سایر منابع:
سایر خبرها
برخی دنبال جدا کردن هاشمی از مقام معظم رهبری بودند که موفق نشدند/ برادرم نصف دوران زندان را تحمل کرد و ...
هواپیما پیاده شدم، یکی از دوستانم گفت خبر دارید عراق حمله کرده است؟ یعنی آخرین هواپیمایی که از ایران پرواز کرده بود هواپیمای من بود که به دمشق رفته بودیم. برای این که لازم بود برگردم بعد از 5-4 روز با هواپیمای 330 آمدم چون غیر از پروازهای نظامی بقیه پروازها قطع بود. از همان فرودگاه به جبهه رفتم. در دوران جنگ وزیر سپاه در دولت هم بودید. بله. به نظر شما دولت به ...
ماجرای سبیل گذاشتن بهنام بانی در دورهمی
بیاید (خنده). این خواننده درباره عاشق شدنش گفت: عاشق شدن را نمی دانم، اما جوان تر که بودم، یکی را دوست داشتم. مدیری در این بخش گفت: من فکر کنم سبیل گذاشتی طرف گذاشت و رفت. بالاخره خانواده ات ممکن است که با این شکل و ظاهر کنار بیایند و نتوانند ترکت کنند، اما آن بنده خدا که مجبور نبود (خنده). بانی در ادامه درباره ماجرای سبیل گذاشتنش گفت: حدود سه سال قبل به پیشنهاد یکی از ...
از عشق تا شهادت
شهادت شهید شفیع زاده برشما چگونه گذشت؟ اوایل شهادت پدر با وجود سن کم، درک درستی از نبودن پدر در من وجود نداشت. هر چه بزرگ تر می شدم جای خالی او برایم پررنگ تر جلوه می کرد.زمانی که ازدواج کردم و خود صاحب فرزند شدم این خلاء بیشتر در من حس می شد.. پسرم نام پدر را دارد؛ و وقتی می بینم او با نام پدر می بالد و رشد می کند؛ بیشتر دلم هوای پدر را می کند. بعد شهادت پدر از لحاظ معیشتی مادرم سختی ...
اعلام نامزدهای سیمرغ های بلورین: پیشتازی تنکه ابوقریب و مغزهای کوچک زنگ زده / گاف تاریخ سینما: دو بازیگر ...
... وحید گفت: خوشحالم که مردم با این نقش ارتباط برقرار کردند اما آن روزها که همزمان با فوت پدر هم بود، شرایط روحی خوبی نداشتم و نمی توانستم هجمه ها را تحمل کنم، بعدها همکارانم به من گفتند می گذرد و مردم دوباره دوستت خواهند داشت، خوشبختانه همین طور هم شد و دوباره مورد لطف مردم مهربانمان قرار گرفتم. کارگردان فیلم کار کثیف : دلم می خواهد آقای روحانی کمی عذاب وجدان بگیرد عصر ...
کرج|"چِلّه انقلاب"|روایت عکاس انقلابی که سیلی به صورت مأمور ساواک زد/ ماجرای بهترین عکسی که از ...
...> بالاخره مامورین شهربانی من را دستگیر کردند و به کلانتری هفت چنار منتقل شدم. خاطره جالب از این بازداشت دارم، که درب های این کلانتری در حال رنگ آمیزی بود که یک افسری در دروازه ایستاده بود و تا مرا دید فریاد زد: "پدر سوخته مرگ بر شاه میگی؟!" من بهش گفتم من این رو نگفتم و تنها فریاد زدم: زنده باد خودم. چون پول تو جیبم بود؛ سریع گفتند که تو در حال توزیع پول بر ضد شاه بودی و یک پرونده بیهوده برای من درست ...
رد شنی تانک ارتش روی پیکر مادرم مانده بود
می خواندیم و سخنرانی شخصیت هایی مثل آیت الله خامنه ای، آیت الله شهید کامیاب، شهید هاشمی نژاد و آقای ذاکر را گوش می کردیم. ساعت پنج بعد از ظهر هم که خیابان ها خلوت می شد، به خانه برمی گشتیم و این برنامه هر روز ما بود. خدا مادرم را رحمت کند. هر روز صبح زود بلند می شد و به زبان قدیم یک تَغار پر از خورشت قورمه سبزی بار می گذاشت و قابلمه پلوپز برنج هم آماده می کرد. می گفت هر وقت خسته از راه به خانه ...
