سایر منابع:
سایر خبرها
هما و امیر نیمه شب در پارک ملت دستگیر شدند
حضور دیگران سیلی به گوش من زد. با این کار به شدت ناراحت شدم چرا که به هیچ وجه توقع چنین رفتاری از سوی مادرم را نداشتم. احساس می کردم همه غرورم بر باد فنا رفته است و مقابل دختر خاله هایم تحقیر شده ام. این بود که بلافاصله کیف دستی ام را برداشتم تا خانه خاله ام را ترک کنم. در این هنگام خانواده خاله ام مقابلم ایستادند و از من خواهش کردند که از آن جا نروم اما من که خیلی عصبانی بودم به حرف های آن ها ...
وقتی حامد به خانه ام آمد نقشه شومی کشید تا..!
حامد به پلیس Police 110 زنگ بزند به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: اواخر سال گذشته بود که یکی از دوستان قدیمی ام نزد من آمد . آن روز از دیدن او خیلی خوشحال شدم و حامد را به خانه ام دعوت کردم. وقتی او وارد آپارتمان 50متری من شد سری تکان داد و گفت: تو در این خانه زندگی می کنی؟! گفتم اگر چه منزلم کوچک است اما صفای آن را با چیزی عوض نمی کنم چرا که همین واحد آپارتمان نقلی را با قرض و وام و سختی های ...
دامادی که شب عروسی همه چیز را به هم ریخت و ..!+عکس
زندگی می کنید، اما دختر خردسال تان نزد شماست. در این مورد چه توضیحی دارید؟ مرد جوان با خونسردی گفت: مشکلی نیست، اما مادرش علاقه ای به نگهداری از این کودک سه ساله ندارد. من هم با عشق و علاقه از دخترم مراقبت می کنم و اعتراضی ندارم اما زن حرف شوهرش را قطع کرد و با عصبانیت گفت: دروغ می گوید آقای قاضی. از وقتی مهریه ام را درخواست کرده ام روی دنده لج افتاده و می خواهد اذیتم کند. برای همین ...
زن جوان:بی توجهی های شوهرم به من باعث شد به ارتباطهای خیابانی رو بیاورم
دوستی های خیابانی شدم تا من هم مانند آن ها خودی نشان بدهم. اما نمی دانستم که ناخودآگاه در دام گناه و خلافکاری گرفتار می شوم و این گونه همه آبرو و حیثیتم به باد می رود. حالا که همسرم متوجه ماجرا شده و از من شکایت کرده است، نمی خواهم دخترم از این موضوع چیزی بداند چرا که از شدت شرم نمی توانم به چشمان او نگاه کنم. اگرچه الان از کارهای خودم بسیار پشیمانم، اما دیگر این پشیمانی سودی برایم ندارد و من با دست خودم در گردابی افتادم که دوستان ناباب آن را ایجاد کرده بودند. انتهای پیام ...
تازه عروس 16 ساله در دام 3 جوان شیطان صفت
بدون توجه به شرایط روحی سخت من، با مرد دیگری ازدواج کرد و به دنبال زندگی خودش رفت. هنوز مدت کوتاهی از این ماجرا نگذشته بود که پدرم نیز با دختر یکی از آشنایانش ازدواج کرد و زندگی تازه ای را تشکیل داد. من که حیران و سرگردان مانده بودم درس و مدرسه را رها کردم و نزد پدربزرگم رفتم اگر چه خانواده پدربزرگم خیلی به من ابراز محبت می کردند، اما هیچ چیزی نمی توانست جای خالی محبت های پدر و مادرم ...
ماجرای نذر یک مادر شهید برای بوسه زدن به پای امام
. تا ششم ابتدایی درس خواند، دو سال هم مدرسه را رها کرد و خانه ماند، تلاش کردیم که دوباره تحصیلش را شروع کند اما خودش اصرار داشت سرکار برود. هرچه گفتیم تو با این سن نمی توانی سرکار بروی قبول نکرد. دیدم واقعا قصد ادامه تحصیل ندارد. به یکی از بستگانم که در کارخانه کار می کرد سپردم تا برای سید احمد کاری دست و پا کند. چند روز بعد در گزینش کارخانه قبول شد. بعد از چند سال با پیشرفتی که در کارش داشت استادکار ...
آگوتا کریستف از نوشتن می گوید
حرف می زد، چون خیلی از من بزرگتر بود. خیلی خوب حرف نمی زد، اما کافی بود. وقتی او مدرسه می رفت، هنوز فرانسه و آلمانی درس می دادند، اما پس از آن فقط روسی تدریس می شد. این جا به دانشگاه می رفتم، اما تنها دوره های ارایه شده برای خارجی ها را گذراندم. این جا حتی باید مدرک لیسانس می داشتم. هنوز به زبان مجاری می نویسید؟ نه، کاملا به زبان مجاری حرف می زنم، اما وقتی نامه یا کارت پستال ...
