی هستم، یا وقت هایی که استراحت می کنم، روزی هزار بار عذاب وجدان دارم که چقدر مردم با دیدن من اذیت و ناراحت می شوند. این صورت برای من عادی شده ولی برای مردم نه. حاج رجب نوه هایی هم دارد که بودنشان او را کمی از تنهایی درآورده، در طول مصاحبه شنیدن غصه های پدربزرگ برایشان آسان نبود، دور او می گشتند و هوایش را داشتند، نادیا، نوه بزرگش کلاس پنجم دبستان است، او می گوید: جشن تولدهایمان را اینجا در خانه پدربزرگ می گیریم، عیدها پیش او می مانیم و پدربزرگ به ما عیدی می دهد، دوست داریم با او بیرون برویم اما طاقت حرف های دیگران را نداریم. اما عشق که باشد، خلاصه شدن زندگی برایت در یک چهار دیواری آن قدرها هم تلخ نمی شود، کنار همسرش نشستم، آرام به او گفتم در این 26 سال فکر جدایی به سرتان نزد، خندید و گفت: چند سال پیش همسر یکی از جانبازان که دوست من هم بود، زنگ زد، گفت اگر شوهر من وضعیت حاج رجب را داشت حتما از او جدا می شدم ، بعد از این تماس تلفنی تا چهار سال نتوانستم با این دوستم ارتباط برقرار کنم، حرفش به دلم سنگین آمد و به شدت مرا ناراحت کرد. از حاج خانم می پرسم شما که اکثرا در خانه اید، با آقا رجب دعوایتان هم می شود، صورتش غرق تبسم می شود و می گوید بله، چرا دعوا نکنیم گفتم آخرین بار کی دعوایتان شد، با لبخندی که حال و هوای ما را هم عوض کرد، گفت قبل از آمدن شما ، پرسیدم سر چه چیزی، پاسخ داد: داشتم برای آمدن شما خانه را آماده می کردم که حاج آقا با فلاسک چایی اش آمده بود بالای سرم و اصرار داشت تا همان لحظه برایش چایی درست کنم. *** به صورت نگران حاج رجب نگاه می کنم که گویا این روزها در هیاهو و کش مکش های سیاسی گم شده، او روزگاری برای این نگرانی جانش را کف دستانش گذاشت، بی سر و صدا رفت، بی سر و صدا و بی صورت هم بازگشت تا امروز منافع ملی و صورت نداشته اش در میان دلواپسی های نابه جای عده ای به فراموشی سپرده شود. حاج رجب نقاب نمی زند، برخلاف خیلی از آدم هایی که چهره واقعی شان را پشت شعارها و نگرانی های ساختگی شان پنهان می کنند، او با همین حالش هم از فضای سیاسی کشور بی خبر نیست، از میان برنامه های تلویزیونی فقط اخبار را نگاه می کند و از هیچ راهپیمایی یا انتخاباتی جا نمی ماند . حاج رجب خودش است، بی هیچ نقابی، حتی می توانی لبخند خدا را بر روی لب های نداشته او ببینی، صورت حاج رجب جایی جا مانده که هرگاه خواستی روی ماه خدا را ببینی، می توانی به اینجا بیایی، اینجا می توانی امضا و دست خط خدا را ببینی که بدون هیچ پرده ای بر صورت او به یادگار مانده است. ...
چگونه خواهرم را باحجاب کنم؟
السّلام نیز فرمودند: مردم را با غیر زبان خود (با اعمال و رفتار خود) به راه حق دعوت نمائید. باید مردم از شما ورع و کوشش و اعمال خیر ببینند؛ که این روش کاملا ًجلب کننده است. (بحار الأنوار ج 67 ص 303 ) 4- سعی کنید با خواهرتان ارتباط بگیرید: اگر تاکنون رابطه صمیمانه ای با خواهرتان نداشته اید از این پس سعی کنید با او ارتباط بیشتری داشته باشید. از موضوعات مختلف برای ارتباط گیری استفاده کنید و به ...
