سایر منابع:
سایر خبرها
هجده ساله بودم که با پیشنهاد خوب چند مرد به خانه اشان رفتم
نوآوران آنلاین - مریم هستم و 18 سال سن دارم، تا کلاس چهارم ابتدایی بیشتر ادامه تحصیل ندادم. پدر و مادرم از اوایل زندگیشان همیشه اختلاف داشتند، و وقتی 11 ساله شدم، مادرم از خانه رفت و بعد از طلاق، پدرم نیز ازدواج کرد. برادران و خواهر ناتنی ام مرا اذیت و آزار می کردند و نمی خواستند من در خانه پدرم زندگی کنم. پدرم هم طرفدار آنها بود و منم سعی می کردم زیاد در خانه حضور نداشته باشم. مدتی به همین ...
ناگفته های خواندنی برخی نجات یافتگان از کره شمالی
با حزب است که چه کاری بکند. بعد از این فصل اول خاطرات کیم جونگ سوگ همسر کیم جونگ ایل را از حفظ برایشان خواند و بخشی از خاطرات کیم جونگ ایل را از ژاپنی ترجمه کرد. بعد از این بود که او سوگند خورد جانش را برای حزب بدهد و مورد معاینه کاملی قرار گرفت؛ معاینه ای که نشان بدهد به لحاظ فیزیکی باکره است و با کسی آشنا نبوده است. در تمام کتاب هایی که از کره شمالی بیرون آمده به این موضوع تاکید دارند ...
نصف شب دیدم شوهرم با شخص دیگری در ارتباط کثیفی هست+عکس
...! ناگهان با دیدن این صحنه از خود بی خود شدم وبی صدا به آشپز خانه رفتم. کارد بزرگی برداشتم و چندین ضربه پیاپی به پشت شوهرم زدم. از سروصدا، بچه ها و همسایه ها بیدار شدند. مأموران پلیس هم آمدند و منو به کلانتری آوردن. حرف های زن که تمام شد، تصمیمم را گرفته بودم. با خودم گفتم کمکش می کنم... آخرین چیزی که از نظرم گذشت همین جمله بود. به روزنامه که بازگشتم و خبر را آنچنان که می خواستم ...
نگاهی به بدترین مصاحبه محمدرضا پهلوی
تعریف و تحسین است. گویا زن نویسنده از دیدن شاه و نیز دریافت چک چند هزار لیرهای پیش پرداخت به حدی خوشحال و ذوق زده شده بود که خودش اشاره میکند کاری را کردم که هیچ زن دیگر نمیکرد. از قرار دست شاه را بوسیده است.) و اما بعد: درحالیکه اشرف خواهر دوقلو، شهرام فرزند اشرف، غلامرضا و دیگر برادران و خویشاوندان شاه و حتی تنی چند از درباریان به دلیل ماجرا آفرینی های خود در اروپا، توجه ...
ازدواج پرماجرای خانم مهندس و کارگر شرکت
به گزارش روزنامه ایران، زن و مرد جوان به خاطر اختلاف های شدید خانوادگی و درگیری فیزیکی، کارشان به کلانتری کشیده شده بود. هر دو آشفته و عصبی بودند اما آنچه بیشتر از اتفاق پیش آمده به چشم می آمد، اختلاف ظاهری آنها با یکدیگر بود. زن جوان ملیکا نام داشت و با وجود ناراحتی شدید، همچنان شیک و باوقارنشسته بود. اما همسرش حبیب نه لباس مرتبی پوشیده بود ونه ازهیچ نظر تناسبی با همسرش داشت. سکوت ...
یک سال گذشت و دیگر "خوش لفظ" در بین ما نیست /از مهتابی که گم می شود و آبی که نمی میرد تا دختر شیرین جان ...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از رودآور ؛ درست صبح روز بیستم بهمن ماه سال گذشته بود که در حسینیه امام خمینی(ره) از تقریظ های رهبر انقلاب بر چهار کتاب دفاع مقدس رونمایی شد. "وقتی مهتاب گم شد" ، "آب هرگز نمی میرد"، "دختر شینا" و گلستان یازدهم" چهار کتابی هستند که مورد توجه رهبر انقلاب اسلامی قرار گرفتند. در حقیقت این رویداد از اتفاقات نادر هنری و فرهنگی در کشور بود ...