در حال بالا رفتن از دیوار انجمن ایران و آمریکا به رگبار بسته شد
و فوتبال بازی می کردیم. مثل همه بچه ها گاهی با هم بحثمان می شد و از هم دلخور می شدیم؛ اما به یادندارم که با هم قهرکرده و یا با هم درگیر شده باشیم. من از سیداسماعیل یک سال بزرگتر بودم. منزل ما و آ ن ها یک خانه با هم فاصله داشت و به طور طبیعی، من و برادرم سیدمحمد، از کودکی با او در کوچه همبازی بودیم و به خانه هم رفت وآمد داشتیم؛ البته من رفیق سیدابراهیم، برادر بزرگتر سیداسماعیل بودم که همان ...
کیوان وقتی مرد همسایه به خانه بازگشت به سمت بالکن دوید و!
ما رفت و آمد کنند به همین خاطر مجبور بودم پنهانی به دیدار خانواده ام بروم و گاهی نیز مخفیانه با مادرم در پارک و یا مراکز تجاری قرار می گذاشتیم مادرم مبالغی را برای کمک به زندگی مان به من می داد این در حالی بود که من صاحب پسری شده بودم و مخارجمان سنگین تر شده بود. چند سال به همین ترتیب گذشت تا این که حرکات و رفتار همسرم به طور ناگهانی تغییر کرد. او دیگر توجهی به من و فرزندم نداشت و مدام ...
مینا 20 ساله به خاطر بدهی زن مرد 62 ساله شد
در سختی و رنج زندگی کنم و غرولندهای صاحبخانه را بشنوم. با این حال پیمان آن قدر به من عشق می ورزید و محبت می کرد که خجالت می کشیدم موضوع طلاق را مطرح کنم اما با شرایط مالی او نمی توانستم کنار بیایم و پس از یک سال زندگی مشترک از او طلاق گرفتم و به منزل پدرم بازگشتم. مدتی بعد احساس تنهایی از یکسو و سرزنش های پدر و مادرم از سوی دیگر موجب شد تصمیم به ازدواج مجدد بگیرم. این بار با مرد 62 ساله ...
آیا تهیه کننده شیار 143 قصد تطهیر ساواک را دارد؟ +عکس
واری دارد، کارمند ساواک است و در کشاکش انقلاب 57 درک نمی کند چه موقعیت عجیبی داشته است. یکی دو ماه پس از انقلاب وقتی تلویزیون اعلام می کند که کارمندان دولت باید سر کارشان بازگردانند یارجانلوی مشنگ در اداره ساواک حاضر و توسط نیروهای انقلابی دستگیر می شود. هر چقدر اصرار می کند که من مامور خرید بودم، فایده ندارد و کارش به اعترافات تلویزیونی و محاکمه می کشد. حتی در صحنه ای قبل از نمایش وقایع انقلاب می ...
صف طویل هواداران رضا امیرخانی در خیابان انقلاب/ رهش شهر را شلوغ کرد!
خبرگزاری فارس - حسام آبنوس: داشتم فکرمی کردم چطور شروع کنم که دیدم دیگر صغری و کبری چیدن ندارد بهتر است همان اول آخر حرف را بزنم و خواننده را دنبال خودم نکشم، که مثلا بگویم ساعت 16:07 جلوی کتابفروشی کتاب افق بودم و با اینکه تنها 7 دقیقه از ساعت 4 بعد از ظهر یک عصر پنجشنبه در تهران آلوده گذشته بود اما صف تا جلوی سینما سپیده رسیده بود که وقتی به ابتدای صف رسیدم با خودم گفتم حتما هنوز برنامه شروع ...
دعوت به حضور باشکوه در حماسه 22 بهمن/شرکت حماسی مردم در روز 22 بهمن باعث ناامیدی دشمن خواهدشد/مسئولان ...
. حجت الاسلام فرهمند در ادامه تصریح کرد: دومین اثر فراموشی و اعراض از یاد خداوند متعال در قیامت بروز پیدا می کند و با توجه به آیات الهی،آن فرد نابینا وارد عرصه محشر خواهد شد. وی با اشاره به 21 بهمن ماه که مصادف است با پیام تاریخی حضرت امام راحل مبنی بر شکستن حکومت نظامی در سال 57 اظهار کرد: در این روز که حکومت و رژیم پهلوی دستور منع رفت و امد داده و حکومت نظامی اعلام کرده بود ...
ماجرای حضور یک ساواکی در دفتر امام جمعه صومعه سرا !/ قبل از انقلاب مردم پول خرید لباس و کتاب مدرسه را هم ...
