سایر منابع:
سایر خبرها
وضعیت اسف بار مدارس قبل از انقلاب در ماسال و شاندرمن/ دانش آموزان حتی پول ناهار نداشتند
موتور روسی می شدیم که سه نفر پشت و یک نفر جلوی راننده می نشستند. مدارس هم در آن دوره دو شیفته بود و بعد از ظهر هم کلاس داشتیم و نمی توانستیم به خانه برویم. اگر یک دانش آموز مسیر خانه تا مدرسه را با موتور می آمد آن روز دیگر ناهار نمی توانست بخورد. البته ناهار هم لوبیا با نان بود. یعنی با همان 5 ریال یا باید ناهار می خوردیم یا اینکه با موتور به مدرسه می رفتیم. این فرهنگی بازنشسته با بیان ...
لیست 15 رسوایی جنجالی بازیگران هالیوودی در سال 2017 + عکس ها
حقوقی از نامزد سابق خود اعلام کرده که هویت شب مشاجره به زور وارد خانه او شده و قصد داشته به زور از وی اخاذی کند. 2- اتهام تجاوز اد وستویک پاییز سال گذشته سه زن بطور جداگانه اِد وستویک بازیگر سابق “دختران سخن چین” Gossip Girl رابه تجاوز جنسی درسال 2014 متهم کردند. دو زن از این سه زن ادعا کرده اند که توسط یک دوست مشترک به خانه این بازیگر دعوت شده و بعد از نوشیدن یک نوشیدنی خاص ...
مرگ عجیب دانش آموز 16 ساله در شوش
غزل برای زنده ماندن دخترشان دست به دامن هر کسی در این مرکز درمانی شدند، اما همه تلاش ها بی نتیجه بود. پدر غزل در گفت وگو با رسانه های محلی درباره لحظات آخر زندگی دخترش می گوید: دخترم نفس نفس می زد، لبانش از درد کبود شده بود و دیگر حتی نمی توانست صحبت کند، من به اتاق سوپروایزر رفتم. به آن ها التماس کردم که دخترم دارد از دست می رود، برای او کاری کنید، اما آن ها می گفتند، نگران نباش حالش ...
ناظر بی غرض
بودم و تعدادی عکس متفرقه را زیر بغل زدم و رفتم به آن کالج. بعد از مصاحبه برایم نامه نوشتند در صورتی که امتحان ریاضی را که قبلا داده بودم قبول شوم آنها برایم یک جا دارند. جواب امتحان آمد و من قبول شدم و سال 1975 دوره عکاسی را شروع کردم. آن زمان نگاه جامعه و فامیل و دوست و آشنا نسبت به عکاسی چطور بود؟ الان مردم با میل و رغبت می گذارند بچه های شان رشته عکاسی را انتخاب کنند و به ...
از بر هم زدن مراسمات طاغوتی تا بازداشت به دست رژیم شاهنشاهی | حتی یک روز هم احساس امنیت نمی کردیم
ساواک بعد از مدتی که در بیمارستان بستری بودم متوجه شدم یکی از لانه های ساواک همین بیمارستان سهامیه بود و پشت صحنه آن سید حسن شریعتمدار قرار داشت و دکتر زند جراح بیمارستان نیز یک کمونیست و نفوذی به تمام معنا بود؛ به یاد دارم وقتی تیر خوردم همزمان با من یک دانشجو نیز مجروح شده بود که دانشجوی اقتصاد کرج بود؛ دکتر زند از من پرسید چه کاره ای؟ گفتم طلبه هستم و از طرف من رو برگرداند. در ...
عسگر اولادی چگونه تاجر خبره شد؟
؟ بله رانت اطلاعاتی در زمان شاه بسیار زیاد بود و در نتیجه طبقات مختلف جامعه تنها می توانستند درآمدی بخور و نمیر داشته باشند و میزان فقر خیلی بیشتر از امروز بود. من تا 12 سالگی در دماوند بودم که مادرم به خاطر فقر مطلقی که در آنجا وجود داشت مرا به تهران آورد تا بتوانم کار پیدا کنم. به بازار رفتم روزها کار می کردم و شب درس می خواندم. از 13 سالگی در بازار کار گرفتم و گاهی نیز برای ...
