سایر خبرها
قزوه: افراد بی خیال را مدیر ادبیات می کنند/ حدادیان: ما باید 30 سال پیش شهید می شدیم
داخل جنگ بوده اند را دیگر نمی شود ترساند زیرا ما باید 30 سال پیش شهید می شدیم . این مداح و شاعر اهل بیت (ع) گفت: ما با صدای تسبیح انداختن حاج عبدالله عرب نجفی در سحرگاهان بیدار می شدیم هرچند ما حال او را نمی فهمیدیم ولی با آن حال عملیات می رفتیم. در آن دوران برادر با برادر بر سر جبهه رفتن دعوا می کرد و یا رزمنده روستایی ما دام و مزرعه اش از بین می رفت ولی حاضر نبود دست از جبهه بردارد ما ...
لاله صبوری: همسرم متولد آمریکاست!
هلیا به دنیا آمد، با به دنیا آمدن دخترم، شاید مشکلاتم در نگهداری آنها بیشتر شد، اما به همان نسبت از مادرشدن لذت می بردم. تولد فرزند سومم ریسک بود من رابطه بسیار خوبی با بچه ها دارم و وقت گذراندن با آنها همیشه برای من جذاب است. به همین خاطر همیشه با بچه های فامیل رابطه خوبی دارم، اما خب شاید چون خودم در سن و سال پایین بچه دار شدم کودکی بچه هایم چندان در ذهنم پررنگ نبود، به همین خاطر ...
جریان شناسی تکفیر و آسیب شناسی آن در بیداری اسلامی/ در پرتوی نور قیام امام حسین به راه راست هدایت شدم
زیرا امام جوانانی از خود به یادگار گذاشت که رهرو راه او هستند و هر کدام به مثابه یک رهبر و پیشوا برای اندیشه های او تجسم یافته اند و هر زن و مردی و حتی هر کودکی و حتی صنعت ایران، صنعت ایران هم حتی تجسمی از افکار والای امام است. اینجا بود که استکبار جهانی فهمید جنگ رو در رو فایده ندارد و او در این جنگ پیش نخواهد رفت لذا راه های دیگری را در پیش گرفت: طالبان را در افغانستان علم کرد تا به ...
اطرافیان قلعه نویی دوست نداشتند بچه های تیم با سرمربی رابطه خوبی داشته باشند
.... امیرخان خودش می داند که من چیزی در دلم نیست و واقعاً از ته قلب دوستش دارم. به قدری در حق من لطف داشته که تحت هر شرایطی مدیونش باشم و روز دربی هم خیلی دوست داشتم که کمکش کنم اما نشد. گفتم که یکسری از اطرافیان قلعه نویی دوست نداشتند بچه های تیم با سرمربی رابطه خوبی داشته باشند به همین خاطر تا دلتان بخواهد شیطنت کردند اما آخرش روسیاهی ماند برای زغال! امیر قلعه نویی از نظر فنی به من اعتقاد دارد و ...
امام صادق علیه السلام و اندیشه های انحرافی
، عبدالکریم بن ابی العوجاء است. وی ازشاگردان حسن بن ابی الحسن بصری بود و بر اثر افکار انحرافی که داشت، از دین و توحید منحرف شد. (7) ابن ابی العوجاء با چند نفر از دهریون در مکه پیمان بست تا باقرآن معارضه کنند. او در یکی از سفرهای خود به مکه، هنگامی که با عظمت امام صادق(ع) در بین مردم مواجه می شود، از روی کینه وحسد داوطلب می شود تا به نمایندگی از ابن طالوت، ابن الاعمی وابن المقفع; امام را ...
باید قبول کنیم که می خواهیم فردو را به تعطیلی بکشانیم
دولت های نهم و دهم دور هم جمع شوند و در رابطه با مسائلی نظر دهند، می توانند به دولت یازدهم کمک کنند، اما دولت یازدهم مانند غریقی است که در هنگام کمک می گوید: "چی به من می دهی که دستم را به تو بدهم"؛ اگر مشکلی وجود دارد باید از ظرفیت های موجود جامعه درست استفاده شود، زیرا "مملکت ملک تلق یک تفکر سیاسی نیست". در حقیقت افراد تشکیل دهنده جبهه یکتا حرف اصلی شان همین است و به دنبال پست و مقام نیستند. ...