روایت روزهای انقلاب با عکس/ 39 سال کسی سراغی از عکس هایم نگرفت
، قبل و بعد آن نشان می دهد، ولی متأسفانه هنوز هیچ کس سراغی از این مجموعه جهت ماندگاری دائمی آن نگرفته است. ماندگار کردن مجموعه عکس های انقلاب، کاری ارزشمند برای شهرستان است نه عکاس احسان امیدی عکاس و هنرمند ابرکوهی در ادامه صحبت های پدر بیان کرد: اگر من نیز جای پدرم که به او افتخار می کنم، در سال 57 بودم حتما برای ثبت آن لحظات مثل خودشان تلاش می کردم. امیدی افزود: مجموعه ...
راز زندگی بادوام زوج های بازیگر معروف
...، در آن فیلم ما نقش زن و شوهر را بازی می کردیم. بعد از بازی در آن اثر، ارتباط خانوادگی بین ما به وجود آمد و این مراودات خانوادگی بیشتر شد، تا این که بعد از گذشت مدتی، متوجه شدیم لحظه به لحظه از لحاظ حسی به هم نزدیک تریم و مسائلی بین ما وجود دارد که باعث نزدیک شدن و کنار هم قرار گرفتن ما می شود، به همین خاطر وقتی بحث نامزدی ما مطرح شد، اطرافیان ما چندان تعجب نکردند و انگار منتظر چنین اتفاقی بودند. خوشبختانه خانواده های ما از این تصمیم مان استقبال کردند. منبع : رکنا ...
یک بار خواهر شهید شدم و دو بار مادر شهید
خوانده بود. حوزه علمیه را رها کرد و به حوزه دفاع از کشور رفت. برادرم حمید و پسر بزرگم در خیلی از عملیات ها بودند. هرازگاهی که عملیات نبود به بابل می آمدند. خود شما هم در زمان جنگ فعالیت می کردید؟ من مدام جلسه روضه و مسجد بودم. همسرم خیاط بود. اواسط جنگ پسرم گفت سپاه خیاط لازم دارد تا لباس رزمندگان را بدوزد. حاج آقا جذب سپاه شد. بعد از 20 سال هم بازنشست شد. من از اول در بسیج بودم ...
اسماعیل انقلاب
...، ساکن شدیم. آن زمان اسم کوچه مان اعتماد بود و الان به نام برادران شهید توکلی تغییر کرده است. کودکی های اسماعیل در کنار آنان گذشت صدیقه رجایی پدرشوهرم و پدر خودم با هم دوست بودند و ازدواج من و شوهرم، به واسطه دوستی آن ها اتفاق افتاد. پدرم روحانی بود و در روستای عبدل آباد تربت جام، محضر ازدواج داشت. ما اصالتا مشهدی هستیم و به واسطه شغل پدرم، آنجا ساکن بودیم. او پیش یک طلبه ...
خاطرات نوجوان 11 ساله در اسارت دشمن
صورت بود. احمدی در همین راستا اضافه کرد: وقتی به عراقی ها رسیدیم، فکر کردیم ایرانی هستند و عربی صحبت می کنند تا ما را امتحان کنند، اما وقتی نزدیک تر رفتیم، متوجه شدیم این ها عراقی هستند و ما اسیر شدیم. این آزاده ادامه خاطراتش را این طور بازگو کرد: عراقی ها من و پدرم را به همراه 400 نفر از اسیران مرحله اول عملیات رمضان، به یک سوله در پادگانی در بصره بردند و تا صبح آنجا بودیم، بعد از چند ...
جوانی بهترین فرصت برای زیارت عتبات است/اتفاق خوب این سفر تغییر نگرش درونی است
مقطع کارشناسی ارشد رشته برق همان دانشگاه بود .من ایشان را در کتابخانه دیدم و در مورد موضوع تحقیقم با ایشان مصاحبه کردم .همان جا بود که ایشان را پسندیدم .بلافاصله با خانواده ام صحبت کردم و قصدم را به اطلاع خانواده ایشان هم رساندم. امام رضا(ع)مهر ما را به دل های همدیگر انداخت. شرایطی را برای من مشخص کردند من هم پذیرفتم. هفته بعد با مادرم به خواستگاری ایشان رفتیم، دو روز بعدش نامزد کردیم و دو ماه بعد ...