10 جلد از مجموعه در هوای انقلاب برای نوجوانان منتشر شد
: این بار پیرمرد مرموز را دیدم. توی حیاط خانه اش ایستاده بود. تا من را از لای در دید، تندی در حیاط را بست. بعد خون آبه ها را دیدم که از زیر درشان توی جوی کوچه سرازیر می شد. چشم هایم را باز کردم. با ترس این دست و آن دست شدم. صورت دایی علی از گوشه ملحفه ای که دور سرش پیچیده بود، پیدا بود. آن قدر نگاهش کردم تا نمی دانم چه وقت خوابم برد؛ اما می دانم که نصف شب، از صدای جیغ و فریاد بی بی و فریبا خانم از ...
قرآن تنها دادرس من در کمیته مشترک ساواک بود
به صدا درآمد، از روی اتفاق آن شب عمویم سیدعلی اکبر نبوی رضوی و عمه ام کبرا سادات با شوهرش تقی پور هاشمی افطار به منزل مهمان بودند . در طبقه بالا اتاق کوچکی بود که من آنجا زندگی می کردم عمده جلسات ما هم آنجا برگزار می شد. قرار بود آن شب هم جلسه در خانه ما برگزار شود. شهید لواسانی اعتقاد زیادی به استخاره داشت و در هر جلسه برای جلسه بعد استخاره می کرد. چون استخاره خوب نیامده بود، جلسه در ...
داستان عجیب زندگیِ بازیگر کارتن خواب/ زنده شدن بعد از یک هفته در سردخانه
فکر می کردی؟ مگر می شود این همه بلا سر آدم بیاید و بگوید خواست خدا بوده؟ . جواب می دهد: من همیشه با خدا حرف می زدم. همیشه درددلام رو پیش خودش می بردم. 23سال کارتن خواب بودم. گاهی از خواب بیدار می شدم، می دیدم کفش و لباسم رو برده ان. رو به آسمون می کردم و گریه کنان با خدا حرف می زدم. چند دقیقه بعد می دیدم جلوی یه سطل زباله لباسی و کفشی سر راهم قرار گرفته. همیشه می دونستم که فقط خودش و دارم ...
هادی غفاری: بازرگان نمی توانست باور کند که نه خودش مصدق است نه امام، کاشانی
آقای غفاری را قبول نداریم اما از گذشته لجن یک حاکمیتی که استبداد در آن موج می زد، نگویند. آقای تجریشی را چنان زده بودند که قطر کف پایش بیست و چهار پنج سانت شده بود. ناخن می کشیدند، دندان می شکستند. هر چه ناله می کردم که دندانم شکسته خون می آید هیچ توجه نمی کردند. در تمام سال هایی که دستگیر شدم در زندان کمیته خرابکاری -جز سه روز- در سلول انفرادی بودم. هر چه داد زدم در را باز نکردند. دیدم آقای ازغندی ...
اتفاقی که در 21 بهمن ماه انقلاب را به پیروزی رساند + تصویر
(ره) پناه گرفتند. در آن روز روزنامه ها خبر از کشته شدن صدها تن خبر دادند. در نهایت آیت الله طالقانی به نمایندگی از امام (ره) از یگان های نظامی خواست به پادگانهای خود بازگردند و به درگیری ها خاتمه دهند. در همین حین بین فرماندهان ارتش و انقلابیون مذاکراتی صورت گرفت. تظارات مردم دیگر از کنترل نیروهای نظامی خارج شده بود به گونه ای که برخی از افراد 21 بهمن ماه را به عنوان انقلاب ...
ماجرای قهر شهید مطهری از ستاد استقبال / ثبت نام 69 هزارنفر برای حفاظت از امام راحل
. شب هایی که سپیده آن صهبایی به کام ملت شد. ملتی که آشوب زمستان ثابت کرد همچنان ایستاده اند و امسال از آن بیست ودوّم بهمن های تماشایی رقم خواهند زد. همان مشی انقلابی را رعایت کرده است. می گوید زمانی که قائم مقام وزارت امور خارجه بودم از یکی از سفارتخانه های خارجی برای گرفتن وقت ملاقات تماس گرفتند. گفتم بگو فردا ساعت 10 . مسئول دفترم گفت اگر بگویم فردا بیایند فکر می کنند شما کار خاصی ...