عجیب ترین زوج های 100 سال اخیر در جهان
تاریخ در یک صد سال اخیر زوج های مشهور جالب و عجیبی به خود دیده است. زوج هایی که برخی اصلا همخوانی نداشتند و زوج هایی که گویا برای هم زاده شده اند. دست چینی از زوج هایی که نام شان در تاریخ ماندگار شد. الیزابت تیلوراز زیباترین زنان جهان و ریچارد برتون ستاره هالیوود وقتی برای فیلم برداری فیلم کلئوپاترا با هم آشنا می شوند، هر دو در زندگی زناشویی بودند. برتون برای سومین بار ازدواج کرده بود ...
17 ساله بودم، نمی دانستم که مجازات قتل چیست!
قاضی عبداللهی در جایگاه ایستاد و اتهام خودش را پذیرفت. او در شرح حادثه گفت: من و فرهاد بچه محل بودیم. تنها چند کوچه از هم فاصله داشتیم. آن زمان من 17 ساله بودم و نمی دانستم که مجازات قتل چیست. بر سر دوستی با دختری با هم مشاجره کردیم. وقتی دعوایمان بالا گرفت به او گفتم که این کارش را تلافی می کنم. از فرهاد کینه به دل داشتم. 17 روز بعد از حادثه بود که به بهانه آشتی جلوی در خانه شان رفتم. وقتی ...
غریب ترین شخصیت در این انقلاب معمار انقلاب است
سن دارد باید چه تیپ آدمی باشد؟ نباید دیوانه باشد؟ 32 سال سن در تهران و این همه جای رشد برای یک آدم زیرک و باهوش. رفیق های او می شناسند. تو با این همه آینده ای که پیش رو داری، زن باید بگیری، امکانات، جایگاه، درجه، خانه و زندگی در حلب سوریه چه می کنی؟ برای چه کسی؟ برای دفاع از بشار اسد؟ بشار اسد خودش تحویل اینها داده است و خودش برود پس بگیرد! فلسطینی ها خودشان زمین شان را فروختند، خودشان بروند و پس ...
علیرضا بیرانوند و خیابان خوابی به خاطر فوتبال!
میرملاس : علیرضا بیرانوند، دروازه بان تیم فوتبال نفت و تیم ملی کشورمان از شرایط زندگی اش می گوید اینکه چه سختی هایی کشید تا به عنوان برترین گلر ایران انتخاب شد. گفت وگوی تفصیلی علیرضا بیرانوند را در ادامه می خوانید. از شروع فوتبال تان بگویید. ظاهرا خیلی سختی کشیدید تا به اینجا رسیدید. من پیش از این هم [...] میرملاس : علیرضا بیرانوند، دروازه بان تیم فوتبال نفت و تیم ملی کشورمان از شرایط زندگی اش می گوید اینکه چه سختی هایی کشید تا به عنوان برترین گلر ایران انتخاب شد. گفت وگوی تفصیلی علیرضا بیرانوند را در ادامه می خوانید. از شروع فوتبال تان بگویید. ظاهرا خیلی سختی کشیدید تا به اینجا رسیدید. من پیش از این هم اتفاقاتی که برایم افتاده را تعریف کرده ام و خیلی ها هم می گویند حالا که به اینجا رسیده ای دیگر از گذشته حرف نزن. اما من به گذشته ام افتخار می کنم. همه اتفاقاتی که برای من افتاد و لطفی که خدا شامل حال من کرد باعث شد من الان اینجا باشم. روزی که من برای اولین بار به تهران آمدم تنها یک کوله پشتی داشتم. وقتی به تهران رسیدم شخصی به من گفت 150 هزار تومان بده تا تو را به تیم وحدت ببرم و تست بگیرم. اما من پولی نداشتم و آنها قبول کردند از من تست بگیرند که همان جا پذیرفته شدم. بعد شروع به تمرین با آن تیم کردم. شب ها هم در کارگاه خیاطی پدر هم تیمی ام می خوابیدم و کار می کردم. تا اینکه آقای کمپانی من را در تمرین دید و برای تیم نفت انتخاب کرد. تیم نفت هم خوابگاه نداشت. عمه ای داشتم که در قلعه حسن خان زندگی می کرد ولی من دیدم رفت و آمد من به آنجا واقعا باعث زحمت خانواده اش می شود و تصمیم گرفتم به خانه او نروم. بعد از آن چندماه در چمن های دور میدان آزادی می خوابیدم.تمام دستفروش های آنجا مرا شناخته بودند.