زندگینامه بی بی مریم، سردار آزادگی
پژوهشگران قرار نگرفته. علی الخصوص امثال بی بی مریم که آن زمان خیلی زن ها مطرح نبودند. وقتی می خواستم درباره بی بی مریم جست وجو کنم با عناوینی چون خواهر سردار اسعد، مادر علی مردان خان جست وجو می کردم. چون مطالب با نام خودش بسیار کم بود. بی بی متعصب و قوم گرا نبود و ازجمله مواردی که اهمیت بسیاری دارد توجه او به آزادیخواهان تبریز است. او به ستارخان و باقرخان اشاره می کند. کسانی که بعد از ...
دختر جوان تاب دیدن گریه پدر را نداشت و دست به عملی زد که....
وکالتی به من داد و قرار شد فرد دیگری به نام مسعود بقیه کارهای مربوط به انتقال سند را پیگیری کند که فیش حج به نام پدرم صادر شود. روزها و ماه ها گذشت اما خبری از این فرد (مسعود) نشد. با هر شماره ای که تماس می گرفتم کسی پاسخ نمی داد. پنج ماه بعد درحالی که خجالت زده بودم موضوع را با پدرم در میان گذاشتم و برای شکایت به پلیس آگاهی آمدم. در همین حال کارآگاهان زبده پلیس با شگردهای خاصی کلاهبرداران را در یک قرار صوری دستگیر کردند. آن جا بود که فهمیدم آن ها از ده ها نفر دیگر هم با همین شیوه کلاهبرداری کرده اند حالا هم اگر چه با این اشتباه نزد پدرم شرمنده شدم اما ... http://www.aftabir. ...
دریچه های زندگی قطب الدین صادقی بزرگ مرد تئاتر ایران و کردستان
نان را به ماست بزنند. از شدت خنده، کسی نمی توانست سوت بزند ! کی به فرانسه رفتید و چرا؟ رتبه اول دانشکده بودم و از طرف وزارت علوم، برای ادامه تحصیل رفتم. اول زبان یاد گرفتم. انگلیسی می دانستم، اما ناچار شدم که فرانسه هم یاد بگیرم. بعد از 9ماه، سر کلاس کارشناسی ارشد رفتم؛ زمستان 1354بود. 10 سالی طول کشید تا مدرک کارشناسی ارشد را گرفتم و از تز دکترایم دفاع کردم. سال 64هم برگشتم ...
کمک امام خمینی (ره) به همسر در کار منزل و بچه داری
انجام بدهم؟ بعد با خنده می گفتند: انسان باید خودکفا باشد.(همان، ص103) ***** سفارش حضرت امام(ره) در مراسم ازدواج ---------------------------------------------- در زندگی تان گذشت داشته باشید. دکتر محمود بروجردی، داماد حضرت امام نقل می کند: خاطراتی از حضور امام در مراسم عقد و ازدواج دارم. امام همیشه نائب یا وکیل زن می شدند. آن روزی که این افتخار نصیب ...
ستاره های افتخار عنوان اصلی امروز روزنامه خراسان شمالی
حضور چماق به دستان و شلوغی بی اندازه شهر در مسجد انقلاب بودم و برادرم برای کمک به مردم در خیابان دوچنار مستقر شده بود. ساعت هایی از مبارزه و راهپیمایی ها می گذشت که کسی سراسیمه خبر آورد برادرم از ناحیه پیشانی تیر خورده و به بیمارستان منتقل شده است. این برادر شهید، لحظه شهادت منصور سیران حصاری را این گونه بازگو می کند: به سرعت به پدرم که او هم در راهپیمایی بود این خبر رسید و به همراه پدرم به ...
اعتماد امام خمینی (ره) در تبعید به نماینده رامیان و آزادشهر
به گزارش گلستان ما به نقل از تیتر آزاد، در گفتگو با خانم مدنی، همسر سید مصیب میرعرب رضی، نماینده دور آخر مجلس در زمان پهلوی، وی خاطرات گذشته خود را اینگونه آغاز کرد: زمانی که قرار شد حاجی (همسرم) برای نمایندگی انتخاب شود، سروان عقیلی که در خان ببین بود مخالفت می کرد و می گفت؛ نمی خواهد این قاناق خور را به مجلس بفرستید. اما بخاطر جایگاه اجتماعی ای که حاجی در منطقه داشت، در آخر او را انتخاب کردند ...