زنان یزدی در مقابل تانک های رژیم شاه دلیرانه تظاهرات می کردند
حضور یافته و این باعث شده بود که کمی حرکت کند شود؛ ناگهان یک نفر از بین خانم ها صدا زد کفش ها را بیرون بیاورید و سریع تر حرکت کنید؛ خانم ها با کفش های در دست شعار مرگ بر شاه سر می دادند و این صحنه جالبی را به وجود آورده بود. این بانوی انقلابی آن روز که بعد از راهپیمایی مجسمه شاه به پایین کشیده شد، مردم شور و حال خاصی داشتند، ادامه داد: برای داشتن یک نظام اسلامی همه در تکاپو بودند؛ زن و مرد ...
منکرین آزادی باید اختناق دیکتاتوری شاه را می دیدند/ماجرای تصرف کلانتری میدان بعثت یزد
بسیار از یک راننده اتوبوس خواستیم ما در در وسط اتوبوس جا دهد که موافقت کرد و صبح به تهران رسیدیم؛ این اولین مسافرت من به خارج از استان بود. مشهدی بافان گفت: بعد از صرف صبحانه در خانه یکی از اقوام به خیابان آمدیم، از مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا مملو از جمعیت بود، وقتی کاروان ماشین امام(ره) از جلوی مردم رد شد من بالای درخت بودم، صورت نورانی امام(ره) را که دیدم شیفته ایشان شدم و این شیفتگی ...
روزهای انقلاب و روایتی از حکومت نظامی
از زیر پای او کشیده بودند. با لباس نظامی در بین مردم سرگردان بودم. هر لحظه ممکن بود من را هم کنار افشاری به شاخه ای آویزان کنند. خود را رساندم کنار تانک ها و جیپ هایی که کنارشان سربازان ایستاده بودند. سربازانی که داخل لوله اسلحه هایشان به جای سرنیزه گل های میخک سرخ خودنمایی می کرد. با شروع حکومت نظامی از شهربانی بیرون زدم و به خانه رفتم. لباس هایم را عوض کردم. خوابم نمی برد. ساعت از پنج ...
من مهدی کنی امام جماعت مسجد جلیلی هستم
ما را به کلانتری می برد. اساسنامه را گرفت و خواند، ولی مثل اینکه چیزی نفهمید. چون، یک نگاهی به آن کرد و دوباره آن را جلوی داشبورد ماشین گذاشت. ما نزدیک کلانتری پیاده شدیم. من آن را برداشتم و لای یک روزنامه گذاشتم و چون نمی خواستم در ماشین بماند، و ممکن بود آنها ماشین را بازرسی کنند. وقتی به اتاق رئیس کلانتری وارد شدیم کسی در اتاق نبود. من دیدم عکس شاه آنجاست بی درنگ اساسنامه را پشت عکس شاه پرت ...
با دستگاه شوک برقی اسرائیلی در زندان شاه فلج شدم
"نیروهایتان را تلف می کنید چون با یک جمعیت و گروه کوچک نمی شود کاری کرد، دستگیرتان می کنند و همین نیروها هم از بین می روند". این نبوده که امام فتوا داده باشد و این حرف ها را بعد از انقلاب از زبان خود امام شنیدیم و این مورد هم امام بعد از انقلاب تعریف کردند و بعضی اینها را هم در خاطراتشان گفته اند. همان سال 41 و 42 حاج آقا مهدی اعلامیه های امام را می زد پشت شیشه مغازه شان. یکی از دوستانشان ...
کرج|”چِلّه انقلاب”|روایت عکاس انقلابی که سیلی به طور مامور ساواک زد/ واقعه ی خوب ترین تصویری که از امام ...
! دیدنی های گالاتا و کاراکوی استانبول تسنیم: گذر شما به کمیته مشترک ساواک هم رسید؟ بدترین شکنجه کمیته مشترک چه بود؟ ایوبی : : بله! شماره 833 در کمیته مشترک برای من بود ولی در کمیته مشترک تنها 10 روز بودم. بدترین شکنجه کمیته مشترک برای من سیلی بود. بعد از 10 روز با چشم های بسته من را در درب خانه پیاده کردند و گفتند: "آزادی!" نماز عید فطر سال 57 قشنگ ترین اجتماع انقلاب ...