10 سال زندگی تلخ با مرد لجباز
. چند روز بعد بهانه دیگری پیدا کرد و دلم را شکست. خلاصه حق نداشتم درباره هیچ چیزی بدون هماهنگی با او تصمیم بگیرم و حتی برای شام میهمانی هم باید فهرست غذاها و سالادها را به او می دادم. اگر روزی کاری می کردم که مطابق میل و نظر او نبود قهر می کرد و تا دو سه هفته حرف نمی زد. اگر صبح زود از خواب بیدار می شدم تا لنگ ظهر می خوابید و اگر دیر بیدار می شدم سر و صدا می کرد تا نتوانم استراحت کنم. اگر ...
پاسخ امام خمینی(ره) به ادعای مهندس بازرگان در فرانسه
با خود به حضور امام برد. حضرت امام، بنده و بخصوص شهید عراقی را خیلی مورد لطف و محبت خود قرار داد؛ زیرا این دیدار پس از چهارده سال دوری و تحمل زندان و تبعید اتفاق می افتاد. امام دست شهید عراقی را فشرد و چون آن مرحوم کمی لاغر و نحیف شده بود، به او گفت: آن بازوها کجاست؟ سپس از حال و روز ما در پاریس پرس و جو کرد و بعد امر نمود که به هتل محل اقامت خود برویم و وسایل خود را به نوفل لوشاتو منتقل ...
یکی از کسانی که به من تهمت زد احمد توکلی و یکی از کسانی که به من ظلم کرد حسین شریعتمداری است
خلخالی قاتلین و ضاربین ما را محاکمه می کرد من نرفتم و در دادگاه حاضر نشدم. در محاکمه آقای آرش که بدترین کابل ها را به من زده یا در محاکمه آقای تهرانی حضور نداشتم. خودم را بزرگتر از این می دانستم که انتقام شخصی بگیرم. آقای پرویز متقی جلوی من، پدرم را می زد. من نوجوان بودم و او یک آدم گردن کلفت بود. یادم نمی رود، تابستان بود و لباس آستین کوتاه می پوشید و بازوهای قدرتمندی داشت. وقتی به فک پدر من مشت ...
"چِلّه انقلاب" 6|گفتگوی تسنیم با زوج مبارز: با دستگاه "شوک برقی اسرائیلی" در زندان شاه فلج شدم
آنجایی که خدا نمی خواست پول به آنها برسد وقتی من را دستگیر کردند تمام نزدیکانم را تحت نظر قرار دادند و این تحت نظر قرار دادن به نحوی بود که وقتی کمونیست ها برای دریافت پول نزد فردی که انتخاب کرده بودم رفتند، از ترس پول به آنها نداده بود و گفته بود "پول پیش من نگذاشته که بخواهم به شما بدهم" که بعد من آزاد شدم؛ پول را گرفتم و بعد از انقلاب به آقایان دادم. من به اتفاق حاج آقا مهدی محمدی باجناقم ...
زنی که پس از 106 بار ترک اعتیاد به جشنواره رفت!
کنن آدم مهمی هستم؛ اما نمی ذاشتم کسی بفهمه الکل مصرف می کنم. عاشق کتاب بودم. رمان های فرانسواز ساگان و تخیلی های ژول ورن رو چند بار خونده بودم. تا اینکه 12سالم شد و پدرم فوت کرد. مادرم می دونست که بعد از پدر، نمی تونه از پس من بربیاد. مجبورم کرد با یکی ازدواج کنم؛ کسی که توی 12سالگی عروسش شدم و توی 14سالگی با یه پسر 40روزه ازش طلاق گرفتم. خونه ش جز گرسنگی کشیدن و کتک خوردن چیز دیگه ای ...
نهی از منکر، به سبک مرحوم یعقوبی قائنی(ره)
بی گمان، مسألۀ پیش آمده را هم مانند هر پدیدۀ اجتماعی دیگر، نمی توان تک عاملی تبیین کرد. اما تا زمانی که دینداران، منادیان دین و مسؤولان فرهنگِ دینی از خود نیاغازند و خودفریبانه و لجوجانه انگشت اتهام به سوی دیگران دراز کنند، به درک واقع بینانه ای از چرایی این مسأله دست نخواهند یافت. برای نمونه، قرار بود برای گسترش نیکی و اخلاق در جامعه، امر به معروف و نهی از منکر احیا شود. اما با کج ...