بعد ناچار شدم در یک فست فود کار کنم، هر روز صبح از 6 تا 12 ظرف های پیتزا را چرب می کردیم، 12 می رفتم سر تمرین و دوباره بر می گشتم همانجا، شرایطم آنجا خیلی نامساعد بود. بعد از آن در یک کارواش کار کردم که شرایط بهتری داشت. آنجا به علت قد بلندم مسئول ماشین های شاسی بلند شده بودم! سرپرست و مسئولان باشگاه می دانستند که شما از شهرستان آمده اید؟ نمی پرسیدند که شب ها کجا می خوابید؟ چرا اتفاقا سر بازی نوجوانان نفت، مدیر عامل باشگاه برای اولین بار برای بازدید آمده بود. من در آن بازی عملکرد خوبی داشتم آنقدر که برای مدیر عامل جالب بود و آمد از من پرسید : تو بچه کجایی؟ گفتم لرستان گفت شب ها کجا می مانی؟ گفتم دور میدان آزادی و در کارواش. این را که شنید مربی را صدا کرد و پرسید که چرا نگفته اید که بچه ها خوابگاه ندارند؟ و قول داد که خوابگاه فراهم شود اما باز هم خبری نشد و تا مدتی خوابگاه نداشتیم. بعد از آن یک نفر به من پیشنهاد داد که یک جا به تو خانه می دهیم ولی باید کاری انجام بدهی. گفتم چه کاری؟ گفتند رفتگری. قبول کردید؟ بله. آنقدر به فوتبال علاقه داشتم که برایم مهم نبود. هیچ کاری را هم عار نمی دانم.اتفاقا چندروز پیش هم یکی از خبرنگارها من را در خیابان دید و صحبت کردیم . همانجا یک رفتگر هم مشغول کار بود. به من گفت حاضری با او عکس بگیری؟ گفتم بله چرا که نه؟ دیدم روی مجله ها عکس من را در کنار این رفتگر زده اند. اول این کار برایم سخت بود اما بعدا دیدم هیچ اشکالی هم ندارد. (بغض می کند) حتی یک شب نگهبان باشگاه مرا به باشگاه راه نداد. هوا هم واقعا سرد بود و لباس زیادی نداشتم. جوراب هایم را روی دست هایم کشیدم و شب را تا صبح در خیابان خوابیدم. صبح که بیدار شدم دیدم مردم دور و بر من حدود 2000 تومان پول خرد ریخته اند. البته من هم پول نداشتم و با همان پول ها صبحانه خریدم. شاید الان که این حرف ها را می زنم بغض گلویم را گرفته باشد اما دیگر آن روزها گذشته ولی هیچ وقت فراموش نمی کنم چطور به اینجا رسیدم و الان روزنامه های دنیا اسم من را می نویسند. شاید خدا خواسته من آنقدر سختی بکشم تا روزی دست چهار زندانی را بگیرم و گره از کار کسی باز کنم. وضع مالی خانواده تان هم خوب نبود؟ بله؛ ما از نظر مالی ضعیف بودیم. گفتنش صحیح نیست ولی باور کنید عموهای من وقتی به شهر ما می آمدند حتی به خانه ما هم نمی آمدند ولی الان اولین خانواده ای که به خانه اش می روند، خانه ماست. پدرم هم مخالف فوتبال بازی کردن من بود و می خواست من کار کنم. واقعا توانایی تامین من را نداشت. روزی که من به تهران آمدم 15هزار تومان از دایی و پسرعمویم قرض گرفتم و هنوز هم پول شان را پس نداده ام! سال اولی که قرارداد بستم 800هزار تومان گرفتم که 700 هزار تومان را برای خانواده فرستادم. زود هم ازدواج کردید. بله، یکی از دلایل موفقیت من زود ازدواج کردنم بود. چون وقتی کسی از شهرستان بیاید و تنها در تهران باشد حاشیه اطرافش زیاد می شود. شاید مجردها بعد از تمرین با دوستان به تفریح بپردازند اما من همیشه می دانم بعد از تمرین همسر و فرزندم منتظرم هستند و مستقیم به خانه می روم. این طوری زود هم پیشرفت می کنم و به امید خدا لژیونر می شوم. در نهایت یک روز به شما اعتماد شد و به جای سوشا مکانی در درون دروازه قرار گرفتید. بله. آقای حسین فرکی مربی من بود و خیلی به من کمک کرد هم از نظر ورزشی هم روانی. آن موقع نسبت به سنم خوب بودم ولی به من بازی نمی داد. می گفت تو جوان هستی اگر دو گل بد بخوری دیگر محو می شوی، من هم اعتراضی نمی کردم. بعد از آن هم آقای