دور باطل اشتباهات مدیریت بحران زلزله
سر پل ذهاب در منطقه 70هزار چادر پخش کردند، برای من که در منطقه بودم این حرف فاقد ارزش است. من شب دوم برای همین مدیران ارشد پیام فرستادم در منطقه چادر نیست و مردم بر سر یک کامیون چادری که آمده بود با هم دعوا کردند. وقتی مدیر شما در تریبون رسمی اطلاعات غلط به مردم می دهد و از سوی دیگر فیلمهایی از نبود امکانات در تضاد با این خبر در شبکه های مجازی دست به دست می شود اعتماد جامعه به این دست ...
حجت اشرف زاده: در ناخودآگاه هر آوازخوان هم نسل من، یک شجریان وجود دارد
تیم های پخش و تبلیغات است که با هماهنگی تهیه کننده ها کارها را به گوش مردم می رسانند. دوره ای را به یاد می آورم که خبر یک آلبوم در روزنامه ها منتشر می شد و منتظر می ماندیم تا آن کاست به شهرستان ما برسد و با چند نفر یک نسخه را می خریدیم و هر شب نوبتی گوش می کردیم! زمانی که آلبوم دستان منتشر شد، چهل نسخه از آن به نیشابور آمد و نوار را دست به دست می چرخاندند و در همه خانه ها ضبط دوکاسته برای کپی کردن ...
عادت های نوشتن فرهاد حسن زاده/ شیفته احمد محمود بودم
اما طنز همیشه همراهم بوده و به آن ارادت دارم تحت تاثیر روزنامه نگاری تان قرار نگرفت؟ من روزنامه نگاری نبودم که چندان با مسائل روز و تهیه خبر و گزارش سروکار داشته باشم. روزنامه نگاری من در بعد نویسندگی بود. یادم می آید زمانی که وارد نشریه دوچرخه شدم، هوشنگ مرادی کرمانی به من گفت مواظب باش روزنامه نگاری، نثر تو را تحت تاثیر قرار ندهد. روزنامه نگاری به شدت روی نثر نویسندگان تاثیر می ...
بادامچیان: آیت الله میلانی ترور شاه را مصلحت ندانست/انقلاب بلافاصله به آرمانش نمی رسد
آنجا رفت و آمد داشتند و سخنرانی های مرحوم نواب هیجان آور بود. گروه نواب آدم های محاسن داری بودند که بازوبند سبز می دادند و در منشور برادری که نشریه آنها بود مطالبشان را منتشر می کردند. من از دوم دبستان روزنامه می خواندم و با عقاید آنها آشنا بودم. در گروه شیعیان هم بخاطر دایی ام حاج صادق امانی عضو شده بودم. تقریبا از سال 27و 28 با فداییان آشنا شدم و در جلسات آنها شرکت می کردم. در مدرسه ...
ماجرای نذر یک مادر شهید برای بوسه زدن به پای امام
. تا ششم ابتدایی درس خواند، دو سال هم مدرسه را رها کرد و خانه ماند، تلاش کردیم که دوباره تحصیلش را شروع کند اما خودش اصرار داشت سرکار برود. هرچه گفتیم تو با این سن نمی توانی سرکار بروی قبول نکرد. دیدم واقعا قصد ادامه تحصیل ندارد. به یکی از بستگانم که در کارخانه کار می کرد سپردم تا برای سید احمد کاری دست و پا کند. چند روز بعد در گزینش کارخانه قبول شد. بعد از چند سال با پیشرفتی که در کارش داشت استادکار ...
برخی دنبال جدا کردن هاشمی از مقام معظم رهبری بودند که موفق نشدند
جنگ نقش ویژه ای داشتید. اول جنگ کجا بودید؟ من آن ساعتی که جنگ شروع شد، دنبال تهیه اولین امکانات رفته بودم. نمی دانستیم جنگ می شود ولی سپاه نیازهایی داشت، در دمشق برای تهیه امکانات بودم که در فرودگاه وقتی از هواپیما پیاده شدم، یکی از دوستانم گفت خبر دارید عراق حمله کرده است؟ یعنی آخرین هواپیمایی که از ایران پرواز کرده بود هواپیمای من بود که به دمشق رفته بودیم. برای این که لازم ...