ناگفته های خسرو سیف از دستگیری هویدا
بلافاصله چند اتاق را در طبقه سوم مدرسه رفاه به زندان تبدیل کردیم . جای دیگری نداشتیم . چهار - پنج خط تلفن داشتیم . پای هر تلفن یک نفر نشسته بودند و حجت الاسلام غلامحسین حقانی و یک روحانی دیگر به نام مهدوی یک روز در میان مسئول تلفن خانه بودند . آن روز نوبت آقای حقانی بود . در گیرودار دستگیری ها مرا صدا زد و گفت : کسی زنگ زده از باغ شیان و می خواهد راجع به هویدا صحبت کند . گوشی را گرفتم . آقایی به نام ...
هادی غفاری: حکم زندان به کسی ندادم| معین فر را من نزدم
از این می دانستم که انتقام شخصی بگیرم. آقای پرویز متقی جلوی من، پدرم را می زد. من نوجوان بودم و او یک آدم گردن کلفت بود. یادم نمی رود، تابستان بود و لباس آستین کوتاه می پوشید و بازوهای قدرتمندی داشت. وقتی به فک پدر من مشت می زد کج می شد. من دادگاه این فرد را هم نرفتم. آقای رسولی همیشه شیشه آبجو در جیبش بود، با همان شیشه چند بار سر من را شکست اما من به جلسه محاکمه او هم نرفتم. مردم امروز ...
از روستایی دورافتاده در شرق فارس تا قله های موفقیت/خرید یک بیسکویت هم برای من آرزو بود
جوان خوارزمی شرکت کردم و موفق شدم رتبه2 استان را در بخش فیزیک و نجوم کسب کنم. بعد از آن در اواخر سال 92 برای مرحله دفاع داوری کشوری که در آنجا موفق به کسب رتبه سوم شدم اعزام و به تیم فیزیک 6نفره جوانان جمهوری اسلامی ایران راه یافتم. در این برهه زمانی هم چنان فشار اقتصادی و حتی رفت و آمدها به تهران به شدت بنده را اذیت می کرد اما موتور متحرکی بود برای تلاش بیشتر. کسب اولین مدال ...
روزی که روحانی گفت برجام آب خوردن را هم حل می کند، خندیدم/ ماجرای تشکیل سپاه؛ از دولت موقت تا شورای ...
کجا بودید؟ من آن ساعتی که جنگ شروع شد، دنبال تهیه اولین امکانات رفته بودم. نمی دانستیم جنگ می شود ولی سپاه نیازهایی داشت، در دمشق برای تهیه امکانات بودم که در فرودگاه وقتی از هواپیما پیاده شدم، یکی از دوستانم گفت خبر دارید عراق حمله کرده است؟ یعنی آخرین هواپیمایی که از ایران پرواز کرده بود هواپیمای من بود که به دمشق رفته بودیم. برای این که لازم بود برگردم بعد از 5-4 روز با هواپیمای 330 ...
جنجالی ترین مصاحبه شاه!
خداحافظی کرد. پادشاه و ملکه ایران زندگی خوبی با یکدیگر دارند. شاه جوان دارای دختر زیبای دوساله ای است که در موقع ملاقات با ملکه او را نزد من آوردند آنها هردو جوان، هر دو زیبا و هردو مهربانند و پیوسته می کوشند برای کشور ایران مقامی ارجمند به دست آورند. (خاطرات یک خبرنگار اتحادیه مطبوعات فرانسه آزاد (بی نام) ترجمه شده در مطبوعات ایران) ارنست پرون باغبان سابق کالج له روژه و دوست ...
نقد یک جایگاه بالا باید مودبانه و در شان باشد/ وفاق تصنعی یکی از مهمترین مشکلات کشور
؛ خلاصه پلیس مرا گرفت و دستم را به طرز بدی پیچ داد و با خودش برد. شب اول را در یک اتاق یک ونیم در یک ونیم گذرانیدیم! آقای عباس سلیمی نمین هم با من بود. بعد از تشکیل دادگاه برایمان محکومیت تعیین کردند و راهی زندان شدیم. بعد از چند روز تصمیم گرفتیم وارد اعتصاب غذای خشک شویم. این اعتصاب 17 روز ادامه داشت. جالب است بدانید من تنها زندانی بودم که در مدت اقامت در زندان هم پنج بار محاکمه شدم. حالا این محاکمه ...