■ آثار تربیتی نماز
هستند که غافل شدند.(97) نماز انسان را از بعد حیوانی و غفلت به دور و در مدار توجه قرار می دهد و گذشت شبانه روز را برجسته کرده و او را این بی خبری بیرون می کشد(98). 15 – نماز و وحدت جهت گیری تمام مردم در هر گوشه از جهان، جهتی را در نظر گرفته، به سوی آن می روند(99) با هواپرستی، خیانت، دیانت، فردگرایی، واقع بینی، غرب، شرق و امثال آن، حال باید پرسید جهت و سمت اقبال یک مسلمان باید کجا ...
نیروی نهفته در اقتصاد جهانی، ارسال پول به خانه / رمیتنس ها چه تغییراتی در تبادلات مالی به وجود آورده اند؟
کاری که تنها در سال 2٫000 دلار درآمد دارد و این یعنی بعد از دو یا سه سال او عملا فقط کار می کند تا به دلال کاریابی پول دهد و خانواده چیزی از آن پول را نمی بیند. این فقط در دوبی نیست، بلکه نقطه تاریکی در هر شهر بزرگی در دنیاست و فقط کارگران بنگلادشی از این ماجرا آسیب نمی بینند، تمامی کارگران در سراسر دنیا درگیر این موضوع هستند. فقط مردها نیستند. زن ها هم به خصوص در برابر سوءاستفاده دلالان ...
ساعت شهر برای زنان شاغل کوک نیست
سازد چون آنها نمی دانند با کودکان خود چه کنند. با توجه به چند پیام مشابه در این زمینه به صورت تلفنی و پیامکی هم از برخی از مخاطبان خود نظرخواهی کردیم که به عنوان یک زن شاغل درگیر چه چالش هایی در این باره هستید و چه راهکارهایی را برای این مسأله پیشنهاد می کنید؟ البته برخی از پیام ها هم صرفاً به موضوع تعطیلات اختصاص نداشت اما به نوعی در دایره بزرگ تر چالش های زنان شاغل می گنجید. حس مادری رو که ...
همپای مردان هرندی برای پایین کشیدن نماد شاه حرکت کردم/ لبیک گوی فرمان امام خامنه ای خواهم بود
. البته من و همسرم برای عزاداری های ماه محرم به هرند می رفتیم زیرا در شهر اصفهان به سبب کنترل اوضاع توسط سربازان رژیم شاه، حق عزاداری از مردم گرفته می شد ولی عزاداری های شهرهای کوچک نظیر شهر هرند در ماه محرم و صفر ادامه داشت. از خاطرات آن روزها بگویید؟ زمانی که برای مراسم عاشورا سال 57 به هرند رفته بودیم، مردان تصمیم گرفتند برای پایین کشیدن نماد شاه به طرف پاسگاه کوهپایه حرکت ...
ساواک چگونه ناخن ها رامی کشید؟
نانکلی نیز سابقه بیش از دو سال زندان های ساواک به سر برده و دارای 30 درصد جانبازی است. در ادامه متن این گفت وگو را می خوانید. * برادرتان تحصیلشان را تا چه مقطعی ادامه دادند؟ برادرم در شهرستان تویسرکان به دنیا آمد. تا ششم ابتدایی را آنجا خواند. بعد از ششم ابتدایی، چون پدرم در تهران کار میکرد، به تهران آمد که به پدر سر بزند و همین جا ماندگار می شود و بعد از آن، مادرم برای اینکه دور ...
بزرگترین مشکل ما ناآگاهی مردم است
مبتلا به دوشن است و ازدواج کرده، اما خانواده متمولی دارد. پدر این فرد چهار دفعه او را به اوکراین برده و هر بار 50 میلیون برایش هزینه کرده است. این پسر 27سال دارد و یک سالی می شود که ازدواج کرده است. او نمی تواند راه برود، اما ریه ها و قلبش درگیر نیست که برای بچه های دوشنی موضوع مهمی است. این فرد بیماری پیش رونده داشته و دکترها به او گفته بودند که تا 20سالگی بیشتر زنده نمی ماند. نوعی داروی کورتون هست ...