ابراهیم زاده آمد و چند هفته به من بازی نداد و در یک بازی که نباید به من بازی می داد من را گذاشت درون دروازه. در بازی های گذشته سه برد و یک مساوی داشتیم و بعد از چهار بازی ما باختیم و دیگر هیچ جا به من بازی نرسید . سپس آقای گل محمدی آمد و از من خواست حوصله کنم و صبور باشم. تا اینکه در یک بازی دیدم آقا یحیی با مربی دروازه بان ها صحبت کرد و من را به عنوان دروازه بان انتخاب کرد. مدت ها انتظار می کشیدم که یک بازی به من برسد و خودم را نشان بدهم. آن روز آن فرصت فراهم شد. من هم تمام سعی ام را کردم. جلوی مس بازی داشتیم و چند تک به تک گرفتم. الان هم منتظر آن یک بازی هستم منتها در تیم ملی، چون کی روش آدمی است که یک بار به کسی بگوید آفرین، آن آفرین گفتن و تعریف تا چند روز از یاد کسی نمی رود. امیدوارم من را هم ببیند و فرصت بدهد خودم را نشان بدهم. نظرتان در مورد انتخاب بهترین مربی لیگ گذشته چیست؟ آقای فرکی واقعا مربی خوبی است و از نظر دانش و توانایی مربیگری همواره یکی از بهترین های ایران هم بوده اند و تیم شان هم سال گذشته قهرمان شد. اما فکر می کنم با توجه به برنده شدن ایشان در سال گذشته شاید بهتر بود از جوان ترها تقدیر می شد و به نظرم باید این جایزه به گل محمدی یا منصوریان داده می شد. منصوریان سال گذشته همه را بهت زده کرد. به غیر از مربیگری نفت، در بحث تیمی هم فوق العاده بودیم. اول فصل هیچکس توقع نداشت چنین تیمی ببیند. فکر می کنم تیمی بودیم که برای اولین بار در سه جام حاضر و مدعی شدیم و در آخر لیگ هم یک قدم با قهرمانی فاصله داشتیم. بحثی هم مطرح شد مبنی بر اینکه اصلا حق شریفی نبود که پدیده شود چون او پیش از این هم در لیگ درخشیده بود و حداقل پدیده نبود. به نظرم حق ارسلان (مطهری) بود که پدیده شود. حضور علی کریمی هم در جشن غوغایی به پا کرد. این پسر ماه است، به نازم به او، این پسر چقدر محبوب است؟ به قول انصاریان فوتبال چقدر بد است که علی کریمی از آن خداحافظی می کند. خیلی هم استقلالی هستید ولی این فصل به این تیم نرفتید. بله، من می گویم خواست خدا بود که هرسال قرار است به یکی از این دو تیم بروم و نمی شود. چون استقلال و پرسپولیس هر سال گلر عوض می کنند. چه زمانی به عنوان دروازه بان اول نفت شناخته شدید؟ من 6 سال برای پایه های این تیم بازی کردم. در نوجوانان یک بار سوم شدیم، در امیدها یک قهرمانی، یک نایب قهرمانی و یک سومی کسب کردیم که من با دست هشت تا پاس گل دادم. باورتان نمی شود، دوستان من به من زنگ می زدند می گفتم امروز چه کار کردید؟ می گفتند فقط روی دفاع مان کار کردیم که نتوانی پشت شان توپ بیندازی!. در امیدها می گفتند این نمی تواند توپ را خیلی بیندازد، خیلی حرفه ای وسط را می بستند و من هم توپ را می انداختم پشت شان، هشت تا پاس گل دادم، خیلی هم نزدند، یعنی شرایط جوری بود که مهاجمان مان را سه به یک می کردم ولی نمی توانستند بزنند. امسال این توپ ها خوراک وحید امیری است، در تیم ملی صدای همه درآمده، می گویند تو همه توپ ها را به وحید (امیری) می اندازی. یک روز در تیم ملی، خسرو (حیدری) گفت: تو چرا همه توپ ها را برای وحید (امیری) می اندازی؟ وحید گفت: پس به کی بدهد؟ وحید هم پرتاب اوت هایش خیلی بلند است. بیشترین توپی که انداختید چقدر بود؟ فکر کنم بازی با کره بود در کیش، علی منصوریان حواسش به نیمکت بود من توپ را پرتاب کردم، توپ روی 18 قدم حریف روی زمین خورد و گلر حریف آن را جمع کرد. علی منصوریان گفت کی بود زد؟ دفاع بود؟ بچه ها گفتند علی بود که توپ را پرتاب کرد. به نظرم اگر روی این شروع مجددها کار شود خیلی نتیجه خوبی می گیریم. امسال هم روی این توپ ها خیلی کار کردم ولی دیده نمی شویم. یکی از مشکلات نفت هم همین است، بازی های این تیم دیده نمی شود. بله، من سال گذشته آنقدر عصبانی شده بودم و می گفتم حداقل بازی هایمان را شبکه کارتون پخش کند. شما خودتان ورزشی هستید، شما باید بدانید نفت چرا جزو هشت تای برتر است؟ چرا در فینال حذفی است؟ چرا در فینال لیگ است؟ سال گذشته دو بازی مانده به آخرین بازیمان، دیدم اصلا دوربین در اطراف زمین نیست. گفتم چه می خواهند که نمی آیند؟ بچه ها ناراحت شده بودند. ایمان مبعلی باید یکی از کاندیداهای بهترین هافبک باشد. او 14-13 تا پاس گل داده و 6-5 تا گل زده است. کدام هافبک در ایران این کارها را کرده که ایمان را جزو آن ها نمی گذارند؟ مردم باید بدانند چرا ارسلان (مطهری) پدیده می شود؟ امسال هم یک تیم قوی بستید، به نظرم اگر شما پرتاب کنید و نانگ بزند توی گل، می توانید قهرمان شوید. (با خنده) امسال خیلی تیم خوبی داریم. ما امسال نباید گول پارسال را بخوریم. سال گذشته یک تیم جوان داشتیم که به جز ایمان (مبعلی) و غلامرضا رضایی، کسی اسم نداشت. پارسال می گفتیم اگر ببازیم یا ببریم، فرقی ندارد ولی امسال نانگ، جلال حسینی، پیام صادقیان، سانتوز، بوحمدان و آل کثیر به تیم ما اضافه شده و در صورتی که برنامه ریزی خوبی انجام شود می توانیم تا قهرمانی هم پیش برویم. ما تیمی هستیم که در تمام نقاط زمین، یک ستاره داریم ولی کارمان خیلی سخت شده است، امسال خیلی می ترسم. امیدوارم بدشانسی نیاوریم. مربی خوب و جوانی هم دارید. بله، ما و سایر اعضای تیم، علی آقا را به عنوان سرمربی نمی دانیم به عنوان کاپیتان خودمان می دانیم. او ارتباط خوبی با ما دارد و پابه پای ما تمرین می کند. ارتباط خانوادگی هم داریم، حتی گاهی خودش برای بچه ها غذا درست می کند و با بچه ها می نشیند و ناهار می خورد. برنامه های جالبی هم برای بازیکنان دارد. بله، مثلا از یخ استفاده می کند یعنی شما باید بروید داخل یخ، آنقدر یخ است که من فقط باید آواز لری بخوانم تا تحمل کنم. ماساژورهای ما 5 نفر شده اند و یک تیم خیلی حرفه ای بسته است. از یخ برایمان بیشتر بگویید، تا چه زمانی قابل تحمل است؟ مدتی که باید در آب یخ برویم 4 دقیقه است. وحشتناک است، یک روز به داخل رختکن آمد و به من گفت برو داخل آب یخ، من رفتم به بچه ها گفتم کمی آب بپاشید روی پاهای من، برگشتم گفت کجا بودی؟ گفتم آب یخ، دستش را به پایم زد گفت برگرد، برگرد. تنها دغدغه اش من هستم، در 90 هم گفت که بیرانوند نه داخل آب یخ می رود، نه شلوار ریکاوری می پوشد و نه جی پی اس می بندد. شلوار را چرا نمی پوشید؟ باور کنید این شلوارها مثل ساپورت است. به قول یکی از بچه ها بالا رفتن آن آسان است، پایین آمدنش سخت است. باور کنید یک بار مرا داخل دستشویی هواپیما فرستاد و گفت باید این شلوار را بپوشی. من از این شلوار و آب یخ خیلی بدم می آید. گفت وگوی جالبی بود، اگر حرف خاصی دارید در خدمت تان هستیم. از تمام کسانی که به من کمک کردند تا به این موفقیت برسم، تشکر می کنم. از تمام کسانی که به من رای دادند تا بهترین گلر ایران شوم، تشکر می کنم. از پدر و مادر و همسر عزیزم که سختی های زیادی را تحمل کرد، ممنونم. از دوستان خوبم که به من کمک کردند آقای حمید بازگیر، علی بولوردی تشکر می کنم و امیدوارم بهترین گلر ایران شوم. درج شده توسط : امین آزادبخت (مدیر سایت ) ...