پرواز بر فراز آشیانه فاخته / محمدعلی ترابیان از سال های گذشته فضای فناوری اطلاعات بانکی و پرداخت ایران ...
زمان تبدیل کرده بود، اما محمدعلی دغدغه ای از بابت تامین شهریه ندارد و به واسطه کارهای مختلفی که انجام می دهد، می تواند بدون کمک گرفتن از پدر، شهریه ها را پرداخت کند. با این حال در میانه سال اول دانشگاه است که دولت وقت هزینه تحصیل را رایگان کرده و علاوه بر آن کمک هزینه نیز در قبال تعهد خدمت به دانشجویان می دهد. تجزیه وتحلیل سیستم ها و کاربرد کامپیوتر عنوان رشته ای است که او در مدرسه عالی کامپیوتر ...
14 ساله بودم که از جمشید 70 ساله باردار شدم!
همواره با سختی و رنج زندگی کرده ام اما همه تلاشم این بود که فرزندم را با نان حلال بزرگ کنم به همین دلیل از دوران جوانی در خانه های مردم کار می کردم تا دست نیاز پیش دیگران دراز نکنم ولی نمی دانم آن روز چگونه تحت تاثیر وسوسه های شیطان قرار گرفتم برای آن که همسر معتادم را خوشحال کنم دست به چنین کاری زدم و همه آبرو و اعتبارم را از بین بردم. زن 42 ساله در حالی که می گفت دیگر چگونه می توانم ...
نقشه ناکام دوزن برای ربودن برادر محدثه /عکس
که بدین ترتیب ساعتی بعد کودک به آغوش خانواده اش بازگردانده شد. روایت پدر محدثه ازتلاش برای ربودن پسرخردسالش هوشنگ همتی پدر محدثه گفت: ظهر روز دوشنبه سه فرزندم برای رفتن به خانه اقوام که نزدیک ماهستند از خانه خارج شدند. طبق گفته دختر بزرگترم که 12 ساله است، آنها با خروج از کوچه با دو زن روبه روشدند که یکی از آنها وانمود کرده بود تنگی نفس دارد و از دخترم درخواست کمک و خرید آب می کند ...
پنهان کردن جسد مثله شده پدر در زیر زمین +عکس
. او توضیح داد: لحظاتی قبل وقتی به زیرزمین آمدم با صحنه هولناکی مواجه شد. دیدم که برادرم در حال انتقال بسته ای مشکوک است. وقتی اصرار کردم متوجه شدم که مرتکب قتل پدرم شده و جسد او را مثله کرده و در حال انتقال بقایای جسد است به خاطر همین با پلیس تماس گرفتم. در شاخه دیگری از تحقیقات عامل قتل که توسط مأموران کلانتری بازداشت شده بود مورد تحقیق قرار گرفت. او گفت: در ...
شعر عاشقانه برای همسر؛ گلچین بهترین عاشقانه ها
... بیدارم و حال مرا باید ببخشی که دست بردم بی اجازه لای مو ها من انجماد سال ها تنهایی ام... آه آتش بریز، آتش برایم در سبو ها با دست خالی آن قدَر پای تو ماندم که قطره قطره جمع شد این آبرو ها یک چشمه از کلّ هنر های تو کافی ست تا آب رفته باز برگردد به جو ها وقتی تو باشی هیچ معنایی ندارد لبخند دخترخاله ها، دخترعمو ها ...
وقتی زن شوهردار به تنهایی به سفر رفت / داخل پراید اجاره ای آن بلا سرم آمد!
نمی شود یک دوست 3 روزه چنین شرایطی را برایم به وجود آورد گفت: مدتی بود که از بیماری کودک 5 ماهه ام رنج می بردم. پرستاری از کودک بیمار آن قدر خسته ام کرده بود که دیگر از یاد خدا غافل شده بودم تا این که چند روز قبل برای رهایی از این وضعیت و ایجاد آرامش روحی، تصمیم گرفتم مسافرت چند روزه ای داشته باشم با اجازه شوهرم بار سفر بستم و راهی این شهر شدم. از آن جا که دوست داشتم در نهایت آرامش و ...