مشکلات اوتیسم در ایران
خاص است: توجه چندانی به اطراف خود ندارند، رفتارهای تکراری از خود نشان می دهند، خیلی فعال هستند و از همه مهم تر توانایی های زبانی در آنها به طور کامل شکل نمی گیرد و ناتوان از برقراری ارتباط اجتماعی موثر هستند. در هفته ای که گذشت روزنامه گاردین در گزارشی با عنوان نوری از طیف: مشکلات اوتیسم در ایران به قلم دنیس حسن زاده آژیری نگاهی داشت به وضعیت اوتیسم در کشور. برگردان این گزارش را در زیر می ...
کارتن خوابی فزآینده زنان هم چنان سرگردان میان دستگاه ها
های همسان افراد پرخطر، بعد از جذب شدن به مراکز کاهش آسیب، به عنوان یاور این مراکز از گروه های پرخطر دیگر نیز دعوت می کنند که به مراکز کاهش آسیب مراجعه کنند و از خدمات کاملاً رایگان آن بهره مند شوند. معاونت امور زنان ریاست جمهوری و طرح مسئله پایان ناپذیر مولاوردی؛ معاون امور زنان ریاست جمهوری، در خصوص وظایف سازمان متبوع اش که مهم ترین دستگاه مرتبط با امور زنان در کشور محسوب ...
کمدین ها فرشته نجات اقتصاد ورشکسته سینما
برای دیدن فیلم راهی سینما ها شدند. آمار مورد اشاره نشان می دهد که اقتصاد سینمای ایران با وجود رشد مخاطب همچنان وضعیت نامناسبی را طی می کند. آنچه نبض این سینما را همچنان در حال نزار زنده نگاه داشته سینمای کمدی است. بنابراین طبیعی است که خانواده سینما برای حفط حیات سینمای ایران به سینمای کمدی متوسل بماند؛ اتفاقی که همه کارگردانان مطرح چون داریوش مهرجویی و بهمن فرمان آرا را نیز درگیر کرده ...
دو دهه رقص فرهنگ با دایره زنگی غرب
...، هشدارهایی که با تغییر شیوه در نوع تبلیغات فرهنگی غرب به اشکال مختلفی چون توجه دادن به سبک زندگی اسلامی، تغییر کرد. حال با گذشت سال ها از ورود این پدیده شوم به حق باید به پیشرفت آن در تاثیر گذاری بر فرهنگ ایرانیان و در مقابل عملکرد ضعیف متولیان فرهنگ در این زمینه اعتراف کرد. برنامه های متنوع ماهواره، زندگی مردم ایران را از نوع پوشش گرفته تا تربیت فرزند و ارزش های دینی، اخلاقی و ...
بلندشدن صدای زنگ خطرازدانشگاه فرهنگیان
دانشجویان خود بیاورد، یک عمل غیراخلاقی و غیرشرعی است که متاسفانه در اکثر ادارات نهادها دارد. لغوِ قرارِ قانونیِ استخدامِ ورودی های 93 دانشگاهِ فرهنگیان، زنگ خطری است که عمق بی قانونی به نام قانون را نشان دهد. چه راهکاری وجود دارد برای رسیدگی به حقوق از دست رفته ی این دانشجویان که وزارت آموزش و پرورش از استخدام آنان سر باز زده است؟! یا کارگری که با حقوق ماهانه یک میلیون تومان استخدام می ...
درمراسم این شهیدغواص سفیدبپوشید +تصاویر
گناه آلود هم شده بود، گذاشتند تا چهره و رنگ مردم شهر حداقل برای چند روز هم که شده شهدایی شود. همه شهدایی که با نام و یا گمنام وارد وطن شدند مورد استقبال پرشور مردم قرار گرفتند اما به نظر می رسید به دلیل دلایل مختلف از جمله نحوه شهادت، 175 شهید غواص پرشورتر بدرقه شدند.از طرفی دیگر از آنجایی که احتمال شناسایی این شهدا وجود داشت، بسیاری از پدران و مادران شهید که می دانستند جوان رعنایشان ...