دستان بسته چگونه به مدد دستان باز می آیند/ گلستان زوتر از موعد به استقبال عاشورای حسینی رفت
برات حجله درست کردم و شادت کنم دلبند مادر کجایی کجایی، ببین مادر عصا بدست دارم مادر در فراقت کمرم شکسته مادر بیا خودت را نشان بده . از خواهر شهید پرسیدم نام برادرت چه بود گفت: ابوطالب جلالی بچه قرن آباد گرگان هستیم دوباره ضجه های این مادر صحبت های من را با خواهر شهید قطع کرد به شهدا می گفت عزیز مادر برات حنا درست کردم ببین همه آمدند چه مراسمی برات گرفته اند مادر مگر خون تو رنگین تر از ...
امام جعفرصادق علیه السلام، تجلی گر ایمان عارفانه و عمل صادقانه/ بنیانگذار دانشگاه جعفری
.../5/20 - 09:16 478319 خبرگزاری شبستان - خراسان شمالی ؛ امام ششم، جعفر صادق(ع) در 17 ربیع الاول سال 83 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. نامش جعفر به معنای نهر جاری پرفایده، کنیه اش ابوعبدالله و لقب معروفش صادق است. پدر بزرگوار امام صادق(ع)، امام محمد باقر(ع) و مادر بزرگوارش فاطمه که به ام فروه شهرت داشت، است. ام فروه دختر قاسم بن محمدبن ابی بکر بود که امام صادق(ع) در شأن و مقام ایشان ...
سیره امام صادق(ع)
زیاد حارثی وارد شد، او از برادرش شکایت کرد و گفت: برادرم تارک دنیا شده و جامه کهنه پوشیده و زن و فرزند را یکسره ترک کرده. فرمود حاضرش کنید. وقتی که حاضر شد، فرمود: چرا بر خود سخت می گیری و خود را زجر می دهی؟ چرا بر زن و بچه ات رحم نمی کنی؟ آیا خداوند که نعمت های پاکیزه دنیا را آفریده و حلال کرده، کراهت دارد که تو از آنها استفاده کنی؟ آیا تو این طور فکر می کنی که خداوند دوست نمی دارد بنده اش از ...
ماجرای نخلی که در برابر امام صادق(ع) خم شد
و مال او را برداشته بود. امام صادق در حالی که خشمناک بود بر داوود بن علی وارد شد و فرمود: تو غلام مرا می کشی و مال او را بر می داری مگر نمی دانی که مرد مصیبت عزیزش را مهم می شمارد در حالی که به جنگ و کارزار اهمیت نمی دهد. هان به خدا سوگند که در پیشگاه خدا بر تو نفرین می کنم. داوود بن علی گفت: مرا به نفرینت تهدید می کنی؟ این سخن را از روی تمسخر گفت. امام صادق به منزلش برگشت و تمام آن شب را در قیام ...
از بنزین فروشی در روستا تا ریاست انستیتو پاستور
به نام آقای مظاهری یک مدرسه ابتدایی در آن روستا تاسیس کرده بود و به همین علت نیز نام وی را بر همان مدرسه گذاشتند، یک معلم داشتیم که از شهر می آمد و نامش آقای حسینی بود و من خوب بخاطر دارم که در برخی دوره ها تنها شاگرد حاضر در کلاسش بودم که خاطره جالبی برایم بود(باکمی تبسم). تنها شاگرد؟ بیشتر توضیح بدید لطفا؟ در روستای محل زندگیم که آن زمان 500 الی 600 نفر جمعیت داشت خوب به ...
توهین وزیرخارجه بحرین به ظریف/جزئیات بیشتر از قراداد شبه ترکمنچای با چین/مجلس تیم مذاکره کننده را به ...
حد بگویم که به راحتی امکان پذیر نیست. در نهایت هم به اینجا خواهیم رسید که یکسری کالا با کیفیت پایین و قیمت بالا در ازای این پول ها نصیب بانک مرکزی می شود.متاسفانه می بینیم که بازار ما را یکسری کالای چینی تسخیر کرده است. خیلی از صنعتگران و تجار ما با این مشکلات دست و پنجه نرم می کنند. تولیدات داخلی در این چند سال و از بابت همین واردات از چین ضربه های مهلکی خورده است، چینی ها با آن پولی که از ما در ...
جذب نداریم چون ما متدین ها بداخلاقیم
تمام شهر مدینه به حوزه وسیع معارف و دین تبدیل شد و در بعضی از منابع مانند کشف القمه شیخ حر نوشته شده تا چهارهزار نفر در محضر درس آن حضرت وارد می شدند. فقه ، عرفان و کلام جنبه های اصلی علمی مکتب امام صادق (ع) است فعالیت آن حضرت چندین شعبه داشت: شعبه فقهی که در دست محمد بن مسلم و آل اعین بود که در آن شیعیان درجه اول معلمان فقه مردم شدند و از مدینه به تمام بلاد اسلامی صادر می شد ...