زن شوهر دار برای عقب نماندن از دوستانش تن به دوستی های شیطانی داد تا!
از سر دلسوزی هر آن چه را که می خواستم برایم فراهم می کردند تا من احساس تنهایی نکنم. اما در میان همه این محبت ها، من عشق پدر را کم داشتم. اما هیچ گاه غرور او اجازه نداد برای دیدن من که به نوازش های او نیاز داشتم به منزل مادرم بیاید. روزها به همین ترتیب سپری شد تا این که تحصیلاتم را در رشته علوم انسانی به پایان رساندم و دیپلم گرفتم. هنوز چند ماه بیشتر از پایان تحصیلاتم نگذشته بود که عاشق نقی شدم ...
مینا 20 ساله به خاطر بدهی زن مرد 62 ساله شد
در سختی و رنج زندگی کنم و غرولندهای صاحبخانه را بشنوم. با این حال پیمان آن قدر به من عشق می ورزید و محبت می کرد که خجالت می کشیدم موضوع طلاق را مطرح کنم اما با شرایط مالی او نمی توانستم کنار بیایم و پس از یک سال زندگی مشترک از او طلاق گرفتم و به منزل پدرم بازگشتم. مدتی بعد احساس تنهایی از یکسو و سرزنش های پدر و مادرم از سوی دیگر موجب شد تصمیم به ازدواج مجدد بگیرم. این بار با مرد 62 ساله ...
ماجرای کیف گمشده
عمل می کردند و هر کدام وظیفه ای داشتند. عده ای مسئول تهیه نوار های صوتی سخنرانی های امام خمینی(ره) بودند و عده ای کار چاپ و تکثیر آن سخنرانی ها را به عهده داشتند و همین طور گروهی مسئول توزیع پیام های تکثیر شده امام بودند و از جمله آنها یکی همین پدر کاظم بود. یک روز غروب که از خانه بیرون می رفتم کاظم را دیدم که خیلی مضطرب به نظر می رسید، علت نگرانی اش را سؤال کردم؛ گفت: امروز صبح پدرم موقع ...
خاطره ای درباره ایمان امام به وعده نصرت الهی از رهبر معظّم انقلاب اسلامی به مناسبت روز نیروی هوایی
روز یا فردایش، یادم نیست - گفتم امام فرمودند که بروید همینها را هرچی میتوانید تعمیر کنید، درست کنید و اقدام کنید. همان هواپیماهای اف 5 و اف 4 و اف 14 و اینهائی که قرار بود بعد از پنج شش روز بکلی از کار بیفتد، هنوز دارد تو نیرو هوائی ما کار میکند! بیست و نُه سال از سال 59 میگذرد، هنوز دارند کار میکنند! البته تعدادی از آنها توی جنگ آسیب دیدند، ساقط شدند، تیر خوردند، بعضیشان از رده خارج ...
از به وقت شام تا تنگه ابوقریب
مسلط به موضوع و ابزار هستند. چراغی پور تصریح کرد: مدیریت درست و اصولی راهبردی بازیگران و نیز پشت صحنه باعث شد اثر بسیار خوبی تولید شود. وی یادآور شد: واکنش مخاطبان نسبت به این فیلم خیلی خوب بود. امیدوارم در سال های بعد فیلم اولی ها حضور بیشتری در جشنواره فیلم فجر پیدا کنند. در ادامه این ویژه برنامه غلامرضا موسوی هم گفت : در حال حاضر افرادی که پروانه ساخت منجر به تولید دارند عضو ...
دعوت به حضور باشکوه در حماسه 22 بهمن/شرکت حماسی مردم در روز 22 بهمن باعث ناامیدی دشمن خواهدشد/مسئولان ...
...، برای خدا قیام کرد، برای خدا سکوت کرد، برای خدا به مردم ابراز محبت کرد و خداوند نیز بهترین سرنوشت را برایش مقدر کرد و امروز رهبر معظم انقلاب در تداوم همان سیاست ها حرکت می کند و ما نیز باید در این مسیر ثبات قدم داشته باشیم. امام جمعه موقت شهرری با اشاره به اینکه 21بهمن روز شکسته شدن حکومت نظامی بود، گفت: بعد از فجر انقلاب در روز 23 بهمن امام خمینی(ره) فرمان تشکیل کمیته های انقلاب ...