آگوتا کریستف از نوشتن می گوید
.... برای مثال همه آدم هایی که با یوگسلاوها ارتباط داشتند، خائن بودند. وقتی به سوییس رسیدید خیلی مشکل داشتید؟ بسیار زیاد. پنج سال اصلا نمی توانستم کتاب بخوانم. در کارخانه ای کار می کردم که به ما اجازه نمی دادند خیلی با هم حرف بزنیم. من تنها روسی بلد بودم. پدرم ریاضیات درس می داد، اما پیش از این که جبهه را ترک کند، همه چیز درس می داد. او تنها معلم دهکده بود. شوهرم کمی فرانسه ...
اخبار حوادث
مشاجره ای درگرفت. وقتی دعوایمان بالا گرفت پدرم دست به شمشیر برد و به من حمله کرد. من هم با قمه ضربه ای زدم که به قلبش برخورد کرد و کشته شد. بعد جسد را به زیرزمین خانه منتقل کردم. شب بعد دستانش را و شب سوم پاهایش را قطع کردم. شب چهارم بعضی تکه های جسد را در چمدان گذاشتم و امشب می خواستم پاهایش را در حالیکه در ملحفه ای پنهان کرده بودم به خارج از خانه منتقل کنم که برادرم از راه رسید و ...
مهران احمدی: فیلمم سانسور شود خودسوزی می کنم!
بیچاره نیست، او فقط معتاد است. بیایید یک بار ساعت 12 شب به بعد بروید خیابان شوش و این داستان های واقعی را از نزدیک ببینید. من این اجازه را داشتم که بروم و از نزدیک ببینم. جنوب شهر تهران و زیر پل ها پر از مهسا هایی است که مادر فرزندانی با سرنوشت نامعلوم هستند. به خاطر این نقش وزن کم کردم، ابروهایم را تیغ زدم، دندان هایم را تغییر دادم و شرایط سختی را پشت سر گذاشتم. پایان صحبت های او با ...
نگاهی به نقش فعال و تاثیرگذار زنان در انقلاب اسلامی/زنان ایرانی الگوی تمام زنان آزاداندیش جهان
خواب شان را دیدم که گفتند خوب شدم دخترم؛ مانند این عشق در تمام مردم موج می زد و خالصانه بود. این بانوی چریک آملی با اشاره به نقش زنان در انقلاب، خاطرنشان کرد: بعد از پیروزی انقلاب به دلیل برداشته شدن بیشتر محدویت ها و بودن امنیت فعالیت هایم را گسترش دادم، به نهضت و جهادسازندگی و بعد از آن وارد سپاه شدم، به دلیل شروع جنگ، دوره های چند روزه سخت نظامی را گذراندم تا به دیگر بانوان آموزش دهم ...
اعلام نامزدهای سیمرغ های بلورین: پیشتازی تنکه ابوقریب و مغزهای کوچک زنگ زده / گاف تاریخ سینما: دو بازیگر ...
با اعلام اینکه در کاشان سر فیلم برداری است و فیلم های سی و ششمین جشنواره فیلم فجر را ندیده است، افزود: از رخدادهای جشنواره بی اطلاع نیستم، امیدوارم تماشاگران از فیلم ها لذت برده باشند و تلاش من و همه همکارانم در سینما انتظارات مردم را پاسخ داده باشد. او گفت: امسال فیلم هایلایت را در جشنواره دارم، فیلمی که با هیچ جنگ و مبارزه ای کار ندارد و به درونیات یک زن می پردازد و فراتر از آن تلاش ...
رد شنی تانک ارتش روی پیکر مادرم مانده بود
هلی کوپتر بر فراز آسمان پیدا شد و حرف هایی بین مردم رد و بدل شد. یک عده می گفتند ارتشی ها اعلام همبستگی کردند و عده دیگر می گفتند گول نخورید خبری نیست. تا اینکه تظاهرات به خیابان بهار مشهد رسید. حالم داشت بد و بدتر می شد. از شلنگ آب یکی از خانه ها کمی آب به صورتم زدم. قبل از اینکه ادامه بدهید، سؤالم این است که یعنی مأموران رژیم از تانک و هلی کوپتر برای مقابله با مردم استفاده می کردند؟ ...