از غواصی در مرداب های یخ زده تا دل سپردن به موج های اروند/ چرا غواصان پشت جبهه دشمن تنها شدند + تصاویر
، آسمان را در آن شب به رنگ سرخ در آورده بود. شما چرا اسیر نشدید؟ بعد از فرمان شهید خرازی زدیم به آب و من هم مجروح بودم؛ و بالک های غواصی مان هم دور انداخته بودیم و این خود مزید بر سختی شنا در آب خروشان اروند بود. من کم کم تنها شدم، عراقی ها از عقب تیر اندازی می کردند و هر لحظه خسته تر می شدم. خوشبختانه توانستم به خشکی برسم. بعد از حدود 300 متر پیاده روی به بچه های لشکر 5 نصر ...
ستاره این سال های سینما چه کسی است؟
از آن سینمای مبتذل نباشد. پیش از انقلاب، در آن سینمای فیلمفارسی آدم های شریفی کار می کردند؛ مثال بارزش مرحوم فردین بود. فردین شخصیت بسیار شریف، بسیار مردم دار و محبوب بود. محبوبیتی نه تنها در مردم بلکه در بدنه سینما داشت. اما فردین، شده بود معرف سینمای مبتذل قبل از انقلاب. جلسه ای با فردین داشتم. به او گفتم شما دو شخصیت دارید: یکی فردین در سینما، یکی هم شخصیت بیرونی تان. معتقدم شریف تر از تو در ...
دلنوشته؛ دلنوشته: مهمانی بزرگ بردخون
دانم که برای آمدنت تا زمانی که زنده باشد چشم انتظار رویت حتی چند استخوان توست، شاید هم از شدت انتظار اکنون در این دنیا نباشد، مادری که بر هر کاروانی از استخوان های بی پلاک شاخه گلی افکنده، به امید آنکه تو باشی و در هر نسیمی که می وزد تو را می جوید و هر شامگاه خیره به قاب عکسی است که سال ها آن را در بغل گرفته. اما ای مادران این دو پرستوی مهاجر سخنی دارم مادر جان مردم این شهر ...
ندا در جریان اصلاحات قرار دارد
تابع هستیم. منافع ملی با دیدگاه رهبری تطبیق و هماهنگ می شود. ما قسم نخوردیم که تا ابد با آمریکایی ها قطع رابطه باشیم یا با آمریکایی ها در یک شرایط نه جنگ و نه صلح زندگی کنیم. اگر آمریکایی ها واقعا آزمونی که در آن قرار گرفتند را درک کنند و بفهمند که چه شرایط مهمی است اوضاع فرق می کند. آنها در همین مذاکرات، درک واقع بینانه تری نسبت به سابق از مناسبات داخلی ایران داشته اند. در چارچوبی که رهبری تعیین می ...
نسل جوان مخاطب اصلی کتاب دفاع مقدس است
شدن به درس دانشگاهی را دارد؟ ادبیات دفاع مقدس ادبیات زنده ماندن ملت ما است، حالا باید توجه کنیم که چگونه می توان آن را ارائه کرد. ما دو فرهنگ جنگ و جبهه داریم که متاسفانه دیده می شود در کتاب ها و اردوی راهیان نور به عنوان مثال گفته می شود ما 50 تانک را زده یا 300 نفر را کشتیم؛ این مسائل به درد دانشجویان نمی خورد، ما باید روش و منش جبهه را تبلیغ کنیم. این مهم است که بتوانیم روش و منش جبهه را ...
مهراب قاسمخانی از مهران مدیری گفت
هرچی به فکرمون رسیدرو همونجا از خودمون در آوردیم، گفتیم. نتیجه اش این شد که بچه ها خیلی طرح رو پسندیدن و قرار شد، همون رو کار کنیم. از دفتر که بیرون اومدم به پیمان گفتم اینو یهو از کجا در آوردی؟ گفت یه جا که تو داشتی حرف می زدی چشمم افتاد به یه مجله که روی میز بود و روش راجع به فیلم جنگ ستارگان نوشته شده بود و یهو به ذهنم رسید بد نیست ما هم یه همچین کاری بکنیم (توی جنگ ستارگان بعد از اکران فیلم های ...
مصاحبه با محسن تنابنده درباره گینس و پایتخت
؛ سینمای ایران را تبدیل به ریاضیات کرده است. دو ضربدر دو می شود چهار و ما هم که دیگر تکلیفمان معلوم است. بله، من هم گفتم که این انتخاب فضا و سوژه و مساله و آدم ها، نکته ستایش آمیز گینس ست ، اما وقتی قرار است در پایان به همان نتیجه ای برسیم که فیلم هایی که به قول شما در کلیشه بودن دست و پا می زنند، رقم می زنند نهایتا چه سودی برای جامعه و سینمای ما دارد. تنابنده: ببینید فیلم گینس یک فیلم ...