گذشته است زندگی بدون حاج خانم برایش قابل تصور نیست، شاید به زبان نیاورد اما رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون. قسمت اول گفتگوی خود را اختصاص دادیم به حاج خانم ، هرچند قرار نبود این گفتگو قسمت دوم داشته باشد چون حاج آقا اول تمایلی به حرف زدن نداشت و در مقابل اصرارهای فرزندش که ما را نمایندگی می کرد مقاومت می نمود اما با شنیدن حرفهای حاج خانم طاقت نیاورد ساکت بماند و سکوت چندین ساله اش را ...
آنجا که زخم فقر به عفونت ایدز می رسد
دختر دوم او نیز به دنیا می آید و او برای مخارج زندگی ناچار به کارگری می شود و مدتی بعد نیز به عنوان آشپز در یک کارخانه مشغول به کار می شود تا آینده فرزندانش را تامین کند، همسر معتاد را نیز از خانه بیرون می کند. آغاز یک بیماری خانم قاسمی می گوید: 30ساله بودم که مرتب دست و پام درد می کرد اول فکر می کردم به دلیل کار زیاد هست تا اینکه به پیشنهاد یکی از همسایه ها که از بیماری ایدز ...
ناگفته های برخی نجات یافتگان
پدربزرگش مجبور شد در دهه 1989، ده سال از زندگی خود را در یودوک یا اردوگاه کار اجباری شماره 15 بگذارند. ده سالی که روزهای گرسنگی و کار بی وقفه آن ها را تا حد مرگ پیش برد. او چند سالی بعد از رها شدن از اردوگاه در سال 2001 در حالی که در مظان اتهام گوش دادن به رادیوهای بیگانه قرار گرفت، از زادگاهش فرار کرد و به کره جنوبی رفت و یکی از نخستین کره ای هایی بود که توانست از وجود اردوگاه های کار اجباری در ...
سرقت در یک روز برفی
بودم با این وجود با عجله به جست وجو پرداختم اما کوچک ترین ردی از آنها مشاهده نکردم. سراسیمه به دخترم که دیروز اینجا بود و بعد از بنایی، خانه را سر و سامان داده بود زنگ زدم. او هم گفت که دست به قالیچه ها نزده و موقع ترک خانه آنها سرجای شان در گوشه سالن بوده اند. بعد از آن مطمئن شدم که قالیچه ها سرقت شده، به همین دلیل باکلانتری تماس گرفتم و... این راهم اضافه کنم که موقع آمدن به منزل دو نفر سر خیابان ...
چگونه دفاع راست استقلال، رکوردشکن پرسپولیس شد؟
بودم اما دیدم واقعاً نمی توانم ادامه بدهم و خانه را تحویل دادم. جایم بسیار کوچک، تاریک و نمور بود. تصمیم گرفتیم از آنجا بلند شویم و همراه همسرم در منزل دوستم که او نیز متاهل بود ساکن شدیم. علیپور پس از آن با قراردادی یکسال و نیمه به پرسپولیس آمد اما وضعیت مالی اش بهبودی نیافت. آنقدر فشار بر روی او زیاد بود که تمرکز تمرین کردن هم از بین رفت و ناگاه گل دربی همه چیز را تغییر داد. علیپور ...
عکس های زشت دختر بی اطلاع را به دردسر انداخت!
برادرم اطلاع دادم. او می گفت سه سال قبل که سیم کارتم را گرفته آن را به یکی از دوستانش امانت داده اما بعد از آنکه برای تحویل سیم کارت رفته دوستش ادعا کرده آن را گم کرده است. متأسفانه سهل انگاری ما در سوزاندن سیم کارت فرصت را برای فردی فراهم کرده بود تا با انگیز ه ای نامعلوم، این طوری آبرو و حیثیتم را به بازی بگیرد. خیلی نگران هستم. می ترسم تمام دوستانی که شماره آن سیم کارتم را داشته اند در صفحه ...
نیمه شب، شاهد ارتباط شیطانی شوهرم با زنی دیگر بودم که!
40 سال پیش پشت میزکارم در سرویس حوادث Accidents روزنامه کیهان نشسته بودم که تلفن زنگ خورد. افسر نگهبان کلانتری 8 تهران بود که تند و سریع، خبر دستگیری زنی را به اتهام کشتن Killing همسرش داد. روابط صمیمانه با ما با حوزه های خبری در حدی بود که فرماندهان پلیس، ژاندارمری، رؤسای دادگستری، رئیس پزشکی قانونی، رؤسای بیمارستان ها و... خبرهای مهم را به خبرنگار حوزه مربوطه، اعلام می کردند. نیم ساعت بعد، در ...
من در پاتوق سیاه شوهر بی غیرتم به دوستانش سرویس می دادم تا اینکه!
