سایر منابع:
سایر خبرها
فال روز (21 اسفند -12 مارچ)
شما نیاز دارند. آذر امروز سعی کنید سپاس و قدردانی خود را نسبت به اطرافیانتان نشان دهید. در حال حاضر شخصیت شما از قدرت فوق العاده ای برخوردار است و سرشار از اعتماد به نفس هستید. این احساس خود را با جوی که بر امروز حاکم است و شما را به انجام دادن کاری برای دیگران و کمک کردن به آنها تشویق می کند ترکیب کنید. کارهایی به کوچکی لبخند زدن به راننده ی تاکسی و گفتن خسته نباشید، تعریف از ...
سردار علایی: نباید از حادثه سقوط هواپیما بهره برداری سیاسی کرد
...> ** به نظر شما سیاست نوسازی ناوگان هوایی کشور که توسط وزارت راه و دولت دنبال می شود، چقدر می تواند در این دست مسائل تأثیر مثبت بگذارد؟ من فکر می کنم همه کسانی که در مسئولیت های مختلف تصمیم گیری قرار دارند به این نتیجه رسیده اند که ناوگان هوایی کشور نیازمند یک نوسازی جدی است و علاوه بر نوسازی هم نیاز داریم که ناوگان خود را توسعه بدهیم و تعداد هواپیماها را زیادتر کنیم. الان همه شرکت های ...
فال روزانه 21 / 12 / 1396
خودتان را هم یاد بگیرید و بدانید چه وقت هایی باید در برابر نفس خود و خواسته های غیر منطقی آن بایستید. این کار باعث خواهد شد تغییرات مثبت بسیاری را در زندگی خود مشاهده کنید. امروز از این که واقعیت ها را پذیرفته و حواستان به آنچه دارد در زندگیتان می گذرد آگاه هستید اطمینان کامل پیدا کنید. شاید شما دارید مرحله ی ناخوشایند انکار را پشت سر می گذارید و حاضر به پذیرفتن واقعیت ها نیستید. چشم ...
هومن سیدی: بزرگ ترین جایزه، ماندگاری فیلم است نه سیمرغ
هومن سیدی در مسیر تکاملی و جسورانه فیلمسازی اش به مغز های کوچک زنگ زده رسیده که در آن با پررنگ شدن ردپای قصه و عنصر روایت، توانسته نظر طیف بیشتری از مخاطبان را به خود جلب کند، به طوری که منتقدان و مخاطبان در انتخاب این فیلم به عنوان بهترین فیلم جشنواره به نقطه مشترک رسیدند؛ فیلمی که نشان از جهشی مهم در کارنامه هومن سیدی است. ماهنامه هنر و تجربه: هومن سیدی از آن دست بازیگران یاست که هم تجربه موفقی در عرصه بازیگری دارد و هم به موازات آن توانسته در عرصه فیلمسازی هم پله های ترقی را طی کند. او در چهار فیلم قبلی اش، آفریقا ، سیزده ، اعترافات ذهن خطرناک من و خشم و هیاهو تلاش کرده است تا دست به تجربه های تازه ای در فرم و فضاسازی فیلم هایش بزند و با خلاقیت در فرم بصری فیلم هایش، اشکالی از فیلمسازی مدرن را در سینمای ایران به تصویر بکشد. حالا او در مسیر تکاملی و جسورانه فیلمسازی اش به مغزهای کوچک زنگ زده رسیده که در آن با پررنگ شدن ردپای قصه و عنصر روایت، توانسته نظر طیف بیشتری از مخاطبان را به خود جلب کند، به طوری که منتقدان و مخاطبان در انتخاب این فیلم به عنوان بهترین فیلم جشنواره به نقطه مشترک رسیدند. فیلمی که نشان از جهشی مهم در کارنامه هومن سیدی است و چه بسا بهترین فیلم او تا این لحظه. مغزهای کوچک زنگ زده نخستین فیلمی است که سیمرغ بهترین فیلم از نگاه هنر و تجربه را دریافت کرده است؛ سیمرغی که برای سیدی با اما و اگر و سوالاتی همراه بود که در این گفتگو به آنها می پردازیم. مغزهای کوچک زنگ زده در کارنامه شما فارغ از این که یک نقطه عطف محسوب می شود و می توان آن را تکامل و پختگی سینمای هومن سیدی دانست، نقطه مشترک و هم سویی منتقدان و مخاطبان هم هست. به این معنی که اگر خشم و هیاهو را لحاظ نکنیم، فیلم های قبلی شما بیشتر در میان منتقدان و علاقه مندان سینمای مدرن و کسانی که به فرمالیسم و تجربه و ساختارشکنی در فرم یا فضاسازی های انتزاعی علاقه داشتند، طرفدار داشت و البته در بین منتقدان نیز در ارتباط با برخی از آنها مثل اعترافات ذهن خطرناک من ، نوعی دو قطبی هم شکل گرفت که برخی با آن موافق و برخی مخالف بودند اما در مغزهای کوچک زنگ زده تقریبا یک اتفاق نظر جمعی شکل گرفت و همه فیلم را دوست داشتند و این باعث شد که طیف مخاطبان این فیلم نسبت به فیلم های قبلی هم بیشتر شود و هم متنوع تر. شاید رمز این موفقیت را پیش از هر چیز باید پررنگ شدن عنصر قصه و قصه گویی در این فیلم و چرخش آن از لحن و موقعیتی انتزاعی به لحن و روایتی رئالیستی دانست؛ گویی شما به نوعی روایت های سینمای کلاسیک رجوع کرده اید با حفظ همان ذهنیت و جهان سینمایی شخصی، چقدر با این تحلیل موافقید؟ - به نظرم تحلیل درستی است و عنصر قصه گویی در این فیلم برجسته تر شده، اما این به این معنی نیست که من در فیلم های قلی به قصه گویی بی تفاوت بودم و صرفا دغدغه فرم داشتم. من همیشه فکر می کردم در حال قصه گفتن هستم و اتفاقا برای این که متهم به این نشوم که فیلم هایم فاقد قصه است، خیلی تلاش می کردم که به این مولفه توجه کنم و همیشه بر این باور بودم که در فیلم های قبلی نیز در حال قصه تعریف کردن هستم. اساسا من با سینمایی که قصه ندارد مشکل شخصی دارم. به نظرم هم در آفریقا و هم در سیزده در حال قصه تعریف کردن هستم. در اعترافان ذهن خطرناک من هم گمان می کردم دارم قصه ای را تعریف می کنم، منتها یا الکن بود یا به هر دلیلی مخاطبش خاص تر شد و همه نتوانستند با آن ارتباط برقرار کنند. در خشم و هیاهو هم کاملا با یک فیلم قصه گو روبرو می شویم. واقعیتش این است که قبلا وقتی کسی از من می پرسید فلان جای قصه چی شد؟ من در درونم شاکی می شدم که خب یک ذره تلاش و فکر کنید تا متوجه داستان شوید. بعد از خشم و هیاهو بسیاری از این سوالات که از من پرسیده می شد، اوایل عصبانی می شدم و آنها را پیش پا افتاده و عامیانه می دانستم. اما از یک جایی به بعد تسلیم شدم و فکر کردم که این مشکل از من کارگردان است که نتوانستم به این سوالات در درون فیلم پاسخ دهم و مخاطب نتوانسته جواب پرسش های خود را از متن و قصه فیلم بگیرد. این مسئله موجب شد که تمام تمرکزم را روی داستان گویی گذاشتم و به قصه بیش از گذشته توجه کردم. حالا تفاوت در چه بود؟ ببینید، مثلا من در خشم و هیاهو می گفتم که فلان مسئله یا موقعیت لزومی ندارد که پرداخته شود، چون روشن و معلوم است و نیاز به شرح و بیان نیست اما در مغزها... برعکس، این روش را در پیش گرفتم و حتی در طول ساخت فیلم برخی از دوستان اهل فن که با من همراه بودند، می گفتند مثلا فلان صحنه را چند بار می گیری، یا فلان دیالوگ را نباید آورد، اما تجربه به من ثابت کرده بود ه آن اطلاعات یا موقعیت ها و دیالوگ ها باید در فیلم گنجانده شود یا روی آن تاکید بیشتری شود و پرداخت بیشتری داشته باشد. حتی یک جاهایی می گفتم دست از سر من بردارید. اصلا من می خواهم یک فیلم سطحی بسازم. نمی خواهم حرف عمیق و ویژه ای بزنم. فقط می خواهم یک داستان تعریف کنم و آن را به درستی تعریف کنم که وقتی مخاطب آن را می بیند، درگیر سوالات متعدد نشود و پاسخ آن را در خود فیلم و قصه آن دریافت کند و در نهایت از تماشای فیلم لذت ببرد. شاید برای تان این حرف عجیب باشد، اما برای اولین بار بود که برای ساخت فیلمی، داستان نداشتم، فقط دلم می خواست یک فیلم مفرح بسازم. یا این که برخی ناهنجاری هایی که در جامعه می دیدم، مرا آزار می داد و دوست داشتم درباره آنها فیلم بسازم. نه این که ذهنم خالی از هر ایده ای باشد، اما داستانی از پیش تعیین شده یا طراحی شده در ذهنم نبود. تمام داستانی که اتفاق می افتد، بعد از شروع فیلم اتفاق می افتد، بدون این که سیناپسی وجود داشته باشد. اگرچه 16، 17 تا رونوشت اساسی از قصه داریم، اما شخصیت ها و کنش و ری اکشن های آنها و در نهایت کاراکتری که شکل می گیرد، در خود فیلم و فرایند آن متولد می شود. فارغ از این که مصالح داستانی این فیلم پرملات تر از فیلم های قبلی است، خود موقعیت، شخصیت ها و آدم های قصه و تجربه تلخ و دردناکی که در قصه به تصویر کشیده می شود نیز نسبت به آثار قبلی، ملموس تر، عینی تر و چه بسا تاثیرگذارتر است و تعداد بیشتری از مخاطبان می توانند با حرف و لحن فیلم ارتباط برقرار کنند. - البته من در این مورد با شما مخالفم. در خشم و هیاهو هم همین موقعیتی که ترسیم می کنید، در قصه ای دیگر بیان می شود و عموم مخاطبان با داستان آن درگیر می شوند. موافقم، ولی خشم و هیاهو را باید از جنس و ساختار کارهای قبلی شما منفک کرد چون اساسا یک فیلم قصه گوی متعارف است و زبان و روایت لاسیکی دارد. اما مغزها... با فیلم هایی از جنس اعترافات ذهن خطرناک من و سیزیده و ... جهان سینمایی هم سوتر و هم سنخ تاری دارد، با این تفاوت که در اینجا هم قصه پررنگ تر است و هم عامه فهم تر است و برای همین من فکر می کنم شما قصه را به فرم تجربه گرایانه سینمای تان اضافه کردید و این رمز موفقیت بیشتر مغزها... در کارنامه شما شده است. - بله. اعترافات ذهن خطرناک من تجربه گراتر و فرمالیستی تر بود و اصلا به همین دلیل در سینمای هنر و تجربه اکران شد و فروش بسیار کمی داشت. اگرچه در فیلم های هنر و تجربه، فروش خوبی داشت. با این حال با توجه به این که فیلمی متناسب با استانداردهای مدیوم سینما ساخته شده بود و به نسبت هزینه هایی که برای ساخت آن صرف شد، راضی کننده نبود. واقعیت این است که من در فیلم مغزها... ، تجربه ای که کسب کردم و در واقع هدفی که داشتم، این بود که به فضای رئالیست نزدیک شوم، حتی در بازی ها؛ اما در کلیشه ای ترین حالتش، به این معنا که یک فیلم تیپیکال بسازم، کاراکترهای تیپیکال خلق کنم و آنها را به شخصیت بدل کنم و از این نترسم که آدم های خاص، تیک و رفتار خاصی داشته باشند. در واقع تلاش کردم در بستر و اتمسفر همان فیلم های قبلی و ساختارش، ادبیات رئالیستی را به متن و فضای قصه تزریق کنم. این را هم بگویم که ترسیم و خلق این شخصیت ها و قصه روی کاغذ کمی ترسناک به نظر می رسید، به این معنی که اگر کسی آن را می خواند، پیش خود فکر می کرد این فیلم چگونه قرار است ساخته شود و این آدم ها و تجربه های شان چطور ممکن است در یک بستر و زبان رئالیستی جان بگیرند، چون به شدت این خطر وجود داشت که آنها و حتی دیالوگ های فیلم به شدت اغراق آمیز و اگزجره شوند و اساسا از زندگی و آدم های واقعی فاصله بگیرند و باورپذیر نباشند. نه تنها این شخصیت ها و کاراکترها در دام کلیشه های تیپیکال قرار نگرفتند، که نوعی تشخص دراماتیک هم پیدا کردند، که این مسئله هم جاذبه های شخصی و فردیت آنها را بیشتر و برجسته تر کرد و هم یک هویت ریشه دار و اجتماعی پیدا کردند که اگرچه به ظاهر ضدقهرمان یا شخصیت های منفی بودند، اما تماشاگر آنها را در کسوت یک قهرمان یا دست کم یک قربانی می بیند و می پذیرد و آنها را پس نمی زند. در واقع اگرچه این شخصیت ها آدم های حاشیه نشین هستند، اما در فیلم به مرکزیت فیلم بدل می شوند و مخاطب را با خود همراه می کنند. - واکنشی که من هم از تماشاگران در جشنواره