برزیلی ها فقط قهرمانی می خواهند | آزادی مرا یاد ماراکانا انداخت | باید به بازیکن ثابت استقلال تبدیل شوم
؟ معلوم نیست، این چیزی است که سرمربی استقلال درباره اش نظر می دهد. فعلاً بعید می دانم در ترکیب ثابت قرار داشته باشم اما هر موقع که بگویند، با تمام وجود بازی می کنم. مطمئن باشید چند هفته دیگر ریوالدوی واقعی را خواهید دید. ریوالدو؛ این نام ما را به یاد ریوالدوی بزرگ می اندازد. خود من عاشق این بازیکن بودم و هستم. ریوالدو یکی از برترین بازیکنان تاریخ فوتبال جهان است. او برای بیشتر بچه های برزیلی الگو است. من هم از او الگوبرداری می کردم. قطعاً فاصله فنی ما زیاد است و قابل قیاس نیست. ...
ویژه نامه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
و پرهیز (از فتنه!) دست نگهداشتند.آنگاه به نمایندگی از طرف هر گروه، یک نفر به دیدار امام صادق (علیه السلام) رفت. نماینده گروه سوم در جریان این سفر با کنیز یکی از همسفران، کار زشتی انجام داد (و کسی از آن آگاهی نیافت).هنگامی که این چند نفر به حضور امام رسیدند، همان شخص آغاز سخن کرد و گفت: شخصی از اهل کوفه به منطقه ما آمد و مردم را به اطاعت و ولایت تو دعوت کرد؛ گروهی پذیرفتند، گروهی مخالفت ...
بنا به دلایلی از همسر اولم جدا شدم / اگر کسی تمایلی به استفاده از حجاب ندارد نباید ما به او تحمیل کنیم!
این مطلب توضیح داده بود که ما دو نوع شورش داریم؛ شورش سرخ و شورش سفید. شورش سرخ شورشی است که فرد یا یک لایه یا نیروی اجتماعی تصمیم می گیرد علیه وضعیت موجود دست به شورش و انقلاب بزند و از طریق جنگ مسلحانه و اقدامات خشونت آمیز حقوق خود را محقق کند. شورش سفید هم شورشی است که یک فرد از انجام هرگونه تحلیلی در درون و بیرون ناامید می شود و تصمیم می گیرد که خودش را نابود کند. ما با جریانی به نام ...
طنز/ رکن چهارم دموکراسی؛ در دست تعمیر!
استفاده از نام های جدید! حالا به اسامی رکن های چهارم دموکراسی خودمان نگاهی بیندازید: توس، جامعه، نشاط، عصر آزادگان، سلام، خرداد، زن، نوروز، آینده نو، اعتماد ملی، یاس نو، جمهوریت، هم میهن، مشارکت، گردون، 9 دی ... که البته بنا به فراخور شرایط روز جامعه، نام آن ها به شکل مبتکرانه ای به نام هایی که هم اکنون روی کیوسک های مطبوعاتی مشاهده می کنید آپ تو دیت شده اند! ایرانی یعنی ...
توهین های سردار، خط اختلاف هسته ای
همه گرفتند و خندیدند. بند دوم را هم من بی ادب برای شما گفتم... 5- سردار، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را که منصوب رهبری نظام است، اکبرخاطره نامید و گفت: قرار است که حاج آقا خاطره - اکبر خاطره - بافته های خود را هر از گاهی براثر زیادخوری نشخوار کند و بیرون بریزد.. 6- سردار، درباره جانبازهای جنگ که نظری مخالف نظر او دارند گفت، اینها چرت و پرت می گویند: طرف ...
میزبانی نصف جهان از پیکرهای مطهر شهدای غواص و خط شکن
حمیدرضا صغیرا، شهیدی که 29 سال پیش برای حفظ کیان انقلاب اسلامی به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد، تنها 4 ماه پس از حضور در جبهه های جنگ، به دعوت حق لبیک گفت، به خبرنگار تسنیم می گوید: برادرم جزو خط شکنان ایران بود و در جزیره ام الرصاص و در خاک عراق به شهادت رسید، مادرم نقل می کند که بعد از جانبازی مهدی، برادر بزرگتر ما، چون مجروحیت او شدید بود، به حمید گفتم که پرستاری از برادرت را بر عهده بگیرد اما حمید ...