بهار مردم
...، در صف کُتاب نیز/ در صف احرار هم، چون من یکی صفدر نبود ... در سیاست اوفتادم آخر از اوج علا/ وین همی دانم به خوبی کان مرا درخور نبود ... روزنامه گر شدم، با سائسان همسر شدم/ واندر آن دوران کسم زین سائسان همسر نبود . محمدتقی بهار، از کنشگران نامدار تاریخ معاصر ایران به شمار می آید. او روایت خود را از جهان اندیشه ها و تکاپوهای سیاسی و ادبی خویش، با خانه و مبلمان و کتاب ها و مادر و مهری می ...
زندگی سخت محمد در آغوش مدینه
قابل تحمل شده بود. اما خوشی های ما تا 3 ماهگی محمد عامر ادامه داشت تا اینکه یکبار متوجه شدم محمد عامر وقتی در خواب است دچار لرزش های شدید می شود خیلی ترسیده بودم و سریعا با همسرم به پزشک مراجعه کردیم. متخصص اطفال بعد از اینکه پسرمان را معاینه کرد گفت فرزند شما به دلیل فشار زایمان دچار مشکل مغزی و تشنج شده است و مغز مطابق با سن رشد نمی کند. اینجا پایان خوشی یا حتی زندگی مان بود؛ نمی دانستیم در ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (489)
نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد. ****** 1. مادرم میگه چرا زن نمیگیری برو اینهمه دختر ول بی صاحاب تو خیابون ریخته یکیشونو بگیر بیا دیگه . انگار داره قرقی میفرسته شکار کفترچاهی! 2. اینکه من با کسی نمیرم تو رابطه بخاطر اینه که نمیدونم رابطه رو تا کجا باید ادامه بدم و تهش چی میشه، البته اینکه کسی بهم محل نمیذاره هم بی ...
پسر یازده ساله ای که با افکار شیطانیش نزدیک بود بلایی سر دختر جوان بیاورد
کلاس اول ابتدایی نمره قبولی را کسب کنم به همین خاطر یک سال از تحصیل عقب ماندم. کودک مذکور که لرزش دستانش کاملا مشهود بود و از زن شاکی می خواست او را ببخشد، ادامه داد: پدرم در یک شرکت کار می کند و من برادری کوچک تر از خودم دارم اما مالک آن شرکت حقوق ماهیانه پدرم را مرتب نمی دهد به همین خاطر هم مادرم نمی توانست برای برادرم اسباب بازی و برای من کاپشن زمستانی بخرد این موضوع باعث شده بود تا پدر و مادرم ...
بابای زهرا موها و ابروی زهرا را زد و زنجیرش کرد
شرایط خاص پدر و مادرم تحقیر می شدم و مورد تمسخر دانش آموزان قرار می گرفتم اما تا کلاس سوم راهنمایی ادامه تحصیل دادم این درحالی بود که مادرم نمی توانست به درستی کارهای منزل را انجام بدهد و پدر بزرگ و مادر بزرگم هم به دلیل کهولت سن نمی توانستند به او کمک کنند بنابراین من ترک تحصیل کردم و برای کمک به مادرم در خانه ماندم .تصمیم به ارتباطات خیابانی گرفتم و در طول چند سال گذشته با چندین نفر ارتباط ...
ارتباط کثیف پسر جوان با زن بابایش+عکس
ماجرا مشکوک شوند و پلیس Police را در جریان قرار دهند. پسر نوجوان که فکر نمی کرد به همین زودی دستش رو شود در پلیس آگاهی به قتل اعتراف کرد و گفت: تحت تاثیر حرف های نامادری ام مریم دست به قتل پدرم زدم. گمان می کردم با مرگ پدرم همه اموال او به من می رسد و من و مریم و خواهر و برادر دیگرم می توانیم به راحتی با هم زندگی کنیم. بدخلقی های پدرم با من و نامادری ام موجب شد چنین تصمیمی بگیرم. من پدرم ...