آن چه بر سرش آمده بود تعریف کند. در مقابلم خودش را (ز) و 28 ساله معرفی کرد. او گفت 6 سال پیش با یکی از جوانان روستای محل سکونتم ازدواج کردم. در دوران عقد بودیم که متوجه شدم اعتیاد دارد و بهانه های مختلفی برای کنار گذاشتن آن مطرح و این روز و آن روز می کرد حتی چند بار قول داد پیش از آن که زیر یک سقف برویم ترک کند اما این کار را نکرد. وقتی وارد زندگی مشترک شدیم خیلی تلاش کردم تا شاید ...
یک بار خواهر شهید شدم و دو بار مادر شهید
، اما به من چیزی نمی گفتند. سال 1375 که پیکر مهدی برگشت، یک شب همسرم خواب دید دندانش افتاد. طبق تعبیری که دارد آماده شنیدن خبر شهادت پسرم بودم. خانه را تمیز و وسیله پذیرایی را آماده کردم تا پسرم را بیاورند. آقا مهدی چند سال مفقود بود؟ پسرم 10 سال مفقود بود. دوستانش تعریف می کردند که وقتی مهدی شهید شد، عراقی ها خاکریز را گرفتند و پیکر مهدی در خاک عراق ماند. سال 1375 پیکر پسرم را آوردند ...
سهمیه نفتمان را به پیرمرد نیازمندی داد و گفت شما لباس گرم بپوشید/ به پسرم گفتم چه بهتر که به تظاهرات می ...
اردیبهشت ماه سال 1350 پدر علیرضا فوت می کند و وی به همراه برادرش مشغول تحصیل در دوران مدرسه بود. در بحبوحه تداوم نهضت انقلاب اسلامی، فرزندم فعالیت انقلابی در حضور در تظاهرات، پخش اعلامیه و ... حضور داشت. به یاد دارم در آن سال ها دوستش مورد اصابت گلوله مامورین در نزدیکی کلانتری شهربانی در طالقانی قرار گرفت و سپس او را به بیمارستان منتقل کرد و از آنجا که آمپول و تجهیزات پزشکی در ...
راز زندگی بادوام زوج های بازیگر معروف
علی در فیلم لیلا اتفاق افتاد، در حقیقت آقای مهرجویی اول من و علی را به هم علاقه مند کرد و بعد فیلمش را ساخت! او در پاسخ به این سوال که چقدر از ارتباط عاشقانه فیلم واقعی بوده و آیا حس علاقه مندی این زوج هنرمند Artist سینما در طول همین کار شکل گرفته، هم گفته است: آن حس ها همه اش واقعی است. قبل از شروع فیلم برداری حس هایمان به هم شروع شده بود. حاصل 19 سال زندگی عاشقانه این زوج مانی و عسل عزیز است. ...
سرقت برای پرداخت مهریه 1500 سکه ای همسر
مجرم سابقه دار که به اتهام کیف قاپی و موبایل قاپی دستگیر شده مدعی است برای پرداخت مهریه 1500 سکه ای همسرش دست به سرقت زده است. به گزارش جوان، اوایل بهمن ماه امسال بود که مردی به اداره پلیس رفت و از دو مرد موتور سوار به اتهام سرقت گوشی تلفن همراهش شکایت کرد. شاکی گفت: در بلوار ابوذر در حال رفتن به محل کارم بودم که تلفنم زنگ خورد. تلفن را از داخل جیبم بیرون آوردم و در حال حرف ...
ساعت شهر برای زنان شاغل کوک نیست
حتی زنان خانه دار هم خیلی از مسائلی که می تونن راحت حل کنن نگه میدارن تا شوهرشون بیاد انجام بده. من شغلم آزاده مشکلاتی که سر کار می کشم یک طرف مسأله ای که میرم سر درس ریاضی دخترم حل کنم یک طرف. نه می خوام نامهربانی کنم در حق بچه ام و نه واقعاً مغزم می کشه. مهدها و مدارس را تعطیل می کنید، مادران شاغل را هم تعطیل کنید 511...0939: سلام در مورد آلودگی و تعطیلی های یهویی به نظرم بهتر ...
دختر 18 ساله ای بودم که به خاطر خماری پیشنهاد شرم آور چند مرد را پذیرفتم و ...!
به گزارش گروه حوادث رکنا، مریم هستم و 18 سال سن دارم، تا کلاس چهارم ابتدایی بیشتر ادامه تحصیل ندادم. پدر و مادرم از اوایل زندگیشان همیشه اختلاف داشتند، و وقتی 11 ساله شدم، مادرم از خانه رفت و بعد از طلاق، پدرم نیز ازدواج کرد. برادران و خواهر ناتنی ام مرا اذیت و آزار می کردند و نمی خواستند من در خانه پدرم زندگی کنم. پدرم هم طرفدار آنها بود و منم سعی می کردم زیاد در خانه حضور نداشته باشم ...