داشتم، همین طور بود. مسئله این است که دیگر سالیان سال است که شخصیت پردازی دو قطبی سیاه و سفید یا مثبت و منفی در سینما کم رنگ شده و به ویژه در یک فیلم رئالیستی که اساسا این مرزبندی های دو قطبی فاقد منطق است. بنابراین شخصیت های خاکستری هم با واقعیت منطبق تر است و هم با مخاطب و روانشناسی مخاطب سازگارتر. در این فیلم هم همان طوری که می بینیم، همین حاشیه نشینان در درجه اول یک انسان اند؛ انسان هایی که مثل بقیه خطا می کنند، اشتباه دارند و جامعه و خانواده و محیط روی آنها تاثیر می گذارد. این که مخاطب این شخصیت ها را که در ظاهر خلافکار یا معتاد هستند، به قول شما پس نمی زند، برای این است که ریشه های رفتار و منش آنها را در فیلم می بیند و محیط و فقر و فلاکتی که بر زندگی آنها حاکم است، لذا به جای انگ زدن یا گارد گرفتن، آنها را درک می کند و با آنها همدلی و همدردی می کند. با این وجود در برخی از برنامه ها یا مطالبی که درباره فیلم نوشته شده بود، برخی گفته بودند که این آدم ها از کجا آمده اند، یا نمونه های مثل آن را در جامعه نمی بینیم. و این خیلی برای من جای تعجب داشت! همان روزی که این حرف را می زدند، فردی با قمه به نهاد ریاست جمهوری حمله می کند، یا در اخبار تلویزیون گاهی گزارش هایی از دستگیری اراذل و اوباش پخش می شود که من از یکی از آنها در خود فیلم هم استفاده کردم. بعد عده ای می گویند چنین آدم هایی در جامعه ما وجود ندارد. نمی دانم اینها در این جامعه زندگی نمی کنند، یا اخبار و حوادث را دنبال نمی کنند! احتمالا این عده همان هایی هستند که فیلم را متهم به سیاه نمایی می کنند و حرف هایی از این دست... - من که به شدت از این فضاها گریزانم و به نظرم این نگاه ها بیشتر بحث های چرک سیاسی است که من اصلا آدم این حرف ها نیستم و این حرف ها مال من فیلمساز نیست که به دنبال برخی مقاصد سیاسی و جناحی بخواهم قصه ای را تعریف کنم که از اساس واقعیت نداشته باشد. من، هم به عنوان یک شهروند و هم فیلمساز، دغدغه های خود را در قالب فیلم و به زبان تصویر بیان می کنم و آنچه در مغزهای کوچک زنگ زده می بینیم، یک قصه خیالی و فانتزی نیست، بلکه بازتابی از آن چیزی است که در بخشی از جامعه ما وجود دارد. اتفاقا یکی از ویژگی های فیلم این است که شخصیت اصلی فیلم، شاهین، از دل همین نکبت و تباهی به آستانه رستگاری و نجات می رسد و دچار تحول درونی می شود؛ تحولی که باورپذیر است و ناگهانی و بی منطق اتفاق نیفتاده است. چطور فیلمی می تواند سیاه نمایی باشد، در حالی که پایان آن با امید به اوضاعی بهتر و برخاستن و اراده کردن برای نجات دادن خود از آن تباهی و فلات رقم می خورد. - کاملا همین طور است. جالب این که از ستاد مبارزه با جرایم و اعتیاد با ما تماس گرفتند و با لطفی که داشتند، قرار شد از این فیلم به همین دلیل تقدیر شود. واقعیت این است که ما نمی توانیم صورت مسئله را پاک کنیم و بگوییم در یک وضعیت گل و بلبلی زندگی می کنیم. آنچه در فیلم می بینیم، بخشی از واقعیت جامعه در مناطق حاشیه نشین شهر و حتی در دل خود شهرهاست که مختص جامعه ما هم نیست و در همه کشورهای دنیا وجود دارد. خب ما که خودمان نمی توانیم خودمان را گول بزنیم. اصلا کار سینما این است که افکار عمومی را متوجه یک خلأ، یک اشکال و ناهنجاری در جامعه بکند و نسبت به آن آگاهی و حساسیت به وجود آورد. آگاه کردن جامعه را که نمی توان نامش را سیاه نمایی گذاشت. اتفاقا این عین روشنگری است. من در همین مدت نقدهایی از روانشناسان و جامعه شناسان درباره فیلم خواندم که برای من خوشایند بود. نقدهایی که از منظر علمی به وجوه مثبت این آسیب شناسی ها در فیلم اشاره داشت و این که ساخت چنین فیلم هایی می تواند به افزایش آگاهی مردم درباره جرایم و ناهنجاری ها و کاهش آنها در جامعه کمک کند. من چون تا حالا درباره این فیلم با جایی مصاحبه نکردم، در جواب دوستانی که فیلم را مصداق سیاه نمایی می دانند، یا معتقدند آدم های قصه در واقعیت جامعه وجود ندارند، بگویم که این یک رفتار پوپولیستی است برای تخریب و تحقیر فیلمسازان و هر هنرمندی که دارد کار حرفه ای خود را انجام می دهد. کاملا در اشتباه اند و پشت مردم و دفاع از مردم پنهان نشوند. ما باید کارکردها و حد و مرزهای اثربخشی هر چیزی را در جامعه درست تشخیص دهیم و افکار عمومی را متشنج نکنیم. مثلا وقتی فیلم اعترافات ذهن خطرناک من در گروه هنر و تجربه اکران شد، ما اعتراضی نکردیم، چون ماهیت و سطح آن فیلم را برای برخی مخاطبان خاص سینما می دانستیم نه لزوما همه مخاطبان اما وقتی فیلمی با موضوعی عمومی و اجتماعی ساخته می شود که مردم آن فیلم را دوست دارند، یا از آن تاثیر مثبت می گیرند، این حرف ها و تحلیل، نوعی خودویران گری و ضایع کردن خود است، یا برای این که فیلم مورد نظر و پسند خود را بزرگ کنید، به تحقیر و تخریب فیلم دیگری می پردازید که این، هم دور از اخلاق حرفه ای است و هم اخلاق انسانی. من از این عده از دوستان خواهش می کنم با پیش فرض های بدبینانه خود، مردمی را که قرار است این فیلم را ببینند، دچار سوءتفاهم نکنید. اعترافات ذهن خطرناک من (هومن سیدی - 1392) یکی از ویژگی های مغزهای کوچک زنگ زده که به نقطه قوت فیلم هم بدل می شود، که اتفاقا نقطه ضعف بسیاری از فیلم های سینمای ایران است، مسئله ریتم آن است. ریتم و ضرب آهنگ تند فیلم که با فضای ملتهب قصه منطبق است، به کشش دار شدن و جذابیت آن کمک کرده است و تماشاگر را جای خود می نشاند. چقدر نسبت به ریتم فیلم فکر کرده بودید و ایده داشتید؟ - جالب است که این فیلم باعث شد من یک بار دیگر به دوران نوجوانی ام رجوع کنم و یاد کلاس های فیلمنامه نویسی و کتاب هایی که در این باره خواندم، بیفتم. یک بار دیگر آنها را خواندم و جزء به جزئش را بررسی و مطالعه کردم و دیدم که چقدر درست درباره قصه و ریتم آن سخن گفته اند و اگر آدم طبق همین الگوهای کلاسیک جلو برود، می تواند تماشاگر فیلمش را پای فیلم بنشاند و او را با خود همراه کند. شما از ریتم حرف زدید. من می گویم و معتقدم اگر فیلمنامه کشش لازم را برای روایت نداشته باشد، حتی فیلمی با ریتم بالا هم بسازید، نمی تواند مخاطب را جذب کند. درست است که در اینجا ریتم فیلم بالاست، اما به نظرم مهم تر از آن، خود فیلمنامه و قصه و شخصیت پردازی هاست که در درجه اول، مخاطب را سر جایش می نشاند و با فیلم همراه می کند. در واقع آنچه بیش از هر عامل و عنصر و فرمی و روایی دیگر تماشاگر را مجذوب می کند و فیلم می تواند روی پای خود بایستد، داستان است. اگر فیلمی قصه جذاب و پرکششی نداشته باشد، ریتم به آن کمکی نمی کند و حتی می تواند باعث خستگی و عصبیت تماشاگر شود. مثلا همین فیلم Cityh of God که می گویند فیلمت به آن شباهت دارد، با تمام شگفتی هایی که فیلم دارد، از دقیقه 40، 50 خسته کننده می شود، در حالی که ریتم فیلم بالاست. اما فیلم هایی وجود دارند مثل فیلم های میشائیل هانکه که با وجود این که ریتم آرام و پایینی دارند، اما قصه آن به قدری تکان دهنده است که تماشاگر را میخکوب می کند. به نظر من قلب تپنده یک فیلم برای این که بتواند تماشاگر را مجذوب و میخکوب کند، عطف های به موقع آن است. اندازه درست و دقیق عطف ها کمک می کند نه فیلم خسته کننده شود، نه خودش را لو دهد. بنابراین برای من درک درست نقاط عطف فیلم خیلی مهم تر از ریتم آن بود و چه بسا همین عامل هم به در آمدن ریتم مناسب به قصه کمک کرده است. یکی دیگر از تفاوت های این فیلم ها با آثار قبلی شما در نوع استفاده از لوکیشن است. در مغزها... لوکیشن محدود است، اما تنوع پلان و سکانس و تعدد رخدادها بیشتر شده است. شاید این مسئله هم به ریتم بالای کار کمک کرده است. - موافقم. مثلا ما سکانسی داریم مثل زندان که در آن ملاقات شاهین و شکور را می بینیم که حرف های شان پینگ پنگی است و به دلیل محدودیت و منطق اتاق ملاقات در زندان خیلی نمی توانند مانور بدهند، مثلا قدم بزنند یا درگیر شوند، و باید در یک نقطه ثابت روی صندلی با هم گفتگو یا جر و بحث کنند. در واقع دکوپاژ این سکانس خیلی دشوار بود و دست ما به دلیل منطق موقعیت بسته بود، بنابراین مجبور بودیم از تنوع پلان استفاده کنیم که تماشاگر دچار خستگی نشود، یا این صحنه که صحنه مهمی هم بود، بتواند تاثیرگذار و جان دار از کار دربیاید یا میزانس ها باید خیلی مویرگی باشد تا بتوان روایتی رئالیستی از آن مکان را به تصویر کشید. به همین دلیل تصویربرداری و برداشت از سکانس زندان سه روز طول کشید. و چقدر این سکانس، سکانس بی نظیر و تاثیرگذاری شده و چه بازی خیره کننده ای از فرهاد اصلانی در این صحنه می بینیم. به نظرم شما در انتخاب بازیگر هم خیلی ریسک کردید و جسارت به خرج دادید؛ چه در استفاده از خانم لادن ژاوه وند و چه در نقش مکمل ها و کوتاهی که از هنرجویان کلاس بازیگری خودتان بودند. خوشبختانه نتیجه کار خیلی خوب از کار در آمد. کمی درباره انتخاب بازیگران جنبی فیلم هم توضیح دهید. به نظرم شاگردان کلاس های خودتان به دلیل شناختی که از جهان ذهنی و سینمایی شما داشتند، از این امتیاز برخوردار بودند که به درک درست و دقیقی از نقش ها برسند. - درست است ولی این مسئله مثلا درباره خانم ژاوه وند جواب نمی دهد و ایشان خیلی غریزی و حسی بازی کردند و نتیجه کار هم خیلی رضایتبخش بود. ایشان هم خیلی باهوش بود و هم انگیزه خیلی بالایی برای ایفای این نقش داشت و با این سن و سال، انرژی بالایی داشت. جالب این که ایشان در لحظه آخر به فیلم پیوستند. من اصرار داشتم که یک نابازیگر این نقش را بازی کند که موفق نشدیم آن را پیدا کنیم و قرار شد یک بازیگر برای این نقش پیدا کنیم که به نتیجه نرسیدیم و در نهایت محمد کارت خانم ژاوه وند را از کمپینی که در آن مستند ساخته بود، به ما معرفی کرد و وقتی ایشان را دیدم، همانی بود که در ذهنم بود و به اصطلاح اصل جنس که با کمی تمرین و راهنمایی به درستی نقش را فهمیدند و بازی کردند. وقتی ایشان بازی می کرد حتی بچه های پشت صحنه می خندیدند، نه این که ایشان حرف های خنده دار بزند یا بد بازی کند، بلکه برعکس از این که چطور ایشان بدون هیچ گونه سابقه بازیگری توانسته این قدر خوب نقش بازی کند. البته من کمی نگران بودم و به بچه های پشت صحنه می گفتم که در تعریف و تمجید خودتان از بازی ایشان مراقب باشید که خدای نکرده این مسئله باعث نشود نقش و راکورد بازی را فراموش کند، که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد و ایشان خیلی مسلط این نقش را بازی کردند ولی در ارتباط با بچه های کلاس بازیگری و هنرجویان با شما موافقم و شناختی که از سینمای من داشتند، یا نوع نگاهی که من به بازیگری دارم، کمک کرد تا آنها بتوانند خوشبختانه به خوبی از پس نقش بربیایند، به ویژه نوید پورفرج و خانم مرجان اتفاقیان که امیدوارم بعد از این شاهد موفقیت های بیشتر آنها در عرصه بازیگری باشیم. این نشان می دهد جسارت تجربه گرایی شما بالاست و البته در جایی هم اشاره کردید که روند تجربه گرایی خود را حفظ می کنید و خود را مجاب می کنید که تجربه نوینی ارائه دهید. مغزهای کوچک زنگ زده را هم می توان با توجه به نکاتی که گفتید، ادامه روند تجربه گرایی شما در سینما و فیلمسازی دانست و شاید اهدای سیمرغ بهترین فیلم هنر و تجربه به فیلم شما را بتوان در همین راستا معنا کرد. با این حال انگار در شب اختتامیه از دریافت این سیمرغ متعجب شده بودید؛ چرا؟ - واقعا جا خوردم و حالا توضیح می دهم که چرا. قبلش فقط این نکته را بگویم که من با هیچ شخص خاصی مشکلی ندارم. این را به این دلیل نمی گویم که آدم میانه رویی هستم، نه اتفاقا آدم تندی هستم و حرفم را می زنم! منظورم از این که با هیچ شخصی مشکل ندارم این است که نه با داورهای محترم مسئله دارم، نه با مدیریت جشنواره چون فکر می کنم هر جشنواره ای قوانین خاص خود را دارد که یا کسی از آن خوشش می آید، یا نمی آید. این موضوعی نیست که آدم بخواهد بابت آن ناراحت باشد. وقتی من فیلمم را به جشنواره ارائه می دهم، باید قوانین آن را بپذیرم و به داوری های آن احترام بگذارم. تعجب من بابت ابداع و خلق یک جایزه ای بود که می توانست من را به هم بریزد و حتی ادامه مسیر حرفه ای ام را تحت تاثیر خودش قرار بدهد. شوک بنده به خاطر این بود که در سینمای ایران معنی هنر و تجربه نوع دیگری از سینما را در ذهن مخاطب تداعی می کند، که فیلم مغزهای کوچک زنگ زده با آن فاصله دارد یا منطبق با آن تعریف و تصویر نیست. این به این معنا نیست که هنر و تجربه مقوله بی اعتباری است. اتفاقا من از این سینما به خاطر فیلم اعترافات ذهن خطرناک من جایزه ای دارم که آن را با افتخار در کتابخانه شخصی ام قرار داده ام و برای من اعتبار آرتیستیک دارد اما قبل از این و شروع اختتامیه یک چیزهای دیگری به ما گفته بودند و برای آن ما را به اختتامیه فرا خواندند که نمی خواهم وارد جزئیات آن شوم اما روی سن و در شب اختامیه اتفاقات دیگری رخ داد، که برای من قابل درک نبود و مرا به هم ریخته بود. ضمن این که برای من جای این سوال پیش آمد که اگر داوران فیلم مرا در بخش هنر و تجربه دیده اند و جایزه داده اند، آیا به این معنی است که فیلم باید در سیستم سینمای هنر و تجربه به نمایش در بیاید؟! این به نظرم متناقض به نظر می رسد که اگر این اتفاق بیفتد، به نظرم جفا به خود هنر و تجربه است. این الصاق درستی نیست. ضمن این که تصور کردم این جایزه را ابداع کردند و به فیلم ما دادند تا به اصطلاح زحمات ما نادیده گرفته نشود اما من می گویم چرا برای به دست آوردن دل ما باید چنین جایزه ای را ابداع کرد. من که احساس نیاز به سیمرغ نکرده بودم و برای من بهتر بود که این سیمرغ را نمین گرفتم. اگر این فیلم شایسته هیچ جایزه و سیمرغی نبوده که خب نباید اهدا می شد و این برای من خوشایندتر بود تا این که جایزه ای را ابداع کنیم تا دل کسی یا گروهی را به دست آوریم. حرف من این است که سیمرغ یا جایزه من باید در جای خود اهدا می شد. البته هیچ کدام از این حرف ها به این معنا نیست که من به جشنواره آمده بودم که سیمرغ ببرم یا اگر نمی گرفتم فاجعه رخ می داد. هرگز! چون سیمرغ هنر و تجربه تاکنون وجود نداشته و برای نخستین بار ابداع شده، من فکر می کردم که آن را به فیلم امیر می دهند، به دلیل این که ساختار و جنس این فیلم به مولفه های فیلم هنر و تجربه نزدیک تر بود. این که این سیمرغ به فیلم من داده شد، حس کردم که نوعی به دنبال نخود سیاه فرستادن آن است. بر همین اساس برای من جایزه نگرفتن ناراحت کننده نبود. این که در پس ابداع یک جایزه، فیلم در بستر واقعی خودش دیده نشود، ناراحت کننده بود. با این حال همه داوران جشنواره اساتید من هستند و رأی آنها برای من قابل احترام است. شاید شب اختتامیه فرصت اندکی بود برای این که برخی حرف های تان را بزنید. اگر فکر می کنید حرفی از این فیلم و سیمرغش جا مانده، اینجا بگویید. - من فقط یک حرف دارم. همه دوستان اهل سینما، از کارگردان و تهیه کننده و بازیگر گرفته تا نویسندگان و منتقدان همه اصنافی که عضوی از خانه سینما هستند، تلاش کنیم که خودمان داستانی درست نکنیم که خشونت و نامهربانی در سینما رواج پیدا کند و اختلاف نظرها و سلیقه ها بخواهد همدلی بین ما را کم کند، یا از بین ببرد. حاشیه ها را کم کنیم و به متن سینما بپردازیم. باور کنید گاهی به جایی می رسم که دلم می خواهد بی خیال سینما شوم و آن را رها کنم. این شرایط بدی است که اگر حرفی زدیم که به ذائقه کسی خوش نیامد، از فردا دشمن هم شویم، یا علیه هم رفتار کنیم. من به مخاطب و مردم کاری ندارم که آنها همواره عاشق سینما و سینماگران بوده و هستند اما خودمان داریم عشق به این کار را فراموش می کنیم. واقعیت این است که سیمرغ ها فراموش می شود و این فیلم هاست که در خاطره ها می ماند. همه ما شاید الان یادمان نیست که فیلم هامون برای کدام بخش جایزه گرفت، ولی هامون از یادمان نرفته. یادمان نیست که خسرو شکیبایی برای چه فیلمی سیمرغ گرفت، ولی خود او همواره در ذهن و قلب ماست. بزرگ ترین جایزه، ماندگار شدن یک فیلم در خاطره مردم است، نه سیمرغی که در دست داریم. ...
انتخاب همسر ایده ال، نکاتی برای خانم ها
ساختن خود ندانید. شما نباید برای تامین نیازهای احساسی خود به شریکتان وابسته باشید. تنها این شما هستید که مسئول احساسات خود و خلق لحظات مثبت و شیرین در زندگی خود هستید. 6. وسواس کمتر موجب شناخت بهتر می شود. بنابراین با دقت کامل طرف مقابلتان را بشناسید اما مراقب باشید در اعمال فیلترهای انتخاب، وسواس پیدا نکنید. 7. در ابتدا در خواستگاری به سلیقه فیزیکی خودت و طرفت باید دقت داشته ...
وقتی احساس کور می شود...
، افسردگی و دیگر عواطف منفی ناتوانی بیشتری از خود نشان می دهند. مولفه های کوری احساسی مولفه های کوری احساسی فرد را وارد یک دور باطل می کند که درنهایت باعث افزایش میزان ناگویی احساسی او می شوند. فرایند این دور باطل به این صورت است که ابتدا با ایجاد درماندگی روان شناختی درشخص، سیستم پردازش شناختی او مختل و فرایند شناسایی و توصیف احساساتش هم دشوار می شود. به عنوان مثال فرد ناراحت ...
ضیافت شام ژن خوب برای رفقا/ حداقل مجازات مدیران حرام خوار/ یک وزارت خانه پژوی 200 میلیونی می خرد
. وی می گفت: با توجه به فضای مجلس باید عنوان کنم که استیضاح یکی از این وزرا قطعی است و در این مسئله هیچ شکی وجود ندارد. مجلس به دنبال نشان دادن اقتدار خود به دولت است و به همین دلیل قصد دارد به صورت جدی با رویکرد دولت برخورد کند. با این وجود این احتمال که نمایندگان مجلس به دو وزیر از سه وزیر مورد سؤال نیز رأی اعتماد ندهند، وجود خواهد داشت. در نتیجه استیضاح یک وزیر قطعی است و دو وزیر نیز ...
ارتباط والدین با کودکان، راه هایی جهت بهتر شدن
احساساتش را بیان و ناراحتی های خود را تخلیه کند که این امر می تواند شما را به کودک نزدیک تر سازد؛ بنابراین با آرامش، با اشک ها و ترس های کودک خود مواجه شده و به یاد داشته باشید که کودک به شما اعتماد کرده است. احساسات کودک را پذیرفته و نشان دهید که او را درک می کنید. در نتیجه کودک احساس آرامش کرده و به شما نزدیک تر خواهد شد. 7. به کودک گوش داده و همدردی کنید. عادت کنید که مسائل را از ...
کسری بودجه؛ از سخنان روحانی تا آمار بانک مرکزی/ افزایش انتشار پول پرقدرت توسط بانک مرکزی/ بازگشت به ...
عنان قیمت گذاری بازار ارز از دست بانک مرکزی در رفته است و هر روز شاهد نوسانات گسترده ای در این بازار هستیم، این نوسانات باعث افزایش قیمت کالاهای وارداتی مانند موبایل، لپ تاپ و حتی برنج شده است. بانک مرکزی با درک بحران متعاقب افزایش نرخ ارز اقدام به عرضه اوراق با سود 20 درصد کرد تا از این مسیر بخشی از نقدینگی سردرگم در دست مردم را جذب کند اما حالا پس از گذشت یک هفته از طرح های کاهنده قیمت ارز بانک ...
موسوی خوئینی ها با تمسخر می گفت: کروبی هم دارد روانی می شود!/ کروبی می گفت: "خط امام فقط برای خود امام ...
روحانیون و مورخ برجسته کشورمان است که از منظرتان می گذرد: تسنیم: با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، اخیراً آقای کروبی نامه ای منتشر کرده که در آن اتهامات مختلفی را متوجه نظام و شخص رهبر معظم انقلاب کرده است. با توجه به سابقه آشنایی شما با آقای کروبی از پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به نظر شما چه مسئله ای باعث شد وی با این همه سابقه به اینجا برسد؟ روحانی: بسم الله الرحمن ...
اقتصاد ایران، گرفتار نگاه سیاسی می شود؟
مشارکت داریم. با توجه به چالش موجود در فعالیت های اجتماعی آیا مشارکت فردی در امور جامعه بدون تعامل با سمن ها تاثیرگذار خواهد بود؟ در فرهنگ و آئین ما همواره تاکید شده است که آحاد جامعه در خدمت به همنوع قدم بردارد و نسبت به جامعه خود احساس مسئولیت داشته باشد. امروزه خدمت به همنوعان و خدمت به جامعه به صورت فردی دشوار است و نیاز به یک سازمان دارد. یا به عنوان نمونه اگر شما بخواهید در ...
آیا محبت و دوست داشتن نامحرم گناه است؟
احساسات مقطعی و زود گذر می باشد. برای مبارزه با دوستی و دوست داشتن نامحرم به پیامد های منفی آن فکر کند و اراده و عزت نفس را در خود تقویت کند. 4- به دلیل وابستگی بلکه دلبستگی ای که نسبت به ایشان دارید، ممکن است صحبت های منطقی و کار شناسانه ما را نادیده بگیرید. باز حرف خودتان را تکرار کنید. سعی کنید کمبودهای عاطفی که باعث ارتباط و احساس شده، شناسایی کنید و از راه مناسب خودش ...
رابطه زناشویی بعد از زایمان، پنج راهکار
را به عنوان یکی از تعهدات همسرتان جلوه ندهید. فقط خودتان را کاملا جدی بروز بدهید و او را به رابطه بین هر دویتان دعوت کنید. به شهوت تان برای او افتخار کنید. این یک برکت است، و بدون آن، ازدواج شما نمی تواند شکوفا شود. اگر می توانید کاری کنید که او احساس دوست داشته شدن نه تحت فشار قرار گرفتن بکند، ممکن است کاری کنید که او به داشتن رابطه جنسی مشتاق تر شود. حقیقت نهایی این است: اگر مادر و پدر ...
سناریو غرب برای به قدرت رساندن گروه های خاص در ایران/ دو نقطه عطف در سال 96
نسبت به اعتماد به آمریکا -که بستن با او به عنوان کدخدا را راحت تر می دانست- ابراز تردید کرد. او24 مرداد در مجلس گفت آمریکا نشان داد نه شریک خوبی است و نه طرف مذاکره قابل اعتماد . این ارزیابی راهبردی درست را مقایسه کنید با تعابیری مانند به مذاکره با آمریکا خوش بینیم و توافق نشان داد می توان با مذاکره، به برجام های جدید دست یافت . روحانی 30 شهریور در نیویورک گفت از برخی دوستان در اروپا گله داریم که ...
چرا زنان می توانند کارآفرینان موفقی باشند؟
است که در اجرای کسب وکار بسیار ارزشمند محسوب می شود. زنانی که در جایگاه رهبری قرار می گیرند، از اعتماد کردن به شهود خود ابایی ندارند. در دنیای تجارت، هر وضعیتی با پیچیدگی ها و چالش هایی خاص همراه است و زنان درعین حال که تحقیقات علمی خود را کامل و داده های موردنیاز را جمع آوری می کنند، در شرایطی که شواهد برای تصمیم گیری کافی نیست، به احساس خود اعتماد می کنند. شکی نیست که شهود و ادراک ...
وزرا تاوان عصبانیت نمایندگان از روحانی را می دهند/ مجلس می خواهد ضرب شستی به دولت نشان دهد/ برخی از وزرا ...
.... الان فضای مجلس به گونه ای است که می خواهد یک ضرب شستی به دولت نشان دهد. جعفرزاده در پاسخ به اینکه چرا با وجود این همه مشکلاتی که در حوزه راه است و مرتباً شاهد سوانح مختلف در کشور هستیم و یا اینکه با چنین بیکاری در جامعه روبرو هستیم باز هم معتقدید این استیضاح ها عمق ندارد، عنوان کرد: احساس من این است که این استیضاح ها بیشتر بهانه گیری مجلس است چون این روند و انتقادات، ماه های قبل هم ...
فغان از قصور پزشکان
درمان بیمار دقت نظر داشته و جان بیماران را حفظ کنند، تصریح می کند: نمی توان پزشکان را به طور جدا از سایر افراد و خارج از قانون مجازات اسلامی مجازات کرده و تبعیض آمیز با آنها رفتار کرد، ضمن این که درجرایم غیرعمد قصد و قرض وجود نداشته و به عنوان مثال در تصادفات رانندگی و سایر حوادث قصد عمدی وجود ندارد. پورمختار با اشاره به این که در صورت فوت فرد و یا کارگر در حین کار باید کارفرما و ...
مهمانی شام ژن خوب برای رفقا/ دست کم مجازات مسئولان حرام خوار/ یک وزارت خانه پژوی 200 میلیونی می خرد
می کرد: با توجه به فضای مجلس باید عنوان کنم که استیضاح یکی از این وزرا حتمی است و در این مساله هیچ شکی وجود ندارد. مجلس در پی نشان دادن ابهت خود به دولت است و به همین سبب می خواهد به طور جدی با رویکرد دولت برخورد نماید. با این حال این احتمال که نمایندگان مجلس به دو وزیر از سه وزیر مورد سوال نیز رأی اعتماد ندهند، وجود خواهد داشت. در نتیجه استیضاح یک وزیر حتمی است و دو وزیر نیز احتمال زیادی وجود دارد ...
راز ناسزاگویی روحانی؛ سر رسید وعده هاست
توهین های روحانی در روزنامه اعتماد نوشته بود: اگر قصد داریم به جامعه امید تزریق کنیم، در مرحله نخست خودمان باید اعتماد به نفس و امید لازم را دارا باشیم. زمانی که فردی از اعتماد به نفس مطلوبی برخوردار باشد بدین شکلی که در سخنان رئیس جمهور ما شاهد آن هستیم، با مخالفان خود برخورد نمی کند. اینکه قرار باشد مخالف باب میل ما صحبت کند را چه کسی تعیین کرده است؟ هر فردی در جامعه می تواند آزادانه نظر خود را مطرح کند و صاحب قدرتی که قصد نشان دادن واکنش به آن موضوع را دارد، با توجه به میزان اعتماد به نفس خود در برابر آن موضوع متانت به خرج می دهد و منتقد یا مخالف را بی عقل خطاب نمی کند. ...
تعاونیها بهترین نهادمردمی برای واگذاری کارها واجرای اصل 44 هستند
می شود. تولید ثروت در کشور در گرو تولید سرمایه اجتماعی است وی بیان کرد: تولید ثروت در کشور در گرو تولید سرمایه اجتماعی است و اگر هنوز از بیکاری و محرومیت حرف می زنیم نشان می دهد به مردم اعتماد نکرده ایم و از آنها بخوبی استفاده نکرده و آنها را بکار نگرفته ایم. هاشمی اضافه کرد: باید باور کنیم تعاونی به عنوان شاخه ای از جماعت و دستور قرآنی و سنت است و می تواند در ...
مرا ببوس؛ پاتوق دردمندان جامعه
به دلایل اقتصادی و حتی بزه اجتماعی، می توانست از لیست قهرمانان مبارزات سیاسی سر در بیاورد، مثل بسیاری که نیازی به گفتن نیست! درباره آثار ادبی و هنری هم این شیوه کارایی داشته است. روشی که بخصوص حزب توده آن را خیلی خوب بلد بود. البته این تیپ از خوانش مجدد را در مبارزات گروه های سیاسی در بسیاری کشورهای دیگر هم می توانیم ردیابی کنیم. با توجه به توضیحات شما، شعری که در وصف اتفاق یا حتی یک عشق ...
ضرورت شادی از کجا می آید؟
به دست آورد؛ مانند لذت عبادت، انس با خدا، دعا و مناجات و این گونه لذتهاست که موجب رشد معنوی و روحی انسان می شود. شادی در قرآن چه انعکاسی دارد؟ شادی در قرآن، جایگاه خاصی دارد و به گونه های مختلف، مورد تأیید و توجه قرآن قرار گرفته است، اما نه شادی بیهوده و عبث، بلکه شادی توأم با اهداف الهی و انسانی و لذا آیات قرآن درباره شادی دو دسته اند؛ دسته ای از آیات، مؤمنین را دعوت به شادی ...
7 دلیل علمی که چرا باید بیشتر بخندیم
گروهی از افراد مهم است. حس شوخ طبعی در ارتباطات و جذابیت بین فردی مهم است و همینطور یک جزء مهم از صلاحیت اجتماعی است. داشتن یک احساس سالم از حس شوخ طبعی باعث پیوند دوستان و خانواده و تقویت هویت گروهی می شود. حتی می توان گفت که خنده می تواند یک ازدواج شادتر را ترویج دهد. 4- خنده باعث جذابیت شما می شود. مطالعات نشان داده اند که مردانی با حس شوخ طبعی بسیار جذاب هستند. به نوبه ...
در عرض سه دقیقه دندان های خود را برق بندازید
لبخند زیبا باعث ایجاد اعتماد به نفس بیشتر و دید مثبت فرد نسبت به خود خواهد شد. اغلب توجه افراد بسیاری به سمت فردی جلب خواهد شد که دندان های سفید و تمیز داشته باشد. خمیر دندان های سفید کننده، شستشو و استفاده از ژل های سفید کننده در برخی موارد سهل و آسان نیست یا هزینه های زیادی را برای استفاده از آنها باید پرداخت کرد. ما یک راهکار شگفت انگیز و ساده را به شما توصیه می کنیم که به کمک آن ...
10 عادت ساده ی صبحگاهی برای موفقیت در کاهش وزن
...> زیاد آب بنوشید نوشیدن یک یا 2 لیوان آب در صبحگاه، کمک شایانی به از دست دادن وزن می کند. آب باعث افزایش مصرف انرژی می شود یا به عبارتی برای حداقل 60 دقیقه، باعث سوختن کالری بیشتری می شود. بر اساس نتایج یک تحقیق، به طور متوسط، مصرف 500 میلی لیتر آب منجر به افزایش 30 درصدی نرخ سوخت وساز بدن است. سایر بررسی ها نیز نشان می دهد، زنانی که اضافه وزن داشته اند و روزانه 1 لیتر آب مصرف کرده ...
جمعه ها بدون جنتی
احمد جنتی از 19 شهریور 1395 دیگر در نماز جمعه حاضر نشد و نزدیکانش علت را کسالت های جسمی عنوان کردند. همه این رخدادها در کنار هم احتمال پایان امامت جمعه آیت الله جنتی را افزایش داد تا آنکه رهبر انقلاب دیروز 20 اسفند ماه 96 با این درخواست موافق کردند. جنتی در نامه ای به رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به 25 سال توفیق خدمت در سنگر امامت جمعه تهران و با تشکر از اعتماد و عنایات حضرت آیت ...
مدل اسلامی اخلاق مصرف بررسی شد
: براساس این مبنا، انسان در برابر خداوند متعال، خود، دیگر انسان ها و طبیعت مسئولیت دارد؛ احساس مسئولیت انسان در برابر خداوند متعال باعث می شود که در برابر فرمان ها و قانون های وی سر تعظیم فرود آورد و تبعیت کند که از جمله آن قوانین، قوانینی مانند پرهیز از اسراف و تبذیر، اتلاف، اتراف و اقتار که اصول سلبی مصرف هستند. رابطه مبنای اخلاقی با دیگر مبانی مدل اسلامی اخلاق مصرف حجت ...
اعتیاد به کار؛ بلایی که عمرمان را می گیرد
کنید که اگر در کارتان نمره بیست نگیرید، آدم موفقی به حساب نخواهید آمد؟ اگر این طور است، پس شما یک فرد کمال گرایید و باید آن کاخی را که از موفقیت ساخته اید بکوبید و از نو بسازید. حالا بیایید با هم به داستان ابتدایی برگردیم. آیا خانم الف معتاد به کار است؟ چند نفر اطراف خودتان را می شناسید که اعتیاد به کار دارند؟ آیا خودتان در این دسته جای دارید؟ اگر جواب شما به سوال آخر مثبت است دوباره به زندگی، سلامتی، خانواده و شغل خود فکر کنید.ماهنامه معیشت - مژگان اسکندر ...
آشوب زناشویی با طعم دخالت بزرگ تر ها!
نیست به چند نکته توجه داشته باشید. اول آنکه هر چند گاهی اوقات صحبت همسران با خانواده هایشان مفید است، اما به هر صورت این کار معجزه نخواهد کرد، پس وزن زیادی برای این موضوع قائل نشوید. نکته دوم اینکه اگر می خواهید اختلاف بین شما و همسرتان تشدید نشود، همیشه ماجرا را از دریچه نگاه او نیز در نظر داشته باشید. برای همین منظور یادتان باشد که صحبت کردن با خانواده خود و تذکر به آن ها کاری ...
سن بلوغ دختر و پسر چه سنی است؟ + پیامدهای بلوغ زودرس
نتیجه وجود یک مشکل جدی بروز می کند که البته نگران کننده است. به عنوان مثال تومور مغزی یا عفونت مغزی عوامل خطرناکی هستند که باعث بلوغ زودرس می شوند. یا ممکن است در ناحیه سیستم عصبی اتفاقی رخ داده باشد که باعث شود هورمون های جنسی زودتر از موعد یا بیشتر از حد عادی ترشح شوند. این شریط نیاز به بررسی ها و اقدامات سریع پزشکی دارد . بلوغ زودرس در پسرها خیلی جدی تر و نگران کننده تر است و حتما ...